نقض حقوق زنان در بهائیت
((اگر پسردار شدیم، همیشه آن را بزرگ میکنیم و نگه میداریم، حتی اگر ندار (فقیر) باشیم، ولی دختر، آن را بر سر راه میگذاریم، حتی اگر دارا (ثروتمند) باشیم)) ژان استوبه افکار مردم یونان باستان را چنین توصیف می کند. یا سمونید آمور گس در جایی دیگر نسبت به آفرینش پاندورا توسط زئوس این چنین انتقاد خود را بیان می کند:((این زئوس بود که بدترین چیز ممکن را آفرید: زنان!))(ویکی پدیا) این تنها بخشی از افکار مردم یونان باستان نسبت به زنان است که حتی در بعضی موارد دختران را بر سر راه گذارده و یا در طبیعت رها می کرده اند و حتی در زمانی که تصمیم به نگه داشتن دختران گرفته می شد به ناچار از بهداشت و توجه کمتری برخوردار بودند. ماجرای دختران عرب نیز در نوع خود جالب است. این بار دختران نشانه ننگ و بی آبرویی هستند. تنها دلیلی که پدر را وادار می کند تا با دستان خود فرزندانش را زنده به گور کند تا خرافه آبرو داری به جای خود باز گردد.
در همان هنگام که نگاه به زن در اوج تاریکی خود به سر می برد نور امیدی در دل های بی رمق دختران در گوشه ای از غار حرا درخشیدن گرفت. مردی که امین بین مردمان بود بر سرای دنیا نغمه پیامبری سرود. دینی را به همراه داشت که نگاهی نو برای دفاع از حقوق از دست رفته زنان را با خود می آورد. در گوش تاریخ زمزمه کرد تا بداند که زن ها دارای ارزشی والاترند و نگاهی کالایی، حقوق الهی ایشان را زیر پا خواهد نهاد. زن را همسر مرد و مایه انس ایشان قلمداد کرد. وظیفه هر یک را معین و در قبال دیگری مسوول قرار داد. حجاب را برایش تعریف کرد تا به نقل قرآن شناخته شده و مورد آزار و اذیت قرار نگیرد. به هنگام بندگی و رشد کمالات هردو در مقابل خداوند متعال یکساننند.
در میان ارزش هایی جاهلی که مردم زمانش برای فرزند پسر قائل بودند خداوند تحفه ای به او ارزانی داشت تا رسم بی منطقی را در هم شکند و ارزش زن را با کمالش به او باز گرداند. دیگر دنیا قادر به فریف زنان نبود تا وعده الهی در دینش صادق باشد. آری پروردگار محمد امین(ص) به او فرزندی داد که نسلش، آبرویش، جایگاهش و صداقتش را با خود به یادگار داشت. اما اینبار فرزندش بر خلاف تصور گمراهان دختری بود از جنس نور. فاطمه(س) مظهر رستگاری و نجات دخترانی بود که تا ظهور خورشید حق پرستی در میان شن های تاریک صحرا و یا در پستو های تاریک سرایشان به سر می بردند.پروردگار عالمیان به تکریم جایگاه و مقامش سوره کوثر را در شان یگانه دخت رسول اکرم جهانیان نازل کرد و مخالفان و سرزنش کنندگانش را به نقص محکوم کرد و نسل و تبارشان را پایان داد تا اثباتی باشد بر زندگانی نسلی از دختری که مظهر لطافت و شرافت زنان الهی بود و درستکار. مخاطب انا انزلناه، و العصر و تمامی قرآنی که بر پیامبرش نازل کرده بود فاطمه زهرا می گشت. امامان و حجت های الهی در نسلش به او فخر و مباهات می ورزیدند. دخترش زینب را به سمتی پرورش داد که نه تنها زنان روزگار بلکه تمامی مردمان به جایگاهش غبطه خورند. و به پیروی از زنانی که عشقشان به تنها معبود هستی را اثبات کردند تنها پس از 18 بهار از عمرش خود را فدای دینش کرد تا باعث مباهات امام زمانش باشد.
