افراد آنلاین
آشنائی با کتاب ایقان (قسمت اول)
کتابشناسی کتاب ایقان
بهائیت در ایران: کتاب ایقانبه گفتهیشوقی افندیبزرگترین و قدیمیترین کتاببهائیتمحسوب میشود. این کتاب توسطمیرزا حسینعلی بهاءبرای اثبات دعاویسیدعلیمحمد بابدر سالهای 1277 یا 1278 یا 1280 هجری قمری نوشته شده است. نویسنده در این کتاب خود راخادم فانیوعبد فانیو برادر کوچکتر خودش را که جانشین باب بودهمصدر امروکلمه مستورو باب رانقطهنامیده است.
این کتاب نشان از اعتقاد راسخ نویسنده به دعاویسیّد بابدارد بدون این که برای خود کوچکترین حق و مقامی قائل باشد. او این کتاب را برای خال و دایی بزرگسیّد بابیعنیسیّد محمّد تاجر شیرازینوشت (موقعی که وی برای زیارت عتبات عالیات به عراق آمده بود) تا او را هم بابی گرداند. امّا این کتاب هیچ تأثیری در او نداشت و همچنان بر عقیده پدران خویش استوار بود تا این که از دنیا رفت و بنا بر وصیّتش درحرم مطهّر حضرت شاهچراغ شیراز مدفون گردید که شاهد بر مسلمانی اوست.
شوقیگفته استمیرزا حسینعلیخواسته است با نوشتن این کتاب گامی در جهت تکمیلکتاب بیانبردارد که قرار بوده در 19 واحد و 361 باب باشد، ولی ناتمام و ناقص بوده و همچنان ناقص مانده است.میرزا حسینعلیدر سال 1308 (یک سال پیش از فوت) پسرشمیرزا محمدعلی غصن اکبررا به همراه میرزا آقاجان خادم منشی حضور را ازعکابهبمبئیفرستاد تا آثار خطی او را به چاپ رساند. او چنین کرد (و از این بابت حقّ بزرگی بر گردن بهائیان دارد اگر چه او را بعدها به خاطر اختلاف باعباس عبدالبهاءپسر دیگر که زمامبهائیانرا بدست گرفتناقضوملعوننامیدند) و بعد از چاپ اعلان نمود، همه نسخ قبلی بی اعتبار است و باید نسخههای دیگر بر اساس آن تصحیح شود.
او این کتاب را بعد از مراجعت ازکوههای سلیمانیهبه بغداد نوشت. زمانی که به خاطر بدبینیهایبابیانبه او به جهت توطئه برای کنار زدن برادر کوچکترش از جانشینیبابناگزیر شده بود با عنوان درویش محمّد بطور ناشناس دوسالی را به آن نواحی به میان دراویش سنّی برود و تأثیر این مجالست و همنشینی با دراویش در عبارات کتابش کاملا پیداست.
استادمحیط طباطبائیمعتقد است این رساله تقلیدی از اسلوب انشای فارسی منسوب بهسیّد باببوده که نویسندهاش میخواسته حقّانیّت امرسیّد بابرا اثبات و در ضمن مشق و تمرینی از کار تکمیلبیان فارسیکرده باشد.در سال 1310 نسخهای دیگر از ایقان انتشار یافت که با این چاپ تفاوتهایی داشت، زیرا دیگر اختلافات درونیبهائیانوازلیانبالا گرفته بود و برخی عباراتبهاءدرایقاندربارهی برادرش میتوانست مستمسک خوبی برایازلیانباشد که خود داستان مفصلی دارد و نیز صدها مورد انتقاد از لحاظ املا و انشا و کیفیت روایت و نقل که باید تصحیح میشد، در این چاپ تغییر یافت.
نقدهای گوناگونی از حیث ادبی و مفهومی بر این کتاب نوشته شده است. بعضی84خطا و بعض دیگر154اغلاط و اختلافات لفظی و معنوی نسخههای چاپی و خطی و برخی تصرفات در آیات قرآنی را نشان داده و مبانی استدلالهای آن را با منطق و عقل نقض کردهاند که در قسمت بعد به آن خواهیم پرداخت.
