×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

پاسباني از بهائيت جهت شكاف در ديانت

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

پاسباني از بهائيت جهت شكاف در ديانت

برداشت شده از کتاب رهبران ضلالت تالیف محقق گرامی امیر علی مستوفیان

باز نشر از بهائیت در ایران

0000

كاربردهاي روس و انگليس در پيشبرد اهداف خويش در كشورهاي اسلامي خصوصا ايران به آنها آموخته بود و قدرت كه ملتها تابع آنها هستند بايد مورد توجه قرار گيرند؛ رهبران ديني و پادشاهان، همان دو قدرتِ قابل اعتنا مي­باشند  كه مي­توانند سرنوشت ملتي را رقم زده،سرافرازي او را به صورت تاريخي افتخار آفرين درآورند. به همين اعتبار دقت و توجه خويش را به مذهبِ اين دو قدرت داده، مي­بينيم در دوره­اي كه رضاخان پهلوي به سلطنت مي­رسيد دستور كارِ تعيين پادشاهي براي رسيدن به سلطنت چنين مي­باشد:

اردشير جي از حبيب الله خان عين الملك سركرده بهائيان مي­خواند ضمن مشورت با محفل بهائيان، صاحب منصب بلند قامتي را از بين نيروهاي قزاق كه شيعه اثني عشري خالص نباشد به او معرفي كند. اردشير جي مجددا تاكيد مي­كند: « آن فرد نبايد شيعه اثني عشريه خالص باشد.» عين الملك پس از بررسي ومشورت با محفل بهائيان، قراقي به نام رضا را مناسب ترين فرد براي معرفي به اردشير جي يافت. و عجيب است در همين اوقات شيخ عبدالله حائري معروف به رحمت عليشاه گنابادي به رضا خان مي­گويد تو شاه مي­شوي  [1] حال بين اطلاع شيخ گنابادي و انتخاب عين الملك  بهائي چه ارتباطي است خدا داند و همان دو تن. رضا خان آن روزها در محله باجمجالوها كه ساكنان آن عمدتا علي اللهي بودند سكونت داشت و در مجالس حاجي آخوند باي نيز حاضر مي­شد [2] ولذا مي­بينيم دوستدارانِ تسلط بر ايران در دوراني كه نغمه شوم، حاكميت انديشه كافي نبودنِ دين براي اداره  جامعه را كم­رنگ مي­نمودند و زمينه تسلط  منطق ايجاد تحولِ اجتماعي براساس مدلهاي غربي را براي تضعيف اقتدار رهبري پيشوايان ديني به كار مي­گرفتند، رضاخان با معرفي بهائيان كهنه كار ايران با امتياز شيعه خالص نبودن ، زمان امور را به دست مي­گيرد و به خواست دشمنان ايران و اسلام به تضعيف نهادِ مذهب مي­پردازد تا به پهنه اقتدار دولتي وابسته به انگليس بيفزايد. راه از روحانيت جدا كرده، به بهانه­هاي واهي كه قصه­هاي ساختگي، پشتوانه­اش به شمار مي­رفت آنها را خلع لباس كرده، مجلسِ وعظ و خطابه و عزاداري اباعبدالله الحسين  را تعطيل مي­نمايد. ولي در همين زمان از شيخ عبدالله حائري مازندراني صوفي گنابادي معروف به رحمت عليشاه با نقل كراماتي تجليل مي­كند. [3] اين تعظيم و تكريم شيخ  مجاز فرقه گنابادي زماني صورت مي­گيرد كه مذاهب رسمي جامعه را كنار  گذاشته­اند و مشروطه نيز به انحراف   كشيده شده است. در اين ايام دو حركت مهم جلب توجه مي­كند: رشد مسلكهاي ساخته روس و انگليس و تجديد قواي استبداد قبل از انقلاب مشروطه كه هر دو جهت در برقراري  الفت بين ايران و انگليس و روس بسيار مؤثر بوده است. چنانكه عباس افندي مي­نويسد: «خوش آمديد! خوش آمديد! اهالي ايران بسيار مسرورند از اينكه من اينجا هستم و الفت بين ايران وانگليس است . ارتباط تام حاصل مي­شود و نتيجه به درجه­اي مي­رسد كه بزودي افراد ايران جاي خود را براي انگليس فدا مي­كنند.» [4]

در اين دوران با چنين فعاليتهايي كه بهائيت در تقويت انگليس به عهده داشت «انگليسيها براي از هم پاشيدن دين اسلام و ايجاد تشتت در ميان مسلمانان كوششها كردند.» و حتي در هر يك از سفارتخانه­هاي انگلستان ديپلماتهايي كه ظاهرا مقام دبيري داشتند براي شعبه مخصوص اديان فعاليت مي­كردند. اينان اطلاعات فراواني از اديان داشتند و در هر مملكتي عوامل و جاسوسان مخصوصي با دبيران اديان در ارتباط بودند.» [5] بودجه مخصوصي كه دولت انگليس به نام بودجه موقوفه «اودهند» [6] در اختيار سفراي انگلستان در بين النهرين و ايران گذارده، بهترين وسيله براي پيشبرد هدفهاي سياسي و اخلال در فعاليتهاي مذهبي به خصوص دين اسلام بود كه بهائيت فراهم آورده و در پيشبرد آن مي­كوشيد.

عصر  پهلوي مصادف است با ابتداي رياست شوقي افندي، جانشين عباس افندي كه بهائيت خود را در پناه دولت از هر خطري حفظ كرده و رضا پهلوي كه اساسا به لحاظ نداشتن تعصب ديني براي پادشاهي ايران شيعه انتخاب شده بود، لازم مي­نماياند وجهه­اي مذهبي داشته باشد تا مورد قبول مردم قرار گرفته ، ملت از او پشتيباني نمايند. [7]

در حالي كه رضاخان در چنين دوراني ماموريت داشت به بهائيان بسيار  خوش بين بوده . به همين جهت سرگرد صنيعي بهائي كهنه كار را كه بعدها سپهبد مي­شود، آجودان  مخصوص فرزند خود وليعهد ايران مي­نمايد [8] و لذا مي­بينيم سياست دين و روحانيت زدايي رضاخان پهلوي مطابق ميل و هدف بهائيانِ دست نشانده انگليس صورت مي­پذيرد.

مهمتر اينكه مناصب حساسِ كليدي كشور به افرادِ بهائي، مانند تيمسار ايادي كه پدرش از روساي مسلك بهائي بود و واجد شرايط جاسوسي طراز اول انگليس­ها[9] سپرده مي­شود و چنان تسلطي به ايران پيدا مي­كند كه فردوست مي­نويسد:« نمي­دانم در اين دوران،[ دكتر] ايادي بهائي برايران سلطنت مي­كرد يا محمد رضا پهلوي» [10] در اين دوره است كه بهائيان ايران توسط ايادي ، با داشتن متجاوز از هشتاد شغل پول ساز [11] سه برابر مي­شوند [12] و هويدا بهائي، بهائي زاده نخست وزير مي­گردد[13]و عجيب است كه ايادي، اين موقعيت مهمّ و حساس را در ايران به لحاظ بهائي بودن به دست آورده بود. چنانكه پروين غفاري مي­نويسد:« ايادي پزشك معتمد( شاه) است او به دليل اينكه بهائي است مورد توجه خاص شاه مي­باشد.» [14]همو در تعريف قدرتمندي ايادي مينويسد: «چون از متنفذين فرقه بهائيت بود و به محافل بهائي نزديك بود موقعيت مهمّي داشت» [15]واين بهترين راه براي نفوذِ انگليس­ها در ايران محسوب مي­شد  در حقيقت دو كار مي­كردند : بهائيت، مسلك ساختگي خود را كه مقابله كننده با مهترين مسئله اعتقادي اسلامي- شيعي « مهدويت ن است تقويت مي­كردند و هم بهائيان را در پست­هاي كليدي، بهترين عوامل اجرائي اهداف خود مي­ساختند. براي نمونه مليحه نعيمي همسر با نفوذ  سپهبد  خسرواني كه پدرش از كارگزاران اصلي بهائيت [16] و رئيس كميته محرمانه در سفارت انگلستان بود [17] از بهائيت پاسداري مي­كردند، بهائي درست مي­نمودند، بهائيت را ترويج كرده، ماموريت شكاف در ديانت را نيز انجام مي­دادند. در صورتيكه دكتر ايادي، جاسوس سازمان سيا، پزشك شاه بوده، مأموريت داشته اگر شاه براي منافع آمريكا قدمي برنداشت او را به قتل برساند[18] عجيب است با اين خطر جدي بهائيان، به شاه تفهيم كرده بودند اينان براي سلطنت خطري نخواهند داشت. چنانكه ارتشبد فردوست مي­گويد: محمد رضا پهلوي نهايت اعتماد را به عناصر بهائي داشت و معتقد بود كه آنان به دليل اصل مرامي خود، خطري براي سلطنت نخواهند داشت. [19] زيرا آنچه شاه را ترسانده بود، نقش حساس پيشوايان ديني در روحيه و تصميم­گيريهاي مختلف مردم بود و عناصر بهائي كه كاملا در اختيار شاه و اربابان او بودند به راحتي مي­توانستند در راستاي دين زدايي و يا حداقل عرفي نمودن دين اسلام در جامعه بسيار مؤثر باشند. و به خوبي و راحتي در سياستهاي دول بيگانه را در ايران پيگيري واعمال نمايند. افرادي كه ايراني بودند ولي بنابر نوشته ارتشبد فردوست« احساس ايرانيت نداشتند و اين كاملا محسوس بود و طبعا اين افراد جاسوس بالفطره بودند.» [20]

كارِ دين­زدايي در ايران توسط بهائيان به جايي رسيد كه در عصر محمد رضا پهلوي در فرمهاي رسمي، مذهب خود را بهائي ذكر مي­كردند [21] براي استخدام در دوائر دولتي ايران از «عكا» كسب اجازه مي­كردند . چنانكه درباره سپهبد صنيعي چنين موضوع صورت گرفته بود وقتي ارتشبد فردوست از او مي­پرسد: چگونه شغل سياسي را پذيرفته است؟ مي­گويد:« از « عكا» سئوال شده اجازه داده­اند.

اينگونه رهبران ضلالت از پي رحلت پيامبر اكرم تا روزگار ما اسلام را پاره پاره كردند در مقابل ولايتِ با امامت تشيع، روح اسلام اصيل، مسلك سازي نمودند و در هر عصر و زماني براي قدرتمندان مخالف شيعه جاسوسي نكردند.

 



[1] پدر و پسر: 353.

[2] روزنامه جام جم: پنجشنبه 8/اسفند /1381 سال سوم شماره 813 صفحه 13 ستون اول.

[3] پدر و پسر:358.

[4] انشعاب در بهائيت: 123 به نقل از خطابات عبدالبهاء در منزل ميس كرايه سال 1911.

[5] انشعاب در بهائيت: 128-129 به نقل از خطابات عبدالبهاء در منزل ميس كرايه سال 1911.

[6] براي اطلاع از جزئيات آن به صفحه 97 تا 112 كتاب حقوق بگيران انگليس در ايران نوشته اسماعيل رائين رجوع شود.

[7] بهائيت در ايران: 232.

[8] بهائيت در ايران: 233.

[9] خاطرات ارتشبد فردوست: 1/57 – 56.

[10] خاطرات ارتشبد فردوست: 204.

[11] خاطرات ارتشبد فردوست: 204-201.

[12] خاطرات ارتشبد فردوست: 204-201.

[13] خاطرات ارتشبد فردوست : 374.

[14] تا سياهي در دام شاه از پروين غفاري: 82.

[15] خاطرات ارتشبد فردوست: 106.

[16] خاطرات فردوست: 2/454.

[17] خاطرات فردوست: 2/454.

[18] بهائيت در ايران: 274.

[19] خاطرات فردوست ظهور و سقوط سلطنت پهلوي: 2/469.

[20] خاطرات فردوست: 1/375.

[21] بهائيت در ايران: 246.

خواندن 897 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی