×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

تشكيلات بهائيت و بهره­گيري از تكنيك ايجاد زبان و ادبيات خاص فرقه­اي

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

تشكيلات  بهائيت و بهره­گيري از تكنيك  ايجاد زبان و ادبيات خاص فرقه­اي

بهائیت در ایران برداشت شده از شقافیت :  تشكيلات بهائيت براي« مجاب سازي » وايجاد« هويت سازي مجازي» از تكنيك­هاي مختلفي نظير بمباران محبت، اعطاي القاب  وعناوين تازه به پيروان .... بهره مي­برد و آن را در طول زمان  براي اهداف تعيين شده به مرور اجرا مي­گذارد .يكي از اين تكنيك ها ايجاد نوعي زبان و ادبيات مشترك و اشاعه لغات و اصطلاحاتي خاص مانند ا...ابهي، نفحات ا....، ايادي امرا....، اهل البهاء« و ....در ميان اعضاست.

همه اعضاي تازه وارد به تشكيلاتي غير قانوني بهائيت پس از طي پروسه جذب و متقاعد سازي و قرار گرفتن در لايه­هاي  كادرسازي تشكيلات، براي اتخاذ هويت مجازي فرقه­اي شروع به يادگيري واستفاده از اين ادبيات و لغات مي­كنند.

اساسا فرقه­ها و سركردگان آنها سعي مي­كنند لغات و مفاهيم خاص فرقه­اي را براساس سيستم نرم­افزاري تشكيلات طراحي كنند. اعضا بعد از ورود به فرقه با واژه و مفاهيمي برخورد مي­كنند كه پيش از اين هيچ آشنايي با آنها نداشته­اند. در حقيقت، هدف فرقه اين است كه با ارائه زبان، ادبيات و رفتار جديد دست به تغيير باورها، اعتقادات و هويت واقعي  افراد بزند به طوري كه آنها از آن پس  همه اتفاقات را براساس زبان فكري فرقه تعريف و تفسير كنند.

«استيون حسن»، محقق و نويسنده در زمينه فرقه­ها در مورد كاربرد زبان بارگذاري شده توسط فرقه­ها مي­گويد:« زبان بارگذاري شده فرقه­اي، محوطه كوچك و محصوري در ذهن عضو خلق مي­كند و او تمام واقعيات را پس از گذر از اين فيلتر مي­نگرد.[1]

او همچنين در مورد چرايي استفاده فرقه­ها از اين تكنيك در جهت كنترل ذهن اعضا مي­گويد: « يك فرقه مخرب نوعا، زبان  محاوره« منحصر به خود و اصطلاحات وادبيات خاص خود را دارد. از زماني كه زبان جديد، نشانه­هايي را براي فكر كردن فراهم مي­كند، كنترل كلماتي مشخصي به كنترل افكار كمك مي­كند. بسياري از فرقه­ها، رفتارها و شرايط  مختلفي را كه اعضا بايد واكنش نشان دهند را مشخص مي­كنندسپس مي­كوشند اين موارد را براساس زبان فكري فرقه در ذهن اعضا بارگذاري كنند، اين كار باعث مي­شود  كه چگونگي  تفكر فرد را در هر موقعيتي  تحت مديريت  خود قرار دهند. اين برنامه ­ها مجموعه­اي از تصورت را ديكته مي­كند و اگر اعضا بخواهند طور ديگري فكر كنند، كليه تفسيرهاي متفاوت« اطاعت از خواسته شيطان» تعبير مي­شود...» [2]

تشكيلات بهائيت بعد از جذب شدن فرد در فرقه، از او مي­خواهد تغييرات وسيعي در زندگي خود به وجود آورد. عضو همگام با اين تغييرات و يادگيري رفتارهاي جديد به سمت اتخاذ هويت مجازي فرقه­اي گام برمي­دارد و هر چه جلوتر مي­رود حصارهاي رواني و ذهني ، بيشتر نسبت به فرقه پيدا مي­كند. يكي از جداشدگان از بهائيت كه حدود دو سال درگير اين فرقه بوده است، درباره تجربه خود در اين  تشكيلات  مي­گويد:« آنها خيلي دقيق مرا زير نظر داشتند. آن اوايل وقتي به «سيمع» [عامل آشنايي او با تشكيلات بهائيت] گفتم مي­خواهم نماز شما را ياد بگيرم و بخوانم، خيلي خوشحال شد. دستور نمازشان را برايم آورد. يك پخش كننده موسيقي برايم خريد و كلي مناجات و دعا روي آن ضبط كرد.مدام اين دعاها و مناجات­ها در گوشم بود اصلاحواسم به اطراف نبود...» [3]

در مقاله« طرح روحي » طرح بازسازي ذهني»، در شماره 17 ماهنامه شفافيت به تفصيل بيان شد كه در فرآيند مطالعاتي كتاب­ها توسط اعضاي جديد، هدف اصلي تشكيلات بهائيت اين است كه يادگيري فرد به يك رفتار (عمل) تبديل شود. در مسير آموزش­هابه عضو تازه وارد وايجاد تغييرات در او، رفتارهاي جديد در جهت تقويت پذيرش هويت مجازي فرقه   جايگزين رفتارهاي قبلي مي­شود.

افراد تازه وارد معمولا هيچ تصوري در رابطه به اينكه در زندگي خصوصي­شان چه تغييراتي ايجاد مي­شود، ندارند. از اينكه در خصوص هزينه­هاي مالي يا تعهدات زماني، چه اتفاقاتي ممكن است برايشان رخ دهد  هيچ اطلاعي ندارند. همچنين  به موضوع  تغييراتي كه در زمينه ارتباط آنها با خانواده، دوستان و نگرششان نسبت به جامعه بيرون از فرقه به وجود خواهد آمد، كوچكترين  اشاره­اي نمي­شود . به عبارت ديگر ، به آنها  گفته نمي­شود كه چه تغييراتي در انتظار آنان است.

اعضا پس از ورود به تشكيلات فرقه تمام توجهشان به درون فرقه و نحوه رفتار اعضاي  قديمي معطوف ميشود و با تأثير پذيري از  مناسبات  درون فرقه­اي  سعي مي­كنند خود را به شكل ديگر اعضاي فرقه درآورده  و رفتارهاي مورد نظر و مطلوب فرقه را بياموزند. او در نوع رفتار و صحبت كردن، نمادهاي مورد نظر گروه را« الگو برداري» كرده و سعي مي­كند مانند اعضاي ديگر فرقه رفتار كند.

قرباني اشاره شده، در رابطه با اين الگوبرداري­ها و حسي كه از همراه شدن با اعضاي ديگر فرقه به دست مي­آورد، مي­گويد: «برايم جالب بود كه به خاطر من جلسه مي­گذاشتند واين جلساتي را كه به خاطر من برگزار  مي­شد خيلي دوست داشتم چرا كه به من شخصيت و ابهت مي­داد. آنها انگشتر اسم اعظم را به من دادند و من با افتخار آن را در دست انداختم . شروع به حفظ كردن دعاهايشان كردم، همه اينها به من شخصيت مي­دادند ودلم مي­خواست هميشه با جمع آنها باشم.» [4]

اعضا در مسير تغييرات، تمام تلاش خود را براي يادگيري واژه­ها و ادبيات مخصوصي فرقه انجام مي­دهند زيرا عدم يادگيري ادبيات فرقه­اي مانع بزرگي در فهميدن آنچه ديگر اعضا مي­گويند و برقراري ارتباط مؤثربا آنها مي­شود.

اعضا بعد از يادگيري و درك اين واژه­ها و استفاده از آنها در فرقه، نسبت به تشكيلات وگروه جديد احساس تعلق خاطر مي­كنند.

اين واژه­هاي جديدآنها را از انديشه حاكم برجامعه دور ساخته وباعث جدا شدنشان از جامعه بيرون مي­شود و با اين ادبيات جديد، جهان را بازتعريف مي­كنند.

اين قرباني در اين باره مي­گويد:« ....روزها و مناسبت­ها را گم كرده بودم، خانواده به من مي­گفتند چرا حواست نيست امروز عيد مبعث است يا فلان مناسبت اما من همه چيز را فراموش كرده بودم. تقويم بهائيت را حفظ كرده بودم.روز تولد بهاء، عيد رضوان، صعود بهاء، و .... را به هم تبريك مي­گفتيم.در ماه صيان آنها روزه مي­گرفتند ماه رمضان و ماه محرم برايم تعطيل شده بود...» [5]

عضو حس مي­كند با دانستن  و فرا گرفتن  ادبيات جديد، به درجه­اي از رشد و آگاهي  رسيده در حالي كه اينها صرفا تلقياتي است كه تشكيلات در ذهن اوايجاد كرده است. اين قضيه در اعضاي قديمي­تر، اين حس را به وجود مي­آورد كه جايگاهي بالاتر  نسبت به ديگران براي خود در نظر بگيرند از اينرو اعضاي جديد هم سعي مي­كنند براي يادگرفتن زبان مشترك فرقه بيشتر تلاش كنند.

زبان و ادبيات مشترك در فرقه باعث «دورشدن» از جامعه و «وابسته شدن» به هويت جديد فرقه مي­شود و مانعي در برابر خروج عضو از فرقه است. استيون  حس در تأييد اين رفتار فرقه­اي مي­گويد: «كليشه­هاي فرقه و زبان بار گذاري شده در ذهن عضو،  حائلي نامرئي ميان اعضا وبيروني­ها ايجاد مي­كند. زبان كمك مي­كند كه اعضا حس خاص بودن پيدا كرده و با اين زبان بارگذاري شده از عموم مردم جدا شوند زيرا اين اعضاي فرقه هستند كه اين برنامه­ها را درك مي­كنند از طرفي، اين زبان، تازه واردها را گيج مي­كند . آنها مي­خواهند بدانند كه  اعضا در مورد چه چيزي صحبت مي­كنندو صرفا براي درك آنچه به عنوان حقيقت در فرقه از آن ياد مي­شود  به سختي شروع به آموختن  زبان فكري فرقه مي­كنند. در حقيقت با يادگيري زبان بارگذاري شده، آنها مي­آموزند كه چگونه  فكر نكنند و اينكه درك كردن يعني باور كردن زبان فكري سركرده و آنچه توسط  وي به عنوان  يك حقيقت مشخص مي­شود . تمام توجه و انرژي اعضا به درك اين حقيقت و رسيدن به آن وقف مي­شود زيرا اين امر به عنوان نهايت آرزوورستگاري توسط سركرده مشخص شده كه رسيدن به آن هم درگروه تبعيت از سركرده و فعاليت درفرقه است.» [6]

در جريان اين تغييرات، عضو جديد براي نشان دادن اينكه سيستم فكري تشكيلات رافهميده، باواژه و عبارات خاص گروه صحبت مي­كند. اين سيستم فكري علاوه بر اينكه فرد را هدايت مي­كند به عنوان معياري براي ارزش گذاري رفتارهاي اواز سوي تشكيلات نيز محسوب مي­شود و به جدا شدن فرد از سيستم احساسي واعتقادي قديمي گواهي مي­دهد.

مسئله مهمي كه دراين زمينه مطرح مي­شود اين است كه اين زبان بار گذاري شده توسط فرقه بعد ازخروج فرد چه مشكلاتي را پديد مي­آورد و او چگونه مي­تواند از تأثيرات آن رهايي يابد؟ استيون حسن دراين باره مي­گويد: «اعضاي سابق بايد بتوانند با زبان و ادبيات حاكم بر فرقه مقابله كنند . جايگزيني زبان واقعي به جاي زبان بارگذاري شده فرقه­اي  ،سرعت بهبود فرد را به شكلي ملموس بالا مي­برد.با ريشه كن كردن زبان خاص فرقه­اي كه در ذهن فرد جاي گرفته است، او دوباره قادر خواهد شد به دنيا بدون «عينك» فرقه بنگرد.يك عضو  سابق، هر چه سريع­تر كلام و معناي آنچه را كه مي­گويد اصلاح كند ، با سرعت بيشتري هم بهبود مي­يابد. رايج­ترين اشتباهي كه اعضاي سابق مرتكب مي­شوند اين است كه فكر مي­كنند نبايد حتي به كلمات فرقه­اي بينديشند در حالي كه بايد دانست زبان به گونه­اي برنامه­ريزي شده كه ما بايد به تداعي­هاي مثبت آن بينديشيم. پس چنانچه شما يكي از اعضاي سابق هستيد، تداعي­هاي تازه بسازيد درست به همان صورت كه براي مشكل شناوري[7] توصيف  شد . اگر با كنار آمدن با يك شخص مشكل داريد، به اين قضيه به عنوان يك كشمكش  شخصيتي يا يك معضل ارتباطي نگاه كنيد. يك عضو سابق با جايگزين ساختن زبان واقعي به جاي زبان فكري فرقه مي­تواند براين مشكل غلبه كند. فرد  بايد ياد بگيرد جهان را بدون عينك و دستگاه­ ذهني فرقه نگاه كند. بايد برنامه­هايي را كه فرقه براي دستيابي به اهداف خود برذهن او نصب كرده، پاك كند و آن را از نو سروسامان دهد. [8]

همانطور كه اشاره شد ،تشكيلات بهائيت نيز از مجموعه­اي از ادبيات و لغات براي مجاب سازي و اتخاذ هويت  مجازي  تشكيلاتي استفاده مي­كند. اين ادبيات  فرقه­اي مانع خروج در مسير بهبود براين ادبيات فرقه­اي غلبه كند.



[1] معضلات قربانيان بعد از  خروج، ماهنامه شفافيت، ص 70.

[2] درك مؤلفه­هاي كنترل ذهن، مجله شفافيت ، شماره 46؛ ص62.

[3] اگر درگير بهائيت شوي، خدا را از تو مي­گيرد، ماهنامه شفافيت، شماره 33، ص 29

[4] اگردرگير بهائيت شوي، خدا را از تو مي­گيرد» ماهنامه شفافيت ،شماره 33،ص29.

[5] اگر درگير بهائيت شوي، خدا را از تو مي­گيرد.» ماهنامه شفافيت شماره 33 ص29.

[6] درك مؤلفه­هاي كنترل ذهن»  ماهنامه شفافيت، شماره 33، ص29

[7] شايد بتوان آن را به صورت تجربه­اي توصيف كرد كه درآن عضو سابق به طور ناگهاني شروع به شناور شدن در زمان گذشته  و روزهاي عضويت درگروه و فكر كردندر مورد هويت قبلي خود مي­كند. اين مكانيسم محرك- پاسخ است كه موجب يادآوري گذشته(شناوري) مي­شود و عمده­ترين  مشكل اعضاي سابق را به وجود مي­آورد. اين مسئله زماني حادتر مي­شود كه فرد آن محرك­هاي داخلي و خارجي را ببيند، بشنود و احساس كند كه بخشي از فرايند شرط كردنش بوده­اند. همه اينها به طور خلاصه مي­توانند او را به سيستم فكري فرقه پيو.ند بزنند. بدون مشاوره مناسبت­ ماه­ها و بعضي اوقات  سال­ها طو.ل مي­كشد تا فرد بتواند براين امر غلبه كند. براي افرادي كه مدتي طولاني در گروه بوده­اند و نياز به مديتيشن مفرط، آواز خواندن، به زبان آوردن حرف­هايشان و .... دارند، انتظار مي­رود كه حداقل تا يك سال  پس از ترك فرقه چنين صحنه­هايي به طور غير ارادي رخ دهد.(حسن،  استيون، مبارزه با كنترل ذهن، فصل دهم)

[8] معضلات قربانيان بعد از خروج،(حسن استيون،مبارزه با كنترل ذهن، فصل دهم)

خواندن 768 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی