×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

فرقه‌سازي انگلستان در كشورهاي اسلامي و ايجاد تفرقه بين شيعه و سني ( قسمت دوم )

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

فرقه‌سازي انگلستان در كشورهاي اسلامي و ايجاد تفرقه بين شيعه و سني ( قسمت دوم )

فرقه‌سازي انگلستان در كشورهاي اسلامي و ايجاد تفرقه بين شيعه و سني

باز نشر از بهائیت در ایران :

فرقة قاديانيه يا احمديه
ظهور فرقه قاديانيه در هند نيز بسيار شباهت دارد به آنچه در ايران رخ داد. اين فرقه را ميرزاغلام احمد قادياني (1255ق/ 1326ق) بنياد نهاد. وي مردي روحاني و اهل قصبة «قاديان» از شهرستان «گرداس پور پنجاب» بود كه در پنجاه سالگي مدعي مهدويت و رجعت مسيح شد؛ يعني خود را مهدي موعود اسلام، و مسيح موعود مسيحيت خواند، و در چهاردهم مارس 1889 ادعا كرد كه وحي بر او نازل شده و پيامبر است و عده‌اي به او گرويدند.
نام اين فرقه قادياني يا ميرزايي است، و اينك خودشان را «احمديه» مي‌نامند.
در كانالهاي تلويزيوني عربي، كانالي به نام «قناه‌الاحمديه الاسلاميه العربيه» وجود دارد كه به زبان عربي تبليغ مي‌كند، و به منظور نفي ادعاي نبوت جديد، همواره برنامه‌هاي خود را با اين آية شريفه آغاز مي‌كند: «ما كان محمد اَبا احد من رجالكم و لكن رسول‌الله و خاتم‌النبيين » لكن در خلال بحثها به اثبات نبوت تبعي غلام احمد را در دين اسلام مي‌پردازند و او را به عنوان مروج اسلام معرفي مي‌كنند، در عين حال اصرار بر مهدويت و مسيح بودن او دارند، و شب و روز پيرامون اين مذهب با نشان دادن مساجد و اجتماعات آنان در سراسر جهان، و گفتگو با رهبر چهارم آنان كه فوت شده است و رهبر كنوني آنها تبليغ مي‌كنند. از رهبرشان به عنوان «اميرالمؤمنين» نام مي‌برند كه به انگليسي سخن مي‌گويد و سخنانش به عربي ترجمه مي‌شود و اين برنامه از مركز آنان در لندن پخش مي‌شود.
ظاهراً عقايد و اعمال عبادي و آداب غلام احمد موافق اسلام بود، و فقط در سه اصل نفي جهاد و ادعاي مسيح و مهدي بودن، با ساير مسلمانان اختلاف داشت و مي‌گفت: اسلام مشتق از سِلم و دين آشتي و صلح است، و بايد با منطق و مسالمت، و نه با زور (و با جهاد) پيش رود و مسلمانان بايد پيرو دولتهاي خود باشند.

اين، در حالي بود كه هند مستعمرة انگليس بود، و اين دو امر يعني اسقاط حكم جهاد اسلامي و لزوم پيروي از دولت كه انگليسي بود كه به وضوح، حمايت از انگليس، شمرده مي‌شد و از سوي مسلمانها وسيله انتقاد و بدگماني به غلام احمد بود.
پس از مرگ غلام‌احمدميرزا نورالدين، و بعد از او در سال 1914م ميرزابشيرالدين‌ محمد احمد پسر غلام‌احمد، خليفة اول و دوم او شدند. و بعد از مرگ نورالدين بين آنها انشعاب پيدا شد. گروهي پيرو مولوي محمدعلي گرديدند كه معتقد بود، غلام احمد نبي يا مهدي و يا مسيح نبوده بلكه مبشر و مجدد اسلام بوده است. اين گروه انجمني به نام «انجمن اشاعه اسلام احمديه» تشكيل دادند، و به «اعضاي انجمن لاهور، و مجددي» معروف گشتند. اما اكثريت قاديانيها به رياست ميرزابشيرالدين و جانشينانش، بر عقيدة نبوت و مهدويت و مسيحيت غلام احمد، باقي ماندند.

مركز اين فرقه «قاديان» بود، و بعد از تشكيل پاكستان به اين كشور منتقل و در قصبة «ربوه» مستقر شدند. هر دو گروه مساجدي در نقاط مختلف جهان (از جمله در افريقا) بنا كرده، تبليغات دامنه‌داري را دنبال مي‌كنند. و هيأتهايي از هر دو دسته با پشتكار به نشر عقايد خود ادامه مي‌دهند. پيروان اين مذهب از هر دو گروه بيش از يك ميليون نفر است كه بيشتر در پنجاب و بمبئي و افغانستان و عربستان و ايران و مصر سكونت دارند. دستة مجددي از سوي مسلمانان تا حدودي پذيرفته شده‌اند، اما قاديانيها از سوي مسلمانان و ‌مسيحيان و هندوان، ملحد و مطرود تلقي مي‌شوند.
و در حال حاضر در پاكستان، قاديانيها تكفير گرديده‌اند، پايگاه مركزي آنها در لندن است.
از غلام احمد كتابهايي به جاي مانده است. او مجله‌اي انگليسي زبان از سال 1952م در قاديان منتشر مي‌نمود كه ارگان رسمي قاديانيها است و هنوز هم ماهيانه مرتباً انتشار مي‌يابد.
مولانا محمدعلي رهبر مجدديّه قرآن را به سبكي بديع به انگليسي ترجمه و تفسير كرده است. كتابي نيز تحت عنوان آيين اسلام به انگليسي و بر مبناي عقايد مجدديّه تأليف نموده كه به زبانهاي مختلف ترجمه شده است.

چند سال قبل، اينجانب در كشور «كنيا» در شهر نايروبي از مركز قاديانيها بازديد كردم. مدير آن مركز كه در كسوت روحانيت بود اصرار داشت كه از آيات قرآن ثابت كند پس از رسول اكرم، پيغمبر خواهد آمد، و از اينكه در پاكستان آنان را تكفير كرده‌اند به شدت ناراحت بود. من از او پرسيدم شما پيرو كدام يك از مذاهب اربعه‌ايد. گفت: «مذهب حنفي». در كنار آن دفتر، مسجدي قرار داشت كه همراهان ما از آن ديدن كردند اما من تا در آن رفتم بنا به احتياط، كفشهاي خودم را درآوردم و با پاي برهنه وارد آن مسجد شدم. در هر حال، ظهور قاديانيه تقريباً هم‌زمان با پيدايش بابيه و با ادعاي مهدويت بوده است لكن بابيه از آن تجاوز كرده چنان كه خواهيم گفت دين جديدي ادعا كرده‌اند و اسلام را منسوخ دانسته‌اند، اما قاديانيه هر دو گروه به ظاهر، پيروي از اسلام را شعار خود قرار داده‌اند.

نقش انگليس در پيدايش قاديانيه
عجيب است كه نقشه‌هاي وزارت مستعمرات انگلستان، به طور دقيق در هند به وسيله قاديانيها پياده شده است. كتابي عربي پيش رو دارم به نام القاديانيه و الاستعمار الانجليزي نوشته «الدكتور عبدالله سالوم السامرائي» ظاهراً چاپ عراق كه از هر لحاظ به طور مستند رابطة غلام احمد قادياني با انگليس را، روشن مي‌كند. اين كتاب ارزش ترجمه به فارسي را دارد.
در فصل اول
از كتاب القادياني و القاديانيه (صص 16 و 17) نوشته ابوالحسن ندوي، نويسنده معروف هندي، در اين باره آمده است: غلام احمد بن مرتضي... از خانداني مغولي و اصلاً ايراني است كه در زمان «سلطان بابر» در «سمرقند» ساكن بودند و به هند هجرت كردند، در ناحيه پنجاب سكنا گزيدند. و خود غلام احمد نسب خود را بدين گونه نقل مي‌كند و مشروحاً علت مهاجرت به هند و سمتهايي را كه در هند دارا بوده‌اند، ياد مي‌كند. از سوي ديگر خود را به خاندان رسول اكرم منتسب مي‌سازد مي‌گويد از نسل حضرت فاطمه عليهاسلام است.
در اين صفحات، زندگي شخصي غلام احمد به تفصيل آمده است تا اينكه به نقل از «كتاب آقا شور كشميري» به نام «حَوَنه‌الاسلام» يعني خائنين به اسلام (ص 3) مي‌گويد: هنگامي كه انگليس در ولايت پنجاب به جنگ پرداخت، پدر غلام احمد، غلام مرتضي (و برادرش غلام قادر) به اردوي انگليس پيوسته خدمات مشتركي به آن نمود و با مبلغ هفتصد روپيه بازنشسته شد. غلام مرتضي در انقلاب عمومي سال 1857م (عليه انگليس) پنجاه تن سواره به كمك انگليس گسيل داشت، و خود او در اين جنگ عده‌اي از جوانان مسلمان را كه با انگليس مي‌جنگيدند كشت و مورد تقدير و سپاس جنرال نكلسون (فرمانده انگليسي) قرار گرفت.
ميرزاغلام احمد نيز در كتابهايش به دوستي صميمي خود با انگليس اعتراف مي‌كند و در كتاب البريه (صص 3 تا 4) مي‌گويد: «حكومت، اعتراف كرده كه خاندان من در «پيشاپيش» خاندانهايي بود كه در هند به وفاداري و اخلاص با حكومت انگليس معروفند.»
غلام احمد در چنين خانداني پرورش يافت. و هفده ساله بود كه به كمك پدر و برادرش به نيروهاي انگليسي شتافتند. او مي‌ديد كه خانه آنها مركز اجتماع فرماندهان جنگي انگليسي بود. و از سوي ديگر احساس مي‌كرد كه نيروهاي انگليس، نياز به رهبري روحاني دارند كه از آنها حمايت كند و او خود را از همان جواني براي اين خدمت، آماده مي‌كرد. انگليس نيز او را براي اين امر ياري مي‌داد تا با شورشهاي فراوان عليه انگليس در منطقه هند و افغانستان و مناطق مجاور آن مقابله كند.

دكتر سامرائي، از قول ابوالحسن ندوي نقل مي‌كند: در آن زمان، مناظره بين اديان و فرقه‌ها شايع بود، و كشيشها به شدت عليه اسلام فعاليت مي‌كردند، و مسلمانان هم به رد آنها مي‌پرداختند، حتي غلام احمد نيز در آن معركه عليه دشمنان اسلام، ‌قلم‌فرسايي مي‌كرد، و انگليس هم به منظور سرگرمي مردم، و انصراف آنان از جنگ با انگليس در انقلاب سال 1857، به اين درگيريهاي مذهبي كمك مي‌كرد.

سرانجام، انگليسيها به شخصيت غلام احمد پي بردند و دانستند كه او هنوز در دل خود برق پيروزيهاي چنگيزخان مغول، سركردة خاندان خود را احساس مي‌كند. به علاوه او از خاندانهاي معروف پنجاب است و به خاندان ايراني و هاشمي هم نسبت دارد، پس چه بهتر كه او را براي هدف خود آماده كنند.

غلام احمد نيز با گرايش به تصوف و پوشيدن لباس درويشي و زهد و رياضت خود را آماده مي‌كرد.

و اينك اين بحث را با گفتة خود غلام احمد كه در مجلة الفضل مورخ 3 مارس 1935 و نيز در كتاب ترياق القلوب تأليف او آمده، پايان مي‌دهيم. در آن مجله با افتخار مي‌گويد: «خاندان ما به حكومت انگليس در هند و خارج هند خدمت كردند و با سخاوت، خون خود را در راه آنها بذل نمودند، مانند عبداللطيف قادياني كه در افغانستان دعوت قاديانه را نشر مي‌داد و جهاد را انكار مي‌كرد به طوري كه دولت افغانستان، مي‌ترسيد اين دعوت حس جهاد با كفار را از ميان ببرد.»
و دركتاب تريا‌ق‌القلوب مي‌گويد: «من بيشتر عمر خود را در حمايت از دولت انگليس گذرانده‌ام و در جلوگيري از جهاد و لزوم اطاعت از(اولي‌الامر انگليس) قلم زده‌ام.»

ادامه دارد 0000

نویسنده: آيت‌الله محمد واعظ‌زاده خراساني

 

 

خواندن 772 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی