مقالات بهائیت (3597)
بهائیت، ابزاردیکتاتورها برای سرکوب آزادی خواهان
کوتاه و قابل تامل
بهائیت در ایران : سران فرقهی بهائیت که موجودیت خود را در پس حمایت استعمارگران و سلطهگران بینالمللی یافتند، برای جلب حمایت قدرتها و دیکتاتورهای کشورها، اقدام به جعل احکامی برای کسب رضایت هرچه بیشتر ایشان کردند؛ احکامی که با عمل پیروان بهائیت به آن، هرگونه اقدام آزادیخواهانه و عدالتطلبانه از ایشان سلب میشود.
برای نمونه، میتوان به اظهارات سران این فرقه نظیر عدم دخالت در سیاست [1] و یا منع از جهاد و مقابلهی با ستمگران اشاره کرد.[2] کار به جایی میرسد که رهبران این فرقه، دخالت در امور سیاسی را مساوی با خروج از فرقهی بهائیت معرفی میکنند.[3] اینها، آموزههای مکرر و مؤکد رهبران بهائی به پیروان خویش است.
توجه داشته باشیم که حکومتگرانی که بهائیان از دخالت در امورشان منع کردهاند، شامل رژیمهای دیکتاتوری و حتی مناطقی که تحت تسلط بیگانگان هست، نیز میشود. بنابراین، اگر در کشوری دیکتاتوری مستبد بر سرکار باشد و نهایت ظلم را نیز به مردم مبذول دارد و یا حتی کشوری تحت اشغال باشد، بنابر تعالیم بهائی، پیروانش حق اشکال و یا اعتراض به ظالمین و یا غاصبین را به هیچوجه ندارند! چرا که رهبران این فرقه حکم کردهاند: «حکم هر دولت و حکومتی، حتی اگر مستبد باشد، واجبالاطاعه است؛ نباید با آزادیخواهان دمساز شد».[4]
وجود همین احکام و قوانین در فرقهی بهائیت، باعث شده که این فرقه، محبوب ظالمین و غاصبین گردد و از حمایتهای بیدریغ ایشان، بهرهمند شود و حتی در مواردی، به صورت ابزاری برای مقابله با حرکت آزادیخواهانهی ملّتها قرار گیرد.
نمونهی استفادهی ابزاری از فرقهی بهائیت را میتوان، به استفادهی ابزاری از این فرقه، برای سرکوب اعتراضات آزادیخواهانهی مردم مسلمان الجزایر، در مقابل استعمار فرانسه، مشاهده کرد.[5]
پینوشت:
[1]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینهی حدود و احکام، صص 334-333.
[2]. همان، ص 217.
[3]. همان، ص 337-336؛ سالنامه جوانان بهائی ایران، 109-108 بدیع، ج 3، صص 197-196.
[4]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینهی حدود و احکام، ص 464؛ مکاتیب عبدالبهاء، 8/ 247-246؛ مجله اخبار امری، 1356، ش 7، ص 272.
[5]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، 9/ 44-43.
بهائیت : " اگر دین سبب اختلاف شود بهتر است نباشد"
کوتاه و خواندنی
بهائیت در ایران : شبکهی «نوین تیوی» وابسته به فرقهی بهائیت و اشاعه دهنده اعتقادات این فرقه ضاله میباشد ، در یکی از برنامهای این شبکه تحت عنوان «اندیشه نو» به موضوع نقش مذهب در جامعه پرداخته و گزارشی از رویکرد نزولی جوانان به مذهب، در جهان امروز و نقش منفی مذاهب در همزیستی مسالمتآمیز میان مردم، ارائه میشود . کارشناس برنامه که قاعدتا از بهائیون متعصب بوده مدعی شد: متأسفانه نقش مذهب در جهان امروز، بسیار مخرب است، چرا که بیشتر مردم، حس خود برتر بینی را از مذهب برداشت میکنند وخیلی از گروههای تندرو، برای توجیه اقدامات خود، توجیه مذهبی دارند.[1] در میان صحبتهای گویندهی برنامه، به این نکته اشاره شد که در دیانت بهائی گفته شده، اگر دین سبب اختلاف شود، بهتر است که نباشد![2]
در پاسخ به این اظهار نظرهای غیر منطقی و تحلیل های آبکی که همانند تمامی برنامه های از این دست هدف اصلی آن، بزرگنمایی اختلاف میان مسلمانان بوده است، میگوئیم :
از نظر دین اسلام، محبت و همزیستی، بیشترین نقش را در ساماندهی جامعهی آرمانی انسانها دارد؛ چرا که پیشوایان بزرگ اسلام همواره، مردم را به دوستی، محبت و الفت میان مردم تشویق میکردند.[3] حال اگر عدهای در طبل نزاع و اختلاف بکوبند، این دیگر ربطی به اصل دین اسلام ندارد.
اما بر خلاف میل گوینده برنامه که سعی کرد آئین بهائی را بر خلاف ادیان دیگر، به دور از هرگونه اختلاف و نزاع معرفی کند؛ با گذری اجمالی در تاریخ کوتاه بهائیت به این مطلب پی میبریم که این فرقه از بدو تشکیل تا کنون، زمینهساز پیدایش اختلافها و نزاعهای بسیاری بوده است. از بهم زدن امنیت ملّی ایران به نفع دولتهای خارجی گرفته تا به جان هم افتادن سرکردگان این فرقه، حتی برادر با برادر.[4] فرقهای که در ظاهر از اختلاف بیزاری میجوید، اکنون به چند دسته نظیر ثابتین، ناقضین، سهرابی، بیتالعدلی و ارتدکس، منشعب شده است.[5]
اختلافات درونی در بهائیت، در زمان رهبران این فرقه به جایی میرسد که حسینعلینوری (ملقب به بهاءالله)، اظهار میدارد که با آمدن آئین بهائی، بغض، کینه و حسدی به وجود آمد، که پیش از آن سابقه نداشته و در زمانهای بعدی هم پدید نخواهد آمد![6]
بنابراین، اگر ملاک در پذیرش ادیان، همانگونه که گویندهی این برنامه بدان اشاره کرد، عدم بروز اختلاف و نزاع، میان رهبران و پیروانش باشد و وجود دین، سبب بروز اختلاف و دشمنی شود؛ بهائیت خود مصداق بارز اختلاف و نزاع است، در نتیجه بیدینی، از بهائی بودن بهتر است.