گفته آمدشوقی افندی، کتابایقانرا بزرگترین و قدیمیترین کتاببهائیتمحسوب مینماید. اینک عین عبارت او را از کتابقرن بدیعجلد دوم صفحهی 147 نقل مینمائیم:
در بین جواهر اسرار مخزونه و لئالی ثمینه مکنونه که از بحر زخار علم و حکمت حضرت بهاءالله ظاهر گردیده اعظم و اقدم آن کتاب مستطابایقاناست که در سنین اخیره دوره اقامت بغداد (1278 هجری قمری مطابق 1862 میلادی) طی دو شبانه روز از قلم مبارک نازل گردیده و با نزول آن بشارت حضرت باب تحقق پذیرفت و وعدهی الهی که حضرت موعود، بیان فارسی را که ناتمام مانده تکمیل خواهد فرمود به انجاز پیوست.
چنانکه ملاحظه میفرمائیدشوقی افندیعباراتاعظمواقدمرا برایایقانبه کار برده و سال نگارش آن را 1278 قمری دانسته و مدت انزال آن رادو شبانه روزذکر نموده است.شوقی افندیبا این عبارتش مرتکب دو خطای عمده شده است:
اولاً:به کار بردن عبارت متممبیان فارسیبرایایقان، نادرست است به این دلیل که بیان فارسی و عربی طبق گفتهیسید بابقرار بوده 361 باب داشته باشد (19 واحد که هر واحد 19 باب داشته باشد) در حالیکه باب فقط توانست 162بابازبیانفارسی (باب دهم از واحد نهم) و 209 باب از بیان عربی (آخر واحدیازدهم) را بنویسد و اضافه شدن دو باب ایقان به162 باب بیان فارسی دردی را نمیگشاید و هنوز تا 361 باب وعده داده شده توسط باب که موعود بیان میبایست تکمیل کند 197 باب کم دارد. پس معلوم است بایدبابیاندنبال کس دیگری به عنوانموعود بیانباشند تا واقعاً بیان فارسی و عربی را تکمیل کند تا وعدهیباببه انجاز رسیده باشد و کتاب او متمم بیان فارسی باشد. تازه هنوز تتمیم بیان عربی روی زمین مانده است که آن خود موضوع را پیچیدهتر میکند!!
ثانیاً:خطای دیگرشوقی افندیاین است که وی سال نگارشایقانرا سال 1278 دانسته است و حتماً این را از عبارت خودمیرزا حسینعلیدرایقاناستفاده کرده که میگوید:
هیجده سنه میگذرد که بلایا از جمیع جهات مثل باران بر آنها (بابیها) باریده.
که با اضافه کردن 18 به 1260 (سال اعلام بابیت باب) سال 1278به دست میآید. اماشوقی افندییادش رفته که خود میرزا در جای دیگر همین کتاب میگوید:
باری هزار و دویست و هشتاد سنه از ظهور نقطه فرقان گذشت.
و به این ترتیب زمان نگارشایقانرا حداقل تا سال 1280 مستمر و ادامهدار ذکر نموده است! یعنی نگارشایقانحداقل دو سال طول کشیده است از سال 1278 تا 1280؛ و بدین ترتیب ادّعای نوشته شدنایقاندردو شبانه روزتوسطشوقیامری خلاف واقع و ادعایی گزاف مینماید وبهائیانرا با چالش جدی روبرو میسازد و سخن رهبر آخرشان را در مورد اعظم کتببهائیانبیاعتبار میکند.
نکتهی دیگری که در قسمت نخست آمد ایمان داییسید باباست:
گفته شدرساله خالویهکه بعدهاایقاننامیده شد رامیرزا حسینعلیبرای دعوت داییسید باب(سید محمد تاجر شیرازی) نوشت تا او را به دعوت جدید مؤمن گرداند. علیرغم ادعایعبدالبهاءدر مورد ایمان آوردن نامبرده، مورخان او را تا آخر عمر مسلمانی معتقد و نهبابیشمردهاند.
محقّق گرانمایه استادسیدمحمد محیط طباطبائیدر دو مقاله ممتع خود که در سایت بهایی پژوهی آمده در این زمینه تحقیقاتی نمودهاند و شواهدی گویا نشان دادهاند. به نقل از کتب مورخانی همچونتذکره فسائیدر ذکر رجال شیراز و مدفون شدن نام برده طبق وصیتش در جوار حرم حضرت شاهچراغ در کنار اجدادش. و اگر اوبابیمیشده همچون رویهی سایربابیانمثل اصحاببدشتو ضوضاهای سهگانه از دید همشهریان و مورخان مخفی نمیمانده است. گرچه فرضاً ایمان هم آورده باشد دلیل درستی مطالبایقاننمیتوانست باشد و باید خود مطالبایقانمورد ارزیابی واقع گردد که در قسمت بعد به آن خواهیم پرداخت.
چنان که از مطالبایقانبرمیآید نویسنده در هنگام نوشتن آن، اعتقاد جزم به دعاویسید باب داشته، اسلام را منسوخ و دورهی قرآن را پایان یافته و دین جدید را شرعبیانو کتاب آسمانی این آئین رابیانواحکام آن را واجب الاتباع میدانسته است. اوبابرا در ردیف انبیای اولواالعزم و بلکه بالاتر از آنها میدانسته و در آن زمان برای خودش هیچگونه ادعائی نداشته و مانند سایربابیانپیرو شرعباببوده و او را ترویج مینموده است. در این کتابمیرزا حسینعلی،سید بابرابحر البحور و جوهر الجواهر و سلطان السلاطین و مظهر وجود و معبود و جمال ازلی و بحر علم لدنی و نقطهی وجود و طلعت محمودمیدانسته و خودش را نسبت به اوعبدیاخادم فانیمیشمرده و جانشینبابرامیرزا یحیی ازل(برادر کوچکتر خودش) میدانسته و او رامصدر امرنامیده و آن دوره رادوران صبح ازلمیشمرده و خود را متشرع به شرعبیانو مطیعمیرزا یحیی ازلجلوه میداده است. در صفحهی 76 میگوید:
مقصود از این بیانات واضحه اثبات سلطنت آن سلطان السلاطین بود.
و در صفحهی 139 میگوید:
رب اعلی روح ماسواه فداه بخصوص جمیع علمای هر بلدی توقیعی صادر فرمودند.
و در صفحهی 76 خود راخادم درگاه و خادم فانیوبابرانقطهی وجود و طلعت محمودخوانده است. و در صفحهی 154 میگوید:
و این عبد در کمال رضا جان برکف حاضرم.
در همین جاازلرا مصدر امر خوانده و در محلّ دیگرمحبوب و یار پنهانی و مستور جهانیدانسته است. اگر چه وقتی او را کنار زده و خودش جایبابرا گرفت درکتاب بدیعهرچه توانست از سب و لعن و نسبتهای ناشایست نثار او کرد. نسبتهایی که لایق اراذل و اوباش است. برخی پژوهشگران نوشتهانداز همین دورنگی و تذبذب در عقیده و گفتار میتوان ادراک نمود کهبهاءاللهپیغمبر نیست بلکه یک نفر بشر معتدل و موزون و یک فرد مودب با وجدان هم نیست و گرنه به برادرش این همه حرف زشت نمیزد.در آینده ما از این موضوع هم سخن خواهیم گفت. امّا در مورد اغلاط و اختلافات ایقان محقق گرانمایه استادمحیط طباطبائیمیفرمایند:
اینک در خاتمه نظر خوانندگان را دربارهی اغلاط و اختلافات لفظی و معنوی نسخههای چاپی و خطی ایقانبه این چند نکته جلب میکنم:
1- شیخ عبدالسلام آخوند زاده در رسالهی مدافعه و مطالعه خود نه بر مبنای اساسی استدلال ایشان را هدف انتقاد منطقی و کلامی قرار داده، ولی به نقاط ایراد لفظی و معنوی از عبارات ایقان نظری نیفکنده است و به میرزا ابوالفضل و خطیب حلبی مجال آن را داده است که یکی از تغافل شیخ بر خود ببالد و دیگری با نقل صد و پنجاه و اندی غلط ادبی گوش مدّعی را بمالد.
2- آقای محمّد رضای افضل که ایقان چاپ اصلاح شده 1318 قاهره را مورد مطالعه قرار داده هشتاد و چهار خطای آن را در کتاب مطبوع «فلتات و خطئات» بر شمرده است.
3- آقای ابوتراب هدائی در چاپ سوم از کتاب «این دین نیست» چهارصد و پنجاه مورد تفاوت یا تصحیح میان یک نسخهی خطی از کتاب ایقان که در دست داشته با نسخه چاپ اول سربی قاهره یافته و در برابرهم در جدولی نهاده است. علاوه بر آن در ضمن نقل ده آیه از قرآن کریم تصرّفاتی یافته و نوشته است.
4- عدهای از جوانان فاضل پژوهشگر در تهران از مقابله دقیق چاپ اول ایقان با پنج چاپ دیگرجدولی فراهم آوردهاند که 484 مورد اختلاف را در آن جدول قید کردهاند.
5- خطیب فاضل آقای حاجی شیخ محمود حلبی علاوه بر نقل جدول اختلافات مزبور، صد و پنجاه و چهار غلط ادبی از متن ایقان بیرون آورده و در کتاب «پژوهش جامع دربارهی ایقان» تألیف خود به تفصیل یاد کرده است. شاید دیگری در ضمن مراجعهی تازهای به موارد دیگری هم بر بخورد. چنان که یکی از دوستان فاضل نویسنده در ضمن مراجعه به آخرین صفحه از چاپ اول وقتی نظری برعبارت عربی «المنزول من الباء و الهاء» افتاد که در همه نسخ خطی و چاپی به همین صورت وارد است بر ذکر کلمه «منزول» به جای «نازل» اعتراضی داشت که در جدول اغلاط ادبی خطیب حلبی هم ذکر شده بود؛ ولی حذف حرف «الف» از آخر عبارت «الباء و والهاء» را قابل توجیه و تعلیل نمیدانست و میگفت در پایان غالب نسخههای خطی و چاپی ایقان و در کنار آن از دو حرف ب و هـ صورت رقمی امضای میرزا حسینعلی با اعداد 152 به چشم میرسد و وجود عدد «1» در آخر امضاء به یاد آورندهی حذف بی جهت «الف» دنبالهی ب و هـ متن کتاب است.
اینک دست به دعا برداشته و از خداوند تبارک و تعالی میطلبیم:
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب. 25 محرم سنهی 1398هجری.
(پایان مطالب استاد محیط طباطبائی)
بحث کتابشناسی را همین جا خاتمه داده و در قسمت بعد نگاهی به مطالب کتاب میاندازیم و به ارزیابی آن میپردازیم.
بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام-9
بهائیت در ایران:
سيطره كامل بهائيت بر اركان و تشكيلات رژيم پهلوي
دوران حكومت پهلوي دوم را بايد يكي از مناسب ترين و مساعدترين ادوار براي رشد و گسترش سريع و شتاب آلود « بهائيت » در ايران ناميد , به گونه اي كه در هيچ يك از قطعات تاريخ اين سرزمين , اين فرقه ضاله نتوانست همچون اين دوره به طور رها و آزاد در عرصه ها و صحنه هاي مختلف حاكميت سياسي و فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و نظامي و قضايي اين كشور به تاخت و تاز بپردازد و بر همه امور ايران سيطره يابد و از تمام امكانات و ابزارها و اهرمهاي حكومت براي تحقق اهداف خود بهره برداري نمايد.
اسناد و مدارك مسلم و قطعي و اعترافات عناصر وابسته به رژيم پهلوي , به وضوح و صراحت از اين واقعيت تلخ و انكارناپذير حكايت دارند كه دستگاهها و تشكيلات عريض و طويل حكومت شاه به طور كامل در چنبره قدرت بهائيان گرفتار آمده بود و عناصر اصلي اين فرقه مخوف و معارض با اسلام و قرآن و استقلال و تماميت ارضي ايران , با ارتباط با « انگليس » و « اسرائيل » و « آمريكا » و در مسير تحقق سياست هاي شيطاني سازمان هاي جاسوسي « اينتلجنت سرويس » و « موساد » و « سيا » , در تمام تار و پود نظام سياسي و حكومتي ايران رخنه كرده بودند و فرامين و برنامه ها و دستورالعمل هاي ديكته شده قدرتهاي استعماري را به مرحله عمل درمي آوردند و در كنار تلاش هاي بي وقفه اي كه براي تحقق اهداف و مقاصد اربابان خارجي خود داشتند , تمام مراكز حساس اقتصادي را نيز تحت سيطره خويش درآورده بودند و از منافع فراواني كه به دست مي آوردند , به نشر و ترويج بهائيت و اجراي دستور العمل هاي صادر شده از « بيت العدل » مستقر در اسرائيل مي پرداختند
ارتشبد « حسين فردوست » كه از مهره هاي مهم رژيم شاه ودربار محسوب مي شد و در مناصب حساسي چون معاونت ساواك , رياست دفتر اطلاعات ويژه شاه و رياست دفتر بازرسي شاه خدمت مي كرد , درباره تعامل تشكيلات بهائيان با حكومت شاه چنين مي گويد :
« ... يكي ديگر از فرقه هايي كه توسط اداره كل سوم ساواك با دقت دنبال مي شد , بهائيت بود. شعبه مربوط بولتن هاي نوبه اي (سه ماهه ) تنظيم مي كرد كه يك نسخه از آن از طريق من (دفتر ويژه اطلاعات ) به اطلاع محمدرضا مي رسيد. اين بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونري بود. اما محمدرضا از تشكيلات بهائيت و به خصوص افراد بهايي در مقامات مهم و حساس مملكتي اطلاع كامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان مي داد. اصولا رضاخان نيز با بهائيت روابط حسنه داشت , تا حدي كه اسدالله صنيعي را كه يك بهائي طراز اول بود , آجودان مخصوص محمدرضا كرد. صنيعي بعدها بسيار متنفذ شد و در زمان علم و حسنعلي منصور و به خصوص هويدا به وزارت فرهنگ و وزارت خواربار رسيد . » (1 )
يكي از عناصر كليدي و مهم تشكيلات بهائيت تيمسار « عبدالكريم ايادي » نام دارد. او ابتدا به صورت « پزشك مخصوص دربار » به محمدرضا پهلوي نزديك مي شود و علاقه واعتماد شاه را به خود جلب مي نمايد. اين علاقه و اعتماد به تدريج به گونه اي شدت مي يابد كه ديدار او با عبدالكريم ايادي از هفته اي 3 روز به هر روز تبديل مي شود و سپس ديدار هر روز به كليه ساعات فراغت شاه تعميم مي يابد , به طوري كه صبح ها در حالي كه هنوز شاه از خواب بيدار نشده بود , ايادي خود را براي ديدار او حاضر مي ساخت و شب ها تا هنگام خواب نزد شاه باقي مي ماند.
« ايادي » با نفوذترين فرد دربار و مقتدرترين فرد كشور محسوب مي شد و براي خود مشاغل فراوان و كثير فراهم كرده بود كه همه حائز اهميت و پولساز بودند. رياست بهداري كل ارتش و اداره ساختمان هاي بيمارستان هاي ارتش و وارد كردن وسايل وداروها , رياست « اتكا » ارتش و نيروهاي انتظامي و تعيين روساي اتكاها و پرسنل آنها و وارد كردن نيازهاي كشور از انگليس و آمريكا اگر چه آنها در كشور موجود بود , رياست سازمان دارويي كشور و كنترل خريد دارو از خارج , رياست شيلات جنوب و صدور مجوز براي صيادي كشورهاي مورد نظر از جمله اموري بود كه عبدالكريم ايادي براساس مصالح بهائيت در تحت كنترل و سيطره خود درآورده بود.
حسين فردوست مي گويد : « مشاغل او را كنترل كردم و به 80 رسيد . به محمد رضا گزارش كردم . محمد رضا در حضور من از او ايراد گرفت كه 80 شغل را براي چه مي خواهي ايادي به شوخي جواب داد و گفت : مي خواهم مشاغلم را به 100 برسانم ! » (2 )
همچنين حسين فردوست باتوجه به سيطره كامل عبدالكريم ايادي بر تشكيلات دربار و دولت و كشور مي گويد : « در دوران هويدا , ايادي تا توانست وزير بهائي وارد كابينه كرد و اين وزرا بدون اجازه او حق هيچ كاري نداشتند. من مي توانم ادعا كنم كه يك هزارم كارهاي ايادي را نمي دانم , ولي اگر پرونده هاي موجود ارتش و نيروهاي انتظامي و سازمان هاي دولتي بررسي شود موارد مستندي مشاهده مي گردد كه به نظر افسانه مي رسد و بر اين اساس مي توان كتابي نوشت كه : آيا ايادي بهائي بر ايران سلطنت مي كرد يا محمدرضا پهلوي ! تمام ايرانيان رده بالا , چه در ايران باشند و چه در خارج , خواهند پذيرفت كه سلطان واقعي ايران ايادي بود.... در زمان حاكميت ايادي بود كه بهائي ها در مشاغل مهم قرار گرفتند . » (3 )
نفوذ و گسترش سيطره سياسي و اقتصادي بهائيان در ايران از اين تفكر تشكيلات جهاني بهائيت ناشي مي شد كه : ايران همان ارض موعودي است كه بايد به تصاحب بهائيان درآيد! عبدالكريم ايادي با توجه به عضويت در اين تشكيلات جهاني ماموريت داشت تفكر مزبور را در تمام عرصه ها و سيستم هاي حكومتي ايران به ظهور و عينيت برساند و او در اين ماموريت شيطاني آنچنان به پيشرفت هاي بزرگ و غيرقابل تصور دست يافت كه شاه و تشكيلات دربار و ارتش و سازمان هاي دولتي همچون موم در دستهاي او به بازي گرفته مي شدند.
طبيعي است كه قدرت و سيطره عبدالكريم ايادي با حمايت هاي كشورهاي خارجي تثبيت گرديد. او به دليل نقش كليدي و حساسي كه در جاسوسي و ارائه كليه اطلاعات لازم به سرويس هاي مخفي و اطلاعاتي كشورهاي بيگانه داشت , توانست بهائيان ايران را به اوج قدرت سياسي و اقتصادي برساند و اصولا ورود و نفوذ اين عنصر در دربار و تشكيلات ارتش و دولت توسط قدرتهاي استعماري صورت گرفت و از همانجا قدرت و تسلط همه جانبه بهائيت در ايران رشد و گسترش يافت , به گونه اي كه فرامين عبدالكريم ايادي بر تمام نظام و سيستم حكومتي و عناصر و سران بالاي رژيم حاكم بود و كسي را ياراي مخالفت با آن نبود.
ارتشبد حسين فردوست ـ كه خود عنصر فاسد و جنايتكار و وابسته به دربار و محرم اسرار شاه بود و از نزديك با عبدالكريم ايادي تعامل داشت (4 ) درباره نقش اطلاعاتي اين عنصر براي كشورهاي بيگانه و سيطره و حاكميت او بر تشكيلات دولت , چنين اعتراف مي نمايد :
« ايادي , جاسوس بزرگ غرب و مطلع ترين منبع اطلاعاتي سرويس هاي آمريكا و انگليس در دربار و كشور بود و نفوذ او با نفوذ محمدرضا مساوي بود. نخست وزيران , به خصوص هويدا , روساي ستاد ارتش , و كليه مقامات مهم مملكتي اعم از وزير و نماينده مجلس و امثالهم دستورات او را كه نخست به فرم خواهش بود و اگر اجرا نمي شد به فرم امر , اجرا مي كردند . » (5 )
جاسوسي و خيانت به آب و خاك و خدمت به بيگانگان , « صفت مشترك » همه بهائيان است و اين امر چه در گذشته و چه در حال , روشن و مستند و اثبات شده مي باشد. اين تنها حسين فردوست نيست كه اعلام مي كند « بهائي هايي كه من ديده ام واقعا احساس ايرانيت نداشتند و اين كاملا محسوس بود و طبعا اين افراد جاسوس هاي بالفطره بودند . » (6 ) بلكه تمام كساني كه همچون او با اين عناصر حشر و نشر و مراوده و تعامل داشته اند بر اين واقعيت تلخ صحه مي گذارند. همين صفت و خصيصه مشترك است كه بهائيان را به صورت ابزارهاي كارآمد به بهره برداري هاي سازمان هاي جاسوسي انگليس و اسرائيل و آمريكا مي رساند و زماني هم كه اين جاسوسان بالفطره به دام نيروهاي امنيتي ما گرفتار مي آيند و پس از محاكمه در دادگاههاي انقلاب به اعدام محكوم مي شوند , ناله هاي حقوق بشري دشمنان بشريت از گلوها بالا مي آيد و خود را به حمايت از اين جاسوسان و خيانتكاران به استقلال و تماميت ارضي ايران موظف مي دانند!
يكي ديگر از عناصر كليدي بهائيت در تشكيلات دربار و دولت پهلوي دوم , « امير عباس هويدا » نام دارد.
« ميرزا رضاقناد » پدربزرگ هويدا از مريدان فداكار « عباس افندي » محسوب مي شد و با نزديكي و تقربي كه به رهبر بهائيت پيدا كرد از ايران به اسرائيل رفت و در « عكا » در خدمت تشكيلات بهائيت درآمد.
عباس افندي , « حبيب الله خان » پسر ميرزا رضا قناد و پدر هويدا را براي ادامه تحصيل به اروپا گسيل داشت . او پس از پايان تحصيلات به ايران بازگشت و به مرور به وزارت خارجه راه يافت و از اين طريق مامور به خدمت در سوريه و لبنان شد و در اين منصب با انگليسي ها رابطه برقرار نمود و ضمن خدمت به سازمان جاسوسي اين كشور , به تبليغ و ترويج بهائيت پرداخت . امير عباس هويدا يكي از دو پسر حبيب الله خان بود كه همچون پدر به مسلك بهائيت درآمد و در خدمت به اين فرقه ضاله و تبليغ و گسترش عقايد كفرآميز آن از هيچ تلاش و كوششي در هيچ برهه از عمر خويش دريغ نورزيد.
درباره ارتباط پنهان هويدا با تشكيلات بهائيت اسناد و مدارك روشن و صريحي وجود دارد كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم .
سند اول , نامه مورخ 1343,6,12 است كه يكي از عناصر اصلي بهائيت ايران به نام « قاسم اشراقي » براي « دكتر فرهنگ مهر »
معاون وزارت دارائي ارسال مي نمايد و از وقوع حادثه تصادف براي هويدا كه در آن تاريخ وزير دارايي بود ابراز تاسف مي كند. در اين نامه خطاب به معاون وزارت دارائي وقت , چنين آمده است :
« به مناسبت پيشامدي كه براي جناب آقاي هويدا وزير محترم دارايي رخ داده , خواهشمند است مراتب تاثر و تاسف اينجانب و برادرانم را به عموم هم مسلكان و به خصوص جناب آقاي ثابت پاسال مدير محترم تلويزيون ايران كه بزرگترين خدمتگزار فرقه ما هستند ابلاغ فرمائيد . » (7 )
سند دوم , گزارش ساواك از جلسه بهائيان ناحيه 2 شيراز در تاريخ 1350,5,19 مي باشد . در اين سند درباره گفتگوي عناصر بهائي درباره قدرت و نفوذ بهائيت در حكومت و نقش كليدي اميرعباس هويدا چنين آمده است :
« جلسه اي با شركت 12 نفر از بهائيان ناحيه 2 شيراز در منزل آقاي هوشمند زير نظر آقاي فرهنگي تشكيل گرديد. پس از قرائت شروع و خاتمه و قرائت صفحاتي از كتاب لوح احمد وايقان , آقايان فرهنگي و محمدعلي هوشمند پيرامون وضع اقتصادي بهائيان در ايران صحبت كردند. فرهنگي اظهار داشت : بهائيان در كشورهاي اسلامي پيروز هستند و مي توانند امتياز هر چيزي را كه مي خواهند بگيرند. تمام سرمايه هاي بانكي و ادارات و رواج پول در اجتماع ايران مربوط به بهائيان و كليميان مي باشد. تمام آسمان خراش هاي تهران , شيراز و اصفهان مال بهائيان است ... شخص هويدا بهائي زاده است . عده اي از مامورين مخفي ايران كه در دربار شاهنشاهي مي باشند مي خواهند هويدا را محكوم كنند , ولي او يكي از بهترين خادمين امرالله است ... آقايان بهائيان , نگذاريد كمر مسلمانان راست شود ... (8 )
به نقل از روزنامه جمهوري اسلامي
پاسخ به چند سؤال در موضوع بهائیت (بخش دوم)
بهائیت در ایران : در سال 94 از خانم رئوفی یک اثر با عنوان "بهائیت از درون " به چاپ رسیده و روانۀ بازار کتاب شده است. از ایشان در خواست کردیم بعد از گذشت تقریبا ً دو دهه از پذیرش دین اسلام به چند پرسش پاسخ دهند. بخش دوم این مطالب جهت استفاده کاربران گرامی ارائه میگردد.
(بهاء) (باب)
2- سؤال بعدی ما از خانم رئوفی این است که بهائیان معتقدند که بهائیت یک شریعت آسمانی و الهی است و میرزا حسینعلی نوری شارع مقدس آنهاست و همچنین معتقدند که سید علی محمد نیز هم پیامبر و هم بشارت دهنده بوده از آنجاییکه یکی از وجوه تمایز پیامبران با انسانهای معمولی معجزات آنهاست آیا پیامبران بهائیان هم توانستهاند معجزه ای ارائه دهند؟
خیر باب و بهاء هیچ کدام برای اثبات حقانیت خود معجزه ای ارائه ندادند و پاسخ خود بهائیان این است که تعالیم الهی مبتنی بر علم و عقل هستند و از آنجاییکه دیگر دورهی موهومات گذشته احتیاجی به ارائهی معجزه نیست و دلیل دیگر این که معجزه مختص همان زمان است و با گذشت زمان معجزه بی تأثیر میشود اما همهی ما میدانیم که اولاً پیامبران باید دارای معجزه باشند تا در مراحل اولیه تفاوت خود را از سایر بندگان خدا به اثبات برسانند و دیگر اینکه معجزات الهی جزو موهومات نیست در طول تاریخ معجزات بزرگی رخ داده و همین مسئله وجود خدا را به اثبات رسانده و گذشته از همهی اینها باید از آنها بپرسیم: پس چگونه است که در بعضی مواقع استناد به معجزات میکنند از جمله :
دربارۀ فرار سید علی محمد باب از جوخهی اعدام تصریح به غیب شدن او میکنند. آیا این مطابق با علم و عقل است؟ گرچه فلسفۀ این غیب شدن و این فرار از اعدام به وسیلۀ شاهدان حکومتی و مورخین و مستشرقین ثبت شده اما موضوع این است که بهائیان مسائلی را عنوان میکنند که هر کدام دیگری را نقض میکند.
3- آثار باب به چه زبانی نوشته شده است؟
بیشتر آثار خود او به عربی است و این خود جای تأمل دارد که چگونه او که خود را پیغمبر خدا معرفی کرده و در ایران هم ظهور نموده آثارش به زبان عربی است ؟؟
4- آیا بهاء ادعای خدایی نیز می کند؟
«ای اهل انشاء نداء مالک اسماء را بشنوید که از طرف زندان اعظم خود شما را نداء می کند که خدایی جز من مقتدر متکبر متسخر متعالی علیهم حکیم نیست خدایی جز او مقتدر بر تمام عوالم است نیست. اگر بخواهد عالمی را به حکمتی که از نزد او است میگیرد بر حذر باشید که در این امری که ملاء اعلی و اهل مدائن آسمان از برای آن خضوع کرده اند توقف کنید. از خدا بپرهیزید و از محجوبان نباشید. پرده ها را به آتش محبت من و سبحات را به این اسمی که ما بدان عالم را مسخر کرده ایم بسوزانید.[1]
«در دو مقام و مقاماتی که ارض پروردگار رحمن شما استقرار یافته است خانه ی بلند مرتبه بسازید این چنین مولای عارفان شما را امر میکند. بر حذر باشید که شئونات زمین شما را از آنچه بدان امر شدید از طرف قوی امین آمر شدید باز دارد در میان مردم بر وصفی که به شبهات کسانیکه وقتی خدا به سلطان عظیم ظاهر می شود بدو کافر می شوند. شما را منع نکند مظاهر استقامت باشید، بر حذر باشید که آنچه در کتاب نازل شده است شما را از این کتابی که به حق سخن می گوید: که نیست خدایی جز من عزیز حمید –باز ندارد...»[2]
«ان یشرب کاس ماء عندکم اعظم من ان تشربن کل نفس ماء وجوده بل کل شیئ ان یا عبادی تدرکون»[3]
مترجم می گوید :( این عبارت قابل ترجمه نیست من از خوانندگان گرامی تمنا دارم آنرا تجزیه و ترکیب و معنی کنند تا معلوم شود که بهاء چه قدر بی سواد بوده و چقدر مهمل گو بوده است.)[4]