×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

الگوبرداری بهائیت و جعل در تاریخ به نفع خود

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

الگوبرداری بهائیت و جعل در تاریخ به نفع خود

بهائیت در ایران : یکی از حربه‌های بهائیت در عصر حاضر، مظلوم نمایی در بین عوام، اعم از داخل  و خارج از کشور (در سطح بین الملل) است. مظلوم نمایی در بهائیت به دو شیوه مرسوم است. اول در نوشتار ، دوم  به صورت عملکرد یا تظاهر به مظلومیت که این دو شیوه اثرگذاری‌های بسیاری در تبلیغ بهائیت و ایجاد جاذبه داشته است و امروزه شیوه تظاهر به مظلومیت و عملکردگرایانه بسیار حائز اهمیت است و بهانه ای برای فشارهای بین المللی و اعمال فشار علیه مردم ایران است و این مسأله با بزرگنمایی اتفاقات جاری، تحریف وقایع و حتی جعل قضایا و یا مصادره به نفع خود محقق می‌گردد. اما مظلوم نمایی در نوشتار و متون بهائی صرفا با جعل تاریخ و به شیوه کاملا غیر واقعی صورت می‌گیرد.

شاهد بر مدعا مطلبی است که در یکی از کتب قدیمی این فرقه به نام منابع تاریخ امر بهائی آمده است. نویسنده این کتاب جناب آقای حسام نقبائی در ۳۸ سال پیش این کتاب را با هدف جمع آوری منابع تاریخی بهائیت به نگارش درآورده است. این کتاب شامل معرفی منابع در تاریخ عمومی امر بهائی، تواریخ محلی، خاطرات و سرگذشت‌ها و بیوگرافی‌ها می‌باشد. در بخشی از این کتاب به ذکر تواریخ امری نیز پرداخته می‌شود و در آخرین سطر از صفحه ۵۶ این کتاب، نویسنده بهائی اشاره ای ضمنی و ناخواسته به گوشه ای از جنایات و ترورهای سازماندهی شده بهائیت پرداخته و داستان ترور زین العابدین خان حاکم وقت نیریز مطرح می‌کند.

نویسنده با نشان دادن چهره ای خشن و غیر واقعی از زین العابدین خان سعی در تطهیر این عمل بی شرمانه بهائیت نموده است و این موضوع را بهانه ای برای تاریخ‌نگاری بعدی خود به صورت کاملا غیر واقعی و تشبیه حوادث نیریز فارس به جنگ جمل در صدر اسلام و همینطور حوادث بعد از عاشورای سال ۶۱ هجری قمری قرار داده است. در قسمتی از متن که تصویر آن نیز مستند شده است فتنه و آشوب بابیان و قتل و غارت بسیاری از مردم نیریز فارس به جنگ جبل (برگرفته از جنگ جمل در صدر اسلام) تعبیر شده است و آنچنان با آب و تاب فراوان ماجرای ختم غائله نیریز بسط و گسترش داده می شود که حوادث واقعه عاشورا با همه مصائب آن در ذهن خواننده به صورت کاملا واضح تداعی گردد که البته این هنر نویسنده در شستشوی مغزی مخاطب را نیز می‌رساند. حال چند سوال مطرح است :

نویسنده پنج منبع برای مطلب خود ذکر کرده است که هر سه کتاب توسط نویسندگان بابی و بعضا با الهام و کپی از یکدیگر نوشته شده است. اگر چنین واقعه ای صحت دارد چرا حتی یک مورد از تاریخ نگاران غیر بهائی این حادثه را ثبت و ضبط نکرده اند؟ مگر نه این است که واقعه عاشورا با وجود خفقان آن زمان در ثبت حقایق تاریخی و با گذشت بیش از ۱۳۰۰ سال هنوز زنده و تضمینی برای بقای اسلام و روسیاهی آل امیه می باشد اما چگونه واقعه نیریز در حالی که به تعبیر نویسنده به مراتب أشدتر از واقعه کربلا و شام است و کمتر از دو قرن از حدوث آن نمی گذرد هیچ قرینه تاریخی، آثار و علائم و یا دلیل منطقی بر وقوع آن در تاریخ ایران در دو قرن گذشته وجود ندارد؟

جالب تر آنکه پنج منبع فوق هیچکدام منتشر نگردیده است و هر ۵ کتاب مشارالیه آقای نقبائی تک نسخه و در بیت العدل اعظم در اسرائیل قرار دارد. آیا این نوع استناد به کتابی در یک جای خاص که در معرض اتهام در جعل تاریخ نیز می باشد، قابل قبول بوده و توهین به شعور مخاطبین نیست؟

نویسنده در پایان این بخش و در ادامه شبیه سازی وقایع پس از عاشورا و فتنه نیریز، می‌نویسد که در هر شهر و دیار با ورود آنان مردم کارشان را تعطیل و برای تحقیر و اهانت به اسرا به جشن و سرور پرداختند. ایجاد تشابه بین اعراب سال ۶۱ هجری و مردم استان فارس که حتی قبل از ورود اسلام مهد شعور و فرهنگ و عواطف انسانی بوده و هستند هیچ مبنای تاریخی و عقلائی ندارد و این نوع نگارش علاوه بر اینکه جعل تاریخی به حساب می آید به نوعی توهین به فرهنگ و تمدن پاک ایران و ایرانی نیز می باشد.

مطلب آخر اینکه یکی از ادله اثبات بهائیت دلیل تقریر است و مهمترین رکن در دلیل تقریر نفوذ بسیار سریع بهائیت در بین مردم می‌باشد. چگونه نویسندگان و مغز متفکر بهائیت در اثبات بهائیت ادعای نفوذ متحیر العقول در بدو امر را سر می‌دهند اما در اینچنین مواضعی اینگونه خود را مظلوم و طیف مردم را در مقابل خود می پندارند؟ باید این سوال را از امثال ابوالفضل گلپایگانی مغز متفکر و ایده پرداز بهائی پرسید که در نیریز با این مخالفت و کینه گسترده مردمی در آخرین روزهای عمر باب (نه ابتدای امر) و با وجود مبلغ بزرگی همچون جناب فرید در نیریز چگونه نتوانسته اند نفوذی در بین مردم خداجوی و به دور از عقاید خرافی نیریز داشته باشند؟ در پایان خوانندگان گرامی را به مطالعه بیشتر و بهائیان عزیز را به ترک تعصبات و دیدن حقایق دعوت می نمائیم.

منبع :  حقیقت بهائیت

 

خواندن 796 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی