باب ، ديوانهاي كه از قفس نپريد ( بخش ششم )
سوال اول : بهائيت چگونه شكل گرفت؟
بهائیت در ایران : کابران محترم باز هم پاسخ به سوال اول ادامه دارد اما به برخورد با باب رسیدیم و مابقی قضایا ...
محاكمه سيد باب
پس از اين زدو خورد خونين و بروز بلوا و آشوب در نقاط مختلف كشور در نتيجه فتنه علي محمد باب، بنا به پيشنهاد ميرزا تقي خان امير كبير سيد علي محمد باب را از قلعه چهريق به تبريز آوردند و ناصرالدين شاه كه درآن موقع وليعهد بود دستور داد تا جلسه اي با حضور علماي آذربايجان تشكيل شود و نيز فرمان داد تا براي بررسي و شناخت بهتر عقايد «باب» او را به حضورش بياورند و از وي خواست تا با علماي حاضر در اين جلسه- كه اكثرا از پيروان فرقه «شيخيه» بودند- مناظره نمايد.
ناصرالدين ميرزاي وليعهد گزارشي از اين جلسه براي پدرش محمد شاه قاجار فرستاده كه درآن آمده است:
«قربان خاك پاي مباركت شوم... اول حاج ملامحمود پرسيد مسموع ميشود تو ميگويي من نايب امام زمان هستم و بابم و بعضي كلمات گفتهاي كه دليل بر امام بودن، بلكه پيغمبري توست. باب گفت: بلي، حبيب من. قبله من، من نايب امام هستم و باب امام هستم و آنچه گفته ام و شنيدهاي راست است و اطاعت من بر شما لازم است. به خدا قسم كسي كه از صدر اسلام تاكنون انتظار او را ميكشيد منم. بعد از آن پرسيدند از معجزات و كرامات چه داري؟ گفت اعجاز من اين است كه از براي عصاي خود آيه نازل ميكنم و شروع كرد به خواندن اين فقره: بسم الله الرحمن الرحيم ،سبحان الله و القدوس السبوح الذي خلق السموات و الارض كما خلق هذا العصا آيه من آياته...( بنام خداوند بخشنده مهربان- منزه است خدا و مقدس است كسي كه آسمانها و زمين را خلق كرد همانگونه كه اين عصا را خلق نمود كه نشانهاي است از نشانههاي او!!!) علي محمد اعراب كلمات را به قاعده نحو غلط خواند و تاء سماوات را به فتح خواند. گفتند مكسر بخوان آنگاه و الارض را مكسور خواند. امير ارسلان عرض كرد اگر اين قبيل فقرات از جمله آيات باشد، من هم توانم تلفيق كرد و عرض كرد: الحمدالله الذي خلق العصا كما خلق الصباح و المساء» ( خدا را سپاس كه اين عصا را خلق كرد همانگونه كه صبح و شب را آفريد) باب بيار خجل شد . بعد از آن مسائلي چند از قصه و ساير علوم پرسيدند وجواب گفتن نتوانست. چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شيخ الاسلام احضار كرد و باب را به چوب مضبوط زده و تنبيه معقول نموده و توبه كرد و بازگشت و از غلطهاي خود انابه و استغفار كرد و التزام پابه مهر سپرد كه ديگر از اين غلطها نكند. امر، امر همايون است...
براساس مدارك و نوشته هاي موجود در پايان اين مجلس سيد علي محمد باب كه تاب مجازات را نداشت، دست از ادعاي خود كشيد و توبه نامهاي رسمي به خط خود نوشت.
از توبه نامه پا به مهري كه ناصرالدين شاه در گزارش به پدرش محمد شاه ياد ميكند نشاني در دست نيست. اما يك نامه از علي محمد باب به ناصرالدين ميرزا وليعهد باقي مانده كه اصل آن در كتابخانه مجلس شوراي ملي است كه شايد همان توبه نامه معروف باشد.
پس از اين ماجرا باب را دوباره به زندان برگرداندند. اما عوامل استعمار دست از تلاش خود برنميداشتند و همه جا با رواج اين شايعه كه امام زمان ظهور كرده ايجاد بلوا و آشوب ميكردند.