پینوشت:
[1]. شبکهی نوین تیوی، نام برنامه: اندیشه نو.
[2]. عباسافندی، خطابات، مصر: چ 1، 1921 م، به همت فرجالله زکی الکردی، ج 1، صص 19-18.
[3]. جهت اطلاع بیشتر میتوان به منابع ذیل مراجعه کرد: الف: امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، ترجمه: محمد دشتی، حکمت 211. رسول محلاتی، غررالحکم، ترجمه: سید هاشم، ج 1، ص 217 و 215. محمدمهدی ریشهری، میزانالحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، نرم افزار گنجینه روایات، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ج 2، ص 932، ح 3041. و...
[4]. عباس افندی، مکاتیب، ج 1، ص 271.
[5]. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، تهران، مؤسسه تحقیقی رائین، بیتا، (به نقل از: مرتضی احمدی، تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی)، صص 16-15.
[6]. حسینعلینوری، ایقان، مصر: فرجالله زکی، 1352 ق، ص 166.
تبلیغ اصلی ترین راهبرد بهائیت
بهائیت در ایران : نفوذ بهائیان در جامعه از طریق فعالیتهای اجتماعی تبلیغات در بهاییت از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است به گونه ای که اگر تبلیغ را از این تشکیلات جدا کنید، رگ حیات بهاییت خشکیده میشود. اولین هشدار این خشکیده شدم در پیام بیت العدل در ژوئن سال ۶۰۰۲ ،شدیداً مورد تاکید قرار گرفت در این پیام به اعضای جامعه بهائی گوشزد میکند «...اگر در تبلیغ سستی کنید رگ حیات تشکیالت قطع میشود در هر صورت باید تبلیغ کرد ولی با سیاست، اگر تبلیغ آشکار ممکن نشد در پنهان به جذب بپردازید...«.
محیطهای مورد تأکید بهاییت برای تبلیغ شیوه های تبلیغی تشکیلات بهاییت بر اساس تمام تجارب جهانی آنها انجام میگیرد و آنان بر اساس قشرشناسی و متناسب با هر فرد و هر تفکر امر تبلیغات را در پیش میگیرند. روشهای تبیلغی بهاییت به این شکل است: محیط کاری، سیر آموزشهای تبلیغی، آداب اجتماعی، فعالیت روستایی، فعالیتهای توسعه اجتماعی با رویکرد تبلیغی، دوستیابی، تیمهای ورزشی، دانشجویان، ایجاد سازمانهای مردم نهادNGO ، همسایه ها، گزارشنویسی یا وقایع اتفاقیه توسط اعضاء. روش تبلیغ در بهاییت بیشتر در محیطهای کاری و در پایگاههای اجتماعی صورت میگیرد و آنها بیشتر با افرادی ارتباط میگیرند که از نظر اعتقادات دینی ضعیف هستند و با برخورد و اخلاق مورد قبول که در بهاییت یک دستور تشکیلاتی است ارتباط دوستانه را کلید میزنند. نوک تیز پیکان تبلیغ بهاییت آداب اجتماعی و ارتباط دوستانه در جامعه است. آنان با روابط دوستانه ای که ایجاد میکنند اعتماد افرادی را به خود جلب میکنند و بعد با این روابط، کم کم به توجیه ایراداتی میپردازند که جامعه نسبت به آموزههای بهاییت وارد کرده است. رد پای مبلغین بهاییت برای نفوذ در روستاهای کشور/ حضور فعال در مشارکتهای شهری در استانهای مرزی و دیگر شهرستانها، به چشم میخورد. از آنجا که روستائیان نسبت به آموزههای دینی از تعصب بیشتری برخوردارند، مبلغین بهاییت با تدبیر بیشتری عمل میکنند؛ یعنی در بدو ورود، به آنان خدمات میدهند و بعد وارد گفتگوی سطحی با آنها میشوند و بعد که ارتباط دوستانه تری را با آنها برقرار کردند، عقاید خود را در پس شبهات دینی به آنها القا میکنند و از آنجا که قشر روستایی جهت برطرف نمودن شبهات خود دسترسی به روحانیت، کتاب و یا رسانه ای مطمئن ندارد، مجبور به خواندن کتبی میشوند که توسط مبلغین بهائی در اختیار آنها گذاشته شده است. بهاییت به تمام فضاهای تبلیغی خود به صورت کمی و کیفی نگاه میکند و عمدتاً در شهرستانها، روستاها، دانشگاه، سینما و پارکها فعالیت دارند. تشکیلات بهاییت شاید در دانشگاه بتواند یک نفر را جذب و در فعالیتهای حقوق بشری و یا سیاسی در ضدیت با نظام درآورد که این امر ارزشش از جذب افراد در روستاها برایشان بیشتر است. یکی دیگر از فضاهایی که بهاییت بر آن انگشت گذاشته است، ورود به تیمهای ورزشی و باشگاهی است؛ باشگاههای ورزشی، از مهمترین مکانها برای نفوذ در میان جوانان است. تفاوت این نوع فعالیت با فعالیت دوستیابی در نحوه و اجراء آن است. در دوستیابی محور تبلیغ، »فرد با فرد« است، ولی در محافل ورزشی سعی تشکیالت فرقه بر این است، تا با نفوذ افراد بهائی در یک تیم یا یک ورزشگاه، محل خاصی را تبدیل به پایگاه تبلیغ بهاییت کنند. یکی از دستورات تشکیالتی برای پیروان بهاییت در ارتباط با همسایگان است و برای آنها تفاوتی میان مسلمان و غیر مسلمان نیست و از بین همه افراد با هر دینی دست به جذب میزنند. یکی دیگر از فعالیتهای اجتماعی آنها حضور فعال در مشارکتهای شهری است تا در محلهای سکونت خود نقش آفرین باشند. در این قبیل امور، از مبلغین بهاییت خواسته میشود، برای آنکه وجهه اجتماعی مؤثری در محل خود پیدا