انقلاب اسلامي ايران وتشكيلات بهائيت ( قسمت اول )
بهائیت در ایران برداشت شده از مجله شفافیت شماره 24
انقلاب شكوهمند اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني(ره) سرانجام در 22 بهمن سال 1357 توانست به نظام طاغوتي، استعماري و وابسته پهلوي غلبه كند. به اين ترتيب بهائيان در ايران، با سنگين ترين بحران حيات خويش روبرو شدند. پيش از اين، آنها به واسطه حكومتهاي ضعيف و عموما وابسته، هر چه خواستند كردند. نگاهي به تاريخ آكنده از خيانت آنها نشان ميدهد كه بهائيان اصولا بدون حمايت خارجي قادر به ادامه حيات نبودند
خزيدن به سايه
بهائيان به دنبال پيروزي انقلاب، به اميد تسلط دوباره غرب برايران، فورا به سايه خزيدند. خزيدن در سوراخ و در انتظار نشستن، سياستي بود كه بهائيان همواره در لحظات سخت بدان متوسل ميشدند.
وضعيت آنها به واسطه خيانتهاي ريز و درشتشان به گونهاي نبود كه بتوانند همرنگ جماعت شوند. از طرفي با توجه به سرسپردگي آنها با صهيونيسم ، نفرت عمومي از بهائيت شدت يافته و به مرز انفجار رسيده بود . در اين وضعيت بود كه «قديمي»، نماينده محفل بهائيان ايران در ديدار مستمر خويش با كشيش رابرت پرايور، نماينده شوراي جهاني كليساها و نيز مسئولان سفارت امريكا در ايران، عاجزانه ميخواست تا اربابان به منظور دفاع از بهائيان ايران در قالب يك كشور بيطرف اقدام كنند و به هيچ عنوان رأسا به اين حمايت دست نزنند، چرا كه حساسيت هاي روزنامههاي غربي نظير نيوزويك و تايمز، كاسه صبر مسلمانان لبريز شده و براي بهائيان عواقب وخيمي را به دنبال داشته باشد.
اولين واكنش امام
امام تنها 22 روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي اولين موضع جدي خود را در برابر بهائيان آغاز كرد. برخلاف گزافهگويي هاي بهائيان، كسي به اعتقادات پوشالي آنها كاري نداشت. امام كه نفوذ بهائيان به ياري صهيونيسم و حكومت پهلوي در تار و پود اقتصاد ايران را ميديد، سراغ رهبر بهائيان ايران رفت. ايشان در 15 اسفند سال 1357 در نامهاي به آقاي طرخاني چنين دستور داد:« جناب آقاي حاج علي طرخاني- ايدها... تعالي، جنابعالي به اتفاق آقايان حاج اسدا.... عسگر اولادي حاج حبيبا... شفيق مأموريت داريد كه آنچه از دارايي و مستغلات و زمينهاي كشاورزي و تأسيسات دامداري به نام هژبر يزداني ميباشد ، همه را در اختيار گرفته و حفاظت كنيد و آنچه را ممكن است فروخته و به صورت نقد درآوريد و به حسابي به نام سه نفري واريز نموده تا بعدا در مورد آن تصميم اتخاذ شود.»
به اين ترتيب ، امام نشان داد كه واكنش در برابر رفتارهاي خائنانه بهائيان جدي است و در صدد است تا حقوق چپاول شده ملت را بازگرداند. با اين حال ايشان از تعرض به ساير بهائيان كه درحقيقت اعضاي عادي اين حزب محسوب ميشدند به شدت نهي ميكردند.
مصاحبه امام
مصاحبه ايشان با دكتر كرك كروفت، استاد دانشگاه روتگرز جالب توجه است. در اين مصاحبه كه در دي ماه سال 57 تهيه شده، امام در پاسخ به سؤالي درباره آزادي سياسي و مذهبي بهائيان پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ميگويد:« آزادي براي افرادي كه مضر به حال مملكت هستند داده نخواهد شد.» درك اين موضوع با درنظر گرفتن عملكرد بهائيان در دوران حكومت پهلويها بسيار ساده است. حتي اتحاد شوروي سابق نيز در برابر جاسوسي آنها براي انگلستان واكنش نشان داد وآنها را به تبعيد و حبس فرستاد. با توجه به وابستگي تام بهائيان به استعمار و صهيونيسم بين الملل ، نه تنها ايران بلكه هيچ كشور ديگري حاضر نبود حضور چنين جاسوساني را تحمل كند.
بعد مذهبي
از لحاظ مذهبي هم پس از پيروزي اسلامي و جوّ موجود و اقبال عمومي مردم در رفراندوم 12 فروردين 1358 تحولي كه در ايران اتفاق افتاد اين بود كه حكومت به دست نواب عام امام زمان رسيد. حكومتي بناشد كه مبتني بر اصلي است كه از ابتدا با اعتقادات با بهائيت مغاير است، اين موضوع نيز بهائيان را در ايران با چالشي سنگين مواجه ساخت.
تشكيلات بهائيت پس از انقلاب
پس از گذشتن بحرانهاي اول انقلاب، جنگ تحميلي توسط عراق با حمايت كامل غرب عليه ايران آغاز شد. از طرف ديگر به دليل محرز شدن جاسوسي عدهاي از سران بهائي كه به وسيله سيستم تشكيلاتي شبه ماسوني خود در ايران به كمك تثبيت نظام شاهنشاهي و حيف وميل اموال مسلمين و سرازير كردن بيتالمال به جيب صهيونيستها ، اشتغال داشتند، تعدادي از آنان دستگير و پس از محاكمه توسط دادگاههاي انقلاب اسلامي به حبسهاي متفاوت و اعدام محكوم شدند.
بازگشت به اسلام
در اين ميان عدهاي از بهائيان كه پس از انقلاب اسلامي متوجه سياستبازيهاي سران شان در رژيم گذشته شده بودند از مسلك خود دست شستند به اسلام روي آوردند، گروه ديگري از آنها هم ضمن راهاندازي جنبشي با عنوان جنبش آزادي بخش بهائيان ايران – جابا- وانتشار نشريهاي به نام احرار در سال 1358 به مخالفت علني با سيستم بهائيت پرداختند. با اين وجود بيشتر بهائيان ايران هم چنان وابسته به تشكيلات بيتالعدل در اسرائيل باقي ماندند.
ما خانه نيستيم!
بهائيان تا سال 1362 هم چنان به طور مخفيانه به فعاليتهاي تشكيلاتي خود ادامه ميدادند تا اين كه در اين سال دادستان كل كشور با انتشار نامه رسمي، هر گونه فعاليت بهائيت را در ايران ممنوع اعلام كرد. به دنبال اين موضوع محفل روحاني بهائيان ايران واكنش نشان داد و با انتشار نامهاي هشت صفحهاي به يك تغيير كاملا تاكتيكي دست زد اهم مسائلي كه در اين بيانيه مور نظر قرار گرفته بود عبارتند از: 1- بهائيان را صرفا به دليل اعتقاداتشان بازداشت كرده اند. 2-بهائيان در ايران مظلوم هستند 3-بهائيان در سياست دخالت نميكنند وجاسوسي جزئي از سياست است 4- تبليغ مرام فرقه بهائيت 5-ما فعلا دست از فعاليت ميكشيم تا حكومت اسلامي بعدها به ما خوش بين شود 6-كليه مراكز بهائيت در ايران تعطيل است واز اين رو كسي در ايران بهايي شناخته نميشود.
چند نكته
اين نامه به تاريخ 12 شهريور 1362 نوشته شده است. تنها پنج سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي و عجيب است كه بهائيان با وجود تمامي عملكردهاي شان در عصر پهلوي، خود را مظلوم و مردم را ظالم فرض ميكنند. انگار نه انگار كه آنها تصميم داشتند نگذارند كمر مسلمين راست شود، گويي اصلا در نامهاي به خسرواني به سال 1342 مجاهدان و شهيدان 15 خرداد را«ازاذل و اوباش و رجاله» نناميدهاند، و انگار.... ! سخن درباره اين موضع را به آينده ميسپريم .
اين مظلومان عجيب!
اين روزها مظلوميت براي بهائيان يك چماق قوي محسوب ميشود . در قسمت قبل اشاره كرديم كه نامه سرگشاده بهائيان پس از تعطيلي تشكيلات در ايران و بردن اين تشكيلات به خفا و زيرزمين، شروع فعاليت مظلوم نمايي بهائيان در ايران است .شايد اگر مسئله به همين جا ختم ميشد، ايرا دچنداني به آن وارد نبود، اما چند نكته وجود دارد كه اين مظلومين را بسيار عجيب و غريب نشان ميدهد.
سابقهها
سابقه اقليت بهائي كه تحت پوشش يك شبكه شبه ماسوني به مكيدن خون مردم مشغول بود، سراسر خيانت و تزوير نسبت به مردم مسلمان ماست و ما در قسمت هاي قبل به اختصار به آنها پرداختهايم و خوانندگان محترم را براي درك عمق اين خيانتها به مطالعه مطالب قبلي دعوت ميكنيم. عجيب است كه سران بهائي خود را مظلوم ميدانند و مسلمانان وحكومت اسلامي را ظالم! مگر اين كه، كلمه و واژه مظلوم و ظالم، در قاموس آنها، چونان بسياري واژگان ديگر، تاويلي دگرگون، يا نا مشخص داشته باشد!
بهائيان و دم خروس
بهائيان در اين سند رسمي خود از تعابيري استفاده كردهاند كه اصولا برخلاف مرام حزبي آنها وعملكرد رفتاري ايشان است. فيالمثل آن ها از قول عبدالبهاء- عباس افندي – دراين نامه نوشته –ند:« هر ذلتي را تحمل ميتوان نمود مگر خيانت به وطن و هر گناهي قابل عفو و مغفرت است مگر هتك ناموس دولت و مضرت ملت!! انگار بهائيان به سبب دستپاچگي در يك تصميمگيري سريع فراموش كردهاند كه اصولا درمرام آنها چيزي به نام حب وطن محلي از اعراب ندارد و عشق آنها همان جهان وطني است كه پيشتر بدان پرداختهايم. از طرف ديگر آنها با نوشتن اين سخن در حقيقت خيانت خود را در اين مسيرپذيرفتهاند . البته ظاهرا و اين تشكيلات رفتارهاي عبدالكريم ايادي، هژبر يزداني ، پرويز ثابتي، فرخ رو پارساي و امثالهم را خدمت به ملت ايران تشخيص داده است.
حمايت غرب
مسئله جالب توجه تر از اين ها حمايت غرب و بالاخص امريكا از بهائيان ايران است كه تا به امروز ادامه يافته. پس از دستگيري سران بهائي به جرم جاسوسي، ريگان، رئيس جمهور وقت امريكا در مورد آن موضع سختي گرفت. درست در همان زمان رژيم صهيونيستي مشغول تصرف لبنان بود و فالانژهاي وابسته به اسرائيل، با نظارت شارون به قصابي در صبرا و شتيلا مشغول بودند كه در خلال آن هزاران نفر به خاك و خون غلتيدند ، اما كوچكترين واكنشي از طرف امريكا ابراز نشد و حتي هر گونه بيانيه ضد اسرائيلي در شوراي امنيت توسط امريكا وتو ميشد. اين جا بود كه امام فرمود:« صحبت رئيس جمهور امريكا را ملاحظه كرديد كه ايشان از دنيا استمداد كردند براي اينكه اين بهاييها كه در ايران هستند ومظلومند و جاسوس هم نيستند وبه جز مراسم مذهبي به كار ديگر اشتغال ندارند... اگر ايشان اين مسائل را نميگفت، خوب، گاهي اذهان ساده احتمال ميدادند كه خوب اين ها هم مردمي هستند كه ولو اعتقاداتشان فاسد است لكن مشغول كار خودشان هستند و مشغول عباداتي كه به نظر خودشان عبادت است. حال آنكه در آن نظر هم نبودند لكن بعد از اينكه آقاي ريگان گفتهاند... باز هم ميتوانيم باور كنيم؟....
اگر اينها جاسوس نيستند شما صدايتان درنميآمد.بخاطر اينكه اينها دستهاي هستند كه به نفع شما هستند و الا شما را ميشناسم. امريكا را ميشناسم كه انسان دوستياش گل نكرده است... لكن ما به شما بگوييم، نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهائي را به واسطه بهايي بودنش، اين محاكم ما محاكمه كردند و حكم به حبس دادند... اينها بهائيها يك مذهب نيستند، يك حزب هستند. حزبي كه سابق انگلستان پشتيباني آنها را ميكرد و حالا هم امريكا را دارد پشتيباني ميكند. بسياري از مردم ديگر هم هستند كه اينها انحرافات عقيدتي دارند، كمونيست هستند، چيزهاي ديگر هستند لكن مردم و محاكم ما به واسطه كمونيست بودن آنها يا انحراف عقيدهشان، آنها را نگرفتند و حبس بكنند.
نگاه مردم و دولت
نگاه مردم به بهائيت، پيش از انقلاب اسلامي، تلقي يك فرقه ضاله بود، فرقهاي كه با بهرهگيري از حمايت اجانب و حكومت طاغوت توانسته بود منافع ملي مردم ايران را به شدت مورد تهديد قرار دهد. بدون شك رفتارهاي افرادي چون عبدالكريم ايادي و يا هژبر يزداني كه در ارتباط تام با اين موضوع بودند، براين طرز برخورد و انديشه تأثير داشت. اينك دولت منتخب مردم نيز واجد همان انديشه در مورد بهائيان بود و ميكوشيد آن را به طور جدي دنبال كند.
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تنها اقليتهاي ديني يهودي، مسيحي و زرتشتي را به رسميت شناخت و به اين ترتيب فعاليت هر مذهبي را در ايران غير رسمي دانست. بهائيان اولين رديف را درميان فرقههاي غير رسمي داشتند اما اين به رسميت شناخته نشدن آنها مرتبت با انقلابيون نبود بلكه از نگاه مردم نسبت به آنها ناشي ميشد .تنفر جامعه از بهائيان آنقدر زياد بود كه رژيم پهلوي با تمام حمايتي كه از آنها ميكرد، جرأت نداشت به آنها به عنوان يك اقليت مذهبي رسميت بخشد. چيزي كه امروزه رهبران بهائي طالب آن هستند و ايران را به وسيله دولتهاي امپرياليست و استعمارگر براي آن تحت فشار ميگذارند ، حتي در زمان زعماي آنها در دستگاه پهلوي، نظير هويدا، ايادي و .... شدتي نبود. حسين فردوست مينويسد:« در دوراني كه بهائيت ايران قوي بود در فرمهاي استخدامي و ... صراحتا بهائي مينوشتند، ولي وقتي در موضع ضعف قرار ميگرفتند( مانند حركت مردم تهران و تخريب حضيره القدس) خود را مسلمان معرفي ميكردند! آنها در فرمهاي ارتش و نيروهاي انتظامي خود را هميشه مسلمان معرفي ميكردند... سازمانهاي دولتي گاهي از ساواك سؤال ميكردند كه فلان فرد در تعرفه استخدامي يا ساليانه ، خود را بهائي معرفي كرده، با او چه بايد كرد؟ ساواك هميشه جواب ميداد: اگر براي استخدام است استخدام نشود مگر اينكه بنويسد مسلمان و آنهايي كه استخدام شدهاند بايد در مقابل مذهب مسلمان بنويسند وگرنه بازنشسته شوند! اين پاسخ رسمي ساواك بود ولي رعايت نميشد و ساواك نيز حساسيتي نداشت.» اين وضعيت نشان ميدهد كه دربار پهلوي با وجود نزديكي و اعتماد به بهائيان، همواره سعي ميكرد براي آرام نگاه داشتن جامعه موضع رسمي خود را در برابر بهائيان قرار دهد و اين خود آشكار كننده ديدگاه جامعه در مورد بهائيان بوده است.
بهائيت تعطيل ميشود!
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و گذشتن روزهاي پرالتهاب اوليه آن و همچنين گذر از بحران رياست جمهوري بنيصدر، دولت مجدد متوجه قضيه بهائيان شد و تشكيلات بهائيت را به دليل جاسوسي براي غرب و بالاخص امريكا و اسرائيل غير قانوني و منحل اعلام كرد. با اين تصميم بهائيت در ايران به يك بنبست عجيب رسيده بود. آنها چارهاي جز پذيرش نداشتند . لذا محفل روحاني ملي بهائيان ايران در 12 شهريور 1362 در نامه سرگشادهاي به دادستان انقلاب اسلامي رسما تعطيلي بهائيت در ايران را اعلام كرد.
ادامه دارد.....