حکومت بر ایران ، ايادي يا محمدرضا پهلوی ،کدامیک ؟
بازنشر از بهائیت در ایران
نویسنده : شادروان احمد الهیاری
000
از ديگر مشاغل پولساز ارتشبد ايادي، اختيار اداره شيلات جنوب كشور بود. او در اين مقام اختيار واگذاري اجازه صيادي به شركت هاي خارجي در آبهاي ايران را داشت و از اين طريق همه ساله مبالغ هنگفتي رشوه براي صدور اجازه صيادي از شركتهاي بزرگ خارجي مي گرفت. او تا آن حد قدرتمند بود كه ارتشبد فردوست مي نويسد نمي دانم در اين دوران، «ارتشبد ايادي» بهايي برايران سلطنت مي كند يا محمدرضا پهلوي؟ وي از حاميان اصلي اميرعباس هويدا بود و برخي از كارشناسان طولاني شدن دوران نخست وزيري او را به سبب نفوذ ايادي در دربار و حمايت او از هويدا مي دانند.
ارتشبد ايادي در ايام سلطنت محمدرضا پهلوي رياست تشكيلات بهائيت را برعهده داشت و به سبب نفوذ كلامي كه در نزد شاه داشت، راه پيشرفت بهائيان را هموار مي كرد. از رهگذر اقتدار او بودكه بازرگانان بهايي با بهره گيري از امكانات دولتي و تسهيلات كم بهره بانكي و تبصره هاي بودجه، روز به روز بر دامنه قدرت اقتصادي خود مي افزودند.
محمدرضا پهلوي اختيار كامل اداره شركت تعاوني ارتش (اتكأ) وانتخاب مديرعامل آن را به ارتشبد ايادي واگذار كرده بود. او از ابتداي تأسيس اين شركت تا پايان حيات رژيم پهلوي، رؤساي اين شركت را انتخاب يا بركنار مي نمود و همواره بخش اعظمي از پورسانت هايي را كه از رهگذر خريدهاي عمده اين تعاوني از كشورهاي خارجي به حساب رئيس «اتكا» مي ريختند، براي خود و براي شركت امنأ طلب مي كرد.
ايادي به كليه رؤساي تعاوني ارتش دستور داده بود تا براي خريدهاي عمده نظير پارچه و برنج و روغن و قندوشكر با بازرگانان بهايي يا يهودي قرارداد تنظيم كنند.
مئير عزري - سفير اسرائيل در ايران در رژيم پهلوي - نيز در خاطرات خود پس از 25 سال از سقوط رژيم پهلوي، از قدرت و نفوذ ايادي پرده برداشته است و مي نويسد:
«يكي ديگر از سرشناسان كيش بهايي، سرلشكر دكتر ايادي، پزشك ويژه شاه بود. . . و به چشم و گوش شاه مي مانست. او بهداري ارتش و بيمارستان ها، اداره خريد دارو و ابزار پزشكي براي يكان هاي ارتش را سرپرستي مي كرد و با همه توان به همكيشانش ياري مي داد.
پروانه ورود داروهاي خريداري شده از كشورهاي بيگانه كه بايد به بازارهاي ايران مي رسيد، در كميته اي در وزارت بهداري. . . ارزيابي مي شد. دكتر ايادي يكي از كارشناسان اين كميته بود، روزي به ديدارش رفتم تا در زمينه برگزاري كنگره داروسازان ارتش ها كه بايد روز بيست و پنجم آوريل 1960 [ميلادي] در تهران انجام مي شد و درباره سرهنگ دوم ايسرائل ماهاريك كه فرماندهي گروه اسرائيلي را داشت با وي گفت وگو كنم. گو اينكه ايادي از برخي موش دواني هاي نمايندگان كشورهاي تازي در واكنش به بودن نماينده اسرائيل در كنگره آگاه بود، ولي دلاورانه و با خوشروئي سرهنگ ماهاريك را در اين كنگره پذيرفت. يكي از ويژگي هايي كه ايادي را نزد همه يگانه ساخته بود، وفاداري و سرسپردگي او به شاه بود. كسي باور نمي كرد او از شاه درخواستي بكند و پذيرفته نشود. شايد همين پيوند ايادي با شاه بود كه هر گاه سران كشور با شاه به نكته اي برمي خوردند، دست به دامان ايادي مي شدند و او مي توانست گره گشايي كند. ايادي به يهوديان مهري ناگسستني داشت و آنها را مردمي درد ديده و شايسته بي پيرايه ترين ياري ها مي دانست. افزون بر آن ارزنده ترين و والاترين نيايشگاه هاي بهائيان در كشور اسرائيل بود و اين پديده روشن تر از آفتاب را ايادي نمي توانست ناديده بگيرد.
روزي در ميانه هاي سال 1962، نخست وزير علم در ديداري با «تدي كولك» شهردار اورشليم در تهران پيشنهاد او را پذيرفت و مهدي شيباني را به سرپرستي دستگاه جهانگردي كشور برگزيد. همسر شيباني ]مهين نمازي[ دختر سناتور نمازي از دوستان نزديك ايادي بود. در يكي از ديدارهاي خانوادگي شيباني، كنار ايادي نشسته بودم و پيرامون همكاري هاي كارشناسان اسرائيلي با زمينه هاي سرپرستي او گفت وگو مي كردم. چند روز پس از همان ديدار بود كه ايادي كارشناسان ما را به ايران فراخواند و با آنها پيمان بست تا ميوه، مرغ و تخم مرغ ارتش را فراهم كنند و براي ارتش مرغداري و دهكده هاي نمونه بسازند. ايادي به بازرگانان و كارشناسان اسرائيلي ياري داد تا ميوه ارتش ايران را فراهم آورند و براي يكان هاي گوناگون مرغداري و دهكده هاي نمونه كشاورزي بسازند.
يكي از روزهايي كه سران بهايي در ايران بر آن شده بودند تا پيروانشان از نيايشگاههايشان در اسرائيل بازديد كنند، سرلشكر ايادي از من خواست، از ميان بردن دشواري هاي دريافت رواديدهاي همگاني نه روز براي بهائيان را بررسي كنم (يك ويزا براي هر نود تن ديدار كننده). شماره نه و نوزده در فرهنگ كيش بهايي نشانه اي آسماني است. بهائيان در روش گاهشماريشان (تاريخ) ماه را نوزده روز و سال را نوزده ماه مي شمارند. با دريافت رواديدهاي همگاني نه تنها ديداركنندگان هزينه كمتري مي پرداختند و از رفت و آمدهاي بسياري كاسته مي شد، كه گروه هاي بازديد كننده نيز فزوني مي يافت.
درخواست سرلشكر ايادي را با وزارت خارجه اسرائيل در ميان نهادم و روش پيشنهادي را به آگاهي اش رساندم، كمي دشوار بود ولي چاره اي نبود. مسؤول كميته اجرايي امور بهائيان در ايران به هر ويزاي همگاني بايد نامه اي الصاق مي كرد و ضمن نامه تعهد مي نمود كه مسؤوليت همه آسيب هاي احتمالي زيارت كننده را از نخستين روزي كه به اسرائيل وارد مي شود تا روزي كه از اين كشور خارج مي شود به عهده مي گيرد. پس از آنكه ريزه كاري هاي امنيتي و نياز به چنين روشي را براي چنان رواديدهايي براي تيمسار ايادي و چند تن از همكيشانش روشن كردم، آن را پذيرفتند و سال ها از همين شيوه پيروي كرديم و هرگز به هيچ گونه گرفتاري برنخورديم. در سايه دوستي با ايادي با گروهي از سرشناسان كشور آشنا شدم كه هرگز باور نمي كردم پيرو كيش بهايي باشند. بسياري از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند، ولي به خوبي مي توانستند در برابر ديگران باور خود را پنهان نمايند. آنها همه دريافته بودند كه در برابر من نيازي به پنهانكاري ندارند. »(79)
مئير عزري در ادامه خاطرات خود از دغدغه هاي ايادي و اقدام وي براي اعزام كارشناسان ژاپني و اسرائيلي به منظور حفظ درختي كه بهائيان مدعي هستند توسط بهاءا لله كاشته شده و در حال خشكيده شدن بود، سخن به ميان آورده و مي نويسد:
«روزي ايادي مرا براي چاشت به خانه اش فراخواند، مي خواست از رازي شگفت برايم سخن بگويد كه گفت وگو در اين زمينه شايسته نشست هاي اداري نبود. خوش و بش هاي گرم پايان يافت و سرانجام با چهره اي افسرده افزود:
«حضرت بهاءا لله در يكي از بازديدهايشان از شيراز به دست مبارك خويش بوته نهال نارنجي در خانه محل سكونتشان كاشته اند كه تا دو سال پيش درخت سرسبزي بود. ولي شوربختانه از چندي پيش به اين طرف درخت بيمار شده و به تدريج برگهايش مي خشكند. شنيديم كه ژاپني ها در شناسايي درختهاي مركبات بويژه نارنج بهترين كارشناسان دنيا هستند، كه دو نفر از بهترين كارشناسان ژاپني آمدند و چهار ماه درخت را معاينه كردند و نتوانستند راه حلي برايش پيدا كنند. هيچ كس نمي تواند بفهمد چرا درختي كه به دستهاي مبارك حضرتشان كاشته شده، بايد بخشكد».
پيشنهاد من بر پايه فروش خانه و فراموش كردن داستان، تيمسار ايادي را ناخرسند و پريشان كرد. با دست پاچگي از من خواست هر چه زودتر براي زنده كردن درخت نيمه مرده كاري بكنم. داستان را با كارشناسان كشاورزي در اسرائيل در ميان نهادم. . . روزي همراه عزرا دانين و دو تن از كارشناسان وزارت كشاورزي براي بازديد درخت به شيراز رفتيم. آنها پس از بازبيني هاي نخستين دريافتند كه ريشه هاي درخت در زير زمين جايي به رگه هاي گچ، سنگ يا نمك برخورده و ريشه ها فرسوده شده اند. گرداگرد درخت را به آرامي شكافتند، گمانشان درست از كار درآمد. رگه هاي سنگ و گچ را چند متر در چند متر كندند و با خاك شايسته پر كردند. چيزي نگذشت كه درخت حضرت بهاءا لله جاني تازه گرفت و شادي را به چشمان ايادي و دوستانش بازگرداند. نه تن سران كميته رهبري بهائيان در ايران مرا براي مراسم زيارت درخت به شيراز فراخواندند. از خرسندي چنان مي نمودند كه گويي خداوند دنيا را به آنان ارمغان داشته است. »(80)
به استناد آمار و ارقام، در دوران قدرت ايادي در دربار، تعداد بهائيان ايران به سه برابر رسيد و در ايران بهايي بيكار وجود نداشت. (81)
ارتشبد ايادي مردي به معناي واقعي هوسران و بيگانه با اخلاق و شرافت بود. وي از مطب خود براي اغفال برخي از زنان و دختران استفاده مي كرد. ايادي ثروت بيكراني ازرهگذر غارت بيت المال به چنگ آورده و اين ثروت را صرف خريد زمين و خانه و مستغلات درسرتاسرايران كرده بود. به طوري كه پس از سپهبد اميراحمدي، بزرگترين مالك خانه و مستغلات درتهران بود وصدها خانه در اطراف خيابانهاي كاخ (فلسطين كنوني) و جمهوري و دانشگاه تهران و اميرآباد داشت. به همين سبب در ايام اوج گيري انقلاب نتوانست اين املاك را سريعاً بفروشد و پول آنها را از ايران خارج كند. او كه ازدواج نكرده بود در سالهاي پيري و آخر عمر در خارج از كشور، باسختي مواجه شد. به طوري كه در خانه علامير دولو در پاريس زندگي مي كرد و در همان جا هم مرد.
ارتشبد غلامرضا ازهاري
از ديگر بهائيان بانفوذ بايد به ارتشبد غلامرضا ازهاري اشاره كرد. او كه متولد 1288 بود، دوره ستاد خود را در آمريكا گذراند و در سال 1342 به درجه سپهبدي رسيد و مشاغل مهمي را در ارتش نظير فرماندهي دانشگاه نظامي نيروي زميني، رياست ركن يك و آجوداني مخصوص شاه برعهده داشت.
وي پس از استعفاي دولت شريف امامي در آبان 1357 از سوي شاه به عنوان نخست وزير برگزيده شد و در كشتار مردم بي دفاع در روزهايي كه رژيم، حكومت نظامي بر كشور حاكم كرده بود نقش بسزايي ايفا كرد. ازهاري پس از فرار از ايران به همراه افرادي از قبيل؛ اشرف پهلوي، ارتشبد اويسي، ارتشبد بهرام آريانا و عده اي از سران ساواك، موجوديت ارتش رهايي بخش ايران (آرا)(82) را اعلام كردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
79- يادنامه خاطرات مئير عزري، جلد اول، چاپ اسرائيل، سال 2000 ميلادي، صص 332-.333
80- يادنامه خاطرات مئير عزري، جلد اول، ص .333
81- بهائيت در ايران، ص .239
82- آرا، تشكيل شده از سه حرف اول ارتش رهايي بخش ايران بود.