مقالات بهائیت (3597)
پاسخ به چند سؤال در موضوع بهائیت
(بخش هفتم )
بهائیت در ایران: مدت زمانی است که از خانم رئوفی یک اثر با عنوان "بهائیت از درون " به چاپ رسیده و روانۀ بازار کتاب شده است. از ایشان در خواست کردیم بعد از گذشت تقریبا ً دو دهه از پذیرش دین اسلام به چند پرسش پاسخ دهند. بخش هفتم این مطالب جهت استفاده کاربران گرامی ارائه میگردد.
«باب توبه میکند»
توبه نامه ی باب
9- با توجه به گزارش ولیعهد ناصرالدین میرزا علی محمد شیرازی را چوب زدند و از او تعهد گرفتند که دیگر مرتکب چنین گناه بزرگی نشود. آیا او از اظهار قائمیت و نبوت و الوهیت خود توبه کرد؟ و به تعهد خود پایبند بود؟
وقتی گفتگو در مجلس به اتمام رسید به نقل از حاضران آن مجلس جناب شیخ الاسلام را احضار کرده باب را چوب زدند. در حالیکه چوب میخورد استغفار میکرد و توبه می نمود. بنابراین قرار شد که توبه نامه ای در این مورد به دست خود علی محمد شیرازی نوشته شود. این توبه نامه یکی از مهمترین اسنادی است که در بی اساس بودن دعاوی او بر جای مانده. این توبه نامه از طرف خود بهائیان و بابیان هم مورد تأیید است.
متن توبه نامه که به خط خود علی محمد شیرازی در آرشیو ملی موجود میباشد:
«فداک روحی، الحمدلله کی هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافۀ عباد خود شامل گردانیده به حمدالله ثم حمداً که مثل آن حضرت را ینبوع و رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و تستر از مجرمان و ترحم بر یاغیان فرموده. اشهدالله من عنده که این بندۀ ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند، اسلام و اهل ولایت او باشد. اگرچه وجودم ذنب صرف است ولی چون قلبم موقن به توحید خداوند جل ذکره و نبوت رسول (صل الله اهله و آله ) و ولایت اوست، و لسان مقر بر کل ما نزل من عند الله است، امید رحمت او را دارم و مطلقاً خلاف رضای حق را نخواسته ام و اگر کلماتی که خلاف رضای او بود از قلم جاری شده غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط بر ادعایی باشد. استغفرالله ربی و اتوب علیه من ان ینسب الی الامر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیلش بر هیچ امری نیست و مدعای نیاب خاصه حضرت حجت الله (علیه السلام ) را ادعای مبطل میدانم. و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعای دیگر مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایات بساط رأفت و رحمت خود سرافراز فرمایند. والسلام.[1]»
در مورد مجلس مزبور شرحی دیگر از جمله نقلی از «رضا قلی خان» در روضه الصفا به شرح زیر داریم:
رضا قلی خان [2] در کتاب روضه الصفا در این مورد این چنین می نویسد:
«مجلس که تمام شد و محمد کاظم خان فراشباشی ولد اسماعیل خان قراچه داغی که نگهبان و میزبان او بود سید را به منزل خود برده محفوظ داشت. و چون داعیه او منتشر و غالب عوام در کار او به شبهه افتاده بودند، دیگر روز سید را به حضور شاهزادهی معظم ولیعهد اعظم آورده حکم شد که او را چوب سیاست و یا ساق زدند. فراشان سرکاری بنا بر حسن عقیده در این کار تقدم نکردند. به حکم علمای اعلام حاجی ملا محمود و شیخ الاسلام ملازمان ایشان سید را چوب بسیاری زدند او می گفت: غلط کردم و خطا کردم و ... خوردم و توبه کردم تا مستخلص شد.»
میرزا تقیخان لسانالملک در مورد چوب خوردن علیمحمد شیرازی شرح دقیق میدهد وی به نقل قول از «ناصرالدین شاه » هنگام ولیعهدی می نویسد که ناصرالدین میرزا روی به علی محمد شیرازی کرد و گفت :«...چون مردی دیوانه بوده ای حکم به قتل تو نمی دانم با چوب رنجه و شکنجه می فرمایم که این مردم عوام بدانند تو صاحب الامر نیستی و هیچ کس در جهان به آن جضرت عج اله تعالی فرجه نتواند چیره شد.»
این بگفت و به اعوانان و فراشان بفرمود با حملی از چوب درآمدند و هر دو پای باب استوار ببستند و با چوب مضروب داشتند. باب فریاد برداشت و به استغاث و انابت همی اظهار ضراعت نمود و نظام العلماء یک تن از مردم خود را بر سر او بداشت و همی تلقین کرد که بگو «پلیدی » سگ و خوک خوردم و دیگر چنین نکنم و او بدین گونه همی باز گفت [3].»
و در نقطه الکاف می خوانیم :
«حضرت ملا هم گفتند بلی چون که ایشان سید می باشند خوب است که سادات چوب بزنند لهذا شیخ الاسلام این تعهد را نموده و آن جناب را به خانۀ خود دعوت نمود و فرش به جهت زیر تنۀ مبارک گسترده و سید هجده چوب به پای مبارک زد به حروف حی و اسرار آن زیاد است محل ذکرش حالا نیست.[4]»
جوابیۀ علماء تبریز در پاسخ به توبه نامه علی محمد شیرازی :
«سید علی محمد شیرازی شما در بزم همایون و محفل میمون در حضور نواب اشرف والا ولی عهد دولت بی زوال ایده الله و سدده و نصره و حضور علمای اعلام اقرار به مطالب چندی کردی که هر یک جداگانه باعث ارتداد شما است و موجب قتل. توبۀ مرتد فطری مقبول نیست که موجب تأخیر قتل شما شده است شبهۀ خبط دماغ است که اگر آن شبهه رفع شود، بلاتأمل احکام مرتد فطری به شما جاری می شود.»
حرره خادم الشریعه المطهره محائمهر ابوالقاسم الحسنی الحسینی
محل مهر علی اصغر الحسنی الحسینی .
عصر پهلوی اوج ترویج بهائیت
به بهانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی
بهائیت در ایران : همانطور که در مطلب پیشین اشاره شد اساسا ارائه طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی در جهت باز کردن دست بهائیان برای دسترسی به پستهای مدیریتی کلان کشور انجام گرفت اما بعد ....
پافشاری امام وحمایت علما و مردم از ایشان سرانجام به لغو لایحهی انجمنها انجامید. اما درجریان انقلاب سفید و رفراندوم فرمایشی، شاه دیگر حاضر نبود به هیچ قیمتی، حتی سرکوب خونبار قیام 15 خرداد، در مقابل خواستههای روحانیون و مردم تسلیم شود. پس از آن، شاه تصمیم گرفت برای کنترل نیروهای مخالف، به عناصر بهایی قدرت بیشتری بدهد و آنها را به طور علنی، بی هیچ ابایی، در دستگاه دولتی به کارگیرد.
دین و مذهب همواره عامل تعیین کنندهای در تحولات سیاسی و اجتماعی کشور ما بوده است. تاریخ ایران، از دوران باستان تا به امروز، مملو از جنبشهایی است که براساس ایدئولوژی شکل گرفتهاند. امپراطوری هخامنشی با اتکا به ایدئولوژی مکتب زرتشت قوام گرفت و دولت ساسانیان همبستگی میان دین و دولت را به کمال رساند؛ خلفای بنیامیه و بنیعباس، قرنها با داعیهی اسلام بر این سرزمین حکومت کردند و سرانجام، از زمان صفویان به بعد، حکومتهای ملی کشور ما با دین عجین گردیدند. چنان که سلسلهی صفوی با تکیه بر مذهب شیعه، حدود دویست سال دوام یافت و شاهان قاجار، با استعانت از دین و استفادهی از لقب «ظلالله» پذیرش حکومت خود را بر مردم هموار نمودند.
اغلب جنبشهای اجتماعی معاصر ایران، به نوعی از دین بهره گرفتهاند. اما این واقعیت که برای ایجاد تغییرات سیاسی در این سرزمین، میتوان از علایق مذهبی مردم آن بهره برد، حکم شمشیر دو لبه را دارد زیرا هم میتواند از جانب اصلاحگران و در جهت بهبود اوضاع به کار گرفته شود و هم میتواند به عنوان برگ برنده در اختیار استعمارگران قرار گیرد تا با شناختی که از تاریخ و علایق مذهبی مردم کشور ما دارند، به اهداف خود نزدیک شوند. در مورد اخیر، از مذهب برای جذب مردم استفاده میشود و استعمارگران هدف خود را با نام دین پیش میبرند.
در مواردی نیز استعمارگر با حمایت از بدعتهای مذهبی، میکوشد تا اصول عقاید تودهها که آنان را به تحریک علیه منافعش وادار میکند، مورد حمله قرار داده و در آنها تردید و تزلزل به وجود آورد. از جمله مهمترین این قبیل بدعتگذاریها که به عنوان حرکتی بر ضد سنتهای دینی و اجتماعی ملت ایران و با پشتیبانی استعمار خارجی و استبداد داخلی در تاریخ معاصر ایران قد علم کرد، فرقهی بهائیت است که با هدف از میان بردن نفوذ تشیع و روحانیت شیعه، در ایران عصر پهلوی شکل گرفت.
بهاییت با هدف قراردادن اصول مذهب تشیع، سعی داشت مانع از گسترش آموزههای ظلم ستیزانهی آن شده، تا امکان تکرار جنبش های مذهبی از میان برود. به همین خاطر هم بود که رژیم پهلوی و اربابان انگلیسیاش به شدت از آن حمایت میکردند و سعی داشتند از تفکر بهایی به عنوان اهرمی علیه اندیشههای انقلابی مردم که امام خمینی (ره) سمبل آن شناخته میشد، استفاده کنند. به ویژه پس از حماسهی خونین پانزدهم خرداد 1342 که رژیم بیش از پیش به قدرت و نفوذ معنوی روحانیت و شخص امام در میان مردم پی برد، توجه و حمایت آن نسبت به عناصر بهایی فزونی گرفت و از حالت ناپیدا خارج شد.
بهاییت در عصر پهلوی
رضاشاه نظامی جسوری بود که با کمک انگلیسیها دست به کودتا زد و با حیله و نیرنگ به پادشاهی رسید. او که از اصالت خانوادگی بهرهای نداشت، نام «پهلوی» (1) را برای خاندان خود برگزید و چنین وانمود کرد که در پی تجدید عظمت گذشتهی ایران باستان است. اما در واقع، بزرگنمایی تاریخ ایران باستان برای رضاشاه به نوعی مبارزه طلبیدن اسلام بود. او میدانست که نمیتواند قدرت اسلام را در حکومت خویش هضم کند، پس سعی داشت تا با خلق ایدئولوژی برای حکومت خود، اسلام را تضعیف نماید.
آخرین عکس از شوقی افندی
آغاز حکومت رضاشاه مصادف با رهبری شوقیافندی، رهبر بهاییان بود و به نظر میرسد شاه نظر بسیار مساعدی نسبت به این فرقه داشت، به طوری که یکی از افسران بهایی را به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد خود انتخاب کرد. (2)
در دوران پهلوی، جنبش بهاییت به یکی از شاخههای بسیار با نفوذ در تشکیلات سیاسی دولت و به تبع آن ساختارهای فرهنگی و اقتصادی کشور تبدیل شد. (3) رضاشاه از این جریان در جهت سیاست دینزدایی و روحانیتستیزی خود نهایت استفاده را برد و این مقابله تا حد کشف حجاب که از احکام ضروری دین اسلام است پیش رفت. (4) به این ترتیب، دشمنی میان بهاییان و حکومت مرکزی در دورهی پهلوی از میان رفت و برعکس به همکاری میان آنها علیه دین اسلام انجامید.
نفوذ عناصر بهایی در دستگاه حکومت در عصر پهلوی دوم بسیار زیاد شد. محمدرضا شاه که علاوه بر فقدان اصالت خانوادگی از جسارت پدر هم بهرهای نداشت، در میان اطرافیان خود، بهاییان را بیش از همه شایستهی اعتماد میدانست. از آن پس نقش عناصر بهایی در حکومت از حالت غیرعلنی عصر رضاشاه خارج گردیده و بسیاری از مناصب و شغلهای مهم وحساس در اختیار آنها قرار گرفت.به خصوص که با شدت عمل رضاشاه در سیاست اسلامزدایی، روحانیت تا اندازهی زیادی قدرت خود را از دست داده بودند و بسیاری از اختیارات علما در حیطهی دستگاه قضایی و تعلیم و تربیت، اینک به دولت منتقل شده بود.
با این حال، هنوز نفوذ و محبوبیت دین اسلام در میان مردم پا برجا بود و درست در زمانی که شاه و اربابان انگلیسی و امریکایی اش فکر میکردند دیگر دین و روحانیت در ایران کمرنگ شده است، ظهور زعیم عالیقدر شیعه، حضرت امام خمینی (ره) و حماسهی عظیمی همچون 15 خرداد 1342 تمام معادلات را درصحنهی سیاست ایران بر هم زد.
زمینههای قیام 15 خرداد از زمانی فراهم شد که پس از فوت آیتالله بروجردی، دستگاه دولتی حرکت ضددینی خود را شدت بخشید و لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی را تقدیم مجلس کرد. طرح انقلاب شاه و ملت نیز در همین سالها ریخته شد. اما دستگاه دینی و به خصوص روحانیت معتقد به مداخله در امور سیاسی در مقابل این اصلاحات قد علم کرد. سردمدار این مخالفت، یعنی شخص امام معتقد بود انجمنهای ایالتی و ولایتی در واقع همان بیتالعدلهای بهاییان(5) است و این اصلاحات توطئهای بیش نیست تا اسلام را در میان جامعه کم رنگتر کند.
پافشاری امام وحمایت علما و مردم از ایشان سرانجام به لغو لایحهی انجمنها انجامید. اما درجریان انقلاب سفید و رفراندوم فرمایشی، شاه دیگر حاضر نبود به هیچ قیمتی، حتی سرکوب خونبار قیام 15 خرداد، در مقابل خواستههای روحانیون و مردم تسلیم شود. پس از آن، شاه تصمیم گرفت برای کنترل نیروهای مخالف، به عناصر بهایی قدرت بیشتری بدهد و آنها را به طور علنی، بی هیچ ابایی، در دستگاه دولتی به کارگیرد.
از جمله مهرههای بهایی که پس از سرکوب قیام 15 خرداد در بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی و هنری کشور حضور پیدا کردند، میتوان به افرادی همچون هژبر یزدانی سرمایهدار، ثابت پاسال رییس رادیو تلویزیون، فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش، دکتر شاهقلی وزیر بهداری، تیمسار ایادی با مشاغل متعدد از جمله پزشک مخصوص شاه و پرویز ثابتی معاون ساواک، اشاره کرد.
اما برجستهترین مهرهی بهایی که توانست در مصدر نخستوزیر قرار گرفته و در دوران صدارتش تعلق او به بهاییت شهرت وسیع یافت، امیرعباس هویدا بود. (6) این انتصاب عمق بیاعتنایی شاه را نسبت به افکار عمومی و توسل و اعتماد او را نسبت به بهاییان نشان میداد. در دوران نخستوزیری هویدا، بهاییان بیش از پیش به مراکز حساس کشور دست انداختند. طرفداران این فرقه در عصر پهلوی دوم منابع اطلاعاتی و جاسوسی انگلستان در ایران به شمار میآمدند و اسناد بسیاری دربارهی رابطهی عناصر بهایی با سرویسهای اطلاعاتی سفارت انگلیس و مقامات انگلیسی در دست است. (7) آنان در تضعیف اقتصادی کشور نیز نقش داشتند و اجناسی را که درایران ارزانتر تولید میشد، از خارج وارد میکردند. (8) اعتماد محمدرضا شاه به بهاییان باعث شد آنها از موقعیت بدست آمده برای کسب ثروت و قدرت بهره بگیرند. مرکز بهاییگری در اسراییل قرار داشت و آنها با تشکیلاتی بسیار منظم و گسترده، با این مرکز در ارتباط بودند. (9) به همین مناسبت،غیر از نفوذ دولتی، آنان با داشتن ارتباط با کشورهای خارجی به خصوص اسرائیل و انگلستان در جهت تضعیف اقتدار دولت و اقتصاد کشور در راستای منافع بیگانگان عمل میکردند، اقدامات خائنانهی این گروه بر علیه مصالح ملت و مملکت از جملهی عواملی بود که به برانگیخته شدن خشم مردم و انفجاری به نام انقلاب اسلامی انجامید.
پینوشتها
1. پهلوی، منسوب به پهلو یا پارت، شعبه ای از قوم آریایی بود که در شمال شرق ایران می زیستند و در سال 250 پ. م امپراطوری اشکانی را تاسیس کردند
2. سرگرد صنیعی در آن زمان از بهایی های طراز اول بود. او بعدها سپهبد و مدتی هم وزیر جنگ شد. انتصاب او به سمت آجودان مخصوص ولیعهد، حاکی از احترام و اعتمادرضاخان به بهایی ها و میزان نفوذ آنان در دستگاه دولتی است ( خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست ،موسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1385، ج 1، ص 57- 59 )
3. زاهدانی، ص 238.
4. یکی از طرفداران سرسخت باب، دختری به نام قرةالعین بود که از پیشگامان امر بی حجابی در ایران به شمار میرود. هم چنین آزادی معاشرت میان زنان و مردان یکی از اعتقادات بهاییان است ( باب 15 از واحد چهارم کتاب بیان )
5. در احکام بهاییان درباره ی تشکیل بیت العدل آمده است: « خداوند بر هر شهری نوشته است که باید در آن شهر بیت العدلی تشکیل دهند و نفوس بر عدد بهاء » در آن اجتماع کنند و اگر تعداد آنها از این اندازه بیشتر باشد، باکی نخواهد بود. آنها باید خود را چنین ببینند که گویا در محضر خدای علی اعلی وارد شدهاند و کسی را که دیده نمیشود، ببینند. برای آنها سزاوار است که امناء ... برای هر کسی که روی زمین است، باشند و چنان چه در امور خودشان مشورت میکنند، در امور بندگان نیز برای خدا مشورت کنند (افراسیابی، ص 471 )
6. در مورد بهایی بودن هویدا، بهترین و گویاترین سند، نامهای است با امضای اسکندر که در مهر ماه 1343 به وسیلهی پست برای اکثر مقامات دولتی آن زمان ارسال شد که به افشای سوابق او میپردازد (خاطرات فردوست ج 2، ص 277-375 ) دو سند دیگر که بهایی بودن هویدا را تایید میکند، نامهی یکی از سران جامعهی بهاییت به نام قاسم اشرافی به هویدا و دیگری گزارش ساواک از جلسهی بهاییان ناحیه ی 2 شیراز به تاریخ 19/5/1350 است. (همان جا، ص 385-384 )
7. عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، موسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، ص455 .
8. خاطرات فردوست، ج 1، ص 375-374.
9. زاهدانی، ص 249.
با تشکر از لاله فرزین فر نویسنده مطلب
ادعای میرزا حسینعلی نوری مبنی بر امّی بودن خود یک دروغ بزرگ
نوشته شده توسطادعای میرزا حسینعلی نوری مبنی بر امّی بودن خود یک دروغ بزرگ
کوتاه ولی خواندنی
یکی از مباحثی که در رسالت انبیاء مطرح است، بحث «امّی بودن» پیامبران است که در بابیت و بهائیت، علی محمد شیرازی، معروف به باب و میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله، ادعا داشتند که امّی بودهاند.
در مورد مفهوم واژهی امی و همچنین امی بودنعلی محمد باب قبلاً در مقالات متعددی به آن پرداختیم.[۱]در این مقاله سعی داریم امّی بودنحسینعلی نوری، معروف بهبهاءالله، را مورد بررسی قرار دهیم. بهاءالله چون ادعای پیغمبری داشته و خواسته به شیوه انبیاء پیشین، که دارای علم الهی لدنی بودند، داعیهی پیغمبری خود را از این طریق ثابت کند، لذا در موارد مختلف ادعای خود را مطرح کرده است از جمله:
در آثار قلم اعلی چنین آمده: «ما قَرئتُ ما عِندَ النّاسِ مِنَ العُلُومِ وَ ما دَخَلتُ المَدارِسَ فَسئَلِ المَدینَةَ الَّتی کُنتُ فیها لِتُوقِنَ بِأنّی لَستُ مِنَ الکاذبین؛[۲] من از علوم بشری چیزی نخواندهام و به مدارس نیز نرفتهام و اگر میخواهی بدانی که دروغ نمیگویم از همشهریان من بپرس».
همچنین آمده: «إنّا ما قَرَئنا کُتُبَ القَومِ و ما أطلَعنا بِما عِندَهُم مِنَ العُلُومِ. کُلَّما أرَدنا أن نَذکُرَ بَیاناتِ العُلَماءِ وَ الحُکَماءِ یَظهَرُ ما ظَهَر فِی العالَمِ وَ ما فِی الکُتُبِ وَ الزُّبُرِ فی لوحٍ أمامَ وَجهِ رَبِّکَ نَری وَ نَکتُبُ؛[۳] هر آینه ما کتابهای مردمان را نخواندیم و از علومشان آگاه نیستیم، هرآن گاه که خواستیم بیانات عالمان و حکیمان را یادآور شویم، در پیش روی پروردگارت آنچه در کتب و صحف عالم بود، آشکار میگشت ما هم میدیدیم و مینوشتیم.».
بهاییان با استناد به این مطلب سعی دارند تا ادعای امّی بودنبهاءالله را ثابت کنند، اما با دقت در کتب و آثار بهائیت مواردی قابل مشاهده میباشد که با این ادعا تناقض دارد مانند:
۱- عبدالحسین آیتی در الکواکب الدریة مینویسد: «و در سن صباوت چون به خواندن و نوشتن پرداخت بر اهمیت خود بیفزود و در انظار جلوهای غریب نمود و چون به حدّ بلوغ بالغ گشت به مجامع و مجالس وزراء، بزرگان، علما، امرا و ارکان دولت خود را به نطق، بیان، عقل و وجدان معرفی فرمود».[۴]
۲- در کتاب ایقان راجع به حاج کریم خان کرمانی چنین آمده: «این بنده اقبال به ملاحظهی کلمات غیر نداشته و ندارم و لیکن چون جمعی از احوال ایشان سؤال نموده و مستفسر شده بودند، لهذا لازم گشت که قدری در کتب او ملاحظه شود و جواب سائلین بعد از معرفت و بصیرت داده شود! باری کتب عربیه او به دست نیفتاد! تا این که شخصی روزی ذکر نمود کتابی از ایشان که مسمی به إرشاد العوام است در این بلد یافت میشود... با وجود این، کتاب را طلب نموده، چند روز معدود نزد بنده بود و گویا دو مرتبه! در او ملاحظه شد. از قضا مرتبهی ثانی جایی به دست آمد که حکایت معراج سید لولاک بود.»[۵]
۳- در صحیفهی شطّیه که در جزء چهارم مائده آسمانی آمده، چنین مینگارد: «و در فرقان بسیار آیات دلیل بر این است، اگرچه نفس آیه در نظر نیست! و لکن مضامین آن آیات بدین قرار است مثلاً: «هُوَ الَّذی خَلَقَکُم وَ رَزَقَکُم أفَلا تُبصِرُون وَ هُوَ الَّذی أنبَتَ مِنَ الأرضِ نَباتاً حَسَناً أفَلا تُؤمِنُون وَ أنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً أفَلا تَشکُرُون وَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأرضَ وَ ما بَینَهُما وَ أسکَنَ الجِبالَ! فَضلاً مِن عِندِهِ وَ قَلیلاً مِنکُم ما تَفقَهُون»! [۶]
با توجه به موارد بالاچند سوال مطرح میشود:
۱- میرزا حسینعلی نوری چگونه میتواند ادعا کند که از علم لدنی برخوردار است و خود را امّی بداند در حالی که برای پاسخگویی به سوالات نیاز به مراجعه و مطالعهی کتب دارد؟
۲- چرا بهاءالله با اینکه ادعا دارد محتوای صحف و کتب برایش آشکار است، مطالب کتابها برای این شخص، بدون مطالعه روشن نیست؟
۳- چرا میرزا حسینعلی نوری که ادعای امی بودن خود را دارد و میگوید محتوای صحف و کتب برایش آشکار است به محتوای مهمترین کتاب آسمانی یعنی قرآن احاطه ندارد و آیات قرآن را اشتباه مینگارد؟
لذا با توجه به این مطالب، روشن میشود که میرزا حسینعلی نوری از علم الهی لدنی برخوردار نبوده است، به همین دلیل عدم امی بودناین شخص نیز ثابت میشود و به این ترتیب ادعای نبوت بهاءالله هم نیز ادعای کذب و دروغ بوده است؛ زیرا شرط اول پیغمبری راکه امی بودنو بهرهمندی از علم وهبی الهی می باشد، دارا نبوده است. / ادیان نت
پینوشت:
[۱]مقاله کشف خلاف ادعای علی محمد باب مبنی بر امی بودن خود
[۲]. بهاءالله، آثار قلم اعلی، بیجا، بینا، بیتا، ج ۱.
[۳]. همان، ج ۲.
[۴]. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهاییه، بیجا، بینا، بیتا، ج ۱، ص ۲۵۶ و ۲۵۷.
[۵]. بهاءالله، ایقان، آلمان: مؤسّسهی ملّی مطبوعات بهائی آلمان، ۱۳۷۷ ش، صص ۱۲۱-۱۲۲.
[۶]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا، موسسهی ملی مطبوعات امری، بیتا، ج ۴، ص ۱۴۳.
پر نفوذترین عنصر بهائیت در دربار پهلوی دوم
به بهانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی
بهائیت در ایران : سپهبد دكتر عبدالكريم ايادي، نزديكترين فرد بهايي به محمدرضا پهلوي بود. شرح كوتاه احوالات او، حديث مفصل نفوذ بهاييت در سلولهاي بنيادين حكومت پهلوي را به خوبی آشکار میکند.
ارتشبد فردوست، معاون سازمان اطلاعات و امنيت كشور و رئيس دفتر اطلاعات ويژه دربار، در خاطرات خود، شاه را مبتلا به نوعي بيماري رواني به نام ميكروفوبيا، يعني ترس از ميكروب دانسته است و مينويسد:
اين بيماري به طور دائم و در تمام مدت شبانه روز و براي تمام عمر شاه را آزار مي داده است. علي رضا، برادر شاه كه خود نيز به اين بيماري مبتلا بود، دكتر عبدالكريم ايادي را به شاه معرفي كرد... . بدين ترتيب، براي اولين بار ايادي، شاه را معاينه كرد.
علیرضا پهلوی برادر تنی محمد رضا
علیرضا(تنها برادر تنی محمد رضا پهلوی ) دچار مرض روحی شدید بود و احتیاج به پزشکی داشت که به طور مدام با او در تماس باشد تا ناراحتیهایش را تسکین دهد. در آن زمان علیرضا خواهان بهترین پزشک ارتش شد و چون ایادی در ارتش بود به علیرضا معرفی گردید. ایادی در رشته خود یک پزشک متوسط بود و تخصصی در امراض روانی نداشت و نمیتوانست علیرضا را معالجه کند، ولی حضور یک پزشک در زندگی علیرضا برای او تسکینی بود. پدر ایادی از رهبران مذهبی بهائیها بود و این سمت به ایادی به ارث رسیده بود. لذا بدون تردید باید گفت که او از آغاز توسط سرویس انگلیس نشان شده بود و واجد شرایط یک جاسوس طراز اول بود و لذا او را به دربار معرفی کردند. نقشی که ایادی تا انقلاب برای غرب داشت، مجموع مهرههای غرب روی هم نداشتند. تاریخ آشنایی محمدرضا با ایادی یادم نیست. احتمالاً در دورانی بود که فوزیه قهر بود و یا کمی پس از طلاق او. به هر حال در آن زمان ایادی سرهنگ ارتش بود. روزی محمدرضا به شدت ابراز ترس از میکرب میکرد و من و علیرضا حضور داشتیم. علیرضا گفت، پزشکی را میشناسد که بینظیر است و از محمدرضا اجازه خواست که بیاید و او را معاینه کند. محمدرضا از شدت ترس بلافاصله استقبال کرد و اجازه داد و برای اولین بار ایادی، محمدرضا را معاینه کرد.سپهبد ایادی از همان آغاز برای من مشخص شد که این فرد، که دوره پزشکی را در فرانسه طی کرده، یک کلاش و حقهباز به تمام معناست. باید اضافه کنم که ایادی در فرانسه ابتدا دانشجوی دامپزشکی بوده و سپس پزشکی را به طور ناقص میخواند؛ میگویم به طور ناقص، زیرا ۲ سال از دوره دامپزشکی او را به عنوان دوره مقدماتی پزشکی قبول کرده بودند. ولی همین فرد به نحوی محمدرضا را مسحور خود کرد که قرار شد هفتهای ۳ بار به محمدرضا مراجعه کند. ایادی تا مرگ علیرضا پزشک معالج او بود.
فردوست در خاطراتش نوشته :
چون علیرضا مرا خیلی دوست داشت و علاقمند بود که به طور خصوص با من صحبت کند، در این صحبتها برای من روشن شد که این ایادی کلاش، در طول بیش از ۱۰ سال که پزشک علیرضا بوده فقط به او انواع ویتامینهای جهان را داده و او نیز مصرف کرده است! جیب علیرضا همیشه مملو از انواع ویتامینها بود، که البته نه تنها بیماری او را معالجه نمیکرد بلکه امراض دیگری نیز، به خصوص امراض جلدی و لرزش برخی عضلات بدن، بر آن می افزود. محمدرضا نیز دچار این اعتیاد به ایادی شد. دیدار او با ایادی از هفتهای ۳ روز به هر روز تبدیل شد و دیدار هر روزه به کلیه ساعات فراغت کشید. صبحها، هنوز محمدرضا بیدار نشده، ایادی حاضر بود و شبها تا وقت خواب در اتاق او می ماند. زمانی که محمدرضا ازدواج می کرد، این عادت ترک نمی شد و ایادی با زنهای محمدرضا هم خودمانی می شد. بدین ترتیب، ایادی با نفوذترین فرد دربار و به تدریج با نفوذترین فرد کشور شد. او برای خود حدود ۸۰ شغل در سطح کشور درست کرده بود؛ مشاغلی که همه مهم و پولساز بود! رئیس بهداری کل ارتش بود و در این پست ساختمان بیمارستانهای ارتش به امر او بود، وارد کردن وسایل این بیمارستانها به امر او بود، وارد کردن داروهای لازم به امر او بود، دادن درجات پرسنل بهداری ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود و هیچ پزشک سرهنگی بدون امر ایادی سرتیپ نمیشد و هرگونه تخطی از اوامر او همراه با برکناری و مجازات بود. ایادی رئیس «اتکا» ارتش و نیروهای انتظامی بود و در این پست کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه میشد. هر چه اراده میکرد، ولو در کشور موجود بود، باید برای ارتش از خارج، بویژه انگلیس و آمریکا، وارد میشد.
منبع : کتاب ظهور تا سقوط ، حسین فردوست
بهائیان و یکه تازی در ساختار مدیریتی حکومت پهلوی
به بهانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی
یکی از مهم ترین مشخصات رژیم پهلوی نفوذ بهائیان در بدنه و ساختار حکومت و اشغال حساس ترین پست ها از سوی آنها است. این نفوذ فوق العاده در حالی بود که خطر بهائیت برای دین اسلام و مذهب تشیع و دشمنی که بهائیان با شیعیان داشتند بیش از هر فرقه و دین دیگری بود. این خطرات به گونه ای بود که در برهه ای از زمان بیشترین همّ نیروهای مذهبی، از مبلغین و وعاظ گرفته تا مراجع عظام تقلید صرف رویارویی با این فرقه می شد و در این راه هزینه های فراوانی صرف می گردید. در این مقال به معرفی برخی از چهره های شناخته شده بهائی و نقش و جایگاه آنها در ساختار حکومت پهلوی پرداخته می شود تا مشخص شود دولت و حکومتی که مدعی شیعه بودن را داشت پادشاهی که خود را پادشاه شیعه می دانست به چه نحو ارکان مملکت را در اختیار بزرگترین دشمن شیعه گذارده بودند.
بی شک برجسته ترین شخصیت بهائی در ساختار حکومت پهلوی امیر عباس هویدا است. شخصی که سیزده سال بالاترین مقام اجرایی کشور را در دست داشت و صاحب رکورد طول مدت نخست وزیری در ایران است. با اینکه اسناد فراوانی در خصوص بهائی بودن هویدا وجود دارد وی در ظاهر هیچ گاه به اعتقادات واقعی خود اعتراف نکرد و خود را مسلمان و شیعه قلمداد می نمود. اما این تظاهر در واقع دستوری بود که از سوی جامعه بهائیت صادر و در واقع ضامن انجام مأموریت هویدا بود. چرا که انتخاب هویدا به نخست وزیری به عنوان کسی که به بهائیت اشتهار داشت موجب اعتراضات مردم را فراهم می آورد لذا هویدا مجبور بود با تظاهر به مسلمانی مأموریت خود را انجام دهد.
از جمله مهم ترین و بانفوذترین چهره های یهودی که در پشت پرده سیاست فعالیت های گسترده ای را انجام می داد عبد الکریم ایادی بود. ایادی از مشهور ترین بهائیان ایران، پزشک مخصوص شاه بود و از این حیث ارتباطی بسیار نزدیک با شاه داشت. بدیهی است چنین شخصی تا چه میزان می توانست بر مزاج شاه تأثیر گذار باشد. به گفته آگاهان و نزدیکان شاه
عبد الکریم ایادی بیش از هشتاد شغل داشته و دارای ثروتی بی حد و حصر بوده است. وی با استفاده از نفوذ فوق العاده خود در دستگاه های دولتی بهائیان را در قسمت های مختلف در ادارات و سازمان های دولتی جای می داد و از این طریق ادارات و سازمان های کشور را در خدمت بهائی ها در می آورد. از دیگر فعالیت های ایادی قاچاق مواد مخدر بوده و در زمینه قاچاق تریاک ید طولایی داشته است.
علاوه بر این ایادی از جمله مهره هایی بود که بیگانگان از نفوذ او بهره های فراوان می بردند. حسین فردوست در مورد نقش مهم ایادی گفته است: «نقشی را که ایادی تا پایان حکومت پهلوی برای غرب داشت مجموع مهره های غرب نداشتند»
یکی دیگر از چهره های بهائی تأثیر گذار در ساختار حکومت پهلوی که با اشغال پستی حساس اقدامات فراوانی برای ترویج عقاید بهائیان و در عین حال ضربه زدن به دین اسلام انجام داد فرخ رو پارسا بود. پارسا که تحصیلات خود را در زمینه علوم پایه و پزشکی انجام داده و به استخدام دولت در آمده بود و سمت هایی نظیر ریاست سازمان همکاری جمعیت های زنان ایران و نیز مدیر کل دبیر خانه دانشگاه ملی و نمایندگی مجلس شورای ملی در دوره بیست و یکم را در کارنامه خود داشت. در سال 1334 ضمن استعفا از مقام نمایندگی مجلس به عنوان معاون پارلمانی دولت منصوب گردید. وی در سال 1347 هنگامی که هویدا از جمله شخصیت های دولتی منتسب به بهائیت کابینه خود را ترمیم می نمود به وزارت آموزش و پرورش انتخاب شد. در این مقام بود که پارسا توانست با سوء استفاده از جایگاه تأثیر گذار خود اقدامات متعددی به نفع بهائیت و در راستای ضربه زدن به عقاید اسلامی از جمله مسئله حجاب و عفاف انجام دهد.
وی در دوران تصدی خود بر وزارت آموزش و پرورش به رواج شدید فساد و بی بند و باری پافشاری نموده و با همکاری ساواک مدارس اسلامی را تحت فشار قرار داده دختران محجبه را مجبور به کشف حجاب می نمود. از دیگر اقدامات فرخ رو پارسا در جهت اسلام زدایی انجام تغییراتی در محتوای متون آموزشی مدارس بود که از این طریق به اسلام زدایی و تبلیغ و ترویج عقاید بهائیان اقدام نمود.
حبیب الله ثابت مشهور به پاسال از دیگر چهره های معروف بهائیان بود که تلاش های خودرا در زمینه اقتصادی و تجاری به کار گرفته و از این طریق حمایت مالی از بهائیان می نمود. در عین حال وی تلاش می کرد که با استفاده از ثروت کلان خود در عرصه سیاسی نیز نقش آفرینی کند. پاسال که کار خود از تعمیر دوچرخه آغاز کرده بود بزودی در عرصه تجارت با استفاده از بند و بست ها و روابط پشت پرده سر آمد شده و تبدیل به یکی از ثروتمند ترین مردان ایران شد. از جمله فعالیت های وی در عرصه اقتصادی تأسیس شرکت های زمزم و پپسی بود که عواید آن در اختیار بهائیان و صهیونیست ها قرار می گرفت. حبیب الله ثابت عضو محفل روحانی ملی بهائیان ایران و یکی از سرمایه داران مرتبط با صهیونیسم بین الملل بود که با استفاده از ثروتش در سیاست وارد شده به عنوان مثال در انتخابات مجالس سنا و شورای ملی دخالت نموده تلاش می کرد کاندیدا های بهائی یا هوادار بهائیان به مجلس راه یابند.
از دیگر چهره های بهائی که در سیستم حکومتی پهلوی صاحب نفوذ بودند می توان از پرویز ثابتی نام برد، ثابتی که از پدر و مادری بهائی متولد شده بود تلاش های خود را در سازمان های امنیتی و اطلاعاتی و به طور مشخص ساواک به کار گرفت. وی که ابتدا شغل معلمی داشت پس از اخذ درجة لیسانی در علوم قضائی وارد ساواک شد، دیری نگذشت که از کارمندی جزء به ریاست اداره سوم ساواک ارتقا یافت و بر سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور مسلط گردید، از این طریق تبدیل به یکی از پر نفوذترین شخصیت های سیاسی ـ امنیتی کشور گردید. ثابتی که به شدت طرفدار شیوه سرکوب انقلابیون بود بعد از انقلاب نیز در حالی که به خارج از کشور گریخته بود تلاش های خود را در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی به کار گرفت و پول های کلانی را صرف این هدف شوم خود نمود.
منصور روحانی از جمله چهره های بهائی دارای منصب مهم حکومتی در دوران پهلوی است که علی رغم اینکه پدرش از بهائیان معروف و مسئول یکی از محافل معروف بهائیان بود و بهائی بودن وی نیز بر همگان آشکار شده بود تظاهر به مسلمانی می نمود. روحانی در سال 1337 از سوی محمد رضا پهلوی به مدیریت سازمان آب تهران منصوب شد ودر دوره نخست وزیری علی امینی نیز مدیریت وی بر این سازمان تمدید شد. در اسفند ماه 1432 به عنوان وزیر آب و برق انتخاب شد و در چهارده سال بعد از این تاریخ نیز در پست های وزارت آّب و برق، کشاورزی و منابع طبیعی اشتغال داشت.
اسد الله صنیعی از بهائیانی بود که در ساختار نظامی حکومت پهلوی نفوذ نموده و تلاش های خود را برای تبلیغ وترویج عقاید بهائی در ارتش می کرد. صنیعی در سال 1307 دانشکده افسری را به پایان برد. در این زمان به عنوان آجودان ولیعهد وارد دربار شد. وی تا درجه سپهبدی ارتقا یافت و پست ها و مقامات حساس زیادی را در اختیار گرفت. صنیعی از چهره های
اثرگذار در حکومت پهلوی بود و در مقام مقایسه نقشی همسنگ ایادی داشت. حسین فردوست در خصوص روابط رضا شاه با بهائیان و نیز نقش و جایگاه اسد الله صنیعی در رژیم پهلوی می نویسد: «اصولا رضاخان با بهائیان روابط حسنه داشت تا جایی که اسد الله صنیعی راکه یک بهائی طراز اول بود آجودان مخصوص محمد رضا کرد. صنیعی بعد ها بسیار متنفذ شد ودر زمان علم و حسنعلی منصور و بخصوص هویدا به وزارت خواروبار رسید.»
از دیگر بهائیانی که به سمت نظامی گری متمایل شده و در ارکان نظامی نفوذ یافت پرویز خسروانی بود، وی برادر عطا الله خسروانی و داماد نعیمی از چهره های معروف بهائی بود. خسروانی در سال های پس از کودتای 28 مرداد 1332 در رأس باشگاه ورزشی تاج به سرقت بیت المال و غصب اراضی مردم اشتغال داشت و به علت وابستگی به دربار از سال 1340 تا 1343 به فرماندهی ژاندارمری تهران (ناحیه یک مرکز) رسید. در سال 1343 معاون ژاندارمری کل کشور شد. در کابینه هویدا به معاونت نخست وزیری و سرپرستی سازمان تربیت بدنی منصوب گردید.
نگاهی بهشبکة بهائی انگلیسی "من و تو"، پاتوق فرقه های انحرافی
نوشته شده توسطنگاهی بهشبکة بهائی انگلیسی "من و تو"، پاتوق فرقه های انحرافی
بهائیت در ایران : افرادی از فرقههای انحرافی همچون: بهائیت، یهودیت صهیونیستی و مسیحیت صهیونیستی در "شبکه انگلیسی بهائی من و تو" به دور هم جمع شدهاند که نشان میدهد این فرقهها برای مقابله با اسلام تمام توان خود را بکار گرفته و البته اختلافات خود را نیز کنار گذاشتهاند!
همسر یکی از اعضای کلیسای غیرقانونی جماعت ربانی برای تست خوانندگی در شبکه بهائی من وتو حاضر شد. این فرد که به مانند بسیاری از اعضای دیگر این مجموعه با هدف رسیدن به آزادیهای بیقید و بند به این فرقه پیوسته بود و هیچ پایبندی به دین مسیحیت نداشت، در شبکه اجتماعی از تست خوانندگی خود برای این شبکه خبر داده است.
سؤالی که به ذهن هر ناظری میآید این است که چگونه اعضای فرقه جماعت ربانی که خود را ملحق به مسیحیت معرفی میکردند، از شبکههای غیراخلاقی، مبتذل و مستهجن سر در میآورند؟
این در حالی است که پیشتر، از حضور یکی از اعضای سابق این فرقه درشبکه ضد خانواده جِمو همچنین دیدار عضویاب این فرقه با یکی از عواملشبکه بهائی من وتوگزارشهایی منتشر شد و با زیاد شدن شمار این افراد، هر روز بر بیگانه بودن فرقه مسیحیت صهیونیستی با مسیحیت راستین مُهر تأیید دیگری زده میشود. چرا که هرگز عیسی مسیح(ع) و مقررات دین آسمانی مسیحیت، نمیتواند ساختارشکنی، کشف حجاب، مصرف مشروبات الکلی، روابط خارج از عرف و اعمال اینچنینی را بهعنوان هنجار بپذیرد.
در نتیجه میتوان گفت، افرادی از فرقههای انحرافی مانند: بهائیت، یهودیت صهیونیستی و مسیحیت صهیونیستی در شبکه من وتو به دور هم جمع شدهاند که حاکی از کنار گذاشتن اختلافها از سوی آنها برای ضربه زدن به پایههای دینی و ملی مردم ایران است.
شبکه منوتو
شبکه انگلیسی من و تو 1 و 2 در تاریخ ششم آبان 1389 و پس از اظهارنظر "کیوان عباسی" در جلسه بررسی عملکرد سالانه بیبیسی فارسی، توسط وی و "مرجان اسکندری" تأسیس شد.
مدیر شبکه منوتو گفته بود:"اگر حمایتهایی که از شبکه بیبیسی فارسی میشود، از من و دوستانم بشود شبکهای راهاندازی خواهیم کرد که در زمان عادی با پخش برنامههای فرهنگی و جذاب، جوانان و مخاطبان خود را جذب کند تا در زمان بحران و آشوب و به قولی وضعیت قرمز بتواند اثرگذاری خود را داشته باشد؛ برنامههای ضدفرهنگی برای جذب در روزهای عادی و برنامههای سیاسی برای تخریب در زمان بحران و آشوب."
با وجود آنکه قرار بود شبکههای دیگری نیز در ادامه منوتو 1 و 2 ایجاد شود، اما کانال 2 آن نیز به تعطیلی کشیده شد و اگر از این شبکه با تعبیر "بخش فرهنگی بیبیسی فارسی" یاد شود، بیراهه نرفتهایم. منبع تأمین بودجه شبکه بهائی "منوتو" مبهم است، اما آنچه از عملکرد و کارنامه این شبکه برداشت میشود، وابستگی آن به افراد و نهادهای منتسب به رژیم صهیونیستی را نشان میدهد.
جهتگیریهای شبکه منوتو همیشه در جهت منافع رژیم صهیونیستی و در راستای ایجاد هویت برای این رژیم جعلی است؛ تا جایی که قدرتبخشی پوشالی به توانایی این رژیم غاصب نیز بخشی از برنامههای این شبکه را تشکیل داده و حتی رژیم اشغالگر قدس را کشوری آزادیخواه معرفی میکنند.
البته رژیم صهیونیستی نیز قدردان حمایتهای بیدریغ این رسانه بهائی هست.برای مثال،روزنامه دولتی هاآرتص در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴ طی گزارشی با تیتر "تلویزیون من و تو، سفیر صلح خاورمیانه" خروجی این تلویزیون لندنی را "رضایتمند و موفقیتآمیز" توصیف کرد.
همچنین در راستای همافزایی و هماهنگی برای ترویج ابتذال، مدیران"شبکه انگلیسی منوتو و فارسیوان" جلسات مشترک برگزار کرده و اهداف خود را یکسانسازی میکنند و دوبلورهای هر دو شبکه با هم یکی بوده و با یکدیگر همکاری دارند.
این شبکه به هیچیک از رایانامههای ارسالی توسط مخاطبان پاسخ نداده و جوی امنیتی در اطراف ساختمان آن برقرار است؛ بهطوریکه هیچکس حق حضور حتی در چندصد قدمی ساختمان شبکه بهائی منوتو را ندارد.
سردبیر، تدوینگر و مسئول برنامه دکتر کپی با مدیریت شبکه سیمای آزادی (متعلق به گروهک تروریستی منافقین)ارتباط داشته و افراد معلومالحالی مانند: "عبدالکریم سروش، عطا مهاجرانی و اکبر گنجی" به این شبکه رفت وآمد دارند.
تصویبنامه قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی برای باز گذاشتن دست بهائیان
نوشته شده توسطتصویبنامه قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی برای باز گذاشتن دست بهائیان
به بهانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در سال 57
بهائیت در ایران : یکی از برنامههای استعماری بسیار مرموز رژیم ستمشاهی که با دسیسه آمریکا انجام میشد این بود که غیر مسلمانان، و مخصوصاً بهائیان را بدون هرگونه منع قانونی بر پستهای حساس کشور بگمارد، بطوری که آنها بتوانند نماینده مجلس شوند، در استانها و شهرها بتوانند استاندار یا فرماندار یا بخشدار و یا شهردار و یا جزء اعضای انجمن شهر و روستا، یا رئیس انجمن گردند. البته اینکار عملا چنان که گفتیم در سطح وزراء و مدیران کل در سطح بالا انجام شده بود، ولی کم کم میخواستند آنها در سطوح دیگر نیز زمام امور را به دست گیرند، برهمین اساس در تاریخ ۱۳۴۱/۷/۱۴ شمسی، رژیم، لایحهای را تحت عنوان مجلس سنا گذراند، این تصویبنامه در اوائل نخست وزیری اسداللهعلم انجام گرفت. ماهیّت این تصویب نامه این بود که در قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، سه موضوع که قبلا وجود داشت حذف گردد، و این سه موضوع عبارت بودند از: اول: قید ذکوریت (مرد بودن). دوم: مسلمان بودن. سوم: برای پذیرش پستهای بزرگ و حساس دولتی به جای سوگند به قرآن کریم، سوگند به کتاب آسمانی باشد.[۱]
خطیب بزرگ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی (قدس سرّه) مینویسد: «هدف آن بود که با اجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، فرقهی ضالّه بهائی را بطور قانونی بر سرکار آورند، و از آن به بعد به تدریج فعّالیت رسمی آنها برای تصرّف تمام اهرمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود، زیرا بنا بر تصویبنامه، آنان با مسلمانان ایرانی هیچگونه فرقی نداشتند، ثانیا سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به کتاب آسمانی شده بود، این معنی راه را برای غیر مسلمانان باز میکرد تا یهود و نصاری به کتابهای آسمانی خود سوگند یاد کنند، و بهائیان بگویند کتابهای آسمانی ما (ایقان) است، و به آن سوگند یاد میکنیم. و به جای قید ذکوریت کلمهی باسواد گذاشته بودند که اعم از زن و مرد است، تا راه را برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان- که در آن وقت معلوم بود چه زنانی منظور بودند- باز کنند».[۲] (رژیم پهلوی از روی کار آوردن زنان دو هدف را دنبال می کرد: اول: رواج بی حجابی و بی عفتی، دوم: نشان دادن چهرهای طرفدار حقوق زنان از خود. حکومت میخواست با وارد کردن زنان به صحنههای اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند. البته زنان مسلمان دارای محدودیت بیشتری بودند؛ از جمله قوانین سختگیرانه به بانوان مسلمان را میتوان به ممنوع بودن چادر برای دانش آموزان و دانشجویان، محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می کنند، از دسترسی به مقامها و موقعیتها و همچنین از تشویق، ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی، ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوسهای شرکت واحد، ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها، ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاههای شرکتهای تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزش فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان، ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر، به کتابخانهها، محرومیت از شرکت در هر گونه مجامع عمومی).
علماء و مراجع وقت در رأسشان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) متوجّه خطر شدند، از هر سو با تلگرافها، اعلامیهها، و نامهها و سخنرانیها، اعتراض خود را اعلام نموند، نزدیک بود شورشی عمومی در همهی شهرهای ایران بر ضد رژیم پدید آید.[۳] سرانجام، رژیم و دولت اسدالله علم در تنگنا قرار گرفت و مجبور به لغو تصویبنامه مذکور شد، و در تاریخ ۱۳۴۱/۹/۷ شبانه در جلسه خود، آن را غیر قابل اجرا دانست. ولی رهبر بزرگ حضرت امام خمینی (قدس سرّه) این را کافی ندانست و فرمود: باید این موضوع از طرف دولت در جرائد رسمی کشور اعلام و منتشر گردد. دولت برای خاموش نمودن احساسات پاک دینی مردم ناگزیر شد به این پیشنهاد نیز تن دهد، از این رو به دستور دولت روزنامههای عصر تهران در روز ۱۳۴۱/۹/۱۰ شمسی با تیتر درشت نوشتند: «تصویب نامه مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۴ قابل اجرا نخواهد بود».[۴]
به این ترتیب مراجع تقلید و حضرت امام خمینی و مردم به پیروی از آنها، با هشدارها و اعتراضهای خود نگذاشتند بهائیها روی کار آیند، و با قیام خود، تصویب نامهای را که از سوی استعمار به نفع آنها طراحی شده بود، از بین بردند و از این فتنه رهایی یافتند. مسلمانان به خصوص ملّت شریف ایران باید با کمال هوشیاری و مراقبت و نگهبانی از انقلاب عظیم اسلامی، متوجه باشند که مبادا به انقلاب آسیب برسد و همان بهائیان و مزدوران استکبار جهانی بار دیگر برای تسلط بر امور طمع کنند. و همواره یاد امام خمینی را گرامی بدارند که با مجاهدت خود، عزّت مسلمانان را حفظ کرد و نگذاشت که مسلمانان غیور ایران تحت سیطره بهائیان و مزدوران دیگر قرار گیرند.
پینوشت:
[۱]. شرح کامل این تصویب نامه در کیهان مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۶ نوشته شده است.
[۲]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، ص۲۳۵،۲۳۶.
[۳]. برای اطلاع از این نامهها و اعتراضها به کتاب نهضت روحانیون ایران، تألیف استاد علی دوانی، ج۱و۲ مراجعه شود.
[۴]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۸۷و۱۹۱.
بهائیت و نگاه آن به قیامت
بهائیت در ایران : بهائیان وجود قیامت را به عنوان عالمی غیر از عالم دنیا نفی میکنند و بر این عقیدهاند که منظور از قیامت، قیام و بعثت پیامبران در همین دنیاست.
حسینعلیبهاء، قیامت را به عنوان عالمی دیگر غیر از این عالم که از معتقدات ادیان الهی است، به باد مسخره گرفته و اینچنین آن را امری موهوم و خرافی قلمداد کرده است: «قدری تفکر نما که چقدر توهمات در بین ملأ فرقان بود از ظهور قائم، ظهور قیامت و ظهور ساعت، بعد از ظهور نقطهی اولی روح ماسواه فداء، معلوم شد که جمیع خاطی بودند و به قطره از بحر علم مشروب نه».[۱]
حسینعلینوری، در مورد بهشت و جهنم هم اینگونه تعبیر و توصیف آورده است: «قال أین الجنة و النار قل الاولی لقایی و الاخری نفسک ایها المشرک المرتاب؛[۲] سؤال نموده بهشت و جهنم کجاست؟ بگو که بهشت، لقای من (حسینعلینوری) و دوزخ، نفس تو است، ای مشرک شک کننده».
این عقیده با اشکالات متعددی روبهرو است:
اول: اینکه گفتهاند اعتقاد به معاد و قیامت یک عقیدهی شیعی و یا اسلامی است و دیگر ملل و ادیان چنین اعتقادی ندارند، سخنی بیپایه و اساس است؛ زیرا اصولاً معاد، به عنوان بازگشت به عالم آخرت، از اصول ادیان توحیدی است.
دوم: قرآن مجید، قیامت موعود را ملازم با روز حساب و پاداش و کیفر شمرده است، نه روز تشریع قوانین جدید و تکالیف تازه؛ حال آنکه بعثت و قیام انبیاء، تشریع قوانین و تکالیف جدید و یا تأکید بر تکالیف قبلی است، بنابراینحساب و پاداشی در کار نیست.
سوم: کافران قریش با پیامبر اسلام حضرتمحمّد (صلّیاللهعلیه وآله) دربارهی قیامت به سختی مخالفت ورزیدند. آیا هیچ عاقلی باور میکند که این مخالفتها بدان جهت باشد که پیامبر اسلام ادعا نموده ۱۲۶۰ سال دیگر شخصی خواهد آمد و آیین مرا نسخ میکند و آیندگان را به آیین تازهای فرا میخواند؟!
چهارم: طبق آیات قرآن، هرگز کسی از بهشت منتقل نمیشود و اهل بهشت در آنجا جاودان خواهند بود.[۳] اگر منظور از بهشت، ایمان آوردن به میرزا بهاء است نباید کسی از آیین او رویگردان شود، ولی چه بسیار افرادی مانند آیتی، صبحی، نیکو و... از مسلک بهائیت برگشتند. آیا آنها از بهشت به دوزخ برگشتند؟
پنجم: بنابر آنچهدر قرآن کریم آمده است دوزخیان هرچند اراده کنند از آن جایگاه بیرون آیند، ولی مأموران خدا آنان را به دوزخ بازمیگردانند: «وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ؛[سجده/۲۰] و اما كسانى كه نافرمان بودند جايگاهشان آتش است، هر گاه بخواهند از آن بيرون آيند به آنجا بازگردانده میشوند و به آنها گفته میشود: بچشيد عذاب آتشى را كه تكذيب و انكار میكرديد». حال کسانی که باب و بهاء را انکار مینمایند، اگر اراده کنند که از مخالفت آنها دست بردارند؛یا توانایی بر عدم مخالفت دارند که در اینصورت تأویل باب و بهاء از بهشت و جهنم باطل است و یا توانایی ندارند، پس دعوت آنان به بهائیگری کاری بیهوده خواهد بود و نباید از طرف بهائیان و رهبران آنها مورد سرزنش و ملامت قرار گیرند.
ششم: بر اساس آیات قرآن کریم در قیامت، نعمتهای فراوانی اعم از نعمتهای جسمانی (مانند باغها، قصرها،غذاها،لباسها،همسرانو...) و لذتهای روحانی (مثل احترام ویژه، محیط صلح و صفا،نشاط درونی و...) وجود دارد. همچنین عذابهای جهنم اعم از عذابهای جسمی و عذابهای روحانی در پیش روی مجرمان است. اگر قیامت در همین دنیاست و منظور از آن، بعثت باب و بهاء است پس این نعمتها برای طرفداران باب و بهاء و عذابها برای مخالفان آنهاکی و کجا محق گردید؟!
هفتم: سخن آخر آن کهتأویلات حسینعلیبهاء و پیروانش از آیات الهی و نشانههای قیامت در قرآن، مخالف دستورهای خود حسینعلیبهاء است، زیراخود اوگفته است: «وان الذی یأول ما نزل من السماء وحی و یخرجه عن الظاهر انه ممن حرف کلمة الله العلیا و کان من الأخسرین؛[۴] یعنی کسی که آیات نازل شده از آسمان وحی را تأویل کند و آن را از مفهوم ظاهرش بیرون ببرد، همانا او از تحریف کنندگان سخنان والای الهی شمرده میشود و از زیانکارترین مردم است». بنابراین تأویلآیات قرآن کریم به نفع عقیدهی باطل بهائیت، کاری شیطانی است که حتی با دستورهای خود حسینعلیبهاء هم سازگاری ندارد. / ادیان نت
پینوشت:
[۱]. حسینعلینوری، بدیع، خطی، ۱۲۸۶، ص ۲۳۸.
[۲]. حسینعلینوری، مبین، بیجا، انتشارات مؤسسهی ملی مطبوعات امری، ۱۲۰ بدیع، ص۲۳۲.
[۳]. حدود ۸۷ بار در قرآن آمده است که اهل بهشت و رحمت الهی، در بهشت جاودان خواهند بود.
[۴]. حسینعلینوری،اقدس، چاپ ناصری، بمبئی، ۱۳۱۴هـ ق، ص۲۹.