مقالات بهائیت

مقالات بهائیت (3597)

شنبه, 18 خرداد 1398 19:55

شرح حال یک مبلغ بهائی از زبان خودش

نوشته شده توسط

بهائیت در ایران :در خاطرات مسیح الله رحمانی از مبلغی بنام میرزا یحیی زنجانی نام برده شده که برای چندین روز در روستاری زرگ میهمان آقای رحمانی والبته با ماموریت تبلیغ به آنجا سفر کرده بوده است . با جزئیات چگونگی میهمانوازی و ... آن کاری نداریم فقط به آن قسمت میپردازیم که جناب مبلغ پس از زدن چند بست تریاک ( واحد مصرف تریاک از زمان قاجار تا پهلوی ) به شرح خود میپردازد :

0000

گفت: جناب میرزا مسیح اللهً! داستان زندگی و شرح حال من مفصل است. پدرم میرزا مجید در کودکی مرا به مکتب فرستاد، قرآن و کتاب گلستان و بوستان سعدی و کتاب حمله حیدری را خواندم؛ بعد هم چنانچه رسم مکتب های قدیم بود، کسانی که می خواستند بچه هایشان بیشتر با سواد شوند، به خواندن مراحل بعدی درسها تشویقاتی می کردند؛ پیش استاد دیگری رفتم. کتاب نصاب الصبیان(1) و مختصری از کتاب امثله(2) و ترسل (خط شکسته) و خط رقومی و هندسه و خط نسخ و نستعلیق یاد گرفتم و به حد کامل آشنائی پیدا کردم و تا سن چهارده سالگی مشغول تحصیل بودم. ضمناً چون پدرم میرزا مجید مردی تهیدست بود و عائله خود را از مختصر دکانی که در کنار بازار زنجان داشت (توتون و تنباکو فروشی) اداره می کرد، نتوانست بیشتر از این مصارف زندگی مرا متحمل شود، برای کمک خرج زندگیم شاگرد قهوه چی شدم، سه سال شاگرد قهوه چی بودم.

البته بر اثر رفت و آمد اشخاص ولگرد و همه جائی (مخصوصاً یک عده گاری چی به قهوه خانه ما، که در زاویه یکی از محلات زنجان واقع شده بود) و تماس با آنها اخلاق من فاسد شد، به حدی که شرح و بسط آن مناسب نیست؛در همین اوقات بود که پدرم از دنیا رفت. تمام ثروت و اسباب دکان بین من و دو خواهرم تقسیم شد. کلیه سهم ارث من سی و پنج تومان به پول آن زمان بود که تمامی این مبلغ را به فاصله سه ماه با رفقای نااهلم خرج کردم و ضمناً از قهوه خانه خارج شدم و با همان باند فساد شروع کردیم به جیب بری و دزدی. مدتی شغل ما کلاهبرداری و جیب بری خلق خدا بود. اما از آنجائی که دزد و خیانتکار به کیفر کردارش مبتلا می شود، آخرالامر دستگیر شدیم؛ بدین شرح:

شبی از شبها رفقایم پیشنهاد کردند که یکی از مغازه های خرازی فروشی معتبر شهر زنجان را که برای دستبرد ما مناسب تر از مغازه های دیگر بود خالی کنیم، البته دسته کلیدهای متعدد به این منظور با خود داشتیم که هر نوع قفلی را بتوانیم باز کنیم. وقتی در را باز کردیم، سه نفری داخل دکان شدیم، در را بستیم و کیسه گونی ها را پر از اجناس قیمتی کرده، به دوش کشیدیم که از دکان خارج شویم، یک دفعه متوجه شدیم درب دکان از آن طرف قفل شده، مات و مبهوت کیسه گونی ها را به دوش گرفته، از فرط حیرت و ترس، نه قدرت سرپا ایستادن و نه نشستن و نه راه رفتن، پس از ساعتی در باز شد، پنج نفر پاسبان وارد شدند، دست های ما را بستند و صورت مجلسی تنظیم نموده، و ما را به کلانتری زنجان جلب نموده و پس از تکمیل پرونده و رفتن به دادسرا، به سلامتی شما مدت شش ماه زندانی شدیم.

بعد از شش ماه از زندان خارج شده و در یکی از کاروانسراهای شهر زنجان به کمک عمویم میرزا عبدالرحمن، دالان دار و قپانچی شدم. آنجا هم به واسطه اینکه سه کیسه ترنجبین، شبانه از یک نفر تاجر سرقت رفته بود، آخرالأمر مال گم شده سر از گریبان خودم در آورد و حاج محمد رضا صاحب کاروانسرا بعد از پانزده روز دالان داری مرا بیرون کرد.

 

وقتی مرا از کاروانسرا بیرون کردند، دیگر نتوانستم در شهر زنجان بمانم. رفتم اطراف همدان و در یکی از معادن استخراج سنگ آهن استخدام و سر عمله شدم. چون نسبتاً فعالیتی داشتم، کار من نظر یک نفر از اربابان معدن به نام بمان الله یزدانی جلب نمود. گفت: پسر اهل کجائی؟ گفتم اهل زنجان. گفت احسنتً! احسنت! تا چه میزان سواد داری؟ گفتم مقدار کمی سواد دارم. پرسید: ازدواج کرده ای؟ گفتم: خیر. گفت: پس امشب خانه ما باش. گفتم: بچشم.       

چگونگی جذب به بهائیت و اخذ عنوان مبلغ :      

سر شب وقتی کشیک من تمام شد، همراه ارباب روانه خانه او شدیم. شب مرا به مجلسی که افراد زیادی زن و مرد در آنجا شرکت داشتند برد. یک نفر پیرمرد برخاست به عنوان گوینده و مقدار زیادی مطالب را که بعدها فهمیدم مطالب مربوط به بهائیت بوده، برای آنان بیان نمود. خلاصه پس از چند جلسه مرا فریب داده تسجیل(3) کردند و به مسلک بهائیت وارد نمودند. آهسته آهسته راه تبلیغ مطالب امری به من می آموختند تا ورزیده شدم. به طوری که بعضی از شب ها که مبلغ دیرتر می آمد، من خودم بهائیان را تبلیغ می کردم. خلاصه پس از یازده ماه، آقای بمان الله یزدانی، دوشیزه خود را به نام روح انگیز به ازدواج من درآورد و عقد بهائی بسته شد.

طولی نکشید که با حمایت جناب بمان الله، جزء مبلیغین امری قرار گرفتم. فرمان تبلیغی مرا صادر کردند. مدت 23 سال است مشغول تبلیغم. سفرهائی به اردکان، تفت، یزد، شیراز، اصفهان، نجف آباد، نیشابور، کاشمر، تربت حیدریه، فردوس و زرگ بشرویه کرده ام و در این حال بود پرسیدمکه جناب آقا میرزا یحیی آیا در قسمت تبلیغات واقعاً از روی اعتقاد و صمیمیت تبلیغ می کنید، یا برای حفظ مقام و اداره امر معاش است؟

میرزا یحیی قاه قاه خندید، گفت: برادر، آقای رحمانی! خیلی عجیب است از جنابعالی! بنده که اول شرح زندگیم را برای شما گفتم که گاهی قهوه چی، گاهی هم جیب بر و کلاه بردار، گاهی هم قپانچی و گاهی هم سر عمله معدن بودم، دیگر این سؤال چه معنی دارد؟ گفتم جناب آقا میرزا یحیی! از جواب خودداری نکنید. گفت: آقای رحمانی! بنده این تبلیغ را هم مثل همان قپانچی گری یا کلاه برداری بیشتر حساب نمی کنم. البته این تبلیغ آسان تر است و زحمتی هم ندارد. ضمناً به هر شهر و دیاری هم وارد شدم، احترام زیادی دارم. شام  و ناهارم هم مرتب و بهترین غذا مال من است.

0000

شما کابر گرامی چه فکر میکنید ؟ نفاق  از اینواضحتر دیده اید ؟

پی نوشتها :

 

1- کتاب لعتی است عربی به فارسی، کوچک و منظوم

2- کتاب صرف افعال عربی است که طلاب علوم دینی آن را می خوانند.

3- تسجیل عبارت است از اینکه هر کسی بهائی شود، سجل شخصی بهائی را گرفته، در دفتر آمار خود ثبت می کند و نام این کار تسجیل می گویند!

 

پنج شنبه, 16 خرداد 1398 09:40

مبلغین بهائی از نگاه مبلغ بهائی موسی اصفهانی

نوشته شده توسط

بهائیت در ایران:  مسیح الله رحمانی مبلغ برائت جسته از فرقه ضاله بهائیت از دیدار خود با موسی اصفهانی دیگر مبلغ بهائی نقل میکند ،  جناب سید موسی فرمود: آقای رحمانی! مبلغین بهائی از نظر اعتقاد و عقیده داشتن از این ۴ دسته خارج نیستند. 

دسته اول: تعداد زیادی از مبلّغین حقیقت را فهمیده و برگشته اند، و بلادرنگ ردیه نوشته، بطلان بهائیت را با ادلّه و منطق صحیح آشکار ساخته اند؛ مانند: مرحوم حسن نیکو، نویسنده کتاب فلسفه نیکو که اخیرا در چهار جلد چاپ شده که در زمینه خودش بهترین کتاب است. و نیز مرحوم عبدالحسین آیتی مشهور به آواره، نویسنده کتاب کشف الحیل در سه جلد، و همچنین مرحوم فضل الله صبحی، نویسنده ردیه مشهور «خاطرات صبحی» یا «پیام پدر و...

افراد دیگری به پیروی از همین دسته اول از کسانی که بعد از برگشتن شان از مرام بهائیت خواستند ردپه بنویسند، بهائیان فوراً متوجّه شده، یا آنان را به انواع دسیسه ها مسموم کردند یا خفه نمودند یا اگر صلاح خود را در کشتن آنها ندانستند، آنان را تحت شرایطی قرار دادند که نتوانند ردیه بنویسند. یکی از دوستانم نقل کرد در سفری که به مصر به ملاقات آقای ابوالفضل گلپایگانی، نویسنده فرائد که با قلم طرارانه و مسموم، آن کتاب را به نفع بهائیت نوشت رفته بودم، دیدم ایشان در حجره ای با مختصر زندگانی فقیرانه ای روزگار می گذرانند؛ ضمناً اضافه کرد یادم نمی رود که ایشان منقلی جلوی خود گذاشته و قوری ای بش (یند) زده هم کنار منقل و یک دانه فنجان کثیف که معلوم بود مدت ها است شسته نشده روی نعلبکی کثیف تر از آن گذاشته بودند، خود او هم زانو بغل زده در حیرت بود، پس از سلام و خوش و بش کردن گفتم: رفیق عزیز این چه وضع است؟! چه می کنی؟ 
بلافاصله این آیه را خواند:
 «خسر الدنیا و الاخرة ذلك هو الخسران المبین»(1)و این آیه ای است که عمر بن سعد ابی وقاص وقتی از کربلا برگشت و ابن زیاد از دادن حکومت ری به وی امتناع ورزید قرائت کرد؛ سپس شروع کرد به گریه کردن و گفت: «ان الافندی رجل سیاسی خدعنا بشیطنته»، عباس افندی مردی سیاسی بود، به تقلبش ما را گول زد. حال فهمیده ام که گول خورده ام. اما آنها قبل از آنکه دست و پائی کنم و به ایران برگردم و ردّیه ای بنویسم، فوراً احساس کردند و چنان شهرت دادند که من به صورت ظاهر آزادم، ولی در حقیقت زندانی ام .خلاصه تمام زحمات مرا فراموش کرده، با پرداخت ماهی یک و نیم لیره انگلیسی که به زحمت زندگانی مرا کفایت می کند، مرا در اینجا متوقف ساخته اند. و باز هم شروع کرد به گریه کردن. مدتی که اشک ریخت دیدم دست بر دست می زند و می گوید آه! آه! دیوانه وار مدتی آه کشید، سپس ساکت شد و دست ها را که با آنها زانوها را بغل کرده بود روی سینه گذاشت. به طوری که دست راست او روی بازوی چپ و دست چپ روی بازوی راست واقع شده بود، با نهایت ناراحتی سر و بدن را به راست و چپ حرکت می داد و حرف نمی زد. به طوری که من خسته شدم. حرکت کردم و خارج شدم. از زیادی حیرانی توجهی به من ننمود. و شاید متوجه شد که من از اطاق خارج شدم.

دسته دوّم: مبلّغینی چون من قلک زده که به بطلان بهائیت پی برده، هوی و هوسی هم ندارم؛ اما وضع اقتصادی و فشار زندگی مرا وادار کرده که حقوق اندکی بگیرم و زندگی خود را تأمین، و ضمناً به اسم مبلّغ مسافرت هائی هم بنمایم.
دسته سوّم: یک عده از جوان های عیّاش هستند که فقط به منظور فرو نشاندن شهوت و اعمال غریزه جنسی، خود را در سلک مبلّغین قرار می دهند. بعد که آنها هم پیر شدند، غالبشان می فهمند؛ برگردند با بر نگردند کاری نداریم.
دسته چهارم: عده ای هستند که قومیت و جاهلیت آنها را وادار کرده که به نفع بهاءالله تبلیغ کنند. و این دسته افرادی هستند که از کوچکی از پستان بهائیت شیر خورده و در بهائیت نشو و نما و پرورش یافته اند. و تحصیلاتی نموده، پس از دوران مقدماتی وارد رشته تبلیغی شده، همان تقلید کورکورانه و تعصّب و جهل و حمق نمی گذارد که سخن حقّی را گوش کنند با استدلالات صحیح را بشنوند، یعنی مثل مشرکین صدر اول اسلام، که به مردمی که روی په اسلام می آوردند می گفتند گوش خود را پنبه بگذارید که سخنان محمد (ص) را نشنوید، این دسته که پنبه تعصّب و جهل و غفلت را در گوش قرار داده، حاضر نیستند گفتار حق را بشنوند. بعد فکر کنند ببینند صحیح است یا نه. و نوعاً چون مطلب حقّی را گوش نداده، یا استدلالات صحیح را مطالعه نکرده اند، نمی توانند مطالب حق را از باطل تشخیص دهند. در نتیجه در هر حالی سنگ تبلیغ بهائیت را به سینه زده، و برای همیشه در جهل و نادانی باقی می مانند. مگر خدای متعال اسباب هدایت آنان را به گونه ای فراهم فرماید.

با این بیانات ، اشک حسرت از چشمانش جاری شد و دیگر با من خداحافظی کرد و راه افتاد. من چون این شخص را در زرنگی از طرفی، و راستگونی از دیگر سوی دیدم، احترام زیادی نمودم. هنگام حرکت مقداری تعارفات، هدیه، و سر راهی برایش آوردم. مردم آبادی ما تمام احترامات من را به حساب بهائیت می گذاشتند. آنها نیز سر راهی و کادوی زیادی برایش آوردند. آقا موسی اصفهانی از ما خداحافظی کرد و رفت.

پی نوشت :

1- سوره حج، آیه 11

 

 

محیط های مورد تأکید بهائیت برای تبلیغ

بهائیت در ایران : محیط های مورد تأکید بهائیت برای تبلیغ کدامند ؟

حسن معاشرت پیروان فرقه ضاله بهائیت یکی از دستورات تشکیلات بهائیت می باشد در بسیاری از موارد تشابه زیادی بین فرقه بهائیت و منافقین وجود دارد و اگر رؤسای تشکیلات دستور دهند تروری انجام شود با کمال میل انجام می‌دهند.

تبلیغ در بهائیت از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است به گونه ای که اگر تبلیغ را از این تشکیلات جدا کنید رگ حیات بهائیت خشکیده می شوند. به طور مثال در پیام بیت‌العدل در 26 ژوئن سال 2006، شدیداً تاکید به تبلیغ شده و تا آنجا پیش رفته که به اعضای بهائی گوشزد می‌کند «...اگر در تبلیغ سستی کنید رگ حیات تشکیلات قطع می‌شود در هر صورت باید تبلیغ کرد ولی با سیاست، اگر تبلیغ آشکار ممکن نشد در پنهان به جذب بپردازید...»
شیوه های تبلیغی تشکیلات بهائیت بر اساس تمام تجارب جهانی آنها انجام می گیرد و آنها بر اساس قشرشناسی و متناسب با هر فرد و هر تفکر امر تبلیغات را در پیش می گیرند. روش های تبیلغی بهائیت به این شکل است: محیط کاری، سیر آموزش‌های تبلیغی، آداب اجتماعی، فعالیت روستائی، فعالیت‌های توسعه اجتماعی با رویکرد تبلیغی، دوست‌یابی، تیم‌های ورزشی، دانشجویان، ایجاد سازمان‌های مردم‌نهاد(NGO)، همسایه‌ها، گزارش‌نویسی یا وقایع اتفاقیه توسط اعضاء. ودر دنیای مجازی شبکه های اجتماعی و استفاده از شبکه های اطلاع رسانی همچون تلگرام و...
روش تبلیغ در بهائیت بیشتر در محیط های کاری و در پایگاههای اجتماعی صورت می گیرد و آنها بیشتر با افرادی که از نظر اعتقادات دینی سست و ضعیف هستند ارتباط می گیرند و با برخورد اخلاق حسنه که در بهائیت یک دستور تشکیلاتی است ارتباط دوستانه را کلید می زنند. نوک تیز پیکان تبلیغ بهائیت آداب اجتماعی و ارتباط دوستانه در جامعه است. آنها با روابط دوستانه‌ای که ایجاد می کنند اعتماد افراد را که آگاهی کمتری نسبت به مسائل دینی دارند به خود جلب می‌کنند و بعد با این روابط کم‌کم ایراداتی که جامعه نسبت به آموزه‌های بهائیت وارد نموده است را با توجیهاتی پاسخ می‌دهند.
روش بهائیت برای نفوذ در روستاهای کشور/ حضور فعال در مشارکت های شهری
در روستاهای ایران ، استانهای مرزی و دیگر شهرستان‌ها، ردپای مبلغین بهائی به چشم می خورد. از آنجا که روستائیان نسبت به آموزه های دینی از تعصب بیشتری برخوردارند، مبلغین بهائیت با تدبیر بیشتری عمل می‌کنند یعنی در بدو ورود به آنها خدمات می‌دهند و بعد وارد گفتگوی سطحی با آنها می‌شوند و بعد که ارتباط دوستانه‌تری را با آنها بر‌قرار کردند، عقاید خود را در پس شبهات دینی به آنها القا می‌کنند و از آنجا که قشر روستایی جهت برطرف نمودن شبهات خود دسترسی به روحانیت، کتاب و یا رسانه‌ای مطمئن ندارد، مجبور به خواندن کتبی می شوند که توسط مبلغین بهائی در اختیار آنها گذاشته شده است.
بهائیت به تمام فضاهای تبلیغی خود به صورت کمی و کیفی نگاه می کند و عمدتا در شهرستانها، روستاها، دانشگاه، سینما و پارکها فعالیت دارند. تشکیلات بهائیت شاید در دانشگاه بتواند یک نفر را جذب و در فعالیت‌های حقوق بشری و یا سیاسی در ضدیت با نظام درآورد که این امر ارزشش از جذب افراد در روستاها برایشان بیشتر است. یکی دیگر از فضاهایی که بهائیت بر آن انگشت گذاشته است، ورود به تیمهای ورزشی و باشگاهی است؛ باشگاه‌های ورزشی، از مهم‌ترین مکان‌ها برای نفوذ در میان جوانان می‌باشد. تفاوت این نوع فعالیت با فعالیت دوست‌یابی در نحوه و اجراءآن می‌باشد. در دوست‌یابی محور تبلیغ، «فرد با فرد» است، ولی در محافل ورزشی سعی تشکیلات فرقه بر این است، تا با نفوذ افراد بهائی در یک تیم یا یک ورزشگاه، محل خاصی را تبدیل به پایگاه تبلیغ بهائیت کنند.
یکی از دستورات تشکیلاتی برای پیروان بهائیت در ارتباط با همسایگان است و برای آنها مسلمان و غیرمسلمان فرقی نمی کند و از بین همه افراد با هر دینی دست به جذب می‌زنند. یکی دیگر از فعالیتهای اجتماعی آنها حضور فعال در مشارکتهای شهری است تا در محل‌های سکونت خود نقش آفرین باشند. در این قبیل امور، از مبلغین بهائیت خواسته می‌شود، برای آنکه وجهه اجتماعی مؤثری در محل خود پیدا کنند اقداماتی از قبیل ذیل را در دستور کار خود قرار دهند: مشارکت فعال در امور محله در طی درخواست از شهرداری های هر منطقه، جهت تهیه سطل‌های زباله و یا گُل‌کاری کوچه ها و خیابان ها و از این قبیل فعالیت ها که توسط افراد فرقه در مناطق مختلف کشور صورت می گیرد، تهیه بروشور برای حفاظت محیط زیست و ضرورت محافظت از آن و توزیع در سطح شهر، بازسازی مناطق بهایی نشین.
فعالیت‌های توسعه در محله و کوچه، باعث جلب توجه همسایگان شده و تصویری مطلوب از فرد در ذهن همسایه‌ها پدید می‌آورد. مبلغین بهائیت در این مرحله از بروشورهای مخصوص خود استفاده می کنند. و در نتیجه، مرحله اول ارتباط، مرحله دوم اعتماد و در نهایت آشناسازی و تبلیغ مستقیم آغاز می‌شود. فعالیت در حوزه پارک‌ها و سینماها، فعالیتی مکمل شناخته می‌شود که در کنار فعالیت‌های دیگر در جهت تکمیل آنها مورد استفاده قرار می‌گیرد. تجربه فعالیت بهائیان در پارک‌ها نشان داده است که از هر 20 نفر سوژه هدف، تنها یک نفر جذب کامل شده و دورۀ «طرح روحی» را می‌گذراند. زیرا درجه اعتماد و عمق دوستی، در پارک‌ها به کندی پیش می‌رود و به جهت ایراد شبهات مناسب می‌باشد.
اما در کنار اینفعالیت همه جانبه مبلغین بهائی باید به یک موضوع مهم هم پرداخت:

سوال : علل گرایش برخی از افراد جامعه ایران به تشکیلات بهائیت چیست ؟

در پاسخ شفاف باید گفت علل گرایش برخی از افراد جامعه ایران به تشکیلات بهائیت به عللی همچون : عدم آگاهی، دین گریزی، سستی در باورهای دینی، رفع مشکلات مالی، سوء استفاده افراد و... برمی خوریم .به این معنی که برخی برای گرفتن اقامت در خارج، یا ارتباط جنسی آزاد و یا رفع مشکلات مالی جذب بهائیت می شوند. بهائیت با جمع آوری افراد بی خانمان به آنها امکانات زندگی می دهد و پس از مدتی به عنوان مبلغ به دل جامعه می فرستد.

 

موسسات مردم نهاد  یکی از بهترین بسترهای پوششی برای فعالیت تشکلات بهائیت است. فعالیت‌های بهائیان در قالب این قبیل سازمان‌ها، پوششی مناسب برای تمامی فعالیت‌هایِ دیگر تبلیغیشان است. فعالیت‌های تبلیغی و جذبی، فعالیت‌های توسعه اجتماعی و اقتصادی می‌تواند در این قالب ساماندهی شود. در واقع بستر چنین سازمان‌هایی ظرفیت مناسب و ایده آلی برای فعالیت‌های جامعۀ بهائی است. برخی از فعالیت های این بخش: تهیه و پخش بروشورهای مختلف در جامعۀ هدف، تشکیل کلاس‌های سوادآموزی از طریق NGO و در لوای این پوشش تبلیغ آموزه های فرقه. از این دست NGOها در بسیاری از نقاط مختلف کشور تشکیل شده و مشغول به فعالیت های خود هستند.
یا با راه اندازی مهد کودک به ویژه مهد کودک های استثنایی که جذابیت و توجه بیشتری ایجاد می کند، دست به جذب می زنند و یا مراکزی برای افراد بی سرپرست و کودکان خیابانی راه اندازی می کنند و وقتی این افراد را تحت پوشش خود قرار دادند  پس از چند سال به عنوان یک مبلغ  به جامعه می فرستند. این تشکیلات به صراحت اذعان نموده است که هدف اصلی از این امر، ایجاد پایگاه‌های دائمی و مستحکم می‌باشد تا بعد از مدت نسبتاً طولانی به فعالیت تبلیغی مؤثری تبدیل شود. جامعۀ بهائی از اینگونه تبلیغ، ثمرات بسیاری دیده ‌است و همواره آن را مد نظر قرار داده است.
و سخن آخر اینکه با توجهبه مطالب بیان شده مدیران فرهنگی وامنیتی کشور باید مراقب  نفوذ برخی عوامل بهائی در ارگانهای رسمی کشور باشند .

باید مراقب بود که حتی یک مورد نفوذ عناصر بهائی در نهادهای کشوری نداشته باشیم .  در حوزه تبلیغ هم همانطور که تبلیغات مثبت برای بهائیت اهمیت دارد به اذعان خود این تشکیلات تبلیغ منفی هم برایشان تبعات سنگین دارد استفاده از ظرفیت متبریان از بهائیت یک فرصت بسیار غنی برای مقابله با تبلیغ فرقه میباشد که تا کنون از آن به خوبی استفاده نشده است

بهائیت فرقه‌ای چند‌چهره ای است. چهره‌ای «صوری» مبتنی بر شعارهایی مزوّرانه و چهره‌ای «درونی» که همانند دیگر فرقه‌ها فشار معنوی و فیزیکی قابل توجهی بر اعضای خود وارد می کند تا آنها را وادار به تمکین خواسته های بیت‌العدل کند. این رفتارهای دوگانه در فرقه بهائیت بر مبنای یک عادت تبلیغی سامان‌دهی می‌شود.

 

 

پنج شنبه, 16 خرداد 1398 09:35

پیوند بهائیان و مسیحیت تبشیری در حمایت ازاسرائیل

نوشته شده توسط

بهائیت در ایران : یکی از آموزه هایی که مسیحیان تبشیری در بین تشریح انجیل به آن می پردازند، بحث لزوم تشکیل اسرائیل به استناد پیشگویی های کتاب مقدس می باشد که این امر روشن می سازد که تبشیری ها در راستای منافع صهیونیزم، مسیحیت را نیز به عنوان ابزار به کار گرفته اند.

روش "استناد به پیشگویی های کتاب مقدس برای تحقق حکومت اسرائیل" شیوه ای است که یهود بنا بر آن اهداف خود را ترسیم می کند و از این جهت این نوع اعتقاد به واسطه صهیونیست ها در فرقه ها و نحله های سایر ادیان نیز تسری داده شده تا حامیان صهیونیست منحصر در یهود نباشند.

اگرچه در مذهب یهود، نژاد و نسل حرف اساسی را می زند و یهودی حقیقی کسی است که از مادر به این کیش زاده شده باشد اما گرایش به صهیونیزم چنین محدودیتی ندارد زیراکه یک صهیونیزم در هر دین و ملتی قائل به برتری نژاد یهودی و تشکیل حکومت این قوم در سرزمین اشغالی می باشد که از این نظر صهیونیست ها را می توان سربازان غیر یهودی اسرائیل دانست.

بهائیان نیز در بهره گیری از روش "استناد به پیشگویی های کتاب مقدس برای تحقق حکومت اسرائیل"  بسیار کهنه کار هستند چنانچه بانیان این فرقه ضاله از این شیوه در آثارشان بسیار بهره برده اند. در کتاب وارثان کلیم، صفحه23 و 24 دقیقا با همان مشیی که مبلغان تبشیری در تفسیر کتاب مقدس دارند و با استناد به کتاب مقدس، حمایت همه جانبه خود از این رژیم غاصب را ابراز می کنند.

نکته جالب اینکه بهائیان حتی از مسیحیان تبشیری نیز در این رابطه سبقت گرفته و تاریخ تشکیل دولت اسرائیل را به انبیا منسوب کرده اند و در همان کتاب گفته اند که 1844 میلادی که آغاز غصب جدی اسرائیل بوده در کتاب دانیال نبی آمده است. در حقیقت بهائیان و مسیحیان تبشیری یک رسالت مشترک دارند و آن دشمنی با اسلام و حمایت تمام قد از جنایتکاران صهیون می باشد.

بر اساس این گزارش از دیگر نقاط مشترک بهائیان و مسیحیان تبشیری در حمایت از اسرائیل می‌توان به بحث ضرورت تبلیغ بین مسلمانان و فضاسازی برای رژیم اشغالگر قدس اشاره کرد چنانکه به نظر می‌سد هر دو فرقه به دنبال تربیت نیروی پیاده در داخل کشور هستند تا در وقت لزوم  برای ایجاد اغتشاش از آن‌ها بهره گیرند.

ماموریت جریان تبلیغ مسیحیت در ایران همانند فرقه بهائیت ماموریتی تباه کننده در بین ایرانیان مسلمان است و از این منظر است که در قاموس روابط پیدا و پنهان اسرائیل، تبشیری ها جایگاه ویژه ای پیدا می کنند و سران جریان تبشیر از سوی این رژیم تکریم می‌شوند.

در ابعاد رسانه ای هم نگاهی گذارا به سایت های راه اندازی شده توسط اردوگاه صلیبی گویای این است که آنها راهبرد خبری شان را طوری چیده اند که از تبشیری ها و بهائیان به عنوان دو اقلیت مظلوم در ایران نام برده شود و مدافعی تمام عیار برای این دو فرقه باشند.

اردوهای برگزار شده توسط اردوگاه صلیبی در اسرائیل با شرکت مسیحیان فارسی زبان ، تعریف و تمجیدهای سران تبشیری ها از اسرائیل، حمایت های دو جانبه اسرائیل و تبشیری ها همگی نشان دهنده علت های ناگفته حمایت از جریان تبشیر از سوی صهیونیست ها است.

در پایان باید خاطر نشان ساخت تمامی آنچه در این مجال اندک بیان شد تنها بخشی از علل ناگفته حمایت صهیونیست از بهائیت و مسیحیت تبشیری است که هم راستا با نظام سلطه و اسرائیل در تخریب فرهنگی ایران اهتمام جدی دارند.




بهائیت در ایران برداشت از پایگاه جامع شناخت بهائیت : بهائيت براي نفي خاتميت و اثبات حقانيت خود، از اقتضاي زمان سخن مي‌راند؛ در حالي‌که بهائيت پس از دو قرن، نتوانسته حتي يک درصد جمعيت جهان را به خود جذب کند و اين عدم توفيق، به معناي آن است که بهائيت با همه تلاشي که در راستاي همسوسازي آموزه‌هايش با اقتضاي زمان به کار بسته، در دستيابي به هدفش ناکام بوده است.

شنبه, 11 خرداد 1398 06:01

«ابن الانسان» از نگاه سران بهائیت (بخش اول )

نوشته شده توسط

بهائیت در ایران : بهائیت یکی از متنبیان و مدعیان دروغین مهدویت و ظهور است که با کاربست شیوه‌های گوناگون باطنی‌گری و تأویل‌گرایی، ادعاهای بسیاری درباره منجی موعود دارد(۱) که غالباً مبتنی بر بشارت ادیان است؛(۲) مانند بحث کیستی «ابن الانسان» که در دوبخش ابتدا به ارائه نگاه پیامبر خواندگان فرقه ضاله بهائیت به موضوع ابن الانسان پرداخته ودر بخش دوم به نقد و تناقض های ایننگاه با اعتقادات بهائیت میپردازیم

بهائیت در ایران : سید حمید روحانی، تاریخ نگار انقلاب در خصوص حجاب و عفاف و عملکرد رضاخان در کشف حجاب اظهار داشت: رضاخان نه از خودش اختیاری داشت و نه در تصمیم گیری دارای استقلال فکری بود، رضاخان یک فرد عامی و بی سواد بود که با خشونت و دیکتاتوری سعی در پیشبرد اهداف خود داشت.

صفحه139 از450

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی