بهائیت در مسیر تاریخ
فرهود پورنجف: بعد از درگذشت سیدکاظم رشتی، رکن رابع دستمایه ادعای سید علیمحمد شیرازی معروف به باب شد و آئین بابی بر این اساس پدید آمد.
به گزارش فرقه نیوز، در بررسی ریشه بهائیت، با جریاناتی مثل شیخیه و بابیه روبرو می شویم. لذا بررسی چگونگی پیدایش و تاریخی مختصر از این مکاتب لازمه بررسی فرقه بهائیت است.
احمد بن زین الدین، معروف به شیخ احمد احسائی (۱۱۶۶-۱۲۴۱ ق) مکتب شیخیه را بنیانگذاری کرد. او در زمان فتحعلی شاه فعالیت داشت ودر کربلا بسر میبرد. شیخ احمد احسائی از ترکیب مذهب و مکتب، مسلکی جدید ارائه داد و همین نوآوری که با عقاید شیعیان تناقص داشت موجب سر و صداهائی بر علیه وی گردید و با تغییر اصول دین یعنی طرد و افزودن اصلی دیگر؛ اختلاف آن با عقاید شیعیان عمیقتر گردید. دو اصل که شیخ احسائی از اصول دین حذف کرد: یکی عدل و دیگری معاد بود.
در مورد عدل وی عقیده داشت که نباید یکی از صفات خدا را بعنوان اصلی از اصول دین بر دیگر صفات ترجیح داد. زیرا تمام صفات خدا یکسان است و عدل را بر سایر صفات خدا برتر شمردن جایز نیست و در مورد معاد هم نظرش این است که روز قیامت انسان با این عنصر کنونی حیات نمیکند بلکه با آنچه ترکبیات بدن ما را تشکیل میدهد زنده میشود. به عبارت دیگر انسان دارای بدنی دیگر به نام بدن هور قلیایی میباشد.
سید کاظم بن قاسم حسینی رشتی (۱۲۱۲ – ۱۲۵۹ ق) دومین رهبر شیخیه و جانشین شیخ احمد احسائی بود. اجداد او از اشراف سادات حسینی مدینه بودند و دو نسل بود که ایرانی شده بودند. او در جوانی به یزد رفت و به شیخ احمد احسائی پیوست و سپس به کربلا رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود. بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که بیشتر رمزگونه و نامفهوم است. وی در اصطلاح شیخیه ملقب به «سید نبیل» است. او در کربلا مورد توجه علمای عصر خود گردید.
شیخیه بر خلاف امامیه که ۵ اصل توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت را به عنوان اصول دین پذیرفتهاند تنها به ۴ اصل اعتقاد دارند. مبنای اعتقادی آنان توحید، نبوت، امامت و رکن چهارم یا رکن رابع است. رکن چهارم به معنی باب یا رابط با امام زمان را جایگزین آن نمودند. مقصود از رکن رابع آن است که در میان شیعیان، شیعه کاملی وجود دارد که واسطه فیض میان امام عصر (عج) و مردم است.
بعد از درگذشت سیدکاظم رشتی، رکن رابع دستمایه ادعای سید علیمحمد شیرازی معروف به باب شد و آئین بابی بر این اساس پدید آمد. این فرقه از کوشش های سید علی محمد شیرازی (معروف به باب) که پیشوا و بنیانگذار این آیین است، آغاز میشود. وی در اول محرم سال ۱۲۳۵ ه.ق. در شیراز متولد شد نزد شیخ عابد اصول فکری شیخیه را آموخت و به دستور وی به کربلا نزد سید کاظم رشتی رفت و مدت کمی نزد او تحصیل کرد و سپس به شیراز بازگشت. شش ماه پس از مرگ سید کاظم در سال ۱۲۵۹ ادعای بابیت کرد و خود را باب امام زمان (عج) معرفی کرد. ۱۸ تن از معروفترین شاگردان سید کاظم به او گرویدند و باعث رونق بازار وی شدند.
عقاید نخستین باب، بیشتر همان عقاید بعضی شیعیان و شیخان بوده که او آغاز کارش آنها را قبول داشته و هنوز از آنها روینگردانده بود، ولی در ظواهر آنها تاویل و تفسیر میکرده و به صورت دلخواه خود در میآورده و به خصوص به عقاید شیعیان متکی بوده است. از این رو به اصل "رکن رابع" آنها باور داشته است و در نوشتههای خود مانند "تفسیر سوره کوثر" بدان اشاره کرده و مقام خود را همان "رکن رابع" ولی تحت عنوان باب میدانسته و کوثر را همان عنوان میشمرده و میگفته است: منظور از کوثر، من هستم که باب در شناختن خدا و امام غایبم وسفیر بقیه اله منم، بقیه اله یعنی امام دوازدهم. بعد از اینکه سید باب خود را همان امام غایب و مهدی موعود شمرد به مقام پیامبری و رسالت برخاست و خاتمیت پیامبر گرامی اسلام را نفی کرد.
یکی از ویژگی های ابداعات فلسفه دینی سید باب این است که او اهمیت بسیاری به حروف جمل، یعنی حساب ابجد نهاده است به طوری که اساس آیین و فلسفهاش را بر آنها قرار داده و از آنها اسرار شگفت انگیزی انتظار داتشته است او تقسیمات تاریخی یعنی قواعد گاهشماری وتقویم و بیشتر احکام وحدود آیین خود را بر حروف جمل و عدد ۱۹ قرار داده است.
چنانچه نام خود "علی محمد" را برابر حساب ابجد وحروف جمل مطابق با کلمه "رب" دانسته و آن را دلیل حقانیت نبوتش شمرده است.
مبلغان و داعیان بزرگ سید باب اصولا مومنین نخستین، شاگردان سید کاظم رشتی از فرقه شیخیه بودند.
با فزونی پیروان باب، وی را دستگیر کرده و نزد امام جمعه شیراز بردند و او توبه کرد؛ اما از فعالیتهای خود دست برنداشت و در سال ۱۲۶۴ به ماکو تبعید شد.
پس از مدتی ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدی موعود معرفی کرد. او هنوز از ادعای مهدویت فارغ نشده بود که ادعای نبوت و رسالت خویش را مطرح کرد و مدعی شد که با نوشتن کتاب بیان، دین اسلام نسخ شده و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی تازه بر او نازل کرده است.
در مناظرهای که میان علمای تبریز و سید علی محمد شیرازی در سال ۱۲۶۴ق. صورت گرفت، برای بار دوم باب توبه کرده و به ناصرالدین شاه نامه مینویسد و ادعای خود را نادانی تلقی کرده و اظهار پشیمانی میکند.
در آخرین مناظره در سال ۱۲۶۶ه.ق. علمای شیخی مذهب تبریز از باب معجزه درخواست کردند که سید علی محمد از آوردن آن ناتوان بود. بنابرین علمای تبریز فتوای قتل او را بخاطر فساد در زمین و گمراهی خلق صادر کرده و در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ه.ق. در تبریز تیرباران شد.
در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کرد، زنی است با نام زرین تاج که توسط سران بابیت ملقب به طاهره و قره العین و تنها زنی است که از "حروف حی" محسوب میشود. (لقبی که به بر اساس حروف ابجد به ۱۸ نفر از اولین کسانی که علی محمد باب ایمان آوردند، اطلاق میشود)
نخستین واقعه کشف حجاب در ایرانِ پس از اسلام، در بدشت، که اکنون در استان سمنان واقع است، روی داد. در این مکان عدهای از بابیان به سرکردگی محمد علی قدوس و طاهره قره العین به دو منظور، اول: نجات باب از زندان ماکو، دوم: تعیین تکلیف بابیه با دین اسلام و اعلام جدایی و مخالفت صریح با دیانت حضرت ختمی مرتبت دور هم جمع شدند که در این مکان قره العین در برخوردی کاملا متضاد با دین اسلام و مغایر با شرایط اجتماعی زمان خود با به نمایش گذاشتن سیمای برهنه خویش، اولین زنی بود که با "نسخ رسوم گذشته" زمینه های اجتماعی گسترش لادینی و اباحی گری را که از مقاصد استعمار بود فراهم ساخت.
پس ازکشته شدن سیدباب درسال ۱۲۶۶، قرهالعین که یکی از مؤثرترین یاران باب بود، تا دو سال بعد از او زنده بود و در خانه کلانتر تهران تحت نظر قرار داشت تا اینکه در ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هنگامیکه چند نفر بابی در نیاوران به ناصرالدین شاه سوءقصد کردند او را نیز با بعضی دستگیرشدگان از سران بابیه، کشتند.
سید باب آئینی وضع کرد که مدت دوام و عمر آن در حدود ۱۰ سال طول کشید و پس از آن، به وسیله بهاءاله نسخ شد و بیشتر احکام و حدودش لغو و باطل گردید، ولی با این وصف دارای احکام و حدود بسیاری است. البته باید گفت که باب مدت دوام آئین خودش را هزار سال پیش بینی کرده بود.
فرقه بهائیگری، از فرقه بابیگری زاده شده و در حقیقت، از نظر تحول و تکامل صورت فرقی و متکامل بابیگری می باشد. درحقیقت آنچه امروزه بهائیت مطرح میکند و مسیری که این فرقه میپیماید با عقیده و روش سران اولیه آن منافات دارد بخصوص با شیوه و افکار سید علی محمد شیرازی معروف به «باب» کاملا مغایر است عقاید اولیه این فرقه به زبان ساده تلفیق و ترکیبی بود از عقاید تشیع، عرفان ایرانی، نظریههای حکمای اسلامی و یونانی که پس از سیری هزار ساله بصورت شیخگیری، سپس بابیگری و سرانجام بهائیگری درآمد.
درحدود ۱۸ سال پس از سید باب، آئین او به دو شعبه تقسیم گردید:
الف) پیروان صبح ازل برادر بهاءاله که به آئین باب وفادار و استوار ماندندکه این فرقه هم بابیه خوانده میشود و هم اولیه.
ب) پیروان آئین بهائیه که به بهاءالله ایمان آوردند و او را پیامبر تازهای پنداشتند و از آئین باب و پیروی صبح ازل و جانشینان او، سرپیچیدند.
طریقه اولیه و یا بابیه بوسیله عدم فعالیت صبح ازل، رفته رفته روبه غروب نهاد و پیروان آن رو به انقراض رفتند ولی روش بهائی به وسیله کوششهای پیگیر بهاءاله و جانشینانش در تقویت و اشاعه آن، نیرومندگشت و نیز به وسیله کوششهای عبدالبهاء (پسر ارشد بهاءاله) منظم تر و گسترده تر گردید.
بهاءاله هم مانند سید باب، نوشتهها و رسالههای عربی و کتابهایی به فارسی و عربی نوشت و عقاید و احکام مکتب خود را به عنوان وحی در آنها ایراد کرد. تفاوت اساسی که میان نوشتههای بهاءالله و سید باب مشاهده میشود، این است که نوشتههای بهاءاله، هم از لحاظ ادبی و هم از نظر مفهوم و معنا، عمیق تر و بهتر از نوشتههای عربی باب است در نوشتههای باب غلطهای نحوی و صرفی بسیار دیده میشود.
اين فرقه منسوب به ميرزا حسين علي بهاء معروف به بهااله ميباشد. وي در سال ۱۲۳۳ه.ق. در دهكدهاي از توابع نور مازندران متولد شد و در حوالي سال ۱۳۱۰ ه. ق در عكا در اثر بيماري درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد. او پس از اتمام تحصيلات مقدماتي به حلقات درويشان پيوست و لباس قلندري بر تن كرد. با ظهور غوغاي باب، ميرزا حسينعلي و برادر ناتنياش يحيي صبح ازل به باب پيوستند. پس از اعدام باب، صبح ازل دعوي جانشيني باب را نمود هر چند حسينعلي در ابتداء تسليم او شد، اما پس از مدتي رقابت با برادر را آغاز كرد. نخست ادعاي «من يظهره اللهي» (كه در سخنان باب آمده بود) كرد و به تدريج بر ادعاي خود افزود تا به ادعاي رسالت و شارعيت و حلول خدا در او رسيد و خود را «الهيكل الاعلي» ناميد و مدعي شد كه سيد علي محمد باب زمينه ساز و مبشر ظهور وي بوده است. وي در كتاب اقدس، خود را منبع وحي و تجلي خدا معرفي كرده و مدعي ميشود كه خداوند خلقت و تدبير جهان را به او سپرده است و در كتاب مبين ميگويد: خدايي جز من نيست.
عقيدة عمومي بهائيان اين است كه با ظهور باب و بهاء شريعت اسلام الغا گرديد و دورة رسالت محمد مصطفي (ص) سپري شده است و اين دوره، دورة زمامداري جمال اقدس الهي و آيين اوست، ولي بعد از او نيز خداوند بارها بر زمين هبوط و تجلي خواهد كرد. به اعتقاد آنان پس از حضرت محمد (ص) نخست باب و پس از او حسينعلي بهاء به عنوان ظهور الهي به عالم آمدند و لااقل تا هزار سال ديگر ظهور الهي در عالم نخواهد بود.
به طور خلاصه میتوان چنین گفت که بهائیگیری از بابیت نشاط گرفته است با اینکه این دو مسلک از یک منشا (شیخیه) پیدا شده و در بیشتر موارد اصلی وفرعی وجه اشتراک دارند، هر کدام راه خاصی را در پیش گرفته سیر وسنت با هم اختلاف عقیده پیدا کردهاند در حقیقت آنچه امروز بهائیت مطرح میکند وسیری که این فرقه میپیماید با عقیده و روش سران اولیه منافات دارد.
عقاید اولیه این فرقه به زبان ساده، تلقین وترکیبی بود از عقاید تشیع، عرفان ایرانی، نظریههای حکمای اسلامی و یونانی که سپس از سیری هزار ساله بصورت شیخیگری، سپس بابیگری و سرانجام بهائیگیری در آمده.
بهائيان در اقدامات خود تا آنجا پيش رفتند كه اسلام را يك دين منسوخ شده تلقي نموده و بهائيت را با عنوان دين و شريعت جديد به جاي اسلام مطرح نمودند. كار بهائيت از بدعت گزاري هم فراتر رفته و به ارتداد كشيده شد و خود را از مجموعه اسلام بيرون كشيد.
منابع برای مطالعه بیشتر:
۱) بهائیت در ایران/ سید سعید زاهد زاهدانی.- تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۴.
۲) بهائیت در بوته نقد/ دکتر مهدی فرمانیان.- قم: انتشارات دارالمعارف، چاپ اول، ۱۳۸۷.
۳) نیمه پنهان ۲۵: سایه روشن بهائیت در ایران/ مؤلف دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان.- تهران: کیهان، ۱۳۸۵.
۴) تاریخ جامع بهائیت: نوماسونی/ بهرام افراسیابی.- تهران: انتشارات سخن، ۱۳۶۸.
۵) بابیت و بهائیت در ترازوی نقد/ سید معصوم حسینی.- قم: بوستان دانش، ۱۳۸۹.