×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

انشعاب در بهائيت فساد در بيت العدل

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

انشعاب در بهائيت فساد در بيت العدل

نويسنده : سيد كاظم موسوي

بعد از مرگ «حسينعلي نوري»(بهاءا...) بدعتگذار[1]فرقه بابيه و مبدع جريان انحرافي بهائيت، اين فرقه در مناسبات درون فرقه­اي خود با بحران رهبري مواجه شد، به طوري كه برادران« عباس افندي» حاضر به پذيرش وصيت پدر خود، حسينعلي نوري مبني بر جانشيني وي نشدند و دست به طغيان زدند هر چند در نهايت اين عباس افندي بود كه پيروز ميدان شد و سكان هدايت پيروان پدر را در دست گرفت.

اين اتفاق مسبوق  به سابقه بوده و اينگونه نزاع­ها وكشمكش­هاي درون فرقه­اي بعد از «سيد كاظم رشتي» [2] همواره به عنوان يك رفتار سياسي از پيروان اين فرقه سر زده است. اين نوع مناسبات سياسي درون فرقه­اي به گونه­اي است كه هر مخاطب آزادانديشي را با اين پرسش مواجه مي­كند كه اين همه تلاش براي چيست؟ آيا اين نبرد «تسلط بر معتقدان به ادعاهاي حسينعلي نوري، مبارزه­اي براي اتحاد بشري است يا اينكه روشي است براي كسب قدرت و ثروت جامعه انساني؟ يكي از گروه­هاي منشعب از بابيت، بهائيت است كه مقر اصلي تشكيلات اين فرقه موسوم به « بيت العدل» [3]در سرزمين فلسطين اشغالي قرار دارد  واز آنجا كه بيت­العدل جمعيت كثيري از افراد منشعب از بابيت موسوم به بهائيان را زير چتر خود دارد جا دارد كه از منظر چيستي، نحوه مديريت و هدايت جامعه احباء مورد بررسي قرار گيرد.

تأسيس بيت­العدل حيفا

«شوقي افندي» سومين سركرده بهائيت و جانشيني عباس افندي( پدر و يا پدربزرگ خود؟!)[4] بنا به دلايل نامعلومي فوت مي­كند به طوري كه علت حقيقي فوت وي در هاله­اي از ابهام قرار داشته و تاكنون به عنوان رازمگو از سوي بيت­العدل مكتوم نگه داشته شده است اما به اعتقاد برخي از بهائيان هم دوره شوقي، اتهام مرگ مشكوك وي متوجه همسرش، روحيه ماكسول» و دوتن ديگر از هم پيمانان اوست كه با دسيسه، شوقي را به قتل ثابت راسخ ، با انتشار نامه­اي درآن دوره، مرگ شوقي را به توطئه خانم ماكسوب  واعضاي  محفل لندن مرتبط دانست. راسخ پس از اين افشاگري در تاريخ 20 ارديبهشت  1344 از سوي تشكيلات بهائيت به همراه همسرش محكوم به طرد روحاني مي­شود. سرهنگ و همسرش نيز در مقابل اين عمل تشكيلاتي ،عليه اعضاي  9 نفره محفل ملي بهائيان ايران اقامه دعوي مي­كنند. سران تشكيلات بهائيت نيز راسخ را به خيانت در امانت و سوء استفاده از اوراق رسمي محفل  متهم كرده و خواستار تحت تعقيب قرار گرفتن وي مي­شوند.

نتيجه اين دعوي اين بود كه بازپرس وداديار دادسراي تهران به استناد اينكه تهمت و افترا در يك نشريه خصوصي بوده واز طرفي، اين اختلاف مربوط به مناسك درون تشكيلاتي است شكايت يداله ثابت راسخ و همسرش را وارد ندانسته و قرار منع تعقيب كيفري صادر مي­كند.[5]

از آنجايي كه  مرگ شوقي افندي به صورت ناگهاني رخ داد و او جانشيني براي خود تعيين نكرده بود، شكاف، چند دستگي و هرج و مرج  شديدي در تشكيلات بهائيت به وجود آمد تا جايي كه ناظران بين المللي احتمال مضمحل شدن تشكيلات را مي­دادند. در چنين فضايي طيف­هاي گوناگوني با سوء استفاده از وضعيت به وجود آمده به دنبال جذب طرفداراني پيرامون خود بودند، از آن جمله مي­توان به« ميسين ريمي»، پيروان انجمن خمسه» و روحيه ماكسول اشاره كرد.

ميسين ريمي

چارلز ميسن ريمي كه فرزند يكي از روحانيون كليساي ارتدوكس بود ادعاي جانشيني شوقي را داشت و معتقد بود طبق پيش­بيني عباس افندي، رئيس دائمي بيت­العدل بايد «ولي امرا... [6] باشد و بيت العدل بدون ولي امر مشروعيت ندارد.

با چنين نگاهي بود كه ميسين رمي اعلام كرد از آنجايي كه من به عنوان« رئيس شوراي بين­المللي  (گروه مشاوريني كه از سوي شوقي براي كنترل و هدايت هر چه بهتر فرقه بهائيت در سطح جهان تشكيل شده بود) انتخاب شده­ام، همچنين طبق اعلاميه نهم ژانويه 1951 و تلگراف مورخ دوم مارچ 1951 ، بعد از مرگ شوقي به عنوان ولي امرا.... دوم محسوب شده و جانشين وي هستم. اينچنين بود كه توانست طرفداراني در ميان بهائيان پيدا كرده و گروه«بهائيان ارتدوكس » را بنيان گذارد.

انجمن خمسه

اعضاي  انجمن خمسه معتقدند در كتاب« وصاياي » عباس افندي اشاره شده است كه براي هدايت و رهبري بهائيان جهان 24 ولي امر معصوم ظهور پيدا خواهند كردكه از اين تعداد تاكنون 19 نفرشان براي هدايت جامعه آمده­اند و بايد منتظر پنج ولي امر ديگر باشند، به عقيده آنها اين 19 نفر،سيد علي محمد شيرازي و حواريون وي هستند. اعضاي اين انجمن، عباس افندي و شوقي را درجرگه ايشان ندانسته و اعتقادي به معصوميت اين دوندارند.

ماري ماكسول

شوقي در دوره­ي جواني خود با يك خانم كانادايي اهل مونترآل به نام روحيه( ماري) ماكسول ازدواج كرد. با آنكه روحيه ماكسول در يك خانواده متعصب مسيحي رشد و نمو پيدا كرده بود اما توانست با مهارت خاص زنانگي خود در ميان جامعه بهائي نفوذ كرده و لقب « امه البهاء» را از آن خود سازد. جريان آشنايي وازدواج وي با شوقي حكايت از يك برنامه از پيش تعيين شده دارد به طوري كه وي تا دم مرگ با شوقي همراه بود وعملا در طول حيات شوقي نيز به عنوان يك مشاور ويژه او را هدايت مي­كرد. [7]زماني كه شوقي در سال 1336 ه.ش در لندن از دنيا رفت واجل و خانم ماكسول اجازه تعيين جانشين را به وي ندادند ،در آن كشمكش  سياسي درون سازماني عملا رياست جامعه بهائي به  دست  روحيه ماكسول  افتاد و وي توانست با كمك برخي از سران بهائيت معروف به «اياديان امرا...»[8] وبرنامه­هايي كه به او داده شده بود، انشعابي در بدنه بهائيت ايجاد كند و پايه گذار شوراي مشورتي به نام« دارالتشريح» شود كه به بيت العدل حيفا» مشهور شد.

در اين خصوص از سوي مخالفان اين جريان، شعري سروده شد كه بيانگر عمق نارضايتي آنها از انشعاب در تشكيلات بهائيت است:

