همانطور كه ميدانيم یکی از این تشکیلات مخوف، فرقه ضاله بهائیت است که اعضا در ساختار فرقهاي آن اسیر بوده و مورد بازسازی و استثمار قرار میگیرند و تشکیلات، برای آنها هویت فرقهای ایجاد میکند. بیشتر مردمي كه در بیرون هستند دامها، حصارها و علمکرد تشکیلات را نمیبینند ولی بهترین کسانی که میتوانند از این جنایات و عملکردهاي تشکیلات پرده بردارند "قربانیانی" هستند که روزگاری در این تشکیلات بوده و امروز با عنایت حق بعد از خروج میتوانند به روشنگری بپردازند.
در ادامه براي درك بهتر فضاي فرقهاي و ساختار تشكيلاتي بهائيت، رفتارهاي تشكيلاتي اين فرقه كه آسيبهاي جبرانناپذيري را در ابعاد مختلف بر اعضا تحميل كرده، با استفاده از گفتگوهاي قربانيان فرقه به شكل ملموستر نشان داده ميشود.
فرقهها براي ادامه حيات و رسیدن به اهداف خود تشكيلاتی را تأسيس ميكنند كه توسط سرکرده و بعد از مرگش از سوي جانشین او مدیریت میشود. تشکیلات، برنامهريزي و هدايت اعضا را در طول زمان به دست گرفته و به اصلاح ساختار خود ميپردازد يعني آن را بزرگتر يا كوچكتر ميكند. تشكيلات بهائيت نيز از اين امر مستثنا نيست، به عنوان نمونه در پیام جدید تشکیلات، افزایش لجنههای ناحیهای و فعالیت شبکهای جهت گسترش تبليغ در دستور کار قرار گرفت.
"پیام فنائیان" یکی از اعضای دستگیرشده در اغتشاشات سال 88 است. وي درباره دستور تشكيلاتي بهائيت مبني بر فعالیت شبکهای اعضا جهت تبليغ و ايجاد اغتشاش در فتنه 88 ميگويد: «ورود بهائیت در جریان فتنه، با دستور تشکیلاتی بوده است لکن از سطح تخصصی به سطح عمومی وارد شدهاند بدین معنی که تا قبل از فتنه صرفاً بر کار تشکیلاتی و سازمانی تکیه میکردند ولی امروز بر آگاهیها و کنشهای فردی و کار شبکهای. بنابراین اعضا را مأمور به تبلیغ انفرادی ساختند (بر مبنای این اعتقاد که یک فرد میتواند به تنهایی یک مملکت را به هم بریزد). در واقع در سال 1388 تشکیلات بهائیت به سمت نظام شبکهای گرایش یافت، بدین معنا که گفتند ترویج مرام فرقهای به صورت تشکیلاتی سبب آسیبپذیری است، بنابراین بايد هر فرد در شبکه خانوادگی، دوستان و... شخصاً اقدام به تبلیغ و ترویج كند و برای شرکت در اغتشاشات نیز همین رهنمود تشکیلاتی به اجرا درآمد یعنی عناصر بهائی به دستور این تشکیلات ضاله، در قالب شبکههای خانوادگی، دوستان و... در اغتشاشات خیابانی حضور مییافتند».
تشكيلات زمينهاي را براي فعاليت فرقه و گسترش و ادامه حيات آن فراهم ميكند و شامل واحدها و گروههايي است. به عنوان مثال فرقه ضاله بهائیت در هر منطقه مجموعهای از واحدها مانند: صیانت، موسيقي، گلستان جاوید، تعلیم و تربیت، جوانان، آمار، هنر و... دارد كه در اين واحدها و گروهها افراد ساماندهي شده و هويت تشكيلاتي و فرقهايشان شكل ميگيرد. افراد در اين تشكيلات در ردههاي مختلف سازماني از مقامات عاليرتبه تا خردترين مسئوليتها قرار دارند و همچون سربازي در خدمت تشکیلات هستند. "مريم كرمي" يكي از قربانیان فرقه كه به مدت دو سال اسير تشكيلات شده بود، درباره سرسپردگي اعضا نسبت به تشكيلات ميگويد: «مثلاً خود سميع.ا مانند يك سرباز بود. سميع در مورد همه كارهايش از مادرش كسب تكليف ميكرد و هر وظيفهاي را كه مادرش به او ميسپرد، انجام ميداد. فرقه مانند يك پادگان است كه تنها چند نفر امر و نهي ميكنند و بقيه مجبور هستند فقط بله قربانگو باشند».
زندگي اعضا در این فرقه بر اساس قوانين و دستورات تشكيلاتي بنا ميشود و فرمان تشکیلات در تمام زندگي آنها لازمالاجراست. در تشكيلات كساني كه در رأس قرار ميگيرند به عنوان برترين، خاصترين و معصومترين افراد معرفي ميشوند و حتي در بعضي فرقهها جايگاه الوهيت پيدا ميكنند. بر این اساس دستوراتی که این افراد صادر ميكنند به منزله وحی برای اعضا قلمداد میشود و در مقابل آن هیچ اعتراضی نداشته و تحت هر شرایطی دستور را انجام میدهند. دستورات تشکیلاتی در تمام زندگی اعضا حتی زندگی شخصی آنها هم نفوذ دارد.
"عطاءا... قادري" یکی از بهائيزادههاي مسلمانشده درباره دستور تشکیلاتی برای ترک شغلش ميگويد: «تشكيلات به كارمندهايي كه (به خاطر تبليغ بهائيت) اخراج نشده بودند دستور داده بود به جهت مظلومنمايي برويد و خود را معرفي كنيد و اگر شما را به همين بهائيت پذيرفتند كار كنيد يعني اگر هم متوجه نشدند كه شما بهائي هستيد جهت مظلومنمايي به صراحت بگوييد كه بهائي هستيد. بعد از آن قضیه اخراج شدم. بعد از اخراج خيلي نزد تشکیلات عزيز شدم و منزلت زيادي پيدا كردم. بعد هم به صلاحديد تشكيلات يك دكه درست كردم و در يكي از خيابانها دستفروشي كردم. حكمي كه از سوي اداره كل آموزش و پرورش آذربايجان غربي مهاباد مبني بر اخراج من صادر شده بود، مزيد بر عزت ما شده بود حتي بارها نمايندههايي آمدند كه از طريق تشكيلات بهائيت، كپي حكم اخراج ما را ببرند و در مجامع بينالمللي عليه حاكميت نظام استفاده كنند.تشكيلات از اين كار دو هدف داشت: اول اينكه سبب تثبيت اين قانون باطل بهائيت ميشد كه فلاني به خاطر اعقاداتش از شغلش دست كشيده و به اين شغل روي آورده و ديگر اينكه سبب غبطه خوردن مسلمانها به ايمان ما ميشد».
تشکیلات حتي برای شرکت اعضا در فعالیتهای سیاسی هم دستور صادر میکند. پیام فنائیان در مورد نقش و دستورات تشکیلات و میزان تسلط زیاد آن بر اعضای فرقه بهائیت در هدایت اعضای خود برای شرکت در اغتشاشات اقرار کرد: «در ضیافتها دستور تشکیلات مبنی بر حضور در تجمعات به ما ابلاغ شد. بهائیان تمامی امور خود را با هماهنگی بیتالعدل انجام میدهند. من به درخواست آرتین غضنفری ناظم منطقه 6 بهائیت تهران در تجمعات حضور پیدا کردم. ما به همراه دوستانمان در اغلب تجمعات بعد از انتخابات حضور داشتیم. تا قبل از این انتخابات و انتخابات مجلس هشتم، ما اجازه شرکت در انتخابات و فعالیتهای سیاسی را نداشتیم ولی با ابلاغ بیتالعدل در حین انتخابات مجلس هشتم و به صورت ویژهتر در انتخابات ریاست جمهوری دهم، وارد عرصه فعالیت سیاسی و انتخابات شدیم.».
دستورات تشکیلاتی تا جایی پیش میرود که اعضا باید برای منافع تشکیلات، کار و زمان خود را در اختیار آن بگذارند بدون اينكه هيچ سودي ببرند. آنها باید دستورات تشکیلاتی را به هر شکل انجام دهند و در آخر هم کارشان را بیارزش جلوه ميدهند چون این تشکیلات است که در جایگاهی بالاتر از اعضا قرار دارد و اعمال قدرت میکند. "ايرج غلامی"، بهائي مسلمانشده در اينباره ميگويد: «يكبار از من خواستند كه با تشكيلات همكاري داشتهباشم. به من دستور دادند پيگير زميني بشوم كه بين روستاي زيرك و مردستان قرارداشت كه مشكل حقوقي داشت و بر سر آن دعوا بود. در اين جلسه گفتند شوراي اسلامي روستاي همجوار (مردستان) تخلف ايجادكرده و به حريم روستا تجاوز كردهاست و شما بايد اين زمين با ارزش را تصرفكنيد. من هم كه در آن زمان بهائي بودم با دل و جان اين كار را پذيرفتم و به مدت دو سال از استانداري گرفته تا دادگاه و درگيري با شوراي منطقه، وقت گذاشتم و هزينه كردم. در فردوس طي سه مرحله دادگاه رفتيم و در نهايت اين زمين تصرف و تقديم تشكيلات شد. آنها پيش از انجام كار ميگفتند كه اين زمين خيلي ارزش دارد هم براي ديانت واهي آنها و هم براي كل ايران. ميگفتند اين كار خيلي مهم و حساس است و ثواب زيادي براي شما به همراه دارد ما هم در كنار شما هستيم و كمكتان ميكنيم و وعدههايي هم دادند. اما وقتي كار به اتمام رسيد و حكم صادر شد، از حرف خود برگشتند و گفتند اين زمين بيارزش بود و كار مهمي انجام نداديد. ما هم گفتيم كه شما وعدههايي داديد كه بايد به آن عمل كنيد اما آنها باز هم گفتند اين كار ارزشي ندارد و ما ديديم كه آنها ما را فريب دادند و از سادگي ما سوءاستفاده كردند. آنها تنها حرف ميزنند و هيچ عملي ندارند كه به چشم ديده شود. در نهايت زير همه چيز زدند و زحمت ما را جبران نكردند حتي كمكهايي را هم كه قول آن را دادهبودند، انجامندادند. اگر هم براي اين كار بودجهاي از شيراز به آنها داده شدهبود بين خودشان تقسيمكردند.»
در فرقه ضاله بهائیت به اعضا دستورهاي حفاظتي مختلفي نيز داده ميشود، پس تعجبي ندارد كه اعضاي فرقهها عمدتاً برنامهريزيشده به نظر ميرسند. اعضا نسبت به كارهاي تشكيلاتي بالاتر در نوعي بيخبري و غفلت بسر ميبرند و كمتر در جريان فعاليتها قرار دارند با اين توجيه كه هر چه كمتر بداني بهتر است. به اعضا تلقين ميشود كه بسيار كوچكتر از آن هستند كه متوجه موضوع كار فرقه شوند. مريم كرمي در زمینه دستورات حفاظتی فرقه میگوید: «كمكم در جلسات بيشتري شركت كردم و مدام به من ميگفتند “حكمت را رعايت كن” برايم جالب بود، يعني اينكه پشت تلفن در مورد بهائيت صحبت نكنيم، موقع راه رفتن جلب توجه نكنيم. حتي يادم هست كه وقتي حضوري صحبت ميكرديم تلفنهايمان را در صندوق عقب ماشين يا جايي دورتر از خودمان ميگذاشتيم».
یک فرد در فرقه باید با عدهای محدود از اعضاي بهائی ارتباط داشته باشد و حتی مسئول بالاتر تشکیلات را نمیشناسد. "م.ا" یکی ديگر از قربانیان فرقه كه چند سال از عمر خود را در تشكيلات مخوف بهائيت گذرانده، ميگويد: «دلخوری برایم پیش میآمد، اینکه چرا من نباید جامعه بهائی را بشناسم و در دل جامعه بهائی باشم؟ آنها به این صورت به من جواب میدادند که وجود شما برای ما ارزشمند است و برای حفظ امنیت خودتان، بهتر است که ارتباطتان محدود باشد تا سریع شناسایی نشوید... ارتباط من با جامعه بهائی بسیار کم بود و تنها با چهار خانواده بهائی در ارتباط بودم. به ما اجازه آشنا شدن با خانوادههای دیگر را نمیدادند، به این دلیل که ممکن بود جامعه بهائی در خطر قرار گیرد چون جامعه بهائی به جمهوری اسلامی تعهد داده بود که هیچگونه فعالیت تشکیلاتی نداشته باشد و اینطور وانمود میکردیم که خودجوش عمل میکنیم. بیتالعدل معتقد بود که نباید به جامعه بهائی آسیب برسد و اگر آسیبی هم وجود دارد به فرد برسد نه به جامعه».
