سید کاظم رشتی ادامه دهنده جریان انحرافی شیخیه که به بابیه و بعدها به بهائیه رسید
بهائیت در ایران : سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري شيخيه را برعهده گرفت .
او در سال ١٢١٢ هجري در رشت متولد شد و در حدود شانزده سالگي به تلمذ نزد شيخ احمد احسائي آمده و تا آخر عمر استاد بجز اوقاتي كه حسب الامر ايشان ببعض شهرها مسافرت مينمود در خدمت وي بود (فهرست ابوالقاسم خان کرماني . چاپخانه سعادت . کرمان . ص 146 )
اگرچه نص صريحي از سوي شيخ احمد براي جانشيني سيد کاظم موجود نيست اما به دليل آنکه سيد کاظم از احترام و مقبوليت بسياري در ميان شاگردان و رهروان شيخيه برخوردار بود به عنوان جانشين شيخ احمد احسائي و مرجع و مقتداي پيروان مكتب شيخيه شناخته شد هرچند هم زمان افراد متعددي از شاگردان شيخ براي خود حوزه درس مستقل از يکديگر داشتند (زين العابدين خان کرماني ) ميرزا عبدالرسول احقاقي از مشايخ شيخيه تبريز در اين باره مي نويسد:
«بعد از مرحوم شيخ احسايي، ......... عموم تلامذهي آن بزرگوار، در عرض واحد، داراي رسائل و رأي و مريداني بودند. مرحوم شيخ علينقي (فرزند شيخ) در كرمانشاه، مرحوم سيد كاظم رشتي و مرحوم ميرزا حسن گوهر، در كربلا و مرحوم ملا محمد حجة الاسلام، در تبريز و مرحوم ملا عبدالرحيم در قلعه شيشه (قرهباغ) و امثال ايشان در انحاي بلاد كه هر كدام را حوزه و تابعي بود و در شهر و حومهي خويش، مرجع و پيشوا بودند. آري، در مركز، يعني كربلاي معلي، مرحوم سيد كاظم رشتي، حوزهي علميهاش بزرگتر و احترام اش نزد همدوشان خود بيشتر بوده »( ميرزا عبدالرسول احقاقي ،حقايق شيعيان ، نشر پروا ، چاپ دوم، تهران 1378شمسي)
سيد کاظم از سادات حسيني بوده، اگر چه بعضي اورا اساساً سيد نمي دانند زماني که شيخ در يزد بسر ميبرد به نزد وي شتافت و تلمذ نزد او را آغازکرد ، حاج ابوالقاسم خان از رهبران شيخيه کرمان در کتاب فهرست آورده است :
در سفر و حضر(سيدکاظم) ملازم خدمت شيخ بزرگوار بود تا آنکه اخيراً شيخ اعلي الله مقامه در حق او فرمود : « ولدي کاظم يفهم وغيره لا يفهم »( ميرزا حسن احقاني، قرنان من الاجتهاد و المرجعيه في اسره الاحقاقي) در سفر اخير شيخ به عتبات عاليات که شيخ اعلي الله مقامه به عللي که در کتاب شرح حالاتشان ذکر شده مهاجرت کردند و سيد را امر به توطن کربلاي معلي فرمودند سيد متوطن ومشغول افاضه و تدريس و ترويج شريعت جد بزرگوار و بيان فضايل آل اطهار سلام الله عليهم ما کر الليل و النهار شد.
سید کاظم رشتی در سن ۳۰ سالگی، هدایت و ترویج جریان انحرافی شیخیه را پس از شیخ احمد احسائی دنبال کرد . وی ۱۷ سال به عنوان رکن رابع، مرجع شیخیان ایران و عراق بود و با نطق و قلم و تألیف، به انتشار عقاید استادش، شیخ احمد احسایی پرداخت و در این مدت هرگز به ایران سفر نکرد.[۱] سید، علاوه بر نظریههای شیخ احمد احسائی، مطالبی نیز خود بر آنها افزود و اموری تخیلآمیز در آثار خود منتشر ساخت. شیخیه، سید را منشأ بسیاری از آرا نادرست شیخیه میدانند و معتقدند که شیخ احمد به آنها اعتقادی نداشته است.[۲]
صاحب أحسن الودیعة مینویسد: «سید رشتی دارای مؤلفات بسیار است که احدی چیزی از آنها نفهمیده است، گویا به زبان هندی حرف میزند؛ خصوصاً شرح خطبه و شرح قصیده او که مملو از لغز و معما بوده، خالی از عبارات فصیحه میباشد».[۳] مهمترین اثر سید، دلیل المتحیّرین است که آقا سید ابراهیم بزرگ، صاحب ضوابط الأصول، آن را شتمیّه نامیده است که سید در آن به بزرگان دشنام داده است.[۴]
از جمله آثار وی، میتوان به این موارد اشاره کرد: «الحجة البالغة فی الرّد علی الیهود و النصاری»، «دلیل المتحیّرین(در پاسخ برخی اختلافات فرق مسلمین)»؛ «رسالة فی الحج»، «شرح قصیدهٔ اللامیة عبد الباقی العمری»، «شرح اللوامع الحسینیة»؛ «شرح الاربعین حدیثاً» و...[۵]
ابوالقاسم ابراهیمی در خصوص آثار سید کاظم مینویسد: «۲۹۵ عنوان که ۵۴ عنوان آن فارسی و بقیه عربی است، و از جمع آنها، ۲۴۷ عنوان چاپ شده، مشتمل بر ۲۸۷ رساله و یک خطبه، و مواعظ موجود ایشان در شرح چهار آیه، و دو عنوان دروس موجود از ایشان، و سه اثر منظوم، یعنی دیوان مراثی و مثنوی و ارجوزهٔ حکمت و سه مجموعه کشکول مانند که مجموع ابیات آنها ۷۱۹۳۳۲ بیت است، و سه نسخهٔ اصل ۲۷۲ عنوان از آثار مکتوب ایشان در دست است و از سه عنوان دیگر، فعلاً هیچ نسخهای در دست نیست».[۶]
با کمی دقت در آثار سید کاظم رشتی، میتوان به تخیلی بودن آنها پی برد. به عنوان نمونه وی مینویسد: «در آسمان شهری است که میخواهم کوچههای آن را بشمارم که قلم از شمردن آنها ناتوان است... اول، کوچهای است که صاحبش مردی است که در دست او خنجری است به نام رخیبا؛ دوم، صاحب آن مردی است که صفحهای را حمل میکند که نامش شمشالک است...».[۷] حال باید از وی پرسید که این مطالب را، بر اساس چه دلیل و مدرکی بیان کرده، جز اینکه به توهم و خرافه آنها را مطرح نموده است.
پینوشت:
[۱]. مرتضی مدرسی چهاردهی، شیخیگری و بابیگری، ص ۸۷، کتابفروشی فروغی، تهران، ۱۳۴۵ ش.
[۲]. علیاکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیهٔ کرمان، ص ۱۰۰، مؤسسه پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، ۱۳۹۲ ش.
[۳]. محمدعلی تبریزی (مدرس)، ریحانة الأدب فی تراجم المعروفین بالکنیة أو اللقب، ج ۲، ص ۳۰۹.
[۴]. سید محمد حسین فقیه ایمانی، شیخیه زمینه ساز بابیه، ص ۷۳-۷۴، راه نیکان، تهران، ۱۳۹۰ ش.
[۵]. عبدالله مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب، ج ۳، ص ۳۹۸.
[۶]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج ۲، ص ۶۶۸.
[۷]. یوسف فضایی، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری، بهاییگری و کسروی گرایی، ص ۳۳، اشیانهٔ کتاب، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ سید کاظم رشتی، شرح قصیده، به نقل از: علی عطایی اصفهانی، اعترافات: وزارت مستعمرات، چگونه اسلام را نابود کنیم، ص ۳۴۴.