بهتازگی، یکی از بهائیان متعصب به باورها و اعتقادات تشکیلاتی این فرقه، نامهای منتشر کرده که حاوی نکات قابلتأملی است.محتوای این نامه حاکی از تناقضی است که یک فرد بهائی در گفتار و عمل تشکیلات بهائیت در قبال موضعگیری خاص این تشکیلات در خصوص حوادث اخیر غزه و جنایات رژیم صهونیستی شاهد آن بوده و او را در باورهای خود دچار تزلزل کرده، بهطوریکه این سرگشتگی خود را با جامعه بهائی و سران تشکیلات در میان گذاشته و از آنان پاسخ و چارهجویی میطلبد؛ گویا، حمایت آشکار رسانههای بهائی از جنایات صهیونیسم و پوشش خبری ناقص و جهتدار آن، حتی خود بهائیان را هم به اعتراض واداشته و نشان میدهد هر کس که ذرهای انسانیت در او وجود داشته باشد، این جنایات و فجایع را برنمیتابد. درست همانند بسیاری از یهودیان که با عملکرد این رژیم سفاک مخالف هستند.
بدون هیچگونه توضیح به متن نامه می پردازیم :
یا بهی الابهی
در این نوشتار خطاب من وجدانهای بیدار همه بهائیان بهویژه سروران خودم در بیتالعدل اعظم الهی شیدالله ارکانه میباشند. آنچه مرا واداشت تا دست به قلم ببرم تناقض و تعارضی بود که این روزها با آن روبهرو شدهام و امیدوارم یکی پیدا شده و مرا از این گیجی در آورد.
چند روز قبل در یکی از سایتهای جامعه بهائی به نام "تساوی حقوق" که به تصویر هفتنفر از یاران عزیز و در بند ایران مزین شده بود، سری زدم. با کمال تعجب دیدم که اخبار متفاوتی از آنچه این روزها بین اسرائیلیها و فلسطینیان میگذرد، در آن درج شده بود. صرفنظر از راستی یا دروغی این اخبار، مهم نگاه جانبدارانه سایت مذکور و حمایت بیپرده [آن] از اسرائیل میباشد.
دنیای امروز، شاهد کشتار آشکار کودکان فلسطینی، زنان باردار، زنان و مردان سالخورده است و افکار عمومی نسبت به این اقدامات عجیب، واکنش نشان دادهاست و من به عنوان یک جوان بهائی که با تعلیمات نورانی این آیین جهانی بزرگ شدهام، روح و روانم از آنچه در غزه میگذرد به درد آمدهاست و نمیتوانم پذیرای توجیهات اسرائیلیها باشم.
سؤال اینجاست که مگر سالیان سال این جملات حضرت عبدالبهاء که "در روضه قلب جز گل عشق مکار" یا "همه بار یک داریم و برگ یک شاخسار"، زیب و زینت منزل هر بهائی نبودهاست؟ پس چرا با حمایت صریح از یک طرف درگیر، با دست خودمان ثابت کردهایم که به اصول اولیه خودمان هم پایبند نیستیم؟
آیا طرف مقابل انسان نیست؟ آیا نباید از جنبه انسانی به قضیه نگاه کنیم و مسائل اعتقادی را به جای خود موکول نماییم؟ آیا مسلمانان حق ندارند به صداقت ما شک کنند و تبلیغات علیه امر مبارک را باور کنند؟ آیا اساساً اینگونه برخوردها هر تبلیغی علیه امر مبارک را باورپذیرتر نمیسازد؟
دنیا از یک طرف، کشته شدن کودکان و زنان و سالخوردگان بیدفاع فلسطینی را نگاه میکند و از طرف دیگر، ماستمالی کردن سایت بهائیان را، لذا ما خودمان با دست خودمان راه را برای قضاوت وجدانهای جهانیان باز کردهایم.
به هرحال، من به عنوان یک فرد بهائی که با تعالیم روحبخش آیین بهائی، سالهای سال آشنا و مأنوس بودهام اکنون با یک تعارض و تناقض روبهرو شدهام؛ دستورات حضرت عبدالبهاء و ولی امرا... و بیتالعدل اعظم الهی کجا و این نوع نگاههای نژادپرستانه کجا؟ وحدت عالم انسانی و تساوی حقوق انسانها کجا و نوع نگاه سایت تساوی حقوق کجا؟
از طرف دیگر، این سؤال برای من ایجاد شده که مگر ما متهم به جاسوسی برای اسرائیل نیستیم؟ آیا این نوع حمایت نمیتواند مستمسکی برای دشمنان امر باشد که هر روز دنبال بهانهای جدید میباشند؟ آیا اینگونه برخوردها آب به آسیاب دشمن ریختن و چهره امر مبارک را بیش از پیش مکدر کردن نمیباشد؟
من از سروران خودم در بیتالعدل اعظم الهی شیدالله ارکانه و رهبران جامعه بهائی میخواهم که به این تناقض من و شاید هزاران بهائی دیگر، به نحو منصفانهای آنگونه که در خور شأن آن بزرگواران باشد پاسخ دهند که چه نسبتی است میان کشتار کودکان بیگناه و سفارشات مکرر حضرت عبدالبهاء در مورد نحوه برخورد با این فرشتگان معصوم و نگاه جانبدارانه سایت متعلق به جامعه بهائیت؟
با کمال احترام
ذکرالله رضوانی
سرزمین مقدس ایران
توضیح: متن نامه از یکی از صفحات اجتماعی برداشته شده است