مقالات بهائیت (3597)
مصوبه ای برای باز کردن دست رژیم پهلوی که لغو شد
بهائیت در ایران : یکی از اهداف رژیم ستمشاهی در راهبرد مقابله با اسلام ، که با دسیسه آمریکا انجام میشد این بود که غیر مسلمانان، و مخصوصاً بهائیان را بدون هرگونه منع قانونی بر پستهای حساس کشور بگمارد، بطوری که آنها بتوانند نماینده مجلس ، استاندار ، فرماندار یا بخشدار و یا شهردار و یا حتی جزء اعضای انجمن شهر و روستا، یا رئیس انجمن گردند. البته اینکار عملا در سطح وزراء و مدیران کل در ندت زمان حکومت پهلوی اول و دوم انجام شده بود، ولی هدف این بود که در شطح استانها شهرستانها و حتی شهرها هم زمام امور را به دست غیر مسلمانان اداره شود ، برهمین اساس در تاریخ ۱۳۴۱/۷/۱۴ شمسی، رژیم، لایحهای را تحت عنوان مجلس سنا توسط دولت اسداللهعلم ارائه شد که ماهیّت این تصویب نامه این بود که در قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، سه موضوع که قبلا وجود داشت حذف گردد ،اول: قید ذکوریت (مرد بودن). دوم: مسلمان بودن. سوم: سوگند به کتاب آسمانی بجای سوگند به قرآن برای برای پذیرش پستهای مدیریتی [۱]
خطیب بزرگ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی (قدس سرّه) مینویسد: «هدف آن بود که با اجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، فرقهی ضالّه بهائی را بطور قانونی بر سرکار آورند، و از آن به بعد به تدریج فعّالیت رسمی آنها برای تصرّف تمام اهرمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود، زیرا بنا بر تصویبنامه، آنان با مسلمانان ایرانی هیچگونه فرقی نداشتند، ثانیا سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به کتاب آسمانی شده بود، این معنی راه را برای غیر مسلمانان باز میکرد تا یهود و نصاری به کتابهای آسمانی خود سوگند یاد کنند، و بهائیان بگویند کتابهای آسمانی ما (ایقان) است، و به آن سوگند یاد میکنیم. و به جای قید ذکوریت کلمهی باسواد گذاشته بودند که اعم از زن و مرد است، تا راه را برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان- که در آن وقت معلوم بود چه زنانی منظور بودند- باز کنند».[۲] رژیم پهلوی از روی کار آوردن زنان دو هدف را دنبال می کرد: اول: رواج بی حجابی و بی عفتی، دوم: نشان دادن چهرهای طرفدار حقوق زنان از خود. حکومت میخواست با وارد کردن زنان به صحنههای اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند. البته زنان مسلمان دارای محدودیت بیشتری بودند؛ از جمله قوانین سختگیرانه به بانوان مسلمان را میتوان به ممنوع بودن چادر برای دانش آموزان و دانشجویان، محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می کنند، از دسترسی به مقامها و موقعیتها و همچنین از تشویق، ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی، ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوسهای شرکت واحد، ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها، ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاههای شرکتهای تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزش فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان، ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر، به کتابخانهها، محرومیت از شرکت در هر گونه مجامع عمومی).
علماء و مراجع وقت در رأسشان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) متوجّه خطر شدند، از هر سو با تلگرافها، اعلامیهها، و نامهها و سخنرانیها، اعتراض خود را اعلام نموند، نزدیک بود شورشی عمومی در همهی شهرهای ایران بر ضد رژیم پدید آید.[۳]
سرانجام، رژیم و دولت اسدالله علم در تنگنا قرار گرفت و مجبور به لغو تصویبنامه مذکور شد، و در تاریخ ۱۳۴۱/۹/۷ شبانه در جلسه خود، آن را غیر قابل اجرا دانست. ولی رهبر بزرگ حضرت امام خمینی (قدس سرّه) این را کافی ندانست و فرمود: باید این موضوع از طرف دولت در جرائد رسمی کشور اعلام و منتشر گردد. دولت برای خاموش نمودن احساسات پاک دینی مردم ناگزیر شد به این پیشنهاد نیز تن دهد، از این رو به دستور دولت روزنامههای عصر تهران در روز ۱۳۴۱/۹/۱۰ شمسی با تیتر درشت نوشتند: «تصویب نامه مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۴ قابل اجرا نخواهد بود».[۴]
پینوشت:
[۱]. شرح کامل این تصویب نامه در کیهان مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۶ نوشته شده است.
[۲]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، ص۲۳۵،۲۳۶.
[۳]. برای اطلاع از این نامهها و اعتراضها به کتاب نهضت روحانیون ایران، تألیف استاد علی دوانی، ج۱و۲ مراجعه شود.
[۴]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۸۷و۱۹۱.
پدر و پسری که در بقاء و گسترش بهائیت نقشی فراموش نشدنی داشتنند
نوشته شده توسطپدر و پسری که در بقاء و گسترش بهائیت نقشی فراموش نشدنی داشتنند
بهائیت در ایران : بعد از وقوع کودتای سوم اسفند 1299 و تصدی مقام نخست وزیری توسط سید ضیاءالدین طباطبایی؛ در کابینهی دولت کودتا یکی از سران درجهی اول بهائی به نام «موقرالدوله» از خویشان علیمحمد باب، وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت شد.
بهائیت در ایران :بازخوانی تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که فرقهی بهائیت در برهههای زمانی مختلف در ایران نقش منفی و مخربی ایفا کرده است. پیدایش این فرقه خود موضوع مفصلی برای پژوهشهای تاریخ معاصر میباشد؛ با این حال از همان بدو پیدایش، این گروه سیاسی در شکل و شمایل یک فرقهی به ظاهر مذهبی، در خدمت منافع بیگانگان روس، انگلیس و آمریکا قرار گرفت .
در رزوگار سلطنت پهلویها، به ویژه پهلوی دوم، به علت مساعد شدن شرایط، حضور بهائیان در صحنههای اجتماعی، به خصوص سیاسی و اقتصادی گستردهتر شد؛ زیرا سیاستها و برنامههای ضددینی دستگاه حاکمه، مطابق میل و هدف بهائیان واقع گشت. بدینترتیب مقابلهی آنان با دولت از میان رفت و برعکس نوعی سازش و همکاری با آن به وجود آمد. این همکاری در روند افزایش تعداد نفوس بهائیان تأثیر گذارد. افزایش بیرویهی تعداد بهائیان به دنبال برنامهریزیها و سازماندهیهای جهانی شوقی افندی- جانشین عباس افندی (عبدالبهاء) و رهبر بهائیان همزمان با حکومت پهلوی- سرعت بیشتری به خود گرفت؛ چنانکه که در اوایل سدهی بیستم میلادی تعداد بهائیان در جهان، نزدیک به ده هزار نفر گزارش میشد.
با این وجود بر اساس اسناد میتوان اظهار داشت که افزایش جمعیت بهائیان و به تبع آن گسترش نفوذ آنان در دستگاه دولتی، به طور عمده از دههی 1330 آغاز شد. در سالهای 1326- 1320 ش محفل ملی بهائیان ایران برنامهی خود را برای گسترش بهائیت به مرحلهی اجرا گذارد و شدت تبلیغات و فعالیت ایشان، اعتراض شدید علما و روحانیون و سایر مردم را برانگیخت. پس از ابراز نارضایتیهای شدید از طرف مردم مسلمان، حکومت پهلوی ناگزیر، به محدود کردن فعالیت بهائیان شد. با این وجود عناصر بهائی به خصوص بعد از نهضت 15 خرداد 1342 در بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور حضور فعال یافتند و با تضعیف قدرت روحانیت به عنوان یک نهاد «ملی» توسط دستگاه دولتی، زمینهی حضور روشنفکران و کارگزاران غیردینی، از جمله بهائیان فراهم شد. این تغییرات بهگونهای صورت گرفت که بخش بزرگی از نیروی دولت در اختیار بهائیان قرار میگرفت و طمع ایجاد مرکزیت این فرقه در ایران، به گونهای که مورد نظر رهبرانشان بود، بیشتر میشد. اما پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، جرقهای بود که سبب متزلزل شدن این فرقه متمرکز و قوی گردید. پس از انقلاب بسیاری از بهائیان همراه با اربابانشان به خارج گریختند، عدهای نیز سرکوب شدند و برخی هم به دین اسلام گرویدند. در این نوشتار تلاش داریم گوشههایی از عملکردهای بهائیان را از جنبههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، بررسی کنیم.
1) تجدید حیات سیاسی و اجتماعی بهائیان در دوران رضاخان
بعد از وقوع کودتای سوم اسفند 1299 و تصدی مقام نخست وزیری توسط سید ضیاءالدین طباطبایی؛ در کابینهی دولت کودتا یکی از سران درجهی اول بهائی به نام «موقرالدوله» از خویشان علیمحمد باب، وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت شد. این مقام به پاس خدمات بهائیان در پیروزی کودتا به ایشان اعطا شد. این انتصاب شروعی طوفانی برای بهائیت جهت اعمال نفوذ در ساختار سیاسی ایران بود. از اینرو بهائیان آغاز حکومت پهلوی را شروع عصر جدیدی در عرصهی تبلیغات و فعالیت خود میدانند. واقعیت این است که بهائیگری با تسامح نسبی رژیم پهلوی روبهرو شد و در اثر این تسامح بیش از پیش در ایران جا گرفت . در این زمان بهائیان که نظر مساعد رضاشاه را به خود احساس کردند، اقدام به تأسیس تشکیلات و محافل رسمی نمودند. این امر علاوه بر گسترش تبلیغ بهائیگری به توسعهی نفوذ آنان در دستگاه دولتی نیز کمک کرد. تأسیس محفل ملی روحانی بهائیان ایران (1300 ش) و انجمن شور روحانی (1306 ش) نمونهای از اولین تشکیلات رسمی بهائیان در ایران بود. رضاشاه اساساً نسبت به بهائیان خوشبین بود؛ او به دلیل دهنکجی به علما و تحت فشار قرار دادن آنان توجه خاصی، به افراد فرقهی مذکور داشت. سرلشکر شعاعالله علائی از اعاظم بهائیان تهران که در زمان مؤتمنالملک کارمند وزارت گمرک و انحصارات بود، توسط رضاشاه مأمور ادارهی مالیه و سپس مأمور ادارهی محاسبات قزاقی شد . همچنین یکی از افسران معروف بهائی «سرگرد منیعی» را به عنوان آجودان مخصوص فرزند خود، (ولیعهد) انتخاب کرد. این مسئله خود حاکی از اعتماد و اطمینان شخص شاه به بهائیان و میزان نفوذ آنان در دستگاه دولتی میباشد. از طرف دیگر چون بهائیان، دستگاه حاکمه را مورد اعتماد تشخیص دادند، در صدد کسب اقتدار برای خود از طریق به رسمیت شناساندن آیین خود برآمدند و تلاش کردند به طور رسمی در شناسنامههای خود مذهب بهائی را قید کنند. البته در این دوره تبلیغات بهائیگری صرفاً از طریق ترویج احکام و عقاید بهائیگری نبود، بلکه آنان تلاش میکردند با انجام خدماتی در زمینههای مختلف جامعه، پیروانی برای خود بیابند که یک نمونه از این خدمات آموزش و پرورش بود. در تعقیب این اهداف اهل بهاء مدارس زیادی در سراسر کشور تأسیس کردند. مربیان و معلمان این مدارس غالباً از نفوس بهائی بود. منیره خانم ایادی مدرسهی «تأییدیه و دوشیزگان وطن» را بنیاد نمود.
مدرسهی «تربیت بنین» و «تربیت بنات» در تهران، «وحدت بشر» در کاشان، «تأییدیه مؤهبت» در همدان و مؤسساتی مانند اینها در بارفروش (بابل) قزوین به وجود آوردند. رضاخان نیز بهائیت را ابزار مناسبی برای سرکوبی نهادهای دینی و روحانیت میدانست و به همین دلیل در تقویت آنان میکوشید. بهائیان نیز سعی داشتند از طریق تأسیس مراکز و مجامع رسمی تبلیغاتی در تهران و شهرستانها، ابعاد وسیعی به نفوس خود بخشند. با اینحال روز به روز جامعه مذهبی ایران و به ویژه روحانیت شیعه به شدت مقابل اعمال نفوذ بهاییت ایستادگی می کرد و عالمان دینی به طور شفاهی و مکتوب مردم را نسبت به خطر این فرقه ضاله روشنگری می نموند.
2) سلطنت محمدرضاشاه و جولان بهائیان در ساختارهای سیاسی و اجتماعی
از آینجاییکه بهائیها هیچ نوع وابستگی به ایران نداشتند، آنان از همان ابتدا به قصد خدمت به دول بیگانه پدید آمدند و همواره در بحرانها و آشوبهایی که در کشور رخ میداد، سران بهائی، با دسیسههای اربابان انگلیسی- آمریکایی و اسرائیلی خود با عنوان بانیان توطئه شناخته میشدند. فعالیتهای سپهبد پرویز خسروانی، یک نمونه از اینها بود. فردوست میگوید: «بهائیهایی که من دیدم واقعاً احساس ایرانیت نداشتند و این کاملاً محسوس بود و طبعاً این افراد جاسوسهای بالفطره بودند». حکومت پهلوی نیز هیچگونه محدودیتی برای آنها ایجاد نمیکرد؛ زیرا اساساً برنامههای بهائیها در پیشبرد اهداف حکومت خود میدید و معتقد بود که بهائیها را علیه او توطئه نمیکنند فردوست میگوید: «زمانی که سپهبد پرویز خسروانی ورزشکاران را به خیابانها ریخت (28 مرداد 1332) و علیه مصدق و به نفع شاه شعار دادند، موضوع را به محمدرضا گفتم، پاسخ داد بی اشکال است حالا که به نفع من عمل میکنند».
شخص محمدرضا شاه وجود بهائیها را در مشاغل و مناصب مهم دولتی، حساس و مفید تلقی میکرد. در این دوره بهائیها به طرز عجیبی در دستگاه دولتی و دربار نفوذ یافتند، این امر به چند دلیل بود: 1ـ نظر مساعد شاه به آنان؛ 2ـ وجود چهرههای باسواد و تحصیلکردهی غربی در میان بهائیها؛ 3ـ وجود افکار و عقاید تجددخواهانه و دنیاگرایانه در میان آنان؛ 4ـ داشتن روحیهی جهانوطنی و عدم تعلق خاطر به سرزمین خاص؛ 5ـ و از همه مهمتر ارتباط قوی و پیچیدهی بهائیها با دول استعماری و صهیونیسم.
البته لازم به ذکر است که نفوذ قوی شبکهی بهائیت در دستگاه دولتی صرفاً به دلیل حمایت دولت از آنان نبود، بلکه بیشتر ارتباط تنگاتنگ آنان با سازمانهای جاسوسی دول استعماری، عامل عمدهی تقویت و دوام بهائیها بود، به عنوان نمونه عبدالحسین نعیمی از مأموران قدیمی اینتلیجنس سرویس و از کارگزاران اصلی بهائیت بود. او در سالهای 1320- 1324 رئیس کمیتهی [شبکه] محرمانهی سفارت انگلیس در تهران بود. در دورهی صدارت اسدالله علم، به ویژه پس از سرکوب نهضت 15 خرداد 1342، بهائیت در ایران جانی تازه یافت. از واکنش بهائیان در قیام 15 خرداد اطلاع چندانی در دست نیست، اما برخی از قراین و اسناد، حاکی از همدلی و همراهی فرقهی بهائیت با دولت اسدالله علم در سرکوب تظاهرکنندگان و مخالفان دولت بود و این اقدام علم را به نوعی انتقام از مسلمین تلقی میکردند. روابط نزدیک و همکاری قوی اسدالله علم با بهائیها، سبب شد که در برخی از محافل سیاسی و مجالس، وی و معاونش محمد باهری را به بهائیت منتسب کنند.
دورهی نخستوزیری طولانی هویدا، اوج گسترش بهائیگری در ایران و نهایت نفوذ آنان در مراکز دولتی بود. هویدا بهائی بودن خود را انکار میکرد و در برابر سؤال یکی از زنانی که در هیئت حاکمه جایگاهی داشت و از او پرسیده بود که آیا راست است که شما بهائی هستید؟ پاسخ داده بود: من اساساً لائیک هستم و به هیچ دین و مذهبی اعتقاد ندارم، مادر من خانم مقدسهای بود که قرآن خواندن او ترک نمیشد، پدر من هر مذهبی داشت به خودش مربوط بود، اما من نه مسلمانم، نه بهائی و نه پیرو هیچ مذهب دیگری، من لائیک هستم و حداکثر پراگماتیست». اما عملکرد او در موقعیتهای مختلفی که متصدی امور شد، در تشکیل حلقهی افراد بهائی به گرد خود، یکی از دلایل محکمی بود که مسلک بهائی او را برملا کرد.
در بررسی پروندهی ننگین بهائیت در این دوره آنچه قابل ملاحظه است، همکاری دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ساواک با عناصر ذینفوذ بهائی بود. زمانیکه فرخرو پارسا، وزیر آموزش و پرورش در کابینهی هویدا بود، با همکاری مأموران ساواک، چندین مورد به مدارس دخترانه هجوم بردند و چادر و روسری آنان را برداشته و هتک حرمت کردند. در سالهای آخر رژیم که بهائیان به بالاترین حد خود رسیده بودند، اعتراضات و مخالفتهای مردم نیز علیه دستگاه حاکمه و عناصر بهائیت اوج گرفته بود. مردم مسلمان ایران، در شهرستانهای مختلف گورستانهای بهائیها را آتش میزدند. متعاقب این اعمال، بهائیها با همدستی سران خود در ساواک، به مقابله با مبارزان و مخالفان پرداختند. آنان جهت تحریک احساسات مذهبی مردم مسلمان اعلامیههای تند و جعلی منتشر میکردند و ساواک نیز در اینباره با آنان همکاری میکرد. چنانکه در سال 1354 از سوی ادارهی کل سوم ساواک، پرویز ثابتی، تقاضای چاپ چهار هزار برگ اعلامیه به زبان عربی مبنی بر بهائی شدن آیتالله خمینی، صادر گردید و دستور داده شد پس از تهیه و چاپ، اعلامیههای مذکور را به طریق مقتضی، بین ایرانیان مقیم کشورهای عربی نیز توزیع کنند. اساساً هدف بهائیان و همکاری ساواک با آنان در این برهه از زمان، مخدوش کردن احساسات مذهبی مردم و ایجاد آشوب و بحران در جهت حفظ منافع خود بود. اما پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تمام امیدهای آنان و کارگردانانشان را ناتمام گزارد. بدین ترتیب، چون دیگر فضایی برای غارتگری خود ندیدند، ناگزیر راه فرار را انتخاب کردند و با ثروتهای کلان خویش، نزد اربابان قدیمی خود برگشتند. از سوی دیگر برخی از آنها سالها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تبلیغات خود را پنهانی ادامه دادند و حتی ارتباط قوی و مخفیانهی خود را با اسرائیل نیز حفظ کردند. غالب بهائیانی که از ایران فرار کردند، به آمریکا گریختند، این نیز به دلیل حمایتهایی بود که بهائیگری بیش از یک قرن با تکیه بر آن توانسته بود اهداف و عملکردهای خود را پیش ببرد. پس از این نیز، با تکیه بر حمایتهای ایالات متحدهی آمریکا، بهائیگری به سازمانی بسیار متنفذ، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی، بدل شد. مرکز بهائیان جهان در آوریل 1985 م تعداد اعضای این فرقه در کل قارهی آمریکا را 857 هزار نفر اعلام کرده است.[xvi] بخش مهمی از این گروه، بهائیان ایرانی مهاجر، در سالهای پس از انقلاب اسلامی هستند و بخشی بهائیان ایرانی که در طول یکصد سال اخیر به تدریج به ایالات متحده و سایر کشورهای قارهی آمریکا مهاجرت کردهاند، میباشند. صرفنظر از جمعیت کثیر بهائیان آمریکا، به نفوذ این فرقه در نهادهای دانشگاهی و پژوهشی ایالات متحدهی آمریکا که به حاکمیت ایشان بر حوزهی مطالعات ایرانی در ایالات متحدهی آمریکا انجامیده است نیز باید توجه کرد؛ که البته باتوجه به وضعیت حساس ایران و تحولات سیاسی و امنیتی منطقه ، انجام پژوهشی مستقل در این خصوص ضروری به نظر می رسد. /
جریان شیرازی ها با کارکرد وهابیت ، بهائیت
بهائیت در ایران برداشت شده از فرقه پژوهی: حاشیه این هفته طی گفت و گو با دکتر سید هادی سید افقهی - تحلیلگر مسائل خاورمیانه و جهان عرب - و حجت الاسلام کاشانی -کارشناس امور دینی-، ابعاد و زوایای تشیع انگلیسی را مورد بررسی قرار داد.آنچه باید بدقت مورد توجه قرار گیرد کارکرد بهائیت و وهابیت در حدود 170 سال پیش و مقابله آنها با قدرت مرجعیت در جامعه و فضای بشدت مذهبی آنروز ها و کارکردی که جریان پیر استعمار برای تشیع انگلیسی در فضای امروز برنامه ریزی کرده است . میباشد . تجربه تاریخی وهابیت و بهائیت برای آشکار شدن زوایای پنهان تلاش استعمار گران شفاف کننده اهداف شوم آنها میباشد .
در ابتدای این برنامه، دکتر سید هادی سید افقهی در خصوص تاریخچه پیدایش تشیع انگلیسی گفت: در حدود چهل سال پیش و قبل از اینکه این جریان از عراق به کویت و از آنجا به ایران مهاجرت کنند، شاهد یک سری ویژگی های انحرافی در زیر پوست این جریان بودیم. البته این جریان هیچ گاه، ظهور و بروز اخیر را نداشته چرا كه در حال حاضر آنها دارای ۱۷ شبکه ماهواره ای، فعالیت گسترده در فضای سایبر و مجازی و همچنین نفوذ موذیانه در برخی هیات های بزرگ شهر تهران و برخی مراکز استان ها دارند.
وی افزود: از سوی دیگر با توجه به تذکرات و هشدارهای مقام معظم رهبری در مورد خطرات این جریان و مسئله اسلام آمریکایی که امام خمینی(ره) از آن نام می بردند و امروز به دو بخش تشیع لندنی یا انگلیسی و تسنن آمریکایی تقسیم شده، خلاء پژوهش و تحقیق در این زمینه احساس شد.
این كارشناس مسائل جهان اسلام در ادامه اظهار داشت: کاری که ما انجام دادیم در واقع پیش درآمدی است که باید ابعاد تاریخی و فرهنگی و دینی آن توسط فضلای حوزه علمیه و متخصصانی که نسبت به این فرق آگاهی دارند برای نسل جوان تبیین شود و استدلال های علمی و تاریخی بدون حب و بغض و اهانت در برابر این جریان خطرناک ارائه گردد و مشخص شود که مستندات و نقاط تکیه این جریان چیست و پاسخی درخور به آن داده شود. کار تحقیقی ما نیز در اجابت بیانات مقام معظم رهبری و روشنگری در این رابطه انجام شد.
جریانی هم ارز با وهابیت، بهائیت
سیدافقهی در رابطه با چرایی اطلاق "تشیع انگلیسی" به این جریان گفت: اولا به لحاظ اینکه مرکزیت رسانه ای و فعالیت های تبلیغی و تخریبی این جریان در لندن قرار دارد؛ به آنها تشیع انگلیسی گفته می شود و مصداق دیگر آن این است که استعمار پیر انگلستان تخصص خاصی در ایجاد این فرقه ها و جریاناتی همچون فرقه های، وهابیت، بابیت و بهائیت دارد.
وی در ادامه بحث اهداف راهبردی تشیع انگلیسی را به هشت دسته تقسیم كرد و گفت: جریان معروف به "شیرازی ها" در واقع منظومه ای است با محوریت مرجع خودخوانده سیدصادق شیرازی و روحانی نمای دیگری به نام حسن اللهیاری از آمریکا که مکمل هم هستند و هیچ مرجعی غیر خود را قبول ندشته و هر که برخلاف تفكر آنها باشد را تکفیر می کنند.
وی در ادامه با اشاره به راهبرد تضعیف جریان مرجعیت انقلابی در حوزه های ایران، عراق، لبنان، افغانستان و... از سوی استكبارگران گفت: تشیع انگلیسی هر شخصیت اهل فضل و روحانی که در راستای مبارزه با استکبار جهانی و ترویج مفاهیم انقلاب اسلامی حرکت کند را هدف بی رحمانه تهمت ها و ناسزاها قرار می دهد.
تضعیف جایگاه ولایت فقیه در تیررس جریان شیرازی ها است
سیدافقهی، مقابله و ضدیت با جریان انقلاب اسلامی ایران را سومین راهبرد جریان مرموز شیرازی ها دانست و گفت: تضعیف جایگاه ولایت فقیه همواره در تیررس جریان شیرازی ها بوده است.
وی افزود: برادر سیدصادق شیرازی با نام مجتبی در لندن صاحب حوزه علمیه و شبکه فدک می باشد و از این طریق هر بی حرمتی که می تواند را بر زبان می آورد و تحت پوشش مرجعیت خودساخته به شخصیت های دینی و انقلابی مثل سید حسن نصرالله، شیخ عیسی قاسم مرجع شیعیان بحرین، علامه شهید سیدمحمدباقر صدر، مرحوم بهجت، آیت الله سیستانی، آیت الله مکارم شیرازی و ... ناسزا می گویند و هیچ حرمت و حدود اخلاقی را رعایت نمی کنند.
این كارشناس مسائل جهان اسلام تخریب وجهه اسلام در جهان را هدف دیگر این گروه عنوان كرد و افزود: یكی دیگر از راهبردهای جریان مرموز شیرازی ها، ترسیم چهره خشن، خونین وافراطی از تشیع است.
دكتر سید هادی سیدافقهی افزود: این راهبرد خطرناك در حالی پیگیری می شود كه تشیع، مذهبی استدلالی، فقهی و اخلاقی است و آنها درصدد هستند تا با رواج بدعت هایی همچون قمه زنی، راه رفتن روی خار، رفتن زیر سم اسب و ... چهره ای خشن از آن ترسیم كرده و فلسفه نهضت سیدالشهدا(ع) را در این آئین های غلط و افراطی خلاصه کنند.
وی تشدید اختلافات مذهبی میان تشیع و تسنن را هدف دیگر این جریان توصیف كرد و گفت: امروز شیعه و سنی به دست داعش سربریده می شوند اما اینها هیچ گاه متعرض آن نمی شوند ولی مرتب به نمادهای برادران اهل سنت حمله و اهانت می کنند و حتی از نسبت های ناروا به همسران پیامبر(ص) نیز فروگذار نمی کنند.
بازی جریان تشیع انگلیسی در پازل "تفرقه بیانداز و حکومت کن"
دكتر سیدافقهی راهبرد دیگر جران شیرازی ها را حرکت در راستای اهداف استکبار جهانی خصوصا استعمار پیر انگلیس مبنی بر سیاست قدیمی " تفرقه بیانداز و حکومت کن" عنوان كرد.
وی در رابطه با فعالیت های این جریان مرموز در داخل کشور گفت: آنها در بعضی مكان ها، حضور علنی دارند؛ مثل منزل سیدصادق شیرازی در قم که جلسات و شبکه مخصوص به خود به نام مرجعیت را دارد و در مناسبت های مختلف سخنرانی و مباحث فقهی خود را مطرح می کند و بد نیست که این موارد از سوی متخصصین فقه، مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا عمق فقهی این مرجع خودخوانده نمایان شود.
سیدافقهی با بیان اینكه روش آنها ورود به سیاست در پوشش مذهب است، افزود: در برخی استان ها نیز، در قالب كمك به حسینیه ها و تشکل های مذهبی سعی دارند در پوشش مجلس عزاداری امام حسین(ع) و اهل بیت خود را وارث حقیقی قیام سیدالشهدا و مدافع حقیقی اهل بیت معرفی نمایند و دیگران را منحرف می خوانند و دقیقا همان روشی که وهابیت نسبت به سایر مسلمانان دارند را پیاده می كنند.
جریان شیرازی به دنبال تضعیف مرجعیت است
در ادامه حجت الاسلام حامد کاشانی در گفت وگوی تلفنی با "متن، حاشیه" در مورد نفوذ این جریان در بدنه هیات های مذهبی گفت: متاسفانه این جریان مخاطبین خود را از میان قشر مذهبی و معتقد و عاشق اباعبدالله الحسین(ع) انتخاب می کند و گستره تبلیغاتی آنها معطوف به این بخش از جامعه شده است.
وی در مورد نوع فعالیت این جریان انحرافی توضیح داد: با توجه به اینکه جریان تشیع انگلیسی یک جریان سیاسی است، مبانی اعتقادی محکمی ندارد و هدف اصلی آن جدا کردن قشر مذهبی از بدنه نظام است.
این کارشناس مسائل دینی افزود: زمانی که فرقه ای مثل بهائیت در حال فعالیت است نمی تواند از میان افراد مذهبی عضوگیری کند چون یک مکتب جعلی بیرون از اسلام است. اما این جریان برای اینکه بتواند جامعه مذهبی را از بدنه نظام اسلامی جدا کند، بررسی كرده که جامعه مذهبی ما به چه چیزهایی عقیده دارد.
حجت الاسلام كاشانی در ادامه افزود: یکی از نقاط قوت شیعه ارتباط با مرجعیت است و شیعیان همواره در پی اطاعت از مراجع خود بوده اند، همانطور که در جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی به مرجعیت یک رهبر فرزانه پیروز شدند یا در واقعه تنباکو تحت مرجعیت شیرازی به پیروزی رسیدند و آنها از همین راه برای تضعیف مكتب تشیع قدم برداشته اند.
وی در ادامه گفت: این جریان سعی در ایجاد شکاف میان قشر مذهبی و مراجع نموده است. بی حرمتی ای که این جریان به مراجع تقلید و علما برجسته روا داشته تا حدی است که در طول تاریخ نمی توان به تعداد انگشتان دست برای آن نمونه پیدا کرد.
حجت الاسلام کاشانی درباره مرجعیتی که این جریان معرفی می کند گفت: مرجع در جریان شیرازی ها، پیرو عوام است و هر رفتاری در مورد عزاداری را مشروع قلمداد می کند.
وی در پاسخ به سؤالی در مورد ترویج قمه زنی از سوی این جریان مرموز گفت: مسئله قمه زنی در چند عرصه باید مورد بررسی قرار گیرد. عرصه اول حکم اولیه آن است، اینکه آیا این عمل از ابتدا یک عمل عزاداری شمرده می شده یا نه؟ که ممکن است بین نظر مراجع تقلید گذشته اختلاف نظر وجود داشته باشد، برخی آن را بدعت بدانند و برخی هم می گویند بدعت نیست.
حجت الاسلام كاشانی افزود: اما نکته حائز اهمیت این است که عامل تازه ای برای این موضوع پیدا شده و نیاز به حکم ثانویه می باشد. یعنی اگر تا صد سال پیش هم این عمل بنابر نظر برخی علما انجام می شده و با آن مخالفتی نمی شده، اما در آن زمان اینطور نبوده که این حرکات ضبط و ثبت شود و در اقصی نقاط عالم وقتی می خواهند تشیع را معرفی کنند از این تصاویر برای مخدوش كردن چهره اش استفاده کنند، عاملی که در اینجا به عنوان حکم ثانویه مطرح است، وهن مذهب است.
استاندارد دوگانه غرب در برخورد با تشیع واقعی و تشیع انگلیسی
این كارشناس مسائل مذهبی درباره استقبال استكبار از رفتارهای موهن این فرقه گفت: کشور انگلستان که همایش شیرخوارگان حسینی را ممنوع اعلام كرده و مانع برگزاری آن است و چون می داند مظلومیت شیرخوار اباعبدالله الحسین(ع) به حقانیت امام حسین(ع) و تشیع کمک می کند؛ نه تنها با رواج قمه زنی مشکلی ندارد بلکه حتی رسانه، سایت اینترنتی و شبکه های ماهواره ای در اختیار اینها قرار می دهد تا قمه زنی ترویج كنند.
در ادامه برنامه دکتر افقهی در رابطه با رویکرد تشیع انگلیسی نسبت به گروه های تروریستی و تکفیری نیز گفت: این جریان به جای تکیه بر ارزش های انسان ساز اسلام، بر روایاتی بسیار ضعیف که محل مناقشه است تاکید دارد. از سوی دیگر وقتی با گروه تروریستی مثل داعش که مظهر ظلم افراطی است مواجه می شوند، سکوت می کنند و حتی کلمه ای در جهت اعلام جهاد با آن سخن نمی گویند!
وی افزود: خود را حافظ خون سیدالشهدا می دانند اما در برابر گروههای تروریستی چون داعش که دشمن ترین دشمنان امام حسین (ع) هستند و در عراق و سوریه، مسلمانان را قتل عام می کنند و هدف خود را تخریب حرم حضرت زینب(س) و حرم امام حسین(ع) عنوان می کند هیچ موضعی نمی گیرند.
وی در تشریح نگرش این جریان نسبت به مسئله فلسطین و صهیونیسم گفت: این جریان نه تنها ضدصهیونیسم نیست بلکه در مقابل روز جهانی قدس را زیر سوال می برد. همانگونه که در مقابل "هفته وحدت"، "هفته برائت" را عنوان می کنند، "روز جهانی قدس" را نیز "روز آزادسازی سامرا" نام نهادند و به شدت مخالف مسئله فلسطین هستند. فلسطینیان را ناصبی معرفی می کنند و حمایت از مردم فلسطین را حرام می دانند.
دکتر افقهی درباره راهكارهای مقابله با جریان تشیع انگلیسی چند مورد را برشمرد:
- بیان نقاط ضعف و انحراف این جریان برای نسل جوان
- برگزاری جلسات هم اندیشی توسط مدیران رسانه
- برگزاری جلسات آگاه سازی برای مسئولین هیاتها
- تشریح و تدوین همسویی راهبردی جریان شیرازی ها با سیاست های تفرقه افکنانه استکبار جهانی
- جلوگیری از فعالیت های میدانی این جریان در عرصه کتاب، جلسات، فضای مجازی و شبکه های ماهواره
- تدوین مبانی اسلام ناب محمدی و تشیع حقیقی علوی از منابع معتبر و از طریق آیات عظام و علمای اسلام
بهائیان و فتنه 88 ( بخش پنجم )
بهائیت در ایران : در اغتشاشات سال 1388 بهائیان در تظاهرات به طور هدایت شده ای شرکت کردند و عده ای از آنها دستگیر شدند واین درحالی بود که قبلا درهیچکدام ازمشارکت های ملی به بهانه یکی از احکام تشکیلاتی خود یعنی "عدم مداخله درسیاست " شرکت نمی کردند بعد از گذشت سالها و شفاف شدن حضور بهائیان در فتنه 88 و خصوصا قائله عاشورا مرکز اسناد انقلاب اسلامی اقدام به تدوین و چاپ کتابی با عنوان "نقش بهائیت درفتنه 1388 " نمود . این کتاب حاوی اعترافات صریح متهمان بهائی از چرائی حضور آنان در این فتنه بود که جهت بهره برداری ، بخشهائی از این کتاب باز نشر داده میشود
در ادامه این مطالب بخش پنجم به پرونده یکی دیگر از فتنه گران بهائی می پردازیم
پروندۀ گروهک بهائی موسوم به ارتش جهانی رهایی
افشین حیرتیان :
س:شرح چگونگی خروج خود را از کشور به ترکیه و سپس به آمریکا با ذکر تاریخ و علت و مشاغلی که کسب نموده و محل ها و آدرس اقامت و چگونگی بازگشتتان را به طور کامل و دقیق بنویسید؟
ج:ابتدا به همراه پدر و مادر به ارومیه رفتیم و در آنجا در منزل یکی از بستگان، قاچاقچی به دنبال من آمد و مدت چند روزی را در منزل قاچاقی ماندیم. سپس همراه او به یکی از روستاهای 000 مرزی رفتیم و سپس توسط اسب و به همراهی یکی از اهالی روستا از مرز رد شده و به اولین روستای ترکیه رفتیم. در آنجا به همراه یکی از اهالی آن روستا با خودرو ون به وان رفتیم. در وان پس از معرفی به unو تشکیل پرونده و گذر از روال قانونی به سفارت امریکا رفته و پذیرش شدم. و سپس با هواپیما به آمریکا رفتم. در آمریکا ابتدا در منزل پسرعموی خود ساکن شدم و بعد از مدتی به دلیل اختلافات از آنها جدا شدم و به کالیفرنیا نقل مکان کردم و ضمن ثبت نام در دانشگاه پیش یکی از هم کیشان که در کار صادرات و واردات لوسترهای کریستالی بودند، مشغول به کار شدم پس از پایان تحصیلات و فوت پدر برای فرصت فعالیت در رشتۀ تئاتر و بودن در کنار خانواده به ایران بازگشتم.
س: نام و مشخصات و شغل پسرعموی خود را با ذکر آدرس و محل سکونت وی در آمریکا را بنویسید؟
ج: نامشان آقای سهیل حیرتی پور و شهر محل سکونت شان گیتزبرگ در ایالت مریلند. از آدرس و شغل فعلی ایشان به دلیل عدم رابطه در دراز مدت بی خبرم.
س: دقیقاً در چه سالی به ایران برگشتی و چه طریقی (مرز هوایی-زمینی)به ایران آمدی؟
ج: 1382 از طریق شرکت هوایی ترکیش ایرلاین، نیویورک، استانبول، تهران000
000
س: در خصوص اقوام و بستگانی از شما که دارای سابقه ی اتهامی می باشند، توضیح دهید.
ج: دایی بنده آقای کامبیز مرادی پور در مهر ماه 77 به خاطر فعالیت در دانشگاه علمی آزاد که برای جوانان بهائی ایجاد گردیده، دستگیر و سه روز در بازداشت وزارت اطلاعات به سر برده و سپس آزاد شدند.
س: با کدام یک از سابقه داران سیاسی ارتباط دارید؟در چه حد؟
ج: با آقای سعید .... که هم اکنون در اینجا بازداشت هستند و رابطه ی ما از دوستی ساده شروع شد و بعد از مدتی صمیمی شدیم. جرم قبلی ایشان اقدام علیه امنیت ملی بوده که با قید وثیقه آزاد شده بودند.
س: ارتباطتان با گزارشگران حقوق بشر چقدر است؟ از چه مدت با این انجمن همکاری دارید ؟
ج: بنده مقاله ی روز جهانی کودک را صبح روز 13 خرداد به آقای سعید ....دادم تا در یکی از سایت ها انتشار یابد. غروب روز 13 همدیگر را دیدیم و ایشان به من اطلاع دادند که مقاله در سایت گزارشگران چاپ شده و بنده قبل از این، حتی از این موضوع هم اطلاعی نداشتم و رابطه ای با این NGO نداشته ام و هیچ گاه از فعالین آن نبوده ام.
س:در خصوص عضویت تان در انجمن حمایت از "کودک کار و خیابان" به طور مبسوط توضیح دهید؟
ج:اسم صحیح اینNGO جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان میباشد.بنده با این NGO در نمایشگاه کتاب آشنا شدم و فرم عضویت را پر کردم 000از اعضای آن آقای میربهاری،آقای قائم،آقای یزدی و آقای جلالی را می شناسم که رابطه مان با ایشان در حد همکاری در NGOبوده است.
س:در خصوص اتهامات برادران خود توضیح بفرمایید.
ج:برادر من آقای آرتین حیرتیان در زمان جنگ در خدمت سربازی به ایشان اعلام شد که اسلحه تحویل گرفته و به جبهه بروند.ایشان به دلیل دیانت بهائی اعلام کردند که به جبهه میروم ولی اسلحه دست نمیگیرم و به این دلیل مدت 14 ماه به جرم لغو دستور زندانی بودند و برادر دیگرم آقای رامتین حیرتیان سوء سابقه نداشته اند.
س:در خصوص دانشگاه علمی آزاد (بهائیان) و فعالیتش در کشور توضیح دهید.
ج:بنده اطلاعات کاملی در این زمینه ندارم،فقط میدانم که این دانشگاه چندسال قبل به دلیل ممنوعیت جوانان بهائی از تحصیلات عالیه تشکیل گردید.این دانشگاه دروسش توسط تعدادی از دانشگاه های خارجی پذیرفته می شود.در رشته های فنی،انسانی،علوم پایه دانشجو میپذیرد و در سراسر کشور دانشجوهای بهائی میگیرد.
س:مشخصات مسئولین دانشگاه فوق را بنویسید.میزان ارتباطتان چقدر است؟
ج:دایی بنده آقای کامبیز مرادی پور در سنوات گذشته مسئول این دانشگاه در شهر کرمانشاه بوده و اکنون در این سمت نیستند.
س:منظور خود را از پناهندگی مذهبی به صورت تفصیلی توضیح دهید؟
ج:اینجانب به دلیل داشتن دیانت بهائی و عدم اجازه برای تحصیلات عالیه برای اعضای جامعهی بهائی در ایران به هدف تحصیل از طریق پناهندگی به آمریکا نقل مکان کرده ام. بنده در یک خانوادۀ بهائی متولد شدم.
0000
طرح ریزی فعالیت ایجاد گروهک موسوم به «ارتش جهانی رهایی»
س: در تاریخ 5/2/89 ساعت 17 در پارک طالقانی جنب ایستگاه متروی میرداماد، به اتفاق چند نفر دیگر حضور بهم رسانده و تشکیل جلسه داده اید. به طور دقیق علت این اجتماع و تصمیم گیری ها و حاضرین در جلسه را به طور دقیق معرفی کنید؟
ج: علت جلسه تنظیم یک بیانیه برای روز جهانی کارگر بود. در این جلسه بعد از مدتی صحبت های مختلف، به دلیل پراکندگی و فرصت کم به هیج نتیجهای نرسیدیم. شرکت کنندگان اصلی: من، سعید، ساسان، مانی و رضا بودیم. گروه تشکیل شده در همان ابتدا از هم گسست.
س: نام گروهی که ابتدا برای خودتان انتخاب کرده بودید، چه بوده ست؟
ج: ارتش جهانی رهایی که این نام به دلیل قلمبه سلمبه بودن و سنخیت نداشتن با اهداف گروه که قرار بود یک گروه فرهنگی-مطالعاتی باشد، توسط دوستان مورد موافقت قرار نگرفت.
س: شخص شما چند نفر از افراد به اصطلاح گروه را برای جلسه دعوت کرده بودید و اصلاً نام ارتش جهانی رهایی را چه شخصی پیشنهاد کرد؟
ج: نام را من به عنوان شوخی مطرح کردم و من سه نفر را به گروه معرفی و برای جلسه دعوت کردم. ساسان، مانی و رضا از طرف من دعوت شده بودند.
0000
س: بحث ترور شخصیت ها خاصه سرداران فیروز آبادی و احمدی مقدم از طرف چه کسی و چگونه در جلسه و یا میان اعضا طرح شد و پایه و اساس آن چه بوده است؟
ج: از طرف من به عنوان شوخی، چون بحث عدم سنخیت نام گروه با گروه بود، به صورت شوخی به میان آمد (صفحات 3 تا 8 پرونده)
س: علت علاقهی شما به جستجو در وبلاگ های چپی و مارکسیستی چیست، توضیح دهید؟
ج: علاقهای که از طریق آقای علی کارگر در من ایجاد گردید و تا حدودی آرمان های آن را جالب توجه دیدم.
س: معمولاً پاتوق اصلی شما کجاست؟ و به چه طریق با افراد روابط دوستی برقرار می نمایید؟ به ویژه در پارک دانشجو؟
ج: پاتوق خاصی ندارم یا در پارک دانشجو هستم یا در یکی از کافه های ولیعصر. در مورد روابط با افراد معمولاً این روابط از طریق فعالیت های هنری یا همنشینیهای معمولی به دست می آید.
0000
س: کی و کجا با چریک های فدایی خلق ایران آشنا شده اید؟ کاملاً توضیح دهید؟
ج: در زمانی که در آمریکا اقامت داشتم، با یکی از اعضای چریک های فدایی خلق شاخهی اشرف دهقان آشنا شدم که نامش علی کارگر بود و به نامهای کاوش و علی چریک هم شناخته میشد. در مدت دوستی با ایشان با تاریخچهی چریک ها آشنا شدم و از کارهایی که قبل از انقلاب کرده بودند، خوشم آمد اما هیچگونه وابستگی و یا ارتباط با این سازمان ندارم.
س: شما در یادداشتهای خود مرقوم داشته اید: «زنده باد آذرخش ارتش جهانی رهایی، چریک های فدایی خلق ایران، زنده باد مبارزۀ مسلحانه که تنها راه رسیدن به رهایی است» آیا این عناوین طرز تفکر شما نیست؟ توضیح دهید؟
ج: اینها طرز تفکر من نمیباشد چرا که اکنون از چریک های فدایی تنها یک وبسایت باقی مانده که به نبش قبر میپردازد و کاملاً بر این باورم که مبارزۀ مسلحانه روش غلطی است و این که این مطالب را یادداشت کرده ام شعارهایی است که در یک وبلاگ دیده ام.(صفحات 23 تا 24 پرونده)
0000
س: شما در مراحل قبلی بازجویی عنوان داشته بودید که هدف شما از تشکیل گروه و جلسات انجام کار فرهنگی بود. حال این سؤال مطرح است که باتوجه به تفاوت مذهب بین اعضا چه نوع کارفرهنگی میخواستید انجام دهید؟
ج: مطالعات فلسفی و تلاش برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه. توضیحا این که متأسفانه سرانهی مطالعه در ایران بسیار پایین است و اینکه اگر اساسنامهی گروه تنظیم میشد، هدف این بود که گروه به عنوان یک NGOثبت گردد.(صفحات 33 تا 36 پرونده)
س: قصد شما برای تهیه ی سلاح گرم کمری چه بوده است؟
ج: من سلاح را برای ترساندن فردی به نام مهرداد پازانی که به عنوان خواستگار به الهام نزدیک شده و با تمهیداتی مبلغ کلانی پول کلاهبرداری کرده بود و موارد مشابه هم داشته است می خواستم؛ چرا که ممکن بود در اثر عصبانیت دست به قتل عمد بزنم، بنابراین منصرف شدم.
س: قصد شما از ارائه ی پیشنهاد ترور در جلسه چه بوده است؟
ج: این پیشنهاد به صورت شوخی مطرح شد و هیچ وجههی جدی ای نداشته است.
س: نظر حاضرین جلسه در مورد ترور شخصیت ها چه بود؟
ج: از آنجاییکه قضیه به صورت شوخی مطرح شد، همه خندیدند و هیچ کس چیزی نگفت.
س: در مورد تهیهی سلاح گرم و پیشنهاد ها و معرفی واسطه در این خصوص به طور کامل شرح دهید؟
ج: بنده در سفر یکی مانده به آخری که به کرمانشاه داشتم، در مورد اسلحه از آقای اشکان .... سؤال کردم که همان طور که قبلاً توضیح دادم، این اسلحه را برای ترساندن یک فرد مزاحم و اراذل و اوباش که کلاهبرداری هم کرده میخواستم که بعد از اینکه به تهران برگشتم، از این قضیه منصرف شدم تا اینکه یک جلسه داشتیم و بعد از آن چند روز بعد آقای سعید... به من زنگ زد و شماره ی آقای جمال ... را از من خواست. من شماره را به او دادم و چند دقیقه بعد دوباره سعید به من زنگ زد و از من خواست که برای او یک قبضه برتا تهیه کنم و من هم گفتم که در کرمانشاه قاچاقچی اسلحه هست و می تواند برود بگیرد و در این مورد چون گفت کسی را در کرمانشاه نمی شناسد، من آقای اشکان .... را به او معرفی کردم. همان روز بعد از ظهر در طی یک ملاقات که- با سعید داشتم، از ایشان جویا شدم که اسلحه را برای چه میخواهد و ایشان هم گفت که برای یک فرد که پانترکیست است می خواهم و من از ایشان خواستم که منصرف شود و ایشان لفظاً قبول کردند. در ضمن در مورد سفر به کرمانشاه وقتی از اشکان درمورد اسلحه سؤال کردم، ایشان به من گفتند که بستگی به نوع اسلحه از یکصد و پنجاه هزار تومان کلت کمری از نوع 45 و از نوع شاهکش یا شش لول ارزانتر هم یافت میشود و وقتی از ایشان پرسیدم که آیا آشنایی که در این کار باشد دارند، ایشان گفت که یک مواد فروش را می شناسد که ممکن است وی سراغ داشته باشد. در ضمن بنده در مدتی که به دنبال اسلحه بودم، ممکن است که درمورد اسلحه از آقای جمال ... هم سؤال کرده باشم که در این مورد مطمئن نیستم.
س: اعترافات شما مبین این موضوع است که شما در خصوص تهیهی سلاح گرم مشارکت داشته و پیشنهاد اولیه را ارائه نموده اید. قبول دارید؟
ج: درمورد مشارکت بله و درمورد پیشنهاد اولیه در زمینۀ ترور به صورت شوخی بله.
س: در مورد مشارکت تان در این جرم مبسوط توضیح دهید؟
ج: اینجانب فقط آقای اشکان ... را به عنوان واسطه معرفی کرده ام و بعد از آن دیگر خبر ندارم و در این مورد ممکن است با آقای جمال ... هم صحبتی کرده باشم.
0000
س: با چه عنوان قصد خروج از کشور به صورت غیر قانونی را دارید؟
ج: ویزای Special talent(خلاقیت ویژه ) برای کسانی است که کار خاصی بلدند که در مورد من، این موضوع نمایشنامهنویسی است.
ب) گزیده ای از جلسات رسیدگی در دادسرا
س: خود را معرفی نمایید و مفاد ماده و تبصرهی 129 اصلاحی قانون آیین دادرسی کیفری به شما تفهیم می شود. مواظب اظهارات خود باشید.
ج: نام: افشین فرزند: رضوانالله نام خانوادگی: حیرتیان، سن: 30 ساله، شغل و محل کار: دستیار کارگردان تئاتر، تحصیلات: تئاتر، باسواد، اهل: کرمانشاه، مقیم: تهران، مذهب: بهائی، تبعه: ایران، سوء پیشینه یا سابقهی بازداشت دارم، بدون عیال و اولاد و از مفاد ماده و تبصره ی 129 اصلاحی آیین دادرسی کیفری مطلع شدم هر وقت اقامت گاه خود را تغییر دادم، اطلاع میدهم و مواظب اظهارات خود هستم.
س: سابقهی دستگیری یا محکومیت خود را با ذکر زمان و مکان دستگیری و نتیجهی نهایی آن شرح دهید:
ج: حدوداً مربوط به 1387 یا 1386 می شود، به اتهام سه مقاله در استان کرمانشاه دستگیر شدم. یک روز بازداشت بودم و بدون ضامن آزاد شدم و تبرئه شدم.
س: با توجه به اینکه بهائی هستید، آیا در فعالیت های تشکیلاتی شرکت می کنید؟
ج: با دستگیری آقای [جمال الدین ] خانجانی [سرکرده ی فرقه ی بهائیت در ایران]،تشکیلات اعلام کرد که دیگر فعالیت تشکیلاتی تعطیل است و من هیچ سمت تشکیلاتی نداشتم.
س: در 5/2/89 در پارک در یک گروهی به نام ارتش جهانی رهایی، پیشنهاد ترور شخصیتهای نظامی کشورمان را دادهاید. چه توضیحی دارید.
ج: بله، حالت شوخی داشت.
س: چند نفر بودید که در پارک جمع شدید، چه کسی آنها را دعوت کرده بود؟
ج: من دعوت کرده بودم، هفت نفر.
س: نام گروه را چه کسی ارتش جهانی رهایی گذاشت؟
ج: من این نام را گذاشتم و جنبهی شوخی داشت و هدف ما تشکیل گروهی فرهنگی برای فعالیتهای حقوق بشری بود، همین و بس.
س: با عنایت به گزارش وزارت اطلاعات و با توجه به اظهارات خودتان، اتهام شما تحت عنوان: «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور» تفهیم میگردد، چه دفاعی دارید؟
ج: هدف گروه کار فرهنگی و حقوق بشری بود، مثلاً کودکان کار و هدف مبارزه با نظام نداشتیم و پیشنهاد ترور سردار احمدی مقدم و سردار فیروزآبادی فقط در حد شوخی بود.»(صفحات 12 و 13 پرونده)
س: مدعی هستید طرح ایدهی ترور برخی از شخصیتهای نظام را به شوخی مطرح کردید. طرح شوخی شما برای ترور چه کسانی بود. نام ببرید و توضیح دهید.
خ: سردار احمدی مقدم و فیروزآبادی و این شوخی در جلسهای که ما در پارک طالقانی داشتیم و پس از چند شوخی دیگر از طرف بچهها مطرح شد.
000
س: علت و نحوهی طراحی تهیهی سلاح گرم را مجدداً توضیح دهید؟ با چه کسانی در این خصوص صحبت کردید و نهایتاً چه شد؟
ج: اینجانب سلاح را برای تهدید و ترساندن فردی که برای یکی از دوستانم مزاحمتهایی ایجاد کرده بود میخواستم. که در این رابطه با آقای اشکان... و شاید با آقای جمال... صحبت کردم که بعد از مدتی بیدلیل ریسک بالای چنین حرکتی و احتمال اقدام به قتل از این قضیه منصرف شدم تا مدتی بعد که آقای سعید... به بنده تلفن کرد و ابتدا شمارهی آقای (جمال) را از من خواست و من هم به ایشان دادم و بعد از اینکه آقای جمال به ایشان گفته بود که سراغ ندارد، ایشان مجددا به من زنگ زد و در مورد اسلحه سوال کرد و من هم به ایشان گفتم که در کرمانشاه میتواند تهیه کند و ایشان گفت که در کرمانشاه از چه کسی میتواند کمک بخواهد و من هم شمارهی آقای (م) را به وی دادم و بعدازظهر همان روز دز طی ملاقاتی که با سعید داشتم، از وی پرسیدم که اسلحه را برای چه میخواهد و ایشان گفت که آن را برای فردی که دارای تفکرات پانترکیست است میخواهد و من از وی خواستم که منصرف شود و ایشان لفظاً به من گفت باشد.
س: اتهام دیگر شما دایر بر عضویت در فرقه ضاله و ضد امنیتی بهائیت با هدف برهم زدن امنیت کشور تفهیم میگردد. چه دفاعی دارید؟
ج: اعضای جامعه بهائی همیشه خیرخواه ایران بودهاند و هیچگاه بر علیه امنیت ملی اقدامی انجام ندادهاند میزان حسن نیت این جامعه بارها در طول سی سال حکومت جمهوری اسلامی نشان داده شده است.
س: اتهامات شما به شرح تفهیم شده محرز است. آخرین دفاعتان چیست؟
ج: ایجانب در موارد فعالیتهای سیاسی دچار وسوسههای افراد مختلف شدهبودم و از این نظر اظهار ندامت کرده و زین پس در فعالیتهای سیاسی شرکت نخواهم کرد. (صفحات 46 تا 49 پرونده)
ج) کیفرخواست متهم
باسمه تعالی
کیفر خواست
ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی تهران
با عرض سلام تحیات فراوان؛
«در خصوص متهم افشین حیرتیان»
مقدمه
بدواً مطالبی به عنوان مقدمهی کیفرخواست به شرح ذیل به محضر شریف معروض میگردد:
چنانکه مستحضر میباشید، فرقهی ضاله بهائیت در حدود 160 سال پیش با بدعتگذاری در آیین اسلان و با جعل و تزویر و فریبکاری بنیانگذاری شده و از ابتدا تاکنون با تعارضات و تناقضات نظری و عملی عدیدهای مواجه بوده و روزبهروز بر ضلالت آن افزوده شده است؛ ولیکن دنیاطلبی سران فرقه و ناآگاهی و تعصبات کورکورانهی پیروان و تقیدات و تحکمات تشکیلاتی فرقه و حمایتهای سیاسی و مالی استعمارگران و مستکبران عالم، به انحای مختاف مانع روشنبینی، هدایت و اصلاح آنان شده است. اجماع علما و فقهای اسلام اعم از شیعه و سنی، بهائیت را گمراه، گمراهکننده، شرکآمیز و ساختگی و غیروحیانی میدانند که پایه و اساس آن بر دسیسه و سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم بنا شده است. یکی از ویژگیهای اصلی این فرقه در هر دوره تاریخی، وابستگی شدید به قدرتهای مستکبر و صاحبان زر و زور بوده؛ از حاکمان تزار روس گرفته تا انگلیس و سلطنت پهلوی و هماکنون آمریکا و اسرائیل ( بدین شرح که در حال حاضر با پشتیبانی آمریکا، مرکزیت آنها در بیتالعدل واقع در اسرائیل میباشد و به مناسبتهای مختلف مورد حمایت مقامات سیاسی آمریکا و اسرائیل قرار گرفته و میگیرند.) این فرقه، قرآن و اسلام را منسوخ شده اعلام و شخصی به نام میرزا حسینعلی نوری (بهاءاله- متوفی 1268 ش) زا بدواً به عنوان صاحب الزمان موعود معرفی و پس از مدتی وی را آخرین پیامبر خواندند بهائیت را کاملترین دین برمیشمارند و به جای قرآن، کتابهایی نظیر «اقدس» و «ایقان» را –علیرغم غیروحیانی بودن و داشتن اغلاط فراوان- کتب آسمانی خویش میپندارند و عناد با اسلام و تلاش برای ترویج بهائیت بهویژه در ایران و تحقق حکومت جهانی بهائیت، اصلیترین استراتژی و هدف آنهاست.
بررسی مبانی اعتقادی این فرقه و مطالعهی تاریخ و وقایع گذشته، حکایت از آن دارد که بهائیان همواره مترصد تضعیف اسلام و حکومت اسلامی بودهاند و تمام فعالیتهای به ظاهر شخصی آنها (اعم از فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) ابزاری است راهبردی، در جهت کسب وجاهت و جایگاه اجتماعی فرقه و النهایه غلبه و استیلا بر مسلمانان.
آنها توأم با ارائهی یک چهرهی اخلاقی و مظلومانه از خویش، مدعی جدایی بهائیت از سیاست هستند تا بتوانند به صورت آزادانه در سرزمین جمهوری اسلامی ایران به حیات خویش ادامه دهند و در پوشش فعالیتهای شخصی و اقتصادی، به تبلیغ و تقویت بهائیت بپردازند؛ لیکن سوابق تاریخی این فرقه به ویژه در دورهی سلطنت پهلوی حکایت از تزویر و دروغگویی آنها دارد. شاید بتوان گفت آخرین و بهترین شاهد مثال بر این تحلیل، مسئلهی مداخله و مشارکت فرقهی بهائیت در اغتشاشات سال 1388 تهران است؛ بدین توضیح که حسب اطلاعات واصله از منابع موثق امنیتی و اطلاعاتی: دستورالعملهای صادره از بیتالعدل برای بهائیان ایران در طی این سی سال- حداقل در ظاهر- مبتنی بر ادعای جدایی دین از سیاست و ممنوعیت شرمت در انتخاباتها و فعالیتهای سیاسی بوده است، ولی در دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری ایران، با تغییر ناگهانی در مواضع سابق و برخلاف اصول مورد ادعایشان، به پیروان فرقه اجازه دادند که در انتخابات –که امری سیاسی محسوب میشود- شرکت نمایند و حتی گرایش به اصلاحطلبان و به دنبال آنها حمایت از جریان فتنه و شرکت در اغتشاشات را توصیه نمودند. در همین ارتباط تعدادی از متهمان بهائی در صحنهی آشوبهای خیابانی دستگیر شدند و جالب آن است که خود این متهمان ابراز و اعتراف نمودند که از پیامهای اخیر بیتالعدل – مبنی بر توصیه به شرکت در انتخابات و در پی آن شرکت در تجمعات غیرقانونی و حمایت از اغتشاشات-بدواً متعجب شده بودهاند، زیرا این تصمیم را مغایر با اصول و آموزههای اعتقادی بهائیت میدانستند ولیکن چون اوامر بیتالعدل را بر خود واجب میدانند، ناچار از اطاعت و تمکین بودهاند.
علیهذا ثابت شده است که ادعای حدایی بهائیت از سیاست، یک ادعای دروغین و صرفاً یک اقدام تاکتیکی و تبلیغاتی آنهاست. رهبران تشکیلات فرقه مذکور در سطوح مختلف خارجی و داخلی کاملاً عامدانه و سازمان یافته، در همه حال در اندیشهی ضربه زدن به اسلام و مسلمانان و به تبع آن تبلیغ بهائیگری و تحقق رؤیای جهانی شدن بهائیت هستند و در این راستا به فرخور شرایط از هر رنگ و لعابی استفاده مینمایند، از اغفال جوانان با اباحهگری و شعارهای فریبنده مانند شعار آزاداندیشی و تساوی حقوق) گرفته تا فضاسازیهای بین المللی و توسل به خقوق بشر و در صورت امکان و اقتضای شرایط، انجام فعالیتهای اقتصادی انحصاری رد جهت تسلط بر مسلمانان و حتی ارتکاب جرایمی همچون جاسوسی باری معاندین و یا مداخله و شرکت در فتنهها و اغتشاشات در جهت بهرهبرداری سیاسی و پیشبرد اهداف سازمانیِ فرقه بهائیت.
(منتخبی از) فتاوای فقهای عظام پیرامون احکام مربوط به بهائیان:
حضرت امام خمینی (ره): «این طایفهی ضاله، کافر و نجس هستند».
مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای: «آنها نجس و دشمن دین و ایمان شما هستند و کاملاً منحرفاند. بهطور کلی از هر گونه معاشرت با این فرقهی ضاله و مضله اجتناب کنید. همه مؤمنین باید با حیلهها و مفاسد فرقهی گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیری کنند».
حضرت آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی (ره): «کفر بهائی مسلم است».
حضرت آیتالله فاضل لنکرانی (ره): «بهائی مسلمان نیست و کافر است و حتی از ذاهل کتاب هم محسوب نمیشود تا جان و مال او محترم باشد، ولی در جمهوری اسلامی ایران باید طبق قانون با آنها برخورد نمود...».
حضرت آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی: «ثبت نام آنها [در مؤسسات آموزشی] به عنوان بهائی که یک سازن=مان جاسوسی و ضداسلامی است جایز نیست و خلاف مصالح اسلامی و اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی است».
حضرت آیتالله حسین وحید خراسانی: «آنها ضاله و منحرفاند و نجس هستند چون کافرند».
حضرت آیتالله گرامی: « بهائیان حق تبلیغ ندارد و اگر پیگیری و تکرار کنند، مفسد به حساب میآیند».
[ذکر فتاوای مربوط به ممنوعیتِ تبلیغ بهائیت از این حیث میباشد که متهم این پرونده در جلسات ضیافت بهائیان شرکت مینموده و این محافلِ تشکیلاتی تحت عنوان «ضیافت» عرفاً در جهت تبلیغ و تحکیم بهائیت میباشد.]
حضرت آیتالله علوی گرگانی: «بهائیان حق تبلیغ مسلک خود را ندارند و در صورت تبلیغ، حاکم شرع طبق صلاحدید خود میتوتند آنان را تعزیر کند و در صورت صلاحدید حاکم شرع و عدم ترک رفتار نامناسب خود به طوری که صدق مقابله با حکومت اسلامی بکند، شمول عنوان مفسد فی الارض بعید به نظر نمیرسد». و «از نظر ما هزینه کردن از بیتالمال برای آنان چه در جهت علمی یا غیر آن جایز نیست».
حضرت آیتالله مکارم شیرازی: «میدانیم مسئلهی بهائیگری در شرایط کنونی تنها یک مسئله مذهبی نیست، بلکه بیشتر جنبهی سیاسی دارد و قرائن فراوانی در دست است که آنها به نفع بیگانگان فعالیت میکنند و دفاع شدید مجالس قانونگذاری بعضی از کشورهای غربی از آنها از جمله این قرائن است؛ بنابراین در چنینن شرایطی نمیتوان با آنها به عنوان گروهی که میخواهند در این مملکت زندگی مسالمتامیز داشته باشند نگاه مردو آنها در واقع محارب هستند. انها یکی از مصادیق روشن کافر حربی هستند و میدانیم کافر حربی در اسلام احترامی ندارد، ولی آن مقدار که برای حفظ سمعهی اسلام در خارج و امنیت جامعه در داخل لازم است باید رعایت گردد».
معظمٌله در استفتایی که اخیراً به عمل آمده نیز فرمودهاند: «افراد فرقه ضالهی بهائیت جزء کفار حربی محسوب میشوند، زیرا از هرگونه تلاش و کوشش بر ضد مسلمانان اِبا ندارند. 20/3/89».
آیتالله دری نجف آبادی دادستان وقت کشور طی نامهی شمارهی 8711271271 مورخ 27/11/1387 به جناب آقای محسنی اژهای وزیر وقت اطلاعات، فعالیتهای فرقهی بهائیت را در تمامی ردهها ممنوع و غیرقانونی دانسته و نوشتهاند: «مستندات، امارات و قرائن بهدستآمده حاکی از آن است که تشکیلات مزبور با دشمنان خارجی ملت ایران در ارتباط مستقیم بوده، دارای پیوندهای درینه و مستحکمی با رژیم صهیونیستی است و رد ایران نیز به جمعآوری اطلاعات و فعالیتهای نفوذی و تخریب پایگاههای اعتقادی مردم مبادرت مینمایند».
دادستانی محترم کل کشور در نظریه مورخ 1/6/88 به شمارهی 121/969/2/881/140 نیز اعلام نموده است: «... در خصوص سؤال نسبت به جلسات ضیافت 19 روزه[ی بهائیت] و برنامههای گوناگون تشکیلاتی، به اطلاع میرساند هرگونه کار تشکیلاتی تحت هر عنوان چه ضیافت و تبلیغ فرقهی ضاله و یا فرق ضاله دیگر و یا هر معارضه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و یا به چالش کشیدن مکتب اسلام و تسییع و پیروان اهل بیت (ع) و تحریف افکار و عقاید اسلامی مجاز نبوده و خلاف قانون و قابل پیگرد حقوقی و قضایی خواهد بود و مراجع قضایی طبق قانون انجام وظیفه خواهند نمود».
نتیجه آنکه براساس تاریخچه و عملکرد فرقهی ضالهی بهائیت و براساس فتاوای فقهای عظام و نظرات دادستان محترم کل کشور در سال 1387 و 1388 و نظرات کارشناسان مراجع اطلاعاتی و امنیتی، فرقهی بهائیت یک گروه یا تشکیلات ضد امنیتی محسوب و مشمول مواد 498 و 499 قانون مجازات اسلامی میگردد. (مستندان مربوط به نظرات و فتاوای مذکور –واصله از مؤسسه پژوهشی قضا، طی نامهی شمارهی 198 مورخ 22/4/89- در پرونده منعکس میباشد.)
متن کیفرخواست:
در این پرونده به کلاسه (5 ب 890007) آقای افشین حیرتیان فرزند رضوانالله، متولد 1359، اهل کرمانشاه، ساکن تهران، مجرد، بهائی و وابسته به فرقهی ضالهی بهائیت، تحصیلات: ایسانس تئاتر، تبعهی ایران، دارای سوء سابقه، بازداشت از تاریخ 13/3/89 و آزاد با تودیع وثیقه در تاریخ 4/5/89، متهم است به:
الف) اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور.
ب) عضویت در فرقه یا تشکیلات ضد امنیتی و ضالهبهائیت.
علاوه بر خلاصه پرونده که در گزارش وزارت اطلاعات منعکس گردیده، به شرح ذیل به سه نکته اشاره میگردد:
-در برخی از یاداشتها و دستنوشتههای متهم آمده است:«... اعدام نوجوانان به وفور!!! در کشور ما اتفاق میافتد... زندهباد آذرخش ِ ارتش جهانی رهایی، چریکهای فدایی خلق ایران، زنده باد مبارزهی مسلحانه که تنها راه رسیدن به رهائی است.» (صفحات 21 و 22 پرونده)
-در بیانیهی منتسب به گروهک موسوم به ارتش جهانی رهایی آمده است: «کارگران متحد شوید! در سالی که از آن به عنوان کار مضاعف و همت مضاعف نام برده شده و این به آن معنی است که کارفرمایان حق دارند شما را بیشتر استثمار نمایند، توجه شما قشر کارگر را به چند نکته جلب میکنم: نظام سوسیالیسم تنها نظامی است که از حقوق شما بهطور کامل حمایت میکند... موج دستگیریهای کورکورانهی حاکمیت پس از انتخابات همگی گواه بر شتابزدگی و سردرگمی دستگاههای مربوطه در زمینهی برخورد با مخالفان با خود را دارد... این حکومت رد حال سقوط است. از شما میخواهیم که همصدا با ظیف دانشجو و کسبهی بازار و همهی اقشار یکصدا اشعار رهایی را سر دهید...». (صفحه 17پرونده)
-متهم در آخرین دفاع خویش اظعار نموده: «اینجانب در موارد فعالیتهای سیاسی دچار وسوسههای افراد مختلف شده بودم و از این نظر اظهار ندامت کرده و زین پس در فعالیتهای سیاسی شرکت نخواهم کرد». (صفحه 49)
علیهذا با عنایت به رصدهای اطلاعاتی، تحقیقات معموله و گزارش وزارت اطلاعات و با عنایت به اظهارات و اعترافات متهم و اقرار صریح وی مبنی بر داشتن طرحی گروهی جهت فعالیتهای تبلیغی علیه نظام و حتی ترور برخی شخصیت های نظان و ارائه راه کار مقدماتی جهت تهیهی اسلحه از کرمانشاه و توجهاً به عقاید رادیکال و خصمانهی متهم در عناد با جمهوری اسلامی و سوءسابقه وی و سایر قرائن و امارات منعکس در پرونده و همچنین با توجه به فتارای فقهای عظام و مطالب مذکور در مقدمهی کیفرخواست و نیز قرار مجرمیت صادرشده از سوی شعبهی 5 بازپرسی، بزهکاری و مجرمیت نامبرده محرز و مسلم است و مستنداً به مواد 610، 499 و 19 قانون مجازات اسلامی و مادهی 214 قانون آیین دادرسی کیفری و اصل 167 قانون اساسی، تقاضای محاکمه و تعیین اشد مجازات را دارد. تاریخ وقوع جرم طی سال 1388 و محل آن تهران است. 11/5
از طرف دادستان عمومی و انقلاب اسلامی تهران
9/5/1389
آیا مصدق از نظراعتقادی لائیک بود ؟
کوتاه و خواندنی
بهائیت در ایران : دکتر مصدق مدّتی نخست وزیر ایران در عصر رژیم پهلوی بود . نگاه مصدق به موضوعاتی همچون دین و سیاست ، رژیم پهلوی و توهم او در خصوص حمایت مردم از او در آن مقطع و عدم توجه به جایگاه روحانیت نزد مردم ایران و البته ملی گرا بودن ایشان و... او را بعنوان الگوئی برای ملی گرایان مطرح نموده ، و از او به عنوان قهرمان ملّی یاد میکردند ، در حالی که او هرگز قهرمان ملّی نیست، زیرا اکثریت قاطع مردم این کشور شیعه و مسلمان هستند، ولی مصدّق نه تنها از اسلام حمایت نمیکرد، بلکه در مواردی بر ضد اسلام رفتار مینمود. او هیچگاه مرجعیّت را قبول نداشت. امام خمینی (رحمة الله علیه) و قیام ۱۵خرداد را (به این خاطر که نشأت گرفته از مذهب بود) تأیید نکرد. در رابطه با بهائیان با اینکه قطعا برای او روشن شده بود که آنها زاییده استعمار شرق و غرب هستند، بیتفاوت بود، و به عنوان اینکه آنها بخشی از ملّت ایران هستند از آنها حمایت میکرد، در این راستا نظر شما را به فرازی از سخنان حجةالاسلام محمدتقی فلسفی جلب میکنیم:
«در عصر نخست وزیری مصدّق، که عصر مرجعیّت آیت الله العظمی بروجردی نیز بود (حدود سالهای ۱۳۳۱و ۱۳۳۲ شمسی) به امر آیت الله العظمی بروجردی از دفتر مصدّق اجازه ملاقات گرفتم، به خانهاش رفتم، روی تختخواب و زیر پتو خوابیده بود، پیام آیتالله بروجردی را به او رساندم و گفتم: «شما رئیس دولت ایران هستید، اکنون بهائیها در شهرستانها فعال هستند، و مشکلاتی برای مردم مسلمان ایران ایجاد کردهاند، لذا مرتبا نامههایی از سوی مردم به عنوان شکایت، به آیتالله بروجردی میرسد، ایشان لازم دانستند که شما در این باره اقدام بفرمایید»؛ دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من، به گونهی تمسخرآمیزی قاه قاه با صدای بلند خندید و گفت: «آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرق ندارند، همه از یک ملّت ایرانی هستند». این پاسخ برای من بسیار شگفتآور بود، زیرا اگر سؤال میکرد فرق بین مسلمان و بهایی چیست؟ برایش توضیح میدادم، اما با آن خنده تمسخرآمیز و موهن، دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند، لذا سکوت کردم، هنگامی که به محضر آیتالله العظمی بروجردی رسیدم و ماجرا را گفتم، او نیز با حالت تحیّر پیام مصدق را استماع نمود.»
آری به علاوه اعتماد مصدّق به آمریکاییها برای بیرون کردن انگلیسیها و به وجود آمدن کودتای ۲۸مرداد برای براندازی دولت او از طرف آمریکاییها؛ بزرگترین اشتباه مصدق این بود که مردم را منهای اسلام میدید.[۱] این شخصیت ، رفتاری لائیک گونه داشت که حتی به پیام مرجع بزرگ (آیت الله العظمی بروجردی) اعتنا نکرد، بر همین اساس حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در ماجرایی جزایی، قصاص در اسلام (که جبهه ملّی قصاص اسلامی را غیر انسانی اعلام نموده بودند) در ضمن گفتاری فرمود: «او (مصدّق) هم مسلم نبود... اگر باقی مانده بود، سیلی بر اسلام میزد».[۲]
پینوشت:
[۱]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجةالسلام فلسفی، ص۱۳۳.
[۲]. صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۵.
آب به آسیاب فریبکاران ریختن !!!
کوتاه
پشت پرده غفلت فرقه نگاران و سوء استفاه فرق انحرافی
بهائیت در ایران : چندی است در محافل مختلف آمارها و گزارشهای تأمل برانگیزی از نفوذ و گسترش فرقهها و نحلهها يا مذاهب گوناگون در جاي جای کشور اسلامی ایران به گوش میرسد.
از اینکه تعداد مسیحیان در فلان شهر به شدت در حال افزایش است یا اینکه ورودیهای ابتدایی اهل سنت در کل کشور با ورودی های شیعه برابر یا بیشتر است. یا اینکه یکی از اساتید دانشگاه در تهران از به دست گرفتن بیش از ۷۰ درصد مهدهای کودک کشور توسط بهائیان خبر داده است ی اینکه یک نفر ادعا کرده در یک شهر . یا اینکه یک نفر ادعا کرده در یک شهر کوچک 1000 نفر به دین مسیحیت گرویده اند و ....
حال اینکه این اخبار و گزارشها تا چه حد مستند و صحیح است بماند اما سه نکته قابل تامل است:
۱. آیا با رسانهای و علنی کردن این اخبار آن هم در فضای مجازی و بعضاً از طریق تلفن همراه و پیامک باعث خوشحالی و امیدواری این فرقهها از نفوذ خود نخواهد شد؟ اين فرض دور از ذهن نيست كه اين خبرپراكنيها و جوسازيها، خود بخشي از كارهاي تبليغي اين گروهكها و فرقههاي انحرافي باشد به گونهاي كه بخواهند اين خبرها از رسانههاي مخالفان خود پخش شود و آنان با بهرهگيري از اين اخبار، جذابيت و مقبوليت عمومي خود را فرياد بزنند و بگويند كه اين اعتراف مخالفان ماست كه ما در حال افزايش هستيم؛ و اين در حالي است كه خبرگزاريها و نقادان، ناخواسته و از روي غفلت در دامي افتادهاند كه دشمن براي آنان پهن كرده است…
۲. آیا نباید این اخبار از طریق مراکز و دستگاههای مربوطه پیگیری شود و برای تحقق این امر چه تدابیری اندیشیده شده است؟ آیا صرف اینکه در جایی این آمار بازگو شود کفایت میکند يا اینکه نه تنها آثار مثبت ندارد، بلكه آثار تخريبي فراواني به بار ميآورد؟
۳. در تحقیقات گستردهای که در این زمینه انجام شده مشخص است غالب این اخبار توسط گروههایی که خود نیز دارای مشکل هستند برای ناکار آمد بودن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران این اخبار را در فضای ایران منتشر مینمایند در این مورد سوم جریان منحرف انجمن حجتیه سابقه فعالیت بیشتری دارد .
لذا بجاست فرهیختگان محترم در نقل و پخش این دسته از اخبار تامل بجایی داشته باشند تا مبادا آب به آسیاب دشمن ریخته شود.
مستندهای پوشالی
بهائیت در ایران : در سالهای گذشته سردمداران فرقه ضاله بهائیت در راستای حفظ و بقای خود با ایجاد فضاهای جدید قصد عوام فریبی مردم شریف ایران را داشته اند . یکی از روشهای مورد استفاده فعلی بهائیت ساخت فیلم و مستند با بودجه های کلان و پخش گسترده آن در فضای مجازی است .
این مستند ها که با هدف دور کردن اذهان عمومی از موضع اصلی فرقه ضاله بهائیت ساخته می شود ، محتوایی جز نشر اکاذیب ندارند .
سردمداران بهائیت با برنامه ریزهای دقیق و استفاده از نیروهای خود فروخته و کمک های مالی فراوانی از لابی های رژیم صهیونیستی قصد ایجاد تفرقه در بین مردم شریف ایران را دارند.
این هدف معمولا با پخش مظلوم نمایی و توهم ظلم به بهائیان صورت می پذیرد و با وجود اینکه مقرّ بهائیت در اسراییل است کمترین موضعی در مقابل جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه مسلمانان فلسطین اشغالی و ظلم و محدودیت هایی که این رژیم بر سر مظلومان فلسطینی روا می دارد صورت نمی پذیرد.
به طور کل مستنداتی از این دست سه هدف عمده را دنبال می کنند
1- منحرف کردن جامعه از موضوع اصلی بهاییت
2- تغییر نگاه در خصوص پرونده زندانیان بهائی خصوصا هفت تن از سرکردگان بهائی که به جرم مشهود جاسوسی برای رژیم صهیونیستی در زندان بسر می برند و همچنین عوام فریبی در رابطه با بازداشتها تحت عنوان بازداشتهای اعتقادی .
3- تبلیغ بهائیت تحت پوشش موضوع حقوق بشر .
در راستای این اهداف فرقه سازمانی بهائیت مستندی تحت عنوان مستند نقض حقوق بهاییان به سازندگی بهنام روغنی فردی از اعضای این فرقه ضاله با هماهنگی نیروهای خود فروخته نظام جمهوری اسلامی و فتنه گران تولید و در فضاهای اجتماعی پخش کرده است
مراسله در بهائیت (مراسله فاضل)
بهائیت در ایران : در بهاییت با وجود مشکلات و مسائل پیچیده ، مطالبی با عنوان مراسله در بین بزرگان این فرقه رد وبدل می شده که بعضا با توپ و تشر و یا در بعضی موارد با تعریف و تمجید باب و معرفی خود ، شیوه تفکر شان را به رخ دیگران می کشیدند،ازجمله این مطالب می توان به مراسله شهاب به فاضل و مصباح معرف است اشاره نمود.
درکتاب ارزشمند کشف الحلیل اینگونه آورده شده:که اي جناب فاضل بزرگوار [۱] آن روزي كه در تهران در مدرسه تربيت به تعريض بر بنده حمله فرمودي من مأمور به سكوت و ناچار از اغماض بودم ولي امروز مي خواهم پاره حقايق به سمع شريف برسانم گر چه حق ناگوار است و اهل حق در ديده اهل رباخوار ولي چون شما را جوياي خدا مي دانم نه پيرو هوا محض اينكه شايد چند كلمه خيري گفته باشد به عرض اين ورقه مبادرت جستم.
می آورد که: خداي من گواه و شاهد است كه غرض و مرضي ندارم آنچه مي گويم حسبة الله است اگر چه شخص سر كار قدري در عالم خودتان غرق و فرو رفته ايد كه عرايض بنده را به دقت نخوانده و اگر هم به دقت بخوانيد به ديده ي اعتراض و عداوت است به خصوص كه گمانتان من شخص فاسد و فاسقم و شما شخص مؤمن و صالح والله اعلم بحايق الامور. بنده شما را شخصي صالح مي دانم [۲] ولي يك اشكالي هست كه ساكت هستيد بلكه محدود و متعصب و از مبادي امور بي خبريد [۳] گمان شما اين است كه دنيا پنج كرور بهائي دارد و حال آنكه در همه جا به بيست هزار نمي رسد [۴] تصور شما اين است كه بهائيان نفوس كامله و مردمان پاكيزه اند و حال آنكه خدا مي داند هر چه من ديده ام بدتر از يهوديهاي همدان كه شما هم ديده ايد بوده اند در ميان اين قوم صاحبان قلوب روشن و عقل روشن و وجدان وسيع ابدا يافت نمي شود شما به كدام مذهبي خدمت مي كنيد مذهب بهائي روح قدس ندارد كه سبب ترقي نفوس گردد مذهب بهائي به مسلك شبيه تر است تا به مذهب مذهب بهائي اندك خدمتي هم در عالم نكرده است و علامات عدم موفقيت از و جنات احوالش ظاهر است عوض اينكه همه نفوس زيرك دانائي وارد شوند مردمان بيدار هشيار فعال خارج مي شوند چرا فكر نمي كنيد چگونه نفوس صادق مخلص ناقض مي شوند و شما هر روز پيش خودتان حكمتها و فلسفها براي اين حوادث درست مي كنيد من نمي گويم بابي نشويد فقط مي گويم شما كه باب را نقطه اولي مي دانيد يك مرتبه كتاب بيانش را به دقت بخوانيد و يك مرتبه فقط نقطه ي الكاف را بخوانيد و اقلا براي جواب اشكالاتي كه براي اين مذهب است فكر درستي بكنيد كه عقلا پسند نمايند به حق كسي كه عالم در يد قدرت اوست كه شماها اغفال شده ايد و خوابي گران بر شما مستولي است مذهب قوه ي قدمي مي خواهد مذهب حق توحيد و اسقاط اضافات است شما به يك آقاي شوقي افندي چنان سرگرم شده ايد كه خدا را به جز ايشان نمي دانيد. درحالی كه ايشان درست جغرافي كه سالها خوانده اند ياد نگرفته اند تون و سنگسر و شاهرود را در ضمن لوح كرمان نوشته اند به شرافت انسانيت من عداوتي ندارم فقط ميل دارم پيش از وقت بيدار شويد و به سوي خدا رهسپار گرديد بساط عبدالبها بساط خدائي نبود بساط اعيانيت و پلوخوري بود بساط پول پرستي و دنيا دوستي بود اين حقايق را به گوش انصاف بشنويد و گرنه خود و جمعي را هلاك مي كنيد شما چگونه باور كرديد كه باب مبشر بها بود و حال آنكه روح باب در بيان از اين مطلب بي خبر است من ايمان به باب و غيره ندارم ولي در قضاوت تاريخي حق به طرف ادوارد برون مي دهم تحقيقات برون در نقطة الكاف و مقاله ي سياح و تاريخ جديد تمام مطابق واقع است يا قبول نمائيد يا كتابي كه در جواب نقطة الكاف مرقوم شده بيرون آريد [۵] تا معلوم شود در مقابل تحقيقات برون در چنته چه داريد ايران خود خراب و ويران است شما را به خدا شما هم خراب تر مي نمائيد.
بله اینطور است که شما عبدالبهاء را بزرگتر از اميرالمؤمنين مي شماريد در صورتي كه نشان و لقب از دولت انگليس كه مخرب عالم بشر است قبول مي نمايد [۶] عجب است كه اين حوادث را پسنديده مي دانيد؟! جواب يك مسئله از مسائل و اشكالات من در طهران حضور آقاي مصباح و آقاي يزداني داده نشد و بنا بود از فوق [۷] سؤال شود؛
تبلیغ شما فقط براي بي خبران خوب است [۸] نه براي دانايان. روزنامه في الحقيقه مرآت جهات است كه صاحب سمع و بصر و لسان است اما مريدانش از روزنامه فراريند يعني به استثناي دو سه نفر از اغنام تهران كه روزنامه ي مفتي و مجاني اگر باشد مي خوانند ساير اغنام به قدري از روزنامه بدشان مي آيد كه هر كس روزنامه بخواند مي گويند طبيعي شده مخصوصا اغنام سنگسر و آباده و دهات يزد كه به مجرد اين كه ببينند يك نفر بهائي روزنامه در دست دارد او را نصيحت مي كنند كه جائي كه الواح مبارك است كسي مي رود روزنامه بخواند؟ برويد الواح بخوانيد مناجات بخوانيد و قس علي هذا بهاء مي گويد (لسان از براي ذكر خير است او را به گفتار زشت نيالائيد از لعن و طعن و ما يتكدر به الانسان اجتناب نمائيد) مريدانش جز بدگوئي كاري ندارند و مخصوصا لعن و دشنام و بدگوئي آنها بيشتر متوجه كساني است كه از بساط بهائي و سيئات اعمالشان عمقا آگاه شده مردم را از پيروي آن منع مي نمايند.
چراکه اغنام ناب مقاومت و قوه ي جواب اعتراضات و انتقادات علمي را ندارند اين است كه به علماي بزرگ دشنام داده و به عدول كنندگان از كيش بها فحش مي دهند چرا بهائيان بازل و ازلي بد مي گويند؟ براي اين كه به قول عرب اهل البيت ادري بما في البيت) ازل و ازلي از اهل اين خانه بوده و بر همه چيز اين خانه محيط بوده از تمام سيئات اعمال واخلاق و تقلب و دروغ ميرزا خدا آگاهند و مردم را آگاه مي كنند كه حتي بهاء با امر و كتاب باب خيانت كرده ظهوري را كه باب به دو هزار و يك سال ديگر توقيت نموده او به خود بسته و جانشيني را كه باب براي خود انتخاب كرده او انكار نموده و مهمتر از همه اينكه جزئيات اعمال خانوادگي را در كتاب عمة نشر كرده اند و چون همه ي آنها بر ضرر بهائي تمام شده و جواب متيني نداشته اند مريدان را به دشنام گماشته اند و اگر كسي بپرسد بدگوئي و عداوت چرا؟ مي گويند بهاء الله اگر فرموده است زبان از براي ذكر خير است ولي در لوح احمدهم فرموده (كن كشعلة النار لا عدائي و كوثر البقالا حبائي) چرا مريدان عباس افندي به ميرزا محمدعلي و اتباعش بد مي گويند؟
براي اينكه او نوشته و منتشر كرده كه عباس افندي لوح وصيت پدر ما را تبعيض كرده قسمتي از آن كه راجع به خودش بود منتشر ساخت و قسمتي كه راجع به من بود مخفي و مستور داشت و از ميان برد چنان كه شرح آن در ترجمه كتاب پروفسور بروان گذشت لهذا عباسيان مريدان خود را بر دشنام و لعن بر محمدعلي افندي به نام اين كه ناقض عهد شده وادار نمودند.
چرا که شوقي به آواره و نيكو و صبحي دشنام مي دهد؟ و چرا سرهنگ علائي در مجلس عروسي خانه اسحق متحده ي يهودي فقط نقل مجلسش دشنام به آواره بوده؟
دلیل اينكه آواره و آن چند نفر از جميع جزئيات كار بهتر از خود شوقي آگاه بوده به علاوه از مفاسد ديگري كه كشف كرده و مطلع شده و بازگو نموده اند بر روح وصايت و خلافت شوقي هر آگاه شده دانستند كه در الواح وصاياي عبدالبهاء تصرفات به كار رفته و به اقدام مادر و عمه اش عباراتي ساخته و پرداخته شده حتي براي خانه هاي مردم كه به نام مدرسه ي تربيت بنات و بنين خريده شده و فلان مسافرخانه و مشرق الاذكار و حظيرة القدس كه با پول افراد خريده شده لوح درست كرده به محفل طهران فرستادند كه عبدالبهاء فرموده همه را به نام شوقي منتقل كرده به ملكيت او در آيد و در آوردند و به تازگي حتي حاجي غلامرضا امين آنها را در اداره ي ثبت اسناد به نام شوقي ثبت داده!
چون اين حقايق انگشت نما شد ناچار شوقي قلم به دشنام مي كشد كه شماها چرا اين تقلبات و خيانات و دنيا پرستهاي ما را آشكار مي سازيد؟
چرا بهائيان به مستشرقي چون مرحوم ادوارد براون دشنام مي دهند؟
از انجا كه او خودش به عكا سفر كرده و بها و عبدالبهاء را آن طور كه بوده اند شناخته و در كتابهاي خود چيزهائي نوشته كه به ضرر ايشان تمام مي شود و حتي نقطة الكاف تاريخ حاجي ميرزا جاني را كه بر خلاف تصور مردم سود و بهره بودي به باب و ازل و بابيان و ازليان نمي دهد ولي ضرر و زيان كامل به بها و بهائيان مي رساند منتشر ساخته.
و چون به هيچ وسيله نتوانسته اند آن را ابطال كنند و جواب متيني بر آن بنويسد لهذا زبان به دشنام مي گشانيد و تا هر قدر بتوانند كتاب نقطة الكاف را مانند كشف الحيل مي خرند و مي سوزانند و اين حركت احمقانه را وسيله ي تشفي صدور خود مي دانند
اگر اين سخن ما كه اغلب كتاب فروشان طهران و ولايات ديده و شنيده اند دروغ در آمد ساير حرف هاي ما هم دروغ است.
باري همه اينها دليل است بر اين كه بهائيت مذهب نيست و يك سياست غير مستقيمي است كه بر اثر جهل يك عده از مردم ساده لوح توليد شده و علاجش منحصر به عالم شدن افراد ملت و بي اعتنائي به اين سوسيته ي فساد و ضمنا اكمال اقتدار دولت است.
امااين قضيه مضحك است كه عبدالبهاء رؤساي مبلغين خود را مأمور كرد كه جوابي بر كتاب نقطة الكاف و مقدمه ي بروفسور براون بنويسد پس از آنكه پولها از اغنام گرفتند و چندين سال همه ي مبلغين كمك دادند بالاخره كتابشان كه به نام كشف الغطا در عشق آباد تنظيم و طبع شد به اقدام خود عبدالبهاء ضايع گشت و خودش به دست خود آن را تضييع نموده بعد هم پشيمان شد و آن را توقيف كرده مانع از نشر آن شد و علت تضييع آن دو چيز بود اول اين كه در آن روز انگليسها در فلسطين نبودند و افندي دستور داد كه بر پروفسور براون در آن كتاب حمله كرده به طرفداري سياست استعماري متهمش دارند و منظورش آن بود كه بنماياند به مردم كه كتاب نقطة الكاف بر نفع ازل و جزيره قبرس تمام مي شود تا در قبرس مركز روحانيتي تشكيل داده شده باشد ولي طولي نكشيد كه انگليسها وارد فلسطين شدند و كتاب كشف الغطا و حمله ي بر پروفسور به عنوان سياست از دو سو مضر شد يكي آن كه ممكن بود انگليسها مكدر شوند دوم آن كه ممكن بود اين تير به خودش بر گردد كه تو نيز همين نظر را داري. سبب دوم اين كه در كتاب كشف الغطا دستور داد توبه نامه ي سيد باب را چاپ كردند همان توبه نامه كه پروفسور هم چاپ كرده بود.
از انج که در فلسفه هم چاپ شده و متن آن را در كشف الحيل نز منتشر ساختيم و چون از افندي سر آن را پرسيدند گفت براي اين كه دماغ ازليها را بر خاك بماليم! ولي پس از طبع ديد بسيار غلط بزرگي كرده ولو اينكه او خود و پدرش به باب معتقد نبوده اند و در هر صورت مردم باب را مؤسس اين اساس مي شناسند و چون او توبه كرده باشد ديگر براي بهاء محل اعرابي نمي ماند و خودش چه صيغه ي خواهد بود؟ ديگر بعد از خودش كه معلوم است هر كس بيايد جز صيغه ي مفرد مؤنث غايب از فعل ماضي مجهول چيزي نخواهد بود. اين شد كه هنوز از مطبعه خار نشده بود حكم توقيفش از قلم خود عبدالبهاء صادر شد و عجب دارم از شدت غفلت بهائيان كه مي بينند هشتاد سال است در هر كاري جان كندند و پول دادند و هيچ نتيجه حاصل نشد و تمامش به ضررشان بود و هر چه وعده داده شد دروغ بود و در واقع پول داده اند براي خريداري افتضاح و رسوائي خود معهذا باز به محض اين كه از عكا لوحي مي رسد و نيرنگي جديد به كار زده مي شود كه مثلا پول بدهيد براي فلان قضيه تا امر مرتفع شود و چنين و چنان گردد و در اين كار چه فوائدي مكنون است با آن همه فريب ها كه خورده اند باز فريب جديد را استقبال كرده به رقابت هم جان مي كنند و پول مي دهند در حالتي كه همان اشخاص براي دو قرآن ماليات مشروع يا خدمت به دولت و مملكت خود به هزار وسيله و واسطه متشبت مي شوند كه آن دو قرآن را ندهند! فاعجب من هذا العجاب المعجب!!
آري اين عيب ها همه عيب تأويل است كه چون قومي هر سخن را مورد تأويل قرار داده از منهج مستقيم تحريف نمايند اين معايب ظاهر گردد. يعني از ابتدا براي جواب خصم و پيشرفت مقصد خود برخي متشابهات را وسيله ي دست خود ساخته به تاويل پرداخته كم كم اين ميدان وسعت پيدا كرده حتي سفيدي ماست را هم به قلب مبلغين مأول مي دارند نه در اين صورت اگر ما هم بابي از تاويل باز كرده فصول متشابهه ي در اينجا زياد كنيم باكي نخواهد بود تا از جهتي معرف متشابهات و تاويلات بهائيه باشد و از طرفي كتاب كشف الحيل هم بي متشابه نمانده باشد.
پی نوشتها :
[۱] فاضل عبارت است از آخوند معمم ريش بلندي كه اصلا از دهات شيراز آمده و در طهران معروف به فاضل شده و به قول آقاي نيكو بوعلي سيناي حضرات است.
[۲] اما من نمي دانم.
[۳] اين را كاملا مي دانم (آيتي).
[۴] مطابق احصائيه صحيح فقط يك ربع آنچه شما تصور فرموده ايد يعني ۵۱۸۹ نفر نه ۲۰۰۰۰ نفر.
[۵] مقصود كتاب كشف الغطا است كه در جواب مستر برون نوشته شد و تمام دانشمندان بهائي در آن شركت كرده اند عاقبت پس از طبع ديدند خيلي غلط و سهو دارد و به علاوه نيشهائي به سياست انگليس زده شد لذا به حكم افندي آن را مانند الواح سلاطين به زير دوشك مخفي كردند چه كه او با سياست انگليس كار داشت و مريدانش بي خبر بودند.
[۶] بلكه به اصرار و واسطه تراشي تقاضا مي كند.
[۷] يعني عكا و حيفا.
[۸] در اين هم تأمل است زيرا بي خبر را بي خبرتر مي كند.