×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

مقالات بهائیت

مقالات بهائیت (3597)

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

اعتقاد بهائیان به صلح عمومی تا عمل آنها ؟

نوشته شده توسط

اعتقاد بهائیان به صلح عمومی تا عمل آنها  ؟

بهائیت در ایران :  یکی از تعالیم دوازده‌گانه فرقه بهائیت (که اعتقاد دارند تمام این تعالیم بدیع است)، صلح عمومی و محکمه کبرای بین المللی است. در این زمینه عبدالبهاء می‌گوید: «از جمله تعالیم اعلان صلح عمومی بود، کسانی که پیروی کردند از هر ملت و از هر دین و مذهب در نهایت محبت اجتماع نمودند».[۱] این اصل اعتقادی بهائیان دارای ظاهری مترقی می‌باشد. در اینجا ذکر این نکته لازم است که در اموری که جنبه ترقی دارد بهائیان فقط به ظاهر آن اکتفا نمودند، و از لحاظ عمق ارزشی و مفهومی هیچ‌گونه ارزشی برای معتقدات آنها نمی‌توان قائل شد، مثلاً در مسئله صلح عمومی بسیار از مزایای صلح کل سخن گفته و پی‌درپی می‌گویند: «ما طالب صلح کل هستیم.»[۲] و با تفاخر اعلام می‌کنند که: «صلح عمومی از تعالیم مبارکه است که آثارش ظاهر شده است».[۳] در صورتی که اگر به نوشته‌های آنان رجوع کنیم هیچ‌نوع راه علمی و صحیحی برای برقراری صلح نشان نمی‌دهند و هرگز معترض این نکته نمی‌شوند که، اصولاً چرا اختلافاتی میان دول موجود است؟ چه می‌شود که هر چند سال یکبار جنگ‌های خونینی برقرار می‌شود و بشریت مدعی جامعه حقوق مدنی همچون حیوانات به جان یکدیگر می‌افتند و یکدیگر را می‌درند؟. بهائیان بدون توجه به ریشه نزاع‌ها و جنگ‌ها ادعا می‌کنند که تنها اصول دین بهائیت است که می‌تواند این صلح را برقرار کند و چنین می‌نویسند: «این قضیه صلح ملل را حضرت بهاءالله شصت سال پیش در ایران تأسیس نموده و در این مدت، در این خصوص لوایح و الواح بسیار در ایران نشر نمود و در سایر جهات نیز انتشار داد، تا آنکه در کتاب اقدس که قریب پنجاه سال پیش نازل شده، صلح عمومی را تصریح فرمود، در ایران ملل متنوعه موجود، مسلمان، مسیحی، یهود، زرتشتی و مذاهب متعدد دیگر موجود، به قوت تعالیم بهاءالله چنان تألیف و محبت حاصل گردیده که حال مانند برادر و یا پدر و پسر و یا مادر و دختر با یکدیگر متحد و متفق و آمیزش نمایند، و چون در محفلی اجتماع کنند، اگر در شخصی وارد گردد، از شدت الفت و محبت آنان حیران ماند و ابداً اختلاف و جدایی نبیند».[۴]
اکنون خوب است ببینیم که بهائیان چه راهی برای به دست آوردن چنین صلحی پیشنهاد می‌کنند. در رساله صلح عمومی از قول بهاءالله می‌نویسند: «سلاطین آفاق وفقهم الله باید به این امر تمسک فرمایند؛ آنها مشارق قدرت و مطالع اقتدار الهی‌اند».[۵] و نیز می‌گوید«باید مجلس بزرگی ترتیب دهند و حضرات ملوک یا وزراء در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتحاد و اتفاق را جاری فرمایند و از سلاح به اصلاح توجه کنند، و اگر سلطانی بر سلطانی برخیزد، سلاطین دیگر بر منع او قیام نمایند، در این صورت عساکر و آلات و ادوات حرب لازم نیست الا علی المقدور لحفظ بلادهم و اگر به این خیر اعظم فائز شوند اهل مملکت کل به راحت و مسرت به امور خود مشغول گردند و نوحه و ندبه اکثری از عباد ساکن شود».[۶] و همچنین عبدالبهاء نوشته است: «بلی تمدن حقیقی وقتی در قطب عالم علم افروزد، که چند ملوک بزرگوار بلند همت چون آفتاب درخشنده عالم غیرت و حمیت به جهت خیر و سعادت عموم بشر، به عزی ثابت و رأیی راسخ، قدم پیشه نهاده، مسأله‌ی صلح عمومی را در میدان مشورت گذراند و... یک معاهده‌ی قویه و میثاق و شروط محکمه ثابته تأسیس نمایند و اعلان نمود، و مؤکد فرمایند این امر اتم و اقوم
را کل سکان ارض مقدس شمرده، جمیع قوای عالم متوجه به ثبوت این عهد اعظم باشند.[۷]
با مختصر توجهی به جملات فوق، معلوم می‌گردد که چنین پیشنهادی تا چه اندازه از اصول دموکراسی دور است. در اینجا عبدالبهاء تنها ملوک را قدرت اجتماعی تصور کرده و برای ملت‌ها که تنها حامی حقیقی صلح‌اند، ارزشی قائل نشده است و به علاوه این پیشنهاد نیز، چنان که بر همه مسلم است، به هیچ‌وجه علمی نبوده و درصورت عملی شدن، در حداعلی چیزی شبیه به جامعه‌ی ملل گذشته خواهد بود که عملاً آزمایش خود را داد و از بین رفت. بعلاوه به آسانی می‌توان درک کرد که اصالت این پیشنهاد نیز از خود آئین بهائی نیست و چنان که ادعا می‌کنند بدیع نبوده. کشف اصل منشأ آن نیز اشکالی ندارد، زیرا تبلیغات صلح‌آمیزــ چه از جهت افکار سوسیالیستی برای بیدار ساختن مردم و چه از طرف دولت‌ها به منظور فریب دادن آنها، در هرحال فکری بوده است که از قرن نوزدهم رواج کافی داشته و اتخاذ آن در مشرق‌زمین لااقل هم زمان با پیدایش آئین بهائی از طرف سید جمال‌الدین اسدآبادی، به عنوان اتحاد اسلام و تأسیس سازمان اتحادی برای حکومت‌های اسلامی، صورت گرفته است. در پایان بهائیان باید به این سؤال پاسخ دهند که سران خویش که مکررا دم از صلح می‌زدند چگونه نتوانستند آن را بین خود اجرا کنند، چگونه می‌خواهند اختلافات بین حسینعلی‌بهاء و صبح ازل را توجیه کنند، چگونه می‌شود کسی دم از صلح بزند اما نتواند بین خود و برادرش اصلاح برقرار کند.در بررسی دوره پس از حسینعلی (بهاءالله)، می‌بینیم که بین فرزندانش (عباس افندی، محمدعلی) برای به دست آوردن ریاست، درگیری و نزاع رخ داده و آنها به یکدیگر فحاشی و تهمت‌های ناروا نسبت داده‌اند و یکدیگر را به حیوانات تشبیه کرده‌اند. آیا نباید سران (به اصطلاح) دین بهائیت الگو برای اعمال این صلح باشند؟ اگر قرار باشند از چنین کسانی الگو گرفت آیا صلح عمومی محقق می‌شود؟

پی‌نوشت:
[۱]. مکاتیب، ج۳ ص۱۰۲، مکاتیب، چاپ در مصر سنه محروسه، ۱۹۲۱.
[۲].
کلیک کنید...
[۳]. رساله صلح عمومی.
[۴]. عبدالبهاء، نقل از رساله صلح عمومی ص۱۲۰.
[۵].رساله صلح عمومی ص۱۴.
[۶].حسینعلی نوری (لوح شیخ محمدتقی اصفهانی معروف به نجفی) ص۲۳-۲۴، مؤسسه معارف بهائی کانادا، ت: ۲۰۰۱ میلادی.
[۷]. رساله مدنیه عبدالبهاء.

راهبرد امام خمینی (ره) برای مقابله با فرقه ضاله بهائیت

بهائیت در ایران : حضرت امام خمینی (رحمه الله) گرچه اقدام بر ضد بهائیان و همه‌ی فرقه‌های استعماری را مفید می‌دانستند، ولی معتقد بودند که باید با انقلاب عمیق و فراگیر، عوامل نگهدارنده بهائیان و هرگونه فساد را نابود کرد، از این رو با نهضت عظیم خود به یاری مردم مسلمان ایران، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانید، و ضربه نابودکننده‌ای بر پیکر استعمارگران و بهائیان وارد نمودند. و در این راستا خدمت بزرگی به اسلام و ایران نمودند. ولی در عین حال نباید غافل و مغرور شد، چرا که هرگاه شیطان را از در بیرون کنید ممکن است از پنجره وارد شود، و اگر از پنجره بیرون کنید، ممکن است از سوراخی رخنه کرده و وارد گردد. پس از انقلاب اسلامی، بهائیان که به دامن بیگانگان به ویژه آمریکا و اسرائیل پناه برده‌اند، گهگاه تحت عنوان آزادی مذهب، دفاع از حقوق بشر و... با مظلوم نمایی خود، اربابانشان را تحریک کرده، و آنها نیز که دایه‌ی دلسوزتر از مادر شده، ناله‌ی مظلوم‌نمایی بهائیان را در بوق‌های تبلیغاتی خود به رخ می‌کشند. یکی از این اربابان، جناب ریگان رئیس جمهور سابق آمریکا بود، که برای دفاع از آنها، زیر ماسک حقوق بشر، از مراکز بین‌الملل خواهان آزادی آنها، در اظهار (به اصطلاح) مذهب خود در ایران گردید. حضرت امام خمینی (رحمه الله) در پاسخ به انسان دوستی ریگان رئیس جمهوری اسبق امریکا فرمود: «نمی‌دانم که در بعضی از رادیوها که پخش کردند، صحبت رئیس جمهور آمریکا را ملاحظه کردید که ایشان از همه‌ی دنیا استمداد کردند برای اینکه بهائی‌هایی که در ایران هستند مظلومند و جاسوس هم نیستند و به جز مراسم مذهبی به کار دیگر اشتغال ندارند، و ایران برای همین که این‌ها مراسم مذهبی‌شان را به جا می‌آورند، ۲۲ نفرشان را محکوم به قتل کرده‌اند. ایشان از همه‌ی دنیا استمداد کرده که ایشان جاسوس نیستند... اگر اینها جاسوس نیستند شما صدایتان در نمی‌آمد، شما برای خاطر اینکه این‌ها یک دسته‌ای هستند که به نفع شما هستند، و الّا ما شما را می‌شناسیم، آمریکا را می‌شناسیم که انسان دوستی‌اش گل نکرده است که حالا به خاطر ۲۲ نفر بهائی که به قول ایشان در ایران گرفتار شدند... برای انسان دوستی یک وقت چنین صدا کرده و فریاد زده و به همه‌ی عالم متشبّث شده است که به فریاد این‌ها (بهائیان) برسید. مردم (دروغ و تزویر) شما را می‌شناسند».[۱] سپس امام به جنایات هولناک آمریکا در جهان و در ماجراجویی جنگ تحمیلی که موجب خسارت زیاد به ایران و عراق شده به این مطلب اشاره کرده که اگر شما انسان دوست هستید، بخاطر ۲۲ نفر بهایی آن همه سینه‌چاک، نمی‌کنید ولی در کنار آن هزار بیگناه را می‌کشید، بنابراین کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است که از بهائیان حمایت می‌کنید. اگر بهائیان جاسوس نبودند، و یا به عنوان یک حزب سیاسی برای بیگانگان در درون کشور اسلامی ایران، کار نمی‌کردند، شما برای آنها هرگز دلسوزی نمی‌کردید، دلسوزی شما از آن‌ها دلیل روابط شما با آن‌ها و نوکری آن‌ها برای شماست.
نتیجه اینکه بهائیت یک حزب سیاسی کاملا وابسته به بیگانه است که توسط مزدوران روسیه تزار بنا نهاده شد، و به وسیله انگلیسی‌ها پروریده گردید و حمایت شد، اکنون نیز آمریکا و اسرائیل از همه بیشتر از آن‌ها حمایت می‌کنند، به آنها پناهندگی داده، و امکانات فراوان برای تبلیغات آنها در اختیارشان نهاده‌اند. این حزب بی‌آبرو تلاش می‌کند خود را دارای دین نشان دهد، تا بتواند پشت ماسک دین و مذهب، مأموریت خود را در ایجاد تفرقه، جاسوسی، و خدمت به اربابانش بهتر ایفا نماید.

پی‌نوشت:
[
۱]. امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۶۶و۲۶۷.

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

بهاييان حکم کافر و نجسند چرا؟

نوشته شده توسط

بهاييان حکم کافر و نجسند چرا؟

کوتاه خواندنی و صریح

بهائیت در ایران  : مشركان و كافران (كساني كه توحيد يا اصول و فروع دين اسلام را قبول ندارند) مصداق نجس بر آنها وارد است.

انسانها از نظر عقيده به گروه هاي گوناگوني تقسيم مي شوند و از نظر فقهاي اسلام‌، نوع عقيده در حكم طهارت و نجاست و كفر انسان، دخيل است. بنابراين كساني كه اصول و فروع دين مقدس اسلام را بپذيرند، مسلمان و پاك اند. و اگر اسلام را نپذيرند مانند يهودي ها و مسيحي ها، به اين ها كافر گفته مي شود. از طرفي اگر مسلمان هم از مسير اسلام منحرف شود و ضروريات دين را انكار كند و يا به چيزهايي معتقد باشد كه با اسلام نا سازگار است، كافر و نجس به شمار مي آيد.

شيخ طوسي مي نويسد: مشركان و كافران (كساني كه توحيد يا اصول و فروع دين اسلام را قبول ندارند) و نيز هر كسي كه مخالف به آموزه هاي ائمه اطهار عليهم السلام باشد، نجس است.(1)

مراجع تقليد نيز در رساله هاي عملي خود به اين مطلب اشاره دارند از جمله امام راحل رضوان الله تعالي عليه مي نويسد: «كافر يعني كسي كه منكر خداست يا براي خدا شريك قرار مي دهد يا نبوت حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ را قبول ندارد و همچنين اگر در اينها شك كند و نيز كسي كه ضروري دين يعني چيزي را كه مانند نماز و روزه مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند منكر شود، نجس است.(2)»

بنابراين هر كسي كه اصول دين اسلام و يا ضروريات آن مانند فروع دين را قبول نكند و يا بعد از قبول، رد كند. طبق نظر همه مراجع تقليد شيعه، نجس و كافر است و بر مردم دوري گرفتن از آنها واجب مي باشد.
با توجه به مطالب ذكر شده، بايد گفت بهائيان با عقائدي كه دارند، از دين مقدس اسلام خارج هستند و نجس و كافر مي باشند. زيرا حسينعلي بهاء كه فرقه بهائيت منسوب به اوست با ادعاي نبوّت بعد از ادعاي مهدويت، يكي از ضروريات مسلم بين شيعه و سني يعني خاتميت پيامبر اسلام را انكار كرد.(3) سپس ادعاي خدائي كرد و بهائيان با پيروي كردن از او، براي خداوند يگانه شريك قائل شدند.(4) و كسي كه براي خدا شريك قائل شود، طبق نص صريح قرآن كريم نجس است، چرا كه خداوند فرمود: مشركان نجس هستند.(5)

رهبران بهائيت و به طبع آنها پيروانش تمامي واجبات و محرمات اسلام را كه در قرآن و روايات آمده است انكار نموده و مي گويند بعد از آمدن حسينعلي بهاء رهبر فرقه بهائيان، مدت همه اينها تمام شد و ديگر بر هيچ كس لازم نيست به دستورات اسلام عمل كند.(6) و كسي كه ضروريات دين از جمله نماز، روزه، حج و ... را انكار كند از دين اسلام خارج شده و كافر و نجس مي باشد.(7)پس فرقه بهائيت به خاطر قبول كردن رهبران خود به عنوان خدا، مشرك مي شوند و با قبول نكردن خاتميت نبوت پيامبر اسلام و نيز انكار ضروريات دين اسلام كافر و نجس هستند، حتي اگر كسي بگويد برخي از علماي شيعه، يهود و نصاري را پاك مي دانند بنابراين بهائيان هم به عنوان كافر بايد پاك باشند. جواب اين است كه يهود و نصاري، بر اساس منابع اسلامي اهل كتاب هستند، ولي بهائيان با انكار اسلام و حتي اديان يهوديت و مسيحيت، هرگز نمي توانند ادعاي اهل كتاب بودن كنند و حكمشان هم پيروان اديان غير الهي است. / جام نیوز

پي نوشت ها:

1. طوسي، نهايه، قم، انتشارات اسلامي، ج1 ص203.
2. راشدي، لطيف، رساله چهارمرجع، تهران، پيام عدالت، دوم، 1382ش، ص41.
3. شريف يحيي الامين، ‌فرهنگنامه فرقه هاي اسلامي، ترجمه: محمد رضا موحدي، ‌تهران، ‌باز، اول، ‌1378ش، ص84.
4. افراسيابي، بهرام. تاريخ جامع بهائيت، تهران، مهرفام، دهم، 1382 ش، ص361.
5. توبه:28.
6. رباني گلپايگاني، علي. فرق و مذاهب كلامي، قم، امير، اول، 1377 ش، ص343.
7. مكارم شيرازي، ناصر. رساله توضيح المسائل، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ ، نهم، 1381 ش، ص37.

