کابینه ای با پشتیبانی بیت العدل بهائیان
برداشت شده از کتاب بهائیان در عصر پهلوی
باز نشر از بهائیت در ایران :
0000
دريكي از گزارش هاي ساواك به اين نكته اشاره شده است:
«. . . آقاي امير عباس هويدا به پشتيباني بيت العدل اعظم مدت سيزده سال بر ايران حكومت كرد و جامعه بهائيت به پيشرفت هاي قابل توجهي رسيد و افراد متنفذ بهايي پست هاي مهمي را در ايران اشغال كردند و پولهاي مملكت را به خارج فرستادند. »(66)
در دوران ديكتاتوري شاه، بويژه در ايام زمامداري هويدا تعداد مديران ارشد بهايي خيلي زياد بودند. من تنها به ذكر اسامي چندتن از آنها اكتفا مي كنم.
در ميان وزرا، سرلشكر ارفع وزير راه، عباس آرام(67) وزير امور خارجه، ناصر يگانه وزير مشاور، منصور روحاني(68) وزير كشاورزي، فرخ روپارساي وزير آموزش و پرورش، اسدا لله صنيعي وزير جنگ، عطاءاله خسرواني وزير كشور، منوچهرشاهقلي وزير بهداري، منوچهر تسليمي وزير بازرگاني و همچنين منوچهر گنجي كه در اواخر زمامداري هويدا وزير آموزش و پرورش شد، بهايي بودند.
ناصر يگانه فرزند ميرزا غفارخان (سالارالدوله)، يكي ديگر از بهائيان است كه از سال 1326 در پست هاي حساسي چون داديار دادسراي تهران، مستشار دادگاه استان، داديار ديوان كشور، مديركل امور قضايي و در سال 1342 بازرس اداره كل بازرسي وزارت كشور، نماينده قزوين در مجلس شوراي ملي و رئيس كميسيون بودجه، در سال 1343 وزير مشاور و معاون پارلماني حسنعلي منصور - نخست وزير وقت - و عضو اصلي شوراي مركزي حزب ايران بود كه بنابر گزارش هاي ساواك خوشنام نبوده و فاسدالاخلاق به شمار مي آمده است. ساواك در گزارش 1347.7.10 خود مي نويسد:
«كميته سري كه در حزب ايران نوين، برنامه سياسي حزب را طراحي و سپس به تصويب دفتر سياسي حزب يا شوراي مركزي مي رساند، عبارتند از دكتر رشتي نماينده مجلس، دكتر يگانه وزير مشاور، دكتر كلالي نماينده مجلس، اين كميته با مقامات آمريكايي ارتباط دارد. »(69)
وي كه در سال 1348 رئيس هيئت رئيسه شوراي مركزي حزب ايران نوين و همزمان عضو دفتر سياسي اين حزب هم بود در دوره ششم مجلس سنا، به عنوان نماينده تهران به مجلس سنا رفت و در سال 1355 نيز رئيس كل ديوان عالي كشور شد.
ناصر يگانه عضو هيئت امناي مركز آموزش دولتي و دانشكده علوم قضايي و خدمات اداري وزارت دادگستري بود. او در تشكيلات فراماسونري فعاليت داشت و با حمايت باقر عاملي در لژهاي خيام، سقراط، رازي، تهران، كورش نيز عضو بود. در اسناد ساواك همچنين از بدهي سنگين وي به بانك عمران ياد شده كه حاضر به پرداخت آن نبوده است. يگانه پس از انقلاب اسلامي به خارج از كشور گريخت و در سال 1372 در نيويورك خودكشي كرد. (70)
برخي ديگر از مهره هاي متنفذ بهايي عبارتند از:
O عزت ا لله صفار رئيس بانك ايران وانگليس.
O عباس فروتن رئيس حسابداري بانك سپه.
O نورالدين فتح اعظم رئيس حسابداري دربار شاهنشاهي.
O داود فخر رئيس بازرسي انتشارات و تبليغات.
