شكواييه اي عليه شياطين
باز نشر : بهائیت در ایران
اديان آسماني همواره بر نفي قتل و غارت و تجاوز به حقوق ديگران و به خاك و خون كشيدن انسانها تأكيد داشتهاند. در مقابل، برخي فرقهها و مسلكهاي انحرافي كه بر اساس اغراض سياسي حكام و دنيا طلبان و براي ناكارآمد جلوه دادن دين در جوامع شكل گرفتهاند، به اين امور ضد انساني مبادرت كردهاند و از اين دست جرايم وحشيانه به وضوح درآنها ديده شده كه خوشبختانه جهت عبرت و آشنايي آيندگان در تاريخ به ثبت رسيده است. از جمله اين فرقههاي ضاله، دو جريان انحرافي بابيت و بهائيت است كه موادر بسياري از اينگونه اعمال غير انساني را در كارنامه سياه خود به ثبت رساندهاند.
تاريخ، گواه آن است كه پس از فجايع بابيه، حسينعلي نوري- كه فتنه بهائيت را پايهريزي كرد- مخالفان مذهبي و رقباي هم عقيده را از سر راه برداشت و به خاك و خون كشيد، به نواميس مردم تجاوز و آنها را غارت و چپاول كرد و به هر وسيلهاي سعي در پيشبرد اهداف و اقدامات رذيلانه خود داشت. جنايت فجيع «ابرقو» يكي از شواهدي است كه نشان دهنده حاكميت خوي وحشيگري در اين دسته از خدا بيخبران است.
قتل وحشيانه يك مادر سرپرست خانواده در نيمه شب به همراه شش فرزندش كه بزرگترين آنها دختري 15 ساله و نوعروس و كوچكترين فرزند، پسري شش ساله بوده است. تنها به اين دليل كه مادر آنها مخالف بهائيان بوده و مخالفت خود را ابراز ميداشته است. آيا اين دليل قانع كنندهاي براي چنين قتل عام انساني است؟
اگر ذرهاي ترحم در وجود قماش بهائي وجود داشت، بايد تنها مادر را به جرم اين مخالفت به قتل ميرساندند نه شش فرزند بيگناه او را!
دانشمند فرهيخته،«سيد مهدي رضوي قمي» در جلسه محاكمه متهمان جنايت فجيع ابرقو، به بيان ابعاد اين فاجعه پرداختند. در ذيل به اهم سخنان ايشان اشاره ميشود:
«بهائيان چه ميگويند و چه ميكنند؟اعمال مكرر آنها از كجا سرچشمه ميگيرد؟
بهائيها جاسوساند. برضد قرآن ،بر ضد اسلام، بر ضد مملكت ، بر ضد آزادي ، بر ضد علم و صنعت، عمل ميكنند. مهيا هستند مخالفان خود را از بين ببرند و سلطنت را اشغال كنند.
فكر مملكت گيري و آقايي كردن بربشر، در عرصه صنعت و علم بسيار مشكل است. استعمار و استثمار نمودن با توسعه دانش، صعوبت دارد.
يكي از افكاري كه براي استعمار ممالك در قلمرو سياست امروز به كار رفته، ايجاد احزاب و مسلكهاي مختلف و تقويت اقليتهاست. براي آنكه هر چه دامنه اختلاف زيادتر شود، از قائدين دستهها بهتر ميشود نتيجه گرفت زيرا استثمار عدهاي معدود،سهل است ولي يك جامعه را زير بار بردن مشكل است. چيزي كه خيلي[جاي]نگراني داشت، عقيده و دين بود كه به دليل توجه مردم به دين و ايمان ، نفوذ تام و تمام نميتوانستند پيدا كنند.»
«مستر ولز» انگليسي ، مورخ ، اسلام شناس و استاد حقوق ميگويد : هر ديني كه با مدنيت در تمام شئونات زندگي همراهي نداشته باشد ، آن را بر ديوار زده، و هرگز در آن تأمل نكنيد زيرا ديني كه همپاي مدنيت و جامعه و در كنار آن نباشد ،شري است براي اصحاب آن كه آنها را به هلاكت خواهد كشاند. تنها ديانت حقي كه من مشاهده كردم با مدنيت همراه دارد، همان ديانت اسلامي است. هر گاه كسي خواست از اين مطلب آگاهي پيدا كند، بايد قرآن را مطالعه نمايد. اين بود كه شروع كردند به ايجاد اختلافات مذهبي، به محض ايجاد دودستگي ، اشخاص از داخله براي دامن زدن به آتش داشتند. گاهي دعوي شيعه وسني را رواج دادند، گاهي دعوي شيخي و متشرعه درست كردند.
اينان علي محمد باب را برانگيختند كه دعوي مهدويت كند واين فكر را كه مردم، منتظر مهدي موعود(ارواحنا فدا) باشند، از سر مردم بيرون كنند. با آمدن او ( علي محمد باب) نه تنها عدل و دادي ايجاد نشد بلكه روز به روز بر فساد و فتنه و بيديني افزوده شد. چنانچه صاحب ناسخ نيز مينويسد: جمعي از راه بلاهت و نفهمي و جمعي براي رسيدن به رياست ، به علي محمد باب پيوسته، اصول دين اسلام را مانند عهد جاهليت دگرگون كردند و براي گردآوري اشرار گفتند: تا باب به سلطنت نرسيده و زمين را به يك دين نياورده، ايام فترت است( چون چنين ادعايي تحقق نيافته كه دنيا به يك دين درآيد، بنا بر اين ادعا ،هنوز دوران فترت است) و مردم هيچ تكليفي ندارند و در مسلك باب، يك زن ميتواند در يك لحظه، 9 شوهر داشته باشد و اگر زيادتر هم بخواهد منعي ندارد. مجالس شراب و ساير منهيات آماده، زنان را بيپرده در مجالس بيگانه به پياله گرداني(ساقي) وا ميدارند.
سپس گفتند- العيازبالله-حسين بن علي (ع) در ميرزا حسينعلي حلول كرده است.
«كينياز دالگوركي » روسي، شرح مبسوطي در مورد حسينعلي نوري نوشته و ميگويد: او محرك حسينعلي بوده و در منزل حكيم احمد گيلاني كه مردي عارف مسلكي بوده، با او رفيق شده و به وسيله او اخبار دولتي را به طور جاسوسي به وزارت خارجه روسيه خبر ميداده (وكنياز دالگوركي ، منشي سفارت ) از صندوق سفارت براي ميرزا حسينعلي شهريه برقرار كرده است. او مينويسد: قائم مقام فراهاني با حكيم گيلاني رابطه داشته، روزي كه قائم مقام منزل حكيم بوده و بر ضد محمد شاه صحبت ميكرده، ميرزا حسينعلي خبر آن را به كنياز داده، او نزد شاه رفته و با اطلاع دادن به محمد رضا شاه ، متفقا نقشه قتل قائم مقام فراهاني و حكيم گيلاني را ميكشند كه آن دو تن را بكشند. محمد شاه ، قائم مقام را ميكشد و ميرزا حسينعلي نوري هم حكيم احمد گيلاني را به كشتن ميدهد، در همين ايام بر اثر سعايت رقباي سفارت خانه به روسيه فراخوانده ميشود.
استعمار بالاخره براي جاسوسي اسامي، تقويت از بهائيهاي كرده و ميكند. به گونهاي كه اگر خوب دقت شود ، اكثر بهائيان ، يهوديهاي ثروتمند و فئودالهاي زبردست هستند.
بعد از آمدن علي محمد و ميرزا حسينعلي نوري، زمين پر از عدل و داد نشد و روز به روز بر فساد افزوده ميشد. برنامهشان اين است كه بايد بدگويان ومخالفان را از بين برد و جمعيت را غرق در شهوت كرد تا پيرامون دين و آيين نگشته و همه، يكرنگ شوند. اما نحوه از بين بردن مخالف بايد سري باشد نه علني لذا آنها از همان ابتدا با چنين روشي عمل كردند. براي نمونه، دولت عثماني( پس از دعوي دو برادر بر سر جانشيني علي محمد شيرازي) حسينعلي و اتباعش را به عكا و يحيي(برادر حسينعلي) و پيروانش را به جزيزه قبرس فرستاده و با هر كدام، چهار نفر از معروفان را براي جاسوسي همراه كردند؛ مشكين قلم خراساني، علي سياه ، محمد باقر اصفهاني و عبدالغفار با ازليها( طرفداران يحيي) به قبرس رفته و محمد اصفهاني، آقاجان كاشاني، رضاقلي تفرشي ونصرا... تفرشي با بهائيان به عكا رفتند اما بعد از رفتن به عكا، يك شب بهائيان به ازليها حمله كرده و آنها را كشتند. اين رفتار وحشتناك همچنان در بهائيان ديده ميشود ، چنانچه چندي قبل خانه يكي از مسلمانهايي كه مخالف بهائيها بود، شبانه با ديناميت يا اسباب ديگر خراب شد و مشخص نشد كه چه كسي مرتكب اين جنايت شد، يا در مورد زن« حسين نعيمي » كه او را برده و شوهر دادند و پرونده آن در ديوان كشور موجود است. لجنه علنا به بازپرس نوشت كه چون چند ماه متاركه كرده، طلاق داده شد و به ديگري شوهر كرد. چندين نمونه از اين دست رذالت در كارنامه سياه اين مسلك موجود است.
اين قماش خود فروخته گاهي كتاب به نام بيان و اقدس نوشتند، احكام خدا را تغيير داده و افكار مردم را خراب كردند. اين طايفه در حال اختفا شروع كردهاند به تخريب افكار و بدبين كردن مردم نسبت به يكديگر. گاهي به روحانيون بد ميگويند براي آنكه سرچشمه علوم اسلامي را در دست دارند، گاهي به سياسيون متفكر خدمتگزار بد ميگويند؛ يعني مردم را وادار ميكنند كه به عناوين مختلفه بدگويي كنند به طوري كه خود ملتفت نشوند وگاها به بدگويي بسنده نكرده و با ترور پا به عرصه ميگذارند!
به جاي خود ثابت شده كه بهائيان، محفل آسايش مملكت و مذهباند و جامعه مسلمانان از شر اين گروه لاابالي و غير متمدن بيدين در آزار است بلكه مليت و شئون مذهي و ديني از اين عده نابكار در خطر است. اين محاكمه دور ميزند روي شناختن بهائيها و مسلك آنها كه بدانيم عمل آنها براي ديانت و مملكت و ملت و به خصوص اين فاجعه بزرگ چه تأثيراتي دارد و چه چيز موجب شده كه آنها به اين جنايت هولناك اقدام كنند.
آري، با بيديني، كمك به خارجي ميتوان كرد. با بيديني ، جاسوسي ميتوان نمود. با بيديني، اموال مردم را به غارت ميشود برد، با بيديني ميشود براي امر موهومي زن بدبخت و ضعيفي را با شش اولادش در بستر راحت در حال خواب كشت و خندان در جامعه راه رفت!»
منبع:
-جنايات فجيع بهائيان؛ تكرار ماجراي فاجعهاي كه به دستور شوقي افندي در ابرقو صورت گرفت با بيانات سيد مهدي رضوي قمي در دادگاه به اهتمام فرجا.... عفيفي، تهران