مقالات بهائیت (3597)
بی بی سی و روایت تاریخی حضور آن در ایران
به بهانه اعطای مجوز موقت به شبکه بهائی بی بی سی برای تهیه گزارش از ایران
بهائیت در ایران : بنای بنگاه خبر پراکنی بیبیسی فارسی از همان ابتدا با به کار گیری افرادی از فرقه ضاله بهائیت گذاشته شده است؛ موقر بالیوزی که یکی از سرشناسترین چهره های بهائیت در ایران بود، در ابتدا رادیو بیبیسی را بنا نهاد.
بهائیت در ایران : پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: مجوز فعالیت یک هفتهای بیبیسی فارسی در ایران برای تهیه گزارش در زمینه مذاکرات هستهای مورد توجه رسانهها قرار گرفته است؛ رسانهای که نمیتوان از نقش بیبدیل آن در ایجاد فتنهانگیزی و خیانت در ایران چشم پوشی کرد و با تورق تاریخ میتوان فهمید که مشی و روش بیبیسی از سال ۱۳۲۰ تاکنون هیچ تغییری نکرده است.
1. رادیو بیبیسی در آستانه اشغال ایران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰
در سالهای منتهی به اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ شوروی و انگلستان براساس رویه رقابتآمیز همیشگی خود در ایران به منظور پیگیری سیاستهای تبلیغاتی خود در طول جنگ جهانی دوم به رسانه برتر روز یعنی رادیو روی آوردند و هر کدام به فاصله اندکی از همدیگر در برنامه های رادیویی برونمرزی خود بخش فارسی تاسیس کردند. ابتدا شوروی و به فاصله حدود یک سال انگلیس رادیویی به زبان فارسی راهاندازی کردند. آلمان هیتلری نیز برای بهره گیری از سلاح تبلیغات، رادیو برلین را پایهریزی کرده بود تا افکار عمومی ایرانیان را به سود کشور متبوع خود سوق دهد. بنابراین، در سالهای پایانی عصر رضاشاه رادیو مهمترین رسانه تاثیرگذار در حیات سیاسی و اجتماعی ایران و جهان به شمار میرفت. این مسئله درست مقطعی بود که تنها ۲ سال از ورود رادیو به ایران سپری شده بود.
برنامههای گسترش رادیو که یک سال و اندی از عمر آن میگذشت با اشغال ایران با مشکل روبهرو شد. در این میان «دایره سانسور» نیز با فشار شوروی و انگلستان در اسفند ۱۳۲۰ با حضور نمایندگان این دو کشور، برای سانسور در رادیو و مطبوعات ایران و متحدین شکل گرفت.
بی بیسی فارسی که به رادیو لندن نیز معروف است، از قدیمیترین بخشهای این رسانه به زبانی غیرانگلیسی است که در دی ۱۳۱۹/ دسامبر ۱۹۴۰ با بودجه وزارت خارجه انگلیس آغاز به کار کرد. توجه به اهمیت راهبردی ایران و نقش تبلیغات در این بخش از جهان، عمدهترین ماموریتهای آن، این بود که ضمن خنثیسازی تبلیغات رادیو برلین، برنامههایی در راستای سیاستهای جنگی دولت بریتانیا و متفقین سازمان دهد و ذهن ایرانیان را آماده برکناری رضاشاه و اشغال ایران کند.
رادیو لندن با پخش مطالبی علیه رضاشاه زمینه اشغال ایران را فراهم می کرد و روسها نیز با اعلامیههای فارسی که توسط هواپیماهای جنگنده روی شهرهای شمالی میریختند، وی را مورد انتقاد قرار میدادند. در مجموع اهداف و محورهای برنامههای بخش فارسی رادیو بی بیسی را در ایام اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ میتوان به شرح زیر جمعبندی کرد:
تلاش برای نشان دادن خود به عنوان رسانه بیطرف در رویدادهای داخلی ایران در حوزههای مختلف
مشروعیت بخشیدن به اشغال ایران
شکستن مقاومت ایرانیان در مقابل اشغالگران
شکلدهی افکار عمومی ایرانیان درخصوص منافع متفقین و ایجاد نگاه مثبت نسبت به آنها
نقش اطلاعاتی در تمامی بحرانها و رویدادهای سیاسی ایران
ایجاد اختلافات قومی و مذهبی در ایران
تلاش برای جذب مخاطبان تحصیلکرده جامعه ایران بویژه جوانان
رادیو بی بیسی توانست با مهندسی افکار عمومی ایرانیان در شهریور ۱۳۲۰، با شایعهسازی و در همآمیختن برخی واقعیتها با ادعاهای غیرواقعی، موفق به شکلدهی یک واقعیت تاریخی یعنی پایان سلطنت رضاشاه شد.
به این ترتیب که این رادیو نقش عمدهای در کنار سایر عوامل در تخریب چهره رضاشاه ایفا کرد تا حدی که آن شایعات به واقعیاتی تاریخی بدل شد و تا سالها بر اذهان ایرانیان سنگینی کرد. بی بیسی توانست با شگردهای جنگ روانی و تبلیغاتی، مقاومت ایرانیان را در برابر قوای اشغالگر بشکند و ذهن آنان را آماده پذیرش اشغال کشورشان از سوی متفقین کند. غیر از رادیو لندن که مرتبا از رضاشاه انتقاد و افکار عمومی ایران را علیه او تحریک میکرد، رادیو دهلی و سایر رادیوهای اقماری انگلیس نیز با رادیو لندن همصدا شده و بستر مناسب و قابل پذیرشی برای برکناری و تبعید رضاشاه فراهم آوردند.
2. خیانت بیبیسی فارسی به مردم ایران در دوران پهلوی
همانطور که اشاره شد، در جریان جنگ دوم جهانی رضاشاه با چرخش به سمت آلمان، در مقابل متفقین قرار گرفت، لذا انگلستان تلاش کرد تا این مهره سوخته را کنار بگذارد. در این حین بیبیسی مسئول اولیه آماده کردن شرایط برکناری رضا شاه و تحول اوضاع سیاسی به جانشین او شد. در کنار این نقش مهم، بی بی سی نقش حامی محمد رضا را داشت. چرا که انگلیسی ها بقای او را در راستای سیاست های خودمی دیدند. لذا این رسانه انگلیسی چشم خود را بر روی تمام اقدامات محمدرضا شاه جز در مقاطعی که انگلستان قصد امتیاز گیری از ایران را داشت، بسته بود؛ یعنی در شرایطی از پهلوی حمایت میکرد که بتواند منافع استعماری خود را در ایران پیش ببرد و بتواند از منابع غنی ایران بهرمهمند شود؛ به عنوان مثال در شکلدهی به امارات متحده عربی و قائلهسازی در خصوص جزایر سهگانه ایران دیده میشود.
3. نقش بی بی سی در کودتای ۲۸ مرداد و غارت نفت ایران
در جریان ملی شدن نفت، انگلستان که بیشترین زیان را دیده بود تلاش کرد تا بار دیگر نفت ایران را در اختیار خود بگیرد. در سال ۱۳۳۰ در ابتدای ورود هریمن نماینده آمریکا به ایران، انگلیس سعی داشت از طریق حزب توده در خیابانهای تهران آشوب ایجاد کند. این آشوب در ۲۳ تیر به وجود آمد که طی آن عدهای کشته و زخمی شدند. روز ۲۴ تیر رادیو بیبیسی در تفسیر وقایع ایران گفت: «فاجعه روز یکشنبه نشان داد که دکتر مصدق حاکم و مسلط بر اوضاع نیست و کمونیستها در کمین هستند که ایران را ببلعند و اگر انگلستان پای خود را کنار بکشد کار ایران تمام خواهد شد.» این تبلیغات سوء بر بستر زمینه سیاسی ایران تا زمان سقوط دولت ادامه داشت.
در این زمان بیبیسی سه وظیفه مهم و سرنوشتساز برعهده داشت:۱- ارتباط میان کودتاچیان و شاه. ۲- ابلاغ پیام رمزی به شاه جهت جلب اعتماد او. ۳- حمایت از کودتاچیان و ضعیف کردن جبهه مصدق با تبلیغات وسیع.
برهمین اساس در لندن داربی شر و وودهاوس ترتیبی دادند که برنامه اخبار بیبیسی که همیشه با عبارت «اکنون نیمه شب به وقت لندن است» آغاز میشد، با عبارت «اکنون دقیقاً نیمه شب است» آغاز شود. این علامت رمزی بود برای شاه که انگلیسیها از او حمایت خواهند کرد. رادیوی بیبیسی فارسی در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد همچنان به پخش و انتشار «گفتنیهای لازم» مشغول بود. بیبیسی فارسی در شب ۲۸ مرداد در پایان برنامهای که بر ضد مصدق پخش کرد بار دیگر همان شعر فردوسی را یاد کرد که در شب ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ آورده بود: چو فردا برآید بلند آفتاب/من و گرز و میدان و افراسیاب
4. نقش بی بی سی در جدایی بحرین از ایران
در تابستان ۱۳۵۰ با فشار انگلستان، بحرین طی یک رفراندوم ساختگی و غیرقانونی از ایران جدا شد. بخش وسیعی از تبلیغات در این رابطه بر عهده بیبیسی بود. این شبکه که یکی از عوامل شکل دهنده ۲۸ مرداد بود، در جریان جدایی بحرین از ایران با خیانت به ملت ایران شاه را نیز فریب داد. این شبکه طی برنامههای خود در مورد مطالبات ایران در خلیج فارس، علیه ایران و به سود اعراب (و در واقع به نفع منافع استعماری خود) وارد عمل شد. پخش برنامه های بی بی سی در این رویداد ننگین به صورت ویژه ای جریان داشت. طوری به صورت مستمر و مداوم در راستای آماده سازی زمینه های فکری ایرانیان برنامه سازی و تبلیغ می شد. بی بی سی فریب افکار عمومی در ایران را طوری با موفقیت انجام داد که بعد از این اقدام هیچ اعتراضی صورت نگرفت.
5. کارشکنیهای بیبیسی در جریان انقلاب اسلامی
در جریان انقلاب اسلامی ایران، بنگاه سخنپراکنی بیبیسی با زیرکی خاصی همواره درصدد تضعیف مبانی انقلاب بود. این شبکه با به راه انداختن جنگ روانی علیه نیروهای انقلابی سعی میکرد تا از پیروزی انقلاب جلوگیری کرده و حکومت شاه را تداوم بخشد. بیبیسی با تفسیر وارونه رویدادها و انتشار اخبار دروغین تلاش میکرد تا بین نیروهای انقلابی اختلاف ایجاد کند، ارتش را علیه نیروهای انقلابی تحریک کند، با قدرتمند جلوه دادن رژیم پهلوی انقلابیون را از ادامه کار مایوس کند، تشکیل حکومت اسلامی را زیر سوال ببرد، حرکت تکاملی مردم را حرکت به سوی هرج و مرج جلوه دهد و با بینتیجه جلوه دادن انقلاب مردم را از شرکت در راهپیمایی بترساند.
بیبیسی در آستانه ورود امام خمینی(ره) دست به یک جنگ تمام عیار روانی علیه انقلاب زد. رادیو بیبیسی در دهم بهمن گفت که هرج و مرج در ایران حاکم شده است. این شبکه با دگرگون کردن واقعیت، ایران را در آستانه یک جنگ داخلی نشان میداد و انقلابیون را از حضور در تظاهرات ضد رژیم باز میداشت. در جریان انقلاب اسلامی بیبیسی هرگز نتوانست ضدیت خود با انقلاب اسلامی را مخفی نگاه دارد. به همین جهت مصاحبه شوندگان آن اکثرا عناصر مخالف و ناخرسند از انقلاب بودند.
از شهریور ۲۰ تا آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت، سیاست انگلیس بر آن بود تا دولت قوی در ایران روی کار نیاید. به همین دلیل، در یازده سال، نوزده کابینه طلوع و غروب کردند؛ همچنین دیکتاتوری متمرکز که موجب گسترش اعتراضات شده بود. در چنین فضایی که تهدید و ارعاب عوامل انگلیسی، مانع از هرگونه اقدامی در راستای حفظ مصالح ملی میشد، تنها جریانی که توانست با برخورداری از پشتوانه مردمی، استبداد حاکم شده بر کشور توسط این گروهها را خنثی کند، گروه فداییان اسلام بود.
بیبیسی در این بخش نه از ماهیت هژیر سخنی به میان میآورد و نه از گروهی که این عنصر سد راه برگزاری انتخابات آزاد را از میان برداشت؛ در حالی که به گفته سنجابی با وجود چنین مجری قدرتمندی که مانع جدی شکلگیری مشارکت مردم در اراده امور جامعه بود، امکان راهیابی افراد غیروابسته به مجلس وجود نداشت. سیاست ضدمردمی انگلیس را به خوبی میتوانیم از نوع عملکرد افراد شاخص وابسته به این کشور دریابیم.
6. بی بی سی و تطهیر فرقه ضاله بهائیت
بنای بنگاه خبر پراکنی بیبیسی فارسی از همان ابتدا با به کار گیری افرادی از فرقه ضاله بهائیت گذاشته شده است؛ موقر بالیوزی که یکی از سرشناسترین چهره های بهائیت در ایران بود، در ابتدا رادیو بیبیسی را بنا نهاد و افرادی همچون باقر معین، شاداب وجدی، لطفعلی خنجی و … را در بدنه اصلی بیبیسی فارسی به کار گماشت و بهروز آفاق (عنصر بهایی که نقش عمدهای در بهایی کردن کارکنان بیبیسی فارسی داشتهاست) اوایل سال ۲۰۱۱ بود که سایت بیبیسی فارسی را با همکاری اعضای این فرقه انگلیسی ساخته وارد فضای مجازی کرد و با آغاز به کار تلویزیون بیبیسی فارسی به تلویزیون آمد تا برخی از اعضا تیم بهایی مستقر در سایت بی بی سی فارسی به همراه عناصر جدید بهایی به تلویزیون بی بی سی نقل مکان کنند.
با راهاندازی شبکه تلوزیونی بیبیسی فارسی سنت تبلیغ فرقه ضاله بهائیت در این رسانه ادامه یافت. بیبیسی فارسی با اعزام خبرنگاران خود به سرزمینهای اشغالی، سعی کرد تا با توسل به ترفندهای مختلف، چهره بهائیت را تطهیر کند.
7. اقدامات بیبی سی در فتنه ۸۸
در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ نقش رسانه ای بی بی سی در ایران وارد مرحله جدیدی می شود. طوری که این رسانه استعماری سعی دارد از حوادث احتمالی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ سوءاستفاده کند و برای رسیده به هدف خود نیز اقداماتی را به شرح زیر در دستور کار خود قرار میدهد؛
از سال ۱۳۸۵ بود که وزارت امور خارجه انگلیس پیشنهاد تاسیس تلویزیون بیبیسی فارسی را مطرح کرد و در سال ۱۳۸۶ بود که این پیشنهاد از سوی بازوهای رسانهای دربار سلطنتی پذیرفته شد. از همان سال ۸۶ تمامی تلاشها برای هر چه زودتر روی آنتن بردن برنامههای بیبیسی فارسی اغاز شد و سرانجام در ۲۵ دی ۱۳۸۷ و چند روز بعد از هفتاد سالگی رادیو فارسی «بی بی سی»، برنامههای تلویزیون بیبیسی فارسی روی آنتن رفت. تلویزیون بیبیسی فارسی از همان ابتدا به انتخابات دور دهم ریاست جمهوری ایران که قرار بود در خرداد ماه ۱۳۸۸ برگزار شود پرداخت؛ موضوعی که شاید در آن زمان برای مخاطبان عام چندان غریب نمی نمود.
۷-۱: ۲۴ ساعته شدن برنامههای بیبیسی در زمان انتخابات دهم ریاست جمهوری:
شبکه بی بی سی فارسی که چیزی حدود ۶ ماه پیش از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پا به عرصه وجود گذاشته بود، تلاش بسیاری برای پوشش اخبار جهت دار انتخابات و نامزدها میکرد و درست ۲۴ ساعت پیش از آغاز رای گیری برنامههای خود را شبانه روزی کرد.
۷-۲: تلاش بیبیسی در جهت تئوریزه کردن بحث تقلب:
شبکه متعلق به استعمار پیر که از ماههای قبل ازانتخابات، خود را آماده بحرانسازی کرده بود پیشاپیش در اخبار و تحلیلهای به اصطلاح کارشناسان سیاسی مسائل ایران، بحث تقلب را تئوریزه و قاطعانه بر آن پای میفشرد.
