×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

از شوي تلويزيوني تا تهييج كوي دانشگاه

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

از شوي تلويزيوني تا تهييج كوي دانشگاه

باز نشر از بهائیت در ایران

برداشت شده از دست نوشته های احمد الهیاری در کتاب بهائیان در عصر پهلوی

فریدون فرخزاد             علی تابش              پرویز قریب افشار

كامبيز آزردگان هم مديربرنامه هاي «شو» در تلويزيون بود و افرادي چون فريدون فرخزاد، علي تابش و پرويز قريب افشار زيرنظر او فعاليت مي كردند. شايع بود كه پرويز قريب افشار هم بهايي است. او افزون بر اجراي برنامه هاي «شو» در تلويزيون، در رشته روابط عمومي دانشكده صداوسيما تدريس مي كرد. همسر پرويزقريب افشار هم از بهايي زادگان آمريكايي بود كه علاوه براجراي نقش در برنامه «شو»، در مدرسه عالي زنان و چند دانشكده ديگر تدريس مي كرد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به آمريكا رفت و با همكاري ايرج گرگين و هوشنگ پورنگ - برادر مهرانگيزكار - و بهائياني چون نورالدين ثابت ايماني و يهودياني چون هما سرشار چند تلويزيون فارسي زبان «كابلي» راه انداخت. قريب افشار به خاطر منافع مالي بيشتر، از همسر اولش جدا شد و با يكي از زنان بهايي و خواننده لوس آنجلس به نام زويا ثابت ازدواج كرد و اينك از طريق برنامه گذاري براي او پول درمي آورد. قريب افشار از همسر اولش صاحب يك دختر است كه با يكي از نامداران هاليوود ازدواج كرده است. قريب افشار و همسر جديدش قصد داشتند تابستان سال 1383 مسافرتي با پاي پياده از آستارا تا خليجي در حوالي گرگان انجام دهند. او حدود يك سال در اطراف اين برنامه خود تبليغات مي كرد و جوانان و مردم را براي همراهي با خود دعوت مي نمود. اما هيچ كس از اين برنامه وي استقبال نكرد. او با نزديك شدن موعد سفرش در خرداد 1383 كم كم صحبت از خطر اين سفر به ميان آورد و سرانجام مدعي شد كه بنا به درخواست بسياري از علاقه مندانش، برنامه اين سفر را لغو كرده است. او اكنون يكي از شركاي تلويزيون «تپش» و مالك يك راديو در لوس آنجلس است كه امواج آن با كمك سرمايه داران بهايي و يهودي به ايران ارسال مي شود. وي تمام وقتش را صرف بهره برداري از صداي همسرش مي كند و مدام براي او در ايالت هاي مختلف آمريكا و كشورهاي اروپايي كنسرت مي گذارد. قريب افشار در فيلم كاروان ها - اولين فيلمي كه با سرمايه ايران و يك شركت خارجي تهيه مي شد - نقش رئيس پليس يكي از شهرهاي افغانستان را برعهده داشت كه در حضورش و به فتواي روحاني شهر، سر يك جوان را كه مشروب خورده بود، مي بريدند. تماشاي سر بريدن اين جوان به فرمان يك روحاني، بدترين تأثير را در ذهن و انديشه كساني كه شناخت درستي از دين مبين اسلام نداشتند، بر جاي مي گذاشت. در حادثه مشكوك كوي دانشگاه كه در تاريخ تيرماه 1378 واقع شد، پرويز قريب افشار فعاليت وسيعي داشت و هر شب از طريق يك برنامه راديويي به نام صداي ايران به همراه سعيد قائم مقامي برنامه هايي براي فريب و تهييج جوانان اجرا مي كرد و از طريق ماهواره به ايران مي فرستاد. از ديگر بهائيان سرشناس تلويزيون ژيلا سازگار نام داشت. او تحصيلات دانشگاهي اش را در آمريكا به پايان برده و داراي ليسانس روزنامه نگاري از دانشگاه «سن خوزه» آمريكا بود. به شهادت اسناد و مدارك موجود، دانشگاه «سن خوزه» همان مركزي است كه افرادي چون مجيد دوامي - سردبير زن روز - و تورج فرازمند را زير پوشش تربيت روزنامه نگار آموزش داده است. ژيلا مدعي بود كه در دوران اقامت در آمريكا به عضويت هيئت تحريريه دو مجله پرتيراژ آمريكايي يعني مجلات «تايم» و «لايف» پذيرفته شده و نيز ادعا مي كرد كه فارغ التحصيل دوره دو ساله روزنامه نگاري از دانشگاه تهران است. ژيلا سازگار بيش از اينكه به عنوان يك روزنامه نگار شهرت داشته باشد، به عنوان يك قصه نويس معروف بود و به اصطلاح از دنباله روهاي «جريان سيّال ذهني» به حساب مي آمد. او در كنار تلويزيون با مجله تلاش متعلق به اميرعباس هويدا و اطلاعات بانوان همكاري داشت. زماني كه تأسيس مجله تماشا در دستوركار تلويزيون ملي ايران قرارگرفت و سازماندهي و فعاليت آن آغاز شد، ژيلا سازگار به عنوان سردبير اين مجله انتخاب و مشغول به كار گرديد. وي داراي ارتباطات بسيار صميمي با ايرج گرگين بود و با منوچهر محجوبي(44) نيز دوستي ديرينه داشت. ژيلا سازگار زماني كه عهده دار سردبيري مجله تماشا شد، هفته اي يك روز ناهار را با ستار لقايي صرف مي كرد. خانم ژيلا سازگار در اين ملاقاتها درباره مسائل مربوط به مجله تماشا با لقايي به رايزني مي پرداخت و ستار لقايي با توجه به موقعيت و تماس نزديكش با مديران ارشد رژيم، دستورالعمل هاي خاص را به او ابلاغ مي كرد. خصوصاً كه هر دو نفر از پيروان فرقه ضاله بهائيت بودند. از ديگر افرادي كه با حمايت بهائيان به تلويزيون ملي آمد، ديانا نيك دل نام داشت. ديانا را ژيلا سازگار به مجله تماشا آورد و به عنوان خبرنگار استخدام كرد. ديانا پس از مدتي با بهره گيري از امتياز بهايي بودن، با كامبيز آزردگان و چندتن ديگر از مقامات بهايي تلويزيون گرم گرفت و به مدد كامبيز آزردگان و فرشيد رمزي يك بورس دوساله مطالعاتي آمريكا به دست آورد. وي مدتي هم با مجلات ديگر كار كرد. معرف او به مجلات ديگر ستار لقايي بود. يكي ديگر از كاركنان بهايي تلويزيون سميرا رفيع زاده نام داشت. رفيع زاده را هم ژيلا سازگار به مجله تماشا آورد و او از طريق چاپ نوشته هاي خود در اين مجله به سايرنشريات راه پيدا كرد. وي از بستگان نزديك منصور رفيع زاده - سرپرست ساواك در آمريكا - بود. او هم تا زمان پيروزي انقلاب مورد حمايت ستار لقايي بود. از ديگر بهائياني كه در عرصه فرهنگ و هنر ايران فعاليت داشت، شخصي به نام خسروهريتاش از تحصيلكردگان آمريكا بود. خسرو هريتاش وقتي به تهران آمد، با حمايت سرمايه داران بهايي مشغول به كار شد و آنها تمام وسايل لازم براي كار سينمايي را براي او خريداري كردند و در اختيارش گذاشتند. مسئوليت مطرح ساختن خسرو هريتاش به ستار لقايي محول شده بود و او يك روز بعدازظهر، ميهماني عصرانه اي در محل دفتر كاري كه براي هريتاش آماده شده بود، ترتيب داد كه پس از پذيرايي از ميهمانان و حضرات روشنفكر و روزنامه نگاران، چندنمونه از فيلمهايي كه هريتاش در آمريكا ساخته بود، نمايش داده شد. هريتاش در ايران نيز چندفيلم ساخت. او در تمام فيلم هايش هدفي جز ضربه زدن به اخلاقيات و سنت و اعتقادات مردم مسلمان نداشت. وي فيلمي به نام «برهنه تا ظهر، باسرعت» ساخت. اين فيلم آن قدر وقيح بود و آنقدر صحنه هاي زننده داشت كه حتي رژيم پهلوي از ترس شورش و عصيان مردم، نمايش آن را خيلي سريع متوقف ساخت. اين فيلم فقط يك سانس برروي صحنه بود، يعني ساعت 10.30 صبح بر پرده سينماها رفت و ساعت 12 ظهر همان روز توقيف شد. در اين فيلم، ايرن همسر سابق محمد عاصمي - توده اي معروف - و بازيگر فيلم «محلل» بازي مي كرد و بيشتر لحظات آن مملو از صحنه هاي وقيح و هرزگي بود. يكي ديگر از بهائيان معروف در عرصه به اصطلاح هنر ايران فريدون فروغي نام داشت. اين شخص كه به كار آوازه خواني مشغول بود، توسط فرشيد رمزي معروف شد. زماني كه تصوير فريدون فروغي برآنتن رفت، مردم از خشونت نهفته در صداي او تعجب كردند، اما عده اي از هنري نويسان مطبوعات كه از سوي كانونهاي بهايي حمايت مالي مي شدند، به تمجيد از او پرداختند و با طرح مباحثي تحت عنوان «پديده ضدصدا» به مطرح ساختن وي پرداختند. بهائيان كار تبليغات مطبوعاتي فريدون فروغي را تحت كنترل داشتند. ستار لقايي رسماً از مينااسدي و شهين حنانه خواسته بود تا براي فريدون فروغي ترانه بسرايند و به مسئولان سرويس هاي هنري روزنامه ها و مجلات توصيه مي كرد تا از او حمايت كنند و مطالبي كه درباره او مي نويسند به صورت رپرتاژ آگهي برايش قبض صادر نمايند. فرشيد رمزي شخصاً براي هرترانه فريدون فروغي مبالغ قابل توجهي به شاعران مي داد. در اين زمان افزون بر ستار لقايي، فرشيد رمزي هم با خبرنگاران هنري جرايد تماس برقرار كرد و از آنان خواست تا هر يك مصاحبه هايي با فريدون فروغي انجام دهند و همانند رپرتاژ آگهي ها، صورت حساب آن را براي وي در تلويزيون بفرستند. به هرحال بهائيان مقتدر تلويزيون نظير فرشيد رمزي و كامبيز محمودي با ميان پرده هايي كه از فروغي برآنتن مي فرستادند، همراه با قدرتمندان مطبوعات وي را به شهرت رساندند. از سوي ديگر مهدي ميثاقيه صاحب استوديو سينمايي ميثاقيه و تهيه كننده فيلم هاي فارسي - كه او هم بهايي زاده اي متعصب بود - ترتيبي داد تا چند ترانه فروغي در خلال فيلم هاي مبتذل پخش شود. شهيار قنبري هم چند ترانه به اصطلاح درجه اول خود مخصوصاً ترانه «نماز» را در اختيار فريدون فروغي گذاشت. در اين ترانه آمده بود: من نمازم تو را هرروز ديدن است از لبت دوستت دارم شنيدن است يكي از تمهيداتي كه ستار لقايي با دستياري رجبعلي اعتمادي معروف به«ر. اعتمادي» براي هرچه بيشتر چهره كردن فريدون فروغي به كار بست، بهره برداري از جنجال هاي مثلاً عشقي بود. در آن ايام كم كم «فروزان» هنرپيشه فيلم هاي وقيح به سالهاي پيري نزديك مي شد و زنان تازه كار نظير مرجان و نوش آفرين موقعيت او را تهديد مي كردند. ستار لقايي و يارانش به همراه «ر. اعتمادي» براساس يك قرارداد، تمهيدي انديشيدند و مجله جوانان مدعي شد كه «فروزان» و «فريدون فروغي» عاشق هم هستند و مدتهاست كه «كولي وار» بدون عقد شرعي زندگي مي كنند و چندهفته پياپي عكسهاي مختلفي از اين دو نفر در ژست هاي گوناگون، وسيله پر كردن صفحات مجلات مختلف و جلب مشتري براي آنها بويژه مجله «اطلاعات جوانان» شد. با اين تمهيد هم فريدون فروغي مطرح گرديد و هم فروزان به طور موقت، از خطر كمرنگ شدن شهرتش رهايي يافت.

 

خواندن 919 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی