جناب باب قبل از آنکه ادعا کند امام زمان است ادعا داشت که با امام زمان ارتباط دارد و از این رو به او لقب باب دادند.
جالب اینجاست که جناب باب پس از یک سیلی جانانه ، ادعای خود را پس گرفت و بر مریدان خود لعنت فرستاد. شرح ماجرا در کتاب تاریخ نبیل اینگونه بیان شده است که:
نقطه ی اُولی (باب) را با احترام تمام به شیراز آوردند و در مجلسی با حضور امام جمعه و حاکم شیراز، او مورد بازخواست قرار گرفت. در آغاز مجلس میان نظام الدوله و سید باب گفتگوی تندی واقع شد و سوء تفاهم پیش آمد، به نحوی که نظام الدوله فرمان داد تا با یک سیلی جانانه از او پذیرایی کردند. ولی امام جمعه وساطت کرد و پس از نوازش میرزا علی محمد درباره ی ادعایش پرسید: «حضرت فرمودند: من نه وکیل قائم موعود هستم و نه واسطه ی بین امام غائب و مردم هستم. امام جمعه گفت کافی است.»
و قرار بر این شد که باب در مسجد وکیل شیراز برای رفع هیجان عمومی این اقرار را تکرار کند. روز جمعه میرزا علی محمد بر فراز منبر رفت و با این عبارات بر خود و مریدانش لعنت فرستاد و گفتار پیشین خود را پس گرفت: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند… لعنت خدا بر کسی که مرا منکر امامت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار بداند.»
اما توبه دوم جناب باب
میرزاعلی محمدشیرازی کسی است که بهائیان او را بشارت دهنده ی رهبر خود، یعنی جناب بهاءالله می دانند. جناب میرزاعلی محمد ادعا داشت که نایب و باب امام دوازدهم شیعیان است و حتی بعدها مدعی شد که خود امام زمان است.*
جالب اینجاست که وی بعد از خوردن تنها ۱۱ ضربه چوب به پاهایش، از هر آنچه که ادعا کرده بود، توبه کرد!
شرح ماجرا از زبان بزرگترین مبلغ بهائی (میرزا ابوالفضل گلپایگانی) در کتاب کشف الغطاء آمده است که ما قسمتی از ادعا و توبه ی او را ذکر میکنیم:
ادعا: «… اول حاج ملامحمود پرسید که مسموع میشود که تو میگویی که من نائب امام هستم و بابم و بعضی کلمات گفته ای که دلیل بر امام بودن بلکه پیغمبری توست. گفت: بلی حبیب من، قبله ی من، نایب امام هستم و باب امام هستم و آنچه گفته ام و شنیده ای راست است. اطاعت من بر شما لازم است… به خدا قسم کسی که از صدر اسلام تاکنون انتظار او را می کشید، من ام.»
ادامه ی ماجرا بعد از تنبیه او و خوردن ۱۱ ضربه چوب به پاهایش:
توبه: «اُشهدالله و من عنده که این بنده ی ضعیف را مطلق علمی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد؛ …و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلم جاری شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائب ام حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعایی باشد …و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیل بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجت الله علیه السلام را محض ادعا، مبطل است و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعای دیگر…»
وقتی جناب میرزاعلی محمد از ادعاهای گزاف خود توبه کرده، چرا بهائیان همچنان متعصّبانه او را مبشّر جناب بهاءالله می دانند؟!!
* تلخیص تاریخ نبیل/اشراق خاوری