مقالات بهائیت (3597)
چهره حقیقی بهائیت در اسناد ساواک
آنچه بهائیت ادعا دارد و البته رفتار میکند!!!
بهائیت در ایران: کاربران گرامی بارها و به دفعات در مطالب مرتبط با بهائیت یکی از اصول ادعائی این فرقه ضاله را شنیده اند " جدائی دین از سیاست " نوع عمل رهبران بهائیت از ابتدا تا کنون این اصل را بارها به چالش کشیده است . اینکه آیا این ادعا در تصمیم گیریهای راس تشکیلات بهائیت هم جائی دارد یا اینکه همانند سایر موارد و اصول ادعائی این فرقه فقط در سطور کتابها آورده شده و یا در مباحث رسانه ای آنهم با هدف فریب افکار جامعه از آن استفاده میگردد ، قابل تامل است . ایام بهمن به روزهای پر افتخار پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک میگردد . مردم ایران آماده اند تا سالروز پیروزی انقلابشان را جشن بگیرند . گرارش دیل برداشت شده از اسناد ساواک با هدف قضاوت کاربران محترم از تناقض گوئیهای رهبران بهائیت درج میگردد .
خیلی محرمانه
تاریخ گزارش : 18/2/1350
موضوع بهائیان
جلسه ای با شرکت 9 نفر از بهائیان ناحیه 15 شیراز در منزل آقای فرهنگ آزادگان و زیر نظر آقای لقمانی تشکیل گردید . بعد از قرئت نامه ،آقای ولی الله لقمانی در مورد ادیان جهان و آمار آنها و شهدای بهائیت سخن گفت . وی اضافه کرد آقایان بهائیان بهتر است بیشتر مطالعه نمایند و از روی حقیقت قضاوت کنند تا بفهمند معنی بهائیت که امروز آزادی بیشتری دارند یعنی چه ؟ در زمان قدیم أحباء نمی توانستند بگویند ما بهائی هستیم و نمی توانستند تبلیغ کنند اگر هم مبارزه ای می نمودند فوراً آنها را می کشتند و لیکن اکنون آن تعصب ها کنار گذاشته شده است .
اکنون از آمریکا و لندن صریحا دستور داریم در این مملکت مد لباس و یا ساختمانها و بی حجابی را رونق دهیم که مسلمان نقاب از صورت خود بزداید بطوری که من مطالبی در منزل آقای معتمد قرائت کردم و تمام دختران و پسران بهائی خوشحال شدند
در ایران و کشورهای مسلمان دیگر هر چه بتوانید با پیروی از مد و تبلیغات ملت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امام حسین فاتح دنیا بوده و علی غالب دنیا البته بهائیان هم تصدیق دارند ولی نه برای قرن اتم ، اتمی که به دست بهائیان درست می شود .
اسلحه و مهمات بدست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته می شود
این مسلمانان آخر بدست بهائیان از بین می روند و دنیای حضرت بهاء الله رونق می گیرد .
این گزارش به تایید سه منبع مافوق در ساواک نیز رسیده است .
خواننده گرامی شما از کجای این گزارش که توشط ساواک تنظیم شده را جدای دین از سیاست میدانید
تصویر سند :
نکات کلیدی در گزارش فوق :
1 ـ سال 1350 که اوج تلاطم و درگیری های انقلابی بوده است بهائیان ایران را حیاط خلوت خود می دانند و آن زمان را دوران طلایی تبلیغ و فعالیت های ضد فرهنگی خود می دانند .
2 ـ حداقل در دهه اخیر حکومت پهلوی هیچ تعصب حکومتی و دولتی از ناحیه دربار پهلوی متوجه بهائیان نبوده است .
3 ـ دستور پذیری بهائیان از آمریکا و انگلیس مسبوق به سابقه بوده است و مربوط به دوران پس از انقلاب اسلامی ایران نیست .
4 ـ بهائیان از قدیم مروج مد گرایی غربی و عامل ناهنجاری های فرهنگی در ایران بوده اند .
5 ـ رنج مسلمانان در دستور کار بهائیان قرار دارد .
6 ـ ارتباط تنگاتنگ بهائیت و اسرائیل
7 ـ رونمایی از چهره حقیقی و خشونت طلب بهائیان
پاسخ به چند سؤال در موضوع بهائیت (بخش پنجم)
بهائیت در ایران : مدت زمانی است که از خانم رئوفی یک اثر با عنوان "بهائیت از درون " به چاپ رسیده و روانۀ بازار کتاب شده است. از ایشان در خواست کردیم بعد از گذشت تقریبا ً دو دهه از پذریرش دین اسلام به چند پرسش پاسخ دهند. بخش پنجم این مطالب جهت استفاده کاربران گرامی ارائه میگردد.
یحیی صبح ازل برادر میرزا حسینعلی (بها)
7- آیا اوامر و احکام باب به اجرا درآمد ؟
خیر. از ابتدای ظهور تا معدوم شدن باب فقط نه سال می گذشت. که در این مدت پیروان باب فقط در حال جنگیدن با حکومت وقت و مردم بودند. بعد از اعدام، حتی وصیت او که یحیی ازل برادر بها را به جانشینی خویش انتخاب کرده بود به اجرا در نیامد و بها به جای جانشین واقعی رهبری بابیان را بر عهده گرفت و پیروانش را بهائی نامید و بسیاری از احکام صادر شده از سوی باب را منسوخ اعلام نمود. برای مثال :
بها در کتاب اقدس خود در صفحه 22 ذکر نموده است: « خداوند شما را از آنچه در بیان نازل شده که باید همه کتابها را فانی و نابود سازید معاف فرموده و ما اکنون به شما اجازه میدهیم که آن علومی را که به حال شما مفید باشد بخوانید نه چیزی که منتهی به مجادله در کلام شود و این از برای شما بهتر است اگرمعرفت داشته باشید»
باب موضوع ازدواج را محدود نمود و فقط آن را مشروط به رضای زوجین قرار داد و رضایت ولی یا وکیل و شهود در مورد اولیا را معتبر ندانست ولی بها این حکم را نیز نسخ کرد متن عبارت اقدس این است: « ازدواج در کتاب بیان به رضایت طرفین محدود گشته و ما چون میخواهیم دوستی و اتحاد عباد برقرار باشد آن را بعد از رضای طرفین مشروط به اذن پدر و مادر قرار دادیم تا کینه و عداوتی میان مردم حاصل نشود ما مقاصد دیگری هم در این حکم داریم و این کار مطابق قضا واقع شد.»
باب بر پیروان خود واجب نموده که بعد از او تعداد کتاب هایش را از نوزده جلد زیادتر نسازند. خودش آنها را بدین طریق تقسیم نموده برای آیاتش سه مجلد، برای مناجاتش سه مجلد، برای تفسیرش شش مجلد، برای علوم و فنون مختلفه ای که تدوین کرده است شش مجلد.
باب مکرراً تصریح نموده که دین وی تا سال هایی به عدد حروف المستغاث (2031 سال ) باقی خواهد بود و هر کس در خلال این مدت ظاهر گردد و کتاب و آیات و احکام بیاورد هر کس باشد هرگز از او نباید قبول کرد و اگر بعد از این مدت من یظهره الله (یعنی کسی که خدا او را ظاهر خواهد کرد ) ظاهر شود، آیاتی بیاورد و امر جدید را مدعی گردد پس معارضه و ممانعت با او روا نخواهد بود، زیرا معارضه و مخالفت با وی باب را محزون میکند.
باب مدعی بوده که تندنویس است و تندنویسی خود را یکی از معجزات خود نام برده و تندنویسی اینگونه نوشتار که نه درست معنی میشود و نه درست میشود آن را تلفظ کرد کار سختی نیست.
بهاء میرزا حسینعلی نوری بعد از اظهارات نبوت و الوهیت خود تصمیم گرفت نوشته های باب را از بین ببرد چرا که او را مبشر خود اعلام کرده بود و آثار باب حقانیت او را نیز زیر سؤال میبرد و خودش در نقطة الکاف صفحۀ 145 می نویسد:«لاجل الخالق قدری مطالب را تنزیل دادم تا خلق بتوانند او را ادراک نمایند و لذا این بود حکم نمودم تفسیر سورۀ مبارکۀ یوسف را با آب بشویند.»
البته از شانس بد بهاء تفسیر سورۀ یوسف مثل سایر آثار باب دیگر به دست مردم رسیده و قابل محو شدن نبود.
علی محمد شیرازی با چنین آثار خنده آور و مضحکی از قبیل «دستور از بین بردن کامل و نابود نمودن همۀ اماکن مذهبی و دینی گذشتگان دستور به حریر پوشیدن زنان و ظاهر شدن آنان بدون حجاب در نزد نامحرمان و دستور او به زنانی که همسران عقیم دارند به اینکه میتوانند در خارج از منزل باردار شوند و اینکه همۀ نجاسات با خواندن "بسم الله الاطهر الاطهر " پاک میشوند و احکام ارث در اسلام را مخالف قانون بشر دانستن و هزاران حکم مضحک دیگر دستور داده که هیچکس حق ندارد آثار مرا تفسر نماید و سپس گفته که اگر محمد (ص) فرموده که هیچ کس از آوردن آیه ای از آیات خدا قادر نخواهد بود من میگویم هیچکس حتی یک حرف از حروف کتابهای مرا نمی تواند بیاورد و هر کس به کتاب من ایمان نیاورد عقل ندارد.
علی محمد شیرازی در کتاب بیان عربی در خصوص تفسیر و تأویل آثار بیان جزماً تصریح کرده است که :«ما أذنت ان یفسر أحد الابمافرّت (اجازه ندادم هیچ کس را که تفسیر کند مگر آنچه را که خودم تفسیر کرده ام)[1]»
و هم چنین در کتاب بیان فارسی تأکید مجدد علی محمد شیرازی را در این باره چنین می خوانیم:« و جایز نیست در تفسیر بیان الا به آنچه تفسیر شده از نزد شجرۀ او »[2]
زنان و مردان در بهائیت از حقوقی یکسان برخوردارند !
بهائیت در ایران : کاربر گرامی با توجه به آنچه که اکنون در جامعه بهائی وجود دارد شما با تیتر این مطلب موافقید ؟
یکی از تعالیمی که بهاییانبسیار بر روی آن تبلیغ میکنند و آن را یک ارزش برای دین خود میدانند، تساوی حقوق زنان و مردان است. آنها چنین جلوه میدهند که در دیگر ادیان تساوی حقوق زنان و مردان در نظر گرفته نشده، ولی بهاییت این تساوی را به طور کامل برقرار کرده است. حالا ببینیم این اصل در کجای این آئین اساسا وجود داشته و به آن عمل میشود .
