مساوی یا نامساوی؟
بهائیت در ایران :
نگاهش سنگ را هم آب
می کند. خصوصاً وقتی که با اشک در می آمیزد. گرد سالها رنج و استثمار بر تن دارد،
اما دوست می داری گوشه ای از لباسش نزد تو باشد تا با دیدن آن، یاد معصومیتش
بیفتی. رنگ بدنش سیاه است، لیک دلش از آینه هم شفاف تر و می دانم هیچ گاه تاب
نمی آوری که او را میان زباله ها ببینی، کنار احشام، به دنبال تکه ای نان، اضافه
غذای دور ریخته شده و ... او هم انسان است. مثل من، مثل تو، زیر همین آسمان.اما اگر
به نیازش حتی فکر هم نمی کنیم به خاطر آن است که او میان سیاهی های ذهنمان
ناپدید شده.
پرداختن به مسئله ی
حقوق بشر و مساوی دیدن آدمیان، پدیده ای تازه نبوده و آشنای ذهن همگان است و با آن
که از بدیهیات عقلی است، پیوسته در جای جای جهان نقض می شود. در این میان اما
مکاتب الهی نقش انسان ها را واحد شمرده و پیوسته بر آن اهتمام می ورزند که انسان
ها را به یکدیگر نزدیک کرده و از تبعیض نژادی به دور نگاه دارند. همچون اسلام که به
دفاع از آن پرداخته و تنها ملاک برتری را تقوا می انگارد و با این معیار و نگاه
الهی در قرآن مجید، سیاه پوستی آفریقایی را به خاطر حکمتش می ستاید. لقمان؛ همو که
نامش با حکمت قرین شد و نه تنها در سخن بلکه در عمل نیز آموزگار آن بود.
اما بهائیت؛ این مسلک
نیز پس از بازگشت جناب عبدالبهاء از اروپا و به دنبال آن پدید آمدن تعالیم دوازده
گانه، تعلیمی را تحت عنوان « وحدت عالم انسانی » در این باب مطرح می کند و با
ایراد بیانیه های فراوان در این باره، خود را مدافع سرسخت حقوق بشر عنوان می کند:
« ابهی ثمره ی شجره ی دانش این کلمه علیاست: همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.
لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحب العالم.»[1] این مسلک تا آنجا در
میدان سخن می تازد که گویی قصد دارد میان کلمه ی بهائیت و وحدت عالم انسانی علامت
تساوی قرار دهد و هدف خود را تنها آن می داند : « دین الله و مذهب الله محض اتحاد
و اتفاق اهل عالم از سماء مشیت مالک قدم نازل گشته و ظاهر شده»[2]
اما افسوس
که جناب عبدالبهاء خود خطی بر روی این تساوی کشیده و ما را از وجود یک نامساوی
مسلم، آگاه می سازد. ایشان با تقریرات تند و تیز خود، یک به یکِ برگ های شاخسار
خیالی پدر را بر می چیند و با تبعیض گران نژادی همراه شده، در جبهه ی آنان قرار
می گیرد. همان طور که در تعریف ایشان از سیاهان آفریقایی می خوانیم: « چه فرق است
میان سیاهان افریک و امریک، اینها خلق الله البقر علی صوره البشرند »[3]
آیا این همان غایت
القصوای بهائیت است؟ گاو خواندن ملیون ها انسان توسط رهبر یک دین تنها و تنها به
خاطر پایین بودن سطح فرهنگشان چه مفهومی دربر دارد؟ این نزدیک شدن انسان ها به
یکدیگر است که بهائیت خود را عامل آن می داند؟ آیا تحقیر شخصیت یک فرد برایش
دشوارتر از مشکلات مادی دیگر نیست؟ گناه آن کودک سیاه پوست که در افریقا متولد
میشود چیست؟ چرا باید در کنار رنج های فراوان زندگی، توهین ها را نیز به دوش کشد؟
اکنون در ذهن شما کدام
علامت نقش میبندد؟ مساوی یا نامساوی؟
پی نوشتها :
[1] جناب بهاء الله ،
اشراقات ص78
[2] جناب عبدالبهاء ، مقاله شخصی سیاح ص 168
[3] خطابات بزرگ ص 119
نوشته شده توسط پیمان ایرانی
منبع : وبلاک یار جوان