اکبرجوجه
نوشته شده توسط پیمان
ایرانی
بهائیت در ایران :
یکی از قدیمی ترین و
معروف ترین رستوران های ایران، رستوران اکبر جوجه است که در شمال کشور قرار داشته و
امروزه دیگر آوازه اش به همه جا رسیده است. با آن رب انار مخصوص و طعم بی نظیر و
ویژگی های منحصربه فرد دیگرش که همه و همه، کیفیت آن را از غذای سایر رستوران ها
متمایز ساخته و هر رهگذری را اگرچه در فاصله های دور باشد به سمت خود می کشاند.
جالب اینجاست که در
حال حاضر هر شهری برای خودش چندین اکبرجوجه دارد و این مراکز با استفاده از عنوان
آن رستوران مشهور، سعی در جلب مشتری بیشتری داشته و جالب تر آن که هرکدام خود را
شعبه اصلی و مرکزی معرفی می نمایند. بدیهی است که کیفیت برتر، مخصوص اکبرجوجه ی
واقعی است و یدک کشیدن عنوان آن نمی تواند تغییری در طعم غذا ایجاد کند. البته
اینگونه سبک برداری ها و عرضه همراه با ادعایِ نوآوری، منحصر در تجارت و امور مادی
نبوده و دامنه ی آن به مسایل غیرمادی کشیده شده و در بعضی موارد در متن یک آیین نیز
به چشم می خورد.
بهاییت آیین نوظهوری
است که رهبرانش برای آن دوازده تعلیم می شمرند و در کتب خود به این دوازده تعلیم
پیوسته مباهات کرده و آن را بدیع و بکر معرفی می کنند؛ چنانکه جناب عبدالبهاء می
نویسد: « این تعالیم پیش از ظهور بهاءالله کلمه ای از آن در ایران مسموع نشده بود
این را تحقیق فرمایید تا بر شما ظاهر و آشکار شود.[1]» بنابراین طبق دعاوی بزرگان این آیین،
تعالیم دوازده گانه را می توان معرفی نامه ی بهاییت قلمداد کرد چراکه آن را از
ابتکارات و امتیازات خاص آیین خود می دانند و با شناساندن آن ها به عنوان وجه تمایز
بهاییت با سایر ادیان سعی در تبلیغ بیشتر آن دارند. جناب عبدالبهاء اینگونه می
گوید: « از جمله این تعالیم وحدت عالم انسانی است این در کدام کتاب است؟ نشان بدهید
و صلح عمومی است این در کدام کتاب است؟ و دین باید سبب محبت و الفت باشد اگر نباشد
عدم دین بهتر است در کدام کتاب است؟ و دین باید مطابق با عقل سلیم و علم صحیح باشد
این در کدام کتاب است؟ و مساوات بین رجال و نساء در کدام کتاب است؟ وترک تعصب مذهبی
و دینی و تعصب وطنی و تعصب سیاسی و تعصب جنسی است این در کدام کتاب است؟ [2] »
بحث درباره ی بررسی
اینکه آیا گفتار بهاییت صرفاً یک ادعا بوده ویا در ورطه ی عمل چه قدر توفیق داشته،
از مجال این نوشتار خارج است اما اگر بخواهیم تنها بدیع و جدید بودن این تعالیم را
موشکافی کنیم لازم نیست سراغ یک به یک ادیان دیگر رفته و مقایسه بنماییم چراکه جناب
عباس افندی در جایی دیگر در نوشتار خود موضوع را برایمان واضح و آشکار می سازد : «
اساسی که جمیع پیغمبران گذاشتند آن اساس بهاءالله است و آن اساس، وحدت عالم انسانی
است آن اساس، محبت عمومی است و آن اساس، صلح عمومی بین دول است[3] » و یا اینکه « حضرت بهاءالله تجدید
تعالیم انبیاء فرمود.[4] »
چگونه
رهبران بهاییت به خود اجازه می دهند تعالیم انبیاء گذشته را ابتکار و امتیاز خود
عنوان کرده و با استفاده از آن به تبلیغ بپردازند؟ آیا بهاییت که خود را دینی جدید
معرفی می کند، حرف تازه ای برای طرح کردن ندارد که تنها به تجدید تعالیم پیامبران
سلف اقدام نموده است؟ آیا درجه ی اهمیت و ارزش دین آنقدر تنزل داشته که رهبران
مسلکی بخواهند با فریب، مردم را به آیین خود دعوت کنند و چگونه دروغ در امر هدایت
انسان ها راه می یابد؟
اساساً
چرا آثار بهایی مشحون از تناقض و دوگانه گویی است؟ واین تناقضات چه امری را تداعی
می کند؟
پی نوشتها :
[1] مکاتیب ج3 ص 14
[2] خطابات بزرگ ص191
[3] خطابات دو ص286
[4] خطابات یک ص 18و19
منبع : وبلاگ یار جوان