بیبیسی در چارچوب سناریوی خود، جمعه شب ۲۲ خرداد در قالب برنامههای زنده پروژه تقلب در انتخابات را با حضور فرخ نگهدار، رئیس گروهک فدائیان خلق و صادق صبا تحلیلگر سیاسی کلید زد و پس از این به تناوب انتشار خبرهایی از ایران، ارتباط مستقیم و. . . کارشناسانی مانند جمشید برزگر، هاشم احمدزاده، احمد سلامتیان، سعید برزین، مسعود بهنود و. . . در استودیو و آدمهایی از احزاب و گروهکهای داخل ایران هر لحظه به موازات اعلام آرا انتخابات ریاست جمهوری، بر حملات و تثبیت و تلقین تقلب در انتخابات افزود، به صورتی که نزدیک صبح و تا ظهر شنبه جملگی گزارشهای این شبکه دستور حمله، اغتشاش و افزایش نارضایتی بود.
۷-۳: نقش بی بدیل بیبیسی در اغتشاشات:
پوشش وسیع اخبار اغتشاشات در چند نقطه معدود تهران در این شبکه و انتشار بلادرنگ اخبار فتنه گران وبیانیههای آنان از جمله خطوطی بود که در حوادث بعد از انتخابات توسط این شبکه خبری دنبال میشد و به خاطر پوشش همین اخبار بود که نمایندگان مجلس عوام انگلیس از دست اندرکاران این شبکه تقدیر و تشکر کردند.
8. وارونه نمایی بی بی سی در مذاکرات هسته ای
نقش بی بی سی در جریان مذاکرات اخیر هستهای در وین نیز در امتداد نقش تاریخی این رسانه استعماری است. بررسی محورهای تبلیغاتی و اطلاع رسانی این رسانه معاند جمهوری اسلامی به روشنی نشان میدهد که این رسانه مطابق آنچه دستور میگیرد در تلاش است تا به هر شکل ممکن از رسیدن جمهوری اسلامی ایران به اهدافش از مذاکرات هستهای ممانعت کند. در این باره باید اشاره کرد که گزارشهای تلویزیون بیبی سی فارسی درباره وضعیت سایت نطنز، پیوستن وزیران خارجه قدرتهای اروپایی به مذاکرات هستهای وین و مکانیسم لغو تحریم ها علیه ایران مهمترین سوژههای تبلیغی بنگاه رسانهای دولت بریتانیا در زمینه هستهای بوده اند. موارد زیر در این باره بیشتر توضیح میدهد:
القای بیاعتمادی به ایران: در حالی که جمهوری اسلامی ایران از نظر حقوقی تمام موازین قانونی هستهای را تاکنون اعمال کرده و فعالیتهای هستهای اش مطابق معاهده منع گسترش بوده است اما بیبی سی فارسی اصرار ویژهای دارد که همچنان انجام این تعهدات را غیر قابل اتکا دانسته و ایران را غیر قابل اعتماد نشان دهد. بر این اساس، طرح این گزاره که «هرچند ۳سایت فردو، نطنز و راکتور تحقیقاتی اراک هیچ کدام معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را نقض نکرده و آمریکا هم این را قبول کرده اما اعتماد کافی به آینده فعالیتهای هستهای ایران ایجاد نشده است» در همین راستا ارزیابی میشود.
تکرار کلیدواژه «جنگ سرد» و تاکید بر «آیندهای نامطمئن»: در این باره همواره تاکید میشود که تهدیدهای جنگ سرد تمام نشده است و برنامه هستهای ایران چالش بزرگی برای امنیت جهان و شاید بزرگترین چالش باشد. در ادامه این گزاره البته تاکید میشود که در مقایسه با خطراتی که ایران هستهای در «دهههای بعد» خواهد داشت حمله به ایران بدترین گزینه نیست! دراین جا اتاق فکرها هم البته به کمک رسانه میآیند، آنجا که به نقل از «جوزف سیرینسیونه رئیس بنیاد امنیت جهانی پلاشر موضوع هستهای ایران تا حد یک رقیب جنگ سرد برای آمریکا، بزرگنمایی میشود.
فراوانی به کارگیری واژه «پنهانکاری» در مورد ایران: در حالی که ایران در طول مذاکرات تماماً در راستای شفاف سازی حرکت کرده و در عین حال با تمام توان در پی احقاق حقوق مسلم بوده است، فراوانی به کارگیری واژه پنهان کاری از سوی بیبی سی فارسی خباثت دیگری است که این رسانه معاند مامور انجام آن است. بیبی سی فارسی با بهره گیری از بدیهیاتی چون سیستمهای حفاظتی سایتهای هستهای کشورمان اینگونه القا میکند که «تاسیسات غنی سازی نطنز نوعی کابوس برای غرب است چون تاسیساتی بسیار حفاظت شده در چندین حصار امنیتی بوده که مجاور «خاکریزی طولانی» ایجاد شده است تا این تاسیسات را از چشم ها پنهان کند»!
بازی مکرر با مفهوم «امنیت جهانی»: پیوستن وزیران خارجه قدرتهای اروپایی به مذاکرات هستهای ایران در وین نیز بهانهای برای طرح مفاهیم و گزارههای تبلیغی علیه کشورمان از سوی این رسانه غربی فراهم کرده است. بیبی سی در این مدت به دفعات اینگونه القا کرده است که مهمترین مسئله در موضوع هستهای ایران، مسئله امنیت جهانی و تهدید سلاح اتمی است و به همین دلیل است که کشورهای بزرگ در سطح وزرای خارجه به مذاکرات پیوسته اند.
تاکید بر واژه «تصمیم سیاسی» در مورد ایران: بیبی سی فارسی طی روزهای اخیر بارها حل «مسائل باقی مانده» را منوط به «تصمیم سیاسی» ایران عنوان کرده در حالی که تقریبا بر آگاهان سیاسی عرصه مذاکرات روشن است که بیش از هر چیز سردرگمی و اختلاف نظر تروئیکای اروپایی و آمریکاست که ترمز اصلی روند مذاکرات شده است.
بر این اساس به نظر میرسد که بیبی سی فارسی تاکنون نقش خود را در وارونه نمایی حقایق مذاکرات به خوبی ایفا کرده و بیشترین تاثیر را در مقصرنمایی ایران داشته است، موضوعی که این روزها در دستور کار اصلی اتاق فکرهای غربی علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است.
هنر انگلیسی
بهائیت در ایران : نظريه هرج و مرج سازنده را آمريکاييها ارائه ميدهند ولي انگليسيها بازيگر اصلي آن را توليد ميکنند، بايد از هنر انگليسي برحذر بود و از شرّ آن هنر و هنرمندان انگليسي دوري جست و آن را ايزوله کرد.
اين يک مزيت و هنر واقعي و برجسته است که برخي کارها و اقدامات فقط از عدهاي خاص بر ميآيد و ديگران را پشت سر ميگذارند. اين قابليت رفتاري، عرصههاي محدودي ندارد و تمام شئون زندگي را در بر ميگيرد. بعنوان مثال مردم ايران همواره در طول تاريخ، فرهنگدوست، مهربان، تمدنساز، علم پرور و سخاوتمند بوده و براي ارزشهاي اخلاقي و اعتقادي از جان و مال، مايه گذاشتهاند. ملل شرق آسيا، ملتهاي سختکوش، قانع، وطندوست، خدوم و به ارزشهاي اخلاقي و اعتقادي هم پايبند بوده و تمدنهاي کهن را ساختهاند.
ملتهاي غربي از اروپا و آمريکا که ريشه انگليسي دارند هم، همانند ديگر ملل جهان ويژگيها و شاخصهاي ويژه رفتاري دارند.
انگليسيها در بين ملل غرب، جامعهاي فعال، مرموز، دنيا دوست و مالپرست و پر تلاش و برنامهريزند. يکي از ويژگيهاي انگليسيها و بويژه جريانهاي حکومتي و سياسي، قابليت سلطهگري است که در امور رسانهاي و تبليغاتي، پايه توانمنديهاي ويژه را تشکيل ميدهد.
در جهان کسي همانند انگليسيها در سخن پراکني و فعاليت رسانهاي، هنرمند نيست و در طراز آنها قرار نميگيرد. آمريکاييها در پروژههاي رسانهاي خود در قبال ايران اسلامي و يا حوزههاي ديگر جهاني، نمره خوبي نميگيرند و هميشه مجبور شدهاند تا با بنگاههاي سخنپراکني انگليسي قرارداد اين کار را ببندند و به انگليسيها تکيه کنند. اين هنرمندي تا جايي است که به اصطلاح رايج، گنجشک را رنگ کرده و بهنام قناري به همگان ميفروشند. آنچنان کلاه سرتان ميگذارند که نه تنها متوجه نميشويد بلکه خوشحال هم ميشويد!! لذا بهترين دانشکدههاي علوم اجتماعي و رسانهاي و ارتباطات و بهترين اساتيد علوم اجتماعي و رسانهاي و ارتباطات را بايد در انگليس جستجو کرد.
آنچه مهمتر است و قصد داشتم در اين يادداشت بدان بپردازم، قابليت و توانمندي توليد جريانهاي ويژه جهاني است که انگليسيها (در کنار صهيونيستها) مزيت انحصاري در آن دارند. فراماسونري، سيستمهاي اطلاعاتي قدرتمند و کارآمد و برنامههاي دراز مدت آنها در کشورهاي گوناگون و خلاصه اينکه «مذهبسازي و توليد دين» از ويژگيهاي انحصاري آنهاست. البته يک نگاه پژوهشي معتقد است که صهيونيسم نيز ساخته انديشههاي انگليسي است. بهائيت، وهابيت و دزدان دريايي سومالي و آخرين نوع از توليدات جرياني و بزرگ و بينالمللي انگليسيها به وجود آوردن داعش است که ابزاري براي مهندسي جديد جغرافياي سياسي خاورميانه است.
در آينده پژوهيهايي که توسط قدرتها و کشورهاي مهم در جهان صورت گرفته همه ميخواهند بدانند که در دهههاي آينده چه رخدادهايي به وقوع خواهد پيوست و چه شاخصها و ويژگيهايي به همراه خواهند داشت و چه عناصري بر آن حاکم است. اين تلاشها براي اين است که هريک از اين قدرتها و کشورها ميخواهند فرمول اثرگذاري بر آينده و تحولات آن را کشف کنند و پيشاپيش براي آن برنامهريزي نمايند. انگليسيها براي ساماندهي حوزههاي استعماري خود که در گذشته در آن فعال بوده و يا براي منافع انگليس حائز اهميت است از داعش و دزدان دريايي استفاده ميکنند.
حسابهاي بانکي، ارتباطات بيسيم فرماندهي، ابزارهاي ارتباطي، سلاحهاي پيشرفته و به کارگيري شده توسط دزدان دريايي، همگي انگليسي هستند و با اين جنگ زرگري و پرسود و آبراهها و قواعد و قوانين جديدي که بايد بر آن حاکم شود و يا با آن مديريت شوند، در راه هستند که انگليسيها آن را تدارک ميکنند.
اين هم نوعي فرهنگسازي است و يا نوعي تخريب تمدن جهاني است که دستپرورده انگليس، سرآمد جنايت، فساد و رفتارهاي ضد بشري هستند. صهيونيسم که حداقل در يکصد سال گذشته بزرگترين تراژدي جهاني در اشغالگري، قتلعام و نسلکشي و فساد است و داعش که امروز همه نسبت به رفتار شنيع و وحشي آن به واکنش رسيدهاند و موجبات نگراني همه را فراهم کردهاند و يا وهابيت که اساس انديشه و پرورش تروريسم القاعدهاي و اکنون هم داعش است و بنيان خود را همانند صهيونيسم بر تکفير ديگران گذاشته تا خونريزي ديگران راحتتر محقق شود.
داعش هم که نوع جديدي از وهابيت تکفيري است با شناسنامه انگليسي-صهيونيستي وارد بازار سياست و مناسبات جهاني و منطقهاي شده و آنچه جالب است اينکه همه از آن نگرانند ولي اسرائيل و انگليس بيشترين بهره را از آن ميبرند. نظريه هرج و مرج سازنده را آمريکاييها ارائه ميدهند ولي انگليسيها بازيگر اصلي آن را توليد ميکنند و در يک بازي «تام وجري» نتيجه مطلوب را از آن حاصل ميکنند.
اين هنر انگليسي ابزارهاي ديگري هم توليد ميکند که پياده نظام انديشهورزي و جريانسازي در «محيطهاي پيرامون» و «جوامع هدف» است که بايد در کنار ابزارهاي نخبگي و رسانهاي به مديريت ديگر جوامع وارد شده و آن را در کنترل بگيرند.
معمولاً در جهان همه انسانها از هنر و هنرمندي لذت ميبرند ولي بايد از هنر انگليسي بر حذر بود و از شر آن هنر و هنرمندان انگليسي دوري جست و آن را ايزوله کرد.
خیانت در بهائیت
بهائیت در ایران : در ابتدا لازم است تا معنایی از واژه خیانت ارائه و سپس به بررسی آن در بهائیت بپردازیم .
معنای لغوی خیانت :
معانی متفاوتی برای واژه خیانت از ماده (خ-و-ن) بیان شده است که یکی از معانی شمرده شده برای آن پیمان شکنی، نقض عهد و بی وفایی است و برخی از محققان از آن به عدم رعایت امانت تعبیر کرده اند.
راغب اصفهانی نیز این طوری مینویسد: خیانت و نفاق دارای یک معنا هستند مگر اینکه خیانت نسبت به عهد و امانت استعمال می شود و نفاق نسبت به دین گفته می شود،
و اما با توجه به معنای خیانت ، بهائیان خائن هستند و البته ظالم چرا که آنان در امانت الهی خیانت کردند . و این امانت را برخی مفسران ، دین و برخی مفسران ، قرآن و برخی مفسران ، احکام الهی گرفته اند .
همان امانتی که هر مخلوقی از پذیرش آن سر باز زد غیر از انسان .
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند
خداوند متعال در آیه 72 سوره احزاب همان کتابی که بهائیت آن را به عنوان کتاب آسمانی و الهی قبول دارد ( البته تا اونجا که به ضررشان نباشد ) می فرماید :
إنّا عرضنا الأمانة علی السّماوات و الأرض و الجبال ، فأبین أن یحملنها و أشفقن منها ، و حملها الإنسان......
و در سوره حشر آیه 21 می فرماید :
لَوْ أَنزَلْنَاهَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْخَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْيَتَفَكَّرُونَ
اگر اين قرآن را بركوهى فرو مىفرستاديم حتما آن را از ترس خدا ذليل و متواضع و شكافته مىديدى. و اينمثالها را براى مردم مىزنيم شايد بينديشند
و پیامبر اسلام که بهائیان نیز آن را به عنوان پیامبرالهی برای اسلام قبول دارند در حدیث ثقلین می فرماید
انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوابعدی: کتاب الله فیهالهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتیوان اللطیف الخبیر قد اخبرنیانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیفتخلفونی فیهما
«من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها میگذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازند هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه از هم جدا نمیشوند.»
و اما بهائیت نسبت به این امانت به چه اندازه امانت دار بودند ؟
آیا فرقه سازی و موهوم دانستن امام عصر ( ع ) توسط سران بهائیت خیانت در امانتی نیست که حضرت رسول الله آن را برای بشر به ارمغان آورده است .
آیا بهائیت آیه 40سوره احزاب و معنای خاتم النبیین را ندیده است که خداوند در قرآنش می فرماید و لکن رسول الله و خاتم النبیین ؟ .
آیا بدعتی که بهائیت بنا نهاد خیانت در امانت الهی نیست؟.
پیامبر امانتی بود برای هدایت بشر از طرف خداوند . آیا گمراه نمودن بشر و پیامبر سازی توسط سران بهائیت خیانتی در این امانت نبود ؟ .
و هزاران سوال بی پاسخ دیگر .
البته این یک طرف قضیه می باشد و ما نمونه های دیگری از خیانت در بهائیت را شاهدیم که در جای خود ذکر خواهد شد همچون خیانتی که به مردم مظلوم فلسطین و بشر آزادی خواه ارائه دادند . زمانی که جناب شوقی افندی با رژیم تازه تاسیس اسرائیل عهد و پیمان می بست و در عبارتی واضح تر به اسرائیل دل می داد و قلوه تحویل می گرفت
خوب است بدانید که حسینعلی نوری معروف به بهاء الله به برادر خود میرزا یحیی نوری ( صبح ازل ) که جانشین باب بود خیانت کرد .
عباس افندی ( عبدالبهاء ) به وصیت بهاء الله مبنی بر جانشینی محمد علی افندی ( برادر عباس ) بعد از عبدالبهاء خیانت کرد و نوه خود شوقی افندی را به جانشینی خود انتخاب نمود .
حال سوال این است :
1) با بررسی از اسناد تاریخی و در تمامی آنها آمده باب قبل از مرگش صبح ازل را بعنوان جانشینش انتخاب و به بابیان معرفی نمود .