1- حضور در جمع اعضاء بیت العدل ( مرجع عالی فرقه بهائیت ) زنان جایگاهی ندارند و این پست که مقامش به اعتقاد بهاییان، مصونیت از خطا است در انحصار آقایان است!
لذا مورد سؤال واقع میشوند که:
2- سهم الارث میان زن و مرد در بهائیت تفاوت فاحش دارد . در کتاب گنجینهی حدود و احکام مثلاً سهم پدر ۴۲۰ سهم از ۲۵۲۰ سهم است و سهم مادر ۳۶۰ سهم و نیز سهم برادر ۳۰۰ سهم و سهم خواهر ۲۴۰ سهم و به علاوه خانه مسکونی و لباسهای مخصوص میت هم متعلق به فرزند ارشد پسر است.[1]
3- مورد دیگری که نه تنها خلاف این ادعاست بلکه بین زنان هم تفاوت قائل شدهاند، این است که مهریهی زن روستایی برابر با نوزده مثقال نقره است و مهریهی زن شهری نوزده مثقال طلا!
در کتاب اقدس آمده: «لا یحقق الصهار الا بالامهار قد قدر للمدن تسعة عشرمثقالا من الذهب الأبریز وللقری من الفضه و من اراد الزیادة حرم علیه أن یتجاوز عن خمسة و تسعین مثقالا، کذلک کان الامر مسطورا [2] دامادی تحقق نمییابد مگر به مهر (یعنی دادن مهریه واجب است) برای شهرها نوزده مثقال طلا و برای روستاها نقره قرار داده شده است و هرکس بخواهد بیشتر بدهد حرام است که از نود و پنج مثقال تجاوز کند. این چنین است که امر (مهریه) نوشته شده است.»
در بهاییت نه تنها میان مردان و زنان تساوی وجود ندارد، حتی میان زنان روستایی و شهری هم تفاوت وجود دارد.
در حالی که بهاءالله گفته: «ممکن نیست سعادت عالم انسانی کامل گردد مگر به مساوات کاملهی زنان و مردان».[3]
اینک بفرمایید این مساوات کامله چگونه حاصل شده است؟
لذا با توجه به کلمه و معنای «مساوات» و «کامله» سوالات متعددی مطرح میشود از جمله:
۱- چرا زنان حق ندارند عضو بیت العدل باشند؟
۲- چرا سهم الارث زن و مرد تفاوت دارد؟
۳- چرا میان مهریه زن روستایی و زن شهری تفاوت است؟
پینوشت:
[1]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، موسسهی ملی مطبوعات امری، نشر سوم ۱۲۸؛ بدیع، ص ۱۱۸ تا ۱۲۵.
[2]. بهاءالله، اقدس، ص ۶۰.
[3]. ا.س، تساوی حقوق زنان، بی جا، بی تا؛ به نقل از: احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهایی، ص ۴۷ از بهاءالله. (در ضمن این کتاب مورد تایید جناب شوقی ربانی است).
دومین قربانی شبکه بهائی BBC
بهائیت در ایران : به نظر میرسد موج تغییرات در شبکه بهائی بی بی سی فارسی از جناب صبا شروع و مانند سریالهای تلویزیونی ادامه دارد .
چند روز پیش تارنمای اینترنتی شبکه بی بی سی فارسی در 22 دی ماه خبر برکناری صادق صبا از مدیریت این شبکه و انتصاب رزیتا لطفی به عنوان جایگزین وی اعلام کرد.
خبر برکناری این کارمند باسابقه رسانه دولتی انگلیس تحلیل های گوناگونی را به دنبال داشت که بیش از همه مسائل غیر اخلاقی وی و همچنین شکست پروژه نفوذ شبکه تحت مدیریت وی در داخل ایران بر سر زبانها انداخت
اما صادق صبا تنها قربانی نبود و با وصول اخباری از برکناری یک مدیر ارشد دیگر این شبکه برخی تحلیهای گذشته رد و برخی قوت میگیرند .
این مدیر ارشد "بهروز آفاق" نام دارد که آخرین مسئولیت وی ریاست منطقه آسیا و اقیانوسیه بیبیسی جهانی می باشد که بر اساس ساختار رسانه دولتی انگلیس جایگاه حقوقی وی بالاتر از صادق صبا و به عبارتی بی بی سی فارسی یکی از مجموعه های تحت مدیریت وی بوده است.
بهروز آفاق متولد ایران بوده و از سال 1978 در بریتانیا ساکن شد. وی در سال 1983 به بی بی سی پیوسته و در سرویس جهانی به عنوان یک تولید کننده شروع به فعالیت کرد. وی پس از سردبیری بخش فارسی بی بی سی و مدیریت سرویس ویتنام به دلیل نقش موثر در راه اندازی بی بی سی در آسیای میانه در سال 1994، به عنوان سردبیری منطقه اوراسیا در سال 1999 انتخاب شد.
وی در مارس 2003 به عنوان رئیس منطقه اوراسیا انتخاب و در نهایت در آوریل 2006 به ریاست منطقه آسیا و اقیانوسیه منصوب شد و در حال حاضر در همین پست مشغول به فعالیت در سرویس جهانی بی بی سی است. او به صورت همزمان مسئول پخش برنامه های بی بی سی چند رسانه ای و خدمات به توسعه منطقه از ایران به چین بوده و همچنین مسئول راه اندازی تلویزیون فارسی بی بی سی در ماه ژانویه 2009 گردید.
بهروز آفاق از عوامل اصلي فرقه ضاله بهائيت در شبكه بي بي سي است كه علاوه بر تبدیل این شبکه به تریبون این فرقه ضاله، نقش موثري در بهائی كردن تعداد قابل توجهي از كاركنان و مجريان اين شبكه داشته است که از جمله این افراد می توان به پونه قدوسی، فرناز قاضی زاده و سینا مطلبی از روزنامه نگاران سابق اصلاح طلب اشاره كرد.
بهروز آفاق (نفر اول سمت راست)،پونه قدوسی (مجری برنامه نوبت شما که پس از افشای تجاوز صادق صبا به وی از این شبکه حذف گردید)و نایجل چپمن رئیس وقت بخش جهانی BBC در مراسم آغاز پخش برنامه های تلویزیونی بی بی سی فارسی
اما به نظر میرسد این سریال هنوز به قسمت پایانی خود نرسیده است .
توحید و دیدگاه باطل بهائیت نسبت به آن
بهائیت در ایران : بدون مقدمه ، حسینعلی نوری ابتدا مدعی نوکری و خدمتگزاری صبح ازل ( جانشین باب )که البته برادرش هم بود را کرد ، رفتهرفته پا را فراتر گذاشت و خود ادعای بابیت و سپس قائمیت کرد و به تدریج ادعای پیامبری و در نهایت هم ادعای خدایی به سرش زد . این داستان جناب نوری است .
جنابشان توحید رادرایمان پیروانش به خودو قبول افکار و عقائدشخلاصه میکندو گفته است هرکس او را قبول نداشته باشد در زمرهی مشرکین و کافراناست: «إن الّذی ما شرب من رحیقنا المختوم الذی فککنا ختمه باسمنا القیوم إنه ما فاز بانوار التوحید و ما عرف المقصود من کتب الله... و ما کان من المشرکین،[۱] همانا کسی که از شراب زلال دست نخورده و سربستهی ما، که به وسیلهی اسم ما که قیوم است باز شده، نیاشامد هرگز به انوار توحید نرسیده و مقصود کتب الهی را نشناخته و از زمرهی مشرکین است».
حسینعلی که خود را در ابتدا پیامبر خدا معرفی کرد، در ادامه ادعای خدایی کرده وذات خود را، ذات خدا دانسته است. او با اشاره به روز ولادتش در کلامی متناقض گفته است: «فیا حبّذا هذا الفجر الذی فیه ولد من لم یلد و لم یولد؛[۲] مرحبا بر این صبحگاهی که در آن، شخصی که نه کسی را زاده و نه از کسی زائیده شده، متولد گردید». این ادعایی بس گزاف است؛ چرا که در این کلام از یک طرف به روز تولد خود اشاره میکند و از طرف دیگر مدعی است کهزائیده نشده و کسیاز او زائیده نمیشود!اما سؤالی که باقی میماند این است: مگر نه اینکه پدر حسینعلیبهاء، میرزا عباس نوری است؟ همچنینعباس افندی مگر نه اینکه فرزند حسینعلیبهاء است. اگر از پدرش زائیده نشده و پدرش باعث تولد او نبوده، پس پدرش کیست؟
از حسینعلیبهاء، رهبر فرقهی بهائیت پرسیدند: شما که خود را خدا میدانی، چرا در بعضی نوشتههایت از خدا استمداد میطلبی؟ او جواب داد: «یدعو ظاهری باطنی و باطنی ظاهری، لیست فی الملک سوای ولکن الناس فی غفلة مبین؛[۳] ظاهرم باطنم را و باطنم ظاهرم را میخواند و در جهان خدایی غیر از من وجود ندارد؛ لیکن مردم در غفلت آشکارند».
حسینعلیبهاء خود را خالق عالم دانسته و میگوید: «إن الذی خلق العالم لنفسه منعوه ان ینظر إلی احد من أحبائه إن هذا إلّا ظلم مبین؛ [۴] نگذاشتند کسی که جهان را برای خود خلق کرده، به یکی از دوستان خود نگاه کند، این جز ستمی آشکار نیست». او در فرازی دیگر این آیه را نازل کرده است: «والذی ینطق فی السجن الأعظم إنّه لخالق الأشیاء و موجد الأسماء؛ [۵] کسی که در زندان بزرگ سخن میگوید (یعنی خود میرزا بهاء) به درستی که هر آیینه اوست خلق کنندهی اشیاء و به وجود آورندهی اسماء».
با شنیدن این دو ادعای اخیر، جای این پرسشباقی میماند، کسی که ادعای خدایی و خلق جهان هستی بااین عظمت را دارد، چگونه نمیتواند به یکی از دوستان خود نگاه کند و یا خود را از زندان رهایی دهد!؟ غیر از اینکه پیروانش باید بسیار احمق باشندکهبه چنین شخصی،با همچنین ادعاهای گزافی ایمان آوردهاند و خود را پیرو و سینه چاکان او میدانند.
وی همچنین خود را ربّ و پروردگار جهان دانسته و میگوید: «إنّ جمال الأبهی الأقدس قد استوی ذلک الیوم علی عرش ربوبیته الکبری و تجلّی اهل الأرض و السماء بکلّ اسمائه الحسنی و صفاته العلیا؛ [۶] به درستی که امروز جمال ابهی اقدس(حسینعلیبهاء) بر عرش ربوبیت کبرایش تکیه داده و با تمام اسماء حسنی و صفات علیایش بر اهل زمین و آسمان آشکار شده است».
حسینعلی، توحید در تشریع را مختص و منحصر در خود میداند و حتی اعلام میدارد که هر حکمی که از ناحیهی او صادر شود، ولو بر خلاف عقل و در تناقض آشکار با واقعیات باشد، حکمی بر حق است:«إنّه لو یحکم علی الیمین حکم الیسار و علی الجنوب حکم الشمال حق لا ریب فیه إنّه محمود فی فعله و مطاع فی امره و لیس له شریک فی حکمه؛ [۷] اگر حسینعلی بهاء حکم کند به سمت راست و بگوید سمت چپ است و بر جنوب بگوید جهتشمال است، حکمی بر حق بوده و هیچگونه شک و شبههای در آن نیست و به درستی که او (بهاء) در فعلش مورد ستایش و در امرش مطاع است و در حکم کردنش احدی شریک نیست».
او قصد داشت که پیروانش را چشم و گوش بسته نگه دارد تا حتی به ادعاهای کفر آمیز او ایراد نگیرند.رهبر بهائیان پیروان این فرقه را به پرستش خود و بهاء پرستی دعوت میکند، چنانکه گفته: «ثم اخرجی یا حوریة الفردوس من غرف الجنان و اخبری اهل الأکوان تالله قد ظهر محبوب العالمین و مقصود العارفین و معبود مَن فی السموات و الأرضین و مسجود الأولین و الآخرین؛ [۸] ای حوریه، از غرفههای بهشت خارج شو و به اهل عالم خبر بده که به خدا قسم؛ محبوب عالمین و مقصود عارفین و معبود اهل آسمانها و زمین و مسجود اولین و آخرین (یعنی حسینعلیبهاء) ظاهر شد».
مبلّغان و بزرگان بهائیت که پیروان این فرقه را گوسفندان چشم و گوش بسته و مطیع بی چون و چرا گیر آوردهاند، نیز به ترویج بهاء پرستی پرداخته و کسی جز او را مستحق پرستش نمیدانند: «قبلهی ما اهل بهاء روضهی مبارکه (قبر حسینعلیبهاء) در مدینه عکّا که در وقت نماز خواندن باید رو به روضهی مبارکه بایستیم و قلباً متوجه به جمال قدوم جل جلاله و ملکوت الهی (بهاء) باشیم و این است آن مقدوری که در کتاب اقدس نازل شده و اما در وقت تلاوت آیات و خواندن مناجات رو به قبله بودن واجب نیست، روی ما به هر طرف باشد جایز است و لکن در قلب باید متوجه به جمال قدم و اسم اعظم (بهاء) باشیم؛ زیرا مناجات و راز و نیاز ما با اوست؛ و شنوندهای جز او و اجابت کنندهای غیر از او نیست».[۹]
پینوشت:
[۱]. حسینعلینوری، اشراقات، نسخه خطی، بیتا، ص۵۵.
[۲]. عبدالحمید اشراق خاوری، رساله ایام تسعه، تهران: لجنه ملّی نشر امری، ۱۰۳بدیع، ص۵۰.
[۳]. حسینعلینوری، مبین، بیجا، انتشارات مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۰بدیع، ص ۴۰۵.
[۴]. همان، ص۲۳۳.
[۵].حسینعلینوری، اقدس، چاپ ناصری، بمبئی، ۱۳۱۴هـ ق، ص ۲۵.
[۶]. حسینعلینوری، اشراقات، نسخه خطی، بیتا، ص۱۷.
[۷]. همان.
[۸]. حسینعلینوری، مبین، بیجا، انتشارات مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۰بدیع، ص ۴۸.
[۹]. محمدعلی قائنی، دروس الدیانه، قاهره، به معرفة فرجالله زکی کردی، ۱۳۴۱ هـ ق، درس نوزدهم.
منبع : پایگاه جانع فرق و ادیان و مذاهب با کمی تغییرات
انشعابات در بهائیت از ابتدا تا کنون
بهائیت در ایران برداشت شده از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب: امروزه فرقهی بهائیت با جمعیتی حدود پنجتا شش میلیون نفر،[۱] با مرکزیت اسرائیل، دارای بیشترین طرفدار در آمریکا و با حمایت کشورهای سلطهگر به حیات خود ادامه میدهد. این فرقه اگرچه از بدو پیدایش تا کنون به گروههای متعددی منشعب گردیده، ولی هم اکنون با سه شاخهی اصلی فعالیت میکند:
الف ) اصلیترین و مهمترین شاخهی این گروه، طرفداران روحیه ماکسول هستند. بعد از شوقی، همسرش روحیه ماکسول و تعدادی از گروه بیست و هفت نفرهی منتخب شوقی، ملقب به ایادیان امرالله، اکثریت بهائیان را به خود جلب و مخالفان خویش را طرد و بیتالعدل را در سال ۱۳۴۲ هـ ش برابر ۱۹۶۳ م تأسیس کردند، در حال حاضر اکثریت بهائیان جهان پیرو بیتالعدل هستند و تکالیف خود را از آنجا میگیرند.
ب ) شاخهی اصلی دیگر بهائیت، گروه ریمیه یا طرفداران میسین ریمی آمریکایی میباشد. به موازات رهبری ماکسول، میسین ریمی، جانشین شوقیافندی و رئیس جنین بیتالعدل، رهبری عدهای دیگر از بهائیان را به عهده گرفت و گروهی را به عنوان «بهائیان ارتدکس» پدید آورد. اینگروه، امروزه در آمریکا، هندوستان، استرالیا و چند کشور دیگر پراکندهاند.
ج ) دیگر شاخهی مهم بهائیت، سماویه است. پس از مرگ شوقی عدهای از بهائیان به جوانی خراسانی به نام جمشید معانی روی آوردند. این جوان که خود را سماءالله نامید و جملاتی عربی، به شیوه عربی علیمحمد شیرازی بیان کرده و مدعی است که در شب آخر ژانویه ۱۹۶۶ به معراج رفته است. طرفداران وی معتقدند، «باب» مبشر، «بهاء» رَبّ و «عبدالبهاء» رسول و نبی و «جمشید» مظهر و رسول دیگری است مثل عبدالبهاء. آنان معتقدندهمانگونه که فیض الهی بعد از حضرت محمّد رسولالله (صلّیاللهعلیهوآله) قطع نشد، بعد از بهاء و عبدالبهاء نیز قطع نمیشود؛ همچنین میگویند طبق گفتهی باب اگر کسی ادعای نبوت و رسالت کرد، انکار او سزاوار نیست؛ بنابراین هیچکس حق ندارد ادعای نبوت سماء الله (جمشید معانی) را انکار نماید. آنها در توجیه این کلام حسینعلیبهاء که گفته «تا هزارسال وحی منقطع میشود و پیامبری نخواهد آمد» گویند کلمهی «ألف» مرکب از سه حرف (أ، ل و ف) است و مجموع عد ابجد این حروف یکصد و یازده است و از آنجا که شروع بهائیت در سال ۱۲۶۰هـ ق با دعوت بوده است، از اینرو هیچ مشکلی در نبوت جمشید سماءالله وجود ندارد. این گروه که سماویه نام گرفتهاند، امروزه در کشورهای اندونزی، هند، پاکستان و آمریکا پراکندهاند. بهائیان در قالب گروههای کوچکتری نیز با نامهای گوناگونی به فعالیت مشغولاند؛ مثل گروه «سهرابیه» که پیرو احمد سهراب هستند، وی که تحصیلاتش را در مدرسهی دارالفنون گذرانده بود از مبلّغان ممتاز بهائیت در زمان عبدالبهاء بود، به طوری که در سال ۱۲۸۷ هـ ش برای تبلیغ بهائیت به آمریکا فرستاده شد و تا زمان مرگ عبدالبهاء در آنجا بود؛ اما بعدا از شوقیافندی، جانشین عبدالبهاء، رنجید و از او جدا شد و خود، گروهی مستقل را تشکیل داد.[۲] چیزی که بسیار عجیب است اینست،فرقهای که یکی از اهداف و تعلیماتش،وحدت عالم انسانی است، حتی نتوانست در بین جمعیت محدود و اندک خود وحدت ایجاد کند! حال چکونه میتوانند ادعا کنند که بهائیت آئینی جهانیست و مبشّر وحدت عالم انسانیست!؟
فرقهی بهائیت، به دلیل انکار ضروریات دین مبین اسلام، به عنوان یک انحراف اعتقادی و ساختهی دست استعمارگران شناخته شد و از همان ابتدا در جهان اسلام با مشکل جدی روبهرو گردید. این فرقه اگرچه در بعضی از کشورهای اسلامی-مانند ایران، اندونزی، پاکستان- طرفدارانی و لو به صورت مخفی دارد، علیرغم این انزوا و عوامل متعدد دیگری (مانند تاریخ پرحادثه و فتنهانگیز رهبران بهائی، پیشگوییهای نادرست و منازعات دور از ادب آنان، حمایتهای دولتهای استعماری در مواضع مختلف از سران این فرقه، همراهی با دولت غاصب اسرائیل باز توانستهاند با حمایت قدرتهای استعماری این فرقه را گسترش داده و اهداف خود را دنبال کنند.
پینوشت:
[۱]. آمار فوق، ادعایی است که بیتالعدل اعلام کرده است؛ هرچند مستندات دقیقی مبنی بر صحت این ادعا وجود ندارد.
[۲]. جهت مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید بهک انشعابات در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، نوشته اسماعیل رائین.
سید کاظم رشتی با هویتی مجهول
بهائیت در ایران پایگاه جامع فرق ، ادیان و مذاهب : سید کاظم رشتی دومین سرکردهی فرقهی شیخیه است که مورد تأیید کامل استاد خود، یعنی شیخ احمد احسایی، قرار گرفت و پس از شیخ در کربلا ماند و به گسترش افکار او پرداخت. شاید بتوان مسألهی رکن رابع را از مهمترین اعتقاداتی برشمرد که سید به ترویج آن بعد از شیخ پرداخت. اگرچه در کلام شیخ احمد احسایی عباراتی وجود دارد که دال بر اظهار رکنیت او است [۱] اما پروراندن و ترویج این اندیشه در واقع توسط سید بوده است و علیمحمد باب هم شاگرد رشتی بوده است که فرقهی بابیت را به راه انداخت. [۲]
با مطالعهی سیر تکاملی شیخیه میتوان به این نکته پی برد که چنانچه سید کاظم نبود این انشعاب نامبارک در شیعهی اثنیعشری هم صورت نمیگرفت و آثار سوئی همچون ظهور افرادی همانند سید علی محمد شیرازی و حسینعلی بهاء و ظهور فِرَق ضالهای مانند بابیت و بهائیت و ظهور ادعاهایی همچون نبوت و امامت و الوهیت در میان مردم گسترش نمییافت.
آنطور که تاریخ بیانگر آن است شخصیت رشتی چندان برای ما روشن و شفاف نیست؛ لیکن باید اجمالاً با او آشنا شد؛ زیرا با شناخت سران جریانهای انحرافی میتوان به بسیاری از پرسشهایی پاسخ گفت که دربارهی آنها مطرح است؛ به ویژه سید کاظم رشتی که روابط دوستانهای با دشمنان اسلام و رفتاری زننده با شیعیان و اکابر شیعه داشت.
گزارشهای تاریخی پیرامون شخصیت سید کاظم از زمانی آغاز شده که سید با شیخ آشنا شده و وی را همراهی کرده است که سید تقریباً در سن ۱۵ سالگی بوده است؛ [۳] اما هویت سید قبل از این مدت برای تاریخنگاران مجهول مانده است. در خصوص مدت زمانی که سید هنوز با شیخ آشنا نشده بود دو نوع گزارش تاریخی ضبط شده است که ما در این مقاله به آنها میپردازیم:
۱. عدهای همچون ابوالقاسم ابراهیمی (چهارمین سرکردهی فرقهی شیخیهی کرمان) سید کاظم را از سادات حسینی و اهل مدینه میدانند که اجدادش به رشت مهاجرت کردهاند و وی در این شهر متولد و بزرگ شده و سیر علمی خود را از ایران آغاز کرده است. ابراهیمی در کتاب فهرست خود مینویسد: «سید قاسم، پدر سید کاظم، از اعیان رشت و فرزند سید احمد و اصلاً اجداد ایشان، اهل مدینهی منوره بودهاند که به گیلان مراجعت کرده بودند». [۴]
در نقد این ادعا باید گفت: اگر اجداد سید کاظم به رشت آمدهاند پس چرا گزارشی از آنان در تاریخ ثبت نشده است و مردم رشت نه تنها سید کاظم، بلکه هیچ یک از افراد خانوادهی وی را نمیشناسند. مگر میشود شخصی در شهری زندگی کند، بزرگ شود و پس ازمدتی مشهور گردد، ولی اثری از او، خانواده و آشنایانش در آنجا نباشد.
۲. عدهای سید کاظم را اهل شهر «ولادی وستک»، یکی از شهرهای روسیه، میدانند [۵] که در لباس روحانیت، وارد شهرهای عراق شده و در کسوت جاسوس به دنبال تأمین اهداف امپراتوری عثمانی و جاسوسی برای روسها بوده است.
در برخی منابع آمده است: «سید کاظم، فرد مجهولی بوده، که به دستور شیخ وارد کربلا شده است، و چنان خرج میکرده که از عهدهی تاجر و ملاک نیز خارج بوده است. او با والیان و حاکمان عراق ارتباطی کامل داشته است. برخی از منابع غیر شیخی، با ارائه مستنداتی، سید را جاسوس روس و اهل «ولادی وستک»، یکی از شهرهای روسیه، معرفی میکنند. بسیاری از پژوهشگران بر مجهول بودن سید اعتراف دارند و حتی وی را مأمور نفوذی استعمار میدانند». [۶]
لازم به ذکر است در کتب تراجم هم، که به شرح احوال شخصیتها میپردازند، چیزی در خصوص شخصیت سید کاظم به چشم نمیخورد، به جز چند سطری که در قصص العلمای تنکابنی و روضات الجنات خوانساری و الذریعه و ریحانة الأدب آمده است.
بر این اساس، شیخ احمد احسایی یک انسان مجهول الهویة را به عنوان جانشین پس از خود معرفی کرده است که با بررسی گفتار، کردار و روابطش، میتوان او را جاسوس یا فتنهگری دانست که به اسم شیعه و برای تخریب مذهب تشیع پا به میدان گذاشته است. آیا ممکن است، کسی که مدعی ارتباط مستقیم با معصوم و واسطهگری برای مردم است چنین شخصی را تأیید و به عنوان جانشین پس از خود معرفی کند؟
پینوشت:
[۱]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی:ادعای بابیت در کلام احسایی
[۲]. علیرضا روزبهانی، در جستجوی حقیقت، قم، انتشاراتی مرکز مدیریت حوزهی علمیه قم، ۱۳۸۸ ش، ص ۴۲؛ علیاکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیهی کرمان، قم، انتشاراتی مؤسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، ص ۱۰۰.
[۳]. هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمهی فریدون بهمنیار، ص ۴۴.
[۴]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج ۱، ص ۱۲۵.
[۵]. احمد خدایی، تحلیلی در تاریخ عقائد فرقهی شیخیه، قم، امیر العلم، ۱۳۸۲ ش، ص ۸۰.
[۶]. همان.
راس تشکیلات بهائیت در اسرائیل قرار دارد
برنامه «شعبده شوم» با موضوع «بررسی عقاید فرقه انحرافی بهائیت و بابیت» با حضور سید هادی سید وکیلی استاد دانشگاه قرآن و حدیث و حجت الاسلام و المسلمین علیرضا روزبهانی بروجردی استاد حوزه و دانشگاه و همچنین پخش اظهارات خانم مهناز رئوفی یکی از کسانی که از فرقه بهائیت به اسلام گرایش پیدا کرده بود، از رادیو گفت وگو پخش شد.
در این برنامه مهناز رئوفی، علت روی گردانیش از فرقه بهائیت را وجود سوالات بیجواب در مورد تعاریف و اموزه های این فرقه عنوان کرد و گفت: در جواب بسیاری از پرسش هایمدر ارتباط با این فرقه، مبلغان بهائیت اقدام به تناقض گویی و داستان سرایی هایی می کردند که دارای هیچ گونه پشتوانه معرفتی و تاریخی نبود.
رئوفی با بیان اینکه به خاطر طرح سوالات مختلفدر مورد این فرقه تحت فشار قرار می گرفتیم، ادامه داد: عموما جوانان بهایی به خواندن چند کتاب مربوط به این فرقه که توسط مبلغان توصیه میشود اکتفا میکنند و در جریان تاریخ واقعی این فرقه نیستند. در صورتی که توصیه من به آنها این است که کتاب های مستقلی که در این زمینه نوشته شده است را مطالعه کنند؛ حتی برخی از مستشرقین غربی نیز در ارتباط با تاریخ این فرقه کتاب هاب مستقل و جامعی نوشته اند.
وی همچنین با بیان اینکه رهبران فرقه بابیت و بهائیت در زمان خودشان در سطح کمی از جامعه قرار داشتند و حتی از باب به عنوان فردی که رفتار مجنونوار داشته است، یاد شده است، تصریح کرد: در راستای افزایش شناخت جوانان بهائیت هنگامی که مسلمان شدند کتاب « چرا مسلمان شدم » را منتشر کردم.
رئوفی به برخی دیگر از کتابهای خود از جمله « مسلخ عشق»، « سایه شوم» اشاره کرد و گفت: فرقه بهائیت مبتنی بر تشکیلاتی است که پایه اصلی آن در اسرائیل قرار دارد و من سعی کردم در کتابهایم تناقضات و داستان سرایی هایی که در این فرقه وجود دارد را روشن کنم.
وی در همین راستا ادامه داد: وقتی که من و همسرم مسلمان شدیم برخی از افراد تشکیلات به ما مراجعه می کردند و تاکید داشتند که ما به فرقه ی بهائیت برگردیم.
در ادامه این برنامه سید هادی سید وکیلی استاد دانشگاه قرآن و حدیث، با بیان اینکه بعضا فرقه بهائیت تلاش داشته از جایگاه و آموزه های تصوف سوءاستفاده کند، در مورد جایگاه زندگی بعد ازمرگ در این فرقه گفت: در تعالیم این فرقه کمتر از انگشتان یک دست به موضوع زندگی بعد از مرگ اشاره شده است.
وی با تاکید بر اینکه بحث قیامت در این فرقه از جایگاه چندانی برخورد ارنیست و بعضا به صورت تلویحی به آن اشاره شده است،خاطر نشان کرد: در این فرقه در مدل نوع بشر و حیات آن نیز سخنی گفته نشده است در حالیکه تمام ادیان الهی و حتی بعضی از فرقه های دینی بر آینده نیک بشریت نظر دارند،ولی در این فرقه که تلاش دارد که خود را به عنوان دین معرفی کند در مورد حیات نوع بشر و آینده فردی افراد اشارهای نشده است.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: بهائیت نه تنها یک دین نیست حتی نمی توان نام دینواره را نیز بر آن گذاشت.
در ادامه این برنامه مذهبی، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا روزبهانی بروجردی استاد حوزه و دانشگاه، با بیان اینکه فرقه بهائیت تلاش داشته خود را در قالب دین به افراد جامعه تحمیل کند، تصریح کرد: در همین راستا در این فرقه به اجبار و البته به صورت کمرنگ به دوران پس از مرگ نیز اشاره شده است،چنانکه آنها روز رستاخیز را روز ظهور باب و بهاءالله میدانند.
وی با بیان اینکه در این فرقه مشخص نشده که چه کسانی بهشتی و چه کسانی جهنمی هستند، خاطر نشان کرد: وقتی از حسینعلی نوری، فردی در مورد بهشت و جهنم پرسید او با عصبانیت پاسخ داد بهشت دیدن من است و جهنم نفس تو است که دچار شرک شده است.
روزبهانی اظهار کرد: رهبران بهائیت به دنیای ناچیز خود نگاه میکنند و همانطور که اشاره کردم برای اینکه خود را در قامت دین معرفی کنند،تلاش کرده اند که اشاراتی به دنیای پس از مرگ داشته باشند.
برنامهشعبده شومپنج شنبه هر هفته از ساعت 20 الی 21 به مدت یک ساعت با موضوع بررسی فرقه های انحرافی به صورت تولیدی از آنتن رادیو گفتوگو پخش میشود.
منبع : رادیو گفتگو