شیرین عبادی
جاسوس صهیونیست و بهائیت
بهائیت در ایران : در
جدیدترین قسمت نوبت به شیرین عبادی رسیده است تا با اظهارات ضد ایرانی و مضحکانه
خویش، برگ زرین! دیگری را به پیشینه سیاه خود اضافه کند.
سریال
اظهارنظرهای مضحک در میان نیروهای معارض و معاند خارج نشین همچنان ادامه داشته و در
جدیدترین قسمت نوبت به شیرین عبادی که ارتباط او با محافل صهیونیستی و فرقه ضاله
بهائیت بر هیچ کس پوشیده نیست، رسیده است تا با اظهارات ضد ایرانی و مضحکانه خویش،
برگ زرین! دیگری را به پیشینه سیاه خود اضافه کند.
در این
راستا شیرین عبادی که آمریکایی ها و صهیونیست ها او را «بانوی صلح ایران» می نامند،
چندی پیش در مصاحبه با خبرگزاری رویترز با تکرار اباطیل و اراجیف و خزعبلات سابق
خویش گفته است: ما باید جلو استفاده ایران را از این ماهواره ها بگیریم و با این
کار می توانیم میکروفن ایران را ببندیم.
عبادی همچنین در این
مصاحبه، ادعاهای خود را درباره نقض حقوق بشر در ایران تکرار کرد.
وی در حالی
جمهوری اسلامی ایران را متهم به نقض حقوق بشر می کند که تاکنون در قبال اقدامات ضد
ایرانی محافل غربی، آمریکایی و صهیونیستی درباره ایران که تحریم های غیرقانونی و
حمایت و پشتیبانی همه جانبه غرب از نیروهای معارض انقلاب از جمله منافقین که فقط
مصادیق اندک و بارز این اقدامات می باشد، نه تنها هیچ اظهار نظری نکرده است، بلکه
در مقاطعی با بی شرمی خواستار تشدید این اقدامات نیز شده است!
شیرین عبادی کیست؟
شیرین عبادی از سرسپردگان سابق رژیم منحوس پهلوی و از حلقه به گوش های امروز
نظام سلطه و آمریکا می باشد که در 31 خرداد 1326 در همدان متولد شد. پدرش محمد علی
عبادی، استاد حقوق تجارت در ایران بود. خانواده عبادی هنگامی که او یک سال داشت به
تهران نقل مکان کردند. وی دوره دبیرستان را در تهران به اتمام رسانید و در سال
۱۳۴۴ وارد دانشکده
حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و 6 ماه کارآموزی قضاوت،
در اسفند
۱۳۴۸ به عنوان قاضی کار خود را شروع کرد.
عبادی به موازات قضاوت
در دادگاه به ادامه تحصیل پرداخت و در رشته حقوق خصوصی در سال
۱۳۵۰ به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد.پس از
سقوط حکومت شاهنشاهی در بهمن
۱۳۵۷، به کارهای اداری پرداخت و پس از بازنشستگی
در سال
۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانه وکالت شد و دفتر وکالت
خود را تأسیس کرد.
شیرین عبادی پس از اخذ پروانه وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از عناصر ضدانقلاب
که اقداماتی در راه مبارزه با انقلاب و اسلام را به عهده گرفته بودند را پذیرفت،
مانند وکالت خانواده مقتولان قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، و زهرا کاظمی عکاس مقیم
کانادا.
او در جریان
ناآرامیهای دانشجویی در سال
۱۹۹۹، شواهد و
مدارک جعلی دال بر دست داشتن برخی مقامات حکومتی در قتل دانشجویان دانشگاه
تهران ارائه داد که منجر به بازداشت و حبس او برای سه هفته در سال
۲۰۰۰ شد.
عبادی وکیل شماری از
چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی ضد انقلاب از جمله دکتر حبیب الله پیمان، عباس
معروفی سردبیر ماهنامه گردون و فرج سرکوهی سردبیر ماهنامه آدینه بود.
