• شرک در بهائیت

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

آخرین مقالات

cache/resized/f6cf16df4170fe0dc87046852f8b250c.jpg
بهائیت در ایران : برنامه هاي راديو به
cache/resized/532039bb4d96e66cb065c4cd67a7e4a0.jpg
بهائیت در ایران :  باتشکر از تهیه کننده
cache/resized/6d255b36c421dd58308f6b587bc782be.jpg
بهائیت در ایران : نکته حضرت علامه
cache/resized/6359e5ce79c56960f4da66cfca519d32.jpg
بهائیت در ایران : نفوذ بهائیان در دوران
cache/resized/f5e86f9eeb2d5789f979156d0e788b37.jpg
بهائیت در ایران : در میان جریانهای مخفی
cache/resized/cad17ead0354826567707603cbca7c44.jpg
با تشکر از نویسنده مطلب  جواد نوائیان

کتاب ها

در کتاب جمال ابهی علامه موسوی اردبیلی تحقیقات و مطالعات گسترده ای پیرامون بابیت و بهائیت از نظر تاریخی همچنین
بهائیت در ایران: پژوهش در خصوص ظهور رضاخان در عرصۀ سیاسی و متعاقب آن گسترش فعالیت بهائیت در ایران، که
به بهانه آغاز چهل و دومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهائیت در ایران : "ماه عسل رژیم پهلوی و بهائیت"
بهائیت در ایران : با آشکارشدن دعوت رجعت حسینی و من‌یظهره‌اللهی میرزا حسینعلی بهاءالله، گروهی از بزرگان بابیان
  دلایل غلبه گفتمانِ شیخیه در ابتدای دوره قاجاریه و چرایی تلاقی تفکر آن با فرقه بابیه   دی 98 بهائیت
بهائیت در ایران :یکی از طرق شناخت ماهیت و مواضع سیاسی میرزا حسینعلی بهاء (مؤسس بهائیت)، بررسی روابط و مناسبات
بهائیت در ایران : تاریخ، درهای کوچک و بزرگ فراوانی دارد، با گشودن هر کدام، چراغی فراراه آدمی روشن می‌شود.
بهائیت در ایران:"آشنائی با فرق ومذاهب اسلامی و..."عنوان کتابی است که توسط آقای رضا برنجکار جمع آوری و تالیف
به بهانه فرا رسیدن چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهائیت در ایران : ماه عسل رژیم پهلوی و
نویسنده: خوان ریکاردو کول بهائیت در ایران : این مطلب توسط آقای کول که خود مدتی از پیروان آئین بهائی بوده
فریبا سعادتی فر* چکیده فرقه بابیه از انحرافات مهم اجتماعی در تاریخ ایران است که با فرهنگ و عقاید مردم
بهائیت در ایران : شاید بتوان به جرات بیان کرد که موثرترین مستبصر از آئین ضاله بهائیت جناب صبحی بوده است .
بهائیت در ایران :  کتاب " ادیان ، مذاهب و فرقه های استان همدان " با تلاش قابل تقدیر آقای علی زریابی سخا تدوین
بهائیت در ایران : ادوارد براون بعنوان یک شرق شناس به خاور میانه و ایران سفر کرد اما در مورد علت اصلی و
هدف از خلقت انسان، قرب الهی است و ایصال به او در گرو پیمایش راه اوست که دین می نامند. دین به عنوان همزاد بشر
کتاب حاضر بر اساس تحقیقات ابوالاعلی مودودی و ابوالحسن علی حسنی ندوی تالیف شده و توسط مترجم گرامی عبدالله
  بهائیت در ایران: کتاب " وارونه ها و خرافات در آخرالزمان " تالیف نویسنده ارجمند ابوالفضل سبزی در سال 1391
  بهائیت در ایران : موضوع این مطلب . کتاب «مدرنیته و هزاره : پیدایش آیین بهائی در خاور میانه قرن نوزدهم» اثر
  • Prev
دست خط امام خمینی(ره) در مورد فرقه ضاله بهائیت +
بهائیت در ایران : پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی ویژه‌نامه
نهضت امام(ره) تحریم خرید و فروش با بهاییان
بهائیت در ایران : به بهانه خرداد ماه ماه شروع نهضت امام
مجالست با بهائیت عقاید را سست می کند
 بهائیت در ایران : آیت الله ناصری در خصوص بهائیت اظهار
دست خط امام خمینی(ره) در مورد فرقه ضاله بهائیت +
 بهائیت در ایران :  پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی در
استفتاء از مقام معظم رهبری
  بهائیت در ایران:به نقل از پایگاه کانون حق پژوهی: با
استفتاء از حضرت امام خمینی (ره)
 بهائیت در ایران:نظر حضرت امام خمینی (ره) درباره بهائیت

دریافت نرم افزار

افراد آنلاین

ما 34 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم
×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

همت برای توجیه ادعای یک دروغ بزرگ

نوشته شده توسط

تهمت برای توجیه ادعای یک دروغ بزرگ

بهائیت در ایران برداشت شده از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب: حسینعلی‌بهاء، رهبر و مدعی پیامبری بهائیان، پس از آن‌که پیروانش را نادانفرض کرده و چندین بار ادعای خدایی نمود،[۱] سعی داشت با تأویلاتی، سخنانشرک‌آلودش را توجیه کند؛ پس از او عبدالبهاء و دیگر مبلّغان بهائیت نیز چنین کرده‌اند تا روزنه‌ای برای معقول جلوه دادن ادعاهای میرزابهاء بیابند؛ ولی صراحت سخنان حسینعلی‌بهاء به گونه‌ای است که در حقیقت در این زمینه ناکام مانده‌اند و جز مغالطه و سفسطه‌بافی نتوانسته‌اند دلایل عقلی بر ادعای الوهیت و ربوبیت حسینعلی‌بهاء ارائه دهند. در اینجا به نقد و بررسی یکی از این تأویل‌ها و توجیهات می‌پردازیم:
توجیه اول: حسینعلی‌بهاء، برای توجیه فرعونیت خود در تهمتی آشکار به ساحت مقدس انبیای الهی به آن‌ها نسبت الوهیت و ربوبیت داده و مدعی شده است که آن منادیان توحید الهی برای خود چنین مقاماتی ارائه نموده‌اند. چنان‌که در کتاب ایقان می‌گوید: «این است که از آن جواهر وجود در مقام استغراق در بحار قدس صمدی و ارتقاء به معراج، معنای سلطان حقیقی، اذکار ربوبیت و الوهیت ظاهر شد».[۲]
اما جواب و نقد آن: حسینعلی‌نوری، به زعم خود توانسته است با یک جواب نقضی، از سیل اشکالات وارده بر سخنانش، خود را برهاند، و در عین حال، با این توجیه تلاش نموده است تا ادعای خدایی از ناحیه بشر به بهانه‌ی پیغمبر بودن را معقول جلوه دهد؛ اما در واقع، این توجیه میرزا بهاء،
تهمتی آشکار به پیامبران الهی است و او نتوانسته است بر این گفته‌ی خود، سند و مدرکی ارائه دهد که در کدام منبع، پیامبری ادعای الوهیت یا خالقیت یا ربوبیت نموده باشد، بر عکس آیات متعدد و روایات بسیاری،ادعای حسینعلی‌بهاء را تکذیب می‌نمایند. قرآن کریم می‌فرماید، پیامبران خطاب به امت‌هایشان گفتند: «قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛[ابراهیم/۱۱] پيامبرانشان به آنان گفتند ما جز بشرى مثل شما نيستيم ولى خدا بر هريك از بندگانش كه بخواهد منت می‌نهد و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براى شما حجتى بياوريم و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند».
رهبر بهائیت ادعا نموده است که پیامبران الهی نغمه‌ی ربوبیت و الوهیت سر داده‌اند، در حالی که پیامبر اعظم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده است: «...لا ترفعونی فوق حقی فإنّ الله اتخذنی عبدا قبل أن یتخذنی نبیا؛[۳] مرا از حقم بالاتر نبرید (مرا خدا نخوانید) به درستی که خداوند قبل از آنکه مرا پیامبر قرار دهد، بنده خود خوانده است». حسینعلی‌بهاء، درحالی چنین نسبتی به پیامبران داده است که حضرت عیسی مسیح (علی نبینا و آله و علیه السلام) در اولین لحظه زبان گشودنش و اولین جملاتی که در دنیا بر زبان جاری کرد این چنین به پیروانش درس وحدانیت خدای تعالی را داد: «...قالَ
إِنِّي عَبْدُ اللَّهِآتانِيَ الْكِتابَوَجَعَلَني نَبِيًّا؛(مریم/۳۰) ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و گفت: من بنده خدایم، او کتاب آسمانی به من داده و مرا پیامبر قرار داده است». پیامبران الهی هر اندازه که بر قدرت‌شان افزوده می‌شد،مردم را بیشتر به بندگی خدا دعوت می‌کردند و هرگز راه توحید را تغییر نمی‌دادند؛ لکن دعوت کنندگان سودجو نظیر حسینعلی‌نوری، در ابتدا با قیافه‌ای مقدّس مآبانه و دلسوزانه کار را شروع کرده؛ ولی پس از رسیدن به قدرت و مسند، استبداد و خودمحوری و دعوت به خود را پی‌ریزی می‌کردند.
رهبر بهائیت، برای معقول جلوه دادن ادعاهای خود، به توجیهی متوسل شده است که خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم بطور صریح آن را تکذیب نموده است و آن را، نه تنها باطل، بلکه محال دانسته است: «ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ؛[آل‌عمران/۷۹] هیچ بشری را نسزد و ممکن نباشد که خداوند او را کتاب (آسمانی) و حکمت یا ولایت امر و پیامبری دهد، سپس او به مردم بگوید: به جای خدا بندگان من باشید! ولکن (می‌سزد که بگوید) مردمانی خداپرست و تربیت یافتگان و علماء دین باشید از آن رو که آموزگاران کتاب هستید و از آن رو که آن را به خوبی فرا گرفته و می‌خوانید».
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: «با آوردن جمله‌ی مورد بحث «ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ» این معنا را به کلام داد که وقتی خدای تعالی به پیامبری، علم و فقه داد و از حقایق آگاهش نمود، با تربیت ربّانی خود بارش داد، دیگر او را وانمی‌گذارد که از طور عبودیت خارج گردد و به او اجازه نمی‌دهد در آن‌چه حق تصرف ندارد، تصرف کند... و جمله «أَنْ یُؤْتِیَهُ...» را به صیغه‌ی
مضارع تعبیر آورد بدان جهت بود که اگر به ماضی تعبیر آورده بود معنای اصل تشریع را می‌رساند و خلاصه می‌فهماند خدا چنین پیغمبری مبعوث نکرده و یا چنین اجازه‌ای به هیچ پیغمبری نداده، هرچند ممکن بوده بدهد، به خلاف تعبیری که آورده که می‌فهماند اصلاً چنین چیزی ممکن نیست، به این معنا که تربیت ربّانی و هدایت الهیه امکان ندارد که از هدفش تخلف کند و نقض غرض را نتیجه دهد».[۴] بر این اساس، هیچ پیامبری الهی ادعای ربوبیت و الوهیت نمی‌نماید.
سخن آخر آنکه، آیه‌ی فوق در بطلان تمام دعاوی بهاء اعم از دعوی نبوت و الوهیت کافی است؛ زیرا او ادعای خدایی را به دنبال دعوت نبوت نمود و خدای متعال در این آیه می‌فرماید؛ ما اصلا چنین پیامبری که خود را خدا بخواند و مردم را به پرستش خود دعوت نماید نفرستاده و نخواهیم فرستاد.

پی‌نوشت:
[۱]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی:
ادعای خدایی و خدا آفرینی حسینعلی‌نوری
[۲]. حسینعلی‌نوری،
ایقان، مصر: به معرفة فرج‌الله زکی ترکی، بی‌نا، ۱۳۵۲ ق، ص ۱۳۹.
[۳].
محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، بیروت: مؤسسه‌ی آل‌ البیت، ۱۴۰۸ ق،ج ۲۵، باب ۴.
[۴]. سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر
المیزان، ترجمه‌ی سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳ ش، ج ۳، ص ۴۳۴.

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

پاسخ به چند سؤال در موضوع بهائیت (بخش ششم )

نوشته شده توسط

پاسخ به چند سؤال در موضوع بهائیت

(بخش ششم )

بهائیت در ایران: مدت زمانی است که از خانم رئوفی یک اثر با عنوان "بهائیت از درون " به چاپ رسیده و روانۀ بازار کتاب شده است. از ایشان در خواست کردیم بعد از گذشت تقریبا ً دو دهه از پذیرش دین اسلام به چند پرسش پاسخ دهند. بخش ششم این مطالب جهت استفاده کاربران گرامی ارائه می­گردد.

8-می دانیم که باب به خاطر دعاوی متعددی که داشت توسط علما و حکما آن زمان به مناظره دعوت شد. در مناظره­ای که علما و بزرگان برای باب ایجاد کردند چه مسائلی مطرح شد و نتیجه چه بود؟

متن مناظره­ی باب با نظام العلماء در حضور علماء و ولیعهد که موجب خنده و مضحکۀ حاضران شده بسیار خواندنی است: «معتمدالدوله می­خواست با تشکیل مجلسی و با شرکت اکثر علمای متشخص اصفهان، گفتگویی را میان علی محمد شیرازی و علمای اعلام به راه اندازد و از این طریق موقعیت علی محمد شیرازی را به نحوی تثبیت و در صورت امکان فضل و کمال علی محمد را به مهر علمای اصفهان ممهور ساخته و به تصریح عباس افندی:«به طهران ارسال شود.» ولی با عدم شرکت جماعت علما این کار میسر نشد و فتنه­ای را که می­رفت به دست علی محمد شیرازی و ظن نظر او به اسلام و علمای اصفهان معلوم همگان شده بود و به گفته مرحوم اعتضادالسلطنه «معتمدالدوله با او متحد بود، تخریب حال او نمی نمود.[1]» بر پا نگردید و به این دید اگر جملۀ عباس افندی را از نظر بگذرانیم البته بیان صحیحی خواهد بود که علما این قضیه را وهن شریعت شمرده نپذیرفتند.»[2]

با وجود این شرکت سه مجتهد و حکیم مذکور، حداقل مجالی بود برای دستیابی به موقعیتی کم ولی سرآغاز دستیابی به موقعیت های بیشتر. میرزا جانی کاشانی می نویسد: «آقا محمد مهدی بن مرحوم حاجی کلباسی و میرزا حسن بن مرحوم ملاعلی نوری حضور داشتند هر یک مسئله ای سؤال نمودند در علم توحید و حکمت...جواب شافی و کافی دادند[3] در حالی که عباس افندی تصریح نمی­کند که علی محمد شیرازی در برابر پاسخ های دو حکیم مذکور، جواب شافی و کافی داده اند آنچه که ایشان در کتاب مقالۀ شخصی سیاح آورده اند این است که :«مجلس به سؤال بعضی مسائل از فن اصول و توضیح و تشریح اقوال ملاصدرا منتهی شد و چون نتیجه ای از این مجلس به جهت حاکم حاصل نشد ...[4]»

بر این اساس اگر جواب سئوالات کافی و شافی بود، مجلس بی نتیجه نمی ماند اتفاقاً آواره (آقای عبدالحسین آیتی)تصریح کرده است که مناظرۀ آقا محمد مهدی کلباسی و آقا میرزا حسن نوری من غیر رسم بود[5] و آنچه که در این مذاکره من غیر رسم مطرح شده است به نقل از اعتضادالسلطنه وقایع نگار ناصری، چنین بوده است:

«آقا محمد مهدی گفت: امروز باب علم مسدود است و حجت خدای غائب باشد بی آنکه امام وقت حاضر شود و مسائل حقه را از زبان وی بشنوی چگونه به مطلبی بگروی و به راستی عمل نمایی؟ با من بگوی این علم از کجا اندوختی و این یقین از که آموختی؟»

باب در جواب گفت :« تو متعلم و کودک ابجد خانی، مرا مقام ذکر و فؤاد است. ترا نرسد که با من محاجه نمایی»

چون مناقشه ایشان به اینجا رسید آقا محمد مهدی خاموش شد و میرزا حسن که در فنون حکمت خاصه در مؤلفات ملاصدرا مسلط بود، به سخن درآمده به وی گفت :«بدین سخن که گفتی تأمل کن ما در اصطلاح خویش از برای ذکر و فؤاد مقامی نهاده ایم که هر کس بدانجا رسد به تمام اشیاء همراه باشد و هیچ شیئی از وی غائب نماند و هیچ نباشد که نداند آیا تو نیز مقام ذکر و فؤاد را چنین شناخته ای و احاطت وجود شما بر اشیاء چنین است؟

میرزا علی محمد بی لغزش خاطر و لکنت زبان گفت:« چنین است. می­خواهی بپرس.»

میرزا حسن گفت: از معجزات انبیاء و ائمۀ هدی یکی طی الأرض است بگوی تا بدانیم که زمین چگونه در نوردد مثلاً حضرت جواد علیه السلام قدم از مدینه برداشت و در طوس گذاشت مسافتی که از طوس به مدینه بود به کجا شد آیا زمین میان این دو شهر فرو رفت یا مدینه به طوس متصل گردید؟ چون امام (ع) به طوس رفت دیگرباره زمین بر آمد و این نتواند بود چه بسیار شهر ها از مدینه تا طوس باشد پس همه باید خف شود و جانداران همه تباه شوند و اگر گویی زمین ها با هم متراکم شدند و تداخل کردند این نیز ممکن نخواهد شد. چه بسیار شهر ها باید محو شود و مدینه به طوس منتقل شود و حال آنکه هیچ قطعه ای از زمین دگرگون نشده و از جای خود جنبش نکرد و اگر گویی امام طیران نموده و از مدینه تا طوس با جسم بشری رفت این نیز با براهین محکم راست نیاید و همچنان بگوی که چگونه امیرالمؤمنین علی (ع) در یک شب و یک حین در چهل خانه مهمان شد؟اگر گویی علی نبود و صورتی نمود نپذیرم زیرا که خدای و رسول دروغ نگویند. علی (ع) شعبده نکند و اگر به راستی او بود چگونه بود؟ و همچنان در خبر است که آسمانها در زمان سلطنت جابر به سرعت سایر باشد و در روزگار ائمه هدی بطء سیر دارد. اول آنکه از برای آسمان دو سیر چگونه تواند بود؟ دیگر آنکه سلاطین بنی امیه و بنی عباس با ائمه معاصر بودند پس باید آسمان را بطء سیر و سرعت سیر در یک زمان باشد این سر را مکشوف دار.

باب در جواب گفت :«اگر خواهی این مشکلات را شفاهاً بگویم و اگر نه بنویسم »

میرزا حسن گفت :«مختار هستید »

باب قلم و کاغذ برداشت و به نوشتن مشغول شد در آن هنگام شام حاضر کردند. او چند سطری بنگاشت. میرزا حسن برداشته و نگاه کرد و گفت :«گویا خطبه ای عنوان کرده ای و حمدی و وردی آورده ای و مناجات به درگاه قاضی الحاجات نموده ای و به مطلب، خود را هیچ آشنا نکرده ای.»

سخن در اینجا ناتمام مانده هر یک از دایرۀ جمع به جایی رفتند.[6]

و اما بعد از شورش بابیان و مسائل ناخوشایند این شورش محمد شاه قاجار به ولیعهدش ناصرالدین میرزا که در آن وقت در تبریز مرکز ایالت آذربایجان به سر می­برد(آذربایجان معمولاً مقر ولیعهد در زمان قاجار بود) فرمان داد تا هیئتی از علما و فقها و فضلا و امرا و دیگر شخصیت های مهم و سران شهر به ریاست خودش تشکیل دهد تا ببینند باب چه می­گوید و در مجلسی که با حضور آن عده تشکیل می­شود، تکلیفش روشن شود وی دستور داد که باب را از زندان احضار کنند و از اعضای حاضر و هیئت به اصطلاح منصفه رأی بخواهند و سپس نظر علما را جویا شوند که در مورد گفته و اندیشۀ باب چه باید بکنند در دستور محمد شاه آمده بود که دربارۀ حکم صادره تعجیل نشود تا اولیای دولت گزارش مزبور کنند. این گزارش محکم­ترین سندی است که در مورد باب از نظر تاریخی در دسترس است چون آن سند به دست خط ناصرالدین شاه نوشته شده که خود در آن محضر حضور داشته است.

حال ببینیم ناصر الدین میرزا در پی فرمان پدرش محمد شاه قاجار چه اقدامی انجام می­دهد. محمد شاه متذکر شد که بعد از تصویب حکم و رأی گیری اجرای آن را به بعد یعنی بعد از بررسی صورت جلسۀ آن مناظره در دربار تهران موکول نمایند و منتظر جواب دربار باشند.

به هر حال به زودی هیئت مطلوب تشکیل شد و مدعوین همگی آنگونه که پیش بینی شده بود حاضر گشتند بدان معنی که از طبقۀ علما و فقها ملا محمد ممقانی ملقب به حجة الاسلام و رئیس علمای شیخیه حاج محمود ملقب به نظام العلما، حاج میرزا عبدالکریم (ملا باشی )، میرزا علی اصغر شیخ الاسلام، میرزا محسن قاضی، میرزا حسن زنوزی( ملا باشی ) از رجال و شخصیت های دولتی محمد خان زنگنه، امیر نظام، میرزا فضل الله علی آبادی ملقب به نصیرالملک وزیر داخله، میرزا جعفر خان ملقب به معیرالدوله کفیل وزارت امور خارجه، میرزا موسی تفرشی کفیل وزارت مالیه، و میرزا مهدی خان ملقب به بیان­الملک رازدار و وزیر کشور و بسیاری دیگر از چنین افرادی حضور داشتند. علی محمد شیرازی همراه با محافظ یا به کلامی دیگر با میزبانش (کاظم خان فراش باشی) رئیس پرده داری ولیعهد وارد مجلس شدند و او را در صدر مجلس جای دادند. مناظره شروع شد و اولین کسی که لب به سخن گشود نظام العلما بود که گفت: «اگرچه من اهل علم نیستم و مقام ملازمت دارم و خالی از غرضم، تصدیق من خالی از وقعی نخواهد بود. مرا سه سوال است » و بدین ترتیب مناظره شروع شد که پیگیری می­کنیم:

-نظام العلما خطاب به علی محمد شیرازی: ای سید، به این کتاب و اوراقی که اکنون نزد تو می­گذارم نظر کن در عبارت ها که به اسلوب قرآن و کتاب آسمانی نوشته شده و در بلاد ایران منتشر گشته بنگر ببین اینها از گفتار خود شما می­باشد یا کسانی از دشمنان شما آنها را به شما افترا بسته و به دروغ به شما نسبت داده اند؟

وی این جمله را گفت و سپس کتب و اوراقی را که نزد خود داشت به علی محمد شیرازی داد.

علی محمد در جواب گفت:

-آری این کتب از طرف خدا می­باشد.

نظام العلما گفت:

-تو در این کتاب خودت را شجرۀ طوبی نامیده ای. این بیان آن است که هر چه بر زبان تو جاری گشته یا می­شود کلام خدا می­باشد یا به عبارت دیگر گویا شما معتقدید که سخنان شما سخنان خدا و گفتار خدا می­باشد.

علی محمد گفت:

-خدا تو را رحمت کند، آری، قسم به خدا چنین است که میگویی.

-آیا این که شما را باب می­خوانند از طرف خود شما می باشد و یا مردم از پیش خود شما را باب خطاب می­کنند؟

-نه از طرف خودم می­باشد. مردم از پیش خود نمی­گویند بلکه این اسم از طرف خداست و من هم علم هستم.

-در کجا، درخانۀ کعبه، بیت المقدس یا بیت المعمور؟

-هر کجا هست خدایی است.

در این هنگام ولیعهد ناصرالدین شاه از جا بلند شد و گفت:

-ای سید دانسته باش که من با خدا عهد کردم که اگر شما بتوانید در نزد ما ثابت کنید که حقیقتاً باب علمید، در این صورت این منسب و سندی را که من دارا هستم به شما واگذار می­کنم و خودم مطیع و منقاد شما باشم.[7]

....ادامه دارد



[1]-فتنه باب، ص20.

[2]-مقالۀ شخصی سیاح، ص 14.

[3]-نقطه الکاف، ص 117

[4]-مقالۀ شخصی سیاح،ص 15.

[5]-کواکب الدریه،ج1،ص 73.

[6] اعتضادالسلطنه، فتنه باب، صص 19-17

[7] فتح الله مفتونی، باب و بهاء را بشناسید

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

حسینعلی نوری : بهشت دیدن من است و جهنم نفس تو است

نوشته شده توسط

حسینعلی نوری : بهشت دیدن من است و جهنم نفس تو است

برنامه «شعبده شوم» با موضوع «بررسی عقاید فرقه انحرافی بهائیت و بابیت» با حضور سید هادی سید وکیلی استاد دانشگاه قرآن و حدیث و حجت الاسلام و المسلمین علیرضا روزبهانی بروجردی استاد حوزه و دانشگاه و همچنین پخش اظهارات خانم مهناز رئوفی یکی از کسانی که از فرقه بهائیت به اسلام گرایش پیدا کرده بود، روانه آنتن رادیو گفت وگو پخش شد .

در این برنامه مهناز رئوفی، علت روی گردانیش از فرقه بهائیت را وجود سوالات بی‌جواب در مورد تعاریف و اموزه های این فرقه عنوان کرد و گفت: در جواب بسیاری از پرسش هایم در ارتباط با این فرقه ، مبلغان بهائیت اقدام به تناقض گویی و داستان سرایی هایی می کردند که دارای هیچ گونه پشتوانه معرفتی و تاریخی نبود.
رئوفی با بیان اینکه به خاطر طرح سوالات مختلف در مورد این فرقه تحت فشار قرار می گرفتیم، ادامه داد: عموما جوانان بهایی به خواندن چند کتاب مربوط به این فرقه که توسط مبلغان توصیه می‌شود اکتفا می‌کنند و در جریان تاریخ واقعی این فرقه نیستند. در صورتی که توصیه من به آن‌ها این است که کتاب های مستقلی که در این زمینه نوشته شده است را مطالعه کنند؛ حتی برخی از مستشرقین غربی نیز در ارتباط با تاریخ این فرقه کتاب هاب مستقل و جامعی نوشته اند .
وی همچنین با بیان اینکه رهبران فرقه بابیت و بهائیت در زمان خودشان در سطح کمی از جامعه قرار داشتند و حتی از باب به عنوان فردی که رفتار مجنون‌وار داشته است، یاد شده است ، تصریح کرد: در راستای افزایش شناخت جوانان بهائیت هنگامی که مسلمان شدند کتاب « چرا مسلمان شدم » را منتشر کردم .
رئوفی به برخی دیگر از کتابهای خود از جمله « مسلخ عشق»، « سایه شوم» اشاره کرد و گفت:‌ فرقه بهائیت مبتنی بر تشکیلاتی است که پایه اصلی آن در اسرائیل قرار دارد و من سعی کردم در کتابهایم تناقضات و داستان سرایی هایی که در این فرقه وجود دارد را روشن کنم.
وی در همین راستا ادامه داد: وقتی که من وهمسرم مسلمان شدیم برخی از افراد تشکیلات به ما مراجعه می کردند و تاکید داشتند که ما به فرقه ی بهائیت برگردیم.

در ادامه این برنامه سید هادی سید وکیلی استاد دانشگاه قرآن و حدیث، با بیان اینکه بعضا فرقه بهائیت تلاش داشته از جایگاه و آموزه های تصوف سوء‌استفاده کند ، در مورد جایگاه زندگی بعد ازمرگ در این فرقه گفت: در تعالیم این فرقه کمتر از انگشتان یک دست به موضوع زندگی بعد از مرگ اشاره شده است.
وی با تاکید بر اینکه بحث قیامت در این فرقه از جایگاه چندانی برخورد ارنیست و بعضا به صورت تلویحی به آن اشاره شده است ،خاطر نشان کرد: در این فرقه در مدل نوع بشر و حیات آن نیز سخنی گفته نشده است در حالیکه تمام ادیان الهی و حتی بعضی از فرقه های دینی بر آینده نیک بشریت نظر دارند ،ولی در این فرقه که تلاش دارد که خود را به عنوان دین معرفی کند در مورد حیات نوع بشر و آینده فردی افراد اشاره‌ای نشده است.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت:‌ بهائیت نه تنها یک دین نیست حتی نمی توان نام دین‌واره را نیز بر آن گذاشت.
در ادامه این برنامه مذهبی، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا روزبهانی بروجردی استاد حوزه و دانشگاه، با بیان اینکه فرقه بهائیت تلاش داشته خود را در قالب دین به افراد جامعه تحمیل کند، تصریح کرد: در همین راستا در این فرقه به اجبار و البته به صورت کم‌رنگ به دوران پس از مرگ نیز اشاره شده است ،چنانکه آن‌ها روز رستاخیز را روز ظهور باب و بهاء‌الله می‌دانند .
وی با بیان اینکه در این فرقه مشخص نشده که چه کسانی بهشتی و چه کسانی جهنمی هستند ، خاطر نشان کرد: وقتی از حسینعلی نوری، فردی در مورد بهشت و جهنم پرسید او با عصبانیت پاسخ داد بهشت دیدن من است و جهنم نفس تو است که دچار شرک شده است.
روزبهانی اظهار کرد: رهبران بهائیت به دنیای ناچیز خود نگاه می‌کنند و همانطور که اشاره کردم برای اینکه خود را در قامت دین معرفی کنند ،تلاش کرده اند که اشاراتی به دنیای پس از مرگ داشته باشند.
برنامه شعبده شوم پنج شنبه هر هفته از ساعت 20 الی 21 به مدت یک ساعت با موضوع بررسی فرقه های انحرافی به صورت تولیدی از آنتن رادیو گفت‌وگو پخش می‌شود.

 

26 آبان 1403 0 نظر

بهائیت در ایران : کتاب «سید علی‌­محمد شیرازی(باب) و شورش­ بابی‌­ها در مازندران» نوشته سینا فروزش  توسط انتشارات سروش ...

06 بهمن 1400 0 نظر

بهائیت در ایران : برنامه هاي راديو به قدري وقيح بود که کارشناسان ساواک را نسبت به تبعات اجتماعي آنها بيمناک مي ساخت. ...

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی