غارتگران بهائی 6
تجاوز به اراضي؛ از داوديه تا قلعه مرغي
نوشته شده توسط زنده یاد احمد الهیاری
باز نشز از بهائیت در ایران
در سال هاي بعد وقتي شهر تهران از هر سو رو به گسترش نهاد و قيمت زمين در نقاط مختلف از متري چند ريال به متري دهها ريال و دهها تومان افزايش يافت، داود معنوي از بهائیان متمول در صدد تفكيك اراضي داوديه به قطعات مختلف برآمد و از اداره ثبت تقاضاي تفكيك آنها را نمود. از سوي اداره ثبت، يك نقشه بردار كه به عنوان مهندس شناخته مي شد و يك نفر براي تفكيك اراضي داوديه مأمور شدند. انجام عمليات تفكيك آن اراضي چند هفته طول كشيد. در اين تفكيك داود معنوي مساحت گسترده اي از زمين هاي باير اطراف داوديه را كه قبلاً شناسايي كرده بود، جزو محدوده داوديه معرفي كرد. نماينده ثبت املاك نيز با او مساعدت مي نمود. در نتيجه مساحتي از زمين هاي «كاووسيه» و ضلع جنوبي خيابان كنوني ظفر در محدوده داوديه قرار گرفت.
معنوي چند هزار متر از زميني را كه در محدوده داوديه قرار گرفته بود به مهندس ثبت كه مهندس محسني نام داشت، واگذار كرد. اين چند هزار متر زمين در قسمت شرقي بلوار ميرداماد نزديك جاده قديم شميران در كنار خيابان هاي فرعي بهروز و داوديه در ضلع شمالي و جنوبي قرار داشت. معنوي براي اينكه كسي مزاحم او نباشد، ميداني در اين اراضي ايجاد كرد و يك مجسمه شاه در ميان آن ميدان قرار داد. اين ميدان كه محسني نام گرفته بود، پس از انقلاب به ميدان مادر تغيير نام داد و به جاي مجسمه شاه، يكي از آثار پيكر تراشي خانم زهرا رهنورد هنرمند و استاد دانشگاه در آن نصب شد. معنوي در اراضي اطراف اين ميدان، چند قطعه زمين و باغچه و چند ساختمان مسكوني و تجاري و دو پاساژ ساخت.
معنوي چند قطعه از اراضي غصب شده در داوديه را به ادارات و مقامات با نفوذ دوران محمدرضا شاه اهدا كرد. از جمله يك قطعه زمين به سپهبد تيمور بختيار رئيس ساواك و يك قطعه هم به سناتور دكتر محمد سجادي بخشيد كه دكتر سجادي به سرعت در آن ساختماني زيبا احداث كرد و از ساختمان خود در خيابان ايرانشهر به اين ساختمان نقل مكان نمود و تيمور بختيار هم زمين خود را به قيمت گزاف به ساواك فروخت و دستور داد تا در آن كاخ مجللي ساختند. قرار بود اين ساختمان به عنوان باشگاه ساواك مورد استفاده قرار گيرد، اما پس از اتمام آن و تعويض و فرار سپهبد بختيار، كارشناسان نظر دادند كه اين ساختمان از لحاظ موقعيت فاقد امنيت لازم براي ساواك است. از اين رو آن را به شهرداري تهران فروختند و شهرداري در آن ساختمان اولين كاخ جوانان را ايجاد كرد.
يكي ديگر از موارد زمين خواري داود معنوي تصاحب 900 هزار متر از اراضي باشگاه هواپيمايي در يافت آباد (قلعه مرغي) بود.
باشگاه هواپيمايي در سال 1318 در ساختماني در خيابان منوچهري تأسيس شد و نخست وزير و چند تن از وزيران و رئيس مجلس شوراي ملي به عنوان هيئت امناي آن برگزيده شدند و شخصي به نام عبداله ياسايي به مديريت آن منصوب گرديد. ياسايي در همان سال چند هواپيماي كوچك آموزشي خريداري كرد و به آموختن فن خلباني به جوانان اشتغال ورزيد.
پس از تأسيس اين باشگاه، محمدولي ميرزا فرمانفرمائيان، مالك روستاي يافت آباد يك ميليون متر از اراضي اين روستا را براي ايجاد فرودگاه به اين باشگاه بخشيد. ولي براي انتقال آن سندي تنظيم نشد. پس از حوادث شهريور 1320 معنوي زميني را در مجاورت زمين يك ميليون متري هواپيمايي در يافت آباد خريد و كوشيد تا به طريقي اراضي فرودگاه يافت آباد را تصاحب كند.
معنوي در سال 1329 با محمدولي فرمانفرمائيان تماس گرفت و با پرداخت مبلغ ناچيزي همين زمين را كه بابت واگذاري آن به دولت و باشگاه هواپيمايي هيچ سندي موجود نبود، خريداري كرد. پس از آن معنوي با يكي از وكلاي معروف و با نفوذ تهران به نام دكتر محمد شاهكار تماس گرفت و وي را وكيل خود در مورد اين اراضي كرد و از او خواست تا براي پس گرفتن اين زمين اقدام كند. او هم پس از كودتاي 28 مرداد دادخواستي عليه باشگاه هواپيمايي تقديم دادگستري كرد و خواستار اجاره بهاي چند سال گذشته و استرداد اين اراضي شد. پس از تشكيل يك جلسه از دادگاه، مسؤولان سازمان هواپيمايي با معنوي سازش كردند و او موافقت كرد كه درخواست اجاره بهاي آن را پس بگيرد و باشگاه هواپيمايي هم تنها صد هزار متر از آن زمين را براي فرودگاه بردارد و بقيه را به معنوي عودت دهد. به اين ترتيب داود معنوي ناگهان و در ازاي مبلغي فوق العاده اندك، صاحب 900 هزار متر زمين در يافت آباد شد، كه بعدها اين اراضي را به قيمت هاي گزاف براي خانه سازي به مردم فروخت و ميلياردها تومان از اين طريق به دست آورد.
صبحي مهتدي درباره زمين خواري بهائيان مي نويسد:
«ديگر از كارهاي اينها ]بهائيان پيرو شوقي[ اين بود كه چند سال پيش به هر نيرنگي بود يك جهود هبايي(138) را به نام عزيز نويدي در دادگاه ارتش آوردند، آنگاه براي زمين هاي قلعه مرغي كه در دست هواپيمايي بود دادمند تراشيدند و نيرنگ ها به كار بردند تا بيست ميليون از كيسه ارتش بيرون كشيدند و به دست چند تن بهايي دادند كه براي شوقي بفرستد. »(139)
در سال 1335 لايحه اراضي موات تصويب شد. به موجب اين قانون سازمان هاي دولتي اجازه داشتند كه تا شعاع يكصد كيلومتر از مركز شهر (ميدان عشرت آباد) درباره زمين هايي كه مورد تجاوز واقع شده اقامه دعوي كنند.
بيشترين شكايات در اين مورد را بانك كشاورزي ارائه داده بود. به موجب يكي از اين شكايات داود معنوي متهم به تجاوز به 1.892.000 مترمربع از اراضي داوديه كه بهاي آن در آن سال ها 96.000.000 تومان بود، شده بود. در شكايت ديگري شهرداري تهران ادعا كرده بود كه داود معنوي از رهگذر تطميع و دادن رشوه به مأمورين، چندين هزار متر از اراضي مسيل داوديه را در محدوده ملكي خود اعلام و تفكيك كرده و فروخته است. در روز 29 دي ماه 1335 بازپرس ديوان كيفر، داود معنوي و مهندس محسني را به همراه دو كارمند شهرداري با قرار بازداشت روانه زندان كرد. اما سه ماه بعد همزمان با نخست وزيري دكتر منوچهر اقبال، داود معنوي آزاد و پرونده هاي مربوطه به دست فراموشي سپرده شد.
در حوالي سال هاي 1345 يا 1346 كه من با يكي از مجلات همكاري داشتم خبردار شدم كه دو سه روز ديگر بزرگ ترين معامله زمين تاريخ ايران در يكي از دفاتر اسناد رسمي تهران انجام مي شود. در روز موعود براي تهيه گزارش به آن دفتر رفتم. فروشنده زمين داود معنوي و خريدار يك سرمايه دار يزدي كه نامش را فراموش كرده ام و زمين هاي مورد فروش از اراضي قلعه حسن خان واقع در جاده قديم كرج بود. معنوي اين زمين ها را به مبلغ چهارصد و پنجاه ميليون تومان به آن تاجر فروخته بود.
پس از تشريفات اوليه چون در آن ايام چك هاي رمزدار و چك پول رايج نبود، تمام مبلغ چهارصد و پنجاه ميليون تومان را به صورت نقد رد و بدل كردند و من به چشم ديدم كه يك وانت كه بيش از يازده گوني بزرگ حمل مي كرد و قبلاً نمايندگان او اين پول ها را شمارش كرده بودند، به درب محضر آمد و داود معنوي پس از دريافت آنها حركت كرد و به طرف بانك رفت، تا آنها را به حساب بگذارد. من خبر اين معامله را در همان زمان چاپ كردم.
داود معنوي در سال 1350 به آمريكا مهاجرت كرد و به اقليت بهائيان مقيم اين كشور پيوست. مهندس محسني هم حدود 15 سال پيش در تهران درگذشت.
مروري بر يكي از گزارش هاي مندرج در اسناد لانه جاسوسي آمريكا مي تواند شمه اي از زمين خواري بهائيان در عصر پهلوي ها را نشان دهد:
«20 ژوئن 79[19]
3-. . . در 6 ژوئن كميته به اصطلاح مصادره اموال بنياد مستضعفان مسؤول شد تا تمام اموال سازمان ملي بهائيان را مصادره كند. توطئه عظيمي براي تصاحب زميني در حدود چهار ميليون مترمربع نزديك دانشكده دماوند طرح ريزي شد كه متعلق به شركت امنا (شركت امانتداران) بوده و به پاسداران انقلاب جهت فعاليت هاي آموزشي داده شده است. شركت امنا يك شركت مهم بهائيان بوده كه به نمايندگي از طرف جامعه بهائيت به خريدن اموالي مي پرداخته است. . . اين شركت داراي پانزده هزار سهامدار مي باشد. »(140)
فصل پنجم
بهائيت در گذر زمان
تلاش براي افزايش آمار بهائيان
بهائيان اصرار عجيبي داشتند تا آمار پيروانشان را چند برابر ميزان واقعي آن اعلام و از اين افزايش بهره برداري سياسي كنند و از آنجا كه بهاءا لله اعلام كرده بود كه در پايان سده اول پيدايي بهائيت، اين فرقه جهانگير خواهد شد و چون اين پيشگويي به حقيقت نپيوسته بود، سران و رهبران اين فرقه ضاله سعي داشتند تا از طرق مختلف و به صورت كاذب و مصنوعي تعداد بهائيان را چند برابر اعلام نمايند.
دكتر عباس جامعي يكي ديگر از مديران ارشدبهايي بود كه معاونت سازمان برنامه و رياست مركز آمار ايران برعهده او بود. وي در سرشماري عمومي نفوس و خانواده در كشور به كليه آمارگران دستور داد تا آمار بهائيان را بيش از ميزان واقعي اعلام نمايند. نورالدين مدرسي چهاردهي، در اين باره مي نويسد:
«در ايامي كه سرشماري اخير در ايران انجام گرفت تعرفه هايي تحت عنوان چهار دين رسمي (اسلام- مسيحي- يهود- زرتشتي) و كلمه غيره نيز افزوده شده بود. بهائيان خواستند بنويسند بهايي اداره آمار نپذيرفت. محفل هاي شهرهاي شمال همه با يك عبارات خاص كه قبلاً به آنها ابلاغ شده بود تلگرافي به اداره سرشماري دادخواهي كردند و ادارات آمار نيز كسب تكليف نمودند. اين ناچيز در اين هنگام در شهر لاهيجان به سر مي بردم. پاسخ از اداره سرشماري صادر گرديد كه هر كه مذهب خود را مي نويسد بپذيريد. مزد كارگران اعم از زن و مرد در باغهاي چاي كاري بيست و پنج ريال بود. سران بهايي از صد و پنجاه ريال تا دويست و پنجاه ريال به كارگران پرداخت كرده كه مذهب خود را بهايي نويسند آيا اين گونه رفتار مربوط به دين است يا اعمال احزاب آن هم آيا عمل خلاف در حزب محسوب نمي شود. »(141)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
138- پيروان شوقي كه بي چون و چرا سخنان او را پذيرفته اند و از مهر و دوستي و دانش و خرد دورند، هبايي نام دارند.
139- فضل ا لله مهتدي صبحي، خاطرات انحطاط و سقوط، به اهتمام علي امير مستوفيان، «پيام پدر»، نشر علم، چاپ اول، 1384، ص .431
140- اسناد لانه جاسوسي، شماره 37، مسلك هاي استعمار، سند شماره 3، ص .13
141- نورالدين چهاردهي، بهائيت چگونه پديد آمد، چاپ و انتشارات آفرينش، چاپ دوم، 1369، ص .