در تشکیلات بهائیت علاوه بر فعالیت حفاظتی، اعضا وادار میشوند که برای تشکیلات اطلاعات جمع کرده و دست به جاسوسی بزنند. ايرج غلامي میگوید: «اين مأموريتها را به افراد خاصي ميدادند كه مورد اطمينانشان بودند. به آنها ميگفتند با چه خانوادههايي بيشتر رفتوآمد كنند يا چه ارگانهاي دولتي هست كه بايد به آنها سر بزنند. به هر حال به نوعي بايد تبليغ شود چه با زبان چه با عمل و... . اين افراد را از قبل زير نظر داشتند و آنها را به جاهاي مورد نظر ميفرستادند تا اطلاعات كسب كنند. اين اطلاعات را به تهران ميفرستادند و از تهران به بيتالعدل اعظم كه در اسرائيل است، فرستادهميشد» وی همچنين درباره اهداف تشکیلاتي بهائيت از جاسوسی در ایران ميگويد: «جز قدرت چيز ديگري در كار نيست. آنها در پي ضربهزدن به اسلام و حكومت و رسيدن به قدرت هستند. با جاسوسي، نامهنگاري به اسرائيل و... در پي كسب قدرت و قدرتنمايي هستند حتي يك خادم خودش را در شهر و روستايش، يك رهبر ميدانست. اين مشخصميكند كه آنها به هر قيمتي در پي قدرت هستند. دشمني آنها آشكار بود و من به وضوح شاهد آن بودم».
م.ا نيز در رابطه با جاسوسی اعضا در تشکیلات بهائيت که از نفوذ تشکیلات در زندگی شخصی اعضا حکایت دارد بيان ميكند: «در تشكيلات بهائيت حرف دلت را حتي به همسرت نميتواني بگوئي. همه مراقب هم هستند. پيش خودت فكر ميكني همسرت جاسوس توست و جاسوسيات را ميكند. حتي ممكن است شوهر جاسوس زنش باشد. چون تشكيلات فقط به منافع خود اهميت ميدهد ولي به خانواده، زندگي و به مشتركات اهميت نميدهد فقط ميگفتند اگر او كاري انجام ميدهد به ما بگو. افراد بهائي بر اساس آموزهاي فرقه بهائيت به طور سيستماتيك و غيرارادي مكلف به اطلاعرساني براي سران تشكيلات هستند. اعضا ترس از تشکیلات دارند».
در تشكيلات گشتاپويي بهائیت حتي به سؤالات اعضا پاسخ داده نميشود و به شدت سرکوب ميشود، اعضا براي جواب دادن به سؤالات با ردههاي بالاتر، هماهنگ ميكنند زيرا فكر ميكنند اگر خارج از دستورات تشكيلاتي رفتار كنند باعث خطا و عذاب خودشان ميشوند چراكه تنها ردههاي بالاي تشكيلات اشتباه نميكنند و مصون از خطا هستند. مريم كرمي در رابطه با برخورد تشکیلات با سؤالات اعضا میگوید: «اگر در جلسات سؤالي ميپرسيدي، همان موقع كسي پاسخگو نبود. به عنوان مثال يكبار براي من سؤال پيش آمد كه مگر نميگويند تساوي حقوق رجال و نساء وجود دارد، پس چرا در بيتالعدل يك زن هم عضو نيست؟ ميگفتند به خاطر اينكه زنان طهارت و نجاست دارند! در حاليكه آنها هيچ چيز را نجس نميدانند. ميگفتم خب خانمهاي بالاي پنجاه سال كه عذر شرعي ندارند، چرا يك زن پنجاه سال به بالا در بيتالعدل حضور ندارد؟ ميگفتند حالا سؤالت را ميفرستيم بالا و جوابش را برايت ميگيريم كه البته هيچ جوابي هم نيامد».
پس از اینکه با ایجاد شبهه و اغوا فرد را جذب کردند در مراحل بعدی برای بازسازی ذهنی عضو، وي را تحت آموزشهای فرقهای قرار میدهند و سعی میکنند با توجیهات و تحریفات مختلف ذهن فرد را بازسازی کرده و در ادامه با دادن رفتارهای جدید به فرد، او را کنترل و سرسپرده كنند، م.ا در اینباره ميگويد: «بیشتر از همه با یکی از خانوادههای بهائی در ارتباط بودم. در اوایل به بسیاری از سؤالاتم جواب میدادند به تدریج در جواب سؤالاتم، میگفتند عجله نکن در پروسه کتابخوانی به جواب میرسی و من همچنان به خواندن کتابها ادامه میدادم. تا اینکه در این اواخر کار به جایی رسید که هر چیزی تشکیلات از من میخواست، چشم و گوش بسته انجام میدادم». برخورد تشکیلات بهائیت با تفکر کردن و پاسخ دادن به سؤالات به این صورت است.
یکی از مسائل ساختار فرقهاي، گزارش ارتباطات و عملكرد اعضا به تشکیلات است. آنها چنين توجيه شدهاند كه همه رفتارهاي خود را به افراد بالاتر در درون سيستم ارجاع دهند. اغلب از آنها انتظار ميرود كه برخوردهاي خود را با افراد بيرون از فرقه به صورت شفاهي يا كتبي به طور كامل گزارش دهند. م.ا ميگويد: «ما طبق برنامه در ضیافت شرکت میکردیم و گزارش مربوط به ارتباط با افراد دیگر بهائی را ارائه میدادیم، بدون آنکه یکدیگر را بشناسیم». ايرج غلامی هم ميگويد: «ضيافت برنامههاي خاصي دارد و برگزاري آن هر١٩روز اجباري است. هر فرد بهائي ١٥ساله بايد در آن شركتكند و از او بابت همه كارهايي كه در طول اين مدت انجام داده سؤال ميشود. مثلاً چه كارهايي انجام داده، با چه كساني برخورد كرده و... . خادمين يك گروه سه نفره هستند كه در هر شهر و روستايي حضوردارند و بر همه نظارت ميكنند. آنها هر ١٩ روز يكبار از همه افراد آن شهر و جامعه ميخواهند كه گزارشي از اتفاقاتي كه افتاده و كارهايي كه انجامدادهاند، ارائهدهند. بهائيت كلاً تشكيلاتي است كه بايد در برابر آن پاسخگو بود و اعضا از كودكي همينطور پرورش داده شدهاند».
اعضا در برقراري ارتباط با خارج از فرقه آزادي عمل ندارند، اگر با افراد خارج فرقه ارتباط داشته باشند تشکیلات به بدترین شکل با آنها برخورد میکند تا دیگر چنین رفتاری را انجام ندهند. اعضا باید در ارتباط با افراد خارج از فرقه در یک حالت ایزوله باشند. ايرج غلامی در رابطه با اين نوع برخورد تشكيلات ميگويد: «اگر با مسلمانان ارتباط برقرار ميكرديم ما را خيلي سؤالپيچ ميكردند و به ما به چشم حقارت نگاه ميكردند. طوري صحبت ميكردند كه ما خجالت بكشيم و تحقير شويم تا ديگر چنين كاري را تكرار نكنيم. براي بار اول تذكر ميدادند، بار دوم كتبي و در بار سوم اگر بچه بوديم، والدينمان را احضار ميكردند و اگر هم بزرگ بوديم بازخواستها شديدتر ميشد».
يكي از اقدامات تشكيلاتي فرقهها آموزش اعضا است. اعضا باید بیشتر وقت خود را در برنامههای مشخصشده فرقه صرف کنند. در این برنامهها اعضا بازسازی ذهني شده و هویت فرقهای میگیرند. پس تشکیلات در حکم یک اهرم برای بازسازی ذهن است و در ادامه با ایجاد ترس دست به کنترل اعضا میزند. اين آموزشها نقش بسزايي در تغيير و مجابسازي اعضا دارد. تحت اين آموزشهاي خاص است كه اعضا نحوه تبليغ و دفاع از آموزههاي فرقه را ميآموزند. فرقه براي توانمندي اعضاي خود برنامههاي مختلفي دارد. به آنها دستورالعملها و چكليستهاي خاص داده ميشود و با نحوه دادن گزارش كار، برنامهريزي، تحقيق و خط و خطوط فرقه آشنا ميشوند. كرمي در رابطه با این آموزشها میگوید: «آنها برنامههاي مختلفي براي بچههايشان دارند. يك بچه بهائي از همان پنج سالگي كلاس انگليسي ميرود. كلاس گلشن و اخلاق جزء لاينفك بهائيت است. با طرح روحي بزرگ ميشوند و بالا ميآيند و به مرور فرقه، آن چيزهايي را كه بخواهد در ذهن آنها فرو ميكند. اينطور نيست كه يكباره بزرگ بشوند و به آنها بگويند شما يك بچه بهائي هستيد. از كودكي به آنها اجازه نميدهند در برنامههاي مذهبي مسلمانان شركت كنند. در مدرسه كه بوديم اگر در مورد محرم مراسمي بود شركت نميكردند، اگر جشن و مولودي هم داشتيم باز اينها حضور پيدا نميكردند چون اجازه نداشتند. از همان ابتدا محدود بار ميآيند و اجازه نميدهند اسلام را بشناسند. فقط به آنها ميگويند كه مسلمانان ميخواهند دين شما را از شما بگيرند و آنها را از مسلمانها ميترسانند».
" ز.ش" یکی از دستگيرشدگان بهائي در فتنه 88 در رابطه با کابرد این آموزشها برای تشکیلات ميگويد: «صرفاً تبلیغ کافی نبود بلکه جذب و نگهداشتن فرد هم بسیار مهم بود. که هر یک زیرشاخههای خاص خود را داشت. به عنوان مثال در بحث نگهداشتن و اینکه هر فردی از جامعه بهائی دور نشود برنامههای منظمي بود که از مدتها پیش برنامهریزی شده بود. مثل درس اخلاق، ضیافت و جلساتی که در گروههای مختلف شخصی برگزار میشد. این برنامهها شامل بردن به پارک، سینما، پیکنیک و... بود».
اعضا در فرقه برای شرکت در جلسات آزاد نیستند زیرا متقاعد شدهاند كه تنها تشكيلات صلاح آنها را میداند بنابراين زندگی خود را به فرقه ميسپارند. عطاءا... قادري ميگويد: «به طور كلي در بهائيت همه چيز در اختيار تشكيلات است. از نامگذاري بچه گرفته تا تعليم و تربيت، از بالا ديكته شده و همه موضوعات خارج از اختيارات خانواده است. در جامعه بهائي اگر كسي بخواهد در مراسمي شركت نكند مثلاً يك نوبت از آمدن به جلسه ضيافت ١٩روزه امتناع كند حتماً بايد يك دليل خاص و قانعكننده براي خادمين جلسه داشته باشه وگرنه مورد مؤاخذه قرار ميگيرد».
اعضا در تشکیلات تحت کنترل هستند، مريم کرمی در این رابطه بيان ميكند: «بعد از اينكه به تناقضاتي در فرقه پي بردم كمتر در جلسات شركت ميكردم. در نتيجه دوستانم ميآمدند و ميگفتند چرا ديگر در جلسات شركت نميكني، با ما بيرون نميآيي، ميگفتم حوصله ندارم، كار دارم. حقيقتش اين است كه آنها كسي را ميخواهند كه كور و كر باشد. تشكيلات اجازه نميدهد كه اعضا خودشان به جلسهاي بروند، با محيط بيرون در رفتوآمد باشند، موبايلهايشان كنترل ميشود. فقط با يك محيط محدود بهائي در ارتباط هستند.»
یکی از مشخصات تشکیلات بهائیت که جزء ساختار مخرب فرقهای و فرآیند بازسازی اعضاست، برخوردها و رفتارهای اعضا با محيط خارج از فرقه است. تشکیلات به هر صورتی دست به توهین و تخریب اعتقادات افراد بیرون میزند و سعی دارد جامعه بيرون را در چشم اعضای داخل سیاه، منفی و شیطانی نشان دهد. م.ا درباره بزرگنمایی مشکلات جامعه بيرون از فرقه توسط تشکیلات میگويد: «در جلساتی که شرکت میکردیم مشکلات جامعه را بسیار بزرگ جلوه میدادند و میگفتند فقر در جامعه بیداد میکند، با این همه ثروتی که در جامعه وجود دارد نباید هیچ فقیری در کشور باشد و همه باید از امکانات رفاهی از جمله آب و برق برخوردار باشند. اگر تعالیم بهاءا... در کشور اجرا شود ما یک کشور بزرگ و ایدهآل داریم و این مشکلات اصلاً در جامعه بهائی وجود ندارد و این مسائل همه در جامعه اسلامی است». چراكه فرقه سعی میکند با ايجاد دشمن فرضی براي اعضا و تحریک آنها به مقابله، خود را حق و دیگران را باطل نشان دهد تا به اين ترتيب اعضا را براي ماندن در فرقه قانع کند. ايرج غلامي ميگويد: «اصل در بهائيت، دشمني با مسلمانان است اما اين را بيشتر به صورت تبليغ ميخواستند تا افراد به بهائيت گرايش پيداكنند. اگر در تلويزيون يك روحاني نشان دادهميشد سريع كانال را عوض ميكردند و كسي اجازه نداشت به آن گوشبدهد و به همه تذكرميدادند كه از اين چيزها بپرهيزند. اين امر كنجكاوي مرا برانگيخت و ديدم كه حرف روحانيان مفيد و سازندهاست اما در بهائيت گفتهميشود كه دين اسلام تمامشده و مسلمانان بايد بهائي شوند. آنها دشمن رو در روي اسلام هستند و دوستدارند حكومت دست خودشان باشد و هميشه گفتهاند كه ما بايد كل دنيا را اداره كنيم و بهائيت، فراگير خواهدشد». مريم کرمی درباره توهین به مقدسات مسلمانان توسط تشکیلات بهائیت و اوج نفرت آنها از مسلمانان میگوید: «به شدت به دنبال تخريب و تمسخر بودند. به عنوان نمونه يك خاطره از پدرم ميگويم، پدرم به دليل شراكت با بهائيها، با آنها ارتباط داشت و اين ارتباط تا آنجا پيش رفت كه يك شب پدرم تصميم ميگيرد به محفل بهائيان برود و به بهائيت ايمان بياورد. در آنجا به او ميگويند بايد قرآن را آتش بزند. در اين لحظه پدرم عصباني ميشود و ميگويد من هر چيزي را ميتوانستم بپذيرم و برايم قابل درك بود جز اينكه بخواهم قرآن را آتش بزنم. ارزش قرآن بسيار زياد است. همين كار باعث ميشود كه شراكتشان را به هم بزند. هيچوقت يادم نميرود يك زمان خانه يكي از دوستان بهائيام بوديم، تلويزيون داشت مداحي پخش ميكرد و دوستم به سرعت يادداشت برميداشت، من متوجه دليل كارش نشدم بعد ديدم كه در يك جلسهاي متن مداحي را ميخواندند و مسخره ميكردند. يك مورد ديگر برايتان بگويم، يك روز در حال گوش دادن به موسيقي بودم كه ديدم، يك نفر آمد و كامپيوترم را خاموش كرد و با عتاب به من گفت: دختر چه كار ميكني امشب شب صعود بهاء است. در صورتي كه شب قدر و شب عاشورا موسيقي آنها براه است. يادم هست شب شهادت حضرت زهرا(س) رفته بوديم بيرون شهر، عروسي يكي از بهائيها بود!»
همسر ايرج غلامي در رابطه با توهینهاي تشکیلات به اعتقادات مسلمانان ميگويد: «آنها هر طوري كه شده سعيميكردند مرا اذيت كنند تنها به اين خاطر كه مسلمانم وگرنه من با آنها كاري نداشتم. مثلاً يك روز عاشورا كه در خانه برادر آقاي غلامي مهمان بوديم همه آنها جمع شده بودند و شادي ميكردند و هورا ميكشيدند و با اينكه ادعا ميكنند امامحسين را دوست دارند، حزن و اندوهي در آنها ديده نميشد و ميخواستند مرا اذيت كنند. همچنين آقاي غلامي چون مسلمان شده با اينكه خيلي بامحبت است سعي ميكنند هرطوري هست آزارش دهند. گويي وقتي ببينند او مشكل دارد و ناراحت است بيشتر خوشحال هستند. تمسخر يكي از كارهايي است كه بهائيان انجامميدهند. آنها تا دور هم مينشينند شروعميكنند به مسخره كردن اهالي مردستان، روستاي همجوار زيرك، به اين خاطر كه آنها مسلمانند. آنها هميشه سعيميكنند مسلمانها را مسخرهكنند و خودشان را افرادي متمدن و بافرهنگ ميدانند كه بسيار بالاتر و برتر از مسلمانها هستند.»
این نشان میدهد که همه حرفهای تشکیلات بهائیت در مورد وحدت عالم انساني فقط در حد ادعا و شعار است؛ اینکه ما تعصب نداریم و به اعتقادات دیگران احترام میگذاریم. تشکیلات بهائیت همواره در طول زمان رفتارهای متناقضی داشته که از فرقه بودن آن نشأت ميگيرد. ايرج غلامی در رابطه با رفتار تشکیلات در فتنه 88 ميگويد: «آنها حقيقتاً خوشحال بودند و همه به يكديگر تبريك ميگفتند. دورادور ميشنيدم كه به هم تبريك ميگويند كه ديگر كار اين دولت تمام است و به زودي آزاد ميشويم و به آرزوهايمان ميرسيم و آنچه پيشبيني ميكرديم امسال دارد رخميدهد. ميگفتند فلان كس فرموده كه اين كار خواهد شد و از خون شيعه و مخصوصاً روحانيت سيل خون راه خواهد افتاد و امسال زمان تحقق اين پيشبيني است. آنها به وقوع اين رخداد بسيار اميدوار بودند. من چون مستقيم به آنها نزديك نبودم نظارت كامل نداشتم ولي ميشنيدم كه آنها از لحاظ روحي خيلي خوشحال هستند و متوجه بودم كه به هر حال در اين مسائل و تجمعات شركت ميكنند و خودشان را نشان ميدهند». "زمانيان" يكي از به دامافتادگان در تور فرقه بهائيت، درباره نشان دادن نيات واقعي تشكيلات درباره نظام جمهوري اسلامي ايران ميگويد: «از زمان تبلیغ کاندیداهای ریاست جمهوری، همه چیز هم از نظر سیاسی و هم مذهبی تغییر کرد. نه تنها موضع خود را علیه حکومت و دولت احمدینژاد نشان دادند و از موسوی حمایت کردند بلکه ما را هم برای رأی دادن به موسوی تشویق کردند و همزمان با حوادث بعد از انتخابات، به عقاید ما توهین کردند و اوج این توهین، در شب بیست و یکم ماه رمضان سال گذشته بود. یکی از مدیران شركت، به تمسخر به ما گفت: بروید و امشب برای علیتان گریه کنید، شاید که جوابتان را بدهد. این جمله من را خیلی ناراحت کرد و از آنجا که من یک آدم مذهبی هستم، تصمیم گرفتم که این افراد را سرجایشان بنشانم».
مجموعه این رفتارها و عملكردهاي تشكيلاتي نشان از راهبردهاي دستهاي پشت پرده اين فرقه مخرب دارد. "سارا كرمي" كه در سن نوجواني به همراه برادر و مادرش از فرقه ضاله بهائيت تبري جسته، در مورد عمق کینه و نفرت تشکیلات بهائیت از مسلمانان چنین میگوید: «یک عده بهائی پيش پدرم رفته و گفته بودند برو از نظر مالی کمکشان کن، شايد برگردند، چون ما هیچچیزي نداشتیم. من بودم و عرفان و مادرم، بدون هیچ شغل و پشتوانهای. پدرم به آنها جوابي داده بود كه هیچوقت از ذهن من و عرفان پاک نخواهد شد، او گفته بود: من نان به بچه مسلمان نمیدهم».
تشکیلات تنها به دنبال جذب افراد برای رسيدن به اهداف خود است و زمانیکه ببینند به هدف خود نمیرسد دست از رفتار فریبکارانه خود کشیده و چهره واقعیاش را نشان میدهد. "عرفان كرمي" ميگويد: «آنها فقط به فكر جذب مسلمانان هستند. در گذشته به اندازه امروز مصمم نبودند ولي اخيراً برنامههايي داشتند كه همسايههاي مسلمان خود را به خانههايشان دعوت ميكردند و رفته رفته به آنها نزديك ميشدند. بهائيان، اصطلاحي را در اين رابطه به كار ميبردند با عنوان “قابلمهپارتي”. يعني امشب غذايي درست كنيم و همسايهها را دعوت كنيم. پس از چندبار مهماني دادن، بالاخره براي مدعوين سؤال پيش ميآيد كه اين عكسي كه در خانه شماست (عكس عبدالبهاء كه در خانه همه بهائيان وجود دارد) چه كسي است؟ يا كتابي كه روي ميز قرار دادهايد، چيست؟ و اندك اندك تبليغات خود را شروع ميكردند. كلاً وقتي از يك مسلمان درباره همسايه بهائياش سؤال كني، پاسخ ميدهد، آدمهاي بدي نيستند، خيلي خوبند، تا به حال اخلاق بدي از آنها نديدهايم و... كه البته همه اينها ظاهرسازي است. اجازه بدهيد خاطرهاي از يكي از دوستانم تعريف كنم. يكي از دوستان من هنگام ورزش صبحگاهي با يكي از خانوادههاي بهائي آشنا شده بود و آنها را به ظاهر، خانواده خوب و محترمي ديده بود. او ماجراي آشنايياش را براي فرد تحصيلكردهاي كه درباره اين فرقه و دين اسلام مطالعاتي داشت، تعريف كرده بود. دوست من كه شيفته اخلاق بهائيها شده بود براي اين فرد تعريف ميكند كه اين خانواده بهائي، او را به خانهشان دعوت كردهاند. اين فرد بامطالعه به او گفت بيا دفعه بعد با هم به منزل آنها برويم. آنها به منزل آن خانواده بهائي رفته بودند و بحث بهائيت را پيش كشيدند. خانواده بهائي به نوعي در بحث با آنها كم آوردند. بعد از اتمام بحث، آنها از خانواده بهائي درباره زمان قرار ملاقات بعدي سؤال كرده بودند ولي اين خانواده كه تا آن روز آنقدر با محبت و اخلاق بودند، ديگر نه به او تلفن زدند و نه قرار ملاقات گذاشتند. پس محبت آنها تنها براي جذب كردن بوده و چون متوجه شده بودند كه طرف مقابل آنها، آدمي نيست كه بشود او را جذب كرد ديگر قرار ملاقاتها و رفت و آمدها را تعطيل كردند.».
همچنين همسر ايرج غلامی در رابطه با اين نوع رفتارهای فریبکارانه تشکیلات ميگويد: «آنها واقعاً دشمن مسلمانان هستند و به تبليغ دين دروغيشان ميپردازند. آنها ميگويند ما هر جا كه ميرويم بايد با رفتارمان، خوبي خود را نشان دهيم. اول نميگوييم كه بهائي هستيم اما آنقدر به ديگران محبتميكنيم كه طرف مقابل بگويد شما چقدر مهربان و بامحبت هستيد و بعد ما كمكم دين خود را ميگوييم و تبليغ ميكنيم. مثلاً خواهرشوهرم از يك پسر افغان در منزل خود نگهداري ميكرد و بسيار از او مراقبت كرده و به او محبت ميكرد ولي به پسر برادرش(فرزند من) اصلاً هيچ محبتي ندارد. فقط آنجايي كه ميخواهند خودشان را نشاندهند بامحبت ميشوند. دشمني آنها با مسلمانان بسيار بارز است وقتي كنارشان هستم كاملاً احساس ميكنم كه چون من مسلمانم با من اينطور برخورد ميكنند و سعي ميكنند بين خودشان اتحاد بيشتري داشته باشند. آنها براي اينكه نشان بدهند بهائيت در سرتاسر ايران و جهان گسترده است، به هر خانوادهاي دستور ميدهند كه به كجا مهاجرت كند. به يك خانواده ميگويند برويد بجنورد، به چند خانواده ميگويند برويد كرمان، تبريز و... . مثلاً خواهر آقاي غلامي به كرمان رفت در حالي كه نه كارمند است و نه آنجا كاري دارد و ميتواند در مشهد كنار خواهر و برادرهاي ديگرش باشد ولي مخصوصاً به كرمان رفت.»
سارا كرمي که قلبش به محبت اسلام و اهلبیت(ع) زنده شده در رابطه با رفتار توهينآميز تشکیلات بهائيت از قول مادرش ميگويد: «مادرم در مصاحبهاي كه داشت تأكيد كرده بود كه من اگر بخواهم توهيني به مسلك بهائي داشته باشم، به پدر و مادر خود و به گذشته خويش توهين كردهام. در حالي كه خود من بسياري از بهائيان را ميشناسم كه صراحتاً و به راحتي به ائمه اطهار(ع) توهين ميكنند.»
اعضا نه تنها نحوه واكنش نشان دادن به افراد خارج فرقه را ميآموزند بلكه در جلساتي تحت عنوان "ماكت" آموزش ميبينند و توجيه ميشوند كه چگونه در مقابل ديگران نقش بازي كنند و جواب دهند. آنها در اين جلسات نحوه پاسخ دادن به سؤالات افراد غيرفرقهاي را تمرين ميكنند. چنانچه طبق دستور، عمل نكنند غالباً مؤاخذه ميشوند، به همين دليل پاسخ بسياري از اعضاي فرقهها يكسويه، شبيه به هم و به دور از واكنش نرمال است. ز.ش در مورد آموزشهای تبیلغي تشکیلات میگويد: «رفتارهاي مانند اینکه باید مثبت باشید، صفات خوب را در خودتان تقویت کنید، به همکاران خود کمک کنید، به این ترتیب اگر دیدید کسانی به سمت شما تمایل پیدا کردند میتوانید آنها را جذب کنید. چون شما یک نماینده از جامعه بهائی هستید. در هر حال باید خود را اینطور نشان میداديم، ممکن بود کسی واقعاً این صفتها را داشته باشد یا ممکن بود به خاطر اهدافی که به او دیکته شده بود، اینطور عمل کند. و برای شخص خارج از جامعه سخت است که به هدف پشت پرده این رفتارها پی ببرد. مهم این بود که جذب افراد را نوعی خدمت میدیدند. از طرفی میتوان به این خدمت از دو جهت نگاه کرد؛ یا یک فعالیت تشکیلاتی است یا فعالیتی قلبی است. چون این طور جا افتاده بود که هر کسی که بتواند فردی را جذب کند، دارای امتیازات روحانی بزرگی میشود و مقام تشكيلاتي بالایی به دست میآورد. البته، تعداد جذب در موقعیت افراد تأثیر داشت. و هر جمع چند نفره با کمک مسئول خود، هدفگذاری میکرد که مثلاً ما امسال چند نفر را جذب کنیم و تمام فعالیت تیم بر روی این قضیه متمرکز میشد.»
تشکیلات همواره سعی میکند تصویر و تفسیرهایی فرقهاي از تبلیغ برای اعضا ارائه دهد، م.ا در مورد تصویري که تشکیلات از تبلیغ ایجاد ميكند ميگوید: «هر بهائی را به عنوان یک سلول زنده میدانستند و میگفتند هر فردی بعد از اینکه با تعالیم بهائی آشنا شد باید سلولسازی کند و به همراه افراد دیگری که بهائی شدهاند، حلقه مطالعاتی را تا حدی تقویت کنند که به یک ضیافت برسد. به این ترتیب ما با تشکیل ضیافت، خودمان یک جامعه بهائی جدید را پایهگذاری میکردیم».
بنابراين دیده میشود که اعضا برای رشد در تشکیلات دست به جذب مسلمانان میزنند و از فریب و اغوا کمک میگیرند. م.ا در ادامه از تکنیکهای تشکیلات برای جذب مسلمانان ميگويد: «یکی از حربههای آنها بزرگ کردن مشکلات است، این حربهای بود برای جذب افراد غیربهائی. ابتدا افراد را شناسایی میکردند و با صحبت کردن درباره مشکلات جامعه اسلامی و آموزههاي بهائیت، به تدریج افراد را با خود همراه میکردند و میگفتند اگر تعالیم بهائی در جامعه شکوفا شود، ایران مهد تمدن جهان میشود. این امر به زودی محقق میشود و تمام کشورهای عالم برای ساختن ایران کمک میکنند. زیرا ایران سرزمین بهاءا... است».
وی درباره فرآيندي که تشكيلات با این حربه براي رسيدن به اهداف خود جهت جذب مسلمانان دنبال ميكنند، ميگويد: «افراد بهائی با افراد مسلمان دوست میشوند و با تبلیغ رفتاری و به صورت مستقیم آن افراد را جذب میکنند، در این مرحله مخالفت خود را با اسلام نشان نمیدهند. در مرحله دوم با طرح سؤالاتی که پاسخهای آن از قبل تعیین شده، در باورهای فرد شک و تردید ایجاد میکنند و انجام فرائض دینی را برای فرد کمرنگ جلوه میدهند. کمکم فرد به جایی میرسد که به بهائیت فکر میکند و آنقدر بهائیت را زیبا نشان میدهند که او باورش میشود بهائیت حق است... . من ابتدا باید افراد مورد اعتماد از همکاران، دوستان، اقوام و آشنایان را انتخاب و شروع به ارتباطگیری با آنها میکردم. سپس در مورد آموزههای بهائیت با آنها صحبت میکردم. آنگاه باید از بین آنها افراد مستعد را انتخاب و آموزههاي بهائیت را با آنان کار میکردم که اولین مرحله پروسه کتابخوانی بود. از من میخواستند با این افراد هفت کتاب را در مدت 9 ماه کار کنم هر چند که نشدنی بود. چون این پروسه برای خود من سه سال طول کشید.».
اعضا برای عدم خروج از فرقه تحت کنترل هستند و تشکیلات از ابزار طرد و ترس برای این هدف بهره میبرد. مريم كرمي ميگويد: «البته بايد گفت اكثر آنها ميدانند بيرون چه خبر است. چه كسي حق است و چه كسي حق نيست ولي به خاطر ترسي كه از طرد شدن دارند، نميتوانند از آن محدودهاي كه در آن هستند بيرون بيايند. خيلي وقتها سؤالاتي برايشان پيش ميآيد كه جوابش را نميگيرند. الآن در خود فرقه بهائيت خيليها هستند كه اسلام را پذيرفتهاند و به آن اعتقاد قلبي دارند. من خيلي از آنها را ميديدم كه در ماه رمضان و يا محرم، دور از چشم بقيه خيلي چيزها را رعايت ميكنند. اما چرا پنهاني؟ چون ميترسند.»
ز.ش در رابطه با مراحل رفتار و برخورد تشکیلات، زمانی که فردی قصد خروج دارد، ميگويد: «برای کسانی که اعتقاداتشان متزلزل شده و ذهنشان درگیر یکسری سؤالات شده، جلسات مشاوره میگذاشتند. اگر فرد مجاب میشد، همچنان در جامعه میماند و در غیر این صورت به طرد اداری و روحانی تهدید میشود و اگر باز هم مجاب نشد، این تهدید عملی میشود».
اعضا براي خروج آزاد نیستند و تشکیلات به هر شکلی سعی میکند جلوی چنین اتفاقی را بگیرد. زیرا این خطر براي اعضاي ديگر هم وجود دارد. بنابراين شخصيت فرد خارجشده را تخريب میکنند تا اعضاي ديگر ناخودآگاه چنین رفتاری را از خود بروز ندهند. عطاءا... قادري در رابطه با عملکرد تشکیلات زمان خروج خود ميگويد: «زمانی که من قصد خروج داشتم و آنها نتواستند من را متقاعد کنند، آنها میخواستند همسرم و بچههايم را هم با خود ببرند. يكي از خانمهاي بهائي گفت طبعاً وقتي شما مسلمان بشويد اين خانم ديگر با شما هيچ رابطه و مراودهاي ندارد شما دچار اشتباه و توهم شديد و اين خانم نميتواند با شما زير يك سقف زندگي كند شما خطرناك شديد او تأمين جاني ندارد بنابراين او و بچهها را ميبريم و مورد حمايت مالي خود قرار ميدهيم و همه اينها سعي ميكردند او را تحريك كنند كه مگر چند سال از زندگيات مانده و براي چه ميخواهي زير يك سقف با يك مسلمان زندگي كني؟ حالا ايشان هم توبه ميكند و برميگردد الآن دچار يك مشكل شده، در توبه باز است و او برميگردد ناراحت نباش به هر شكل اگر ديدي كه او برنگشت و به اين لجاجت خودش ادامه داد ما همواره در خدمت شما هستيم و تشكيلات سفارش كرده كه از نظر جا و مكان و حمايت مالي در پناه تشكيلات باشيد و ما همه مشكلات را براي شما حل ميكنيم. همه خانواده تحتتأثير جو تشكيلات بودند. بیشتر آن به خاطر جو روانی که تشکیلات ایجاد کرده بود. همسرم ميگفت من از اين ناراحت نيستم كه مسلمان باشي يا بهائي! از اينكه زندگيام از هم ميپاشد ناراحتم. بچههايمان آواره ميشوند. آه آنها دامن ما را ميگيرد، ما را رسوا ميكنند شايد تصادف كنيم، شايد خانهمان خراب شود يا آسيبهاي اجتماعي دامنگير بچههايمان شود. ميگفت اگر تو الآن افتادي مردي، من فردا چه خاكي بر سرم كنم، چه كنم؟ چه كسي را خبردار كنم؟ به هر حال من احساس كردم همسرم آن باورهاي واقعي را نسبت به بهائيت ندارد چيزي كه او را وادار كرده طوري رفتار كند كه من احساس كنم كه او يك مؤمن واقعي به بهائيت است زندگي مشتركمان بوده و ترس متلاشي شدن اين زندگي زجرش ميدهد. ميگفت پدرم و برادرم ميآيند من را ميبرند تو هم كه نميگذاري من بچهها را ببرم پس من چه كار كنم؟ سعي ميكرد احساس و عاطفه را حجاب بين حقيقت شريعت محمدي و زندگي خصوصي ما قرار بدهد. احساساتم را تحريك ميكرد».
وي نمونهاي ديگر را از برخورد تشكيلات با كساني كه از بهائيت خارج شدند بيان ميكند: «تقريباً يك و سال نيم پيش در اروميه پسرعموي خانمم در روزنامه درج عمومي كرد و مسلمان شد. تشكيلات اروميه او را مجبور كرد كه همسرش را طلاق دهد با وجود اينكه پسر بزرگ و دختري دو ماهه داشت. او همسرش را طلاق داد و تشكيلات اروميه به خاطر دهنكجي به وي از طرف تشكيلات تهران يك فرد پولدار را پيدا كردند و همسر اين آقا را به ازدواج او درآوردند و و فكر ميكردند با ماشينهاي مدل بالا و خانههاي آنچناني و اين مسائل باعث ناراحتي و آزار او ميشوند. اين قضيه در آن موقع پيش آمده بود و خيلي نتيجه منفي روي جامعه بهائيت گذاشته بود و همسرم خيلي ترسيده بود».
فرقه زماني كه در طرح جلوگيري از خروج فرد با شكست مواجه ميشود جهت تطميع او و فشار براي بازگرداندن، به اعمال خاصي روي ميآورد. عطاءا... قادري در تشريح اين برخوردهاي تشكيلات ميگويد: «آنها به دنبال تطميع من بودند و به نام همسرم آپارتماني را در شهرزيبا قولنامه كردند و از طرف خواهر كوچكم اعلام كردند كه ماهانه يك ميليون حقوق به تو ميدهيم با اين شرط كه كاري با گذشته بهائيت نداشته باشي، افشاگري و مصاحبه و صحبت نداشته باشي يعني مسلمان بمانم و كاري به بهائيت نداشته باشم. ميگفتند در همان آپارتماني كه به شما داديم، بياييد و به صورت گمنام همانجا زندگي كنيد و با هيچ ارگان و سازماني همكاري نداشته باشيد و در مورد بهائيت هم صحبت نداشته باشيد. وقتي ديدند اين تطميع هم كارگر نشد شروع كردند به تهديد مثلاَ افرادي را آورده بودند كه روسري را از سر دخترم بردارند يا در سال 80 كه عروسي دخترم بود عدهاي را اجير كردند كه تمام كفشهاي خانمها را برداشته بودند. يكبار يك گوني شن ريخته بودند در لوله بخاري كه ما خفه شويم يا مثلاً نامههاي عجيبي از طرف مسلمانها مينوشتند و ما را تهديد به كشتار و انداختن نارنجك ميكردند. به هر حال تا مدتها به اين شكل بود كه هر روز يك مشكلي به وجود ميآوردند».
زمانيان يكي از افرادي است كه تشكيلات تلاش بسياري براي به دام اندختن او انجام داد ولي موفق نشد. وي از برنامههاي تشكيلات جهت تطميع خودش ميگويد: «ابتدا با زبان خوش جلو آمدند. چند بار بدون اینکه من در جریان باشم، با همسرم تلفنی صحبت کردند و از او خواستند که مرا برای بازگشت به شرکت، متقاعد کند. چند باری هم با دسته گل به منزل ما آمدند. اما زمانی که پافشاری من را برای عدم بازگشت دیدند، ابتدا آن سه نفر از بستگانم را که معرفی کرده بودم، اخراج کردند و سپس از زبان تهدید استفاده کردند. می گفتند: ما یک شرکت بزرگ هستیم و آقای ... یک سرمایهدار بزرگ است، تو نمیتوانی با این حرفها ما را خراب کنی. دستت به جایی بند نیست و کسی حرف تو ر