و اما امروز و پس از گذشت حدود 14 قرن از ظهور عظیم امید زنان و نجاتشان دنیای کنونی به نحوی دیگر وارد جاهلیتی نوین شده است. شاید بتوان روزگار امروز را آماج خشونت و تجاوز علیه زنان و حقوقشان به حساب آورد. تا زمانی که نقش همسری و مادری و همچنین شوهری و پدری در زندگی به طرز کامل اجرا نشود بی شک نتایج به نتیجه ی شایسته و فرجام بایسته خود نخواهد رسید. هنگامی که بهای هنگفت مهریه زن را به کالایی مبادله ای تبدیل کرد و مرد خود را صاحب تمام زنان دنیا دانست دیگر زندگی جایی برای تبیین ارزش ها نخواهد بود و شاید نشانه هایی از سو استفاده از زیبایی زنان و دور راندن حجاب توعی از زمزمه های جاهلیتی نوین باشد. دیگر مجالی برای پرداختن به آمار های بلند بالای دفاتر طلاق نیست اما کلاهی که قاضی شود وجدان را بهتر در می یابد.
به نقطه ای دیگر و زاویه ای از دیدگاه حقوقی می رسیم که خواهان نجات حقوق از دست رفته زنان به ضعم خویش اند. مکاتبی مانند فمنیسم که آرمان آزادی از مشکلات را برای ذهن های خسته از مصائب به ارمغان می آورند. اما آیا این همان راه حل نهایی است که باید بشر به دنبال عنوان آن باشد تا خود را به قدر تفکر محدودش برهاند.
پس اینبار آدمی در عوض عمل به فرامین الهی که چندی پیش او را رهنمون ساخته بود به دنبال مکاتب جدیدی بود که الهی و ما فوق بشر باشد تا شاید تنها در بسته تفکرش رو به گشودن بگیرد. بشر این انسان گریز پای، به عوض گردن نهادن به فرامین خالق خویش که تنها راه نجاتش در آن است به دنبال هر مکتب جدیدی می رود تا شاید او را از بن بست تاریک راه های دنیوی رهایی بخشد. پس دست به دامن مسالکی شد که هر یک خود را از طرف پروردگار عالمیان می دانستند. در مقاله پیش رو سعی بر این است تا دیدگاه مرامی نوظهور به نام بهائیت را در مورد حقوق و جایگاه زنان مورد بررسی قرار دهیم.
آری بهائیت نیز در مقام الگو قرار دادن شخصی به نام طاهره قرة العین بر می آید تا مظهری از زنان در دیانت بابی و بهائی باشد. طاهره شخصی است که برای جلب توجه دیگران به خود و رفتارش، به عنوان نسخ دین اسلام در میان لجتماع مردم بدون حجاب ظهر شد و بدنش را برای جلوه گری به دیگران نمایش داد.(صفحه 295 تا 297 تلخیص تاریخ نبیل زرندی)بر مرکب نشست و همچنان که شمشیر به دور سر می چرخانید شعار می خواند و بقیه تکرار می گفتند.(صفحه 325 ظهور الحق) و در همین حین ادعای خدایی کرد (صفحه 255 جلد دوم مکاتیب). آری این همان الگوی بهائیت برای زنان امروز است که به مدد یارانش از جمله میرزا صالح شیرازی(کواکب دریه جلد یکم صفحات 63 و 64 و ص 316 ظهور الحق و ص 65 کشف الغطاء) دست به قتل ملا محمد تقی قزوینی(شهید ثالث) زد و ایشان را در مسجد و در حال نماز به قتل رسانیدند.(تاریخ نبیل ص 269) این در حالی است که تنها چند روز پیش از این واقعه طاهره بابیان را به جز عده ای اندک از قزوین خارج کرد و گفت که فتنه و آشوبی در پیش است.(صفحات 106 و 107 کشف الغطاء و ص 324 ظهور الحق و ص 120 کواکب دریه جلد یکم). آیا این همان الگویی الهی است که برای حقوق پایمال شده زنان امروز فرستاده شده است. اما شاید برای قضاوت کمی زود باشد.پس اینبار به بررسی دعاوی بهائیان در باره حقوق زنان می نشینیم تا شاید حقیقتی ملموس تر عایدمان گردد.
بهائیت مسلکی که نتیجه ادامه رفتار ها و جنبش های امثال طاهره قرة العین است شاید اینبار برای جذب پیروانش الگویی حقوقی را برای زنان معرفی می کند. آن جا که بهائیت تساوی حقوق زن و مرد را به عنوان یکی از تعالیم دوازده گانه اش مطرح می کند، شاید در نظر اول منجی نهایی زنان ستمدیده به نظر آید. اما سخنان متناقضی که در آثار بهائی یافت می شود خلاف این ادعا را ثابت می کند. در گفتار ها و رفتارهای رهبران بهائی که مرام خود را آئینی آسمانی و الهی می دانند نوعی رفتار شبیه فریب یافت می شود که در حق زنان امروز به اجرا گذارده شده است.
در باب احکام ارث در بهائیت فرزند پسر بیشتر از بقیه ارث می برد چه که بزرگترین پسر هم باشد. جناب بهاءالله: ((و جعلنا الدار المسکونة و الالبسة المخصوصة للذریة من الذکران دون الاناث و الوراث))(کتاب اقدس) یعنی خانه مسکونی و لباس ها مخصوص مردان است. یا فرزند جناب بهاءالله یعنی جناب عبدالبهاء می فرمایند: ((دار مسکونه و البسه مخصوصه تعلق به ولد بکر یعنی ارشد اولاد متوفی نه به عموم اولاد ذکور))(صفحه 128 گنجینه حدود و احکام) در اینجا هم ایشان حتی فرزند بزرگتر پسر را هم از سایرین در حقوق جدا می کنند چه رسد به اولاد دختر. ((بیت مسکون در هر صورت مال بکراست خواه از میت چیز دیگری باقی ماند یا نماند ولد بکر از سایر اموال نیز سهم خویش می برد))(صفحه 117 گنجینه حدود و احکام) یا درکتاب اقدس جناب بهاءالله سهم برندگان از ارث را اینگونه تقسیم بندی می فرمایند: ((سهم فرزندان540 ـ سهم زن یا شوهر 480 ـ سهم پدر 420 ـ سهم مادر 360 ـ سهم برادر 300 ـ سهم خواهر 240 ـ سهم معلم 180)) در این میان سهم مادر کمتر از پدر و سهم خواهر کمتر از برادر است.
در قسمت احکام ازدواج نیز احکام متناقض بهائیان با حقوق برابر زن و مرد جالب توجه است.((بنویس در هر حال نفقه را باید زوج بر حسب حکم کتاب تأدیه نماید))(صفحه 428 گنجینه حدود و احکام) اینبار نفقه را باید فقط مرد بپردازد که حقوقی مساوی با زن به نظر نمی رسد. در ادامه این رفتار ها ایشان حتی مهریه زنان شهری و روستایی را متفاوت می دانند.عبدالبهاء: ((مهر به اعتبار زوج است اگر از اهل مدن است ذهب و اگر از اهل قري است فضه. ))(صفحه 169 گنجینه حدود و احکام) یعنی مرد روستایی باید مهریه کمتری را به همسر خود بپردازد. این بارز ترین نوع تفاوتی است که می توان بین خود زنان قائل شد.
حال به بیان احکام حج بهائیان می پردازیم تا ببینید که فریب تساوی بین زن و مرد توسط بهائیان تا کجا ریشه دوانیده است. جناب بهاءالله در مورد حج در کتاب اقدس می فرمایند: ((قد حكم الله لمن استطاع منكم حج البيت دون النساء)) و یا جناب عبدالبهاء به پیروی از پدر این چنین می فرمایند: ((حج بيت كه بر رجال است بيت اعظم در بغداد و بيت نقطه در شيراز ))(گنجینه حدود و احکام صفحه 68) آری اینگونه است که با تفاوت قائل شدن بین زن و مرد حج را برای مردان واجب می داند نه زنان و این خود نوعی تساوی نوین است که بهائیان در مورد احکام خود و مخالف تعالیمشان مطرح می کنند.
حال به یکی از بزرگترین حقوق پایمال شده زنان در بهائیت می رسیم. تناقضی که جای ابهامی بزرگ را در ذهن می پروراند.بیت العدل اعظم که امروزه مرکز رهبری بهائیان جهان است، هیچ زنی را در خود پذیرا نیست.جناب بهاءالله((یا رجال العدل کونوا رعاة اغنام الله…)) که اعضای بیت العدل را با عنوان مردان خطاب قرار می دهد و یا جناب عبدالبهاء می فرمایند: ((امناء بیت العدل رجالی هستند که باید...))(گنجينه حدود و احكام باب 27 فصل دوم ) حال زنان در بهائیت حق عضویت در بالاترین مرجع فرمانروایی بهائیان را هم ندارند.
آری بهائیت اینگونه زنانی را که از فرمان های الهی دور مانده اند به سوی خود می کشاند و در پس پرده فریب اینچنین حقوقشان را زیر پا می گذارد.حال باید این پرسش را از بهائیان عزیز پرسید که بهائیت و بیت العدل تا کی به نقض حقوق زنان ادامه می دهند؟
منبع : وبلاگ یار جوان