2) حسینعلی نوری تا مدتها برادرش را بعنوان جانشین باب قبول داشت .
3) اعلام من یظهره اللهی قبل از تاریخ اعلام باب برای ظهور من یظهر یعد از خودش و در نتیجه خیانت به وصیت باب .
چه توجیهی جز خیانت دارد ؟
شبکه اقتصادی تشکیلات بهائیت در دوره پهلوی اول و دوم
بهائیت در ایران : پس از کودتای سوم اسفند 1299 ه.ش مسیر به قدرت رسیدن رضا خان توسط انگلستان و عوامل داخلی آنها مانند فراماسون ها و بهائیان، هموار شد تا اینکه در سال 1304 وی رسماً رژیم پهلوی را بنیانگذاری کرد. تشکیلات بهائیت، این سال را نقطه عطفی در طول تاریخ 170ساله خود می داند. به واقع، سال های حاکمیت رژیم پهلوی در ایران، برای تشکیلات به منزله دوران طلایی است.
با سقوط سلسله قاجار، بهائیت توانست به پاس خدمات ویژه خود و با سوء استفاده از تحولات جاری که در آن زمان بروز پیدا می کرد، در کلیه عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور نفوذ کند. هرچند این اقدامات بهائیت، پیش از سلطنت محمدرضا پهلوی، به غیر از چند مورد مانند سپردن پست وزارت فواید عامه و تجارت و فلاحت به موقرالدوله(1)، آجودانی ولیعهد به صنیعی(2)و... آشکارا قابل رؤیت نیست. اما در دوران محمدرضا، تشکیلات بهائیت توانست آنچنان در ارکان سیاسی- اقتصادی کشور نفوذ کند که به یکی از وزنه های مهم قدرت در کشور تبدیل شود. عناصری چون "عبدالکریم ایادی، اسد ا... صنیعی، حبیب ثابت، هویدا، پرویز ثابتی و..." در راستای تقویت و نفوذ هرچه بیشتر تشکیلات بهائیت تلاش می کردند.
بعد از مرگ "عباس افندی"، دومین سرکرده بهائیت، نوه او "شوقی" ، به جانشینی پدربزرگ منصوب شد. در دوره زمامداری وی، بهائیت دچار یک تحول و دگردیسی شد و شکل یک سازمان را به خود گرفت.(3) در همین ایام است که با کمک انگلستان و توطئه های یهود و همراهی بهائیت در منطقه شامات، شاهد تغییر مرزهای سیاسی و غصب سرزمین فلسطن برای صهیونیسم هستیم. در این رهگذر، تشکیلات بهائیت توانست برسرعت نفوذ خود در دستگاه های دولتی ایران بیفزاید. شوقی، بنا به دستوراتی که از اربابان خود می گرفت، می بایست تشکیلات را به صورت منظم و سازمان یافته در سطح جهان گسترش می داد تا بتواند به واسطه تجربه خود در غصب سرزمین فلسطین(4)، زمینه نفوذ صهیونیسم در دیگرنقاط جهان را نیز فراهم آورد. از آنجا که محقق کردن اوامر بالا دستی نیاز به برنامه داشت، وی نقشه های ده ساله و پنج ساله ای را تهیه و آن را به کلیه محافل ملی ابلاغ کرد. برای اجرایی شدن این نقشه ها، نیاز به منابع مالی (پول و سرمایه) وجود داشت، به همین جهت است که فعالیت در بخش تجارت و صنعت و کشاورزی، همواره مورد توصیه سرکردگان تشکیلات قرارگرفته است. اساساً ، سرکردگان بهائیت از همان آغاز سعی می کردند اوضاع اقتصادی خود را بهبود بخشند تا ازیک سو بتوانند در مقابل نا ملایمات و سخت گیری های جامعه شیعی ایران دوام آورند و از سوی دیگر با تحکیم پایه های قدرت خود در عرصه اقتصاد، اهرم فشاری علیه کشور به دست آورند. به همین سبب، هرکدام از بهائیان که در رژیم پهلوی به مناصب مهمی گمارده می شدند، از موقعیت خود برای ثروتمند شدن تشکیلات بهائیت استفاده می کردند تا از این طریق اقتصاد مملکت را در دست گیرند.(5) به تدریج که تشکیلات بهائیت، اهداف سیاسی بلند پروازانه خود را تعریف می کرد، سرکردگان نیز به لزوم تأمین سرمایه های لازم جهت نیل به این اهداف پی بردند و بهائیان سراسر جهان را به کار و تلاش بیشتر تشویق کردند و درضمن از آنها خواستند بخشی از منابع مالی خود را وقف تشکیلات کنند. این چنین شد که اوقاف بهائی برای افزایش توان اقتصادی تشکیلات ایجاد شد.اوقاف شبکه اقتصادی بهائیت"میرزا حسینعلی" از زمانی که در عکا ساکن شد، مسئله سامان بخشی اقتصادی را مد نظرداد و با پیام های ارسالی خود، همواره این موضوع را به بهائیان ثروتمند گوشزد می کرد. بعد از تدوین قوانین و آیین نامه های سازمانی، با فرآهم آمدن موجبات قدرت بلامنازع محفل ملی، راه برای ایجاد اوقاف ملی و محلی در زمان شوقی هموار شد.
سازمان تشکیلاتی بهائیت در دوره زمامداری شوقی، به مدد درآمدهای حاصل از فعالیت های اقتصادی و کمک های مالی بهائیان تحت عناوین مختلفی چون حقوق ا...، تقبلی، تبرعات و ... توسعه پیدا کرد. در این زمان است که موضوع وقف و ایجاد سازمان اقتصادی اوقاف، برای تأمین مایحتاج سازمان، مورد توجه سرکردگان تشکیلات قرار گرفت.
در این عرصه، تشکیلات بهائی ایران به دلیل نفوذ در هیئت حاکمه و تعداد تقریباً زیاد آنها نسبت به برخی از کشورهای منطقه و جهان در محاسبات مالی- سرمایه ای تشکیلات، جایگاه ویژه ای داشت. شوقی در کتاب" قرن بدیع" در مورد جایگاه مهم ایران در این خصوص می گوید: «در ایران، مهد امرا... متعلقات امریه که به صورت اراضی و ابنیه اداری و مدارس و سایر مؤسسات دیگر موجود است به نحو قابل ملاحظه ای بر وسعت و عظمت دایره موقوفات محلی بهائی در سراسر کره ارض افزوده و مایه مزید اعتبار و حیثیت آنها گردیده است.» (6)
تشکیلات بهائیت از روزی که میرزا حسینعلی اعلام "من یظهر الهی" کرد تا به امروز هیچگاه به عنوان یک اقلیت به رسمیت شناخته نشده است. در دوره پهلوی نیز چنین بود و از این رو امکان ثبت اموال و املاک به نام تشکیلات وجود نداشت. تنها راه موجود برای ثبت اموال، این بود که اموال منقول و غیر منقول به نام شوقی و یا افرادی که مورد اطمینان وی هستند به ثبت برسد.(7) به عنوان مثال می توان به افراد مورد وثوقی چون هژبر یزدانی(8)، حبیب ثابت(9) و ... اشاره کرد. این نقل و انتقالات تا زمان مرگ شوقی ادامه داشت.
چرایی و چگونگی تشکیل" شرکت امنا"بعد از مرگ شوقی، بین سرکردگان بهائی (به ویژه کسانی که در ایران از آنها به نام ایادی یاد می شد) بر سر سرپرستی اموال و املاک، اختلافاتی به وجود آمد و میان آنها شکاف ایجاد شد. پس از مدتی، چون یکدیگر را قبول نداشتند، تصمیم به تشکیل یک شرکت گرفتند و بدین ترتیب تمامی سرمایه و اموال بهائی به آن شرکت به نام "شرکت سهامی امنا"، منتقل شد. این شرکت در حقیقت یک سازمان نیمه مخفی بود که توسط تشکیلات و زیر نظر لجنه ملی املاک و شخص امین صندوق، مدیریت می شد.
شرکت سهامی امنا در تاریخ 24اردیبهشت1337، به شماره 6088 با هدف اجرای کارهای عمرانی با سرمایه ظاهری 30میلیون ریال در اداره ثبت شرکت ها، ثبت شد.(10) مدیران، سرمایه شرکت را به سه هزار سهمِ 10هزار ریالی تقسیم کردند که از این تعداد سهام، فقط 10سهم با نام و بقیه بی نام و متعلق به محفل ملی بهائیان ایران بود.
اعضای اولیه هیئت مدیره شرکت سهامی امنا، به شرح زیر بودند:
الف) شعاع اله علائی، رئیس هیئت مدیره
ب) هادی رحمانی شیرازی، مدیر عامل
ج) ذکراله خادم نه و عباسقلی شاهقلی، عضو هیئت مدیره
این شرکت در محل ساختمان نونهالان، واقع در خیابان منوچهری، کوچه ارباب جمشید، شماره37،(11) شروع به کار کرد و در مدت کوتاهی با توجه به حسن ظن رژیم پهلوی به تشکیلات بهائیت، توانست صدها میلیون تومان املاک و دارایی جمع آوری کند و حتی تعداد سهام را از سه هزار سهم به 15هزار سهم ارتقا بخشد.(12) این شرکت به یک کارتل بزرگ اقتصادی برای ضربه به اقتصاد جامعه مسلمان ایران تبدیل شد که این فشار اقتصادی تا برچیده شدن حکومت پهلوی ادامه داشت.
در سال 1346دوره چهار ساله، اختیارات هیئت مدیره به پایان رسید و به همین جهت بدون هیچ گونه گزارشی از گردش مالی شرکت، در صورت جلسه تنها به ذکر تصویب بیلان سال 1345به اتفاق آرا بسنده شد و اعضای اصلی و علی البدل انتخاب شدند. در نتیجه،" شعاع اله علائی، علی محمد ورقا، عطاءاله مقربی، طرازاله هوشمند و عطاءاله قدیمی" به سمت اعضای اصلی هیئت مدیره و "هادی رحمانی شیرازی، روح اله فتح اعظم و عبدالحسین تسلیمی" به عنوان اعضای علی البدل، برای مدت چهار سال انتخاب شدند.
این شرکت در واقع متشکل از چندین شرکت تابعه مختلف بود که در زمینه های کشاورزی، صنعتی و بانکداری فعالیت داشتند.
شرکت های مذکور اگر چه به نام خاصی به ثبت نرسیده بودند و ماهیتاً سهامی بودند، لیکن پس از مرگ شوقی، مهمترین ابزار اقتصادی محفل ملی در ایران به حساب می آمدند و بسیاری از هزینه های این محفل توسط درآمدهای حاصل از آنها تأمین می شد. حتی مبالغ بسیاری نیز توسط این شرکت ها به طور سالانه برای بیت العدل در عکا ارسال می شد تا در جهت مخارج تشکیلات بهائیت مصرف شود. در بند 3 ماده 47 اساسنامه شرکت امنا، قید شده است که 10درصد از سود خالص شرکت مذکور به امور خیریه اختصاص می یابد و این رقم تا 30درصد نیز قابل افزایش است.
چون در اساسنامه، هیچ مصداقی از امور خیریه ذکر نشده است لذا این امر می تواند شامل هر عملی شود که اعضا در مورد آن توافق داشته باشند و طبیعی است این مبلغ با توجه به درآمد سرشار این شرکت (400 میلیون تومان در سال 1355) می توانست نقش مؤثری در گسترش بیش از پیش تشکیلات بهائیت در اقصی نقاط جهان، به ویژه ایران داشته باشد. علاوه بر این، تقریباً کلیه سهام شرکت مذکور به محفل ملی بهائیان اختصاص داشت و لذا سودهای حاصل از این سهام، به مجموعه ثروت تشکیلات بهائیت افزوده می شد.
از آنجایی که در ایران، رسماً قانونی برای معافیت مالیاتی این شرکت تصویب نشده بود، مسئولان شرکت همه ساله با حساب سازی های دروغین و پرداخت رشوه به برخی مأموران و حسابرسان، مبالغی اندک به عنوان مالیات به دولت پرداخت می کردند و هر ممیز مالیاتی هم که به این وضع ایراد می گرفت و درصدد وصول مالیات واقعی این شرکت برمی آمد، با اعمال نفوذ آنان فوراً از کار برکنار می شد.(13)
سود جویی از ثروت نامشروع تشکیل شرکت امنا، به آتش اختلاف و انشعاب در میان بهائیان دامن زد، زیرا با توجه به سرمایه کلانی که جمع شده بود، طبعاً سوء ظن مخالفان نیز افزایش یافت تا آنجا که گروهی، گروه دیگر را به کلاهبرداری، تدلیس و سند سازی متهم می کرد.
بعد از فوت شوقی در اردیبهشت سال 1337(اکتبر 1957) زمزمه هایی درباره چگونگی مرگ او از سوی برخی از بهائیان مطرح شد و انگشت اتهام، به سوی "روحیه ماکسول"، همسر شوقی و چند نفر از یاران وی نشانه رفت. به عقیده ایشان جناح انگلیسی به سرکردگی روحیه ماکسول، تمایلی نداشت که سکان هدایت تشکیلات بهائیت به دست آمریکایی ها به ریاست "میسن ریمی" بیفتد، به همین خاطر شوقی را از سر راه برداشتند. از سوی دیگر با اعلام مرگ شوقی، سوء ظن بین سرکردگان تشکیلات ایران نسبت به یکدیگر در خصوص سرمایه کلانی که شوقی در اختیار هرکدام از آنان گذاشته بود، بالا گرفت. زیرا از آنجایی که این تشکیلات در ایران به رسمیت شناخته نشده بود، شوقی به ناچار سرمایه بدست آمده از تزویر و نیرنگ خود را به دیگران سپرده بود.(14) که این خود حاکی از وجود شکاف در درون تشکیلات بهائی در ایران و حیفا بود.
این انشقاق، زمانی خود نمایی می کند که نگاهی به متن تلگراف روحیه ماکسول به حیفا (قبل از اعلام رسمی خبر مرگ شوقی) داشته باشیم. وی در این تلگراف، بهائیان را به استقامت و وحدت دعوت می کند که نشان از پراکندگی و تشتت آرا در بین بهائیان دارد.(15) از سوی دیگر، بی خبری جناح آمریکایی از چگونگی انتقال جسد شوقی از لندن به حیفا به وجود شکاف و انشقاق دامن می زند.
در نهایت، پیامد های ناشی از مرگ شوقی و کشمکش ها ی درون تشکیلاتی بر سر ارث و میراث به جای مانده از وی به بیرون درز می کند و در محاکم قضایی طرح دعوی می شود.
"یداله ثابت راسخ" به همراه همسرش در تاریخ 20اردیبهشت1344از سوی تشکیلات بهائیت، به علت افشای مفاسد مالی سران فرقه و اشاره به چگونگی مرگ شوقی محکوم به طرد روحانی می شوند و اطلاعیه اجرای این حکم در مجله اخبار امری (ارگان تشکیلات بهائیان ایران)، به اطلاع تمام بهائیان می رسد.(16)
به دنبال انتشار اطلاعیه مذبور، یداله ثابت راسخ به همراه همسرش علیه اعضای 9 نفره محفل ملی بهائیان ایران به اتهام ایراد تهمت و افترا شکایت می کنند.
در مقابل، سرکردگان تشکیلات بهائیت نیز ثابت راسخ را به خیانت در امانت و سوء استفاده از مهر و کاغذ های رسمی محفل متهم می کنند(17) و خواستار این می شوند که راسخ تحت تعقیب قضایی قرار گیرد.
نتیجه این دعوا این است که بازپرس و دادیار دادسرای تهران به استناد اینکه تهمت و افترا در یک نشریه خصوصی بوده و از طرفی این اختلاف مربوط به مناسبات درون فرقه ای است، اعلام می کنند که شکایت یداله ثابت راسخ و همسرش وارد نبوده و قرار منع تعقیب کیفری صادر می شود.( 18)
زمین خواری تشکیلات بهائیت، همانگونه که در سرزمین فلسطین توانست با اجرای سیاست خرید زمین از فلسطینی ها موجبات اشغال این سرزمین را پدید آورد، در ایران دوره پهلوی نیز از این تلاش خود دست نکشید و با خرید زمین و به تصرف درآوردن زمین های بایر به سرمایه های هنگفتی دست یافت، تا بدین وسیله بستر تبلیغ بهائیت را در ایران فراهم آورد.
در سال های قبل از تأسیس اداره ثبت اسناد و املاک در سال 1306 شمسی و سال ها پس از آن، در قباله های فروش املاک، مساحت و ابعاد چهارگانه آن قید نمی شد و فقط نوع زمین از قبیل ششدانگ یا قریه، قلعه، باغ و یا کاروانسرا و نظایر اینها را مشخص می کردند. با توجه به گسترش تهران از هرسو در آن سال ها باندهای مافیای اقتصادی بهائیت(19)
زمین های اطراف شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، یزد و... را که در اطراف آن زمین های بایر یا اراضی خالصه دولتی وجود داشت خریداری می کردند و سپس با ترفند، بخشی از زمین های موات مجاور ملک خود را، به تصرف و تملک خویش در می آوردند و سپس آن اراضی را به همراه ملک خود تفکیک کرده و می فروختند.(20)
در سال 1334 با تصویب لایحه ثبت اراضی موات، سازمان های دولتی، مجاز به طرح شکایت از متصرفان زمین های موات تا شعاع چند کیلومتری از مرکز شهر شدند. طبق ماده 1 این لایحه، حریم اعلام شده به این شرح بود: شرقاً و جنوباً از اضلاع خارجي خيابان هاي شهباز (17شهریور) - شوش تا شعاع شش كيلومتر و شمالاً از ضلع خارجي خيابان شاهرضا(خیابان انقلاب) تا شعاع 18 كيلومتر و غرباً ازضلع خيابان سيمتري نظامي(جی) تا شعاع 36 كيلومتر.(21)
رشوه خواری فساد و بی بند و باری اداری، در قالب رشوه خواری، از جمله آسیب های اجتماعی و اداری است که آثار و پیامدهای منفی فراوانی را در توسعه کشورها بر جای می گذارد وهزینه های هنگفتی را به حوزه های سیاست، اقتصاد و فرهنگ، تحمیل می کند و نظام سالم اجتماعی و اقتصادی را درهم می ریزد. رشوه خواری یک پدیده ناهنجار و آسیبی جدی در روابط اجتماعی انسان هاست که باعث اختلاط و آمیختگی حق و باطل و حلال و حرام می شود.
در رژیم پهلوی رویه رشوه خواری به یک پدیده مسلط تبدیل شد به گونه ای که از صدر تا ذیل، همگی در رشوه گیری و رشوه دهی دست داشتند. در این میان برای تشکیلات بهائیت که دارای قدرت بود، به آسانی می توانست از این راه کسب ثروت کند.
قاچاق کالا
همانطور که اشاره شد، به واسطه وجود فساد مالی و اداری و همچنین زد و بند و اعمال خلاف قانون در رژیم پهلوی، افرادی در بین اعضای دولت و درباریان بودند که با استفاده از وجود رانت های ویژه برای افزایش ثروت، به قاچاق کالا روی آوردند. از این رهگذر تشکیلات بهائیت نیز که در حاکمیت رژیم پهلوی چنان فرو رفته بود که گویی حکومت از آن آنهاست، برای ثروت اندوزی به این شیوه غیر انسانی روی آورد تا بلکه بتواند کسری بودجه دولت غاصب اسرائیل را از سرمایه ملت مسلمان ایران، تأمین کند.
پی نوشت:
1. موقرالدوله از بهائیان سرشناسی است که در کودتای 1299 نقش داشت که پس انجام آن در کابینه سید ضیاء طباطبایی وزارت فوايد عامه و تجارت و فلاحت را بر عهده داشت. وی قبل از کودتا و در دولت قاجارها سركنسول ايران در بمبئي (در سال 1898)، نماينده وزارت خارجه در فارس (1900) و حاكم بوشهر(1911 ـ 1915) بود. موقر الدوله علاوه بر خويشاوندي با باب، با عباس افندي و شوقي نيز خويشي داشت، ميرزا هادي، داماد عباس و پدر شوقي، پسردايي موقرالدوله بود. موقرالدوله ضمناً پدر حسن موقرافنان باليوزي (1980 ـ 1908 م) از گويندگان سابق بخش فارسي راديو بيبيسي لندن (و به قولي، بنيادگذار اين بخش) و از سران طراز اول بهائيت است كه رياست محفل ملي روحاني بريتانيا را در سال های 1960 ـ 1937 بر عهده داشت و در 1957 توسط شوقي افندي، رهبر بهائيان، به عنوان يكي از"ايادي امرالله" منصوب شد. پس از مرگ شوقي نيز چند سال عضو هيأت نه نفره ايادي امرالله (بیت العدل ) مقيم فلسطين اشغالي بود.
2. اسدالله صنیعی از چهرههاي طراز اول بهائيت محسوب ميشد. وي در زمان رضا خان ستوان پيشکار، آجودان و رئيس دفتر وليّعهد آن زمان، محمدرضا بود و نقش مهمي در تحکيم مواضع بهائيان در نهادهاي نظامي رژيم پهلوي داشت. وی در دوره محمد رضا به درجه عالی نظامی سپهبدی رسید.
3.http://www.resalat-news.com/Fa/?code=35022
4. http://gozashtehalayande.blogfa.com/post-74.aspx
5. ظهور وسقوط رژیم پهلوی خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، گردآورنده موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران اطلاعات، 1369،ص375
6. کتاب قرن بدیع قسمت چهارم، شوقی، ترجمه نصراله مودت، موسسه ملی مطبوعات امری، 123بدیع، ص 54
7. همان، ص53
8. مجله شفافیت، سال اول، شمارهفتم، ص14
9. همان، سال اول، شمارهشتم و نهم، ص12
10. روزنامه رسمی کشور، شماره 4836- 30/2/1337
11. ساختمان نونهالان متعلق به ورثه ارباب جمشید بود و آنها، آن را به تشکیلات بهائیت واگذار کرده بودند
12. روزنامه کیهان، شماره 7146، مورخ 13/3/1346
13. بهائیان در عصر پهلوی ها، احمد الهیاری، تهران، کیهان، 1387، ص43
14. کتاب قرن بدیع قسمت چهارم، شوقی، ترجمه نصراله مودت، موسسه ملی مطبوعات امری، 123بدیع، ص 53
15. رساله لجنه محفل ملی ایران، ص14
16. مجله اخبار امری، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، شماره 2و3، سال 1344، ص 105
17. مجله اخبار امری، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، شماره 4، سال 1344، ، ص183
18. پرونده به کلاسه 1191- جزوه دان 44-3 به تاریخ 10/12/1347
19. اعضاي باند مافياي بهائي عبارت بودند از: حبيب ثابت، هژبر يزداني سنگسري، عبدالحسين تسليمي ( پدر منوچهر تسليمي وزير بازرگاني دولت هويدا )، ايرج ثابت، مهدي ورقا، شعاع الله علايي، عزت الله عزيزي، رياض قديمي، روح الله فتح اعظم، جلال صحيحي، موسي مستقيم، مسعود خمسي، منوهر قائم مقامي، عبدالكريم ايادي، عطاالله مقربي، فتح الله فردوسي و عنايت الله عزيزي.
20. برای مثال می توان به داوود معنوی یهودی بهائی شده، پرویز خسروانی و ... اشاره نمود. برای کسب اطلاعات بیشتر ر.ک به بهائیان در عصر پهلوی نوشته احمد الهیاری، ظهور وسقوط سلطنت پهلوی خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، زنان دربار به روایت اسناد ساواک: اشرف پهلوی، پرویز خسروانی به روای اسناد ساواک و ... .
21. لايحه ثبت اراضي موات اطراف شهر تهران مصوب مجلسین سنا و شورای ملی مورخ 24/4/1334
بهائيان مظهر بهائيت
کوتاه و خواندنی
عباس افندی معروف به عبد البهاء دومین سرکرده بهائیت (سند خیانت عبد البهاء به بهاء الله)
بهائیت در ایران : در جامعه مسلمان ها، هر کس در رعایت حجاب و یا خلوت با اجنبی کوتاهی نماید مورد اعتراض و بازخواست افکار عمومی (و نه تشکیلاتی) واقع شده و با او برخورد میشود و در جامعه بهائی هر کس بیحجاب تر باشد به اصطلاح باکلاس تر و بافرهنگ جلوه میکند و هر کس برای ایجاد ارتباط با اجنبی راحت تر و در واقع گستاخ تر باشد امروزی تر و در تشکیلات از عزت و احترام بیشتری برخوردار خواهد بود. من در مقایسه این دو جامعه وقتی به اعمال و رفتار بعضی از مسلمانان…، خصوصاً…به خلافکاران و معصیتکاران، فکر میکردم، میدیدم آنها کسانی هستند که تربیت مذهبی نشدهاند و از احکام و دستورات اسلام سرپیچی کردهاند… اما در بهائیان اگر اعمال خلافی سر میزند برای این است که هیچ گونه مانع شرعی ندارند. در واقع اسلام را نمیشود در اعمال مسلمانان جستجو کرد ولی بهائیت را در اعمال بهائیان میتوان یافت؛
آئینی که اصل وحدت عالم انسانی را با تعابیری غیر انسانی پیوند میزند
نوشته شده توسطآئینی که اصل وحدت عالم انسانی را با تعابیری غیر انسانی پیوند میزند
وحدت در نگاه بهائیت
وحدت مقوله ای خوش خط و خال است که در برخورد اول هر انسان دوستی را جذب خود کرده است و هر شخصی که در پی برقراری صلح و عدالت جهانی باشد به تبع آن باید در جهت وحدت قدم گذارد اما گاهی اوقات این واژه نیز دست خوش فرقه سازان و مدعیان دروغین قرار گرفته است و از وحدت استفاده های ابزاری برده اند . نمونه ای از این سوء استفاده ها را ما می توانیم در فرقه ضاله بهائیت مشاهده نمائیم . و آنچه در این پست می آید ابتدا وحدت حقیقی می باشد که مورد توجه اسلام بوده و سپس به نمونه ای از مصداق بارز وحدت عالم انسانی در بهائیت خواهیم پرداخت .
الف ) وحدت عالم انسانی در قرآن کریم
یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساء
هان ای مردم! از خداوندی که شما را از یک نفس آفرید و از آن نفس، همسرش را خلق کرد و از آن دو، زنان و مردان را در زمین بپراکند، بترسید.
در این آیه ی شریفه، آشکارا آمده است که همه ی مردم از یک نسل اند و نژادپرستی عقیده ای شیطانی است. در آیه دیگر چنین می خوانیم:
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ
هان ای مردم! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را شعبه ها و قبیله ها قرار دادیم تا یک دیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست.
پیامبر خدا هم در ماجرای فتح مکه چنین فرمود:
ُ إِنَّ اللَّهَ أَذْهَبَ نَخْوَةَ الْعَرَبِ وَ تَکَبُّرَهَا بِآبَائِهَا وَ کُلُّکُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ وَ أَکْرَمُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ
همانا خداوند نخوت عرب و تکبر او را نسبت به پدرانش از میان برد و همگی شما از آدم اید و آدم هم از خاک است.
ب ) اما برداشت بهائیت از وحدت عالم انسانی
روی اول سکه در بهائیت ، شعار بی عمل :
همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار
عاشروا مع الأدیان بالروح و الریحان
روی دوم سکه در بهائیت : اهانت به سیاهان آفریقا
یکی از مصداق های وحدت عالم انسانی، دیدگاه نژادپرستانه ی بهائیت است که برخلاف شعار فریبنده و ادعای دروغین وحدت عالم انسانی، حکایت از وجود این منظر پلید و غیر انسانی در عقاید بهائیت دارد.
در اوائل قرن بیستم، جناب عبدالبهاء در سخنرانی خود، برای خودشیرینی یا هر هدف دیگری که داشته، در مقام تعریف و تمجید از سیاهان آمریکایی و مقایسه ی آنان با سیاهان آفریقایی، چنین افاضه می کند:
مثلا چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند آنان متمدن و با هوش و با فرهنگ (خطابات ، ص 119) .
آری سردمدار وحدت عالم انسانی در بهائیت سیاهان آفریقایی را گاوهایی در صورت انسان نامیده است. این است وحدت عالم انسانی؟ و باید با یک کلام به این کلام پاسخ داد : جناب عبدالبهاء دست مریزاد!
کوتاه و خواندنی :
بهائیت در ایران : یکی از تعالیم و آموزه های بهائیت که مورد توجه مبلغین بهائی و ابزاری در راستای تبلیغ و گرایش افراد به بهائیت بشمار می رود مسأله الفت در دین است . عبدالبهاء در تعالیم 12 گانه خود گفته است که دین باید سبب الفت و محبت در دین باشد تا اینجا همه چیز بسیار خوب است . کسی نافع آن نیست اما در این اختصار توجه می کنیم به یکی از شیوه های گفتاری حسینعلی نوری نسبت به پذیرش این تعلیم در بهائیت :
حسينعلي بهاء (مؤسس بهائيت) در الواح و آثار خويش صراحتاً و به كرات به شيعيان توهين و حمله كرده است مئسس فرقه بهائیت در كتاب اشراقات، از شیعه با تعابيري چون " شيعه شنيعه" و "پست ترين حزب و امت" ياد كرده و علماي تشيع را (به دليل نپذيرفتن ادعاي باب و بهاء) با تعبير " فراعنه و جبابره" و" پراكندگان اوهام" در بين مردم مورد طعن و لعن قرار داده است از زبان او در كتاب مائده آسمانيآمده است: " بگو اي مردم، اگر به نور ايمان فائز نميشويد، از ظلمت حزب شيعه خود را خارج نماييد لعمرالله اعمال [آنها] غيراعمال رسول و همچنين اقوال 000 " ، و نيز: " به خدا قسم ، حزب شيعه از مشركين از قلم اعلي در صحيفه حمرا مذكور " است!
به نظر شما کاربر گرامی از این سخنان الفت و محبت دریافت می شود؟
بهائیت در ایران : عبدالبها در نامه اش به عمه خانم عزیه ، بعد از مقدار زیادی مقدمه چینی سر انجام به زبان کنایه ،عمویش ازل را درباره فرزندانش که پدر را رها کرده و به نزد میرزا حسینعلی رفته اتد مورد نقد قرار می دهدو می گوید نفوسی که خود نیاز به مربی دارند چگونه توانند مربی دیگران باشندو مریض کی تواند طبیب گردد و ناتوان هر گزپزشک توانا نشود...
عزیه خانم بلا فاصله می گوید کنایه تو را فهمیدم و مطلبی را که مقصودت بود دانستم و اکنون با اینکه راضی نبودم این مطالب را فاش کنم اماچون تو خواستی و دست تعدی گشودی نا گزیر هستم تعرض تورا پاسخ گویم اما از نقد ادبی عبارات مستهجن تو می گذرم چون از این کار خسته ام و تنفر دارم لذا به اصل مطلب می پردازم...
" مطلبی را که مقصودت بود دانستم و آن این است کسی که نتواند عیال و اطفال خود راتربیت نماید چگونه مربی عوالم آفاق و انفس تواند شد؟!
اولا می گویم عبارتی را که خدای متعال از زبان حبیبش خبر داده :من اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم
چون خود مبادرت بر بی ادبی و جسارت کردی می گویم:
اگر در وجود خود شخص عیب و منقصتی باشد دفع و رفع او لازم تر است تا کسی که به او انتساب دارد..."
عزیه آنگاه از بیماری های جسمانی برادر ش بها ءاله پرده بر می دارد . همچون رعشه دست و باد فتق که همواره با او بوده است ومی گوید اگر میرزا نفس مسیحایی داشته به قول تو اول باید خوش را معالجه می کرده بعد به مداوای دیگران اقدام می نموده است!!
وقتی این دو مرض را نتوانسته از خود مداوا کندچگونه تواند امراض مزمنه نفسانیه مردم را مداوا کند؟!
او سالها بیماری فتق داشت و بادست مرتعش در انظار حاضر می شددر حالیکه مظاهرظهور باید از هر عیب و نقص ظاهری و باطنی مبرا باشند .هرگز کرم شبتاب نباید برخورشید خرده بگیرد و سراب را نسزد که آب را نقد کند که اگر چنین کند بر رسوائی خود افزوده است...:
در کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیک هم تصریح به این مطلب شده است.
این دو مرض را نتوانستند دفع و رفع کنندپس چگونه توانند امراض مزمنه نفسانیه عباد را مداوا کنند؟
طبیب یداوی الناس و هو علیل !
سال های سال جمال قدم و ملیک وجود(!) با بدن مفتوق و با ید مرتعش بسر بردندو حال آنکه به دلایل عقلیه و نقلیه ثابت می شود که شخص نبی و وصی که کظهر تامه حق و آیه الله است باید از تمام معایب و نقائص صوری و معنوی عری و بری باشد.
قدح کرم شبتاب بر طلعت آفتاب و ذم سراب بر آب از شرف خود کاستن و رسوائی خویش خواستن است..." ص 37 و 38
و باز این مقوله را تفصیل نداده و تنبیه برادر زاده را بیش از این روا نمی دارد...