مقالات بهائیت (3597)
اثبات عدم حقانیت رهبران بهایی با استناد به دلیل تقریر
نوشته شده توسط Super Userبهائیت در ایران: بزرگترین دلیل بهائیت برای حقانیت رهبران خود، "دلیل تقریر" است. به عقیده بهائیان؛ اگر شخصی مدعی رسالت شود و شریعتی تشریع نماید و آن را به خدا نسبت دهد و آن دین نفوذ نماید و در عالم باقی بماند، این بقا و نفوذ دلیل حقانیت است! چنان چه اگر چنين نگردد، حتماً از بين خواهد رفت و ريشه کن خواهد شد. البته اين شروط همه بايد با هم وجود داشته باشند.
میرزا ابوالفضل گلپایگانی در کتاب فرائد برای آنکه بتواند وجهه ای از مشروعیت را برای رهبران بهائی اثبات کند، دلیل تقریر را مطرح کرده و در بزرگداشت این دلیل می گوید:
"به اندک تأمل معلوم می شود که اگر از دلیل تقریر صرف نظر شود، ابداً تفریق بین الحق و الباطل ممکن نباشد."
طبق این ادعا یکی از شروط دلیل تقریر، بقا و نفوذ است، پس کسانی که در سال اول دعوت جناب باب به ایشان ایمان آورده اند از چه راهی بوده است؟
چرا که هنوز بابیت در سال اول نه نفوذی پیدا کرده و نه بقا برای آن متصور است؟!
مبانی دلیل تقریر بر حضرت نوح (ع) که نخستین پیامبر اولوالعزم است و البته همگان و حتی رهبران بهائی ایشان را پیامبر الهی و حق می دانند، انطباق ندارد.
بهاءالله در کتاب ایقان می نویسد:
از جمله انبیاء نوح بود که نهصد و پنجاه سال نوحه نمود و عباد را به وادی ایمن روح دعوت فرمود و احدی او را اجابت ننمود.
لذا مبانی دلیل تقریر بر حضرت نوح (ع) که نخستین پیامبر اولوالعزم است و البته همگان و حتی رهبران بهائی ایشان را پیامبر الهی و حق می دانند، انطباق ندارد. چرا که در بین مردم عصر خود نفوذی نداشت و طبق نظر بهاءالله: "احدی او را اجابت ننمود"
پس می توان نتیجه گرفت دلیل تقریر، دلیلی ساختگی توسط رهبران بهایی برای حق جلوه دادن خود است و هیچ منطق و استدلالی پشت آن نیست.
بعد از گذشت نزدیک به دویست سال از ظهور جریان بابیت و بهائیت اساسا آمار ارائه شده از میزان نفوذ بابیان نفوذ گسترده را نشان نمیدهد. با یک نگاه کوتاه ومختصر در آمار پیروان ادیان در کره زمین میزاننفوذ هر کدام بخوبی روشن میگردد .
بر اساس برآورد اداره آمار آمریکا در دسامبر ۲۰۱۷ جمعیت کره زمین بیش از ۷ میلیارد و ۶۰۰ میلیون نفر برآورد شد. طبق این آمار، مسیحیان ۳۲٫۸۹٪ جمعیت دنیا را تشکیل میدهند، که خود این دین به گروههای: کاتولیک رومی ۱۸٫۸۵٪، پروتستان ۸٫۱۵٪، ارتدکس ۴٫۹٪ وانگلیکان ۱٪ تقسیم میشود. مسلمانان ۲۳٫۶۸٪، هندوئیست ۱۱٫۸۴٪، بودیست ۶٫۷۷٪، سیک ۰٫۳۵٪، یهودی ۰٫۲۲٪، و ادیان دیگر ۱1٫06٪ را تشکیل میدهند. ۱۴٫۴۷٪ جمعیت جهان بیدین، و ۲٫۰۱٪ بیخدا برآورد شدهاست.
به استناد همین گزارش ، سهم بهائیان از این آمار ۰٫۱۱٪ میباشد . بعبارت دیگر بیش از 55 % از کل جمعیت کره زمین پیروادیان الهی مسیحیت ، مسلمان و یهودی هستنند . در مقایسه با ادیان الهی کدام آئین و یا نگاه شبه دینی میتواند ادعا کند که نفوذ در ساکنین کره خاکی دارد ؟ و یا بعبارتی دیگر بهائیت کدام نفوذ ادعائی را داشته است ؟
اینکه از محرومیت جوامع مختلف و در نقاط فقیر استفاده شود امکاناتی رفاهی و خدماتی ارائه گردد . و ارائه این خدمات منشاء تبلیغ یک آئین قرار گیرد نام این نفوذ خواهد بود ؟ یا اینکه حتی اگر قبول کنیم که سو استفاده از فقرجوامع هم ملاک ارزیابی نیست آیا در طول فرجه زمانی نزدیک به دو قرن آیا حوزه نفوذ 0،11 % نشانه گسترش حوزه نفوذ است ؟ ما که فکر میکنیم بیت العدل و پیروان فرقه بهائیت در توهم گسترش نفوذ هستنند و البته این نفوذ در کشورهائی ایران وعراق که مهد ظهور وبروز جریان بابیت و بهائیت هستنند در حال رسیدن به نقطه صفر است .
محمودی خرداد 98
دکتر فرهنگ هلاکوئی استادی با پیشینه خدمت به محفل روخانی بهائیت
نوشته شده توسط Super Userبهائیت در ایران : چند روز پیش سوالاتی در مورد آقای دکتر فرهنگ هولاکوئی از من شد واینکه آیا میتوان از سی دی های او در حوزه خانواده و روابط اجتماعی استفاده کرد ؟. در پاسخ باید گفت اگر نام او را در فضای مجازی جستجو کنید ، مشخصا به تعداد قابل توجهی از فایلهای صوتی برمی خورید که درصد بالائی از آن ، یا اگراغراق نباشد بالای 80 درصد آنها پیرامون روابط غیر اخلاقی مخاطبان است که برای گرفتن راهنمائی با اوتماس میگیرند و این جناب هم تمامی این فایلها را با عنوان خود روی فضای مجازی قرار میدهد . با کمی جستجو در همین فضای مجازی به وضعیت او رسیدیم . گرچه اساسا روی اینگونه تماسها هم باید شک وتردید داشت !!!
مشخصات : متولد 10 شهریور شهرستان شیراز . ملیت ایرانی دارای پسوند اسمی نائینی دانش آموخته دانشگاه یوتا امریکا . رواندرمانگر ، روانشناس و جامعه شناس . او دو بار ازدواج کرده که برابر آنچه گفته شده هر دو بار منجر به طلاق شده است .دارای دو پسر بنامهای پرهام و فرید که هر دواز همسر دوم او هستنند .
اویک مشاور بیشتر رادیوئی و تلفنی در حوزه های مختلف اجتماعی ، جامعه شناختی و ازدواج و از همه بیشتر روابط بین زوج و پسران ودختران میباشد . او دارای مدرک دکترای در رشته جامعهشناسی از دانشگاه یوتای آمریکا و سه کارشناسی ارشد در رشتههای روانشناسی و اقتصاد از دانشگاه تهران و «مشاوره ازدواج، خانواده و کودکان» از دانشگاه یوتا است. او پیش از انقلاب مدرسدانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودهاست. او پیاچدی خود را با موضوع تحلیل جامعهشناسانهٔ انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۹۷۴ از دانشگاه یوتا دریافت کرد.
هلاکویی، پس از به پایان بردن تحصیلاتش در آمریکا در سال ۱۳۵۳، به ایران بازگشت. مدتی سرپرست «کمیتهٔ فرهنگی ـ اجتماعی» در «معاونت برنامهریزی و سیاستگذاری» سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران بود و در دانشگاه تهران نیز به تدریس میپرداخت. هلاکویی، پس از چند سال بهدلیل اختلاف نظر با مسئولان تلویزیون، به آمریکا بازگشت.
گفته شده هلاکویی در سالهای اخیر مؤسس و مدیر مرکز بهزیستی بورلی هیلز استو بهعنوان مشاور ازدواج، خانواده و کودکان در این مرکز مشغول فعالیت است. وی همچنین از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون برنامه تلویزیونی و همچنین رادیوییِ «رازها و نیازها» را اداره و اجرا میکند که در آن به پرسشهای تلفنیِ مخاطبان فارسیزبان از سراسر دنیا دربارهٔ مسائل روانشناختی، اجتماعی، خانوادگی و موارد وابسته میپردازد و جنبههای مختلف آنها را مورد بحث قرار میدهد و شمار تماس گیرندگان به بیش از ۲۹٬۰۰۰ نفر رسیدهاست. وی همچنین سمینارهای دورهای را نیز دربارهٔ مسائل روانیِ مربوط به رفاه و بهزیستی در شهرهای مختلف اروپا و آمریکا برگزار میکند. هلاکویی در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ عضو محفل روحانی سنتا مونیکابودهاست .درتاریخ ۵ اسفند ۱۳۹۲ فرهنگ هلاکویی رادیویی فارسیزبان برای ایرانیان در شهر لس آنجلس تأسیس کرد. او در ادامه برنامه تلویزیونی و رادیویی «رازها و نیازها»، در این رادیو هفتهای ۲۰ ساعت برنامه زنده اجرا میکند.
آثار علمی مکتوب هلاکویی شامل موارد زیر است:
· پایاننامه دکتری در رشته جامعهشناسی از دانشگاه یوتا با عنوان «تحلیلی جامعهشناختی بر انقلاب مشروطیت ایران».
· کتاب جامعه امروز که ترجمه و اقتباسی از کتاب Society today است که متنی درسی و دانشگاهی برای آشنایی با مقدمات علم جامعهشناسی است.
· مقالهٔ «مطالعهای تجربی روی ایرانیان ساکن آمریکا: تمایل به بازگشت به زادگاه بهعنوان تابعی از ترجیح زبان گفتار»
دکتر هلاکویی تأکید دارد که بهدلیل رویگردانی عمومی جامعه از مطالعه، بهتر است آثارش را بهصورت صوتی و تصویری منتشر کند. بااینحال، بخشی از گفتههای وی در کتابی با عنوان گفتههایی از فرهنگ هلاکویی چاپ شدهاست.
از آثار صوتی و تصویری او میتوان به دهها سخنرانی ضبطشده در موضوعات مختلف روانشناسی اشاره کرد که بهصورت سیدی یا دیویدی عرضه شدهاست. دکتر هلاکویی انتشارات ما و شما را به عنوان عرضهکننده آثارش در ایران معرفی کردهاست سازمان بهزیستی کشور نیز بخشی از این آثار را توزیع کردهاست.
برخی از آثار صوتی و تصویری عبارتند از:
· مجموعه پرورش و تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان (مجموعه ۶۴ سیدی صوتی یا ۴۰ دیویدی تصویری)
· ترس، اضطراب و وحشت (۸ سیدی صوتی)
· افسردگی (۸ سیدی صوتی)
· خشم و عصبانیت (۸ سیدی صوتی)
· چرا ازدواج، چرا طلاق
· تیپهای شخصیت ناسالم با همکاری جمعی از استادان (۱۴ سیدی صوتی)
· تیپهای شخصیت نرمال و سالم با همکاری جمعی از استادان (۱۴ سیدی صوتی)
· سمینار خوشبختی با همکاری جمعی از استادان (۱۴ سیدی صوتی)
· سمینار علم و شبهعلم با همکاری جمعی از استادان (۸ سیدی صوتی)
· سمینار ۵۰ باید و نباید زندگی زناشویی (۴ سیدی صوتی)
صرفنظر از مدارج علمی جناب هلاکوئی ، ایشان یک عنصر وابسته به فرقه بوده و نمیتواند سبک زندگی واخلاق غیر از آنچه فرقه به اوآموخته را به دیگران منتقل نماید . بعبارت دیگر اعتقاد او به فرقه ضاله بطور قطع در نوع نگاه او به مسائل اجتماعی وجامعه وخصوصا سبک زندگی او و مخاطبینش تاثیر مستقیم خواهد داشت . باید متذکر شویم . با توجه به وضعیت زندگی و نوع گفتگوئی که ایشان با مخاطبین خود دارد و تماما در فضای مجازی ، خصوصا در یوتیوب قابل دسترس است ایننتیجه را بدست خواهد داد که ، آنچه ایشان بعنوان الگوی زندگی وروابط انسانی ارائه میدهد یک الگوی بر گرفته از غرب و بنوعی با منشاء آزادی روابط بوده که اساسا با فرهنگ الگوی زندگی ایرانی اسلامی مطابقت نداشته ، ندارد ونخواهد داشت .
تنها نکته ای که در جمعبندی این دست از مکالمات میتوان برداشت کرد اشاعه روابط ناسالم بین دختران و پسران ، زنان و مردان متاهل و حتی رابط غیر اخلاقی بین محارم است همان اعتقادی که در فرقه ضاله بهائیت برای آن حرمتی وجود ندارد . اینها سبک زندگی مناسب با داخل کشور ایران با پیشینه فرهنگ مذهبی واسلامی نیست . مضافا اینکه جناب هلاکوئی پیشینه عضویت در محفل روحانی بهائی هم داشته باشد. گل بود به سبزه نیز آراسته شد .
جذابیت فایلهای جناب هلاکوئی در فضای مجازی صرفا بدلیل پرداختن با رابط نامشروع مخاطبان بشکلی کاملا عریان و خارج از اخلاق میباشد .
نکته دیگر اینکه "کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی " جناب هلاکوئی باید یک نگاهی به زندگی خود داشته باشند اساسا متوجه خواهند شد که ایشان نمیتوانند راهنمائی مناسب برای اینگونه مشکلات مخاطبین باشند . ضمن آنکه با وجود منابع بسیار قوی با موضوعات روابط خانوادگی در اسلام ، نیازی به نسخه پیچی بهائیان نیست .
محمودی خرداد 98
الزام قرائت الواح جناب بهاء بشکل آواز و با صدائی خوش چرا ؟
نوشته شده توسط Super Userبهائیت در ایران : در محافل بهائی یکی از اموری که الزام به انجام وجود دارد قرائت آهنگین به اصطلاح مناجات بهائی است . پیامبرخواندهی بهائیت، برای آنکه سُستی ظاهری و باطنی سیاهمشقهای خود را پنهان کند، بهائیان را مأمور به آهنگین خواندن سیاهمشقهای خود کرده تا شنونده کمتر متوجه غلطها و سُستی و پوچی آنها شود و خاطرش کمتر مشمئز گردد. زیرا همانگونه که روشن است، آواز خوش هر عبارت بیمعنایی را دلپذیر میسازد.
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس حکم داده تا بهائیان سیاهمشقهای او را به زیباترین آهنگها بخوانند: «علّموا ذرّیّاتکم ما نزّل مِن سمآء العظمة و الاقتدار لیقرئوا الواح الرّحمن بأحسن الالحان فی الغرف المبیّنة فی مشارق الاذکار (1) به فرزندان خود بیاموزید آنچه از آسمان بزرگی و توانائی نازل شده، تا الواح خدا را به نیکوترین آهنگها، در غرفههای بنا شده در مشرق الاذکارها بخوانند».
اما با بررسی دلایل صدور این حکم از سوی این مدعی پیامبری، به نتایج جالبی میرسیم:
اول: مدعی پیامبری بهائیت بر خلاف پیامبران الهی، مکتب رفته و درس خوانده بود؛ همچنان که در اعتراف خواهر او میخوانیم: «جناب ميرزای ابوی (: بهاءالله) كه از بدايت عمر كه به حد بلوغ رسيد بواسطه فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب، اشتغال به درس و اهتمام بمشق داشته آنی خود را از تحصيل مقدمات فارغ نمیگذاشتند. پس از تحصيل مقدمات عربيت و ادبيت، به علم و حكمت و مطالب عرفان مايل گرديده كه بفوايد اين دو نائل آيند. چنانكه اغلب روز و شب ايشان معاشرت حكمای ذیشأن و مجالست عرفاء و درويشان مشغول بود. وقتی صور اسرافيل ظهور دميده شد، ايشان مردی بودند كه اكثر كلمات و عبارات عرفاء و حكما را ديده...».(2)
دوم: شاهدِ بر اینکه الواح مدعی پیامبری بهائیت از جانب پروردگار نبوده و دست نوشتههای بشری بودهاند این است که پیامبرخواندهی بهائیت، هنگام طرح ادعای پیامبری خود، بسیاری از چکنویسهای به اصطلاح وحیانی خود را به بهانهی عدم فهم مردم از بین برد (3)؛ حال آنکه اگر آثار او وحیانی بود، نه خداوند چیزی فرای درک مردم مینگارد و نه امین کلام الهی در حفظ وحی خیانت میکند.
سوم: جالب است بدانیم آثار به جا مانده از این پاکنویسها نیز بعدها به دلیل داشتن غلطهای فراوان، مجدداً توسط بهائیان اصلاح شد؛ اصلاحاتی که در برخی موارد، بهائیان را به اعتراف واداشته است؛ همچنان که در جواب علّت تفاوت نسخههای کتُب پیامبرخواندهی بهائیت میخوانیم: «بسیاری از الواح نازل شد و همان صورت اولیه من دون مطابقه و مقابله به اطراف رفته لذا حسب الأمر به ملاحظه آنکه مغرضین را مجال اعتراض نماند مکرر در ساحت اقدس قرائت شد و قواعد قوم در آن اجرا گشت».(4)
چهارم: از آن مهمتر اینکه به اعتراف بزرگان بهائیت (همچون حبیب ریاضتی) تشکیلات بهائیت پس از گذشت 170 سال و اصلاحات و سانسورهای بسیار، هنوز هم جرأت انتشار بیش از نود درصد آثار مدعیان پیامبری خود را ندارد.(5)
پنجم: از طرفی، حتی همین آثار به جا مانده از این همه اصلاحات، کپیبرداری متنی یا محتوایی از آثار غیر هستند؛ همچنان که در اعترافات مبلّغان بهائیت میخوانیم: «در حقیقت برای اولین مرتبه در تاریخ ادیان الهی، نه تنها کلام انبیاء، بلکه بسیاری از افکار رشیقه و احساسات متعالیه و آراء و عقاید صائبهی بعضی از ادباء و عرفای بنام عرب و عجم، حتی پارهای از کلمات نغز عامیانه متداول در بین اهل کوچه و بازار، شرافت آن را یافته است تا در آثار این دور صمدانی، به صورت جزئی از عنصر کلام الهی درآید».(6)
آری؛ همانگونه که ملاحظه شد، مدعی پیامبری بهائیت، برای آنکه سُستی ظاهری و باطنی سیاهمشقهای خود را پنهان کند، بهائیان را مأمور به آهنگین خواندن سیاهمشقهای خود کرده تا شنونده کمتر متوجه غلطها و سستی و پوچی آنها شود و خاطرش کمتر مشمئز گردد. به عبارتی کلاً متوجه آهنگ باشد و از آواز خوش لذت ببرد؛ زیرا همانگونه که روشن است، آواز خوش هر عبارت بیمعنایی را دلپذیر میسازد. لذا علّت نگارش این بند از کتابچهی اقدس، چیزی جز این نمیتواند باشد.
پینوشت:
1- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 143، بند: 150.
2- عزیه نوری، تنبیه النائمین، بیجا: بینا، بیتا، ص 4.
3- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: کافی نبودن متون بهائی، جهت شناخت بهائیت!
4- حسینعلی نوری، (اقدس) رساله سؤال و جواب، نسخهی الکترونیکی، صص 60-59.
5- جهت مشاهدهی ویدئو، کلیک کنید...
6- وحید رأفتی، مأخذ اشعار در آثار بهائی، بیجا: مؤسسهی معارف بهائی به لسان فارسی، 147 بدیع، ج 1، ص 3.
بهائیت در ایران: میرزا حسینعلی نوری پیامبر خودخوانده بهائیان چون می دانست یکی از امتیازات انبیای الهی از دیگر مردمان، خودداری آنان از ارتکاب گناهان و معاصی است، برای خود نیز همانند دیگر پیامبران الهی مقام عصمت کبری قائل شده به گونه ای که هرچه به خورد پیروان ناآگاه خود بدهد آنان نیز تبعیت محض داشته و هیچگونه اعتراضی نمی کنند.
کتاب اشراقات، صفحه 58 سطر 4
حسینعلی مازندرانی در کتاب اشراقات صفحه 58 سطر 4 در این مورد می گوید:«و اما العصمة الکبری لمن کان مقامه مقدساً عن الاوامر و النواهی و منزهاً عن الخطاء والنسیان انه نور لا تعقبه الظلمة و صواب لا یعتریه الخطا لو یحکم علی الماء حکم الخمر و علی السماء حکم الارض و علی النور حکم النار حق لا ریب فیه و لیس لاحدٍ ان یعترض علیه او یقول لم و بم». یعنی اما عصمت کبری برای کسی است که مقام او مقدس از هرگونه اوامر و نواهی بوده و پاک و منزه از هر نوع خطا و نسیانی می باشد او نوری است که ظلمت و تاریکی در پی او نمی باشد و صوابی است که خطا و نادرستی به آن راه پیدا نمی کند. اگر بر آب حکم شراب نماید و بر آسمان حکم زمین و بر نور حکم آتش، حق است و هیچ شکی در آن وجود ندارد و هیچ احدی را نشاید که بر او اعتراض نماید یا چون و چرا بگوید.
راستی حکایت غریبی است که میرزا حسینعلی چون ملاحظه نموده که نمی تواند از عادت بشری خویش بگذرد و قطعاً کارهائی انجام خواهد داد که منافی عصمت است در حالی که عصمت شرط عمده انبیا می باشد، لهذا عصمت را چنین معنا کرده که انبیاء مظهر یفعل ما یشاء هستند و هر کاری بکنند مانع عصمت ایشان نیست و استدلال کرده که هر یک از انبیاء الهی نیز کارهائی انجام داده اند که در ظاهر گناه و مخالف دستورات الهی بود.
کتاب اقدس، صفحه 45 سطر 4
حسینعلی نوری با چنین عقیده باطلی در کتاب اقدس صفحه 45 سطر 4 نیز می گوید: «لیس لمطلع الامر شریک فی العصمة» یعنی برای مظهر امر شریکی در عصمت نیست و خلاصه گفتار میرزای نوری این است که فقط خود میرزا حسینعلی است که هر کاری می تواند بکند و هیچ عملی مانع عصمت او نیست اما بعد از او احدی حق این رتبه و مقام را ندارد و شریک در این مقام نیست و نخواهد بود.
اما بهائیان به نصوص کتاب رهبران خود نیز معتقد نبوده و بعد از میرزا حسینعلی عیناً این مقام را در حق جانشین وی عبدالبهاء نیز قائل شده اند بطوری که هر کس خواست آن آیه کتاب اقدس را بخواند، گفتند او کافر و ناقض شده است و چون دیدند که پیشرفت کردند! این قضیه را در حق شوقی نیز اعمال کرده می گویند که او نیز همچون اخلافش سهو و خطاء و گناه از او سر نمی زند و هر کاری انجام دهد مختار است چرا که مظهر یفعل ما یشاء است و خوب شد که شوقی ربانی مقطوع النسل بود و فرزندی نداشت وگرنه این مقام الی الابد در عائله او نیز اجرا می شد زیرا مقام وراثت او چنین اقتضاء می کرد که این حکم نسلاً بعد نسل در سلاله او نیز ساری و جاری باشد.
دستورالعمل کتاب اقدس که بهائیان آن را بسیار بالاتر از قرآن و تورات و انجیل نیز می دانند حتی در زمان حیات حسینعلی نوری هم اجرا نشد و بعد از مرگ او عبدالهاء بسیاری از آیات این کتاب را تغییر داد و بسیاری را هم نسخ کرد و بسیاری را نیز تصحیح نمود که هنوز هم این تصحیح و تبدیل به دست بیت العدل و نویسندگان بهائی در حال اجرا است.
آیا بابیت و بهائیت مطابق با مقتضیات زمانشان بودند ؟!
نوشته شده توسط Super Userبهائیت در ایران : پیامبرخواندهی بهائیت بر خلاف آنچه باب شیرازی ادعا کرده بود ، تنها پس از حدود سیزده سال از مرگ علیمحمد باب، ادعای نسخ مسلک او را اعلام نمود. اما اگر مسلک علیمحمد شیرازی متناسب با آن زمان نبود، پس چرا او ادعای نسخ دین اسلام را مطرح کرد؟! و در مقابل، اگر بابیت مطابق با مقتضیات آن زمان بود که به واسطهی آن اسلام را نسخ کند، پس چرا بلافاصله توسط مدعی پیامبری بهائیت نسخ شد؟!
مبلّغان بهائی در دلیلتراشی خود برای اثبات ادعای پیامبری علیمحمد شیرازی و نسخ دین مبین اسلام به دست او، اسلام را مخالف با مقتضیات زمان و قرن جدید دانسته که نیاز به نسخ آن بوده است. از اینرو عبدالبهاء اصلی در بهائیت مطرح نموده و آن را لزوم تطابق دین با مقتضیات عصر و زمانه نامیده و در مورد آن گفته است: «مظاهر کلیه الهیه مطلع بر حقائق اسرار کائناتند لهذا شرایعی تأسیس نمایند که مطابق و موافق حال عالم انسانست».(1)
علیمحمد شیرازی نیز در قرن نوزدهم میلادی با همین ادعا، اقدام به نسخ دین اسلام نمود و با تعیین دو هزارسالی برای ظهور موعود پس از خود، مهر تأییدی بر سازگاری احکامش تا دو هزار سال پس از خود زد: «یا أهل البیان کل تشکرون (: ای پیروان بابیت همگی شکرگزار باشید) که اگر نفسی به قدر تنفسی صبر بعد از دو هزار و یک سال نماید، بلا شبهه در دین بیان نیست و داخل در نارّ (: آتش) است إلّا آنکه ظهورالله داخل نشود که آنوقت کلّ مکلّف به ابتهال و تضرّع (: دعا) هستید».(2)
این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائیت تنها پس از حدود سیزده سال از مرگ علیمحمد شیرازی، ادعای نسخ آیین باب را اعلام نمود: «کتاب اقدس، کتاب شریعت بهائیه و اُمّ الکتاب شریعت بیان را نسخ و تغییر داد و مرجع تمام احکام و اوامر و نواهی گشت».(3) و در همین کتاب اقدس، صراحتاً اعلام داشت که نه تنها توان نسخ مسلک باب را دارد، بلکه توان تغییر هر حکم ازلی را داراست: «لو یحلُّ ما حرّم فی أزل الأزل أو بالعکس لیسَ لأحدٍ أن یَتعرضَ علیه (4)؛ اگر حلال نماید آنچه را که حرام بوده در آغاز پیدایش و یا حرام کند آنچه حلال بوده در ازل، هیچکس حق اعتراض به او را ندارد». به عبارتی حسینعلی نوری طبق ادعای خود، نه تنها حق نسخ بیان را پس از سیزده سال، بلکه حق تغییر احکام ازلی مثل حرمت همبستری با مادر و... را برای خود محفوظ داشت.
اما صرفنظر از بطلان ادعای هردو، چگونه معقول است خداوند کسی را بهحق مبعوث سازد و کتاب الهی و احکام جدید بر او نازل نماید و هنوز یک حکم از احکامش اجراء و عملیاتی نشده، شخص دیگری را برانگیزد تا دین و احکام او را لغو و نسخ نماید؟! از طرفی بهائیان باید پاسخ دهند که به راستی اگر مسلک و احکام علیمحمد شیرازی متناسب با آن زمان نبود، پس چرا علیمحمد شیرازی به عنوان مبشّر خیالی بهائیت، ادعای نسخ دین مبین اسلام را مطرح کرده است؟! و در مقابل، اگر بابیت مطابق با مقتضیات آن زمان بود که به واسطهی آن اسلام را نسخ کند، پس چرا بلافاصله توسط مدعی پیامبری بهائیت نسخ شد؟!
اما اگر مبلّغان بهائی به ناچار گویند که در طول مدت سیزده سال از مرگ شارع مسلک بابیت تا زمان ادعای پیامبری حسینعلی نوری مقتضیات زمان تغییر کرده و نیاز به نزول دینی جدیدی بوده است، پس باید پرسید که امروزه با این سرعت پیشرفت علوم، هر چند سال یکبار نیاز به تجدید ادیان وجود دارد؟!
پینوشت:
1- عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، نسخهی الکترونیکی، ص 190.
2- علیمحمد شیرازی، بیان فارسی، نسخهی بابیان، ص 62.
3- فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، تهران: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 134 بدیع، ج 1، ص 161.
4- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 153-152، بند: 162.
بهائیت در ایران : در کتاب خاطرات مسیح الله رحمانی مبلغ بازگشته از بهائیت به نکات باور نکردنی بر میخوریم که باید بارها این نکات را متذکر شد ، باشدکه غافلان و گمراهان از این نکات درس بگیرند .
یکی از مبلغان بهائی میرزا یحیی زنجانی بوده که برای چند روز در روستای زرگ بمنظور تبلیغ فرقه بهائیت میهمان بهائیان روستا و البته جناب رحمانی بوده است آقای رحمانی نقل میکند که آقای میرزای زنجانی در مورد مبلغ بودن و اینکه این فعالیت چطور برایش مهم است میگفت :
" حتی در آن ایام که مردم خوراکشان نان جو و ارزن و ذرت بود، برای من بهترین غذاها و طعام ها را تهیه می کردند. با این حساب اعتقاد به مرام بابیت و بهائیت یعنی چه؟ همسرم هم فهمیده که من به بهائیت عقیده ندارم و عباس افندی را یک آدم معمولی بیشتر حساب نمی کنم و لکن چون خیلی مرا خیلی دوست دارد، افشا نمی کند. گاهی هم چند فحش به عباس افندی نثار می کنم. اما پدر عیالم آقای بمان الله خبر ندارد که من عقیده ندارم. ضمناً وافور زیاد می کشیدم، یک وقت به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت 5 بعد از 12 شب است، و این ساعت درست مطابق بود با اذان صبح مسلمان ها در فصل زمستان. گفتم: عزیزم! خسته شدم، بخوابیم. چراغ را خاموش کرده خوابیدیم. عجب خواب خوش با کیف و نشاطی، هوا سرد اما اطاق گرم بود. از سر شب تا به حال سه منقل آتش عوض کرده ایم. دود وافور در فضای اطاق جابجا به حال خود باقی است. و این کیفیت بیشتر به خواب خوش ما کمک می کرد.
خوابی که میرزا یحیی زنجانی را آشفته حال کرد :
مدتی نگذشت، دیدم کسی بازوی مرا فشار می دهد و صدائی به گوشم می رسد: آقای رحمانی! من هم که در آن ساعت مست خواب بودم، در عالم نشئه و خواب حرکتی کرده، گفتم: بلی. و از این شانه به آن شانه غلطی زده احساس كردم دانه هاى باران می ریزد سر از زیر پتو خارج كردم، دیدم آقا میرزا یحیی است كه اشك مى ریزد وكریه مى کند.گفتم: آقا میرزا یحیى! چه خبر است؟ با شتاب بلند شدم. چون این منظره خواب را به كلى از چشم من ربود.گفتم: چه شده؟گفت: آقاى رحمانى! خوابیدم، در عالم خواب دیدم در یك صحراى وسیعى واقع شده ام، مردم زیادى در آن صحرا جمع شده اند و به قدرى به هم فشرده اندكه راه نفس بر من تنگ شده است،
زمین آنچنان داغ بود كه ازكوره حداد داغ تر، التهاب و تشنگی سختى هم مرا فرا گرفته که زبانم از دهانم خارج شده بود، و به قدرى هوا تاریك بود كه در دنیا آن تاربكى را نمى توان وصف كرد، به هر جانب مى خواهم فراركنم و خود را خلاص نمایم و به جاى سردى برسانم، یا آبى تهیه كنم امكان ندارد، و راه فرار چهار طرف بر رویم بسته شده بود، یواش یواش بر شدت عطش و التهابم افزوده مى شد، سایه اى نظرم را جلب كرد، عرق ریزان، نفس زنان با زحمت زیادى خود را به سوى آن سایه رسانیدم، دیدم سایه ای است ازدود سیاه كه حرارتى سوزنده از او خارج مى شود، نعره هاى خلق بلند است، همه مى گویند: وانفسا! وانفسا! به آتشى رسیدم، سیاه مردانى را دیدم، گفتم: واى برحال من! این چه عالم است، این چه جائى است؟ گفتند: صحراى محشر. گفتم: واى بر حال من! آیا پناهى هست كه به آنجا پناهنده شوم؟ آیا كسى هست كه بتواند مرا نجات دهد؟ آیا امكان دارد شربتى از آب بنوشم؟ گفتند: پیشوای تو كیست؟ گفتم: در راه بهاءالله و سیدباب تبلیغاتى داشتم، اما به آنها عقیده ای ندارم. به من گفتند: مردم را گمراه مى كنى و به آنها عقیده ندارى، برو پیش آن دو نفر كه تو را نجات دهند.
ناگاه دیدم از دامنه محشر، عده اى را به زنجیرهاى آتش مقیدكرده، ملانكه غلاظ و شداد بر آنها موکلند و عمودهائى از آتش بر فرق آنها مى زنند و به سوى دوزخ می كشانند: پرسیدم كه این افراد كیستند؟ جواب دادندكه آنها سید باب، مبرزا حسینعلى، یحیى صبح ازل. عباس افندى و شوقى، و گلپایگانی را پشت سر عباس افندى نگاه داشته اند. تا چشمم برآنها افتاد شروع كردم به دشنام دادن و لعنت کردن بر آنها، عجب این است كه آنها هم به من دشنام دادند!
من گفتم: سر و كار مرا به این روز انداختید. آنها گفتند: شما مبلغان اگر نمى بودید براى ما تبلیغ كنید و مردم را گمراه نمائیدكه اطراف ما را بگیرند، ما دست از ادعاهاى خویش برمى داشتیم! اما شماها ما را نگذاشتید. بارى آنها شعله هاى آتش را به سمت من پرتاب کردند وگذشتند. ناگاه دیدم مردم به سمتى هجوم مى آورند و مى شتابند، گفتم: كجا مى روند؟ گفتند: مى روند نزد ساقى كوثر، حلال مشكلات حضرت على بن ابیطالب علیه السلام و اولاد طاهرینش كه آنها را ازآب كوثر سیراب كند. گفتم: من هم مى روم، منادى ندا کرد: خیر، تو منكر وجود فرزندش مهدى هستی و فریادى مهیب بلند شد كه از وحشت آن فریاد از خواب پریدم. دیدم بدنم مرتعش و قلبم مضطرب است.
آقاى رحمانى! حقیقت بر من مكشوف شد، برادر عزیز! خدا مرا هدایت کرده، دانستم كه بهاءالله و سید باب نمى توانند كسى را از عذاب خدا نجات دهند. گرچه این دو نغركه به قیامت علاقه و عقیده هم ندارند، پس از آن شب جناب مبلغ دیگر حاضر به تشكیل جلسه در ده ما نشد. یكى دو روز دیگر هم توقف كرد و سپس با خاطره اندوهناكى ده ما را ترك گغت. و دیكر نفهمیدم تكلیف آقا میرزا یحیى چه شد.
مهم نیست که بدانیم چه بر سر جناب میرزا یحیی آمد بلکه باید با این خواندن این فراز از خاطرات بدانیم که مدعیان دروغین در کجای این جامعه و اعتقاد آن قرار دارند . بدانیم فرقه ای که صرفا برای تسهیل در چپاول ذخائر ایران زمین از سوی استعمار گران بوجود آمد . هنوز هم در پی همان هدف در جامعه اسلامی در حال تنفس است . ومتاسفانه مدیران ما غافل .
بهائیت در ایران : بدون شرح
بهائیت در ایران : در این مطلب میخواهیم به تلاش یک سرباز امام زمان در حوزه حفظ اسلام ناب بپردازیم که قاعدتا بله مزاق گمراهان و عوامفریبان خوش نیامده و برای حذف او از هیچ گونه تلاشی فرو نگذاشتنند .
جناب مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی وقتی احساس میکنند، مهدیشهر درخطر گمراهی فرقه ضاله بهائیت است، درسش را تا مرحله اجتهاد ادامه نمیدهد و برای نجات مردم، در آن شرایط حسّاس به مهدیشهر برمیگردد و شروع به فعالیت میکند ...
شیخ محمود استعلامی عالمی انقلابی بود که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در حفظ امنیت مهدیشهر و ریشهکن ساختن عوامل صهیونیسم و مزدوران آمریکا تلاشهای فراوانی از خود نشان داد.
تولد و تحصیل
حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی (ره) فرزند عالم عارف حجتالاسلاموالمسلمین شیخ علیاکبر (ره) در مهدیشهر دیده به جهان گشود؛ در کودکی گرد یتیمی بر پیشانی شیخ نشست و پدر بزرگوارش را از دست داد پسازآن تحت سرپرستی مادری پاکدامن و عفیف پرورش یافت.
در جوانی بر آن شد تا راه و روش پدر را ادامه دهد و چراغ هدایت اسلامی را در مهدیشهر فروزان نگهدارد ازاینرو به تحصیل علوم اسلامی پرداخت مقدمات را در شهر مهدیشهر و سمنان فراگرفت و سپس رهسپار حوزه علمیه قم شد.
شیخ محمود استعلامی، چگونگی تحصیل خود را اینگونه بیان میدارد: «برای تحصیل، بنده بهاتفاق شیخ حسن عبدالحسینی صبح شنبه پیاده به سمنان میرفتیم و پایان هفته برمیگشتیم و در مدرسه صادق خان نزد ملأ غلامحسین درس میخواندیم. در سال 1295 در سن پانزدهسالگی جهت تحصیل در حوزه، عازم قم شدم. چون ماشین نبود برادرم ملأ جواد با سختی زیاد طی ده روز با چهارپا بنده را به قم رساند.» (کتاب گوهر اخلاص ص 42 و 43)
اساتید بزرگ
شیخ محمود در مورد اساتید خویش نیز اینگونه بیان داشته است: «دروس سطح را در محضر آیتالله حاج سید احمد زیارتی و آیتالله حاج سید احمد خوانساری و دروس خارج فقه و اصول را نزد آیتالله مرعشی نجفی و آیتالله سید محمدتقی خوانساری و آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی خواندم.» (کتاب گوهر اخلاص ص 44)
پس از پانزده سال تحصیل در حوزه علمیه قم، فعالیتهای ارشادی و تبلیغی خود را در سنگر منبر آغاز کرد. در سال 1310 شمسی از مرجع تقلید تشیع، آیتاللهالعظمی حائری اجازه تصدی امور شرعی و قیام به وظایف نشر احکام اسلامی را کسب کرد؛ آیتالله سید احمد زیارتی در نامهای به آیتالله حائری، از مرحوم شیخ محمود بهعنوان "زبدة الفضلا" یاد کرد و از آن مرجع عالیقدر، درخواست کرد که ایشان را در"نشر احکام دینی و بیان شریعت محمدیه" مجاز فرماید.
بازگشت به زادگاه
در آن روزگار مهدیشهر، زیر بمباران تبلیغاتی جاسوسان بینالمللی فرقه ضاله بهائیت قرار داشت، عالم ربانی شیخ محمود استعلامی در راه نشر معارف اسلامی و تبلیغ احکام الهی از اساتید خود برای ادامه تحصیل در قم یا برگشتن به زادگاه خود کسب تکلیف نمود، و به امر اساتید خود در سال 1312 شمسی به زادگاه خود مهدیشهر بازگشت. ایشان زمانی به مهدیشهر بازگشت که به تعبیر خود شیخ محمود: «وقتی بنده از قم آمدم، وارد مهدیشهر شدم هیچ عالِم و روحانی در مهدیشهر نبود.»(کتاب گوهر اخلاص ص 49)
مبارزه با افکار ضاله
مبارزات چشمگیر و خستگیناپذیر مرحوم شیخ محمود استعلامی با فرقه ضاله بهائیت و نیز مقابله با توطئه اسلام زدایی رژیم رضاخانی، دشمنان را به توطئه بر ضد ایشان واداشت تا آنجا که فرقه ضاله بهائیت جایزهای برای ترورایشان تعیین کردند و البته ایشان پاسخ این تهدید را بر روی منبر چنین بیان داشتند: «این تهدید توسط یکی از مسلمانان به اطلاع بنده رسید و مرا سفارش کرد که مواظب باشم. من بلافاصله به منبر رفتم و گفتم: این خبیثها که مرا تهدید به ترور میکنند بگویید مرغابی را از دریا میترسانید؟!»(کتاب گوهر اخلاص ص 55)
مبارزه در دوران پهلوی
رژیم دیکتاتوری رضاخان نیز درصدد تعقیب و دستگیری او برآمد، ولی پیش از آنکه بتواند به هدف خود برسند رژیم استبدادی رضاخانی عوض شد و بعدازآن نیز در دوره پهلوی دوم، دائماً تحت نظر بود، بهگونهای که خود مرحوم استعلامی چنین نقل مینمایند: «هرجایی که بنده منبر داشتم، شهربانی پای منبر حضور داشت و میگفت: چرا برای شاه دعا نمیکنید؟ من هم که اصلاً نمیتوانستم دعا کنم به زبان من جاری نمیشد بعضیها به شهربانی میگفتند او دعا میکند امّا چون به عربی است متوجّه نمیشوید!»(کتاب گوهر اخلاص ص 74)
مسجد شیخ محمود، پایگاه تبلیغ و مبارزه
یکی از اولین اقدامات این مجاهد نستوه، ساخت مسجد بود که اکنون به "مسجد شیخ محمود" معروف است. مرحوم شیخ محمود استعلامی از این مسجد بهعنوان پایگاه معنوی و فرهنگی و مبارزه با عوامل کفر و گمراهی و ظلم و استبداد بهره گرفتند و تا سالهای آخر عمرشان در این مسجد اقامه نماز جماعت داشتند و به منبر میرفتند.
سفر به دیار باقی
این عالم مجاهد پس پیروزی انقلاب نیز منشاء خدمات ارزنده ای بود و سرانجام در 30 دیماه 1379 (25 شوال 1421) به ملکوت اعلی پیوست و در شب شهادت ششمین اختر آسمان امامت و ولایت، رئیس مذهب جعفری، امام جعفر صادق (ع) در جوار شهدای عزیز انقلاب اسلامی در دل خاک آرمید.
خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در استان سمنان در راستای معرفی هرچه بیشتر این عالم انقلابی و مجاهد، با تعدادی از شخصیت ها و کارشناسان دینی در سطح استان در خصوص ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی به گفتوگو پرداخته که در ادامه آن را میخوانید:
*آیتالله سید محمد شاهچراغی با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: بنده مرحوم استعلامی را قریب به 23 سال بود که بهخوبی و خوشنامی میشناختم و با ایشان در ارتباط بودم و در سالهایی که بنده در مهدیشهر بودم، ایشان در نمازهای جمعه حضور پیدا میکرد.0000
حجتالاسلام احمد معصومیان نیز با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی از اولین عالمان دینی بودند که پس از کسب فیض علمی و تلمذ از محضر علمای دین از قم به مهدیشهر بازگشتند و به تبلیغ معارف دینی پرداختند.
این کارشناس مسائل مذهبی تصریح کرد: در مبارزه علیه ستمشاهی و فرقه ضاله بهائیت و حتی بعد از انقلاب در صف اوّل، حاضر میشدند؛ در کمک به مستمندان در مسجد از اولینها بودند. 0000
حجتالاسلام علی ابوالمعالی هم با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: بیشتر از هشتاد درصد مردم مهدیشهر در تابستان به ییلاقات میرفتند، شاید 15 درصد در مهدیشهر میماندند؛ به همین علّت مرحوم شیخ محمود استعلامی با اسبی که داشت بهتمامی ییلاقات عشایر سنگسر برای تبلیغ میرفت، و وظیفه تبلیغی و دینی خودش را به نحو احسن انجام میدادند و این کار ایشان بسیار خداپسندانه بود0000.
*حجتالاسلام علی سقائیان نیز با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی عالمی بود که هم اهل علم و هم اهل عمل بود و علم و عملش همیشه همراه و همگام بود و وی اهلقلم، نویسندهای انقلابی معلم، شاعر، سادهزیست، خادم مردم و انسانی بااخلاق، اهل تقوا، مبلغ بود.
وی افزود: در یک مقطع، در مهدیشهر خلاء ایجاد شد و این خلاء را شیخ محمود پر کرد؛ از مراجع و بزرگان پرسید که در قم بمانم و ادامه تحصیل دهم یا به مهدیشهر برگردم جهت تبیین و تبلیغ دین اسلام؟ مهدیشهر خلاء معنوی ایجادشده و مردم احتیاج به مسائل شرعی و ارشاد و راهنمایی دارند؟ شیخ عبدالکریم حائری به ایشان اجازه دادند که به مهدیشهر برگردند و ایشان در مهدیشهر میمانند.0000
*حجتالاسلام حسین ذوالفقاری هم با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی روضه بسیار با سوز و گدازی میخواندند که آنهم از عمق جان برمیخاست و دلهای زیادی را جذب میکرد؛ همصدای دلنشین و زیبایی داشتند و هم خیلی با سوز، روضهشان ادا میشد و از آن بهرهمند میشدم.
مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه سمنان تصریح کرد: با اینکه آنوقت بنده نوجوان بودم و مقیم سمنان، علاقه زیادی به مرحوم داشتم، زیرا مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی هم قیافه جذاب و معنوی و روحانی داشتند، همسخنانشان خیلی شیرین و دلنشین بود و احساسم این بود که سخن چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.0000
*حجتالاسلام غلامرضا مهدوی نیز با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی جتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: یک روحانی بخواهد مدّت طولانی در یکجایی بماند و مردم با او ارتباط داشته باشند و به نماز جماعتش بروند، لازمهاش این است که روابط مهربانانه و پدرانهای با مردم داشته باشد.
این کارشناس مسائل مذهبی تصریح کرد: این سلوک در حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی بهگونهای بود که مردم عادی با حذف خیلی از عناوین و القاب، خیلی صمیمی و ساده میگفتند «شیخ محمود» یعنی با گفتن شیخ محمود استعلامی در واقع نشان میدادند که یک تافته جدا بافتهٔ از آنها نیست و جزء خودشان است.
وی افزود: خود مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی هم در قیدوبند عناوین و القاب قرار نگرفته بود و همین مطلب بیانگر این است که حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی در دل مردم قرار دارد و مردم ایشان را بهعنوان یک روحانی میشناسند و او را قبول دارند.0000
*حجتالاسلام محمد بارانی نیز با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: مرحوم استعلامی برای اعتقادات و دین مردم بسیار کوشا بود و مردم مهدیشهر هیچگاه زحمات این عالم جلیلالقدر را فراموش نمیکنند.
امامجمعه مهدیشهر با بیان اینکه مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی به دنبال گرهگشایی از کار مردم بود، تصریح کرد: مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی در آن سالها که در قم بودند به مهدیشهر آمد و با ترویج قالیبافی بین مردم و خرید دستگاه و حمایت از مردم در راستای اقتصاد مقاومتی گام برداشت.
وی با بیان اینکه اخلاص و کار برای خدا از ویژگیهای دیگر مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی بود، افزود: این اخلاص اولیای خدا است که یاد آنها تا آخر ماندگار است و یاد مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی نیز در بین مردم مهدیشهر باقی است.000
*حجت الاسلام والمسلمین مهدی احدی نژاد با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: حجتالاسلاموالمسلمین جناب آقای شیخ محمود استعلامی شخصیتی بودند بسیار دلسوز، مُبلِّغ واقعی اسلام و بهخصوص فرهنگ قوی اهلبیت (ع) قرآن مجید وقتی میخواهد معرفی کند. میفرماید: بعضی خودشان درجات هستند. "هُم درجاتٌ" بعضیها اوصافی دارند که خدای تبارکوتعالی پاداش آنان را با بذل و عنایت آن اوصاف امضاء کرده است. سنجزیهم وصفهم. مرحوم شیخ محمود پاداشش وصف ایشان است و خودش درجه است و میتواند الگوی خوبی در راستای نشر معارف اهلبیت (ع) برای مبلغین باشد.
استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: با نازلترین امکانات، عدم وجود پاداش اقتصادی و مالی، نبود تشویق مشوقین عالیمقام، مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی کارهای عظیم در منطقه انجام داد و باقدرت روحی اقدام به تبلیغ کرد و قطعاً این مصداق همان سنجزیهم وصفهم است یعنی خداوند اوصافی را به ایشان داد که این اوصاف موجب شد او را الگوی فکری و عملی و عقیدتی سایرین قرار دهد.0000
* محمدرضا خباز، استاندار سمنان نیز با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی بهراستی فرزند صالحی از تبار نیکمرد آن دیار، مرحوم شیخ علیاکبر (ره) است که چراغ هدایت اسلامی را که آن بزرگوار در مهدیشهر فروزان ساخته بود، پرفروغتر ساخت و به گمان زیاد، همین ویژگی و سختکوشی ایشان بود که موجب شد تا مرجع تقلید بزرگ شیعیان آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی را در تصدی امور شرعیِ و قیام به وظایف در شهرستان مهدیشهر مأذون و امور بدارد.
استاندار سمنان تصریح کرد: همت و جهاد این روحانی بزرگوار در مبارزه با طایفه ضاله که در آن دوران، مهدیشهر را بهعنوان پایگاهی مستحکم برای خودساخته بودند، اقدامی شجاعانه و دلاورانه بود که بیشک در صورت فقدان این عالم نیکاندیش، میتوانست به اسلام زدایی رژیم منحوس رضاخانی بینجامد.
وی با اشاره به تلاشها و خدمات و کوششهای مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی در مهدیشهر
بهائیت برای سر مرحوم شیخ محمود جایزه تعیین کرده بود
حجتالاسلاموالمسلمین سید حمید روحانی با اشاره به ویژگیهای اخلاقی، فردی و اجتماعی عالم ربانی حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی اظهار داشت: یکی از کارهای بسیار مهم مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود استعلامی که واقعاً از مجاهدت ایشان محسوب میشود این است که وقتی احساس میکنند، مهدیشهر درخطر گمراهی فرقه ضاله بهائیت است، درسش را تا مرحله اجتهاد ادامه نمیدهند و برای نجات مردم، در آن شرایط حسّاس به مهدیشهر برمیگردند و شروع به فعالیت میکنند حقایق اسلامی را بیان میکنند، منبر میروند و تبلیغ میکنند، انحراف بهائیت را برای مردم تشریح میکنند؛ این بسیار مؤثر بوده است تا آنجایی که بهاییها برای سر مرحوم شیخ محمود جایزه تعیین میکنند و عجیب اینکه ایشان خوابی را در دوران جوانی میبینند که بر مبنای آن رؤیای صادقه بسیار موفق بودهاند و پشتیبانی و حمایت حضرت رسول اکرم (ص) در راستای مبارزه با فرقه ضاله را داشتند.
رئیس بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی تصریح کرد: یکی از هنرهایش این بود که به مهدیشهر بسنده نمیکرد و چون مردم مهدیشهر عشایر بودند و تابستانها به ییلاق میرفتند و در مراتع و مناطق مختلف ییلاق داشتند؛ مرحوم شیخ محمود با برنامهریزی مستمر و دقیق تمام تابستانها را جهت تبلیغ به ییلاقات میرفتند و رسالت آگاهی بخشی و روشنگری را در ییلاقات نیز دنبال میکردند و زمستانها در مسجد شیخ محمود به اقامه نماز جماعت و تبلیغ دین میپرداختند.