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

آرامستان بهائیان 7 نوامبر 2015- تهران

نوشته شده توسط

آرامستان بهائیان 7 نوامبر 2015- تهران

بهائیت در ایران: کاربران محترم پایگاه های نقد بهائیت با نام ناصرالدین آشنا هستند. صرفنظر از وابستگی فکری جناب ناصرالدین، او در یک اقدام جالب و و به نقل از او کاملا تصادفی به سیاه نمائیهای بهائیان در خصوص موضوع تخریب آرامستانهای بهائیان در ایران پاسخ داده است.

این گزارش در تاریخ 7 نوامبر 2015 و با ارائه تصویرهایی در همان تاریخ نشان می­دهد که علیرغم تبلیغات سو علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و متهم کردن این نظام به برخورد با افراد بر اساس اعتقاداتشان و سیاه نمائیهایی که در طول سالهای بعد از انقلاب عناصر خود فروخته علیه نظام حاکم بر ایران داشته­اند، موضوع تخریب آرامستانهای بهائیان حتی در پایتخت ایران (آرامستان گلستان جاوید) صحت نداشته و بهائیان ضمن حفظ این آرامستان نسبت به زیباسازی آن نیز اقدام کرده­اند.

 

 

در کنار یکی از قطعات این آرامستان تابلوی فوق خودنمائی میکند . این تابلو دعای اموات منتسب به نیرزا حسینعلی نوری ( بها ) بوده که مشرف به همین قطعه میباشد .

 

تصاویر محوطه آرامستان کلستان جاوید تهران منطقه خاوران 7 نوامبر 2105 برابر با 16 آبان 94

حال سوالی که باید از بهائیان و مدعیان حقوق بشر  پرسیده شود :

با این دروغپردازیها چه اهدافی را دنبال میکنید . حالا یک سازمانک حقوق بشری هم فریب شما را خورد  ، مگر واقعیت جامعه ایران اسلامی را میشود کتمان کرد ؟

پاسخ را میباید در میان مناسبات مشترک بهائیان ، سرویسهای سیا و موساد جستجو کرد و لا غیر .

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

استدلال من یظهرالهی علی محمد باب به یک آیه از قرآن

نوشته شده توسط

استدلال من یظهرالهی علی محمد باب به یک آیه از قرآن

 

بهائیت در ایران :  یکی از شبهاتی که بهائیان پیرامون نسخ اسلام بیان می‌کنند و در آن به آیه‌ای از قرآن تمسک و استدلال می‌کنند آیه سوره حج است که خداوند می‌فرماید: «وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ یَوْمًا عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (حج/۴۷)». گلپایگانی از بزرگان بهائیت در کتاب فرائد خود این آیه را چنین معنی می‌کند: «شتابزده از تو می‌خواهند، هیچگاه خداوند خلف وعده نمی‌کند و یک روز در پیش خداوند به اندازه هزار سال به شمارش شماست». و در توضیح می‌گوید: «مردم در زمان رسول الله، با شتاب زیاد عذاب می‌خواستند، چنانچه آیات بسیاری گواه این مطلب است. در این آیه خداوند در پاسخ آنان می‌فرماید عذاب شما در روز قیامت است و او پس از هزار سال خواهد آمد؛ و چون دویست و شصت سال که تاریخ وفات حضرت امام حسن عسكري (علیه‌السلام) است به آن بیفزائیم، می‌شود هزار و دویست و شصت که همان روز دعوت و بعثت علی‌محمد خواهد بود. پس او پیغمبر است و با آمدن او قیامت اسلام بر پا شده است.

و اما پاسخ: این سخن از چند جهت غلط و نادرست است:
- بنابراین معنائی که گلپایگانی کرده، بایست مبدأ هزار سال را از زمان نزول این آیه گرفت، نه از روز وفات حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام)، گرچه روز وفات ایشان روز اتمام دین اسلام باشد. زیرا وعده نزول عذاب بر شتاب کنندگان ربطی به روز اتمام دین اسلام ندارد. و بنابراین مبنا هزارسال بعد از نزول این آیه تقریباً سال ۱۰۰۹ هجری می‌شود که با زمان ادعای علی‌محمد شیرازی بیش از دویست سال فاصله دارد.
- در سال (هزار و دویست و شصت) چه عذابی بر شتاب کنندگان در زمان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که مرده بودند نازل شد؟ اگر منظور عذاب دنیوی است، آنان در آن تاریخ (تاریخ ادعای علی‌محمد شیرازی) در دنیا نبودند و اگر منظور عذاب اخروی است، آن هم به آمدن علی‌محمد نیازی نداشت زیرا هر کافر و بی‌کیشی با مرگ دچار عذاب اخروی می‌گردد.
- اگر از طرف گلپایگانی دفاع کرده و بگوئیم منظور از معذبین، آن شتاب کنندگان نیستند که در صدر اسلام مرده و از بین رفته‌اند، بلکه مراد آیه هر کافری که در مرام و مسلک و راه و روش با آنان شریک باشد، و چنین اشخاص در دوره علی محمد باب هم زیاد بودند؛ پس می‌پرسیم مراد از اینکه با رسیدن سال ۱۲۶۰ و بعثت علی‌محمد و نسخ اسلام، مشرکین و کفار (معذب) می‌شوند چیست؟ اگر منظور کشته شدن، زندان رفتن، در به در شدن و منفور شدن در انظار مردم و ملت است پس باید گفت گروندگان به باب معذب شدند نه منکرین او. و اگر منظور از عذاب همان نپذیرفتن و کافر بودن به اوست چنانچه بهاء می‌گوید: «بهشت شنیدن نغمه دلربا و نگاه کردن به جمال بی مثال من می‌باشد و جهنم دوری از حضور و محروم ماندن از فیض لقای من است». اینکه دیگر مدت هزار ساله و وعده روی یخ نمی‌خواست، و بسیار بی‌معنی می‌باشد، هزار سال صبر برای چه؟ آیا توجیه عقلی دارد؟ اگر این‌چنین بود باید آیه می‌گفت: منظور از عذاب که به شما وعده دادیم، همین کفر و شرک و انکار شماست. زیرا به گمان اینان همانگونه که انکار و دوری از حضور باب و بهاء عذاب و جهنم است، انکار هر پیغمبری چنین است آنان هم که منکر فرموده‌های پیغمبر اسلام بودند. اگر بناست این آیه مبارکه قرآن از معنی حقیقی خود منسلخ شود و به دلخواه هر کسی تفسیر گردد، پس بهتر است معنی شود که آمدن باب و بهاء همان عذابی است که آن روز وعده داده شده. اما معنی حقیقی آیه مبارکه: باید دانست دین مقدس اسلام مانند سایر ادیان حقه گذشته چون به جهانیان وعده پاداش نیکوکاران و کیفر عذاب تیره دلان و بدکاران را داد و با صراحت کامل از آمدن روز رستاخیز و قیامت سخن گفت و تعالیم و احکام خود را بر این پایه استوار کرد. کفار و مشرکین برخی از روی تعجب و شگفتی و بسیاری به منظور تمسخر و استهزاء درباره روز رستاخیز و چگونگی آن و هنگام آمدن و محل وقوعش بارها به پیغمبر اسلام رجوع نمود با شتاب و عجله آمدن چنین روز و نزول آنچنان عذاب را از وی درخواست می‌کردند و در جواب آنان این آیه نازل شد. و این آیه هیچ ربطی به آنچه گلپایگانی (مبلغ بهائی) به آن اشاره کرده ندارد.

 

ازدواج سازمانی ( یا همان ازدواج تشکیلاتی ) در شبکه بهایی بی بی سی + تصاویر

 

 

بهائیت در ایران : خبرنگاران زن که جذب شبکه بهائی بی بی سی فارسی گردیده اند، امروزه عملا تبدیل به عروسک های خیمه شب بازی شده اند که برای تامین منافع دولت انگلیس به قرار گرفتن در پازل بردگی جنسی رضایت می دهند.

بی بی سی فارسی گرچه پوششی رسانه ای را برای خود انتخاب کرده است؛ اما وظایف اصلی که از سوی دولت انگلیس برای آن تعریف شده این شبکه را در زمره نهادهای جاسوسی تامین کننده منافع این کشور در خاورمیانه تبدیل کرده و نحوه جمع آوری اخبار توسط کارمندان این شبکه برای انتقال به لندن با استفاده از روابط غیر اخلاقی و حتی"ازدواج اجباری" درون سازمانی برای پیشبرد اهداف تعیین شده از جمله ویژگی های مشترک این رسانه جاسوسی با سازمان های جاسوسی می باشد.

مرور انتشار اخبار مختلف از روابط گسترده غیراخلاقی در میان کارمندان بی بی سی فارسی از ابتدای تاسیس شبکه تلویزیونیآن موجب گردیده است تا "فساد اخلاقی" و نام این شبکه با یکدیگر عجین شوند و با مروری گذرا بر 7 سال فعالیت شبکه دولتی انگلیس می توان به لیست بلندی از فسادهای جنسی مسئولان و کارمندان آن دست یافت.

جنجالی ترین پرونده فساد اخلاقی افشا شده از درون این شبکه جاسوسی مربوط به "تجاوز صادق صبا به پونه قدوسی" مجری برنامه نوبت شما بود که پس از مدتها انکار از سوی صادق صبا، پس از آنکه این مجری به مرخصی های طولانی مدت فرستاده شد و صادق صبا نیز 5 ماه از حضور در جلوی دوربین این شبکه و هر محفل دیگری محروم گردید، در نهایت مسئولان این شبکه ترجیح دادند با قربانی کردن پونه قدوسی و اخراج وی از بی بی سی فارسی و انتقال وی به یک بخش سطح پایین در بخش جهانی این شبکه پرونده تجاوز مدیر بی بی سی فارسی را به زعم خود برای همیشه ببندند!

به دنبال اخراج پونه قدوسی از شبکه بی بی سی فارسی، در حالی که همگام با وی اخبار متعددی از فساد اخلاقی "نفیسه کوهنورد" و تلاش وی برای رسیدن به موقعیت های بهتر در شبکه دولتی انگلیسبا استفاده از روابط نامشروع منتشر می شد، ناگهان وی بدون داشتن تجربه لازم به اجرای مهم ترین برنامه این شبکه یعنی "نوبت شما" ارتقای درجه یافت و مدتی بعد مشخص گردید که این سرعت وی در طی کردن پله های ترقی به دلیل برگزیده شدن وی به عنوان شریک جنسی جدید صادق صبا بوده است!

بررسی سوابق نفیسه کوهنورد نشان می دهد که وی از ابتدای ورود به رسانه حتی در زمانی که در داخل کشور فعالیت داشت، همواره از سوی دوستان و همکاران خود به دلیل استفاده از "جذابیت های زنانه" و "برقراری روابط نامشروع برای طی کردن پله های ترقی" مورد اعتراض قرار می گرفت و پس از خروج از کشور نیز در مقاطع مختلفی با اغلب کارمندان شبکه بی بی سی فارسی نظیر علی همدانی، بهزاد بلور، نیما اکبرپور و...به عنوان "هم خانه" زندگی می کرده که البته این هم خانه شدن ها نقش بسیار بارزی در نزدیک شدن وی به صادق صبا ایفا کرد!

علاقه بیش از حد مدیر شبکه بی بی سی فارسی به این طعمه جدید خود آن چنان بالا گرفت که در حالی که پیش از این صادق صبا در اوج اخبار منتشره مربوط به تجاوز خود به پونه قدوسی سکوت پیشه کرده بود، اما در اولین روزهای انتشار اخبار مربوط به رابطه خود با نفیسه کوهنورد سریعا موضع گیری کرده و نوشتن یک مقاله طولانی در سایت این شبکه، نشان داد که انتشار این مطالب در مورد دوست دختر جدیدش، موجب آزرده شدنوی گردیده و صبا را مجبور به نگارش این مطالب کرده است!

اما این رابطه صادق صبا و نفیسه کوهنورد زیاد طول نکشید و با درز اخبار روابط غیر اخلاقی این دو نفر، مسئولان رده بالای این شبکه برای جلوگیری از تکرار ماجرای "صادق صبا-پونه قدوسی" دستور یک ازدواج درون سازمانی را برای پوشاندن این فساد جدید در بی بی سی صادر کردهو بر همین اساس ناگهان "مهرداد فرهمند" دیگر خبرنگار این شبکه به عنوان همسر رسمی نفیسه کوهنورد اعلام گردید!

از نکات جالب پس از اعلام زمان این ازدواج درون سازمانی می توان به اعتراف همه دوستان نزدیک و همکاران این دو در شبکه بی بی سی فارسی اشاره کرد که با شنیدن این خبر در بهت و حیرت فرو رفته و در پاسخ به دنبال کنندگان صفحات شخصی خود در شبکه های اجتماعی مدعی شدند که" هیچ کس تا شب قبل برگزاری مراسم از ازدواج این دو نفر خبر نداشته است جز صادق صبا"!

بلافاصله پس از برگزاری یک مراسم ازدواج صوری برای پایان دادن به حواشی روابط غیراخلاقی در بی بی سی، نفیسه کوهنورد به لبنان و مهرداد فرهمند نیز به مصر اعزام گردیدند تا به ادامه فعالیت خود برای جمع آوری اطلاعات بپردازند.

با گذشت کمتر از یکسال از علنی کردن این ازدواج سازمانی و پایان یافتن حواشی پیش آمده پیرامون روابط غیر اخلاقی این مجری بی بی سی وصادق صبا، چندی پیش مهرداد فرهمند و نفیسه کوهنورد که در طول این مدت مدت زمان اندکی را در کنار هم گذرانده بودند، به طور رسمی از یکدیگر جدا شده وبا حذف خاطرات مشترک خود همچون تصاویری که پیش از این در صفحات مجازی منتشر نموده اند، تلاش کردند تا این ازدواج سازمانی را نیز به فراموشی بسپارند.
در این میان، نفیسه کوهنورد تلاش کرد تا با بازگشت به لندن بتواند از این آوارگی در کشوری غریب نجات یابد اما تاکنون به دلیل عدم موافقت صادق صبا نتوانسته است که به ماموریت خود در لبنان پایان دهد و این امر به دلیل جایگزینی فردی دیگر به جای وی به عنوان "معشوقه جدید صادق صبا" بوده است.

"صادق صبا" که با سوء استفاده از موقعیت خود در این شبکه توانسته است بابهره کشی از کارمندان زن بی بی سی فارسی و قرار دادن "پارتنر" های خود در بخش های مختلف ساختار شبکه دولتی انگلیس، نقشی مهم در عجین نمودن نام بی بی سی فارسی و "فساد اخلاقی" ایفا نماید، در نبود نفیسه کوهنورد، فردی دیگر را جایگزین وی کرده بود و شاید این مجری شبکه دولتی انگلیس به این نکته توجه نکرده بود که با جدایی کوتاه مدتش از این مرکز فساد و مدیر هوسران آن، به دلیل فعال بودنزنجیره فساد اخلاقی در این شبکه فردی دیگر به جای وی جایگزین می‌گردد!

نفیسه کوهنورد تنها مهره استفاده شده در سیستم "جاسوسی جنسی" شبکه دولتی انگلیس نبوده و دیگر همکاران وی مانند فرناز قاضی زاده، فرن تقی زاده، ناجیه غلامی، نگین شیرآقایی و...علی رغم تصور خود که برای رسیدن به رویای زندگی شیرین در انگلیس از کشور خارج شده اند، امروزه عملا تبدیل به عروسک های خیمه شب بازی شده که برای تامین منافع دولت انگلیس به قرار گرفتن در پازل بردگی جنسی رضایت داده و برای بهره مند شدن از مواهب مالی ملکه از تن دادن به هرگونه حقارتی دریغ نکرده اند.

کاربران محترم مطالعه این مطلب با توجه به آنچه در مورد ازدواجهای تشکیلاتی در گروههای سیاسی و تروریستی خوانده اید شما را یاد کدام گروه شاخص که ازدواج تشکیلاتی را یک ابزار برای بهره کشی از اعضایش مورد استفاده قرار میدهد  ، می اندازد .

 

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36

بازشناسی شبکه اقتصادی تشکیلات بهائیت

نوشته شده توسط

بازشناسی شبکه اقتصادی تشکیلات بهائیت

(باز نشر)

بهائیت در ایران : پس از کودتای سوم اسفند 1299 ه.ش مسیر به قدرت رسیدن رضا خان توسط انگلستان و عوامل داخلی آنها مانند فراماسون ها و بهائیان، هموار شد تا اینکه در سال 1304 وی رسماً رژیم پهلوی را بنیانگذاری کرد. تشکیلات بهائیت، این سال را نقطه عطفی در طول تاریخ 170ساله خود می داند. به واقع، سال های حاکمیت رژیم پهلوی در ایران، برای تشکیلات به منزله دوران طلایی است.
با سقوط سلسله قاجار، بهائیت توانست به پاس خدمات ویژه خود و با سوء استفاده از تحولات جاری که در آن زمان بروز پیدا می کرد، در کلیه عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور نفوذ کند. هرچند این اقدامات بهائیت، پیش از سلطنت محمدرضا پهلوی، به غیر از چند مورد مانند سپردن پست وزارت فواید عامه و تجارت و فلاحت به موقرالدوله(1)، آجودانی ولیعهد به صنیعی(2)و... آشکارا قابل رؤیت نیست. اما در دوران محمدرضا، تشکیلات بهائیت توانست آنچنان در ارکان سیاسی- اقتصادی کشور نفوذ کند که به یکی از وزنه های مهم قدرت در کشور تبدیل شود. عناصری چون "عبدالکریم ایادی، اسد ا... صنیعی، حبیب ثابت، هویدا، پرویز ثابتی و..." در راستای تقویت و نفوذ هرچه بیشتر تشکیلات بهائیت تلاش می کردند.
بعد از مرگ "عباس افندی"، دومین سرکرده بهائیت، نوه او "شوقی" ، به جانشینی پدربزرگ منصوب شد. در دوره زمامداری وی، بهائیت دچار یک تحول و دگردیسی شد و شکل یک سازمان را به خود گرفت.(3) در همین ایام است که با کمک انگلستان و توطئه های یهود و همراهی بهائیت در منطقه شامات، شاهد تغییر مرزهای سیاسی و غصب سرزمین فلسطن برای صهیونیسم هستیم. در این رهگذر، تشکیلات بهائیت توانست برسرعت نفوذ خود در دستگاه های دولتی ایران بیفزاید. شوقی، بنا به دستوراتی که از اربابان خود می گرفت، می بایست تشکیلات را به صورت منظم و سازمان یافته در سطح جهان گسترش می داد تا بتواند به واسطه تجربه خود در غصب سرزمین فلسطین(4)، زمینه نفوذ صهیونیسم در دیگرنقاط جهان را نیز فراهم آورد. از آنجا که محقق کردن اوامر بالا دستی نیاز به برنامه داشت، وی نقشه های ده ساله و پنج ساله ای را تهیه و آن را به کلیه محافل ملی ابلاغ کرد. برای اجرایی شدن این نقشه ها، نیاز به منابع مالی (پول و سرمایه) وجود داشت، به همین جهت است که فعالیت در بخش تجارت و صنعت و کشاورزی، همواره مورد توصیه سرکردگان تشکیلات قرارگرفته است. اساساً ، سرکردگان بهائیت از همان آغاز سعی می کردند اوضاع اقتصادی خود را بهبود بخشند تا ازیک سو بتوانند در مقابل نا ملایمات و سخت گیری های جامعه شیعی ایران دوام آورند و از سوی دیگر با تحکیم پایه های قدرت خود در عرصه اقتصاد، اهرم فشاری علیه کشور به دست آورند. به همین سبب، هرکدام از بهائیان که در رژیم پهلوی به مناصب مهمی گمارده می شدند، از موقعیت خود برای ثروتمند شدن تشکیلات بهائیت استفاده می کردند تا از این طریق اقتصاد مملکت را در دست گیرند.(5) به تدریج که تشکیلات بهائیت، اهداف سیاسی بلند پروازانه خود را تعریف می کرد، سرکردگان نیز به لزوم تأمین سرمایه های لازم جهت نیل به این اهداف پی بردند و بهائیان سراسر جهان را به کار و تلاش بیشتر تشویق کردند و درضمن از آنها خواستند بخشی از منابع مالی خود را وقف تشکیلات کنند. این چنین شد که اوقاف بهائی برای افزایش توان اقتصادی تشکیلات ایجاد شد.اوقاف شبکه اقتصادی بهائیت"میرزا حسینعلی" از زمانی که در عکا ساکن شد، مسئله سامان بخشی اقتصادی را مد نظرداد و با پیام های ارسالی خود، همواره این موضوع را به بهائیان ثروتمند گوشزد می کرد. بعد از تدوین قوانین و آیین نامه های سازمانی، با فرآهم آمدن موجبات قدرت بلامنازع محفل ملی، راه برای ایجاد اوقاف ملی و محلی در زمان شوقی هموار شد.
سازمان تشکیلاتی بهائیت در دوره زمامداری شوقی، به مدد درآمدهای حاصل از فعالیت های اقتصادی و کمک های مالی بهائیان تحت عناوین مختلفی چون حقوق ا...، تقبلی، تبرعات و ... توسعه پیدا کرد. در این زمان است که موضوع وقف و ایجاد سازمان اقتصادی اوقاف، برای تأمین مایحتاج سازمان، مورد توجه سرکردگان تشکیلات قرار گرفت.
در این عرصه، تشکیلات بهائی ایران به دلیل نفوذ در هیئت حاکمه و تعداد تقریباً زیاد آنها نسبت به برخی از کشورهای منطقه و جهان در محاسبات مالی- سرمایه ای تشکیلات، جایگاه ویژه ای داشت. شوقی در کتاب" قرن بدیع" در مورد جایگاه مهم ایران در این خصوص می گوید: «در ایران، مهد امرا... متعلقات امریه که به صورت اراضی و ابنیه اداری و مدارس و سایر مؤسسات دیگر موجود است به نحو قابل ملاحظه ای بر وسعت و عظمت دایره موقوفات محلی بهائی در سراسر کره ارض افزوده و مایه مزید اعتبار و حیثیت آنها گردیده است.» (6)
تشکیلات بهائیت از روزی که میرزا حسینعلی اعلام "من یظهر الهی" کرد تا به امروز هیچگاه به عنوان یک اقلیت به رسمیت شناخته نشده است. در دوره پهلوی نیز چنین بود و از این رو امکان ثبت اموال و املاک به نام تشکیلات وجود نداشت. تنها راه موجود برای ثبت اموال، این بود که اموال منقول و غیر منقول به نام شوقی و یا افرادی که مورد اطمینان وی هستند به ثبت برسد.(7) به عنوان مثال می توان به افراد مورد وثوقی چون هژبر یزدانی(8)، حبیب ثابت(9) و ... اشاره کرد. این نقل و انتقالات تا زمان مرگ شوقی ادامه داشت.
چرایی و چگونگی تشکیل" شرکت امنا"بعد از مرگ شوقی، بین سرکردگان بهائی (به ویژه کسانی که در ایران از آنها به نام ایادی یاد می شد) بر سر سرپرستی اموال و املاک، اختلافاتی به وجود آمد و میان آنها شکاف ایجاد شد. پس از مدتی، چون یکدیگر را قبول نداشتند، تصمیم به تشکیل یک شرکت گرفتند و بدین ترتیب تمامی سرمایه و اموال بهائی به آن شرکت به نام "شرکت سهامی امنا"، منتقل شد. این شرکت در حقیقت یک سازمان نیمه مخفی بود که توسط تشکیلات و زیر نظر لجنه ملی املاک و شخص امین صندوق، مدیریت می شد.
شرکت سهامی امنا در تاریخ 24اردیبهشت1337، به شماره 6088 با هدف اجرای کارهای عمرانی با سرمایه ظاهری 30میلیون ریال در اداره ثبت شرکت ها، ثبت شد.(10) مدیران، سرمایه شرکت را به سه هزار سهمِ 10هزار ریالی تقسیم کردند که از این تعداد سهام، فقط 10سهم با نام و بقیه بی نام و متعلق به محفل ملی بهائیان ایران بود.

اعضای اولیه هیئت مدیره شرکت سهامی امنا، به شرح زیر بودند:
الف) شعاع اله علائی، رئیس هیئت مدیره
ب) هادی رحمانی شیرازی، مدیر عامل
ج) ذکراله خادم و عباسقلی شاهقلی، عضو هیئت مدیره
این شرکت در محل ساختمان نونهالان، واقع در خیابان منوچهری، کوچه ارباب جمشید، شماره37،(11) شروع به کار کرد و در مدت کوتاهی با توجه به حسن ظن رژیم پهلوی به تشکیلات بهائیت، توانست صدها میلیون تومان املاک و دارایی جمع آوری کند و حتی تعداد سهام را از سه هزار سهم به 15هزار سهم ارتقا بخشد.(12) این شرکت به یک کارتل بزرگ اقتصادی برای ضربه به اقتصاد جامعه مسلمان ایران تبدیل شد که این فشار اقتصادی تا برچیده شدن حکومت پهلوی ادامه داشت.
در سال 1346دوره چهار ساله، اختیارات هیئت مدیره به پایان رسید و به همین جهت بدون هیچ گونه گزارشی از گردش مالی شرکت، در صورت جلسه تنها به ذکر تصویب بیلان سال 1345به اتفاق آرا بسنده شد و اعضای اصلی و علی البدل انتخاب شدند. در نتیجه،" شعاع اله علائی، علی محمد ورقا، عطاءاله مقربی، طرازاله هوشمند و عطاءاله قدیمی" به سمت اعضای اصلی هیئت مدیره و "هادی رحمانی شیرازی، روح اله فتح اعظم و عبدالحسین تسلیمی" به عنوان اعضای علی البدل، برای مدت چهار سال انتخاب شدند.
این شرکت در واقع متشکل از چندین شرکت تابعه مختلف بود که در زمینه های کشاورزی، صنعتی و بانکداری فعالیت داشتند.
شرکت های مذکور اگر چه به نام خاصی به ثبت نرسیده بودند و ماهیتاً سهامی بودند، لیکن پس از مرگ شوقی، مهمترین ابزار اقتصادی محفل ملی در ایران به حساب می آمدند و بسیاری از هزینه های این محفل توسط درآمدهای حاصل از آنها تأمین می شد. حتی مبالغ بسیاری نیز توسط این شرکت ها به طور سالانه برای بیت العدل در عکا ارسال می شد تا در جهت مخارج تشکیلات بهائیت مصرف شود. در بند 3 ماده 47 اساسنامه شرکت امنا، قید شده است که 10درصد از سود خالص شرکت مذکور به امور خیریه اختصاص می یابد و این رقم تا 30درصد نیز قابل افزایش است.
چون در اساسنامه، هیچ مصداقی از امور خیریه ذکر نشده است لذا این امر می تواند شامل هر عملی شود که اعضا در مورد آن توافق داشته باشند و طبیعی است این مبلغ با توجه به درآمد سرشار این شرکت (400 میلیون تومان در سال 1355) می توانست نقش مؤثری در گسترش بیش از پیش تشکیلات بهائیت در اقصی نقاط جهان، به ویژه ایران داشته باشد. علاوه بر این، تقریباً کلیه سهام شرکت مذکور به محفل ملی بهائیان اختصاص داشت و لذا سودهای حاصل از این سهام، به مجموعه ثروت تشکیلات بهائیت افزوده می شد.
از آنجایی که در ایران، رسماً قانونی برای معافیت مالیاتی این شرکت تصویب نشده بود، مسئولان شرکت همه ساله با حساب سازی های دروغین و پرداخت رشوه به برخی مأموران و حسابرسان، مبالغی اندک به عنوان مالیات به دولت پرداخت می کردند و هر ممیز مالیاتی هم که به این وضع ایراد می گرفت و درصدد وصول مالیات واقعی این شرکت برمی آمد، با اعمال نفوذ آنان فوراً از کار برکنار می شد.(13)
سود جویی از ثروت نامشروع تشکیل شرکت امنا، به آتش اختلاف و انشعاب در میان بهائیان دامن زد، زیرا با توجه به سرمایه کلانی که جمع شده بود، طبعاً سوء ظن مخالفان نیز افزایش یافت تا آنجا که گروهی، گروه دیگر را به کلاهبرداری، تدلیس و سند سازی متهم می کرد.

بعد از فوت شوقی در اردیبهشت سال 1337(اکتبر 1957) زمزمه هایی درباره چگونگی مرگ او از سوی برخی از بهائیان مطرح شد و انگشت اتهام، به سوی "روحیه ماکسول"، همسر شوقی و چند نفر از یاران وی نشانه رفت. به عقیده ایشان جناح انگلیسی به سرکردگی روحیه ماکسول، تمایلی نداشت که سکان هدایت تشکیلات بهائیت به دست آمریکایی ها به ریاست "میسن ریمی" بیفتد، به همین خاطر شوقی را از سر راه برداشتند. از سوی دیگر با اعلام مرگ شوقی، سوء ظن بین سرکردگان تشکیلات ایران نسبت به یکدیگر در خصوص سرمایه کلانی که شوقی در اختیار هرکدام از آنان گذاشته بود، بالا گرفت. زیرا از آنجایی که این تشکیلات در ایران به رسمیت شناخته نشده بود، شوقی به ناچار سرمایه بدست آمده از تزویر و نیرنگ خود را به دیگران سپرده بود.(14) که این خود حاکی از وجود شکاف در درون تشکیلات بهائی در ایران و حیفا بود.
این انشقاق، زمانی خود نمایی می کند که نگاهی به متن تلگراف روحیه ماکسول به حیفا (قبل از اعلام رسمی خبر مرگ شوقی) داشته باشیم. وی در این تلگراف، بهائیان را به استقامت و وحدت دعوت می کند که نشان از پراکندگی و تشتت آرا در بین بهائیان دارد.(15) از سوی دیگر، بی خبری جناح آمریکایی از چگونگی انتقال جسد شوقی از لندن به حیفا به وجود شکاف و انشقاق دامن می زند.
در نهایت، پیامد های ناشی از مرگ شوقی و کشمکش ها ی درون تشکیلاتی بر سر ارث و میراث به جای مانده از وی به بیرون درز می کند و در محاکم قضایی طرح دعوی می شود.
"
یداله ثابت راسخ" به همراه همسرش در تاریخ 20اردیبهشت1344از سوی تشکیلات بهائیت، به علت افشای مفاسد مالی سران فرقه و اشاره به چگونگی مرگ شوقی محکوم به طرد روحانی می شوند و اطلاعیه اجرای این حکم در مجله اخبار امری (ارگان تشکیلات بهائیان ایران)، به اطلاع تمام بهائیان می رسد.(16)
به دنبال انتشار اطلاعیه مذبور، یداله ثابت راسخ به همراه همسرش علیه اعضای 9 نفره محفل ملی بهائیان ایران به اتهام ایراد تهمت و افترا شکایت می کنند.
در مقابل، سرکردگان تشکیلات بهائیت نیز ثابت راسخ را به خیانت در امانت و سوء استفاده از مهر و کاغذ های رسمی محفل متهم می کنند(17) و خواستار این می شوند که راسخ تحت تعقیب قضایی قرار گیرد.
نتیجه این دعوا این است که بازپرس و دادیار دادسرای تهران به استناد اینکه تهمت و افترا در یک نشریه خصوصی بوده و از طرفی این اختلاف مربوط به مناسبات درون فرقه ای است، اعلام می کنند که شکایت یداله ثابت راسخ و همسرش وارد نبوده و قرار منع تعقیب کیفری صادر می شود.( 18)
زمین خواری تشکیلات بهائیت، همانگونه که در سرزمین فلسطین توانست با اجرای سیاست خرید زمین از فلسطینی ها موجبات اشغال این سرزمین را پدید آورد، در ایران دوره پهلوی نیز از این تلاش خود دست نکشید و با خرید زمین و به تصرف درآوردن زمین های بایر به سرمایه های هنگفتی دست یافت، تا بدین وسیله بستر تبلیغ بهائیت را در ایران فراهم آورد.
در سال های قبل از تأسیس اداره ثبت اسناد و املاک در سال 1306 شمسی و سال ها پس از آن، در قباله های فروش املاک، مساحت و ابعاد چهارگانه آن قید نمی شد و فقط نوع زمین از قبیل ششدانگ یا قریه، قلعه، باغ و یا کاروانسرا و نظایر اینها را مشخص می کردند. با توجه به گسترش تهران از هرسو در آن سال ها باندهای مافیای اقتصادی بهائیت(19)
زمین های اطراف شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، یزد و... را که در اطراف آن زمین های بایر یا اراضی خالصه دولتی وجود داشت خریداری می کردند و سپس با ترفند، بخشی از زمین های موات مجاور ملک خود را، به تصرف و تملک خویش در می آوردند و سپس آن اراضی را به همراه ملک خود تفکیک کرده و می فروختند.(20)

در سال 1334 با تصویب لایحه ثبت اراضی موات، سازمان های دولتی، مجاز به طرح شکایت از متصرفان زمین های موات تا شعاع چند کیلومتری از مرکز شهر شدند. طبق ماده 1 این لایحه، حریم اعلام شده به این شرح بود: شرقاً و جنوباً از اضلاع خارجي خيابان هاي شهباز (17شهریور) - شوش تا شعاع شش كيلومتر و شمالاً از ضلع خارجي خيابان شاهرضا(خیابان انقلاب) تا شعاع 18 كيلومتر و غرباً ازضلع خيابان سيمتري نظامي(جی) تا شعاع 36 كيلومتر.(21)
رشوه خواری فساد و بی بند و باری اداری، در قالب رشوه خواری، از جمله آسیب های اجتماعی و اداری است که آثار و پیامدهای منفی فراوانی را در توسعه کشورها بر جای می گذارد وهزینه های هنگفتی را به حوزه های سیاست، اقتصاد و فرهنگ، تحمیل می کند و نظام سالم اجتماعی و اقتصادی را درهم می ریزد. رشوه خواری یک پدیده ناهنجار و آسیبی جدی در روابط اجتماعی انسان هاست که باعث اختلاط و آمیختگی حق و باطل و حلال و حرام می شود.
در رژیم پهلوی رویه رشوه خواری به یک پدیده مسلط تبدیل شد به گونه ای که از صدر تا ذیل، همگی در رشوه گیری و رشوه دهی دست داشتند. در این میان برای تشکیلات بهائیت که دارای قدرت بود، به آسانی می توانست از این راه کسب ثروت کند.
قاچاق کالا
همانطور که اشاره شد، به واسطه وجود فساد مالی و اداری و همچنین زد و بند و اعمال خلاف قانون در رژیم پهلوی، افرادی در بین اعضای دولت و درباریان بودند که با استفاده از وجود رانت های ویژه برای افزایش ثروت، به قاچاق کالا روی آوردند. از این رهگذر تشکیلات بهائیت نیز که در حاکمیت رژیم پهلوی چنان فرو رفته بود که گویی حکومت از آن آنهاست، برای ثروت اندوزی به این شیوه غیر انسانی روی آورد تا بلکه بتواند کسری بودجه دولت غاصب اسرائیل را از سرمایه ملت مسلمان ایران، تأمین کند.
پی نوشت:
1-موقرالدوله از بهائیان سرشناسی است که در کودتای 1299 نقش داشت که پس انجام آن در کابینه سید ضیاء طباطبایی وزارت فوايد عامه و تجارت و فلاحت را بر عهده داشت. وی قبل از کودتا و در دولت قاجارها سركنسول ايران در بمبئي (در سال 1898)، نماينده وزارت خارجه در فارس (1900) و حاكم بوشهر(1911 ـ 1915) بود. موقر الدوله علاوه بر خويشاوندي با باب، با عباس افندي و شوقي نيز خويشي داشت، ميرزا هادي، داماد عباس و پدر شوقي، پسردايي موقرالدوله بود. موقرالدوله ضمناً پدر حسن موقرافنان باليوزي (1980 ـ 1908 م) از گويندگان سابق بخش فارسي راديو بيبيسي لندن (و به قولي، بنيادگذار اين بخش) و از سران طراز اول بهائيت است كه رياست محفل ملي روحاني بريتانيا را در سال های 1960 ـ 1937 بر عهده داشت و در 1957 توسط شوقي افندي، رهبر بهائيان، به عنوان يكي از"ايادي امرالله" منصوب شد. پس از مرگ شوقي نيز چند سال عضو هيأت نه نفره ايادي امرالله (بیت العدل ) مقيم فلسطين اشغالي بود.
2-اسدالله صنیعی از چهرههاي طراز اول بهائيت محسوب ميشد. وي در زمان رضا خان ستوان پيشکار، آجودان و رئيس دفتر وليّعهد آن زمان، محمدرضا بود و نقش مهمي در تحکيم مواضع بهائيان در نهادهاي نظامي رژيم پهلوي داشت. وی در دوره محمد رضا به درجه عالی نظامی سپهبدی رسید.
3-http://www.resalat-news.com/Fa/?code=35022
4- http://gozashtehalayande.blogfa.com/post-74.aspx
5-ظهور وسقوط رژیم پهلوی خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، گردآورنده موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران اطلاعات، 1369،ص375
6-کتاب قرن بدیع قسمت چهارم، شوقی، ترجمه نصراله مودت، موسسه ملی مطبوعات امری، 123بدیع، ص 54
7-همان، ص53
8-مجله شفافیت، سال اول، شمارهفتم، ص14
9-همان، سال اول، شمارهشتم و نهم، ص12
10-روزنامه رسمی کشور، شماره 4836- 30/2/1337
11-ساختمان نونهالان متعلق به ورثه ارباب جمشید بود و آنها، آن را به تشکیلات بهائیت واگذار کرده بودند
12-روزنامه کیهان، شماره 7146، مورخ 13/3/1346
13-بهائیان در عصر پهلوی ها، احمد الهیاری، تهران، کیهان، 1387، ص43
14-کتاب قرن بدیع قسمت چهارم، شوقی، ترجمه نصراله مودت، موسسه ملی مطبوعات امری، 123بدیع، ص 53
15-رساله لجنه محفل ملی ایران، ص14
16-مجله اخبار امری، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، شماره 2و3، سال 1344، ص 105
17-مجله اخبار امری، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، شماره 4، سال 1344، ، ص183
18-پرونده به کلاسه 1191- جزوه دان 44-3 به تاریخ 10/12/1347
19-اعضاي باند مافياي بهائي عبارت بودند از: حبيب ثابت، هژبر يزداني سنگسري، عبدالحسين تسليمي ( پدر منوچهر تسليمي وزير بازرگاني دولت هويدا )، ايرج ثابت، مهدي ورقا، شعاع الله علايي، عزت الله عزيزي، رياض قديمي، روح الله فتح اعظم، جلال صحيحي، موسي مستقيم، مسعود خمسي، منوهر قائم مقامي، عبدالكريم ايادي، عطاالله مقربي، فتح الله فردوسي و عنايت الله عزيزي.
20-برای مثال می توان به داوود معنوی یهودی بهائی شده، پرویز خسروانی و ... اشاره نمود. برای کسب اطلاعات بیشتر ر.ک به بهائیان در عصر پهلوی نوشته احمد الهیاری، ظهور وسقوط سلطنت پهلوی خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، زنان دربار به روایت اسناد ساواک: اشرف پهلوی، پرویز خسروانی به روای اسناد ساواک و ... .
21-لايحه ثبت اراضي موات اطراف شهر تهران مصوب مجلسین سنا و شورای ملی مورخ 24/4/1334

 

 

 

راهبرد افزایش  قدرت اقتصادی بعد از انقلاب توسط بهائیان یک دستور تشکیلاتی است

قابل توجه مدیران اقتصادی مراقب فعالین اقتصادی باید بود  . اینکه سرمایه از کجا آمده مهم است .

بهائیت در ایران  : بهائیت در سالهای پس از انقلاب به ویژه در دوره سازندگی وارد فعالیت اقتصادی جدی شد و تا امروز هم در حال تقویت بنیه و عقبه اقتصادی خود است.این فعالیت مختص به سرمایه‌گذاری نیست بلکه دفاع مالی و تجاری از حکومت غاصب صهیونیستی را هم شامل می‌شود. کما اینکه بهاییان با در دست گرفتن برخی سرپل‌های اقتصادی و تجاری کشور به این هدف نزدیک شد‌ه‌اند.به طور نمونه کشور ما انواع آب‌میوه‌ها را تولید می‌کند و نیازی به واردات آب‌میوه ندارد. اما کمتر از ۱۰ سال پیش به یک‌باره، نوعی آب‌میوه خارجی که متعلق به شرکت‌های «وهابی» بود به جامعه وارد شد.تزریق این محصول به بازار به حدی بود که در کمترین مدت و به شکل ناخواسته، ذائقه ایرانی به سمت آن جلب شد. این شرکت وهابی به دست دولت اصلاحات و با مدیریت بهایی‌ها در ایران پا گرفت.
ا.ع” شرکت عربستانی وابسته به وهابیت، امتیاز نمایندگی خود را در ایران به یک بهائی به نام “ندیم سقاف” داد. این شرکت با جذب افراد مسلمان به عنوان کارمند، چند سال است که در ایران فعالیت می‌کند.شرکت مذکور شامل ۲ کارخانه است. یکی کارخانه تولید ظرف و دیگری تولید آب‌میوه. جالب اینکه این محصول غذایی، علاوه بر کمک به بهائیت که طبق دستور مراجع حرام است، به سلامت جامعه هم آسیب می‌رساند.
*
از انتشار بیماری تا واردات دارو
این آبمیوه دارای ماده نگه‌دارنده‌ای است که بنزوات سدیم (از مشتقات بنزن) نام دارد. این ماده در نوشابه، سس و هم زده می‌شود و چون به حالت سرد استفاده می‌شود مضر نیست. ولی برخی تحقیقات نشان می‌دهد، از آنجا که در این آب‌میوه، بنزوات با درصد بالاتر از حد استاندارد و همین طور در حالت گرم بسته‌بندی می‌شود، واکنش‌های شیمیایی را به دنبال داشته که منجر به سرطان به ویژه برای زنان می‌شود.
از جمله مواد استفاده شده در این محصول، ماده‌ای است که از خارج کشور تامین می‌شود. برخی کارشناسان معتقدند، حالت خشک این ماده از نظر سازمان استاندارد و طبق نظر وزارت بهداشت دارای مشکل است.این ماده در داخل کشور و بعد از آنکه در مایع گنجانده شد و حالت تازگی یافت، بسته‌بندی می‌شود. نکته اینجاست که این ماده باید در آب قرار بگیرد تا بدون مشکل حالت جدیدی را پذیرا باشد. ولی در مورد این محصول، ماده مذکور در آب قرار نمی‌گیرد و مستقیماً در مایع آب‌میوه ریخته می‌شود
بنابراین علاوه بر اینکه سرمایه جامعه را می‌برند، سلامت جامعه را نیز به مخاطره می‌اندازند. البته تنها بحث سلامت مطرح نیست، بلکه از زمانی که بیماری به وجود آمد، نیاز به دارو را هم به دنبال خواهد داشت.جالب اینکه «تیمسار ایادی» محرم اسرار محمدرضا پهلوی و از سران بهائیت، ۸۰ شغل داشته که یکی از آنها واردات انحصاری دارو به کشور بوده است. متأسفانه امروز هم شرکت‌هایی توسط بهایی‌ها تأسیس شده که به واردات دارو می‌پردازند.
*
فعالیت با ویترین اسلام
نکته مهم این که خود بهایی‌ها در ویترین و جلوی چشم قرار نمی‌گیرند. مثلاً یک مسلمان را به عنوان مسئول شرکت معرفی کرده و با پوشش او نفوذ می‌کنند.کما اینکه رأس این شرکت هم یک فرد بهایی نیست و به ظاهر مدیر عامل آن یک مسلمان است. اما پشت این فرد، بهایی‌ها مدیریت دارند. بنابراین شناسایی و برخورد با این تحرکات بسیار پیچیده شده و همواره قابل انکار.
*
از فعالیت‌های تبلیغی تا جاسوسی
این گزارش می‌افزاید: در پوشش این شرکت، فعالیت‌های ضدامنیتی هم مشاهده شده است. چندی پیش یک فرد به عنوان همه‌کاره این شرکت از یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس وارد ایران می‌شود. او که یکی از افسران اطلاعاتی بوده تا مرزهای غربی کشور رفته و به تبادل اطلاعات نیز پرداخته است.آن طور که در خبرها آمده بود این افسر اطلاعاتی که «ندیم سقاف» نام دارد، خود بهایی است و در اواخر سال ۸۷ بعد از آنکه مطلع شد هویتش در معرض فاش شدن است، از ایران گریخت.
برخی کارکنان این شرکت در جریان فعالیتهای تبلیغی شرکت برای جذب آنان به این فرقه، ضمن گزارش اقدامات تبلیغی این شرکت به نفع بهائیت، برای خروج خود از این مجموعه دچار مشکلاتی شده‌اند. چرا که این شرکت در ماه‌های ابتدائی بکارگیری نیروهای خود، پیشاپیش از آنان استعفانامه‌هایی را طلب می‌کرد تا در مواقع خاص آنان را بدون هیچ مشکل قانونی اخراج کند.
ح.ز”یکی از کارکنان این شرکت که از بدو تاسیس، به عنوان ویزیتور و با حقوق غیرمعمولی مشغول به کار بوده، با گذشت زمان به ماهیت اصلی این شرکت پی می‌برد و بعد از استعفا، دست به افشاگری می‌زند.
وی می‌گوید: بعد از ۵ ماه آقای “و” جزوه‌هایی به نام “آئین و تشکیلات بهائیت” به همه کارکنان داد که در آن توضیحاتی درباره جریان بهائیت داده شده بود و تاکید کرد که کسی از محتوای این جزوه ها باخبر نشود، چون حاکمیت در ایران با ما مشکل دارد. وی درباره فعالیتهای تبلیغی این شرکت و سوءاستفاده از کارکنان گفت: بعد از یک مدتی که اعتماد ما و حمایت خانواده‌هایمان را به دست آوردند، خواسته‌های غیر معقولی را پیش کشیدند. برای مثال، جابه جایی بسته‌هایی با محتوای پوستر یا جزوه یا چیزهای دیگر به دیگر استان‌های کشور.
از من خواستند که این بسته‌ها را به قم ببرم و آن را تحویل نماینده اصفهان بدهم و مکان قرارها هم جلوی مسجد جمکران بود که من باز هم قبول نکردم. این زمانی بود که ندیم سقاف وارد ایران شد و تغییراتی در کادر پرسنلی به وجود آورد. او با هفت نفر از کارکنان دفتر فروش تسویه حساب و چند منشی جدید خانم مسلمان و بهائی استخدام کرد.
*
بهائیت در بازار بورس
این گزارش حاکی است، بهائیت در بازار بورس امروز کشور حضور جدی دارد. سرمایه‌گذاری‌های تشکیلات توسط برخی افراد و در پوشش آنها صورت می‌گیرد؛ از جمله ثابت پاسال و هژبر در چند دهه گذشته. برخی تحقیقات و شواهد و قرائن موجود حاکی است که سرمایه‌های برخی افراد در بورس، از ثروت شخصی تأمین نشده؛ حتی اصل پول هم متعلق به تشکیلات بهائیت است که به طور امانی در اختیار برخی اشخاص حقیقی قرار می‌گیرد.درصد کمی از سود حاصل از سرمایه‌گذاری‌ها به اشخاص می‌رسد و قسمت اعظم آن متعلق به بیت‌العدل خواهد بود. به عنوان نمونه تاریخی می‌توان به هژبر اشاره کرد که یک چوپان بود و پیش از انقلاب توسط تشکیلات مورد شناسایی قرار گرفت.
مقتصد بودن این شخص مورد توجه قرار گرفته بود. هژبر در جریان انقلاب از کشور فرار کرد و به کاراکاس گریخت. سپس تشکیلات سراغ او رفت که پول‌ها را از او پس بگیرد. ولی وی ممانعت و قضیه دریافت سرمایه را انکار کرد. در مقابل تشکیلات پسر او را ربود. حدود ۴ ” ۳ ماه پسر هژبر در اختیار تشکیلات بود. وقتی که وی از آزادی پسرش درمانده شد، با بازگرداندن پول‌ها فرزندش را پس گرفت. هژبر بعد از آن به زلاندنو رفت و به دامداری پرداخت و دوباره تشکیلات به وی روی آورد و کار او رونق گرفت.
در همین رابطه و در داخل کشور برخی با ذوق‌زدگی از این اتفاق استقبال کردند و به تعریف و تمجید از این شخص پرداختند. در صورتی که سرمایه کسی مثل هژبر را تشکیلات بهائیت تأمین کرده بود.
حال این سئوال مطرح است که آیا بهائیان در سالهای گذشته قادر به جایگزینی افراد دیگری به جای نمونه‌های تاریخی مذکور نشدند؟!

 

صفحه298 از450

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی