×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

رویکرد سياسي بابيه

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

رویکرد سياسي بابيه

سوء استفاده از آموزه­هاي مهدويت

نويسنده: حجت­الاسلام والمسلمين جواد اسحاقيان دُرچه

باز نشر بهائیت در ایران

هر مكتب يا آموزه­ عقيدتي، به مقداري كه ظرفيت اصلاح مردم وايجاد تحولات مثبت در جامعه را داشته باشد، به همان ميزان مي­تواند زمينه سوء استفاده راهزنان و فرصت­طلبان را هم فراهم كند. برخي آموزه­هاي خاص تشيع مانند انتظار، شهادت طلبي و موعودباوري هم از اين مقوله مستثنا نيستند. پيروان فرقه «بابيت» با سوء استفاده­ از فضاي خاص سياسي و اجتماعي داخلي وخارجي كه در زمان ظهور اين فرقه وجود داشت. اين آموزه­ها را در جهت بسيح مردم در نفي اسلام وايجاد بدعت در اعتقادات به كار گرفتند و با كار تشكيلات وبرنامه­ريزي بلند مدت، زمينه تشكيل فرقه ضاله« بهائيت» را هم فراهم كردند كه از سوي استبداد و استعمار در راستاي تثبيت حاكميت آنها بر كشور مورد حمايت قرار گرفت.

در قرن دوازدهم قمري اشاعه تفكر اخباري گري موجود در حوزه­هاي درسي مختلف، از جمله مكتب شيخيه كه با سلسله دروس« شيخ احمد احسائي» و «سيد كاظم رشتي» پي­گيري مي­شد، فضا و شرايط خاصي را به وجود آورد كه در پي آن، گروهي از كساني كه به نوعي با دروس واستادان شيخي مسلك مرتبط بودند، با يك برنامه­ريزي حساب شده، در صدد برآمدند كه با تكيه بر برخي احاديث يا اخبار ضعيف و جعلي و نيازمند به تحليل و كارفقه­الحديثي ، آموزه­هاي مهدويت( شامل اصل مهدويت و مفاهيم قائم، انتظار، نيابت و ...) آموزه­هاي مرتبط با امامت و ولايت (مانند جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، قيام و تولي و تبري) را مورد سوء استفاده قرار دهند و به ايجاد يك تشكيلات سياسي خاص بپردازند.

فشار ناشي از حاكميت اختناق داخلي دوران قاجار و تبعيض وفساد ساختاري حكومتي كه باعث نارضايتي عمومي و يأس و درماندگي مردم شده بود نيز افكار عمومي را تا حدودي آماده پذيرش مباحث مهدوي كرده بود. در چنين شرايطي، «علي محمد شيرازي» با تعدادي از ياران نزديك خود، ادعاي نيابت خاص و موعود و قائم بودن را مطرح كرد و با بهره­گيري از سيستم خاص فرماندهي، تعيين جانشين­هاي متوالي و تشكيل گروه­هاي ترور و فشار، تلاش كرد علما را از صحنه سياسي خارج كرده و خود را در قالب مقام برتر از عالمان در عرصه اجتماعي و در جايگاه گروه­هاي مرجع جديد مطرح كند.

همراهي و همكاري متقابل استعمار و بابيت و حمايت مالي، اطلاعاتي و سياسي روس و انگليس نيز در شكل گيري و تداوم اين شورش و بدعت نقش مهمي داشت. راهكار اصلي آنها، تحريك احساسات مذهبي و به كارگيري عقبه فرهنگي هزارساله تشيع در كشور، در قالب يك تشكيلات نظامي متهورانه بود كه پيامدهاي آن را مي­توان در موارد زير خلاصه كرد:

1-كشتار انسان­هاي بي­گناه، اعم از فريب­خوردگان بابي و مسلمانان مقاوم برابر انحرافات بابيه.

2.نفوذ و ورود بيشتر استعمار روس و انگليس در عرصه­هاي اجتماعي و مذهبي مردم و دخالت آشكار به بهانه ميانجي­گري و ايجاد آرامش در مسائل داخلي ايران.

3.تشكيل فرقه كاملا سياسي و ضد اسلامي و ضد شيعي بهائيت كه در دراز مدت بتواند با تنها حكومت مبتني برآموزه مهدويت و ولايت فقيه درعصر غيبت به صورت پنهان يا آشكارا مقابله كد.

اهداف و عملكرد بابيان و استعمارگران

محور اول: اهداف و راهكارهاي عناصر داخلي

1-اهداف و انگيزه­هاي عناصر داخلي در بابيت

1-1-جلب مشاركت عمومي از طريق تحريك احساسات

شعار ظهور امام زمان، پايان دوران استبداد و تجاوز و فرا رسيدن دوران گشايش و رسيدگي به محرومان، در شرايط خاص مذكور مي­توانست برد زيادي داشته باشد لذا در مقاطع حساس از آشوب­ها و درگيري­ها، بابيت با شعار« يا صاحب الزمان» حركت خود را شروع مي­كرد.

گزارش وقايع مهم قلعه طبرسي، شورش زنجان، واقعه بدشت و .... حتي جريان اعدام علي محمد شيرازي نشان مي­دهد كه در شرايط بحران زده جامعه از لحاظ سياسي و اقتصادي، جامعه­اي ناراضي و آماده تحول و انقلاب وجود دارد و يك عقيده قوي وپرظرفيت مثل انتظار ظهور مي­تواند اين آتش زير خاكستر را شعله­ور سازد لذا ادعاي ظهور امام مي­توانست زمينه­اي براي تخليه عقده­هاي اجتماعي اقشار مستضعف و ناراضي از حكومت باشد.

اين تصورات، در حالي صورت مي­گرفت كه مردم با اطلاع از توبه علي محمد باب و جريان مناظرات و اثبات ضعف علمي سران بابيه، به انحراف و بطلان اين جريان پي برده بودند اما باز هم شرايط خاص باعث مي­شد زمينه بازگشت به آن تصورات فراهم شود. هر چند با تلاش فراوان علماي آن عصر و نيز امراي شايسته­اي همچون امير كبير، اين اغراض و تصورات توفيق چنداني نيافت اما به هر حال، ظرفيت يك آشوب عمومي در اين ادعا وجود داشت.

2-1-حذف رقبا وكسب پايگاه اجتماعي اصلي

قدرت­طلبي و كسب پايگاه اجتماعي بالا، از ديگر انگيزه­هاي تحركات بابيت است كه بيشتر مربوط به سران اين فرقه مي­شود . اين امر يك خاستگاه و سرچشمه قدرت غير رسمي است كه همواره حكومت­ها و قدرت­هاي رسمي را تحت تأثير قرار داده است و شايد بتوان آن را از مقوله حكومت در سايه يا حكومت زيرزميني خواند كه در عرف سياسي امروز مشهور است.

ادعاي نزول كتاب آسماني داشتن معجزه و كرامت و علم لدني، مي­توانست موقعيتي بالاتر از هر عالم و مرجع تقليدي به علي محمد شيرازي بدهد و موجب ارتقاي پايگاه اجتماعي وي شود.

3-1-شخصيت­سازي و عارف نمايي

يكي از روش­هاي نسبتا كارآمد گروه­ها و مدعيان دروغين در جذب توده­هاي مردم، تصوير سازي ذهني و ايجاد شخصيت­هاي به ظاهر عارف مسلك بوده است چرا كه در چنين فضايي براي سرسپردگي پيروان، جاي استدلال ،منطق و خردوزي خالي مانده و افراد فريب ­خورده به محض توهم حقانيت و به اصطلاح عظمت و ماورايي بودن رهبران، به اطاعت بي­چون وچرا از آنها مي­پردازند و حتي تفكر و تحليل در تناقضات موجود در گفتار و كلام آنها را هم روا نمي­دانند.

اين موضوع در طول تاريخ باعث شده فرقه­ها و نهضت­هاي بزرگ و كوچك سياسي و اجتماعي شكل بگيرد و آسيب­هاي جاني و مالي فراواني به موافقان و مخالفان آنها وارد شود.

در واقع، پيروان باب مشروعيت شخصيت باب را به مكتب شيخيه مستند مي­كنند حتي شخصيت ماورايي و فوق­العاده باب را فراتر از آن مي­دانند كه از شيخيه و رهبران آن بهره گرفته باشد . اين بحث، شبيه حركت­هاي سياسي برخي فعالان سياسي دنياست كه براي تحكيم عقبه فكري و عقيدتي خود به بحث اديان ،موعود، منجي و ارزش­ها وحقوق انسان­ها تمسك مي­جويند اما در عمل و هنگام اجراي روش­ها، همان آموزه­ها و مقدسات به گونه­اي تحقير يا نفي مي­شود.

2-راهكارهاي سياسي

منظور از راهكارهاي سياسي، روش­هاي عملياتي براي رسيدن به اهداف مذكور است كه مي­توان تبلور اين راهكارها را در ايجاد يك تشكيلات منسجم- در حد زمان تشكيل بابيت- مشاهده كرد. در ادامه به تشريح اين تشكيلات مي­پردازيم:

يكي از شيوه­هاي مهم عملياتي در فعاليت­هاي بابيه آن است كه به ايجاد يك ساختار خاص تشكيلاتي دست زد و سلسله­اي از مقامات به ظاهر معنوي براي رهبران در مقابل پيروان درست كرد؛ در رأس هرم قدرت، حضرت« نقطه» قرار مي­گرفت. ابتدا خود علي محمد شيرازي نقطه محسوب مي­شد لذا به وي «نقطه اولي» گفته­اند . كتابي به نام« حضرت نقطه اولي» نيز وجود دارد. مراتب بعدي، حروف» ناميده مي­شدند كه 18 نفر از نزديكان و ياران اوليه باب را شامل مي­شود، هر يك از حروف­ هم عناوين خاص خود را دارند.

نكته اساسي آن است كه اين عناوين، ظاهري مذهبي و اعتقادي دارند مانند لفظ « باب» كه در جايگاه واسطه خاص امام زمان (عج) به كار مي­رود و يا بنا بر تعبيرات و تفسيرهاي فعلي، درگاه ورود به دين يا ساحت معنويات در نظر بوده است. همچنين «نقطه» كه احتمالا براساس روايتي كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) خود را نقطه حرف به در «بسم الله الرحمن الرحيم» خواندند، انتخاب شده است.

روي ديگر اين جلوه تشكيلاتي آن است كه بر اساس اين عناوين، فعاليت­هاي سياسي، اجتماعي و نظامي بابيت شكل مي­گرفته است . برهمين اساس در زمان غياب و زنداني بودن باب، ياران او كارها و مسئوليت­ها را برعهده گرفتند.

اين مفاهيم وقتي روشن مي­شود كه بدانيم شورش بابيت، به اسم ظهور امام زمان(عج) و نجات جهان از ظلم و ستم آغاز شد لذا براي آنكه بتواند پشتوانه فرهنگي داشته باشد و براي جذب افكار عمومي به انگيزه­سازي بپردازد و شور و احساس عمومي را در خدمت اهداف سياسي و نظامي خود بگيرد، از مفاهيم مربوط به مهدويت سوء استفاده مي­كند كه براي مبارزه با ظلم ايجاد شده و جبهه مقابل را دشمنان گسترده آخرالزمان معرفي مي­كند. ضمن اينكه مي­خواهد با اين كار به القاي نوعي شكست­ناپذيري و وجود نيروي فوق­العاده در حروف حي و بابيه بپردازد.

نكته مهم ديگر آنكه اين تشكيلات منظم و داراي اساسنامه نانوشته اما كارآمد، در صورت پيوند خوردن با يك مكتب فكري دُگم و انحصار طلب مي­تواند به يك آپارتايد به اصطلاح مذهبي و انحصار طلبي خشن فرقه­اي منجر شود. اين همان چيزي است كه اهداف سياسي تفرقه افكنانه بيگانگان را تأمين مي­كرد. در اين راستا، قره­العين » در جايگاه عنصر فرهنگي و به اصطلاح مترقي و اصلاح طلبي در زنان بابي مسلك ،كشتن عموي خود« ملا محمد تقي برغاني» (شهيد ثالث) را برخود تكليف مي­شمارد و دستور قتل او را صادر مي­كند. با وجود اينكه موقعيت اجتماعي علمايي همچون شهيد ثالث حداقل مي­توانست باعث احتياط سياسي از سوي قره­العين شود اما به سبب تركيب دو عنصر مذكور، نوعي تهور در بابيت ايجاد شده بود لذا اينگونه اقدامات بدون دورانديشي سياسي و اجتماعي انجام شد.

يكي ديگر از وقايعي كه مي­تواند منبعي براي تبيين اين تركيب تشكيلاتي- عقيدتي به شمار آيد، حوادث مازندران است ؛ «ملاحسين بشرويه» ، يكي از حروف حي با رفتن به منبر، ايراد سخنراني رسمي و دادن پيام ظهور امام زمان و فراخواني ياران وي، يك اجتماع گسترده از بابيان را در شمال كشور تشكيل داد تا درجزيره خضرا گردهم آيند و باب را به حكومت برسانند و ناصرالدين شاه را كنار بزنند. بهره­گيري آنها از روايات مربوط به دوران ظهور در اين زمان قابل توجه است.

اين حوادث و نمونه­هاي آن نشان مي­دهد كه مفهوم جهاد و تكليف كه بابيت آن را از فقه سياسي- اسلامكي به عاريت گرفت و بعدها بهائيت آن را نفي كرد، در كنار مفهوم انتظار و شهادت طلبي در ركاب امام زمان، دو مفهوم مهمي بودند كه كاركرد حقيقي آنها در نفي ظلم و ستم وانحرافات در زمان غيبت بوده است. اما بابيت با ظرافت و مكري خاص با تغيير دادن ماهيت اين مفاهيم و معرفي سران خود به عنوان مفسران ومتوليان سياسي و معنوي، از ظرفيت فراوان اين عناصر كه در طول تاريخ، قيام­هاي فراواني را برپا كرده بود، به نقع خود سوءاستفاده كرد و كاركردي كاملا معارض و مخالف با كاركرد واقعي آنها را القا و تحليل كرد.

اين نشان مي­دهد كه يك جريان تشكيلاتي انحرافي تا چه حد مي­تواند با بهره­گيري از برخي آموزه­هاي حساس و آسيب­پذير مهدويت، بدون هزينه فراوان و بلكه با حضور داوطلبانه و مشاركت فعال و خودجوش منتظران مهدوي، اهداف سياسي خود را پيگيري كند.

يكي ديگر از جلوه­هاي برنامه تركيبي( تشكيلاتي- عقيدتي) طرح چشم­انداز آينده از سوي سران بابيت، به ويژه علي محمد شيرازي است . روشن است كه بر اساس اهداف فرقه­اي كه سران بابي دنبال مي­كردند، بايد درباره مبناي مشروعيت رهبران آينده آن تمهيداتي مي­انديشيدند زيرا خود باب، با ادعاي بابيت و قائميت و تكيه بر پشتوانه فرهنگي و عقيدتي محكم مهدويت، براي خود مشروعيت فراهم كرده بود اما پس از حذف سران اوليه و محقق شدن به اصطلاح ظهور امام زمان، ديگر كسي با عنوان بابيت و مهدويت نمي­توانست هدايت افكار عمومي را در دست بگيرد لذابايد خاستگاه جديدي براي ادامه جريان بابيت- هر چند با اسم ورسم جديد- پيدا مي­شد. با در نظر گرفتن اين مطالب مي­توان پذيرفت كه ادعاي مبشر بودن باب براي « من يظهره­الله (كسي كه خدا او را ظاهر خواهد كرد) قابل توجيه باشد.

در يك تحليل كلي مي­توان گفت، باب و اطرافيان و همراهان وي، از برخي آموزه­هاي شيخيه و دروس سيد كاظم رشتي، سوء استفاده كردند و مردم را به انتظار موعود و قائم فرا خواندند و با تباني و انجام يك مراسم مذهبي صوري( اعتكاف) باب به عنوان جانشين خاص انتخاب شد كه بعدها با ادعاي مهدويت، رهبري سياسي و مذهبي فرقه را به دست گرفت. در ادامه با جلب حمايت عناصر حكومتي و استعماري، او و ياران نزديكش در راه نابودي حكومت قدم برداشتند . آنان پس از ناكامي در مرحله اول، اين هدف را براي نسل بعد به عنوان يك چشم­انداز تعيين كردند و باز هم افكار عمومي را در انتظار فرد ديگري قرار دادند كه بايد كاملا از او اطاعت شود و پيروي از او باعث سعادت خواهد بود. بنابراين، در هر دو مرحله، عناصر معنوي مانند ارتباط با امام، جستجوي رهبر، ولايت پذيري، قيام وتبعيت از فرستاده و مظهر خدايي را به يك سلسله مراتب تشكيلاتي(رهبري و جانشيني) پيوند زدند تا مشاركت صددرصد و بي­چون وچراي پيروان را در راستاي عمليات متهورانه خود جلب كنند.

محور دوم: اهداف و عملكرد عناصر خارجي

1-سياست استعمار و فرقه بابيت

براساس مباني انسان شناختي دوران مدرنيته، لازم است انسان براي سود بردن به ديگران هم سود برساند. اين تفكر، نمودهاي سياسي و اجتماعي كلان هم پيدا كرده است. استعمار شرق نيز كه تابع همين تفكر مدرنيته غربي در شكل ديگر آن است، براساس اين نگاه، از سران بابي و بهائي حمايت مي­كرد و با كمك به توسعه يا دست كم حفظ نيروهاي كليدي آنان، در حفظ و گسترش نفوذ خود در سرزمين­هاي اسلامي به ويژه ايران كوشيد و در اين راستا از تمام ظرفيت­هاي سياسي و ژئوپلوتيك خود بهره جست.

در اينجا بايد به چند نكته مهم اشاره شود:

  • در شرايطي كه ملت مسلمان ايران با فقر و فشارهاي مختلف دست و پنجه نرم مي­كردند ، دولت روسيه از امير كبير كه در راستاي استقلال و توسعه كشور تلاش مي­كرد ، درخواست كرد به ضعفاي بابي! رحم كند در حالي كه همين گروه بابي درآن سال­ها، با شورش­هايي مانند قلعه طبرسي، بدشت، زنجان ونيريز فارس باعث ورود صدمات جاني و مالي فراواني به مردم شده بودند.
  • در اين دوران از عقايد قاطبه ملت ايران از جمله اعتقاد به مهدويت دفاع نمي­شود اما براي حفظ عقيده بي­ريشه گروهي كه مورد حمايت خود آنها هستند ، تحت عنوان رعايت حق آزادي بيان و عقيده درخواست حمايت و ترحم مي­شود.
  • نقاشي و ضبط وقايع مربوط به پسران بابي نشان دهنده اين واقعيت است كه استعمار ،اهدافي براي آينده آن دارد. اين اهداف را مي­توان در چند مورد خلاصه كرد:
  • ضربه­هاي تدريجي و پيوسته به باور مهدويت و نيابت علماي عصر براي تغيير تدريجي گروه­هاي مرجع جامعه يعني عالماني كه به حكم امام زمان، مرجع عموم مردم قرار گرفته بودند.همچين سوق دادن مردم به سوي گروه­هاي خردگريز و ايجاد هنجارهاي جديد در جامعه تا در نهايت با حذف روحيه انتظار، جهاد، شهادت طلبي و غيرت ديني، جاي پايي براي استعمار باز شود.
  • پشتيباني از شورش­هاي داخلي ايران تحت پوشش حمايت از آزادي، با هدف تضعيف دولت مركزي و طرد عناصر دلسوز و كارآمدي مانند صدراعظم،امير كبير ، اين سياست در قالب فرقه­سازي، آشفتگي فرهنگي و سياسي را دنبال مي­كرد.
  • حمايت از عناصر فرصت طلب و منحرف در قالب نيروي بازدارنده برابر مرجعيت شيعي و ايجاد شكاف در جبهه متحد ملي كه براساس آموزه قيام و امر به معروف و نهي از منكر در زمان غيبت، براي ظهور امام زمان(عج) زمينه سازي مي­كردند.

1.سياست خاص فرقه­سازي

پس از ذكر نكات قطعي و يقيني مربوط به اهداف و سياست­هاي استعمار، بايد به يك مطلب بسيار مهم اشاره كرد.

براساس يادداشت­هاي منتشر شده در مجله« شرق» (ارگان كميسر خارجي شوروي) يك مأمور سياسي روس به نام «دالگوركي» از سوي سفارت روسيه، به شكل كاملا محرمانه ماموريت ويژه­اي مي­يابد. وي تحت عنوان مترجم وارد تهران مي­شود و بدون آنكه حتي سفير اطلاعات كاملي از فعاليت او داشته باشد در مجلس درس« حكيم احمد گيلاني» حاضر مي­شود . او ظاهرا مسلمان شده با دختر وي ازدواج مي­كند و صاحب فرزند نيز مي­شود. وي با حضور در جلسات درس و برقراري ارتباط با شاگردان سيد كاظم رشتي، علي محمد شيرازي را مستعد فرقه­سازي تشخيص مي­دهد لذا كاملا به وي نزديك شده و با پيشنهاد ادعاي بابيت و مهدويت به او، قول حمايت همه جانبه در اين راه را مي­دهد. اين مأمور ويژه با همكاري رؤساي خود، پيوسته جريان­هاي بابيت را- كه خود آن را ساخته بود، مورد پيگيري و حمايت قرار داده، بعدها نيز از فعاليت «حسينعلي نوري» (سركرده بهائيت) وجانشينان وي حمايت مي­كند . براساس اين سند، اساس تشكيلات بابي به هيچ وجه جنبه مذهبي و اعتقادي نداشته و تنها بر پايه تركيب اهداف استعماري و اميال قدرت طلبانه برخي عالم نمايان بروز پيدا كرده است. محقق اين اثر كه بعدها به صورت كتاب منتشر شد- قراين وشواهدي بر صحت اين خاطرات ارائه مي­كند كه مي­توان در اين كتاب مطالعه كرد.

به اين ترتيب استعمارگران با وجود تلاش براي مخفي كردن دست هدايت خود در جريان بابيت باز هم نتوانستند علاقه وشوق خود را از فعاليت اين جريان مخفي نگه دارند . هر چند همواره چنين وانمود مي­كردند كه بابيت نوعي عقيده مذهبي و يك واقعيت خارجي گسترش يافته است كه ديگر نمي­توان آن را حتي با نيروي نظامي متوقف كرد.

 

 

خواندن 781 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی