افراد آنلاین
پاسخ به چند سؤال در موضوع بهائیت (بخش هشتم قسمت اول )
بهائیت در ایران: مدت زمانی است که از خانم رئوفی یک اثر با عنوان "بهائیت از درون " به چاپ رسیده و روانۀ بازار کتاب شده است. از ایشان در خواست کردیم بعد از گذشت تقریبا ً دو دهه از پذیرش دین اسلام به چند پرسش پاسخ دهند. بخش هشتم این مطالب جهت استفاده کاربران گرامی ارائه میگردد.
پایان کار باب
میرزا تقی خان امیر کبیر وزیر ناصر الدین شاه که دستور اعدام باب را صادر کرد.
10- بالاخره فتنۀ باب چگونه پایان یافت ؟
امیر نظام (امیر کبیر)دستور از بین بردن علی محمد شیرازی را صادر کرد.
اعتضادالسلطنه در این مورد می نویسد:«میرزا تقی خان امیر نظام که در آن عصر وزیر ایران بود به عرض حضور مبارک رسانید که تا میرزا علی محمد باب زنده است اصحاب او آسوده نخواهند بود بهتر آن است که باب را در معرض هلاک درآورند و یکباره این فتنه بنشانند، شاهنشاه جهان فرمود این خطا از حاجی میرزا آقاسی افتاد که حکم داد بی آنکه او را به دارالخلافه آورند بدون تحقیق به چهریق فرستاده محبوس بداشت. مردم عامه گمان کردند که او را علمی و کرامتی بوده، اگر میرزا علی محمد شیرازی را رها ساخته بود تا در دارالخلافه آمده با مردم محاورت مجالست نماید بر همه کس مکشوف می گشت که او را هیچ کرامتی نیست. میرزا تقی خان عرض کرد کلام الملک ملوک الکلام.»
بعد از این جریان بار دیگر باب را به تبریز آوردند و پس از یک ماه نشست کوتاه و محاکمۀ مجدد شاهزاده حشمت الدوله حمزه میرزا حکمران وقت تبریز برای کسب فتوی قتل علی محمد شیرازی از جانب علماء باب را به همراه چند فراش به درب خانۀ آنان فرستاد. این واقعه را میرزا مهدی خان زعیم الدوله حکمت که در جریان تنگاتنگ ماجرا قرار داشته چنین بر می شمارد :«باب را در کوچه و بازار گرداندم و در حالیکه شب کلاهی بر سر داشت پیاده با پای برهنه راه میرفت و به زنجیر بسته بود. آن سه نفر باب، ملا محمد علی و سید حسین یزدی به منزل حاجی میرزا باقر مجتهد پیشوای اصولیین بردند. به باب در آنجا فتوای قتل داد ولی این موضوع برای من ثابت نیست چه به کرات شنیدم که مجتهد به علت بیماری یا تمارض ورزید و یا روی نشان نداد. سپس باب را به منزل ملا محمد ممقانی ملقب به حجت الاسلام بردند و از جمله حاضرین مجلس پدرم و پدربزرگم و حاجی میرزا عبدالکریم و میرزا حسن زندزی ملقیان به ملاباشی و جمعی از اعیان بودند. وقتی باب وارد شد صاحبخانه او را اکرام کرد و وی را در بالای مجلس نشاند و گفت: این کتب و صحائف از صاحبخانه پرسید: بدانچه نوشته شده و به صحت نوشته ها اقرار داری و اعتراف میکنی؟ علی محمد شیرازی گفت:آری من به صحت آنها اعتراف میکنم. صاحبخانه پرسید آیا تو بر عقیدۀ خود باقی میباشی؟ یعنی این که خودت میگفتی مهدی منتظر قائم از اهل بیت محمد (ص) هستم؟
علی محمد شیرازی گفت: آری[1].
حجت السلام گفت :اکنون کشتن تو واجب است و خون تو به هدر رفت.
مرحوم ملا محمد تقی حجت الاسلام فرزند مرحوم ممقانی که خود مستقیماً در جریانات حوادث علی محمد شیرازی و اعدام او قرار داشته در همان زمان در رساله ای به درخواست ناصرالدین شاه قاجار می نویسد:
نخست علی محمد شیرازی را به خانۀ حاج میرزا باقر پسر حاج میرزا احمد مجتهد تبریز بردند و در آنجا به خانۀ والد حجت الاسلام آوردند و این دایی حقیر آن وقت در آن مجلس حضور داشت. مشارالیه را در پیش روی والد مرحوم نشانده آن مرحوم آنچه نصایح حکیمانه و مواعظ مشفقانه بود با کمال شفقت و دلسوزی به مشارالیه القا فرمود پس والد پس از یاس از این فقره از در احتجاج درآمده فرمودند:
کسی که چنین ادعای بزرگی در پیش دارد بی بینه و برهان کسی از او نمیپذیرد آخر این دعوی ها که تو میکنی دلیل و برهانت بر اینها چیست؟
باب بی محابا گفت: اینها که تو میگویی دلیل و برهانت بر آنها چیست؟ والد از روی تعجب خندید و فرمود: سید توکه طریق محاوره را هم بلد نیستی از منکر کسی بینه نمیخواهد شهود و بینه وظیفه مدعی است من که مدعی مقامی نیستم بینه محتاج اقامه، دلیلی نمیخواهد.
والد بعد ازتعجب زیاد از این جواب ناصواب فرمودند ای مرد من که به تو حالی کردم که آقاسری دلیل وظیفه مدعی است نه منکر تو هنوز در امور بدیهه که جاهلی
علی محمد شیرازی گفت : دلیل من تصدیق علماست.
فرمودند علمایی که تو راتصدیق کردند با اغلبشان من ملاقات کردم آنها را صاحب عقل درستی ندیدم و تصدیق سفهاء مناط حقیقت کسی نمیباشد. گذشته از این اگرتصدیق علما دلیل حقیقت باشد اینک در میان جمیع ملل باطله اسلامیه و غیر اسلامیه علمای متحجر بوده و هستند که تصدیق مذهب خود را میکنند بنابراین پس باید جمیع مذاهب و ملل باطله حق باشند و هذا شیء عجب.
باب گفت: دلیل نوشته های من است.
فرمودند نوشتجات تورا هم اکثرش را دیده ام جز کلمات مزخرفه مهمله معقل المعانی و مختل المعانی چیزی در آنها مشاهده نکردم و در حقیقت آن نوشتجات دلیل روشن بر بطلان دعاوی توست نه دلیل حقیقت.
علی محمد شیرازی گفت: آنهایی که نوشتجات را دیده اند همه تصدیق کرده اند.
والد فرمودند تصدیق دیگری بر ما حجت نیست و آنگاه این ادعاها که تو میکنی از دعوت امامت و وحی آسمانی و نبوت و امثال آن جز معجزه یا تصدیق دیگر راه ندارد اگر داری بیاور والا حجتی بر ما نداری.
علی محمد شیرازی گفت: خیر دلیل همان است که گفتم.
والد فرمودند حال باز در آن دعاوی که در مجلس همایونی در حضور ما کردی از دعوی صاحب الامری و انفتاح باب وحی تاسیس و اینان به مثل قران و غیره آیا در سر آنها باقی هستی؟
باب گفت: آری!
فرمودند : از این عقاید برگرد خوب نیست، خود و مردم را عبث به مهلکه میانداز .
علی محمد: حاشا وکلا.
پس والد قدری نصایح به آقا علی محمد کردند ولی اصلا مفید نیفتاد موکلان دیوانی خواستند آنان را بردارند باب رو به والد کرده عرض کرد حالا شما به قتل من فتوا میدهی؟
والد فرمود: حاجت به فتوای من نیست همین حرفهای تو که همه دلیل ارتداد است خود فتوای تو هست.
گفت: نه، من از شما سؤال میکنم.
والد فرمودند: حال که اصرار داری بلی مادام که دراین دعاوی باطله و عقاید فاسده که اسباب ارتداد است باقی هستی به حکم شرع انور قتل تو واجب است ولی چون من توبه مرتد فطری را قبول می دانم اگر از این عقاید اظهار توبه نمایی من تو را از این مهلکه خلاص میدهم.
پس مشارالیه را با اتباع از مجلس برداشتند و به سوی میدان سربازخانۀ حکومت بردند.
...ادامه دارد ...
ترویج افکار بهائیت با تشکیل شبکه ۳ تلویزیونی
به بهانه سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلانی ایران
حبیب ثابت پاسال
بهائیت در ایران : فرقه بهائیت با حضور در عرصه های فرهنگی رژیم پهلوی سعی در افزایش نفوذ خود در بطن جامعه نیز داشت و تشکیلات منسجم و قدرتمندی در رادیو و تلویزیون ایجاد نمود؛ بگونه ای که اقدام به تاسیس شبکه تلویزیونی (کانال ۳) به مدیریت حبیب ثابت نمود. در سندی به جا مانده از ساواک که در ادامه به آن اشاره می کنیم به حمایت مالی دولت انگلستان برای تاسیس این شبکه تلویزیونی اذعان داشته و هدف از تشکیل این شبکه را اشتغال زایی برای بهائیان و همچنین ایجاد امکاناتی برای نشر افکار بهائیت در جامعه اعلام نموده است. در این سند آمده است: «مشخصات. اسم حبيب فرزند عبدالله شهرت ثابت پاسال دارنده شناسنامه ۳۷۶ تهران متولد ۱۲۸۲ تهران محل سكونت تهران خيابان ويلا كوچه پناهي ـ شغل بازرگان.
سابقه. نامبرده رئيس هيأت مديره شركت (امنا) عضو محفل روحاني بهاييان ايران و مدير شركت زمزم و نماينده فولكس واگن در ايران و مؤسس تلويزيون ايران ميباشد. محتويات پرونده به شرح زير است.
۱ـ در تاريخ ۲۲ / ۱ / ۳۹ اطلاعيهاي با تقويم ب ۲ واصل شده كه نامبرده در انگلستان درباره اخذ كمك براي تلويزيون ايران با مقامات انگليسي مذاكراتي نموده است.
۲ـ اطلاع واصله حاكي است كه طبق اظهار يكي از بازرگانان بازار در محافل اقتصادي تهران چنين شهرت دارد كه در دوره زمامداري آقاي علم امور مربوط به اقتصادي كشور طبق نظر حبيب ثابت تنظيم ميشده.
۳ـ در تاريخ ۱۰ / ۲ / ۴۴ نامبرده به محفل ملي بهاييان ايران نامهاي نوشته و متذكر شده كه هدف اصلي از تشكيل تلويزيون در ايران ايجاد كار براي جمعي از ياران (بهاييان) بوده و به تدريج امكاناتي براي نشر افكار روحاني و معارف حكم الهي (افكار بهايي) به وجود آيد. و به هيچوجه برخلاف نظريات امراله (دستورات بهايي) اقدامي نخواهد شد.
۴ـ در تاريخ ۱۳ / ۶ / ۴۴ اطلاعيه واصل كه آقاي حبيب ثابت عامل اصلي تقويت بهاييان ميباشد و قرار شد يك ميليون تومان از طرف شركت ملي نفت به نام اجراي برنامههاي آموزشي از تلويزيون به وي داده شود.
۵ـ در ارديبهشت ماه ۴۴ نامبرده از طرف بهاييان به عضويت محفل روحاني ملي بهاييان ايران انتخاب شده است.»
شیخیه از بابیه و بهائیه تبریمیجوید ولی بابیه و بهائیه در مقابل از شیخ احمد احسایی تمجید میکنند چرا ؟
نوشته شده توسطشیخیه از بابیه و بهائیه تبریمیجوید ولی بابیه و بهائیه در مقابل از شیخ احمد احسایی تمجید میکنند چرا ؟
بهائیت در ایران : اینکه بابیه و بهائیه از شیخ احمد احسائی و سید کاظم تمجید کنند به نظر شما امری غیر معمول است . بنظرم اساسا این تعریف و تمجید باید باشد تا جریان بابیت و بهائیتی بتواند ادامه حیات دهد . اگر تکیه گاه بابیت که بعدها بهائیت را از خود ساخت ، تفکر احسائی و سید کاظم نباشد پس این مدعی دین جدید به چه تکیه کند . گرچه مدعیان بابیت و ادامه دهندگان این ادعای دروغین دقیقا میدانند ، که این تکیه گاه ترک خورده و از هم پاشیده و دیگر جائی برای تکیه دادن ندارد .
آنها شیخ و سید را مبشر خود دانسته و به همین جهت ایشان را ستایش میکنند. حاج میرزا جانی کاشانی [۱] و اشراق خاوری [۲] از جملهی کسانیهستند که در آثار خود به این مطلب اشاره کردهاند.
حاج ميرزا جانی کاشانی در حق احسایی مینویسد: «همين که نهصد و پنجاه سال از اول غيبت صغری گذشته، آن سلطان فضال، مرحوم شيخ احمد زين الدين احسایی را از ميان شيعيان خود برگزيده و ديدهی دل آن صفوهی اخيار را به نور معارف و فضائل خويش و آبا و اجداد طاهرين خود (سلام الله عليهم اجمعين) روشن فرموده، از اينجا بود که آن برگزيدهی موحدين میفرمودند: «سمعت عن الحجة».[۳]
اشراق خاوری مینویسد: «در هنگامی که آفتاب حقیقت اسلامیه... پنهان و مختفی گشت، کوکب درخشندهی هدایت، شیخ احمد احسایی از افق شرق طالع گردید... چون قلب شیخ بزرگوار به نور الهی روشن بود، در قبال ارباب فساد به مقاومت قیام نمود و همت گماشت که فرقهی شیعه را از خواب غفلت بیدار سازد و برای ظهور موعود مقدس (منظور علی محمد شیرازی است) که در آخر الزمان ظاهر خواهد شد، تهیهی طریق فرماید.»[۴]
حاج میرزا جانی کاشانی در عبارت خویش، شیخ احمد احسایی را برگزیدهی موحدین، صفوهی اخیار و برگزیدهی شیعیان مینامد و اشراق خاوری، احسایی را به شدت ستوده و او را مبشر باب معرفی کرده است.
همانطور که از کلام میرزا جانی روشن است، وی احسایی را از کسانی میداند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را برای نیابت خویش برگزیده است و برای این ادعای خویش، از کلام شیخ عبارتی را نقل میکند که همین عبارات شیخ باعث شد که علیمحمد باب جرأت بیشتری بر دعاوی باطل خویش پیدا کند. آن عبارت «سمعت عن الحجة» است که شیخ در کلام خویش گفته بود که من از خود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شنیدم. این همان ادعای نیابت است که شیخ به آن تصریح نکرده است، اما به نوعی بیانگر ادعای نگفتهی وی است.
در متن اعتقادات شیخیه ، این تفکرجریان بابیت و بهائیت جدا میداند و نگاه را که شیخیه سبب پیدایش این دو فرقه ضاله شده است را رد کرده و حتی از ایشان تبری میجویند، [۵] سؤالی که پیش میآید این است چرا پیروان بابیه و بهائیه در مواردی به تمجید از احسایی و رشتی پرداختهاند و حتی احسایی و رشتی را مبشر باب و بهاء دانستهاند؟[۶]
به نظر میرسد این حمایتهای بی دریغ از جانب بابیت و بهائیت به این سبب بوده که اعتقاد به رکن رابع و شیعهی کامل، ارتباط با امام زمان (ارواحنا فداه) و مقام نیابت خاصه در عصر غیبت، از جانب شیخیه مطرح شده است؛ کما اینکه میرزا جانی هم به این نکته اشاره کرده است که شیخ احمد احسایی در کلام خویش اینگونه آورده است: «سمعت عن الحجة، از امام زمان (اراحنا فداه) شنیدم».[۷] از طرفی تمام هویت و ماهیتِ بابیت و بهائیت با تکیه بر همین مبانی (یعنی رکن رابع، ارتباط با حضرت در عصر غیبت و نیابت خاصه) شکل گرفته است و علی محمد شیرازی هم با تکیه بر همین اعتقادات، فتنهی بابیت را به راه انداخت و به دنبال آن فرقهی بهائیت شکل گرفت. میتوان گفت: جا دارد که پیروان بابیت و بهائیت از احسایی و رشتی تمجید کنند و آنها را بستایند؛ چون این دو نفر بودند که زمینهی عقدهگشایی و جولان را برای آنها فراهم کردند.
شیخیه هم که متوجه این فتنه و دسیسه شده است، به شدت ارتباط خود را با بابیت و بهائیت منکر میشود؛ اما این واقعیت، حقیقت تلخی است که گریبان مشایخ شیخیه را گرفته است و گریزی از آن ندارند؛ چرا که خود آنها، خواسته یا ناخواسته، چنین زمینهای را فراهم کردند.
پینوشت:
[۱]. حاج میرزا جانی کاشانی، مؤلف کتاب معروفنقطة الکاف،از تجارکاشان و از گروندگان غیابی به سیدعلی محمد باب بوده و جزء بیست هشت نفری است که در سال ۱۲۶۸ قمری، در جریان ترور نافرجام ناصر الدین شاه به قتل رسید و در گورستان مزار سید ولی در تهران دفن شد.
[۲]. اشراق خاوری یکی از مؤلفین بزرگ بهائی به شمار میرود که آثاری را در زمینهی دفاع از بهائیت بر جای گذاشته است. تلخیص تاریخ نبیل زرندی از جملهی این آثار است.
[۳]. حاج میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، ص ۶۳.
[۴]. اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص ۱.
[۵]. عبدالرضا خان ابراهیمی، پنجمین سرکردهی فرقهی شیخیه، در کتاب «نود مسأله» بهائیان را مشرک و کافر میداند و علی محمد باب را شاگرد سید کاظم نمیداند، بلکه او را بسان رهگذری میداند که چند صباحی در درس سید حاضر شده است. عبدالرضا ابراهیمی، نود مسأله، سؤال و جواب شمارهی ۸۵، صص ۳۲۳-۳۲۶.
[۶]. اشراق خاوری در کتاب «تلخیص تاریخ نبیل زرندی» در فصل اول و دوم، به تمجید از شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی، مطالبی را آورده و آنها را مبشر باب و بهاء دانسته است. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی:سوء استفاده بهائیت از مکتب شیخیه
[۷]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی:ادعای بابیت در کلام احسایی