ياللعاجبا زني عقيم و نازا

بنمود چه فتنه­اي به عالم برپا

با عقده نازاييش آن مظهر حقد

شد علت انشقاق در امر بهاء

آنان كه مطيع آن زن حيله گرند

از حيله و مكر او مگر بي­خبرند

آيا همه ناديده مطيعش گشتند

يا اينكه تمام غافل و كور و كرند

تشكيل بيت­العدل

بيت العدل در سال 1342 درست شش سال بعد از مرگ شوقي و پس از جلب ناظران بين­المللي توسط حاميان خانم ماكسول در لندن تشكيل شد و مقر آن را به درون سرزمين­هاي اشغالي فلسطي انتقال دادند. خانم ماكسول با پيش گرفتن يك استراتژي ويژه براي تثبيت بيت­العدل در ميان اكثريت بهائيان متوسل به تاكتيك­هايي شد كه قابل تأمل است. از جمله اين تاكتيك­ها القاي انديشه مصون از خطابودن و عصمت داشتن اعضاي بيت­العدل به افراد جامعه بهائي است. در حالي كه با دقت در عملكرد اين افراد به راحتي مي­توان دريافت كه اين اعضا نه تنها عصمت ندارند بلكه خطاهاي فاحشي هم از آنان سرزده و مي­زند كه تشكيلات  بهائيت بهائيت را از اين بابت به زحمت مي­اندازند. از آن جمله مي­توان به برخي از تغييرات در اين هيئت 9 نفره اشاره كرد.

براي مثال، چرا آقايان«هوپر دامرون دومبار » و «پترجامل خان »از اعضاي 9 نفره بيت­العدل ، چند سال زودتر از پايان خدمتشان تصميم به ترك زودهنگام آن هم در تعطيلات عيد نوروز گرفتند،در حالي كه آنها تا آوريل سال 2013 بايد همچنان در رأس اين تشكيلات باقي مي­ماندند؟آيا آنها براي فرار از رسوايي تشكيلات با توجه به خطاهايي  كه داشتند، مجبور به استعفا شدند؟

در تعطيلات عيد نوروز سال 1389 خبري مرتبط به اختلاس اين دوعضو بيت­العدل به بيرون از تشكيلات بهائيت درز كرد از اينرو تشكيلات تلاش كرد با نمايش استعفاي اين دو نفر به نوعي بر روي اين خطا و آبروريزي سرپوش بگذارد.

البته از اين دست خطاها و سوءاستفاده مديران تشكيلات بهائيت در طول تاريخ حيات اين فرقه بسيار وجود دارد كافي است اندكي در ميان متون و اسناد مربوط به اين فرقه تفحص كردتا خطاهاي به اصطلاح  اين « جامع جميع كمالات انساني» را به وضوح مشاهده كرد.

يكي از ادعاهاي هميشگي تشكيلات بهائيت اين است كه« انتخابات در بهائيت كاملا آزاد است» در حالي كه اين سخن تنها يك شعار و فريب است زيرا در اين فرقه براي انتخاب اعضاي بيت­العدل (به مدت پنج سال) از يك مكانيسم انتخاباتي خاموش بهره گرفته مي­شود و هر يك از اعضاي بيت­العدل قبل از آنكه به اين سمت برگزيده شونداز سوي محافل ملي كاملا چهره­اي شناخته شده هستند چرا كه آنها عضوي  از دارالتبليغ بوده­اند كه توسط بيت­العدل براي اين منظور گزينش شده ومحافل ملي به واسطه سفرهاي تبليغي و يا سخنراني­هاي آنها درمراسم فرقه­اي با آنها آشنا مي­شوند. اين يك فرصت نابرابر براي اعضاي دارالتبليغ است زيرا فرايند انتخابات بيت­العدل براي هميشه ثابت بوده و تنها كساني اين فرصت را به دست مي­آورند كه ثبوت قدم خود را در راه اهداف هرم مديريتي فرقه به اثبات رسانده باشند . اينچنين است كه اعضاي بيت­العدل عصمت خود را به دست مي­آورند.!



[1] بعد از مرگ سيد علي محمد شيرازي، حسينعلي نوري، طراح عمليات ترور ناصرالدين شاه كه با حمايت سفير روسيه تزاري به كشور عثماني تبعيد شده بود در بغداد ادعاي« من يظهره اللهي» كرد وگفت من همان كسي هستم كه شما منتظرش هستيد. اين در حالي بود كه سيد علي محمد شيرازي در كتاب« بيان» ظهور من يظهرا.... را 2000 سال بعد دانسته بود( شوقي رباني، دور بهائي، لجنه ملي نشر آثار امري، لانگن هاين، 144 بديع، ص76)بدين ترتيب ادعاي وي به عنوان بدعتي در جريان بابيت شكل گرفت.

[2] سيد كاظم رشتي( 1212-1259) دومين رهبر شيخيه و جانشين شيخ احمد احسائي بود. اودر جواني به يزد رفت و به شيخ احمد احسائي پيوست سپس به كربلا رهسپار شد و تا پايان عمر درآن شهر به تدريس وترويج مكتب شيخيه مشغول شد.

[3] بيت العدل اعظم ،سازمان تشكيلاتي است كه اعضاي بهائي جذب شده به درون فرقه را هدايت و رهبري مي­كند. در رأس اين مركز ، مجمع 9 نفره­اي از منتخب بهائيان جهان قرار گرفته­اند كه براي هدايت و كنترل بهائيان به منظور اهداف سازماني تشكيلات بهائيت به برنامه­ريزي و تدوين قوانين مي­پردازند . انتخاب اين افراد هر پنج سال يكبار صورت مي­گيرد.

[4] «عبدالحسين آيتي» در كتاب« كشف الحيل» به موضوع حكم آزادي ازدواج با محارم در بهائيت اشاره اي كوتاه دارد ودر خلال اين بحث اشاره­اي نيز به اين دارد كه بنا به برخي گفته­ها، شوقي، فرزند عباس افندي است . وي در اين باره چنين نوشته است: «گفته­اند، عبدالبهاء با دختر خود ضيائيه خانم مباشرت كرده و شوقي را كه آيت شوق او بوده به وجود آورده است. استدلال كرده­اند كه او به پدر ظاهري خود ميرزا هادي شيرازي شباهت ندارد واز هر جهت  شباهت به عباس افندي دارد، خصوصا از حيث قامت چه كه بهاء خيلي قصيرالقامه بوده و شوقي افندي  هم قصير است.( آيتي، عبدالحسين، كشف الحيل، به كوشش علي امير مستوفيان، تهران: راه نيكان ، 1389، صص196-200)

[5] اخبار امري، سال 44، شماره­هاي 2و3و4.

[6] عباس افندي به هنگام مرگ به فكر چاره­اي بود تا بعد از مرگش بر سر جانشيني او درون فرقه بحران رهبري ايجاد نشود، به همين خاطر براي بهائيان قرار تازه­اي نهاد و سلسله ولايت امرا... را تأسيس كرد. بنابرآنچه در مضامين الواح وصايا وجود دارد، سلسله ولي امرها 24 نفر هستند كه هر يك موظف به تعيين جانشين بعد از خود هستند.

[7] از آنجايي كه اين تشكيلات وابسته به انگليس است چندان دور از تصور نيست كه خانم ماري ماكسول يا همان روحيه خانم از سوي سرويس اطلاعاتي  انگليس به شوقي تحميل شده باشد زيرا طبق گزارش­ها و اعترافات نزديكان وي،  شوقي فرد معلوم الحال و شهوت ران بوده و قبل از آشنايي با ماكسول با شخص ديگري به نام «ليدي بلامفليد» ملقب به «ستاره» آشنا بوده و با وي معاشقه داشته است (كتاب the chosen highway) نوشته ، ليدي بلامفليد.)

[8] اين عنوان در فرقه بهائيت به گروه 50 نفره­اي اطلاق مي­شود كه به عنوان مشاور در موضوع هدايت و رهبري فرقه نقش ايفا مي­كنند كه از اين تعداد ،چهار نفر را حسينعلي نوري، چهار نفر را عباس افندي، و 42 نفر را شوقي انتخاب و منصوب كرده­اند. وظايف اين گروه در الواح وصاياي عباس افندي تعيين شده است. بهائيان معتقدند اياديان امرداراي نفوس مقدس بوده واز هر گونه خطا مصون­اند. اكنون تشكيلات بهائيت از اين گروه به نام« مشاورين قاره­اي ياد مي­كند و اعضاي بيت العدل از ميان اين افراد انتخاب مي­شوند.

خواندن 789 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی