ستار لقايي و تعيين خط مشي براي مطبوعات
بهائیت در ایران :
نوشته شده توسط شادروان احمد الهیاری
زماني كه حزب رستاخيز ايجاد شد، دكتر زرنگار قائم مقام هويدا در امور انتشارات حزب، طي حكمي ستار لقايي را به عنوان مشاور خود منصوب كرد و او را مسؤول سازماندهي نشريات و مجلات متعدد اين حزب قرار داد.
ستارلقايي در زمره نويسندگاني بود كه به مراكز قدرت رژيم وصل بود و سعي در پنهان ساختن اين امر هم نداشت. او رابطه بسيارخوبي با متوليان امور مطبوعاتي رژيم داشت و افزون بر ارتباط صميمانه و نزديك با فرهاد نيكوخواه، در شمار ياران ايرج آرين پور (معاون وزيراطلاعات)، عطاءا لله تدين (مديركل مطبوعات و معاون بعدي وزير) بود.
از خانه هايي كه به دستور اميرعباس هويدا در كوي خبرنگاران براي اعضاي سنديكاي خبرنگاران و نويسندگان ساختند، يك باب آپارتمان دو خوابه هم نصيب ستار لقايي گرديد. او بعدها از شركاي پرويز اصفهاني(14) شد.
به اين نكته هم بايد اشاره كنم كه ستار لقايي يك سفر چند ماهه به فلسطين اشغالي رفت و پس از بازگشت از اين سفر بود كه رشد برق آساي او در عرصه مطبوعات و رسانه هاي نوشتاري رژيم آغاز شد.
ستار آدم خوش زباني بود و روابط عمومي اش خوب بود. به همين سبب با تمام گروهها و دسته جات موجود رابطه و رفاقت داشت. به طور مثال هم عضو كانون نويسندگان بود و هم عضو سنديكاي خبرنگاران مطبوعات. او هم براي روزنامه حزب ايران نوين مطلب مي نوشت و هم با روشنفكران منتقد دولت دوستي داشت.
ستار لقايي ارتباط بسيار نزديكي با «ر. اعتمادي» ]رجبعلي اعتمادي[ سردبير مجله جوانان داشت و به طور كلي يكي از مشاوران اصلي او به حساب مي آمد. در آن زمان مجله جوانان، فعال ترين نشريه اختصاصي جوانان بود كه با پشتيباني وسيع دولت و كمك مالي بهائيان و به صورت اعطاي آگهي هاي بزرگ يك يا دو صفحه اي به صورت عكس يا «پرتره»هاي چهاررنگ و يا رپرتاژ آگهي هاي گران قيمت كه توسط شركت ها و كارخانه ها و بازرگانان و كلان سرمايه داران بهايي در اختيار آن قرار مي گرفت، هرهفته با تيراژي افزون بر يكصدهزار نسخه به عنوان يكي از نشريات اقماري و زير مجموعه مؤسسه اطلاعات چاپ مي شد و در سرتاسر ايران - حتي دورترين روستاها- توزيع مي گرديد.
اين مهمترين هدف اين مجله، رواج ابتذال و «از خودبيگانگي» در ميان نسل جوان بود و مسئولان آن هر هفته مي كوشيدند تا با چاپ مطالبي دور از اخلاق و داستانهاي عاشقانه مبتذل و چاپ تصاوير برهنه از هنرپيشگان خارجي و رقاصان و خوانندگان، نوجوانان و جوانان ايراني را به ورطه فساد و انحطاط اخلاقي بكشند.
ذكر اين نكته ضروري است كه از بهايي بودن رجبعلي اعتمادي اطلاع موثق و دقيقي ندارم؛ ولي او از آغاز فعاليت در كانال 3 تلويزيون كه به عنوان نخستين فرستنده تلويزيوني ايران با سرمايه «شركت امنأ» - مركز موقوفات و فعاليت هاي اقتصادي بهائيان - و يكي از كلان سرمايه داران بهايي به نام حبيب ثابت ايجادشد، مورد حمايت همه جانبه بهائيان قرار داشت و هرهفته يك برنامه ويژه درباره رويدادها و مسايل سياسي ايران و جهان تهيه و شخصاً اجرا مي كرد. از آنجا كه كليه كاركنان اين فرستنده از بالاترين مقام، يعني مدير و سرپرست تا پايين ترين رده هاي شغلي، نظير كارگران خدمات، همگي بهايي و بهايي زاده بودند و معمولاً به هيچ مسلمان و غير بهايي در اين فرستنده كاري ارجاع نمي كردند، همكاري «ر-اعتمادي» با تلويزيون كانال 3 شائبه بهايي بودن او را در اذهان تقويت مي كرد. البته همكاري دوطرفه بود و «رجبعلي اعتمادي» نيز از بهائيان در تهيه و توليد مطالب مجله جوانان سود مي برد. به عنوان مثال يكي از پرطرفدارترين مطالب مجله جوانان، صفحات «فتورمان» بود كه يك داستان را به صورت نوعي فيلمنامه تنظيم مي كردند و از صحنه هاي مختلف آن عكس مي گرفتند و هرهفته قسمتي از اين داستان را كه در قالب 30 تا 40 فريم عكس درآمده بود، در چهار يا پنج صفحه مجله چاپ مي كردند.
بيشتر بازيگران فتو رمان هاي مجله جوانان، بهايي بودند و من چندتن از بازيگران نقش اول و نقش هاي مكمل آن را از نزديك مي شناختم كه سرشناس ترين آنها عبارت بودند از: پروين سلطاني - عباس سلطاني - پرويز پرپين- فريدون طهوري - رويا زيبا حالت و پروين پرپين.
لقايي در انتشار مجله جوانان نقش مهمي داشت. او هفته اي يك يا دو بار با «ر. اعتمادي» به صورت تنها و محرمانه ملاقات مي كرد و هر هفته مطالبي را كه بخش فرهنگي «شوراي اجراي امري» به او داده بودند، براي چاپ به اعتمادي مي داد. آن دو اكثراً در بار هتل لوزان يا بار آبان با هم ديدار و گفتگو مي كردند. يك شب ستار لقايي در بار هتل لوزان و به هنگام خداحافظي با صدايي بلند، به رجبعلي اعتمادي، سردبير مجله جوانان گفت:
«امروز يك اسلايد چهار رنگ از عهديه ]خواننده بهايي راديو و فيلمهاي فارسي[ برايت فرستادم. آن اسلايد را در همين شماره بر روي جلد چاپ كن و صورت حساب آن را به نام شركت امنا صادر كن تا چك آن را برايت بفرستم. . . »
هفته بعد مجله جوانان در حالي كه عكس رنگي عهديه، خواننده راديو و هنرپيشه فيلم هاي فارسي بر روي جلد آن بود انتشار يافت. در اين عكس، عهديه گردنبندي به گردن داشت كه بر روي پلاك آن كلمه «اسم اعظم» كه آرم و علامت جهاني بهائيان است، به وضوح ديده مي شد. با ديدن اين آرم از علت اصرار لقايي براي چاپ فوري اين عكس مطلع شدم. (15)
ذكر اين نكته ضروري است كه چاپ اين عكس موجب جنجال در تهران شد و باعث گرديد عده اي از مردم مسلمان به ساختمان روزنامه اطلاعات حمله كردند و شيشه هاي آن را شكستند و رجبعلي اعتمادي را تهديد به قتل نمودند. اما رژيم پهلوي در آن زمان، به اين نوع اعتراضات اعتنا نمي كرد. البته بعدها مردم انتقام خود را از اعتمادي گرفتند و كاركنان مسلمان روزنامه اطلاعات در نخستين روزهاي پيروزي انقلاب، او را به عنوان عنصر پاكسازي شده از اطلاعات اخراج كردند و زماني كه وي با هدف اعتراض به محل روزنامه اطلاعات آمد، دستگيرش كرده و تحويل دادستاني انقلاب دادند. (16)
معرفي برخي عوامل بهاييان در رسانه ها
عوامل و عناصر ديگري از بهائيان در عرصه وسايل ارتباط جمعي فعال بودند و اين محصول گستردگي دامنه روزنامه ها و راديو و تلويزيون در رژيم پهلوي بود.
ناصر شيرزاد يكي از فعالان بهايي در عرصه فرهنگ و رسانه ها بود. وي به دليل بهايي بودن، با حمايت نصرت ا لله معينيان و با وجود آنكه كوچكترين اطلاعات فني نداشت و به زبان خارجي هم آشنا نبود به معاونت كارشناسان آمريكايي كه براي ساختمان استوديو جديد راديو مشغول مطالعه بودند، منصوب گرديد. شيرزاد، رياست خبرگزاري پارس - خبرگزاري كه معينيان دستور داده بود تنها از آن نقل خبر شود - رياست راديو تهران، رياست دفتر فني، سرپرست اداره امور فيلم و نمايش، سرپرست اداره اطلاعات، معاون اداره كل انتشارات و راديو بود و در سال 1343 با حمايت معينيان و بردن استعلام از ساواك، به عنوان متصدي دفتر اطلاعات و مطبوعات ايران و سپس رايزن مطبوعاتي سفارت ايران در لندن، منصوب شد. در سال 1347 نيز با همين عنوان به راولپندي پاكستان منتقل و يك سال بعد، وابسته مطبوعاتي سفارت ايران در آمريكا شد.
«شيرزاد»در سال 1349 به معاونت اداره كل راديو تهران رسيد و سپس به عنوان سركنسول به تگزاس آمريكا رفت (1352) و در سال 1355 با همين سمت به نيويورك انتقال يافت. (17)
برادرش منوچهر شيرزاد نيز در سال 1346، به دفتر مخصوص محمدرضا پهلوي كه رياست آن را معينيان به عهده داشت، منتقل شد.
عباس فروتن - متولد 1303 - يكي ديگر از بهائيان و از دوستان نزديك نصرت ا لله معينيان - وزير اطلاعات - بود. وي عضو حزب توده، معاون اداره كل نگارش وزارت فرهنگ، مدتي سردبير مجله خواندني ها و روزنامه آتش، مدت دو سال اداره كننده مجله آشفته، همكار نصرت ا لله معينيان در اداره انتشارات راديو و مورد عنايت و حمايت سردمداران رژيم پهلوي بود و پس از آنكه از انتشارات و راديو به واسطه خلاف هاي آشكارش بيرون شد به واسطه خدمت هايي كه به رژيم كرده بود مجدداً به انتشارات و راديو راه يافت و با وجود همه فسادهايش مورد حمايت همه جانبه معينيان قرار گرفت و علي رغم آنكه ساواك نسبت به ارتباط خواهرش - نوّابه - با حسين و ديگر مسائل او از جمله بهائيت وي حساس بود، معينيان ساواك را راضي كرد و او را به معاونت وزارت اطلاعات و جهانگردي بركشيد و باعث شد تا بر صندلي نمايندگي مجلس شوراي ملي تكيه زند و در تأسيس لژ بزرگ ايران شركت كند. (18)
فروتن كه مانند ناصر شيرزاد - يكي ديگر از بهائيان - به واسطه معينيان در راديو مشغول شده بود، به همراه شيرزاد و برخي ديگر از دست اندركاران برنامه خانه و خانواده، ضمن اطلاع از وضعيت خانم هايي كه براي دريافت راهنمايي با برنامه به وسيله تلفن و نامه در تماس بودند از اين اطلاعات سوءاستفاده مي كردند و تا آنجا كه مقدورشان بود آنها را گمراه مي كردند و وسيله عيش و خوشگذراني خود قرار مي دادند. ساواك در نامه هاي متعدّدي ضمن گزارش اين رسوايي ها در مورد فروتن مي نويسد كه وي در عياشي سمت كارگرداني دارد. (19)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
16- شايان ذكر است بعد از سال هاي دوم خرداد 1376 كتاب هاي «ر-اعتمادي» در بازار هرج و مرج نشر كتاب با نام هاي مستعار مجوز نشر دريافت كرد. و بسياري از كتابهايش با نام (ر. اعتمادي) در معرض فروش قرار گرفت كه پس از انتخاب آقاي احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور صدور مجوز چاپ اين كتاب ها مورد بازنگري قرار گرفته است.
17- رجال عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك، جلد 13 (نصرت ا لله معينيان)، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، چاپ اول، تابستان 1384، صص 10و11، پرونده انفرادي ساواك.
18- همان، ص 5، (پرونده انفرادي عباس فروتن).
19همان، صص 3و4و. 14-پرويز اصفهاني از دوستان نزديك ستار لقايي بود. او ابتدا در مجله تهران مصور به كار پرداخت و پس از تأسيس حزب رستاخيز يكي از كارگردانان پشت صحنه فعاليت هاي مطبوعاتي شد. اصفهاني شريك اقتصادي ستار لقايي بود و آن دو به همراه علي اصغر افراسيابي، معاون سردبير اسبق روزنامه كيهان و مجله تهران مصور، چند نشريه ويژه جدول كلمات متقاطع را انتشار مي دادند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي پرويز اصفهاني به لندن رفت و با كمك مالي اشرف پهلوي و عربستان سعودي، هفته نامه نيمروز چاپ لندن را انتشار داد.