مقالات بهائیت (3597)
محمود عباس ، ايراني ، بهائي ، مخالف مقاومت و.... در راه ایران
نوشته شده توسطمحمود عباس ، ايراني ، بهائي ، مخالف مقاومت و.... در راه ایران
اطفا فرش قرمز پهن نکنید
بهائیت در ایران : چند روزی است که برخی سایتها در رابطه با قصد سفر ابومازن به ایران مطالبی درج می نمایند . صرف نظر از اینکه این مسافرت انجام شود یا نشود با ید به دلایلی که بر همگان خصوصا جریان مقاومت پوشیده نیست فرش قرمز برای او پهن نکنیم به یاد داشته باشیم :
به تصاویر توجه کنید : تعریف مقاومت از دیدگاه جناب محمود عباس.
و این تصاویر : همزمان با این خوش و بشهای سیاسی مضحک ، جنایات همین جانیان در غزه و مناطق اشغالی
و هزاران تصاویر از این جنایات .
اما اینکه محمود عباس کیست :
هنگامي که در سال 1993، معاهده صلح بين سازمان آزاديبخش فلسطين و اسرائيل به امضا رسيد، نام محمود عباس، بيش از هر زمان ديگري در خاورميانه بر سر زبانها افتاد. از اين دوران به بعد، او به «معمار صلح» بين ساف و اسرائيل و «مرد شماره دو» فلسطين شهرت يافت.
محمود عباس که نام کامل او «محمود عباس ميرزا»ست، اکنون در رأس دولت خودگردان قرار دارد و از بذري که در سال 1993 کاشته است، حفاظت ميکند. اصولا اگر بخواهيم سياستهاي او يا حتي شخص وي را بشناسيم، چارهاي نداريم تا به گذشته برگرديم و نام و جايگاه «محمود عباس ميرزا» را در تاريخ جستجو کنيم و بيترديد درخواهيم يافت که وي از چهرههاي بسيار مهم و جنجالي تاريخ معاصر خاورميانه است.
نام كامل وي، «محمود رضا عباس ميرزا» است. او در سال 1935 و در شهر «صفد» فلسطين، در دوراني که فلسطين تحت قيموميت انگليس بود، در خانوادهاي کشاورز به دنيا آمد. نويسنده چپگراي فلسطيني «عبدالقادر ياسين» در روزنامه «الاسبوع العربي»، چاپ قاهره در تاريخ 13/1/2000 مي نويسد:
محمود عباس، فردي بهايي است. نام اصلي او محمود عباس ميرزاست و از يک خانواده ايرانيالاصل است و زماني که بهاييها تحت فشار دولت ايران بودند، اجداد او اين کشور را ترک کرد.
سرلشکر ستاد مصر «صلاحالدين سليم» که اکنون در دوران بازنشستگي با نام مشاور و کارشناس با دو مؤسسه «مرکز ملي مطالعات خاورميانه» و «مرکز مطالعات عربي» در قاهره همکاري دارد، گفتار عبدالقادر ياسين را تأييد ميکند.
تاکنون بسياري از شخصيتهاي فلسطيني با اين عقيده همراهي کردهاند، اما هيچکس تاکنون نتوانسته است مدرکي تاريخي و علمي که اهل علم را متقاعد کند، ارائه دهد، اما عوامل اين شک و شبهه از کجا برخاسته است؟ يکي از اين عوامل، نام ابومازن و محل تولدش است که باعث تشکيک در هويت ملي او شده است. مجمل اين عوامل به شرح زير است:
1ـ نام کامل او محمودرضا عباس ميرزاست؛ ترکيب دو نام «رضا» و «عباس» در خانوادههاي فلسطيني اصلا رايج نيست و عمدتا در خانوادههايي به کارميرود که داراي ريشه فارسي هستند.
2ـ نام فاميلي ميرزا نيز در بين عربها و به ويژه فلسطينيها اصلا رايج نيست، بلکه نامي تقريبا صددرصد ايراني به شمار ميرود.
3ـ نام ميرزا به رغم آن که معاني خاصي در بين ايرانيها دارد، اما در بين بهاييهاي ايراني نيز مرسوم بوده که از نام «بهاء»، عباس ميرزا گرفته ميشده است. از همين رو، آنهايي که محمودعباس را بهايي ميدانند، بر اين باورند که نام او (ميرزا ) از مؤسس فرقه بهاييت و نام عباس از «عباس افندي» (متوفاي 1921) در فلسطين گرفته شده که يکي از عناصر کارساز بهاييان در فلسطين شمرده ميشد.
4ـ بهايياني که از ايران رفته و در فلسطين مستقر شدهاند، عمدتا در شهرهاي حيفا (که در نزد بهاييان مقدس است) و صفد استقرار يافتهاند و محمود عباس (ابومازن) خود متولد صفد است.
دو تن از چهرههاي اسلامي فلسطين که نخواستند نامشان فاش شود، اظهار ميدارند که دليلي بر بهايي بودن ابومازن نيست، حال آن که در بين فلسطينيها اين امر مشهور است، علاوه بر آن که جنبش اسلامي فلسطين بنا بر دين و مذهب با محمود عباس برخورد نميکند، بلکه بر پايه انديشهها و برنامههاي محمود عباس با او برخورد مي نمايد. در ضمن اين که محمود عباس تاکنون در اينباره موضعگيري هم کرده و اعلام داشته است که او مسلمان سني است و بهايي نيست.
يکي از چهرههاي سياسي فلسطيني که هم سن و سال ابومازن است و از کوچکي او را ميشناسد، تأکيد ميکند که پدر محمود عباس را ميشناسد که يک کشاورز مسلمان بوده است. در همين حال، دو ديدگاه ديگر هم وجود دارد؛ يکي ميگويد که اين خانواده بهايي بودند و تلاش کردند که عقيده خود را مخفي نگاه دارند و تاکنون نيز همين مسير را گذراندهاند و ديدگاه ديگري ميگويد که آنها با هويت بهايي ايراني به صفد آمدند، اما سرانجام به اسلام روي آوردند و از همين روست که محمود عباس خود را يک مسلمان سني ميداند.
ابومازن از معدود مؤسسان الفتح (جنبش آزاديبخش فلسطين)است که از ترور اسرائيليها و تقدير مرگ، جان سالم به در برده و زنده باقي مانده است. آنچه مسلم است، اين که وي هيچ وقت تا کنون در ليست نقشه ترورهاي «موساد» قرار نداشته، حال آن که بسياري از مؤسسان فتح يا ترور يا در معرض آن قرار داشتهاند. برخي بر اين عقيدهاند که انديشههاي محمود عباس او را از ليست ترور خارج کرده است، به خصوص آن که او از قديم يک «واقعگرا» تلقي ميشد که محصول آن اعتراف به امر واقعي به نام اسرائيل بود.
محمود عباس، رشته حقوق را در مصر خواند و دکترايش را در شوروي سابق گرفت. در تاريخ معاصر فلسطين به جز معاهده «اوسلو» چيز درخشاني در کارنامهاش نميبينيم، اما با اين همه، هميشه تلاش داشته مکان خود را به شدت در جايگاهي تأثيرگذار قرار دهد. شايد به دليل ايفاي نقش مرتبط با صهيونيستها از سال 1976 بوده که ياسر عرفات، ناچار شد او را در مقام مهمي در سازمان آزاديبخش فلسطين نگه دارد، چرا که ياسر عرفات آدمي نبود که به اين راحتي براي خودش يک جانشين بالفعل درست کند. محمود عباس به ارتباطات سرياش با چپها و صلحگرايان اسرائيلي از سال 1976 در کتابش با نام «راه به سوي اسلو» اعتراف ميکند و ميگويد: پس از اجلاس مجلس ملي فلسطين در سال 1976 که ساف به ايجاد ارتباطات با اسرائيليها تصميمگيري كرد، من خطوط تماس با چپهاي اسرائيلي و نيروهاي موسوم به صلح اسرائيلي را به وجود آوردم. «لائيکگرايي» وي و نيز واقعگرايياش از او يک چهره محبوب نزد سياستمداران اسرائيلي ساخته است، به گونهاي که وقتي در سال 2003 در عصر ياسر عرفات به منصب «نخستوزيري» انتخاب شد، «يوسي بيلين»، وزير دادگستري اسرائيل درباره او در تاريخ 12/3/2003 در روزنامه «يديعوت احارنوت» مينويسد: تعيين او در پست نخستوزيري يک فرصت ايجاد ميکند، چه بسا آخرين فرصت براي رسيدن به يک توافق تاريخي با يک مجموعه ملي لائيک در رهبري فلسطينيها. از دست دادن اين فرصت ما را در برابر جنبش اسلامگراياني قرار ميدهد که شرايط سختي را براي ما پديد خواهند آورد.
ابومازن تاکنون مواضع سياسي عجيبي در قبال اسلامگرايان فلسطيني و حتي انتفاضه فلسطينيها اتخاذ نموده و آن را در بهترين شرايط، اقدامي بيهوده معرفي کرده بود، اما بدون شک يکي از بدترين مواضع وي در معاهده سال 1995مشهور به پيمان «بيلين ـ ابومازن» تجلي يافته است. برخي از مهمترين بندهاي اين پيمان عبارت است از:
ـ منطقه ابوديس در نزديکي قدس، به عنوان پايتخت دولت فلسطين به جاي شهر قدس خواهد بود.
ـ اقدامات لازم براي جلوگيري از فعاليت اسلامگرايان اتخاذ خواهد شد.
ـ شهرکهاي يهودينشين بنا بر وضعيت فعلي آنها باقي خواهد ماند.
ـ طرح بازگشت آوارگان فلسطيني منتفي خواهد شد.
ـ انديشه محو اسرائيلي از کتب آموزش دروس فلسطينيها، پاک خواهد شد.
عبدالباري عطوان، رئيس تحريريه روزنامه «القدس العربي» ارتباط محمود عباس و انتفاضه را از روزهاي آغازين بسيار بد توصيف ميکند و در تاريخ 27/11/2002 در اينباره مينويسد: آقاي ابومازن از روز اول ضد انتفاضه بود، چه برسد به بخش نظامي انتفاضه.
تاکنون ابومازن با افتخار و عظمت از انتفاضه فلسطين ياد نکرده است؛ نه در انتفاضه اول و نه دوم. در همين راستا او نه تنها زبان به مدح عمليات مقاومت در فلسطين نگشوده که بارها آن را نکوهش شديد كرده است. از همين روست که در مصاحبه با روزنامه الشرقالاوسط در 31/10/2000 ميگويد: انتخاب جنگ در نزد فلسطينيها، غير وارد است، تنها انتخاب موجود، گفتوگو براي صلح است. او در اين مصاحبه به آنها که مقاومت را برگزيدند، ميتازد و آنان را عدمگراياني توصيف ميکند که نه به حل صلحجويانه معتقدند و نه به مشروعيت بينالمللي. در ديدگاه ابومازن، آنان هيچ جايگاهي نزد مردم فلسطين ندارند. با همين ديدگاهها، وقتي که ابومازن به نخستوزيري فلسطين رسيد، روزنامه احارنوت اسرائيلي به نقل از خبرگزاري رويترز نوشت: وظيفه اصلي دولت ابومازن، مخالفت با جنبشهاي جهادي فلسطيني، همچون حماس و جهاد اسلامي است تا از اقدامات آنها عليه امنيت اسرائيل جلوگيري کنند.
از سال 2000 تاکنون، ابومازن در مظان اين اتهام بوده است که وي بالاخره آتش جنگ داخلي را در بين فلسطينيها شعله ور ميکند، چرا که عمده سياستهاي وي، متوجه ريشهکني اين جنبشها از صفحه معادلات سياسي فلسطين بوده و به همين دليل است که امروز و در حالي که سرزمينهاي اشغالي شاهد درگيريهاي داخلي فلسطيني بوده ، حماس و جهاد اسلامي فلسطين، ابومازن و سياستهاي او را مسبب خون شهروند فلسطيني در سرزمين هاي داخلي ميدانند.
از روزي که پيمان «اسلو يک» در تاريخ 13/9/1993 بين اسرائيل و سازمان آزاديبخش فلسطين به امضا رسيد، بيشتر کارشناسان فلسطين، انتظار برخورد بين نيروهاي لائيک و ليبرال در ساف و جنبش اسلامي در سرزمينهاي اشغالي فلسطين را داشتند، اما از دوران ورود مرحوم ياسر عرفات به فلسطين اشغالي، هر بار با سياستهاي وي و نقش انکارناپذيري که در ايجاد اتحاد بين صفوف فلسطينيها داشت، اين امر به تعويق ميافتد. با جانشيني ابومازن و به قدرت رسيدن وي، عملا فردي در بين نيروهاي رهبري ساف و الفتح به قدرت ميرسيد که از پتانسيل بسيار بالايي براي برخورد با فلسطيني برخوردار بود. حمايتهاي بيدريغ آمريکاييها و اسرائيليها از وي براي قلع و قمع اسلامگرايان، عملا او را به انديشههايي خطا كشانده و از همين منظر بود که با به قدرت رسيدن حماس در يک انتخابات آزاد پارلماني، ابومازن بسياري از معادلاتش را نقش بر آب ديده و عملا پايههاي صلحش با اسرائيل در اسلو يک و دو را با شکست همراه ميديد.
در مبادي و اصول پيمان اوسلو آمده است: «زمان پايان دهههاي برخورد و کشمکش بين دو طرف اسرائيلي و فلسطيني فرا رسيده است و اکنون دو طرف به حقوق قانوني و سياسي متبادل يکديگر اعتراف ميکنند و براي همزيستي مسالمتآميز و با عزت و امنيت متقابل تلاش خواهند نمود و در زمينه تحقق تسويه حساب صلح آميز، عادلانه و دايمي و فراگير و مصالحهاي تاريخي تلاش خواهند كرد.
از روزي که اين پيمان به امضا رسيد تاکنون، جز چند مقوله غير استراتژيک و غير راهبردي، اسرائيل همه بندهاي آن را نفي کرده است و بديهيترين حقوق فلسطينيها را زير پاگذاشته و به جاي اعتراف به حقوق مشروع فلسطينيها، بنا بر همين پيمان اوسلو، تاکنون دهها هزار نفر فلسطيني را شهيد و يا مجروح و خانهنشين کرده است.
پيمان «اسلو 2» که در قاهره در تاريخ 4/5/1994 به امضا رسيد، نيز گرهي از كار فلسطينيها باز نکرد، اين در حالي بود که در اين پيمان، بندهايي وجود دارد که به خروج اسرائيل از برخي مناطق اشغالي، شکلگيري نظام امنيتي ـ اقتصادي و سياسي دولت خودگردان فلسطين تصريح دارد. با اين همه و به بهانههاي مختلف، رژيم اسرائيل از انجام تعهدات خويش سرباز زد و آن را زير پاي خود له كرد. اکنون بيش از يک سال است که با به قدرت رسيدن دولت حماس در فلسطين، ابومازن به عنوان رئيس نظام فلسطيني، همگام با فشارهاي بينالمللي و قطع کمکهاي مالي بينالمللي، از دولت حماس ميخواهد به پيمان و يا همان معاهده اوسلو يک و دو، اعتراف کند و دولت اسرائيل را به رسميت بشناسد؛ امري که تا کنون دولت حماس از آن اجتناب کرده و به جاي آن خواستار تشکيل دولت وحدت ملي شده است، اما جريان پر قدرت «کادرهاي قديمي الفتح» که از نيروهاي نزديك ابومازن به شمار ميروند، با راهاندازي کارنوالهاي درگيريهاي نظامي در نوار غزه و بخشهاي از کرانه غربي، تلاش کردند تا حماس را منادي جنگ داخلي در سرزمينهاي اشغالي معرفي کنند و همگام با فشارهاي بينالمللي خارجي، راه سقوط دولت حماس را در داخل هموار کنند. اين در حالي است که نيروهاي مرکزي جنبش ملي فلسطين «الفتح» سالهاست که از نگرش جديد در بازسازي و نوسازي تشکيلات ساف و الفتح در داخل طفره ميروند و از اين اقدام سرباز ميزنند. اين اقدام اگر در فضايي دمکراتيک و عادلانه برگزار شود، بعيد نيست که بسياري از کادرهاي کنوني ساف و الفتح جاي خود را به نسل جديد بدهند و خود از صحنه سياسي به کناري روند، اما اين اقدام بعيد است تا ماهها و حتي سالهايي نزديک به وقوع بپيوندد و بدون شک يکي از بازيگردانان اصلي اين ماجرا محمود عباس است .
دولتمردان ، خصوصا در وزارت خارجه اعلام نکنند که در گذشته این اتفاقات افتاده و نباید دیپلماسی فعال !!! را فدای اقدامات گذشته نمود . یاد آوری می کنیم آخرین جنایت اسرائیل که حتی صدای حقوق بشریها را در آورده در هفته گذشته اتفاق افتاده و آن زنده سوزاندن کودک فلسطینی است . خدای نکرده نگوئید اطلاع نداشتیم :
برخی از مطالب مربوط به بیوگرافی محمود عباس برداشت شده از مطلبی به قلم حسین شریعتمدار از روزنامه کیهان بوده است .
قرة العين، فاجره ای که طاهره نامیده شد ؟
کوتاه و خواندنی :
بهائیت در ایران : بطور قطع می توان قره العین را یکی از مشهورترین زنان بی بند و بار تاریخ معاصر ایران دانست. وی همان کسی است که در سفرش به عراق، به سبب بد حجابی و بیبندوباری و ارتباطهای مشکوک، اعتراض مؤمنین و علمای عراق را بلند کرد.
فاطمه زرین تاج شناختهشدهترین زن در بابیت و بهائیت است. بهائیان با جوسازی و تبلیغات گسترده رسانهای او را زنی آزادیخواه و دارای جمیع کمالات انسانی معرفی میکنند.
حقیقت چیست؟ واقعیت آن است که فاطمه زرین تاج از طریق عمویش با افکار شیخیه آشنا شد و از طریق نامهنگاری با کاظم رشتی ارتباط گرفت تا آنجا که او، فاطمه را قرة العین خواند و سبب شد زرین تاج برای دیدنش ، همسر و دو فرزندش را رها کند و به عراق برود؛ لیکن دیر رسید و علی محمد شیرازی را به عنوان جانشین او به فاطمه معرفی کردند. او ارتباط خود را با علی محمد ادامه داد تا آنجا که او نیز با غلو در حق فاطمه، او را طاهره خواند. [۱] البته درباره اینکه چه کسی لقب طاهره را به فاطمه داد، اقوال گوناگونی هست، برخی از علی محمد شیرازی و برخی از حسین علی نوری نام آوردهاند. [۲]
اباحه گریهای قرة العین
قره العین همان کسی است که در سفرش به عراق، به سبب بد حجابی و بیبندوباری و ارتباطهای مشکوک، اعتراض مؤمنین و علمای عراق را بلند کرد. [۳] تاریخ بهائیت با گزارش بی بند و باریهای او، از مهمانی دو ماهه او در خانه آلوسی نیز سخن رانده است. [۴] همچنین گزارش میکند که هنگام بازگشت از عراق، پیکی از سوی شوهرش آمد که او را به خانه بازگرداند، لیکن با بدگویی و فحاشی او روبهرو شد. [۵]
از جمله اباحهگریهای او میتوان به کشف حجاب او در بدشت، [۶] ارتباط با مردان بیگانه [۷] و حتی همخوابگی با محمدعلی بارفروشی اشاره کرد. [۸] او در سخنرانی تاریخی خود در بدشت، مردان را به فحشا و اشتراک گذاشتن همسرانشان توصیه کرده و میگوید: «زحمت بیهوده بر خویش روا ندارید و زنان خود را مضاجعت طریق مشارکت بسپارید.»[۹] به اعتقاد قرة العین، زن متعلق به شوهر خود نیست، بلکه ابزار مشترک و در دسترسی است که هر هوسرانی میتواند شهوت خود را با او آرام سازد؛ البته او این دیدگاه خود را در عمل نیز با ترک خانه و خانوادهاش و معاشرت و خلوت با بیگانگان به نمایش گذاشت.
براساس این مستندات، قره العین نه تنها طاهره نبود، بلکه فاجرهای بود که برای ارضاء هوای نفسش از خانه و کاشانه خود بیرون آمد و به بهانه نسخ اسلام، حجاب را از سر خود برداشت و به معاشرت با مردان بیگانه پرداخت و برای عادیسازی ارتباطهای خود با بیگانگان، مردان را به معاشرت مشترک با زنان سفارش میکرد. بهائیان چنین زنی را الگوی طهارت و آزادهخواهی قرار داده و به دیگران معرفی میکنند. / ادیان نت
پینوشت:
[۱]. عباس افندی. تذکره الوفا. ۲۹۸.
[۲]. محمدحسینی، شرح حیات و آثار منظوم و منثور قرّة العین،۲۵۷-۲۸۷.
[۳]. ظهور الحق، فاضل مازندرانی، ص ۳۲۵.
[۴]. عبد الحسین آیتی، الکواکب الدریه، ص ۶۴.
[۵]. نبیل زرندی، تاریخ، ص ۲۳۷.
[۶]. شوقی افندی، قرن بدیع، ص ۹۴.
[۷]. نبیل زرندی، تاریخ، ص ۲۳۷.
[۸]. میرزا جانی کاشانی، نقطه الکاف، ص ۱۵۴.
[۹]. افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص ۹۵.
بهائیت و کمیته به اصطلاح مجازات
بهائیت در ایران : به بهانه 14 مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت سوالی را مطرح و پاسخ آنرا از تاریخ نگاران درج می نمائیم.
سؤال: کمیته مجازات در زمان مشروطه، چه رابطه ای با بهائیان داشت؟
جواب: یکی از مهمترین پدیده های دوران انقلاب مشروطیت، ترورهای مرموز و به هم پیوسته ای است که با محوریت "کمیته مجازات" صورت می گرفت؛ مانند ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری توسط یکی از سرکردگان کمیته مجازات به نام کریم دواتگر، و پس از آن ترور افرادی چون سیّد عبدالله بهبهانی. به عبارت بهتر باید گفت، برنامه آشوبگری و ترور این گروه، زمانی آغاز شد که هنوز مشروطه خواهی بهار خود را سپری می کرد و مردم و انقلابیون در اوج خوش بینی به مشروطیت بودند و هنوز مقوله ای به نام سرخوردگی مطرح نبود. این افراد به هیچ وجه و با هیچ معیاری از نیروهای انقلابی یا سرخوردگان مشروطه نبودند. اما عامداً و آگاهانه، در اعلامیه های کمیته مجازات تلاش می شد، تا انگیزه آنها دینی و انقلابی وانمود شود.
وجه بهائی بودن اعضای کمیته مجازات، و نقش مخفی و قابل توجهی که فرقه ضاله بهائیت در این ایام و در راستای تحقق سیاست های استعماری بریتانیا بر عهده داشت، مسأله مهم و قابل تأملی است. عملیات تروریستی و قتل های پشت سر هم دوران مشروطه، از مهم ترین عوامل در ایجاد یک بحران عظیم و عمیق است، که تأثیرات روانی و تبلیغی و فرهنگی عظیمی برجای گذاشت؛ و در فاصله چهار سال، آنچنان بی تفاوتی در جامعه به وجود آورد، و ساخت سیاسی کشور را چنان خنثی و آلوده کرد، که در نهایت با هجوم چند صد نفر قزاق به سرکردگی رضا خان میر پنج از قزوین، پایتخت کشور به سادگی و بی هیچ مقاومتی به تصرف آنها درآمد، و با سقوط حکومت قاجار، مشروطیت به سرنوشت شوم دیکتاتوری پهلوی دچار شد.
این موضوع که اعضای کمیته مجازات از پیروان فرقه ی بهائیت بودند و با طرح و برنامه استعماری به صحنه فراخوانده شده بودند، یک ادعا نیست، و اسناد و مدارک متعددی برای اثبات آن در دست است.
برخی نویسندگان نیز، عملیات کمیته مجازات را اعتراض انقلابی در مخالفت با قرارداد 1919 و دولت وثوق الدوله خوانده اند، و این در حالی است که کمیته مجازات در زمان اولین دولت وثوق الدوله در سال 1295 ش، و در اوج وقایع پس از صدور فرمان مشروطیت تأسیس شد و تنها پنج ماه (تا پائیز 1296) فعالیت کرد. بنابراین، عملکرد آن ربطی به قرارداد 1919 نداشت.[1]
بنیانگذاران و اعضای اصلی این کمیته از افرادی چون سرتیپ "اسدالله خان ابوالفتح زاده"، سرتیپ "ابراهیم خان منشی زاده"، "محمد نظر خان مشکات الممالک"، "احسان الله خان دوستدار"، "میرزا محمد خان نجات خراسانی"، سردار "محیی" (برادر میرزا کریم خان رشتی، جاسوس معروف انگلیس) "کریم دواتگر" و "میرزا علی اکبر ارداقی" تشکیل می شد، که زندگینامه ی همه آنها به شدت آلوده و اکثر آنها از پیروان فرقه ی بهائیت بودند. هسته ی مرکزی کمیته مجازات، "ابوالفتح زاده" (به عنوان رئیس کمیته) و "منشی زاده" و "مشکات الممالک" بودند؛ و مهدی بامداد در کتاب شرح رجال ایران، سرتیپ "اسدالله خان ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" را از پیروان فرقه ی بهائیت معرفی می کند.[2] این موضوع را عبدالله متولی، نویسنده کتاب کمیته مجازات نیز تأیید می کند و افزون بر دو نفر نامبرده، مشکات الممالک را هم پیرو این فرقه می داند.[3]
پس از ترور اسماعیل خان رئیس سیلوی تهران، شبنامه ای از سوی کمیته مجازات منتشر می شود، که مسئولیت اجرای این ترور را برعهده گرفته و ضمن بیان شعارهای ظاهراً انقلابی، سایر افراد و مسئولان را به مرگ تهدید می نماید.
یکی دیگر از اعضای کمیته مجازات به نام میرزا علی اکبر ارداقی، در خاطرات خود به این شبنامه اشاره می کند و می نویسد: «انتشار این شبنامه، به مراتب بيشتر از قتل میرزا اسماعیل خان، تولید وحشت و اضطراب کرد. من و عمادالکتاب، افراد گمنامی بودیم و سه نفر دیگر نیز بهائی بودند. لذا این خود موجب شد، که کسی درباره ی ما پنج نفر سوء ظنی نبرد...».[4]
مدتی بعد، اعضای کمیته شناسائی و چند تن از ایشان دستگیر شدند. "ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" در 26 ذیقعده 1336 قمری، به شکلی مرموز در سمنان به قتل رسیدند و "احسان الله خان دوستدار" به قفقاز گریخت. "مشکات الممالک" نیز پس از مدت کوتاهی آزاد شد.
در زمان دستگیری اعضای کمیته مجازات، فرقه ی بهائی در دستگاه نظمیه، از چنان نفوذی برخوردار بود که بتواند پرونده را به شیوه دلخواه خود فیصله دهد. نفوذ بهائیان در نظمیه، از زمان ریاست "کنت دو مونت فورت" بر نظمیه تهران آغاز شد. "عبدالرحیم ضرابی" (بهائی کاشانی)، معاون او و کلانتر تهران بود و به این دلیل به عبدالرحیم خان کلانتر شهرت داشت.[5]
پس از دستگیری اعضای کمیته ی مجازات، احمد خان صفا، مسئول پرونده فوق در نظمیه، به شکلی مرموز به قتل رسید. در این زمان، گروهی به نام "کمیته سیمرغ"، طی اطلاعیه ای خطاب به رئیس الوزرا، قتل "صفا" را ناشی از مماشاتی دانست، که دولت در قبال بهائیان در پیش گرفته. گروه فوق مدعی بود که در تنظیم پرونده، تنها نام "ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" که برخلاف میل مسئولان دولت تصادفاً به تله افتاده اند، ذکر شده و در مورد مشارکت سایر بهائیان مسکوت مانده است. در این اعلامیه چنین می خوانیم:
«احسان الله خان، قاتل منتخب الدوله و احمد آقای روحی و میرزا ضیاء الله که عضو عمده کمیته تروریست بودند، هر کدام در یک محلی مشغول عیش و نوش می باشند... ما، که بر تمام احوال و اسرار اطلاع داریم، نخواهیم گذاشت که کابینه وزرا از طایفه بهائی تشکیل شود؛ زیرا که اینها شروع به وزیر کشی هم خواهند کرد، تا اینکه دیگر کسی زیر بار وزارت نرود و میدان را برای خود مصفا نماید... این رشته سر دراز دارد».[6]
پس از کودتای 1299 ش، و پیدایش رضا خان در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران، اعضای فرقه ی بهائیت، پس از سالها فعالیت نیمه پنهان، از آزادی عمل فراوانی برخوردار شدند و با حمایت قدرتهای استعماری بویژه دولت انگلستان، و بر اساس یک برنامه از پیش تدوین شده، تهاجم ویژه ای را علیه مبانی سنتی و اعتقادی ملت مسلمان ایران آغاز کردند و در عرصه تخریب فرهنگی این مرز و بوم فعال شدند.[7]
پی نوشتها :
[1] . عبدلله شهبازی، فصلنامه ی تاریخ معاصر ایران، شماره 27، ص 45 و 46.
[2] . شرح حال رجال ایران، ج 1، ص 112.
[3] . فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 27.
[4] . خاطرات علی اکبر ارداقی، ص 51.
[5] . فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش 27، 44 و 45.
[6] . همان به نقل از آرشیو مؤسسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران، پرونده ی 43850.
[7] . سایه روشن بهائیت، ص 109 – 113.
بهائیت چگونه آئینی است؟ تاریخچه و عقاید آن را توضیح دهید.
باز نشر یک پرسمان اعتقادی
بهائیت در ایران : بهائىگرى فرقهاى منشعب از بابىگرى است. بنیانگذار آن میرزا حسینعلى نورى معروف به بهاءاللَّه است. او در سال 1233 در تهران به دنیا آمد و در شمار نخستین گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب میرزا یحیى (معروف به صبح ازل) ادعاى جانشینى باب را کرد و چون در آن زمان بیش از نوزده سال نداشت برادرش میرزا حسینعلى (بهاءاللَّه) زمام کارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابیان به ناصرالدین شاه تیراندازى کردند و چون شواهدى بر نقش حسینعلى در این کار وجود داشت، در پى دستگیرى و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفیر و دولت روس از او حمایت کردند و به این وسیله از مرگ نجات یافت. او سپس به بغداد رفت و در نامهاى به سفیر روس از وى و دولت روس قدردانى کرد. در بغداد کنسول دولت انگلیس و نماینده دولت فرانسه با او ملاقات کرد و حمایت دولتهاى خود را به او ابلاغ کرده و تابعیت انگلستان و فرانسه را به او پیشنهاد نمودند. میرزا یحیى (صبح ازل) نیز مخفیانه به بغداد رفت. در این هنگام بغداد، کربلا و نجف مرکز اصلى فعالیت بابیان شد و در پى اختلاف بر سر ادعاى «موعود بیان» یا «من یُظهِرُهُ اللَّه» آدمکشىهاى شدیدى بین بابیان رواج یافت. نزاع بین حسینعلى و میرزایحیى بر سر این ادعا موجب افتراق بابیان به دو فرقه بهائیه (پیروان حسینعلى) و ازلیه (پیروان میرزایحیى) شد. گفته شده است که در پى این منازعات میرزا یحیى برادرش بهاءاللَّه را مسموم کرد و بر اثر آن بهاءاللَّه تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود.
میرزا حسینعلى پس از اعلام «من یُظهِرُهُ اللهى» خویش ادعاى الوهیت و ربوبیت نمود. او خود را «خداى خدایان، آفریدگار جهان، خداى تنهاى زندانى، معبود حقیقى»، «رب مایُرى و مالا یُرى» نامید. پیروانش نیز پس از مرگ وى قبر او را قبله خویش گرفتند.
او افزون بر ادعاى ربوبیت، شریعت جدید آورد و کتاب «اقدس» را نگاشت. بهائیان آن را «ناسخ جمیع صحائف» مىدانند. او کتابهاى دیگرى نیز نوشته است که پر از اغلاط املایى و انشائى است. مهمترین کتاب او «ایقان» است که به خاطر وجود اغلاط بسیار در زمان حیاتش مورد تصحیح و تجدید نظر قرار گرفت.
فرقههاى بابى و بهائى
بعد از اعدام سید على محمد، بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءاللَّه، نزاعى بین دو برادر (عباس افندى و محمد على) به وجود آمد و به تبع آن دو فرقه دیگر افزوده شد، در نتیجه مجموعاً پنج فرقه شدند:
1-ازلیه (به رهبرى میرزا یحیى نورى، صبح ازل،
2-بهائیه (به رهبرى میرزا حسین على، بهاءاللَّه،
3-بابیه خالص (فقط رهبرى سید على محمد باب را قبول دارند،
4-بابیه بهائیه عباسیه (قبول رهبرى عبدالبهاء عباس افندى
5-ناقضون (اتباع میرزا محمد على، برادر عبدالبهاء(المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ج 3، ص 312، العمید عبدالرزاق محمد اسود).
عقاید بهائیت
چندى از عقاید و احکام بهائیت عبارت است از:
1-با ظهور سید على محمد باب اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهور کرده و مردم باید همگى بهایى شوند(شخصیت و اندیشههاى کاشف الغطاء کتاب «الایات البینات» به کوشش احمد بهشتى، ص 109، کانون نشر اندیشه اسلامى).
2-پنهان کردن دین (تقیه) ضرورى است.
3-روزه نوزده روز است، قبل از عید شروع و به عید نوروز ختم مىشود.
4- نماز جماعت باطل است مگر در نماز میت.
5- قبله مرقد بهاءاللَّه در شهر عکا است.
6- حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نیست. «حج» در خانهاى که بهاء در آن اقامت داشته، یا در خانهاى که سیدعلى محمد باب در شیراز در آن سکنى داشته است به جا آورده مىشود.
7- اعیاد عبارت است از:
- عید ولادت باب، اول محرم.
- عید ولایت بهاء، دوم محرم.
- عید اعلان دعوت باب، پنجم جمادى.
- عید نوروز(المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، العمید عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 308 - 311، انتشارات الدار العربیة للموسوعات. )،
8- نماز پنج تکبیر دارد و در دو وقت خوانده مىشود: یکى هنگام تولد و دیگرى هنگام مرگ.
عبادتگاهها طبق وصیت بهاء باید از نه مناره و یک گنبد تشکیل بشود. این عبادتگاهها در فرانکفورتِ آلمان، سیدنى در استرالیا، کامپالا در اوگاندا، لیمیت در شیکاگو، پاناماسیتى در پاناما و دهلى نو در هندوستان است (شخصیت و اندیشههاى کاشفالغطاء، ص 111 و 139، احمد بهشتى. ).
همچنین در فروع تعالیم بهائیت به احکامى برمىخوریم که بعضى از آنها عبارت است از:
- ازدواج با محارم غیر از زن پدر، حلال مىباشد. (یعنى با حکم بر حرمت ازدواج با زن پدر، ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و دیگران حلال مىگردد! )
- معاملات ربوى آزاد و حلال است.
- تمام اشیاء حتى خون، سگ، خوک، بول و... پاک است.
- حجاب زنان ملغى مىباشد.
- دخالت در سیاست ممنوع مىباشد.
در بررسى عقاید، احکام و تاریخ بهائیت به روشنى معلوم مىگردد که استعمار براساس برنامه و طرح از پیش تعیین شدهاى، به مرور و در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام نمودن دین اسلام و نفى و انکار نبوت، امامت، معاد و تعالیم و قوانین و احکام مقدس و نورانى قرآن پرداخته است. آنان ابتدا ادعاى نیابت خاص حضرت حجت(عج )، پس از آن ادعاى مهدویت، سپس ادعاى نبوت و در آخر ادعاى الوهیت و نسخ اسلام مىنمایند! در پى آن به هدم و نابودى آثار اسلام فرمان مىدهند و به ساختن کعبه جدید! در شیراز اهتمام مىورزند و با آداب و ادعیه و ذکر و زیارتنامههاى استعمار ساخته به طواف بر گرد آن مىپردازند! و مطابق با خواست و اهداف استعمار، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مىدهند و چون همواره از تعالیم و آموزههاى سیاسى اسلام و تشیع رنج بردهاند، از اصل ورود و دخالت در سیاست را ممنوع اعلام مىنمایند!
بدین ترتیب همه زمینهها آماده و مهیا مىشود تا مبانى و ارکان اعتقادى و ارزشهاى اخلاقى و پایبندىهاى معنوى متزلزل شوند و وحدت و یکپارچگى مسلمانان به تفرقه و تشتت تبدیل گردد و از قدرت بىنظیر مذهب تشیع و مراکز علم و فقاهت و مراجع و فقها و علماى بیدار و آگاه که مدافعان راستین اسلام و سنگرهاى مستحکم دفاع از هویت دینى و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان مىباشند، کاسته شود و راههاى تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجى صاف و همواره گردد. بهائیت در نهایت یکى از بارزترین جریانات حامى صهیونیزم و استعمار غرب و برنده مسابقه خدمت به آمریکا، انگلیس و اسرائیل شد و از همین رو همواره مورد پشتیبانى آنها قرار گرفته است. این جریان براى نابودى ایران با هر دولتى همراه شد تا آنجا که عباس افندى جانشین حسینعلى بهاء در جنگ جهانى اول جمال پاشا فرمانده ارتش عثمانى را براى حمله به ایران تشویق نمود. سرانجام این خیانتها و خوشخدمتى به قشون بریتانیا دریافت لقب «سر» و «نایت هود» از دربار لندن است
جهت آگاهى بیشتر از رابطه بهائیت و استعمار بنگرید: .
الف. بهائیت آن گونه که هست، جام جم، ش 29، 6 شهریور 1386، ویژه تاریخ معاصر (ایام)
ب. فرهنگ پویا (فصلنامه)، ش 7، اسفند 1386
کتابهاى بهائىها عبارتند: 1. الاتقان ؛ 2. اشراقات والبشارات والطرزات ؛ 3. مجموعه الواح مبارکه، که وصایاى بهاء به پسران خود مىباشد ؛ 4. کتاب شیخ ؛ 5. الدرر البهیة ؛ 6. الحجج البهیة ؛ 7. الفرائد ؛ 8. فصل الخطاب 9. اقدس.
برخى نیز برآنند که این کتابها را به بهاء نسبت دادهاند ولى او ننوشته است بلکه پیروان او نوشته و به او نسبت دادهاند(المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ص 311 و 312. ).
براى آگاهى بیشتر ر.ک :
الف. احمد بهشتى، الایات البینات، (شخصیت و اندیشههاى کاشف الغطاء)، آیتاللَّه العظمى جعفر کاشف الغطاء، نشر اندیشههاى اسلامى ؛
ب. نورالدین چهاردهى، بهائیت چگونه پدید آمد، انتشارات فتحى ؛
پ. محمد محمدى اشتهاردى، ارمغان استعمار، انتشارات نسل جوان ؛
ت. رضا برنجکار، آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى، صص 181 - 194 ؛
ث. ابوتراب هدائى، بهائیت دین نیست ؛
ج. تاریخ باب و بهاء، ترجمه حسن فرید گلپایگانى ؛
چ. جمعى از نویسندگان، قائم، پیامبر، خدا، کدامیک؟ ؛
ح. فضل اللَّه مهتدى، خاطرات صبحى ؛
خ. یوسف فضایى، بابىگرى و بهایىگرى ؛
در کتاب شخصیت و اندیشههاى کاشفالغطاء از دو کتاب دیگر نیز یاد شده است که عبارتند از: 1. هفت وادى، 2. هیکل.د. کینیاز دالگورکى، باب و بهاء در ایران ؛
سرشت بهائیت، از بدو تأسیس تاکنون، با مخالفت نسبت به اسلام و مسلمانان عجین شده و سران و فعالان این فرقه، با همه دولتها و کانونهاى استکبار به ویژه آمریکا و اسرائیل، همسویى و همکارى دارد.
در این باره اسنادى از ساواک رژیم شاه به دست رسیده که در ادامه متن کامل ارائه مىگردد(گزارش ساواک از جلسات بهائیان، جام جم، شماره 6 شهریور 1386، ص 58. )
امروز دیگر مسلمانان زیر دست بهائیان خواهند بود
... ارتباط اعضاى بیتالعدل اعظم با زعماى کشورهاى مختلف طورى است که حتى رئیس جمهور آمریکا (لیندون) جانسون مرتب به احباى ایران تبریک مىگوید... خوشبختانه امروز دیگر مسلمانان زیر دست بهائیان خواهند بود. چون مسلمانان همیشه عقب افتاده هستند. همچنان که تمام دولتهاى اسلامى از سایر دول، عقب ماندهاند. سپس آقاى ادب معاون بانک ملى اظهار کرد: تا زمانى که من در بانک ملى هستم، سعى مىکنم که افراد مورد نیاز بانک را از احبا (بهائیان) بپذیریم. همچنین تا آنجایى که برایم مقدور است نسبت به کارمندان مسلمان بانک از نظر تأمین حقوق و پرداخت مزایا و فوق العاده آزار و اذیت بکنم.
(خیلى محرمانه) هرچه بتوانید ملت اسلام را رنج دهید!
جلسهاى با شرکت 9 نفر از بهائیان ناحیه 15 شیراز در منزل آقاى فرهنگ آزادگان وزیر نظر آقاى لقمانى تشکیل شد. بعد از قرائتنامه آقاى ولىاللَّه لقمانى... رخن گفت. وى اضافه کرد:... اکنون از آمریکا و لندن صریحاً دستور داریم در این مملکت، مد لباس و یا ساختمانها و بىحجابى را رونق دهیم که مسلمان، نقاب از صورت خود بردارد... در ایران و کشورهاى مسلمان دیگر هر چه بتوانید با پیروى از مد و تبلیغات، ملت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امام حسین فاتح دنیا بوده و على، غالب دنیا... اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته مىشود. این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین مىروند و دنیاى حضرت بهاءاللَّه رونق مىگیرد.
طرفدارى از اسرائیل
... فعلاً ما طرفدار دولت اسرائیل هستیم و با کشورهاى عربى و اسلامى مخالف مىباشیم.
... اسرائیل حق دارد اعراب را بمبباران کند چون مسلمانان نمىگذارند ما زندگى کنیم و مرتباً به ما نیش مىزنند این است که از طرف بیتالعدل به محافل روحانى دستور داده شده افرادى که در ادارات دولتى و پستهاى حساس مشغول کار هستند، در کارهاى مسلمانان کارشکنى کنند و نگذارند مسلمانان پیشرفت کنند. همانطورى که 7 سال پیش براى یهودیان دستور رسیده بود که تمامى زمینها و مغازههاى مسلمانان را بخرند و مملکت را تصرف کنند و اقتصاد را به دست بگیرند.
جاسوس در تمام وزارتخانهها
... ساعت 6/30 بعدازظهر مورخ 7/3/47 کمیسیون نظر نفحاتاللَّه در محفل شماره 4 واقع در تکیه نواب منزل اسداللَّه قدسیانزاده تشکیل شد. عباس اقدسى که سخنران کمیسیون بود اظهار کرد جناب آقاى اسداللَّه علم وزیر دربار سلطنتى به ما لطف زیادى کردهاند. مخصوصاً جناب آقاى امیرعباس هویدا (بهائى و بهائىزاده) انشاءاللَّه هر دو نفر کدخداى کوچک بهائیان مىباشند. گزارشاتى از فعالیتهاى خود به بیتالعدل اعظم الهى مرجع بهائیان مىدهند... دولت اسرائیل در جنگ سال 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شده ما جامعه بهائیت، فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش مىکنیم... پیشرفت و ترقى ما بهائیان این است که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانهها یک جاسوس داریم و هفتهاى یکبار که طرحهاى تهیه شده وسیله دولت به عرض شاهنشاه آریامهر مىرسد، گزارشاتى در زمینه طرح به محفلهاى روحانى بهائى مىرسد. مثلاً در لجنه پیمانکار، کادر بهائیان ایران هر روز گزارش خود را در زمینه ارتش ایران و این که چگونه اسلحه به ایران وارد مىشود و چگونه چتربازان را آموزش مىدهند به محفل روحانى بهائیان تسلیم مىکنند.
بازتعریف تساوی زن و مرد در فرقه ضاله بهائیت
بهائیت در ایران : یکی از سایتهای مرتبط با فرقه ضاله بهائیت 15 مرداد سالجاری مطلبی را با عنوان " چرا در میان نه نفر اعضای بیت العدل اعظم هیچ زنی عضویت ندارد؟ " درج نموده که در پاسخ به سوال دو خبرنگار فرانسوی در سفر به بیت العدل مطرح شده است عین مطلب این سایت در ذیل می آید :
0000
سؤال دو خبرنگار مزبور: چرا در میان نه نفر اعضای بیت العدل اعظم هیچ زنی عضویت ندارد؟ آیا این بقا و ادامۀ همان رسم دیرین نیست که در یهود و مسیحیّت و اسلام مقام زن را جدا می ساخت، چیزی که با اصول و تعالیم این آئین بهائی مغایرت دارد؟
پاسخ بیت العدل اعظم: «موضوع عضویّت بیت العدل که به مردان اختصاص یافته است، یکی از اصول صریحۀ این دیانت است. محدودیّتی که در مورد هیچیک از بنیادها و مؤسّسات دیگر بهائی نه در حال و نه در آینده اجراء نمی گردد. در نظر بهائیان اصل مزبور در اساس یکی از اصول عقیدتی آنان بشمار می رود.
لابد شما اطّلاع دارید که دستورات بهائی از والدین خواسته است که در امر تعلیم و تربیت، دختران را بر پسران ترجیح دهند و مقدّم بشمارند. درست است که حامیان و طرفداران بانوان، چه از نظر عقلی و چه از لحاظ عاطفی، مشکلی در پذیرفتن این تعلیم نخواهند داشت، ولیکن روشن است که اصل مزبور آنچنان دستوری نیست که عالم بشری در سطح عمومی به سادگی بتواند پذیرای آن گردد. حکمت این مسأله وقتی آشکار خواهد شد که بشر بهتر بتواند به ضرورت آن پی ببرد و منافع و نتایج آن هرچه بیشتر در حیات جامعۀ بهائی بارز و آشکار گردد. ما معتقدیم که حکمت این موضوع که ایفای خدمت در بیت العدل منحصراً به مردان واگذار شده به موقع خود روشن خواهد شد.
اصل دیانت بهائی مبنی بر تساوی حقوق زن و مرد، در حقیقت بر پایۀ اختیارات قوّۀ تشریعیّۀ بیت العدل متّکی نمی باشد، بلکه اتّکایش بر مبنای آثار نازله به قلم حضرت بَهاءُالله است. برای اوّلین بار در تاریخ، یک پیامبر و مَظهَرِ اَمرِ الهی، مساوات حقوق زن و مرد را پایه گذارده و بدان صراحت بخشیده است. از نشانه ها و امتیازات مرحلۀ بلوغ انسان، یکی همین اجرای اصل تساوی زنان با مردان به صورت کامل آن خواهد بود، که به اعتقاد ما بهائیان آغاز تمدّن بهائی را نوید خواهد داد.»
0000
این مطلب به قلم یکی از بهائیان در این سایت درج شده است .
بهائیان به نظر میرسد همانند کبک سر در برف فرو برده اند . خواننده گرامی آیا پاسخ داده شده به سوال را پاسخ می دانید یا توجیه ؟ خبرنگار سوال کرده و پاسخ دهنده با ذکر اینکه این از اصول صریحه است به توجیه پرداخته است .
اینکه تساوی رجال و نساء در آئین بهائیت امری غیر قابل بوده و اساسا نه تنها در انتخابات بیت العدل بلکه در تمامی ابعاد وجودی زنان و مردان به آن تاکید شده در نامی احکام وجود دارد در این رابطه مطالب بسیاری با استفاده از منابع بهائیت در سایت درج گردیده است . برای درک بهتر موضوع می پردازیم مطلب زیر به قضاوت کابران گرامی گذاشته می شود
خفت زن در بهائيت
به تازگی فرقه بهائیت با ساخت کلیپ، نوشتن مقاله و... تبلیغات گسترده خود درباره مقام زن را از سر گرفته است. چون تساوی حقوق زن و مرد حداقل در بهائیت در حد یک شعار باقی مانده است و تنها جایگاهش در این گروهک، ابزار دست سران شدن است. تساوی زن و مرد نیز یکی از شعارهای دوزاده گانه بهائیت که مانند بقیه آنها تنها جنبه تبلیغات دارد و هر جا که لازم باشد، با توجیه و... نقض میشود.
سرکرده بهائیت که از تساوی زن و مرد و عزت بخشیدن به زنان سخن میگوید، زنان را در کتاب خود (اقدس) کنیز دانسته و آنان را با واژه «الاماء» به معنای کنیز و خدمتکار خطاب کرده است. او همسر اول خود (ام الکائنات) را کنیز و خدمتکار خود میخواند: «اصطفاک بین الاماء لخدمته». [۱] وی با تجویز بردهداری، به خدمت گرفتن دختران دوشیزه را اجازه داده و مینویسد: «من اتخذ بکراً لخدمته لا بأس علیه؛ کسی که دوشیزهای را برای خدمت خود بگیرد باکی بر او نیست.». [۲]
تساوی حقوق زن و مرد در ارث میان زن و مرد نیز رعایت نشده است، آنگونه که خانه متوفی و لباسهای او از آنِ پسران قرار داده شده و دختران را از آنها محروم ساخته است: «جعلنا الدار المسکونه و الالبسته للذریته من الذکران دون الاناث و الوراث؛ خانه مسکونی و لباسهای کسی را که مرده است، برای فرزندان ذکور او قرار دادیم، نه دختران و دیگر وارثان.» [۳]
حسینعلی زنان را از عضویت در بیت العدل (مقر تشکیلات بهائیت) نیز محروم کرده است و خطاب به مردان مینویسد: «یا رجال العدل کونوا رعاة اغنام الله فی مملکته؛ ای مردان عدالت، چوپان گوسفندان خدا در کشور او باشید.» [۴] از میان اعضای ۹ نفره بیت العدل، حتی یک نفر هم از میان زنان انتخاب نمیشود.
این تنها نابرابری زن در مقایسه با مرد بود، حال بخوانید از نابرابری زنان شهری و روستایی. حسینعلی نوری در باب مهریه، زنان شهری را بر زنان روستایی برتری بخشیده و مینویسد: «لا یحقق الصهار الا بالامهار قد قدر للمدن تسعه عشر مثقالا من الذهب الابریز و للقری من الفضه؛ دامادی بدون مهریه محقق نمیشود و میزان مهریه برای شهریها ۱۹ مثقال طلا و برای روستاییان ۱۹ مثقال نقره است.» [۵]
بر این اساس تبلیغات رسانهای بهائیت درباره جایگاه زن و برابری او با مرد تنها یک شعار جذاب است. تشکیلات بهائیت با این شعار، زنان را به سوی خود میکشاند و با آزادی کاذب دادن به زن، او را در ویترین تشکیلات خود قرار میدهد تا مردان را به سوی خود جلب کند؛ بنابراین او نه تنها جایگاهی پیدا نکرد، بلکه با برهنه شدن، وسیله شد برای خدمت به مردان و هوسرانی آنان؛ وسیلهای که با دیدن سراب، به دنبال آب (عزت) میدود؛ ولی جز گنداب (خفت) چیزی نصیبش نمیشود. / ادیان نت
پینوشت : کاربران گرامی توجه داشته باشند که کلیه منابع استفاده شده از کتب مرجع بهائیان است .
[۱] نک: حضرت بهاء الله، ص ۲۳۷.
[۲] اقدس، ص ۱۸.
[۳] پیشین، ص ۸.
[۴] پیشین، ص ۱۶.
[۵] پیشین، ص ۱۹.
دفاع از اسرائیل توسط جم تی وی
بهائیت در ایران : در گرماگرم اعتراضات جهانی علیه سوزاندن یک نوزاد فلسطینی توسط صهیونیستها، گروه شبکه های ماهواره ای جم پخش یک فیلم ضدفلسطینی را در برنامه های خود گنجاده است.
با انتشار خبر سوزانده شدن یک نوزاد فلسطینی در حمله یک صهیونیست و اعلام انزجار افکار عمومی جهان از این جنایت بی سابقه، یک شبکه ماهواره ای فارسی زبان با پخش یک فیلم تلاش کرد تا مردم فلسطین را مقصر اینگونه جنایات نشان دهد!
شبکه «جم» که پیش از این تلاش می کرد تا به صورت غیر رسمی از جنایات صهیونیستها دفاع کند، در این روزهای پر چالش رژیم صهیونیستی به صورت علنی وارد صحنه شده و اقدام به بزک کردن صهیونیست ها و تخطئه دفاع مبارزان فلسطینی از مردم مظلوم این کشور کرد.
این شبکه پس از گسترش انتقادها به رژیم کودک سوز صهیونیستی، فیلمی با مضمون به چالش کشیدن عملیات استشهادی به نمایش گذاشته که در آن تلاش می کند مقصر اصلی را طرف فلسطینی معرفی کند.
فیلم The Attack، یک فیلم درام و محصول ( ۲۰۱۲ ) سینمای فرانسه است و ماجرای فیلم درخصوص یک خانواده روشنفکر عرب فلسطینی است که در تل آویو زندگی می کند.
داستان از آنجا شروع می شود که مرد خانواده، - دکتر امین جعفری- به عنوان اولین عرب از سوی جامعه پزشکی اسرائیل نامزد دریافت جایزه می شود. در روزی که مهمترین روز زندگی این دکتر است طی یک عملیات استشهادی دهها اسرائیلی از جمله چندین کودک کشته می شوند و کش و قوس های فیلم آغاز می شود.
با آغاز تحقیقات و با گذشت چند ساعت مشخص می شود که همسر دکتر جعفری عملیات را انجام داده و داستان فیلم در ادامه به بررسی دلایل این اتفاق و نتایج اجتماعی آن می پردازد.
در این فیلم به دفعات از مبارزان فلسطینی با عنوان «تروریست» یاد شده و برای تخریب وجهه بانوان مجاهد فلسطینی که برای پاسخ به جنایات صهیونیستها علیه مردم بی دفاع فلسطین اقدام به انجام عملیات استشهادی کرده اند، دلایل سخیف و ناروایی ذکر می شود.
داستان فیلم The Attack کاملا جانبدارانه بوده و عمدتا به زیر سوال بردن عملیات استشهادی، رفتار غیرانسانی فلسطینیان و سوء استفاده آنها از امنیت ایجاد شده توسط صهیونیست ها، رحم و شفقت رژیم صهیونیستی و اجبار سربازان این رژیم در برخورد های افراطی می پردازد.
این فیلم در دو بخش تل آویو و نابلس فیلم برداری شده و دو جامعه صهیونیست و مسلمان را به نمایش می گذارد. یکی پیشرفته و متمدن و دیگری بدوی و آشوب زده و گویا سازندگان این فیلم فراموش کرده اند که وضعیت امروز مردم فلسطین حاصل اشغالگری ۶۵ رژیم صهیونیستی است.
در روزهای اخیر و با بالا گرفتن اعتراضات عمومی به اقدام صهیونیستها در کودک سوزی، این چندمین واکنش شبکه های جم در حمایت از رژیم صهیونیستی است و به نظر می رسد این شبکه ماهواره تلاش دارد در راستای تطهیر این رژیم فعالیت کند.
گفتنی است گروه شبکه های جم شامل بیش از ۱۰ شبکه اچ دی است که با گذشت چندین سال از آغاز فعالیت، مدیریت این شبکه ها در خصوص منابع مالی و اسپانسرهای شبکه شفاف سازی نکرده است.
مسئولیت این شبکه با سعید کریمیان است بدون هیچگونه مقدمه و توضیحی به فعالیت این عنصر می پردازیم. البته کابران گرامی تائید می کنند که این نوع فعالیت با این سابقه نیازی به توضیح ندارد
سعید کریمیان متولد 1348 در شهر مرزی قائن به دنیا آمد. وی تحصیلاتش را تا دیپلم در همان شهر گذارند تا اینکه جنگ ایران و عراق شروع شد. از آن جایی که پدر وی یکی از اعضای گروهک مجاهدین خلق بود در اواخر جنگ و نزدیک عملیات مرصاد به همراه خانواده اش به پادگان اشرف انتقال یافتند.
وی به همراه مادرش بعد از کشته شدن پدرش در عملیات مرصاد و در سال 1375 با حمایت ها و پشتیبانی عموی درباری خود به سوئیس منتقل شد و در آن جا پناهنده گردید. وی که در پادگان اشرف آشنایی اجمالی با زبان های خارجه پیدا کرده بود در رشته معماری دانشگاه بازل این کشور در مقطع کارشناسی به تحصیل خود ادامه داد.
علیرضا کریمیان عموی سعید که همسر خود را ازدست داده بود با زن برادر خود ازدواج کرد.
سعید کریمیان حدود دو سال در دانشگاه بازل مشغول به تحصیل بود اما از آن جایی که با ازدواج مجدد مادرش مخالف بود با بی مهری عموی خود مواجه گردید و از طرفی نتوانست هزینه های سنگین زندگی و شهریه دانشگاه را تأمین کند. وی سرانجام مجبور به ترک تحصیل شد و در سال 1377 سراغ برادرش هادی کریمیان که در لس آنجلس زندگی می کرد رفت.
سعید کریمیان، مدیر گروه جم (GEM GROUP)
هادی کریمیان که در رادیو صدای ایران (اولین رادیوی 24 ساعته فارسی زبان که به منظور مبارزه با نظام جمهوری اسلامی در آمریکا تأسیس شد) فعالیت داشت، به برادرش پیشنهاد کار داد.
سابقه سیاسی خانواده کریمیان برای مسئولین رادیو صدای ایران ایده آل بود و به همین دلیل مطالب و مقالات سعید کریمیان مورد توجه گردانندگان این رادیو قرار گرفت.
بعد از یکسال و 9 ماه فعالیت در رادیو صدای ایران و بهبود وضعیت اقتصادی سعید کریمیان، وی با "رویا رضایی" که از خانواده یکی از سران مجاهدین خلق و ده روز بود که طلاق گرفته بود ازدواج نمود. فعالیت در رادیو صدای ایران تا زمانی که تلویزیون های لس آنجلسی گسترش پیدا نکرده بود برای هادی و سعید کریمیان شغلی مناسب بود ولی رفته رفته با تأسیس و گسترش قارچ گونه تلویزیون های لس آنجلسی پارسی زبان بازار رادیوهای پارسی زبان خصوصا رادیو صدای ایران تحت تأثیر قرار گرفت. از طرفی پیشنهاد مسئولان سیمای آزادی (تلویزیون ملی ایران و تلویزیون 24 ساعته سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران) می توانست موقعیت خوبی برای وی به حساب آید.
او دوباره نمی خواست تجربه تلخ پادگان اشرف را در لندن تجربه کند اما مشکلات اساسی اقتصادی که هم او و هم برادرش با آن دست و پنجه نرم می کردند. آن ها را مجبور ساخت تا به لندن بروند و در سیمای آزادی مشغول به فعالیت شوند. سعید کریمیان که از اعضای مجاهدین خلق به حساب می آمد توانست خیلی زود در اتاق فکر سیمای آزادی صاحب نظر شود و تفکراتش را به تلویزیون ملی ایران القاء کند.
کاهش محبوبیت مجاهدین خلق حتی در نزد سلطنت طلبان و مخالفان جمهوری اسلامی و اعتراض ایرانیان به این سازمان از طرفی و موقعیت خوب اقتصادی برادران کریمیان از طرف دیگر سبب شد تا سعید و هادی کریمیان بعد از 3 سال و 7 ماه فعالیت های گسترده در تلویزیون مجاهدین خلق تصمیم بگیرند از این تلویزیون جدا شوند. تجربه های کوتاه و تلخ همکاری در رسانه های مختلف سبب شد تا برادران کریمیان دیگر سراغ رسانه نروند و برای تجارت به دبی نقل مکان کنند.
در سال 84 سعید کریمیان که دیگر یک بیزینس من به حساب می آمد در یکی از بیزینس هایش با غلامرضا فراهانی آشنا شد. غلامرضا فراهانی چند ماهی با سعید کریمیان همکاری کرد و در این مدت با وی بیشتر آشنا گردید.
غلامرضا فراهانی که از سابقه سیاسی و رسانه ای سعید کریمیان با خبر شد با بودجه هنگفتی که از طریق اختلاس به دست آورده و آن را به بانک های دبی انتقال داده بود و البته با سرمایه گذاری های سعید و هادی کریمیان در سال 1385و در لندن شبکه ای را به نام(GEM TV) تأسیس کردند.
این شبکه در ابتدای تاسیس در سال 1385 فقط به موسیقی و موزیک پرداخت. اما از سال 1388 شبکه توسعه پیدا کرده و شبکه به دو قسمت جم موزیک و جم کلاسیک تغییر شکل پیدا کرد.
شبکه جم موزیک به موزیک ویدئوهای خارجی می پردازد و شبکه جم کلاسیک به سریال ها و فیلم های مختلف که بیشتر آنها از کشور ترکیه است می پردازد.
مدیریت شبکه های جم موزیک و جم کلاسیک را سعید کریمیان به عهده داشت اما با توسعه پیدا کردن این شبکه مدیریت شبکه های تازه تاسیس به افراد دیگری که همگی از خانواده کریمیان بودند داده شد.
مدعیان دروغین
کوتاه و خواندنی
بهائیت در ایران : یکی از زمینه های شخصیتی مدعیان رفتار خلوت جویانه و انزواطلبانه آن هاست. از آن جا که که پیامبران و اولیای الهی دورانی را به خلوت و راز و نیاز پرداخته اند این اعمال مدعیان که تنها شباهت صوری با رفتار اولیای الهی دارد می تواند عامل فریب مردم باشد.
بهائیان بدقت مطالعه کنند اینگونه رفتارها را در زندگی کدام شخصیت سراغ دارید ؟
1- اختلال روانی
از نظر کارشناسان روانشناسی برخی مدعیان دورغین دارای اختلالهایی هستند که اصطلاحا سایکوز تحمیلی خوانده می شود. در این حال فرد چنان با قاطعیت راجع به ادعای خود سخن می گوید که افراد دارای روحیه منفعل به سرعت تحت تاثیر او قرار می گیرند و ممکن است حاضر شوند فداکاری های بسیار چشم گیر و قابل توجهی برای رسیدن به اهداف وی انجام دهند. نمونه این نظر کارشناسی را می توان در پیروان مدعیان متعدد دید. از جمله یکی از پیروان علیمحمد باب که همراه وی اعدام شد در لحظه اعدام نیز خواستار رضای علیمحمد باب بود!
از سوی دیگر یکی از عوامل پذیرش مردمی نسبت به ادعاها این است که آن را الهامی و غیبی و مطابق دستور ماورایی می دانند. یک روانشناس می گوید: از جمله معیارهای تشخیصی سایکوز یا جنون آن است که ادعاهای عجیب و غریب توس مدعی مطرح می شود و دیگر هیچ منطقی را نمی پذیرد و ادعا می کند به او الهام می شود یا از کرامت دیگر دستور می گیرد. بارها افرادی این ادعاها را داشتند.
2- خود کم بینی و حقارت
یکی دیگر از مفاهیمی که اغلب روان شناسان به کار می برند عقده حقارت است. افرادی که در کودکی دچار کمبود یا محرومیتی بوده اند در بزرگسالی به دنبال جبران آن هستند. این عقده می تواند منجر به نوعی خود شیفتگی شود ولی در مفهوم عام گفته می شود که به این افراد شاید بیش از حد هم رسیدگی شده باشد با این وجود این فرد عقده حقارت داشته باشد. افراد خود شیفته برای سیستم و جامعه خطرناک هستند.
تجلی اجتماعی این عقیده آن است که افراد خود شیفته جامعه را به دنبال اهداف بزرگ و تخیلی خود می کشند و مثلا می گویند: ما باید قدرت مطلق باشیم. همه باید سپاس گذار ما باشند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: (( هیچ فردی به تکبر آلوده نمی شود مگر برای لذت و حقارتی که در ضمیر خود احساس می کند.))
3- افراط و تفریط
یکی از زمینه های شخصیتی مدعیان رفتار خلوت جویانه و انزواطلبانه آن هاست. از آن جا که که پیامبران و اولیای الهی دورانی را به خلوت و راز و نیاز پرداخته اند این اعمال مدعیان که تنها شباهت صوری با رفتار اولیای الهی دارد می تواند عامل فریب مردم باشد. البته براساس نظر کارشناسان، مدعیان نیز اختلال شخصیت دارند(نه جنون) و به باطل بودن سخنان خود واقفند. این ها امکان دارد ضریب هوشی خوب داشته باشند و برای توسعه در کار خود تلاش کنند.
از سوی دیگر گاهی چنان بر کار خود تسلط دارند که می توانند پیروانی برای خود جمع کنند و برای گسترش آن می کوشند هر چند گهگاه نیز شکست های شغلی و اجتماعی نیز داشته باشند. نمونه این ها را در مورد آغاز زندگی باب و شکست او در تجارت و ... می توان یافت که در برهه دیگر توانست شورش هایی فراوان در ایران پایه ریزی کند. افراط و تفریط در احساسات و عواطف و تهیج خارج از مرز آن ها، می تواند عامل استفاده کسانی شود که اختلال شخصیتی دارند و با ضریب هوش و قدرت خاص خود از این مورد استفاده کنند. البته به کسانی نیز واقعا الهام شده است.
4- ایجاد جذابیت های فردی و گروهی کار تشکیلاتی
استفاده از جهالت افراد و بی خبر نگاه داشتن آن ها از روند فعالیت های خاص مدعیان و فرقه ها به این صورت که یکی از اعضای قدیمی و اصلی فرقه ها یا وابستگان مدعی، با معاشرت با فرد مورد نظر او را جذب می کند و عضو جدید تا مدتی نمی داند که چه می کند و به کجا می رود. از طرفی افراد آسیب پذیر کسانی هستند که با مشکلات یا بن بست ها زندگی رو به رو هستند و فرصت تمرکز برای درک حیله های فرقه ها و مدعیان را ندارند.
افراد اغفال شده اغلب معترفند که هیچ کدام در پی پیوستن به فرقه یا گروه خاص برای تمام عمر نبوده اند بلکه تحت اغفال و فشار قرار گرفته اند و تدریجا از خانواده بریده اند و به آن گروه جدید پیوسته اند.
قدرت رهبران یا سردمداران در گروه های فرقه ای چنان است که عموما با اعمال قدرت خاص در کنترل منابع مادی و انسانی افراد را مسحور خود می کنند.
سران مدعیان دارای نوعی کلام و بیان آشکار به شکل کتاب دکترین و ... هستند و این ها می تواند نوعی جذابیت و مشروعیت ساختگی برای آن ها فراهم سازد و افراد را بفریبد. از جمله کتاب های ادعایی توسط بابیه و مدعیان جدید از این نمونه اند
منبع: فرقه نیوز
شبکه بهائیان چگونه ارزش ها را لگد مال میکند
بهائیت در ایران : با این که می دانیم رسانه وابسته به دستگاه جاسوسی استعمار پیر جهان ، انگلیس ، چه نقشه شومی برای ملتهای مسلمان کشیده است . اما باز حس کنجکاوی و یا احساس نیاز به سرگرمی خیلی از خانواده ها را درست یا غلط به سراغ ماهواره می فرستد و البته در برخی موارد علاقه زیادی به برنامه های آن نشان می دهیم . بدون اینکه بدانند و و بدانیم اقعا این برنامه ها که در آنسوی آب تهیه و بروی آنتن می رود چه اهدافی را دنبال میکند .
اهدافی که غالبا در جامعه امروز ما بعنوان پاشنه آشیل رکن اصلی جامعه یعنی خانواده ارائه میگردد در این رسانه ها مورد هجمه قرار گرفته و لگد کوب میگردد .
ارائه سبک زندگی غربی
ایجاد فضا های ذهنی زندگی سفید
خیانت به همسر
نفی عاطفه ارتباط والدین و فرزندان .
ایجاد ذهنیت اینکه اگر اینطور زندگی نکنید از جامعه امروز عقب خواهید ماند
و....
تماما اهدافی است که رسانه های سرویسها کشور های دشمن القا میکند . دیگر وقت آن گذشته که نظام را بعنوان یک دولت سیاسی با قوانین اسلامی مورد حمله قرار دهند . اساسا در دهه 60 تا اوائل دهه 80 این مسیر تجربه شده و البته پاسخ دریافت نکرده است .
به تاریخ مراجعه کنیم . ظهور بابیت در ایران و وهابیت در کشورهای عربی پس از چه اتفاقاتی از سوی پیر استعمار و دولت تزار رقم خورد .
دولت اسلامی اسپانیا به کدامین راهبرد سقوط کرد .
در دهه های اخیر چگونه مواضغ ضد اسرائیلی کشور های عرب تغییر پیدا کرد و کار بجائی رسید که دشمنی اسرائیل نسبت به مسلمانان به مراودات سیاسی و همکاریهای آنچنانی تبدیل شد .
حال به سراغ شبکه بهائی من و تو می رویم و حرکت پر شتاب لگد مال کردن ارزشها را جستجو می کنیم.
اظهار نظرهای ارمیا خواننده به اصطلاح محجبه شبکه بهائی من و تو " موسیقی برای من بسیار جالب بود ، او گفته بود هیچ تناقضی بین حجاب و موسیقی نیست." این بیان از یک فرزند فرقه منافقین دور از ذهن نیست اما چرا همین اظهار نظر و نظرهائی از این دست از زسانه ای به رسانه ای دیگر دست بدست میشود .
این همان مسیری است که در تمامی برنامه های شبکه بهائی من و تو دنبال می شود .
پاسخ این نظر مشمئز کننده به تمامی دست اندر کاران شبکه بهائی من و تو :
خداوند در آیه ۳۲ سوره احزاب می فرماید ، ای همسران پیامبر ، شما اگر تقوا پیشه کنید مانند دیگر زنان ( عادی ) نیستید ، پس با گفتارتان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض ( فسق و فجور ) است ( در شما ) طمع ورزد ، و گفتاری نیکو ( و دور از تحریک و ریبه ) بگویید.
به خاطر همین به سراغ تفاسیر هم رفتم تا ببینم اشتباه می کنم یا نه در تفسیر المیزان و در ذیل این آیه آمده است ، (یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا): (ای زنان پیامبر، شما اگر تقوی داشته باشید، مانند احدی از زنان دیگر نیستید، پس در سخن دلربایی نکنید که شخص بیمار دل به طمع می افتد، و سخن نیکو بگویید)یعنی شما به شرط تقوی منزلتی بالاتر از سایرین دارید و بهمین دلیل هم تکالیف شمامضاعف است ، پس در سخن خود نرمی و خضوع ننمایید و آهنگ صدایتان را فریبنده مسازید چون در این صورت اگر با مردان سخن بگویید موجب تحریک شهوت و ریبه در آنها می گردید و مردان بیمار دلی که ایمان ضعیفی دارند دچار خیالات شیطانی وشهوت می شوند و درباره شما به طمع می افتند و میل به شهوات و فحشاء می یابند پس سخن معمول و مستقیم بگویید که فقط مدلول کلام شما را برساند، سخنی که شرع وعرف اسلامی آن را بپسندد نه سخنی که توأم با لحن نیکو و کرشمه باشد.
وقتى به زنان پیامبر که بیشترشان پیر و سالخورده بوده و زندگى سادهاى داشتند هشدار داده مىشود که با کرشمه و ناز سخن نگویند، زنان جوان و زیبا باید حساب کار خود را بکنند. «یا نِساءَ النَّبِیِّ ... فَلا تَخْضَعْنَ...»
نباید فراموش کرد ، در جامعهى نبوى نیز همهى افراد سالم نیستند. «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»، نباید گفتار و رفتار زن تحریک کننده باشد. «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»
نباید کارى کنیم که حتّى یک نفر دچار گناه و فساد شود. «الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» و نفرمود «الذین فى قلوبهم» ،خداوند می فرماید ،از رفتارها و انحرافات کوچک غافل نباشیم. «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»
البته این مفاهیم در اسلام است و یک مسلمان باید در رعایت این اعمال تلاش و کوشش بورزد و مهم نیست که غیر مسلمان در این باره چه می گوید و چه می اندیشد ، اما محققان و کارشناسان ، این نوع تفاسیری که خانم ارمیا کرده است و گفته که تناقضی بین خوانندگی و حجاب وجود ندارد یک نوع تفسیر به رای و دور از تفاسیر اسلامی است و خوب بدین وسیله التقاط هایی صورت می گیرد تا جبهه ی مخالف اسلام از این مطالب به نفع خود و در جهت گمراهی استفاده کند.
به عنوان یک مسلمان معتقدم که باید عوارض و پیامدهاى فساد و انحراف را بیان کنیم و از رفتارها و انحرافات کوچک غافل نباشیم.
اسلام دینی است که برای بشر تعالی روحی را در نظر گرفته ، که این تعالی روحی در کنار التیام بخشیدن حساب شده و قانون مند به جسم و هوس ها و با رعایت حدود الهی شکل می گیرد.
این عقیده اسلام ناب محمدی (ص) است و اگر یک فردی در جایی دیگر خلاف این را قبول دارد حساب او با خود او و آئین اوست.