کنند اقداماتی از قبیل ذیل را در دستور کار خود قرار دهند: مشارکت فعال در امور محله در طی درخواست از شهرداریهای هر منطقه، جهت تهیه سطلهای زباله و یا گُلکاری کوچهها و خیابانها و از این قبیل فعالیتها که توسط افراد فرقه در مناطق مختلف کشور صورت میگیرد؛ تهیه بروشور برای حفاظت محیط زیست و ضرورت محافظت از آن و توزیع در سطح شهر، بازسازی مناطق بهائی نشین و فعالیتهایی از این قبیل. 2 | نفوذ بهائیان در جامعه از طریق فعالیتهای اجتماعی فعالیتهای توسعه در محله و کوچه، باعث جلب توجه همسایگان شده و تصویری مطلوب از فرد در ذهن همسایهها پدید میآورد. مبلغین بهاییت در این مرحله از بروشورهای مخصوص خود استفاده میکنند و در نتیجه، مرحله اول ارتباط، مرحله دوم اعتماد و در نهایت آشناسازی و تبلیغ مستقیم آغاز میشود. فعالیت در حوزه پارکها و سینماها، فعالیتی مکمل شناخته میشود که در کنار فعالیتهای دیگر در جهت تکمیل آنها مورد استفاده قرار میگیرد. تجربه فعالیت بهائیان در پارکها نشان داده است که از هر ۶۰ نفر سوژه هدف، تنها یک نفر جذب کامل شده و دوره »طرح روحی« را میگذراند، زیرا درجه اعتماد و عمق دوستی، در پارکها به کندی پیش میرود و برای ایراد شبهات مناسب است.
علل گرایش برخی از افراد جامعه ایران به تشکیالت بهاییت/ حمایت از افراد بیخانمان و تربیت آنها به عنوان مبلغ بهاییت عدم آگاهی، دین گریزی، سستی در باورهای دینی، رفع مشکالت مالی، سوء استفاده افراد و... است به این معنی که برخی برای گرفتن اقامت در خارج، یا ارتباط جنسی آزاد و یا رفع مشکالت مالی جذب بهائیت میشوند. بهائیت با جمع آوری افراد بیخانمان، به آنها امکانات زندگی میدهد و پس از مدتی به عنوان مُبَلغ به دل جامعه میفرستد. NGO یکی از بهترین بسترهای پوششی برای فعالیت تشکالت بهائیت است. فعالیتهای بهائیان در قالب این قبیل سازمانها، پوششی مناسب برای تمامی فعالیتهایِ دیگر تبلیغیشان است. فعالیتهای تبلیغی و جذبی، فعالیتهای توسعه اجتماعی و اقتصادی میتواند در این قالب ساماندهی شود. در واقع بستر چنین سازمانهایی ظرفیت مناسب و ایده آلی برای فعالیتهای جامعه بهائی است. برخی از فعالیتهای این بخش: تهیه و پخش بروشورهای مختلف در جامعه هدف، تشکیل کالسهای سوادآموزی از طریق NGO و در لوای این پوشش تبلیغ آموزه ای فرقه. از این دست NGO ها در بسیاری از نقاط مختلف کشور تشکیل شده و مشغول به فعالیتهای خود هستند. یا با راه اندازی مهد کودک به ویژه مهد کودکهای استثنایی که جذابیت و توجه بیشتری ایجاد میکند، دست به جذب میزنند و یا مراکزی برای افراد بی سرپرست و کودکان خیابانی راه اندازی میکنند و وقتی این افراد را تحت پوشش خود قرار دادند پس از چند سال به عنوان یک مبلغ به جامعه میفرستند. این تشکیالت به صراحت اذعان کرده است که هدف اصلی از این امر، ایجاد پایگاههای دائمی و مستحکم است تا بعد از مدت نسبتاً طولانی به فعالیت تبلیغی مؤثری تبدیل شود. جامعه بهائی از اینگونه تبلیغات ، ثمرات بسیاری دیده است و همواره آن را مد نظر قرار داده است.
طرح برنامه جامعه بهائی در یکی از شهرستانها در طرح برنامه جامعه بهائی، در یکی از شهرستانها آمده است: »چون این کودکان نیازمند محبت هستند، از طریق »یکپارچگی« و »وحدت«، میتوان داخل قلب آنها نفوذ کرد و خانوادههای آنان را تقدیم حضرت بهاءالله نمود و سپس آنها را به گروههای مطالعه، بعد از مدتی طولانی دعوت نمود.« تراکم جمعیتی بهائیت در نقاط حاشیه تهران پررنگتر است. مهمترین مسئله ای که مانع خروج افراد از تشکیالت بهائیت میشود، اقدامات هیئت صیانت در تشکیالتِ بهائیت است که وظیفه این هیئت کنترل دائمی وضعیت قبل، حال و آینده افراد فرقه بهائیت است. این هیئت میبایست ارتباطات افراد بهائی را به طور مداوم بررسی کند تا مشخص شود آیا نسبت به معتقدات فرقه دگراندیش بوده یا مطیع محض هستند؟ میزان وابستگی و تعلقشان به فرقه بهائیت چگونه است؟ با بیانی ساده میتوان گفت کارکرد اصلی هیئت صیانت، حفظ افراد در درون ساختار تشکیلات است. خاطرات نجاتیافتگان بهائیت نشان میدهد اگر فردی بخواهد مستقل و خارج از چارت تشکیالت از خود قدرت تصمیمگیری نشان دهد، فوراً به شیوه های مختلف سرکوب میشود. در وهله اول نسبت به فرد خاطی و طغیانگر، وی را سلبِ نسبت کرده و سعی میکنند تا فرد کاملا احساس تنهائی و بیکسی کند تا دیگر قادر نباشد اقدامی انجام دهد و در نهایت مجبور شود زیر سلطه تشکیالت قرار گیرد؛ حتی بعد از اینکه فردی از بهائیت جدا شد، باز هم محافل وی را رها نمیکنند. به اشکال مختلف تهدید، تطمیع و... سعی میکنند وی را دوباره جذب کنند. این افراد همواره در معرض تنش و حوادث هستند. نجاتیافتگان شهادت میدهند اصلا بدین شکل نیست که محفل، امید خود را از دست بدهد.
نفوذ بهائیان در جامعه از طریق فعالیتهای اجتماعی :
ضرورت حمایت مادی و معنوی از نجات یافتگان به نظر تشکیالت، جذب هر نجاتیافته حتی بعد از سالهای زیادی که فرد از تشکیالت جدا شده، برای بهائیت کارائی دارد. محافل در برهه های زمانی خاص این موضوع را به شدت دنبال میکنند. در بسیاری از موارد تشابه زیادی بین فرقه بهائیت و فرقه منافقین وجود دارد. اگر رؤسای تشکیالت دستور دهند تروری انجام شود با کمال میل انجام میدهند. فعالیتهای شبانه روزی و زیر ذره بین قرار دادن هیئت صیانت از یک طرف و ترس از اقدامات تهدید آمیز این هیئت از طرف دیگری باعث شده تا افرادی که تمایل به جدایی از فرقه بهائیت را دارند، قادر به جدایی و رهایی از تشکیالت بهائیت نباشند؛ این افراد نیاز به حمایتهای مادی و معنوی دارند و نیاز است که شرایطی مهیا شود که این افراد تحت حمایتهای دولتی قرار گیرند. از طرفی فرد پس از آگاهی نسبت به تشکیالت بهائیت و جدا شدن از این فرقه با برخورد سرد مسلمانان مواجه میشود و جامعه هنوز او را به دید یک فرد بهائی میبیند که ما باید جامعه را نسبت به این مسئله آگاه کنیم. مقام معظم رهبری در سخنانشان اشاره به این مسئله دارند که برای مقابله با جنگ نرم هر شیوهای را که دشمن استفاده میکند از همان روش جهت مقابله با آنها بهره بگیرید پس وقتی بهائیت آداب اجتماعی و دوستی و رفاقت را سرلوحه کار تبلیغ خود قرار میدهد، چرا ما اینگونه عمل نکنیم . هشدار نسبت به نفوذ برخی عوامل بهائی در ارگانهای رسمی کشور تأسف بار است. همانگونه که تبلیغات مثبت برای بهائیت اهمیت دارد به اذعان خود این تشکیلات تبلیغ منفی هم برایشان تبعات سنگین دارد؛ اما ما متأسفانه از افراد جدا شده از بهائیت اصلا استفاده نمیکنیم و در واقع عملیات روانی ما ضعیف است. ما بسیاری از جدا شدگان از بهائیت را داریم که فقط یکی دو نفر از آنها رسانه ای شدند در حالیکه مثالً آقای قادری که از تشکیالت بهائیت جدا شد، یکی از معتمدان تشکیالت بهائیت در ایران بود که رسانه ها از این فرصت برای رسوایی فرقه ضاله بهائیت استفاده نمیکنند. بررسی فرقه بهائیت از آن جهت قابل تأمل است که غرب همواره در تالش بوده از ظرفیتهای گروههای شبه عرفانی و انحرافی مذهبی، بهره برداری کند و با کمکهای مستقیم مادی و معنوی آنها را به جریانهایی شبیه بهائیت تبدیل کند. این مسئله هوشیاری تمام مسئولان را در برخورد زود هنگام با موج اولیه نحله های شبه عرفانی میطلبد . تا مبادا این جریانهای انحرافی با گذشت زمان گسترش یابند و هزینه های فراوانی بر جامعه و نظام اسلامی تحمیل کنند. بهائیت فرقه چند چهره ای است. چهرهای »صوری« مبتنی بر شعارهایی مزوّرانه و چهرهای »درونی« که همانند دیگر فرقه ها فشار معنوی و فیزیکی قابل توجهی بر اعضای خود وارد میکند تا آنها را وادار به تمکین خواسته های بیتالعدل کند. این رفتارهای دوگانه در فرقه بهائیت بر مبنای یک عادت تبلیغی ساماندهی میشود. روابط عمومی به جهت ارائه چهرهای انساندوستانه به عنوان مهمترین ابزار تبلیغ در این فرقه شمرده میشود. تبلیغ چنان ریشه در ماهیت تشکیالت بهائی دارد که شناخت روند تبشیر، همان شناخت ماهیت بهائیت است.
قرائت به نفع خود ایات الهی قرآن برای اثبات حقانیت بهائیت
بهائیت در ایران : بهائیت چگونه برای اثبات خود به کتابی استناد میکند که خود معتقد است که این کتاب و دین ارائه شده در آن منسوخ شده است .
بهائیت همیشه در پی تفسیر به رای تمام استدالات برای اثبات حقانیت پوشالی خود هستند، از جمله این استدلالهای خود پسندانه اشاره میکنیم به آیهی 5 سورهی مبارکهی سجده: «يُدَبِّرُ ٱلْأَمْرَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ إِلَى ٱلْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِى يَوْمٍۢ كَانَ مِقْدَارُهُۥٓ أَلْفَ سَنَةٍۢ مِّمَّا تَعُدُّونَ[سجده/5] امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیرمیکند؛ سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما میشمرید بسوی او بالا میرود (و دنیا پایان مییابد). » بهائیان این آیه را طبق میل خود تفسیر کرده و میگویند: «منظور از امر در این آیه، دین و مذهب و تدبیر به معنای فرستادن دین و عروج به معنای برداشتن و نسخ دین است. بنا بر یان هر مذهبی بیش از هزار سال نمیتواند عمر کند و باید بجای خود را به مذهب دیگر بسپارد و طبق قرآن پس از گذشتن هزار سال، مذهب دیگری خواهد آمد».[1]
در پاسخ به این گزافه گویی باید عنوان کنیم که کلمه امر به معنای دین و مذهب نیست، چرا که به معنای فرمان آفرینش است. همانطور که در آیهی دیگری از قرآن کریم اینگونه بیان شده که: «إِنَّمَآ أَمْرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيْـًٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ [یس/82] فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!» همچنان در آیات مختلف نیز با همین مفهوم استفاده شده است، مانند: آیهی 50 سورهی قمر و 27 سورهی مؤمنون و 12نحل و آیات متعددی که در این مجال نمیگنجد که در همه این آیات مبارکه به معنای امر تکوینی استعمال شدهاست نه به معنای تشریع دین.
جدای از بیان تفاسیر گوناگون به فاصله ادیان گذشته اشاره میکنیم تا شفافتر نتیجهگیری کنیم، با نگاه به تاریخ فاصله هیچ دین با دین قبل و بعد خود 1000 سال فاصله نداشته است و عدد آن یا بیشتر یا کمتر از آن بوده است.[2]
برای مثال میان ظهورحضرت نوح با حضرت ابراهیم 1600 سال فاصله و بین حضرت ابراهیم با حضرت موسی کمتر از 500 سال و فاصله حضرت موسی با حضرت مسیح بیش از 1500 سال و البته فاصله میان حضرت مسیح وحضرت ختمی مرتبت 570 سال بوده و حتی برای نمونه هم یک فاصله 1000 ساله یافت نمیشود و این نشان از عدم آگاهی بهائیت و القاء آن به پیروان خود بوده و با کمی مطالعه و بررسی ضاله بودن این فرقه سیاه مشخص میشود.
البته اگر در فرض محال اگر تفسیر بهائیان را هم بپذیریم به تولد باب در سال 1235 هجری قمری میرسیم که البته در تاریخ 1260 ادعایش را آغاز کرد و با توجه به آغاز دعوت پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فاصله میان این دو 1273 سال میشود: یعنی 273 سال بر 1000 سال افزون است و از قاعده خود بهائیان نیز خارج میشود.
باز اگر از این هم چشم بپوشیم اگر بهائیت مبداء را پایان دوران ائمه اطهار علیم السلام به حساب میآورد، باید توجه داشت که امامان اسلام 12نفر هستند، نه 11 نفر و اگر امام دوازدهم طبق یکی از ادعاهای آنها! علی محمد شیرازی[3] است: پس باید مبداء این هزار سال را از سال 1266 هجری قمری بگیریم که در نتیجه سال میعاد مورد نظر آنها برای دین جدید برابر سال 2266 هجری قمری خواهد بود که باید فعلا منتظر بمانند تا برسد!
پینوشت:
[1]. علیرضا روزبهانی، در جستجوی حقیقت، ص263.
[2]. همان 265.
[3]. سید علیمحمد شیرازی ملقب به باب، در ۱ محرم ۱۲۳۵ (قمری) در شیراز زاده شد.
تفاوت انسانهای بهائی در ایران با مردم یمن ، عراق ، فلسطین و ... در چیست ؟
نوشته شده توسطتفاوت انسانهای بهائی در ایران با مردم یمن ، عراق ، فلسطین و ... در چیست ؟
بهائیت در ایران : با بررسی تاریخ کوتاه و پرحاشیهی فرقهی بهائیت، شاهد ارتباط سازمانی و دیرینهی این فرقه، با استعمارگران و تبدیل شدن آن، به ابزار دستی برای پیشبرد اهداف ایشان میباشیم. مختصری از اسناد این روابط را میتوان در کمکهای این فرقه به آمریکا، در جریان اشغال ویتنام [1] و کمک به استعمار فرانسه، برای حفظ مستعمراتش در تونس و الجزایر [2]، مشاهده کرد.
چندی پیش شاهد انتشار خبری، مبنی بر دستگیری یکی از جاسوسان اسرائیلی که به عنوان مبلّغ بهائی، در کشور یمن فعالیت میکرده، بودهایم. بیشک اربابان بهائیت، برای درهم شکستن روحیهی جهادی و استکبارستیزی مردم یمن، به ارسال مبلّغ بهائی به این کشور روی آوردهاند؛ تا طبق تعالیم این فرقه نظیر، عدم دخالت در سیاست [3] و تحریم جهاد، با حس میهن دوستی مردم این کشور مقابله و آنان را از استکبارستیزی و استقلال، منع کنند.
اما سازمان ملل (که از بدو پیدایش تاکنون، نشان داده که تحت تأثیر مستقیم برخی کشورها (مخصوصاً آمریکا) قرار داشته و طبق منافع قدرتها عمل میکند [4])، با گذشت بیش از یک سال تهاجم وحشیانهی عربستان سعودی به مردم بیدفاع یمن، که باعث کشته و آواره شدن تعداد بسیاری از مردم این کشور شده [5]، سکوت اختیار و اقدام به حذف نام این رژیم جنایتکار، از لیست ناقضان حقوق کودکان، کرده است [6]؛ اما در مقابل، برای عدهی محدودی بهائی که به جرم جاسوسی برای رژیم صهیونیستی دستگیر شدهاند، مدام واکنش نشان داده و به صدور بیانیه بر علیه کشورهای مستقل، خصوصاً ایران، میپردازد.
از این برخورد دوگانه و متناقض سازمانهای به اصطلاح بینالمللی با این دو موضوع، تعجبی سؤالانگیز در ذهنمان شکل میگیرد و آن اینست که چطور میشود نهادهای بینالمللی که تحت تأثیر مستقیم قدرتهای بزرگ هستند، از کسانی که مجرم به جاسوسی برای رژیم صهیونیستی هستند، سرسختانه دفاع میکنند، اما از کنار خون انسانهای مظلوم نظیر یمن، ساده میگذرند!
پینوشت:
[1]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: پشت پرده حضور بهائیت در ویتنام
[2]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: علت درخواست فرانسه برای اعزام مبلّغ بهائی به مستعمراتش چه بود ؟!
[3]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، چاپ سوم، تهران، مؤسسه ملی مطبوعات امری، 128بدیع، ص333.
[4]. مراجعه شود به سایت روزنامه کیهان، کد خبر 77962، سازمان ملل بازیچه آمریکا(link is external)، کلیک کنید...(link is external)
[5]. خبرگزاری تسنیم، مروری بر پرونده تهاجم نظامی عربستان به یمن + آمار تلفات، شناسه خبر: 1034626، کلیک کنید...(link is external)
[6]. خبرگزاری تسنیم، «بانکی مون: حذف نام عربستان از فهرست ناقضان حقوق کودک «دردناک» و «دشوار» بود»، شناسه خبر: 1100968، کلیک کنید...
"فرقه بهائیت جاسوس پرور است "
بهائیت در ایران: خانم مهناز رئوفی از متبریان از بهائیت و فعالان در زمینه مبارزه با بهائیت در ایام ماه رمضان در جمع معتکفین کرمانشاه در ماه رمضان سالجاری حاضر شدند و به معرفی و تبیین اهداف و انگیزه های بهائیان پرداختند. در زیر گزیده ای از سخنرانی ایشان آورده شده است.
خانم رئوفی فرقه ضاله بهائیت را اینگونه معرفی کردند:
"فرقه بهائیت جاسوس پرور است، در فرقه بهاییت همه افراد از کودکی آموزش داده میشوند که همه اطلاعات خارج از فرقه و اطلاعات مربوط به اعضای خانواده و همه آنچه را می بینند و می شنوند را به یکدیگر اطلاع داده ونهایتا همه اخبار را به تشکیلات منعکس می کنند و این اطلاعات جمع آوری شده توسط تشکیلات یکجا به بیت العدل که دراسرائیل است گزارش داده می شود در واقع تشکیلات همه رفتار وکردار ومنش افراد ازهمسایگان گرفته تا اخبار مهم را بمراتب بالا گزارش میدهنددر فرقه بهاییت ترویج تفکر عدم اعتماد به خارج از فرقه در بین وابستگان وجود دارد در فرقه بهائیت ادعا می کنند که انتخاب راه آزاد است و درپانزده سالگی هرکس میتواند دین خویش را انتخاب نموده و آنرا اعلام نماید اما اگر پانزده ساله ای غیر ازبهاییت بخواهد راه دیگری را انتخاب نماید ابتدا ازطریق خانواده وسپس خود تشکیلات علنا آن فرد را تحت فشار قرار داده و به طرد شدن ازخانواده و فامیل و همچنین به هرگونه حادثه و اتفاقی ازسوی خدا تهدید می کنند و اگر آن فرد بر روی تصمیم خود باشد پس از طرد شدن از خانواده و فامیل و جامعه بهایی بلاهایی به سرش آورده و آنرا به انتقام الهی نسبت میدهند خود این حقیر هم وقتی اعلام نمودم که میخواهم از حصر تشکیلات خارج شده و مسلمان شوم ابتدا از خانواده وفامیل طرد شدم و پانزده سال اجازه ارتباط یا حتی صحبت تلفنی با خانواده خصوصا با پدر ومادر را نداشتم و این موهبت الهی را از من دریغ کرده و خانواده را هم ازپذیرفتن من بازداشتند."
ایشان در خصوص محبت در بهائیت بیان کردند:
"در بهائیت آنچه وجود ندارد عشق ومحبت به دیگران است اما همه شعارشان صلح و وحدت و محبت عالم انسانی است وبا این شعار توخالی افراد زیادی را جذب خویش میکنند ."
همچنین ایشان در خصوص قبول کردن دین مبین اسلام توسط بهائیان فرمودند:
"چگونه اسلام را قبول کرده اند که به خاتمیت پیامبر عظیم الشأن اسلام اعتقادی ندارند. چگونه اسلام را قبول کرده اند در صورتیکه علمای اسلام را جهلای عرض می نامند.چگونه اسلام را قبول کرده اند که با هیچ کدام از فرق اسلام موافق نبوده و هیچ کدام از آنها را اسلام واقعی نمی دانند. پس کدام اسلام را قبول کرده اند؟ وقتی نه به معاد جسمانی معتقدند نه از نبوت پیامبران چیزی می پذیرند و نه امامت را همانگونه که باید بپذیرند می پذیرند میگویند قرآن را قبول داریم . دروغ میگویند چگونه قرآن را قبول دارند که معجزات آن را قبول ندارند. چگونه به قرآن معتقدند در حالیکه به هیچ کدام از مطالب قرآن کریم اعتقادی ندارند. همه ی آیات را برعکس تفسیر کرده و به رأی و نظر خود بر میگردانند. جهنم و بهشتی را که قرآن بارها و بارها از آن یاد میکند قبول ندارند.به قیامت که در جای جای قرآن مجید از آن سخن رفته به هیچ وجه اعتقادی ندارندو می گویند با ظهور باب و بهاء قیامت شد چگونه قیامت شد؟ آیا آن آیات قرآن را که دربارۀ زنده شدن مردگان می گوید و به این که همۀ پاداش و جزای اعمالشان را به دست راست و چپ آنها می دهند قبول دارند؟ آیا جز این است که در قیامت ساختگی بهائیان فقط خود بابیان و بهائیان عذاب کشیدند و مجازات دیدند؟ دسته دسته از آنها به دست ناصر الدین شاه شکنجه و کشته شدند.به کدام یک از اعمال مردم در قیامتی که آنان معتقدند پاداش و جزا داده شد؟
چگونه از صداقت خویش سخن می گویند در حالیکه هیچ کدام از حرفهایشان حقیقت ندارد."
خانم رئوفی در پایان سخنرانی خود در جمع معتکفین بهائیت را پرچمدار صهیونیسم نامیدند:
"بهائیت پرچمدار صهیونیسم و امپریالیسم جهانی است. شعار دهکده ی جهانی از ابتدا شعار فراماسونری و نظام سلطه و صهیونیزم بین الملل و همه ی پوشش و تلاش آنان استیلای کامل بر دنیاست و شعار بهائیان نیز دقیقا همین بوده لذا میبینم که بر روی قبر شوقی افندی رهبر بهائیان عقابی بر روی کره ی زمین چنگ زده است. بدترین کار ممکن در ایران این است که اجازه دهیم بهائیان از بازی های جناحی استفاده کرده و یک عده از مسلمانان را زبان خود کنند و به اهداف شوم خود دست یابند."
باجگیران دوره پهلوی ها
بهائیت در ایران : يكي ديگر از باندهاي مطبوعاتي كه باجگيري حرفه دوم آنها بود، باند «حسين سرفرازي»(۱)، ستار لقايي(۲) (عضو فرقه ضاله بهائيت)، عباس پهلوان(۳) و... بود.
اين افراد به كمك خبرنگاران دستآموزي كه داشتند كوچكترين خبر مربوط به سياستمداران ردههاي پايين، خوانندگان، رقاصههاي كاباره، هنرپيشهها و ديگر چهرههاي تئاتر و تلويزيون را به صورت منفي و گستردهاي بازتاب ميدادند و اتفاقات خصوصي و گاه رسواكننده را تبديل به يك جنجال مطبوعاتي بزرگ ميكردند، در نهايت نيز با گرفتن پول، كادو، طلا و ايجاد رابطه نامشروع به اين جنجال خاتمه ميدادند.
شيوه آنها به اين صورت بود كه بعد از به دست آوردناسناد ومدارك لازم عليه شخص مورد نظر به صورت تلفني يا حضوري او را تهديد به انتشارمطالب فوق ميكردند و در صورت اخذ مبالغ كلان از آنها،از درج خبر مورد نظر خودداري ميكردند اما اگر به هر دليلي هنرپيشه، خواننده يا رقاصة مورد نظر به آنها باج نميداد، با انتخاب تيترهاي به قول خودشان داغ، روابط خصوصي يا نقاط ضعف او را بازتاب ميدادند.
برای نمونه در دهه 1350 نشريه جوانان رستاخيز با چاپ عكسهايي از برخي هنرمندان، روي جلد نشريه نوشت:
«افيونهاي جامعه» و شروع به افشاگري درباره آنها كرد. فساد گسترده اين خوانندگان و بازيگران باعث شد تا آنها با واسطهاي چون «شهين حنانه» كه با «حسين سرفرازي» در ارتباط بود، تماس بگيرند تا مسئله را در ميهمانيهاي خصوصياش فيصله بدهد و دشمنيها به دوستي تبديل شود.
البته دراين ميان برخي از افراد نيز به دليل روابط مستحكمي كه با رژيم داشتند از دادن باج به آنها خودداري ميكردند.
دست نوشتههاي ساواك در نشريات منتقد
همانطور كه گفته شد، يكي از ويژگيهاي مهم دوران پهلوي حاكميت خفقان و سانسور بر مطبوعات و راديو و تلويزيون بود. با اين حال در همين دوران ـ به طور مقطعي ـ به نشرياتي مخالف و منتقد برميخوريم كه از برخي مسايل انتقاد ميكردند.
اكنون اين سؤال پيش ميآيد كه اگر مأموران ساواك بر طبق اسناد منتشره، از ابتداي چاپ مطالب نشريه تا پايان كار بر روند يك مجله نظارت داشتند و حتي نسخه اصلي نشريات قبل از چاپ به ساواك فرستاده ميشد تا مورد مميزي قرار گيرد، چگونه اين مطالب به چاپ ميرسيد؟ پاسخ اين سؤال را در اسناد ساواك به دفعات ميتوان ديد.
در ميان اين اسناد نامهها و گزارشهاي بسياري وجود دارد كه نشان ميدهد بسياري از اين يادداشتها و مقالههاي انتقادي با مشورت مستقيم ساواك در نشريههاي به ظاهر مخالف و منتقد به چاپ ميرسيد. بهعنوان مثال: در روز 22 خرداد سال 44 مقالهاي به قلم اميراني مدير خواندنيها تحت عنوان «علل نارضايتي دانشجويان را از زبان يك دانشجوي مخالف دستگاه بشنويد» به دست اداره كل انتشارات رسيد. اين مقاله كه انتقاداتي را از زبان يك دانشجوي مقيم خارج درباره وضع سياسي،اقتصادي و اجتماعي ايران منعكس ميكرد، مورد توجه مأمور ساواك قرار گرفت و وي موضوع را قبل از چاپ مقاله به اطلاع مسئولان رساند، در پاسخ به مأمور مربوطه، ساواك اينگونه پاسخ داد:
«دكتر مالك 20/3/44 بخش 325-315 به عرض تيمسار رياست ساواك رسيد، مقرر فرمودند نامه از هلند توسط يك دانشجو ارسال شده بسيار خوشخط است و به نظر ايشان تمام نامه حتي فحشهاي ركيكي كه به اميراني نوشته شده ميبايد درج ميشد و فرمودند اين نظر من است و به اميراني هم گفتم و عين كاغذ را از اميراني ميگيرم تا تحقيق كنيد نويسنده چه كسي است آيا مشخصاتي كه داده صحيح است يا خير {؟} ضمناً عقيده داشتند بايد اين نامهها نوشته شود در مقابل هم دلايل رد نوشته شود و روش اميراني صحيح است.»
يا در جايي ديگر ميخوانيم:
«محترماً به عرض ميرساند مقاله پيوست در اجراي اوامر و تعليمات صادره وسيله آقاي هوشنگ منتصري نوشته شده است در صورت تصويب در مجله خواندنيها چاپ شود.»(۴)
در ذيل نامه نوشته شده است:
«به عرض تيمسار رياست ساواك رسيده با درج آن موافقت فرمودهاند. مديريت كل مقرر فرمودند از طريق بخش 324 فوراً اقدام نماييد.»
مشابه همين اقدامها را درباره مسايل مربوط به كمونيسم كه بخش اعظمي از مقالههاي ساواك را تشكيل ميداد، در سندي ديگر ميبينيم.
گزارشي كه ساواك درباره درخواست مجله تهران مصور به مقامات مربوطه ارائه ميدهد، نيز حاكي از همين مسئله است:
«آقاي رجأ معاون سابق نخستوزير و سردبير مجله تهران مصور {...} درخواست نمود كه در بررسي مطالب تهران مصور تا حدي ارفاق به عمل آيد {...} و شايسته است كه مانند خواندنيها و توفيق كه مطالب تند و انتقادي مينويسند يك چنين امتيازي هم براي مجله تهران مصور قائل شوند...»
منبع : کیهان
قرائت بهائیت از دو ظهور پی در پی در آخر الزمان !
بهائیت در ایران برداشت شده از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب : در یکی از کانالهای تلگرامی وابسته به فرقهی بهائیت، مقالهای ارسال و در آن ادعا شد که ادیان الهی، به دو ظهور بزرگ و پی در پی در آخرالزمان، بشارت دادهاند؛ با این بیان که: «جمیع انبیاء و پیامبران در کتب مقدسه، به دو ظهور بزرگ و پی در پی در آخرالزّمان، مژده دادهاند که به واسطهی آن دو ظهور مقدس، عالم به نور پروردگار روشن شود و سلطنت الهیه در جهان برقرار گردد و آلات جنگ و جدال به اسباب فلاحت و صنعت مبدل شود و علم و معرفت، توسعه و ترقی یابد و جهان خراب، آباد شود و بشر از قید بندگی آزاد گردد. جمیع اُمتها و ملّتها در ظلّ (سایهی) سراپرده یگانگی مجتمع شوند و وحدت عالم انسانی و صلح عمومی تحقق یابد... به اعتقاد بهائیان، ظهور اول: حضرت باب (علیمحمد شیرازی) و ظهور ثانی حضرت بهاءالله (حسینعلینوری) میباشد».[1]
هرچند که پاسخ به این ادعا اظهر مِن الشَمس است، اما لازم است در مقام پاسخ، چند نکته را ذکر کنیم و به بررسی این ادعا بپردازیم.
نکته اول: نویسندهی این مقاله هیچگونه دلیلی برای ظهور دو منجی در آخرالزّمان، ارائه نداده است. با یک بررسی ساده میتوان دریافت که ادیان الهی به ظهور یک منجی که به وسیلهی افرادی یاری میشود، بشارت دادهاند، نه دو ظهور پی در پی.[2]
نکته دوم: در قسمت بعدی مقاله، ادعا شده که با ظهور این دو منجی، سلطنت الهیه در جهان برقرار میشود. چگونه میتوان چنین ادعایی کرد در حالی که با گذشت چیزی حدود 170 سال از ظهور ادعای علیمحمد شیرازی (باب)، نظام حاکم بر دنیا، سلطنت زَر و زور است و تا کنون سلطنت عدل الهی در تمام دنیا، محقق نشده است.
نکته سوم: در بخش بعدی این مقاله ادعا شده که با ظهور این دو، آلات جنگ و جدال، تبدیل به اسباب صنعت و راحتی میشود. چگونه میتوان ادعا کرد که با ظهور ادعای علیمحمد شیرازی و حسینعلیبهاء، صلح در جهان برقرار شده است! در حالی که در 170 سال اخیر، جنگهای خانمانسوز بسیاری در سرتاسر دنیا شکل گرفته است و هماکنون نیز در حال انجام است، که شاید بزرگترین و پر هزینهترین آنها، جنگ جهانی اول و دوم باشد. بعلاوه؛ میتوان گفت بر خلاف ادعای نویسنده، امروزه، تجارت اسلحه، یکی از پرسودترین تجارتهای دنیاست.[3]
نکته چهارم: سرکردگان این فرقه، نه تنها باعث توسعه و آبادانی جهان نشدهاند، بلکه با همکاری با دولتهای غاصب، ظالم و استعمارگر، مرتکب خیانت به ملّتهای مظلوم شده و در چپاول و ظلم به کشورهای ضعیف، یا کمککار استعمارگران بوده و یا در مقابل ظلم آنان، سکوت اختیار کردهاند و هیچگونه گامی در جهت اهداف ادعاییشان، برنداشتهاند.[4]
آری؛ با آمدن حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که تمامی پیامبران وعدهی آمدنش را دادهاند، ظلم و ستم برچیده و عدالت، جهانگیر میشود؛ چرا که این وعدهی خداست و خداوند، خلف وعده نمیکند: «...إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ [آلعمران/9]؛ قطعا خداوند در وعده [خود] خلاف نمى كند». و چقدر خوب که بهائیان خود، به بطلان ادعای سرانشان اعتراف میکنند.
پینوشت:
[1]. کانال تلگرامی وابسته به فرقهی بهائیت
[2]. جهت مطالعهی بیشتر، مراجعه شود به: پایگاه اطلاع رسانی حوزه: منجیگرایی در ادیان(link is external)
[3]. برای آشنایی بیشتر، بنگرید به: تجارت جهاني اسلحه: بررسي نقش تجارت اسلحه در اقتصاد كشورها(link is external)
[4]. جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالات پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب، بخش بهائیت و استعمار