O عطاءاله كاشاني رئيس كارگزيني سازمان تأمين اجتماعي.
در بين مديران ارشد و مياني كشور نيز نام عده اي بهايي به چشم مي خورد، از جمله اين افراد بايد از شاپور راسخ مشاور عالي و در واقع گرداننده سازمان برنامه و بودجه و مدير تشكيلات بهائيت در ايران و نبيل، رئيس دفتر فرح، هوشنگ نهاوندي رياست دانشگاه تهران و دكتر هدايت ا لله نيّرسينا(71) ياد كنم. او از مديران ارشد و كارگزاران امور تبليغاتي رژيم پهلوي بود و سالها به عنوان مديركل در راديو ايران فعاليت داشت.
پی نوشتها :
66-حسين مير، تشكيلات فراماسونري در ايران، انتشارات علمي، چاپ اول، 1371، ص .210
67-غلامعباس آرام فرزند عليرضا چاي فروش - از مبلغين فرقه ضاله بهايي گري - وزير مختار ايران در واشنگتن، مديركل سياسي وزارت امور خارجه، وزير امور خارجه در دولت هاي منوچهر اقبال، اسداله علم، حسنعلي منصور، عباس هويدا و سناتور انتصابي مجلس سنا در دوره هاي ششم و هفتم بود. وي در سال 1363 مرد. برخي از صاحبنظران بخش زيادي از ترقيات آرام را مديون حمايت هاي بي دريغ حسين علأ مي دانند.
68-منصور روحاني از اعضاي «كانون مترقي»، وزير آب و برق كابينه منصور و هويدا و وزير كشاورزي هويدا بود كه به شهادت اسناد و حتي همفكرانش، او كشاورزي ايراني را در اين دوره نابود كرد. وي سرپرست امور عمراني بنياد پهلوي و بانك عمراني، قائم مقام بانك عمران در امور عمراني شهرك غرب تهران و تأسيسات نمك آبرود - كه امور عمراني هر دو با روحاني بود - بود. وي در دوران فعاليت، مقادير زيادي ارز از طريق بانك هاي مختلف از كشور خارج كرد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به اعدام محكوم شد. براي آشنايي بيشتر با منصور روحاني به كتاب «معماران تباهي»، جلد چهارم، دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان مراجعه فرماييد.
69-رجال عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك، جلد 13، نصرت ا لله معينيان، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، چاپ اول، تابستان 1384، ص .95
70-همان، صص 95-.96
71-در اينجا مناسب است به برادران نير و سينا اشاره كنيم. صبحي در كتاب «پيام پدر» خود مي نويسد: دو برادر بودند از اهل سده اصفهان كه شال سياهي به دور سر مي پيچيدند و در سر خرمن به سراغ كشاورزان مي رفتند و به نام اينكه ما فرزند پيغمبريم پنج يك مي خواستند. مسلمانان هم چنان كه روششان بود به اين گونه مردم كمك مي كردند. سرانجام اين دو نفر به دامن بهائيان افتادند و از مبلغان شدند. برادر بزرگتر خود را «نيّر» ناميد و كوچكتر «سينا». سينا سه پسر داشت كه پسر مياني، همين سيدجلال ]به قول يكي از بهائيان سيدجنجال[ است كه از مبلغان شد. با آنكه دانشي نداشت. . . سر از عشق آباد درآورد و در آنجا ماند و دختر يكي از بهائيان يزدي را كه مردي دارا بود گرفت و اين را هم بدانيد كه اين نير و سينا سخنوري هم مي كردند و چون گوينده اي به نام مصطفي قلي سيناي اصفهاني داشتيم گاهي سخنان او را به اسم خود، جا مي زدند. صبحي در ادامه به شعر «گفتمش گل، رخش دميد كه من. گفتمش غنچه، لب گزيد كه من. . . » اشاره مي كند كه از شادروان سيناي اصفهاني است و آن را به سيناي سدهي نسبت مي دهند. (خاطرات انحطاط و سقوط، نشر علم، 1384، چاپ اول، صص 296-.297 )