قدردانی از سرکوبگر قیام 15 خرداد توسط بهائیان
بهائیت درایران :
پس از قيام حضرت امام خميني(ره) و حمايت علما و مردم از اين قيام كه به سركوب و كشتار خونين 15 خرداد 1342 منجر شد، بهائيان كه در قتل و غارت سابقه اي طولاني دارند، تنها 5 روز بعد از اين واقعه، ضمن ابراز خوشحالي از اين كشتار وحشيانه (كه نهايت مدنيت و اخلاق آنان را مي رساند) در قالب نامه اي از پرويز خسرواني فرمانده ژاندارمري ناحيه مركز به عنوان يكي از سردمداران اين جنايت تشكر كردند:
«تيمسار سرتيپ پرويز خسرواني فرماندهي ژاندارمري ناحيه مركز
تاريخ يكصد و بيست ساله جهان بهايي، بخصوص در ايران همواره مشحون از شهادت نفوس و تاراج دارائي و اموال آنان به دست اراذل و اوباش و به تحريك ارباب عمائم و يا افرادي نادان بوده است؛ ولي در خلال صفحات اين تاريخ همواره ستاره هاي درخشاني در مقامات دولتي وجود داشته اند كه با توجه به وظايف اساسيه وجدانيه و اجتماعي خود نوع دوستي و عدالت گستري نموده و به كرّات مانع تجاوز رجاله و يا علماي بدعمل شده اند. در اثر همين حسن تشخيص و ميهن دوستي و نوع پروري واقعي آنان در واقع آبروي كشور مقدس ايران تا اندازه اي محفوظ مانده و از سوء شهرتي كه ديگران ايجاد نموده اند كاسته شده است.
زحمات و خدمات و سرعت عمل تيمسار نيز در جلوگيري از تجاوز اراذل و اوباش و رجالّه كراراً در سنين اخيره در اين محفل مذكور شده ]است[، بخصوص در اين ايام كه بحمدا لله اولياي امور نيز به رأي العين سوء عمل جهلاي معروف به علم را مشاهده كرده و هر ديده منصفي رذالت و جهالت و پستي فطرت اين افراد را گواهي مي دهد.
يقين است عموم دوستداران مدنيت و علم و اخلاق و ديانت زحمات تيمسار را با ديده احترام و تقدير نگريسته و تاريخ امر بهايي آن جناب را در رديف همان چهره هاي درخشان حافظ و نگهبان مدنيت عالم انساني ثبت و ضبط خواهد نمود.
با رجاي تأييد
[42.3.20]منشي محفل»(95)
پرويز خسرواني در سال 1343 به پاس خدمات فراوانش به رژيم پهلوي و خيانت هاي غيرقابل وصف به مردم مسلمان ايران، معاون ژاندارمري كل كشور شد و اندكي بعد از سوي اميرعباس هويدا به عنوان معاون نخست وزير و سرپرست سازمان تربيت بدني منصوب گرديد. او در اين ايام به همراه ناصر گلسرخي وزير بهايي منابع طبيعي و منوچهرپرتو وزير وقت دادگستري، يك باند اخاذي دايركرده بود. آنها هزينه باخت هاي كلان خودشان در قمار را از بازاريان و سرمايه داران مي گرفتند.
خسرواني زيرزمين خانه اش را مبدل به قمارخانه كرده بود و هرروز در آنجا ميليونها تومان برد و باخت مي شد. ماجراي اخاذي آنها از اين قرار بود كه يكي از اعضاي باند خسرواني به نام جلال آهنچيان(96) - كه ظاهراً از تجار بزرگ و كلان سرمايه داران بازار تهران بود - اطلاعاتي درباره ملاكين بزرگ اراضي مرغوب اطراف تهران و شهرستانهاي بزرگ كسب مي كرد. پس از آن به ناصر گلسرخي، وزير منابع طبيعي مي گفت كه مثلا فلان شخص يك ميليون متر زمين در فلان منطقه دارد كه متري چند هزارتومان مي ارزد. ناصرگلسرخي هم فوراً در جرايد كثيرالانتشار آگهي مي داد وبا چاپ كروكي زمين مربوطه، اعلام مي كرد كه اين اراضي به استناد ماده 56 منابع طبيعي، ملي اعلام شده است. پس از آن جلال آهنچيان با مالك اين زمين وارد گفت وگو مي شد و پس از دريافت ميليونها تومان رشوه، بارديگر ناصرگلسرخي آگهي مي داد كه اشتباه شده است و از آن زمين رفع توقيف مي كرد. آنگاه اين رشوه ها بين خسرواني، گلسرخي، پرتو و آهنچيان تقسيم مي گرديد.
خسرواني در سالهاي آخر حيات رژيم پهلوي زنش را طلاق داد و مبلغ 5 ميليون تومان پول نقد به اضافه معادل چند ميليون تومان جواهرات و البسه گرانقيمت به او بخشيد و خود به دنبال عياشي رفت. خسرواني در زمان انقلاب از ايران فرار كرد و به اسپانيا رفت و پس از مدتي به آمريكا مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد.
سپهبد حسين رستگار نامدار
او از فعالان بهايي در ارتش بود كه برخي از مسئوليت هاي وي عبارتند از: فرماندهي مركز توپخانه و موشك هاي اصفهان، عضو تشكيلات «رام» (رهبري ارتش ملي)، رئيس ركن دوم ارتش (نيروي زميني)، فرمانده لجستيكي نيروي زميني طي سال هاي 1353 تا مرداد 1357 كه در اين سمت امراي ارتش آمريكا را دعوت كرد و اصولاً مستشاران آمريكايي را در ارتش به كار گرفت، تأمين كننده وسايل و مهمات و سازوبرگ نظامي و وسايل سنگين نظامي اعم از توپ و تانك و هلي كوپتر براي سركوب مردم ظفار و مردم مسلمان ايران در زمان اوج گيري انقلاب اسلامي، مديرعامل بانك ايرانيان متعلق به هژبر يزداني، رئيس ركن چهار لشكر گارد، از سركوبگران عشاير و مردم مسلمان جنوب در اسفند 1341 تا تير 1342 به فرماندهي ارتشبد بهرام آريانا، از شركت كنندگان در شوراي فرماندهان به همراه ارتشبد غلامعلي اويسي، سپهبد خاتمي، ارتشبد طوفانيان و. . . و مسئول كامپيوتريزه كردن نيروي زميني ارتش بود؛ كه با وجود حيف و ميل فراوان هيچ گاه نيروي زميني كامپيوتريزه نشد. وي همچنين با صرف هزينه بسيار بالا كليه مبلمان و تزئينات باغ عفيف آباد را از خارج وارد كرد و هزينه گزافي بر دوش مردم مستضعف ايران گذاشت. (97)
سرهنگ مهتدي
يكي ديگر از افسران بهايي مطرح در دوران قبل از كودتاي 28 مرداد سرهنگ مهتدي بود. سرهنگ مهتدي يارغار و مشير و مشاور دكترمظفربقايي، رهبرحزب زحمتكشان بود. او كه سوداي نام آوري داشت و دلش مي خواست تا در محافل روشنفكران و مجامع سياسي اعتبار و عزت داشته باشد، به فكر تهيه و چاپ چند كتاب افتاد؛ اما توان نگارش نداشت. به همين سبب به سراغ
ذبيح ا لله منصوري رفت و با بهره گيري از اعتياد و فقر منصوري، چند كتاب از ترجمه هاي او را در ازاي پرداخت مبالغي اندك خريداري كرد و به نام خود انتشار داد. از جمله كتابهايي كه توسط ذبيح ا لله منصوري ترجمه شده ولي به نام سرهنگ مهتدي انتشار يافته است، بايد از كتاب «روح القوانين» اثر معروف «مونتسكيو» يادكرد. ذبيح ا لله منصوري در ازاي دريافت مبلغ سه هزار تومان اين كتاب را ترجمه كرد و در اختيار سرهنگ مهتدي گذاشت و وي آن را به نام ترجمه خود به چاپ رساند.
سرلشكر مقربي
وي نيز يكي از امراي بهايي ارتش بود. او در سالهاي آخر حيات رژيم پهلوي زيرنظر ارتشبد طوفانيان (معاونت تسليحاتي) و در قسمت خريد سفارشات نظامي و جنگ افزارها كار مي كرد و پول كلاني هم از رهگذر برخي خريدهاي لوازم كم اهميت ارتش كه دخالت در آنها در شأن ارتشبد طوفانيان نبود، نصيبش مي شد. اما او جاسوس شوروي ها بود و ليست سلاح هاي مورد تقاضاي ايران و نيز كاتالوگ هاي اسلحه هايي را كه توسط آمريكا يا انگليس براي فروش به ايران پيشنهاد و يا موافقت مي شد در اختيار شوروي ها قرار مي داد.
دراواسط سال 1356 پرده از راز جاسوسي سرلشكر مقربي برداشته شد و نمي دانم اهميت اطلاعات كاتالوگ هايي كه او به شوروي داده بود تا چه حد بود كه وي را در فاصله چند روز پس از دستگيري محاكمه و تيرباران كردند.
عده اي اين اقدام سرلشكر مقربي را محصول روحيه منفعت طلبي بهائيان مي دانند و براين اعتقادند كه وي به خاطر پول، دست به اين كار زده است. زيرا او توده اي يا كمونيست نبود كه به خاطر گرايش ها و علايق ايدئولوژيك دست به اين كار زده باشد.
البته كار جاسوسي براي روسيه يا انگليس هيچ گونه قبحي در ميان بهائيان ندارد؛ تا جايي كه خود عبدالبهاء، سركرده بهائيان به خاطر اين گونه خدماتش از پادشاه انگلستان لقب «سر» دريافت كرد. رهبر و سركرده بهائيان جان خود را مديون انگليسي ها مي دانست و همكاري با انگلستان راجزو وظايف مهم بهائيان اعلام كرده بود و خود نيز چند لوح در حمايت ودعا براي پادشاه انگلستان صادر كرده بود كه در كتاب هاي بهائيان آمده است. لذا بعد از جنگ جهاني، بهائيان براي انگليسي ها هر كاري مي كردند. البته جاسوسي براي شوروي توسط بهائيان نيز بي سابقه نبود و عبدالبهاء- دومين سركرده اين فرقه - جاسوس روسيه نيز بود.
سرتيپ هدايت ا لله سهراب
سرتيپ هدايت ا لله سهراب از خويشاوندان ميرزا احمد سهراب بهايي(98) و از كاركنان ارتش بود كه بخشي از كتاب Bilble of menkind احمد سهراب را پس از ترجمه از انگليسي به فارسي و بدون آنكه نامي از فراهم آورنده ]احمد سهراب[ ببرد به چاپ رساند. در پشت جلد و ديباچه نوشته بود اين دفتر به دستور وزارت فرهنگ و ستاد ارتش چاپ و پخش شد. (99)
سرتيپ علي اكبردرخشاني
يكي ديگر از امراي بهايي ارتش كه به كار جاسوسي براي دولت شوروي اشتغال داشت، سرتيپ علي اكبر درخشاني بود. او در سال 1274 شمسي در يك خانواده بهايي به دنيا آمد. خواندن ونوشتن را به شيوه معمول زمان در مكتب خانه فراگرفت. پس از آن به مدرسه نظام رفت و خدمت خود رابه عنوان افسر در ژاندارمري آغازكرد. درجريان قيام ميرزاكوچك خان با درجه ستوان دومي عازم گيلان شد و با نيروهاي جنگل به جنگ پرداخت. درسال 1302 شمسي از رضاخان درجه سرهنگي گرفت و به فرماندهي قواي گيلان منصوب شد. پس ازآن فرمانده فوج آذربايجان گرديد. در سال 1318 رياست بازرسي املاك رضاخان را برعهده گرفت. سال 1322 به معاونت لشكر تبريز منصوب شد و درسال 1323 هنگامي كه سپهبد رزم آرا براي دومين بار به رياست ستادارتش رسيد، درخشاني را به عنوان استاندار آذربايجان غربي و فرمانده پادگان رضاييه انتخاب كرد. از سال 1324 علي اكبردرخشاني به درجه سرتيپي ارتقا يافت. درهمين ايام جعفرپيشه وري با حمايت و پشتيباني نيروهاي شوروي، در ايران فرقه دموكرات را به وجود آورد و پس از خلع سلاح نيروهاي تحت امر سرتيپ درخشاني، اعلام خودمختاري كرد.
سرتيپ درخشاني در آذرماه 1324 به تهران آمد. اما به دليل عدم مقاومت در برابر نيروهاي تجزيه طلب فرقه دموكرات بازداشت و در دادرسي ارتش محاكمه شد. دادگاه اول او را به حبس ابد محكوم ساخت، ولي كانونهاي قدرت بهايي به تكاپو برخاستند و از رهگذر اعمال نفوذ آنان، ابتدا دادگاه تجديدنظر ميزان محكوميت او را به پانزده سال تقليل داد و پس از مدت زمان كوتاهي از زندان آزاد شد و پس از آزادي مجدداً به خدمت در ارتش بازگشت. پس از بازداشت سرلشكر مقربي، سرتيپ علي اكبر درخشاني هم در فروردين 1357 به اتهام جاسوسي براي شوروي دستگير شد، اما از شدت ترس و وحشت، چند ساعت پس ازانتقال به زندان سكته كرد و مرد. خانواده و فرزندان سرتيپ درخشاني پس از پيروزي انقلاب به آمريكا رفتند و خاطرات او را به زبان فارسي انتشاردادند. درخشاني درخاطرات خود به فعاليت هايي كه در ارتباط با فرقه بهائيت در ارتش انجام داده اشاره كرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
95- مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده سپهبد پرويز خسرواني.
96- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد آهنچيان به كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي مراجعه فرماييد.
97- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد .508.1
98- مسئول راه اندازي كاروان خاور و باختر در آمريكا.
99- خاطرات صبحي مهتدي، خاطرات انحطاط و سقوط، پيام پدر، ص .400