وی در سال 2003
با حمایت دولت های غربی و لابی صهیونیستی برنده جایزه صلح نوبل شد.
پشت پرده اعطای جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی
جایزه صلح نوبل از جمله جوایز بین المللی که زیر نظر محافل آمریکایی و
صهیونیستی همه ساله با ادعای قدردانی از اقدامات صلح طلبانه به افراد و اشخاص
یا کشورهای خاصی اعطا می شود.
در سال 2003 کمیته
جایزه نوبل در نروژ، این جایزه را به دلیل فعالیت های عبادی در زمینه به اصطلاح
حقوق بشر و ترویج مردم سالاری در ایران به ویژه درباره حقوق زنان و کودکان! به
شیرین عبادی اعطا کرد؛ جایزه ای که به طور سیستماتیک بر اساس سیاست های لابی
صهیونیستی به افرادی اعطا می شود که در راستای منافع آمریکایی- صهیونیستی گام می
بردارند که در این باره شیرین عبادی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
در این سال، شیرین عبادی و پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیک های جهان بر سر تصاحب این
جایزه رقابت داشتند؛ اما به اعتراف سخنگوی سوئدی هیئت انتخاب کننده برندگان جایزه
صلح نوبل، مزیت عبادی نسبت به پاپ این بوده که وی برخلاف پاپ، همجنس گرایی را به
رسمیت می شناسد و از روابط نامشروع و پیش از ازدواج زنان حمایت می کند. بنابراین
دقیقاً به همین علت نیز این جایزه در سال 2003 به شیرین عبادی که خوش رقصی برای
بیگانگان و بهائیان از خصوصیات بارز وی است، اعطا می شود.
شیرین عبادی از حامیان بهائیت و همجنس گرایی
حمایت و ارتباط با فرقه ضاله بهائیت و همچنین حمایت از همجنس گرایی دو
موضوعی است که در بررسی زندگی سیاسی و اجتماعی شیرن عبادی بر اساس اسناد تکان دهنده
به چشم می خورد. در ارتباط با حمایت شیرین عبادی از همجنس گرایی تنها کافیست مصاحبه
عبادی با «سی ان ان» در سال 2003 و گفتگوی او با روزنامه «ایندیپندنت» را
مورد اشاره قرار داد که در هر دوی آن ها، خود وی آشکارا به حمایتش از همجنس گرایی
اعتراف می کند. نکته جالب دیگر در این میان توجیه عبادی در این گفتگوهاست که همجنس
گرایی را مسئله ای ژنتیک می داند و معتقد است کسی را برای یک اقدام ژنتیکی نمی توان
مجازات کرد!
درباره ارتباط وی با فرقه ضاله بهائیت نیز کافی است به این نکته اشاره شود که
عبادی در سابقه فعالیتهای خود حمایت از بهائیت را چنان واضح و آشکار داشته که «بیت
العدل» مرکز بهائیان واقع در شهر حیفای فلسطین اشغالی بیانیهای در دفاع از عبادی
صادر کرده و او را به خاطر شجاعتش در دفاع از بهائیت ستوده است!
سوابق درخشان در سرسپردگی برای رژیم پهلوی
شیرین عبادی برای فریب اذهان عمومی به دروغ خود را بارها یک فرد
انقلابی معرفی کرده است. درحالی که وی به شهادت تاریخ و روزنامه رستاخیز و اسناد و
مدارک و قرائی متعدد از طرفداران انقلاب سفید شاه و رژیم منحوس پهلوی بوده است، تا
جایی که وی برای تحکیم پایه های رژیم پهلوی حاضر به جانبازی بوده و علیه زنان
مسلمان و انقلابی در برهه حساس تاریخ انقلاب اسلامی اعلام جهاد کرده است.
بنابراین، دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست که شیرین عبادی در دوران قبل از انقلاب یکی
از سر سپردگان رژیم منحوس پهلوی و در خدمت تحکیم پایه های رژیم پهلوی بوده است.
وی که در رژیم پهلوی به سرعت رشد کرده و در سال
۱۳۵۴ به ریاست شعبه
۲۴ دادگاه شهرستان نائل آمده بود تا آخرین
روزهای رژیم از طرفداران استبداد و دیکتاتوری پهلوی به شمار می رفت.
شیرین عبادی در تاریخ
سوم بهمن 1356 که تظاهرات زنان حامی سلطنت در سراسر کشور برگزار شد، دبیر کمیته
زنان در دادگستری را به عهده داشت و در برگزاری این تظاهرات ضد انقلابی نقش بسیاری
داشت.
روزنامه رستاخیز برای روایت تجمعات دوم بهمن 56 یک صفحه کامل را به این گزارش
اختصاص داد. در این گزارش آمده است که خانم شیرین عبادی در کنار میمنک چوبک بازپرس
دادسرای تهران در این اجتماع سخنرانی کرد.
این روزنامه درباره
سخنرانی وی نوشته است: « شیرین عبادی، رئیس شعبه 24 دادگاه شهرستان و دبیر کمیته
زنان دادگستری، مطالبی درباره اهمیت نقش زنان در پیشبرد اصول انقلاب مقدس شاه و ملت
بیان کرده و ضمن ابراز تنفر از تحریکات ضد ایرانی دشمنان وطن و عوامل آن ها، بار
دیگر آمادگی خود را برای جانبازی در راه شاه و وطن اعلام داشتند.»
شیرین عبادی در اوج انقلاب اسلامی ایران نیز برای دستیابی به مناصب بالای قضایی در
رژیم ستم شاهی راه خود را انتخاب کرده بود.
او از زنان نجیب
مسلمانی که راه خود را در اندیشه امام خمینی(ره) یافته بودند، «ابراز تنفر» می کرد
و انقلاب سیاه و خونین شاه (انقلاب سفید) را که دنبال تئوریزه کردن فحشای زنانه
بود، می ستود.
اما این پایان ماجرا نبود. آن روز رسانه ها، بیانیه «مهنار افخمی» مشاور هویدا را
در کسوت «دبیر کل سازمان زنان ایران» از طرف جامعه زنان به « شاه » منتشر کردند.
چنانکه روایت شد، این
سازمان در نهادهای دولتی شاه، کمیته هایی را مانند «کمیته زنان دادگستری به ریاست
شیرین عبادی» پدید آورده بود که محافظی تبلیغاتی و کنترلی برای اعمال اجباری سیاست
های رژیم در حوزه زنان به شمار می رفت؛ محافظی که مسئولانش هویت دینی زن ایرانی را
مسخ و نسخ می کردند که در پیام تاریخی دوم بهمن 1356 حضرت امام(ره) تعبیر به «مشتی
سازمانی و اراذل و اوباش» شده اند.
در این بیانیه که سوم بهمن 1356 و در کنار خبر سخنرانی شیرین عبادی در روزنامه
«رستاخیز» منتشر شده، از زنان مسلمان انقلابی با عنوان «سیاه پوششان» یاد شده است!
دبیرکل «سازمان زنان ایران» در آن بیانیه با اعلام جهاد علیه زنان انقلابی ایران می
نویسد: «ما زنان با همبستگی کامل در گروه های متشکل و منظم در سراسر کشور، برای
تحکیم موقعیت سیاسی و اجتماعی خود و برای ابراز انزجار از وقایعی که بر علیه نهضت
آزادی زنان رخ داده است، روز دوم بهمن را برگزیده ایم تا به مرتجعین و عمال بیگانه
که خواستار بازگشت زن به دوران دوزخی گذشته هستند، با صدای رسا اعلام جهاد کنیم.»
سوابق درخشان در سرسپردگی به نظام سلطه (بعد از انقلاب)
شیرین عبادی در دوران پس از انقلاب نیز همواره در خدمت نظام سلطه بوده و در طول همه
این سال ها بویژه در سال های گذشته، بارها نظام جمهوری اسلامی را متهم به نقض حقوق
بشر کرده است! لازم به توضیح است که کلید واژه «حقوق بشر» یکی از ابزارهای مهم نظام
سلطه جهانی برای فشار به کشورهای هدف به منظور کرنش آنان در مقابل قدرت های بزرگ می
باشد.
شیرین عبادی در طول
سال های پس از انقلاب این مأموریت را به عهده داشته است که با ابزار حقوق بشر
همواره به ایران تاخته و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را متهم به نقض حقوق
بشر کند!
در راستای این مأموریت خائنانه و وطن فروشانه، شیرین عبادی تاکنون اقدامات ضد
ایرانی ذیل را به انجام رسانیده است: 1) هدایت چندین پروژه تحقیقاتی برای دفتر
یونیسف تهران. 2) تأسیس و ریاست کانون مدافعان حقوق بشر به همراه چهار وکیل مدافع
در سال
۱۳۸۰:
کانون مدافعان
حقوق بشر طبق اساسنامه خود موظف به «دفاع رایگان از متهمان عقیدتی و سیاسی»، «حمایت
از خانوادههای زندانیان سیاسی و عقیدتی» و «گزارش دهی منظم و مستمر در موارد نقض
حقوق بشر( به ادعای شیرین عبادی) در ایران بوده است.
این کانون در دی ماه
1387 با حکم دادگاه وبه علت گسترش اقدامات غیر قانونی بسته شد.
صدور بیانیه به مناسبت
های گوناگون، نامه نگاری به نهادهای داخلی و خارجی، برگزاری نشست های مطبوعاتی و
همایش و سمینار که سبب زمینه سازی ایجاد فضای تبلیغی و رسانه ای علیه نظام می شد از
جمله اقدامات این کانون بوده است. 3) ده ها سخنرانی ضد ایرانی و ضد انقلابی در
کنفرانسهای دانشگاهی و علمی و سمینارهای حقوق بشر در کشورهای ایران، فرانسه،
بلژیک، سوئد، سوئیس، انگلستان و آمریکا. 4) ناظر رسمی دیدهبان حقوق بشر، سال
۱۹۹۶ میلادی. 5)
تدریس رایگان حقوق کودک و حقوق بشر در دورههای مختلف دانشگاهی که البته دیدگاه
ایشان مبتنی بر حقوق بشر غربی است.
شیرین عبادی به پاس خدمات شایان توجه به نظام های غربی به ویژه آمریکا جوایز
متعددی را نیز از آنان به عناوین مختلف دریافت کرده است.
این جوایز به پاس وطن
فروشی این عنصر نوکر صفت به ایشان پرداخت شده است.
مهم ترین این جوایز،
همان طور که در بالا نیز اشاره شد، جایزه صلح نوبل بود که در سال در سال
۲۰۰۳ به شیرین عبادی اعطا شد.
ان طور که از بیانیه
کمیته صلح نوبل درک می شود، دادن جایزه به شیرین عبادی برای تقویت جنبش اصلاحاتی
بوده که هدف آن استقرار لیبرالیسم و سکولاریسم در ایران بوده است و شیرین عبادی به
عنوان یکی از طرفداران این جنبش، از نظر آمریکایی نقش مؤثری در این مأموریت ایفا
کرده بود.
همچنین مجله «گلامور» ویژه زنان در سال 2008 شیرین عبادی و «نیکول کیدمن» و «کاندا
لیزا رایس» وزیر امورخارجه سابق آمریکا و «هیلاری کلینتون» را به عنوان زنان برتر
جهان انتخاب کرد.
تعجب آور آن است که
رایس در صدر وزارت خانه ای بود که دولتش در جهان دست به قتل عام زنان و
کودکان زده و از قتل و جنایت رژیم صهیونیستی علیه مردم بی دفاع غزه حمایات آشکاری
کرده است.
هیلاری نیز در دولتی
با همان هویت مسؤلیت دارد. اینان دستشان به خون مردان و زنان و کودکان جهان آغشته
است و این موضوع چنان آشکار است که قابل انکار نیست. حال سؤال اینجاست که نسبت
شیرین عبادی با این قاتلین چیست؟
شیرین عبادی که داعیه طرفداری از حقوق انسانهایش گوش فلک را کر کرده است، همیشه
رفتاری دوگانه درباره ملت ها و انسان ها از خود بروز داده است. به طور مثال از نگاه
شیرین عبادی انسان در جمهوری اسلامی محصور می شود ، زنانی که درپی جمع آوری امضا
برای کشف حجاب بوده اند، زنانی که از گرفتن زن دوم توسط شوهرانشان ناراحتند،
بهائیانی که نتوانسته اند فرقه منحرف خود را تبلیغ کنند، روزنامه نگارانی که فحاشی
و هتک مقدسات را در سرلوحه کارشان قرار داده اند و . . .
از نظر انها به هیچ وجه آن ملت مظلوم که در سال های اول انقلاب توسط منافقین قتل
عام شده اند، بشر نیستند که حقوقی داشته باشند، یا مردمی که سال ها در زندان های
شاه شکنجه و کشته شده اند، پرونده قابل پیگیری ندارند، ملت 70 میلیونی که ثروتش سال
هاست توسط آمریکا بلوکه شده اصلا مهم نیست، یا صدها تن که توسط ناو آمریکایی کشته
شده اند یا زنان و مردادن و جوانان و پیران بی گناهی که در سیستان و بلوچستان به
جرم دفاع از آب و خاک خویش و مسلمان بودن توسط امثال عبدالمالک ریگی و عبدالرحیم
ملازاده ها ترور شده اند و . . .
شیرین عبادی اولین زن
در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های 53
تا 57 در این سمت فعالیت داشته است و این در واقع بزرگترین دوران رنج و سختی مردم
مبارز ایران همان هایی که شیرین عبادی آن ها را به عنوان بشر قبول ندارد، در نبرد
با رژیم پهلوی بوده است.
سؤال این است که در آن
زمان و در سیاه ترین دوران شکنجه و سختی در زندان های شاه، شیرین عبادی که مسؤلیت
قضایی هم داشته کجا بوده است؟ آیا سندی از اعلامیه های حقوق بشری ایشان در آن زمان
علیه این جنایت های یافت می شود؟ آیا مردان و زنان زندانی در آن دوره ایرانی نبوده
اند؟ سؤال دیگر این است که واقعاً در زمان شاه چه کسانی می توانستند مسؤلیت های
قضایی را اشغال کنند؟ مگر کسانی که به طور کامل رژیم شاه را تأیید نموده باشند و بر
اعمالش مهر تائید بزنند!
عبادی بعد از انقلاب نیز و همزمان با روی کار امدن دولت اصلاحات اسم و شهرت و آزادی
عمل بیشتری یافت و البته به وکالت نیروهای مشهور ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
مانند فرج سرکوهی پرداخت و همه تلاش خود را برای سیاه نمایی وضعیت ایران و رد
کردن احکام اسلامی مانند قصاص اختصاص داد و تا امروز از هیچ کوششی در این زمینه
فروگذار نکرده که از جمله ی آن حمایت از فتنه گران داخلی و مصاحبه های مکرر با
رسانه های ضدانقلاب است؛ به طوری که او به کارشناس دم دستی رادیو فردا و امثال آن
تبدیل شده است.
او حتی با بیشرمی هیچ
واکنشی علیه عبدالمالک ریگی معدوم (قاتل مردم سیستان) از خود نشان نداده است، هنوز
همه پیام تشکر بیت العدل (مرکز بهائیان در رژیم اسرائیل) را به ایشان در ذهن دارند
و هیچ کس اهدای جایزه سیاسی نوبل به او را که بعد از او به شیمون پرز هم داده شد
فراموش نکرده است.
منبع :
تیتر 1