×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

شكواييه ­اي عليه شياطين

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

شكواييه ­اي عليه شياطين

باز نشر : بهائیت در ایران

اديان آسماني همواره بر نفي قتل و غارت و تجاوز به حقوق ديگران و به خاك و خون كشيدن  انسان­ها  تأكيد داشته­اند. در مقابل، برخي فرقه­ها  و مسلك­هاي انحرافي  كه بر اساس اغراض  سياسي حكام و دنيا طلبان  و براي ناكارآمد جلوه دادن دين در جوامع شكل گرفته­اند،  به اين امور ضد انساني مبادرت كرده­اند و از اين دست جرايم وحشيانه به وضوح درآنها ديده شده كه خوشبختانه  جهت عبرت و آشنايي آيندگان در تاريخ به ثبت رسيده است. از جمله اين فرقه­هاي  ضاله، دو جريان انحرافي بابيت  و بهائيت  است كه موادر بسياري از اينگونه اعمال غير انساني را در كارنامه سياه خود به ثبت رسانده­اند.

تاريخ، گواه آن است كه پس از فجايع  بابيه، حسينعلي نوري-  كه فتنه بهائيت را پايه­ريزي كرد- مخالفان مذهبي و رقباي هم عقيده را از سر راه برداشت و به خاك و خون كشيد، به نواميس مردم تجاوز و آنها را غارت و چپاول كرد و به هر وسيله­اي سعي در پيشبرد اهداف و اقدامات رذيلانه خود داشت. جنايت فجيع «ابرقو» يكي از شواهدي است كه نشان دهنده حاكميت خوي وحشيگري در اين دسته از خدا بي­خبران است.

قتل وحشيانه يك مادر سرپرست خانواده در نيمه شب به همراه شش فرزندش  كه بزرگ­ترين آنها دختري 15 ساله و نوعروس و كوچك­ترين فرزند، پسري شش ساله بوده است. تنها به اين دليل كه مادر آنها مخالف بهائيان بوده و مخالفت خود را ابراز مي­داشته است. آيا اين دليل قانع كننده­اي براي چنين قتل­ عام انساني است؟

اگر ذره­اي ترحم در وجود  قماش بهائي وجود داشت، بايد تنها مادر را  به جرم اين مخالفت به قتل مي­رساندند  نه شش فرزند بيگناه او را!

دانشمند فرهيخته،«سيد مهدي رضوي  قمي» در جلسه محاكمه  متهمان جنايت فجيع ابرقو، به بيان ابعاد اين فاجعه پرداختند. در ذيل به اهم سخنان ايشان اشاره مي­شود:

«بهائيان چه مي­گويند و چه مي­كنند؟اعمال مكرر آنها از كجا سرچشمه مي­گيرد؟

بهائي­ها جاسوس­اند. برضد قرآن ،بر ضد اسلام، بر ضد مملكت ، بر ضد آزادي ، بر ضد علم و صنعت، عمل مي­كنند. مهيا هستند مخالفان خود را از بين ببرند و سلطنت را اشغال كنند.

فكر مملكت گيري و آقايي كردن بربشر، در عرصه صنعت و علم بسيار مشكل است. استعمار  و استثمار نمودن با توسعه دانش، صعوبت دارد.

يكي از افكاري كه براي استعمار ممالك در قلمرو سياست امروز به كار رفته، ايجاد احزاب و مسلك­هاي مختلف و تقويت اقليت­هاست. براي آنكه هر چه دامنه اختلاف زيادتر شود، از قائدين دسته­ها بهتر مي­شود نتيجه گرفت زيرا استثمار عده­اي معدود،سهل است ولي يك جامعه را زير بار بردن مشكل است. چيزي كه خيلي[جاي]نگراني داشت، عقيده و دين بود كه به دليل توجه مردم به دين و ايمان ، نفوذ تام و تمام نمي­توانستند پيدا كنند.»

«مستر ولز» انگليسي ، مورخ ، اسلام شناس و استاد حقوق  مي­گويد : هر ديني كه با مدنيت در تمام شئونات زندگي همراهي  نداشته باشد ، آن را بر ديوار زده، و هرگز در آن تأمل نكنيد زيرا ديني كه همپاي مدنيت و جامعه و در كنار آن نباشد ،شري است براي اصحاب آن كه آنها را به هلاكت خواهد كشاند. تنها ديانت حقي كه من مشاهده كردم با مدنيت همراه دارد، همان ديانت اسلامي است. هر گاه كسي خواست از اين مطلب آگاهي پيدا كند، بايد قرآن را مطالعه نمايد. اين بود كه شروع كردند به ايجاد اختلافات مذهبي، به محض ايجاد دودستگي ، اشخاص از داخله براي دامن زدن به آتش داشتند. گاهي  دعوي شيعه وسني را رواج دادند، گاهي دعوي شيخي و متشرعه درست كردند.

اينان علي محمد باب را برانگيختند كه دعوي مهدويت كند واين فكر را كه مردم، منتظر مهدي موعود(ارواحنا فدا) باشند، از سر مردم بيرون كنند. با آمدن او ( علي محمد باب) نه تنها عدل و دادي ايجاد نشد بلكه روز به روز بر فساد و فتنه و بي­ديني افزوده شد. چنانچه صاحب ناسخ نيز مي­نويسد: جمعي از راه بلاهت و نفهمي و جمعي براي رسيدن به رياست ، به علي محمد باب پيوسته، اصول دين اسلام را مانند عهد جاهليت  دگرگون  كردند و براي گردآوري اشرار گفتند: تا باب به سلطنت نرسيده و زمين را به يك دين نياورده،  ايام فترت است( چون چنين ادعايي تحقق نيافته  كه دنيا به يك دين درآيد، بنا بر اين ادعا  ،هنوز دوران فترت است) و مردم هيچ تكليفي ندارند و در مسلك باب، يك زن مي­تواند  در يك لحظه، 9 شوهر داشته باشد و اگر زيادتر هم بخواهد منعي ندارد. مجالس شراب و ساير  منهيات آماده، زنان را بي­پرده  در مجالس بيگانه به پياله گرداني(ساقي) وا مي­دارند.

سپس گفتند- العيازبالله-حسين بن علي (ع) در ميرزا حسينعلي حلول كرده است.

«كينياز دالگوركي » روسي، شرح مبسوطي در مورد حسينعلي نوري نوشته و مي­گويد: او محرك  حسينعلي بوده و در منزل حكيم احمد گيلاني  كه مردي عارف  مسلكي بوده، با او رفيق شده و به وسيله او اخبار دولتي را به طور جاسوسي به وزارت خارجه روسيه خبر مي­داده (وكنياز دالگوركي  ، منشي سفارت ) از صندوق سفارت براي ميرزا حسينعلي شهريه برقرار كرده است. او مي­نويسد: قائم مقام فراهاني با حكيم گيلاني رابطه داشته، روزي كه قائم مقام منزل حكيم بوده و بر ضد محمد شاه صحبت مي­كرده، ميرزا حسينعلي خبر آن را به كنياز داده، او نزد شاه رفته و با اطلاع دادن به محمد رضا شاه  ، متفقا نقشه قتل قائم مقام فراهاني و حكيم گيلاني را مي­كشند كه آن دو تن  را بكشند. محمد شاه ، قائم مقام را مي­كشد و ميرزا حسينعلي نوري هم حكيم  احمد گيلاني را به كشتن مي­دهد، در همين ايام بر اثر سعايت رقباي سفارت خانه به روسيه فراخوانده مي­شود.

استعمار بالاخره براي جاسوسي اسامي، تقويت از بهائي­هاي كرده و مي­كند. به گونه­اي كه اگر خوب دقت شود  ، اكثر بهائيان ، يهودي­هاي ثروتمند و فئودال­هاي زبردست هستند.

بعد از آمدن علي محمد و ميرزا حسينعلي نوري، زمين پر از عدل و داد نشد و روز به روز بر فساد افزوده مي­شد. برنامه­شان اين است كه بايد بدگويان ومخالفان را از بين برد و جمعيت را غرق  در شهوت كرد تا پيرامون دين و آيين  نگشته و همه، يكرنگ شوند. اما نحوه از بين بردن مخالف بايد سري باشد نه علني لذا آنها از همان ابتدا با چنين روشي عمل كردند. براي نمونه، دولت عثماني(  پس از دعوي دو برادر بر سر جانشيني علي محمد شيرازي)  حسينعلي و اتباعش  را به عكا و يحيي(برادر حسينعلي) و پيروانش را به جزيزه قبرس فرستاده و با هر كدام، چهار نفر  از معروفان را براي جاسوسي همراه كردند؛ مشكين قلم خراساني، علي سياه ، محمد باقر اصفهاني و عبدالغفار  با ازلي­ها( طرفداران يحيي) به قبرس رفته و محمد اصفهاني، آقاجان كاشاني، رضاقلي تفرشي   ونصرا... تفرشي با بهائيان به عكا رفتند اما بعد از رفتن به عكا، يك شب بهائيان به ازلي­ها حمله  كرده و آنها را كشتند. اين رفتار وحشتناك همچنان در بهائيان ديده مي­شود ، چنانچه چندي قبل  خانه يكي از مسلمان­هايي كه مخالف بهائي­ها بود، شبانه با ديناميت يا اسباب ديگر خراب شد و مشخص نشد كه چه كسي مرتكب اين جنايت شد، يا در مورد زن« حسين نعيمي » كه او را برده و شوهر دادند و پرونده آن در ديوان كشور موجود است.  لجنه علنا به بازپرس نوشت كه چون چند ماه متاركه كرده، طلاق داده شد و به ديگري شوهر كرد. چندين نمونه از اين دست رذالت در كارنامه سياه اين مسلك موجود است.

اين قماش خود فروخته گاهي كتاب به نام بيان و اقدس نوشتند، احكام خدا را تغيير داده و افكار مردم را خراب كردند. اين طايفه در حال اختفا  شروع كرده­اند به تخريب افكار و بدبين كردن مردم نسبت به يكديگر. گاهي به روحانيون بد مي­گويند براي آنكه  سرچشمه علوم اسلامي را در  دست دارند، گاهي به سياسيون متفكر  خدمتگزار  بد مي­گويند؛ يعني مردم را وادار مي­كنند كه به عناوين مختلفه بدگويي كنند به طوري كه خود ملتفت  نشوند وگاها به بدگويي بسنده نكرده و با ترور پا به عرصه مي­گذارند!

به جاي خود ثابت شده كه بهائيان، محفل آسايش مملكت و مذهب­اند و جامعه مسلمانان از شر اين گروه لاابالي و غير متمدن بي­دين در آزار است بلكه مليت و شئون مذهي و ديني از اين عده نابكار  در خطر است. اين محاكمه دور مي­زند روي شناختن بهائي­ها و مسلك آنها كه بدانيم عمل آنها براي ديانت و مملكت و ملت و به خصوص اين فاجعه بزرگ چه تأثيراتي دارد و چه چيز موجب شده كه آنها به اين جنايت هولناك اقدام كنند.

آري، با بي­ديني، كمك به خارجي مي­توان كرد. با بي­ديني ، جاسوسي مي­توان نمود. با بي­ديني، اموال مردم را به غارت مي­شود برد، با بي­ديني  مي­شود براي امر موهومي زن بدبخت و ضعيفي را با شش اولادش در بستر راحت در حال خواب كشت و خندان در جامعه راه رفت!»

منبع:

-جنايات فجيع بهائيان؛ تكرار ماجراي فاجعه­اي كه به دستور شوقي افندي در ابرقو صورت گرفت با بيانات سيد مهدي رضوي قمي در دادگاه به اهتمام فرج­ا.... عفيفي، تهران

خواندن 692 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی