افراد آنلاین
پر نفوذترین عنصر بهائیت در دربار پهلوی دوم
به بهانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی
بهائیت در ایران : سپهبد دكتر عبدالكريم ايادي، نزديكترين فرد بهايي به محمدرضا پهلوي بود. شرح كوتاه احوالات او، حديث مفصل نفوذ بهاييت در سلولهاي بنيادين حكومت پهلوي را به خوبی آشکار میکند.
ارتشبد فردوست، معاون سازمان اطلاعات و امنيت كشور و رئيس دفتر اطلاعات ويژه دربار، در خاطرات خود، شاه را مبتلا به نوعي بيماري رواني به نام ميكروفوبيا، يعني ترس از ميكروب دانسته است و مينويسد:
اين بيماري به طور دائم و در تمام مدت شبانه روز و براي تمام عمر شاه را آزار مي داده است. علي رضا، برادر شاه كه خود نيز به اين بيماري مبتلا بود، دكتر عبدالكريم ايادي را به شاه معرفي كرد... . بدين ترتيب، براي اولين بار ايادي، شاه را معاينه كرد.
علیرضا پهلوی برادر تنی محمد رضا
علیرضا(تنها برادر تنی محمد رضا پهلوی ) دچار مرض روحی شدید بود و احتیاج به پزشکی داشت که به طور مدام با او در تماس باشد تا ناراحتیهایش را تسکین دهد. در آن زمان علیرضا خواهان بهترین پزشک ارتش شد و چون ایادی در ارتش بود به علیرضا معرفی گردید. ایادی در رشته خود یک پزشک متوسط بود و تخصصی در امراض روانی نداشت و نمیتوانست علیرضا را معالجه کند، ولی حضور یک پزشک در زندگی علیرضا برای او تسکینی بود. پدر ایادی از رهبران مذهبی بهائیها بود و این سمت به ایادی به ارث رسیده بود. لذا بدون تردید باید گفت که او از آغاز توسط سرویس انگلیس نشان شده بود و واجد شرایط یک جاسوس طراز اول بود و لذا او را به دربار معرفی کردند. نقشی که ایادی تا انقلاب برای غرب داشت، مجموع مهرههای غرب روی هم نداشتند. تاریخ آشنایی محمدرضا با ایادی یادم نیست. احتمالاً در دورانی بود که فوزیه قهر بود و یا کمی پس از طلاق او. به هر حال در آن زمان ایادی سرهنگ ارتش بود. روزی محمدرضا به شدت ابراز ترس از میکرب میکرد و من و علیرضا حضور داشتیم. علیرضا گفت، پزشکی را میشناسد که بینظیر است و از محمدرضا اجازه خواست که بیاید و او را معاینه کند. محمدرضا از شدت ترس بلافاصله استقبال کرد و اجازه داد و برای اولین بار ایادی، محمدرضا را معاینه کرد.سپهبد ایادی از همان آغاز برای من مشخص شد که این فرد، که دوره پزشکی را در فرانسه طی کرده، یک کلاش و حقهباز به تمام معناست. باید اضافه کنم که ایادی در فرانسه ابتدا دانشجوی دامپزشکی بوده و سپس پزشکی را به طور ناقص میخواند؛ میگویم به طور ناقص، زیرا ۲ سال از دوره دامپزشکی او را به عنوان دوره مقدماتی پزشکی قبول کرده بودند. ولی همین فرد به نحوی محمدرضا را مسحور خود کرد که قرار شد هفتهای ۳ بار به محمدرضا مراجعه کند. ایادی تا مرگ علیرضا پزشک معالج او بود.
فردوست در خاطراتش نوشته :
چون علیرضا مرا خیلی دوست داشت و علاقمند بود که به طور خصوص با من صحبت کند، در این صحبتها برای من روشن شد که این ایادی کلاش، در طول بیش از ۱۰ سال که پزشک علیرضا بوده فقط به او انواع ویتامینهای جهان را داده و او نیز مصرف کرده است! جیب علیرضا همیشه مملو از انواع ویتامینها بود، که البته نه تنها بیماری او را معالجه نمیکرد بلکه امراض دیگری نیز، به خصوص امراض جلدی و لرزش برخی عضلات بدن، بر آن می افزود. محمدرضا نیز دچار این اعتیاد به ایادی شد. دیدار او با ایادی از هفتهای ۳ روز به هر روز تبدیل شد و دیدار هر روزه به کلیه ساعات فراغت کشید. صبحها، هنوز محمدرضا بیدار نشده، ایادی حاضر بود و شبها تا وقت خواب در اتاق او می ماند. زمانی که محمدرضا ازدواج می کرد، این عادت ترک نمی شد و ایادی با زنهای محمدرضا هم خودمانی می شد. بدین ترتیب، ایادی با نفوذترین فرد دربار و به تدریج با نفوذترین فرد کشور شد. او برای خود حدود ۸۰ شغل در سطح کشور درست کرده بود؛ مشاغلی که همه مهم و پولساز بود! رئیس بهداری کل ارتش بود و در این پست ساختمان بیمارستانهای ارتش به امر او بود، وارد کردن وسایل این بیمارستانها به امر او بود، وارد کردن داروهای لازم به امر او بود، دادن درجات پرسنل بهداری ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود و هیچ پزشک سرهنگی بدون امر ایادی سرتیپ نمیشد و هرگونه تخطی از اوامر او همراه با برکناری و مجازات بود. ایادی رئیس «اتکا» ارتش و نیروهای انتظامی بود و در این پست کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه میشد. هر چه اراده میکرد، ولو در کشور موجود بود، باید برای ارتش از خارج، بویژه انگلیس و آمریکا، وارد میشد.
منبع : کتاب ظهور تا سقوط ، حسین فردوست
بهائیان و یکه تازی در ساختار مدیریتی حکومت پهلوی
به بهانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی
یکی از مهم ترین مشخصات رژیم پهلوی نفوذ بهائیان در بدنه و ساختار حکومت و اشغال حساس ترین پست ها از سوی آنها است. این نفوذ فوق العاده در حالی بود که خطر بهائیت برای دین اسلام و مذهب تشیع و دشمنی که بهائیان با شیعیان داشتند بیش از هر فرقه و دین دیگری بود. این خطرات به گونه ای بود که در برهه ای از زمان بیشترین همّ نیروهای مذهبی، از مبلغین و وعاظ گرفته تا مراجع عظام تقلید صرف رویارویی با این فرقه می شد و در این راه هزینه های فراوانی صرف می گردید. در این مقال به معرفی برخی از چهره های شناخته شده بهائی و نقش و جایگاه آنها در ساختار حکومت پهلوی پرداخته می شود تا مشخص شود دولت و حکومتی که مدعی شیعه بودن را داشت پادشاهی که خود را پادشاه شیعه می دانست به چه نحو ارکان مملکت را در اختیار بزرگترین دشمن شیعه گذارده بودند.
بی شک برجسته ترین شخصیت بهائی در ساختار حکومت پهلوی امیر عباس هویدا است. شخصی که سیزده سال بالاترین مقام اجرایی کشور را در دست داشت و صاحب رکورد طول مدت نخست وزیری در ایران است. با اینکه اسناد فراوانی در خصوص بهائی بودن هویدا وجود دارد وی در ظاهر هیچ گاه به اعتقادات واقعی خود اعتراف نکرد و خود را مسلمان و شیعه قلمداد می نمود. اما این تظاهر در واقع دستوری بود که از سوی جامعه بهائیت صادر و در واقع ضامن انجام مأموریت هویدا بود. چرا که انتخاب هویدا به نخست وزیری به عنوان کسی که به بهائیت اشتهار داشت موجب اعتراضات مردم را فراهم می آورد لذا هویدا مجبور بود با تظاهر به مسلمانی مأموریت خود را انجام دهد.
از جمله مهم ترین و بانفوذترین چهره های یهودی که در پشت پرده سیاست فعالیت های گسترده ای را انجام می داد عبد الکریم ایادی بود. ایادی از مشهور ترین بهائیان ایران، پزشک مخصوص شاه بود و از این حیث ارتباطی بسیار نزدیک با شاه داشت. بدیهی است چنین شخصی تا چه میزان می توانست بر مزاج شاه تأثیر گذار باشد. به گفته آگاهان و نزدیکان شاه
عبد الکریم ایادی بیش از هشتاد شغل داشته و دارای ثروتی بی حد و حصر بوده است. وی با استفاده از نفوذ فوق العاده خود در دستگاه های دولتی بهائیان را در قسمت های مختلف در ادارات و سازمان های دولتی جای می داد و از این طریق ادارات و سازمان های کشور را در خدمت بهائی ها در می آورد. از دیگر فعالیت های ایادی قاچاق مواد مخدر بوده و در زمینه قاچاق تریاک ید طولایی داشته است.
علاوه بر این ایادی از جمله مهره هایی بود که بیگانگان از نفوذ او بهره های فراوان می بردند. حسین فردوست در مورد نقش مهم ایادی گفته است: «نقشی را که ایادی تا پایان حکومت پهلوی برای غرب داشت مجموع مهره های غرب نداشتند»
یکی دیگر از چهره های بهائی تأثیر گذار در ساختار حکومت پهلوی که با اشغال پستی حساس اقدامات فراوانی برای ترویج عقاید بهائیان و در عین حال ضربه زدن به دین اسلام انجام داد فرخ رو پارسا بود. پارسا که تحصیلات خود را در زمینه علوم پایه و پزشکی انجام داده و به استخدام دولت در آمده بود و سمت هایی نظیر ریاست سازمان همکاری جمعیت های زنان ایران و نیز مدیر کل دبیر خانه دانشگاه ملی و نمایندگی مجلس شورای ملی در دوره بیست و یکم را در کارنامه خود داشت. در سال 1334 ضمن استعفا از مقام نمایندگی مجلس به عنوان معاون پارلمانی دولت منصوب گردید. وی در سال 1347 هنگامی که هویدا از جمله شخصیت های دولتی منتسب به بهائیت کابینه خود را ترمیم می نمود به وزارت آموزش و پرورش انتخاب شد. در این مقام بود که پارسا توانست با سوء استفاده از جایگاه تأثیر گذار خود اقدامات متعددی به نفع بهائیت و در راستای ضربه زدن به عقاید اسلامی از جمله مسئله حجاب و عفاف انجام دهد.
وی در دوران تصدی خود بر وزارت آموزش و پرورش به رواج شدید فساد و بی بند و باری پافشاری نموده و با همکاری ساواک مدارس اسلامی را تحت فشار قرار داده دختران محجبه را مجبور به کشف حجاب می نمود. از دیگر اقدامات فرخ رو پارسا در جهت اسلام زدایی انجام تغییراتی در محتوای متون آموزشی مدارس بود که از این طریق به اسلام زدایی و تبلیغ و ترویج عقاید بهائیان اقدام نمود.
حبیب الله ثابت مشهور به پاسال از دیگر چهره های معروف بهائیان بود که تلاش های خودرا در زمینه اقتصادی و تجاری به کار گرفته و از این طریق حمایت مالی از بهائیان می نمود. در عین حال وی تلاش می کرد که با استفاده از ثروت کلان خود در عرصه سیاسی نیز نقش آفرینی کند. پاسال که کار خود از تعمیر دوچرخه آغاز کرده بود بزودی در عرصه تجارت با استفاده از بند و بست ها و روابط پشت پرده سر آمد شده و تبدیل به یکی از ثروتمند ترین مردان ایران شد. از جمله فعالیت های وی در عرصه اقتصادی تأسیس شرکت های زمزم و پپسی بود که عواید آن در اختیار بهائیان و صهیونیست ها قرار می گرفت. حبیب الله ثابت عضو محفل روحانی ملی بهائیان ایران و یکی از سرمایه داران مرتبط با صهیونیسم بین الملل بود که با استفاده از ثروتش در سیاست وارد شده به عنوان مثال در انتخابات مجالس سنا و شورای ملی دخالت نموده تلاش می کرد کاندیدا های بهائی یا هوادار بهائیان به مجلس راه یابند.
از دیگر چهره های بهائی که در سیستم حکومتی پهلوی صاحب نفوذ بودند می توان از پرویز ثابتی نام برد، ثابتی که از پدر و مادری بهائی متولد شده بود تلاش های خود را در سازمان های امنیتی و اطلاعاتی و به طور مشخص ساواک به کار گرفت. وی که ابتدا شغل معلمی داشت پس از اخذ درجة لیسانی در علوم قضائی وارد ساواک شد، دیری نگذشت که از کارمندی جزء به ریاست اداره سوم ساواک ارتقا یافت و بر سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور مسلط گردید، از این طریق تبدیل به یکی از پر نفوذترین شخصیت های سیاسی ـ امنیتی کشور گردید. ثابتی که به شدت طرفدار شیوه سرکوب انقلابیون بود بعد از انقلاب نیز در حالی که به خارج از کشور گریخته بود تلاش های خود را در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی به کار گرفت و پول های کلانی را صرف این هدف شوم خود نمود.
منصور روحانی از جمله چهره های بهائی دارای منصب مهم حکومتی در دوران پهلوی است که علی رغم اینکه پدرش از بهائیان معروف و مسئول یکی از محافل معروف بهائیان بود و بهائی بودن وی نیز بر همگان آشکار شده بود تظاهر به مسلمانی می نمود. روحانی در سال 1337 از سوی محمد رضا پهلوی به مدیریت سازمان آب تهران منصوب شد ودر دوره نخست وزیری علی امینی نیز مدیریت وی بر این سازمان تمدید شد. در اسفند ماه 1432 به عنوان وزیر آب و برق انتخاب شد و در چهارده سال بعد از این تاریخ نیز در پست های وزارت آّب و برق، کشاورزی و منابع طبیعی اشتغال داشت.
اسد الله صنیعی از بهائیانی بود که در ساختار نظامی حکومت پهلوی نفوذ نموده و تلاش های خود را برای تبلیغ وترویج عقاید بهائی در ارتش می کرد. صنیعی در سال 1307 دانشکده افسری را به پایان برد. در این زمان به عنوان آجودان ولیعهد وارد دربار شد. وی تا درجه سپهبدی ارتقا یافت و پست ها و مقامات حساس زیادی را در اختیار گرفت. صنیعی از چهره های
اثرگذار در حکومت پهلوی بود و در مقام مقایسه نقشی همسنگ ایادی داشت. حسین فردوست در خصوص روابط رضا شاه با بهائیان و نیز نقش و جایگاه اسد الله صنیعی در رژیم پهلوی می نویسد: «اصولا رضاخان با بهائیان روابط حسنه داشت تا جایی که اسد الله صنیعی راکه یک بهائی طراز اول بود آجودان مخصوص محمد رضا کرد. صنیعی بعد ها بسیار متنفذ شد ودر زمان علم و حسنعلی منصور و بخصوص هویدا به وزارت خواروبار رسید.»
از دیگر بهائیانی که به سمت نظامی گری متمایل شده و در ارکان نظامی نفوذ یافت پرویز خسروانی بود، وی برادر عطا الله خسروانی و داماد نعیمی از چهره های معروف بهائی بود. خسروانی در سال های پس از کودتای 28 مرداد 1332 در رأس باشگاه ورزشی تاج به سرقت بیت المال و غصب اراضی مردم اشتغال داشت و به علت وابستگی به دربار از سال 1340 تا 1343 به فرماندهی ژاندارمری تهران (ناحیه یک مرکز) رسید. در سال 1343 معاون ژاندارمری کل کشور شد. در کابینه هویدا به معاونت نخست وزیری و سرپرستی سازمان تربیت بدنی منصوب گردید.
نگاهی بهشبکة بهائی انگلیسی "من و تو"، پاتوق فرقه های انحرافی
بهائیت در ایران : افرادی از فرقههای انحرافی همچون: بهائیت، یهودیت صهیونیستی و مسیحیت صهیونیستی در "شبکه انگلیسی بهائی من و تو" به دور هم جمع شدهاند که نشان میدهد این فرقهها برای مقابله با اسلام تمام توان خود را بکار گرفته و البته اختلافات خود را نیز کنار گذاشتهاند!
همسر یکی از اعضای کلیسای غیرقانونی جماعت ربانی برای تست خوانندگی در شبکه بهائی من وتو حاضر شد. این فرد که به مانند بسیاری از اعضای دیگر این مجموعه با هدف رسیدن به آزادیهای بیقید و بند به این فرقه پیوسته بود و هیچ پایبندی به دین مسیحیت نداشت، در شبکه اجتماعی از تست خوانندگی خود برای این شبکه خبر داده است.
سؤالی که به ذهن هر ناظری میآید این است که چگونه اعضای فرقه جماعت ربانی که خود را ملحق به مسیحیت معرفی میکردند، از شبکههای غیراخلاقی، مبتذل و مستهجن سر در میآورند؟
این در حالی است که پیشتر، از حضور یکی از اعضای سابق این فرقه درشبکه ضد خانواده جِمو همچنین دیدار عضویاب این فرقه با یکی از عواملشبکه بهائی من وتوگزارشهایی منتشر شد و با زیاد شدن شمار این افراد، هر روز بر بیگانه بودن فرقه مسیحیت صهیونیستی با مسیحیت راستین مُهر تأیید دیگری زده میشود. چرا که هرگز عیسی مسیح(ع) و مقررات دین آسمانی مسیحیت، نمیتواند ساختارشکنی، کشف حجاب، مصرف مشروبات الکلی، روابط خارج از عرف و اعمال اینچنینی را بهعنوان هنجار بپذیرد.
در نتیجه میتوان گفت، افرادی از فرقههای انحرافی مانند: بهائیت، یهودیت صهیونیستی و مسیحیت صهیونیستی در شبکه من وتو به دور هم جمع شدهاند که حاکی از کنار گذاشتن اختلافها از سوی آنها برای ضربه زدن به پایههای دینی و ملی مردم ایران است.
شبکه منوتو
شبکه انگلیسی من و تو 1 و 2 در تاریخ ششم آبان 1389 و پس از اظهارنظر "کیوان عباسی" در جلسه بررسی عملکرد سالانه بیبیسی فارسی، توسط وی و "مرجان اسکندری" تأسیس شد.
مدیر شبکه منوتو گفته بود:"اگر حمایتهایی که از شبکه بیبیسی فارسی میشود، از من و دوستانم بشود شبکهای راهاندازی خواهیم کرد که در زمان عادی با پخش برنامههای فرهنگی و جذاب، جوانان و مخاطبان خود را جذب کند تا در زمان بحران و آشوب و به قولی وضعیت قرمز بتواند اثرگذاری خود را داشته باشد؛ برنامههای ضدفرهنگی برای جذب در روزهای عادی و برنامههای سیاسی برای تخریب در زمان بحران و آشوب."
با وجود آنکه قرار بود شبکههای دیگری نیز در ادامه منوتو 1 و 2 ایجاد شود، اما کانال 2 آن نیز به تعطیلی کشیده شد و اگر از این شبکه با تعبیر "بخش فرهنگی بیبیسی فارسی" یاد شود، بیراهه نرفتهایم. منبع تأمین بودجه شبکه بهائی "منوتو" مبهم است، اما آنچه از عملکرد و کارنامه این شبکه برداشت میشود، وابستگی آن به افراد و نهادهای منتسب به رژیم صهیونیستی را نشان میدهد.
جهتگیریهای شبکه منوتو همیشه در جهت منافع رژیم صهیونیستی و در راستای ایجاد هویت برای این رژیم جعلی است؛ تا جایی که قدرتبخشی پوشالی به توانایی این رژیم غاصب نیز بخشی از برنامههای این شبکه را تشکیل داده و حتی رژیم اشغالگر قدس را کشوری آزادیخواه معرفی میکنند.
البته رژیم صهیونیستی نیز قدردان حمایتهای بیدریغ این رسانه بهائی هست.برای مثال،روزنامه دولتی هاآرتص در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴ طی گزارشی با تیتر "تلویزیون من و تو، سفیر صلح خاورمیانه" خروجی این تلویزیون لندنی را "رضایتمند و موفقیتآمیز" توصیف کرد.
همچنین در راستای همافزایی و هماهنگی برای ترویج ابتذال، مدیران"شبکه انگلیسی منوتو و فارسیوان" جلسات مشترک برگزار کرده و اهداف خود را یکسانسازی میکنند و دوبلورهای هر دو شبکه با هم یکی بوده و با یکدیگر همکاری دارند.
این شبکه به هیچیک از رایانامههای ارسالی توسط مخاطبان پاسخ نداده و جوی امنیتی در اطراف ساختمان آن برقرار است؛ بهطوریکه هیچکس حق حضور حتی در چندصد قدمی ساختمان شبکه بهائی منوتو را ندارد.
سردبیر، تدوینگر و مسئول برنامه دکتر کپی با مدیریت شبکه سیمای آزادی (متعلق به گروهک تروریستی منافقین)ارتباط داشته و افراد معلومالحالی مانند: "عبدالکریم سروش، عطا مهاجرانی و اکبر گنجی" به این شبکه رفت وآمد دارند.
تصویبنامه قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی برای باز گذاشتن دست بهائیان
به بهانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در سال 57
بهائیت در ایران : یکی از برنامههای استعماری بسیار مرموز رژیم ستمشاهی که با دسیسه آمریکا انجام میشد این بود که غیر مسلمانان، و مخصوصاً بهائیان را بدون هرگونه منع قانونی بر پستهای حساس کشور بگمارد، بطوری که آنها بتوانند نماینده مجلس شوند، در استانها و شهرها بتوانند استاندار یا فرماندار یا بخشدار و یا شهردار و یا جزء اعضای انجمن شهر و روستا، یا رئیس انجمن گردند. البته اینکار عملا چنان که گفتیم در سطح وزراء و مدیران کل در سطح بالا انجام شده بود، ولی کم کم میخواستند آنها در سطوح دیگر نیز زمام امور را به دست گیرند، برهمین اساس در تاریخ ۱۳۴۱/۷/۱۴ شمسی، رژیم، لایحهای را تحت عنوان مجلس سنا گذراند، این تصویبنامه در اوائل نخست وزیری اسداللهعلم انجام گرفت. ماهیّت این تصویب نامه این بود که در قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، سه موضوع که قبلا وجود داشت حذف گردد، و این سه موضوع عبارت بودند از: اول: قید ذکوریت (مرد بودن). دوم: مسلمان بودن. سوم: برای پذیرش پستهای بزرگ و حساس دولتی به جای سوگند به قرآن کریم، سوگند به کتاب آسمانی باشد.[۱]
خطیب بزرگ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی (قدس سرّه) مینویسد: «هدف آن بود که با اجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، فرقهی ضالّه بهائی را بطور قانونی بر سرکار آورند، و از آن به بعد به تدریج فعّالیت رسمی آنها برای تصرّف تمام اهرمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود، زیرا بنا بر تصویبنامه، آنان با مسلمانان ایرانی هیچگونه فرقی نداشتند، ثانیا سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به کتاب آسمانی شده بود، این معنی راه را برای غیر مسلمانان باز میکرد تا یهود و نصاری به کتابهای آسمانی خود سوگند یاد کنند، و بهائیان بگویند کتابهای آسمانی ما (ایقان) است، و به آن سوگند یاد میکنیم. و به جای قید ذکوریت کلمهی باسواد گذاشته بودند که اعم از زن و مرد است، تا راه را برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان- که در آن وقت معلوم بود چه زنانی منظور بودند- باز کنند».[۲] (رژیم پهلوی از روی کار آوردن زنان دو هدف را دنبال می کرد: اول: رواج بی حجابی و بی عفتی، دوم: نشان دادن چهرهای طرفدار حقوق زنان از خود. حکومت میخواست با وارد کردن زنان به صحنههای اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند. البته زنان مسلمان دارای محدودیت بیشتری بودند؛ از جمله قوانین سختگیرانه به بانوان مسلمان را میتوان به ممنوع بودن چادر برای دانش آموزان و دانشجویان، محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می کنند، از دسترسی به مقامها و موقعیتها و همچنین از تشویق، ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی، ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوسهای شرکت واحد، ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها، ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاههای شرکتهای تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزش فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان، ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر، به کتابخانهها، محرومیت از شرکت در هر گونه مجامع عمومی).
علماء و مراجع وقت در رأسشان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) متوجّه خطر شدند، از هر سو با تلگرافها، اعلامیهها، و نامهها و سخنرانیها، اعتراض خود را اعلام نموند، نزدیک بود شورشی عمومی در همهی شهرهای ایران بر ضد رژیم پدید آید.[۳] سرانجام، رژیم و دولت اسدالله علم در تنگنا قرار گرفت و مجبور به لغو تصویبنامه مذکور شد، و در تاریخ ۱۳۴۱/۹/۷ شبانه در جلسه خود، آن را غیر قابل اجرا دانست. ولی رهبر بزرگ حضرت امام خمینی (قدس سرّه) این را کافی ندانست و فرمود: باید این موضوع از طرف دولت در جرائد رسمی کشور اعلام و منتشر گردد. دولت برای خاموش نمودن احساسات پاک دینی مردم ناگزیر شد به این پیشنهاد نیز تن دهد، از این رو به دستور دولت روزنامههای عصر تهران در روز ۱۳۴۱/۹/۱۰ شمسی با تیتر درشت نوشتند: «تصویب نامه مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۴ قابل اجرا نخواهد بود».[۴]
به این ترتیب مراجع تقلید و حضرت امام خمینی و مردم به پیروی از آنها، با هشدارها و اعتراضهای خود نگذاشتند بهائیها روی کار آیند، و با قیام خود، تصویب نامهای را که از سوی استعمار به نفع آنها طراحی شده بود، از بین بردند و از این فتنه رهایی یافتند. مسلمانان به خصوص ملّت شریف ایران باید با کمال هوشیاری و مراقبت و نگهبانی از انقلاب عظیم اسلامی، متوجه باشند که مبادا به انقلاب آسیب برسد و همان بهائیان و مزدوران استکبار جهانی بار دیگر برای تسلط بر امور طمع کنند. و همواره یاد امام خمینی را گرامی بدارند که با مجاهدت خود، عزّت مسلمانان را حفظ کرد و نگذاشت که مسلمانان غیور ایران تحت سیطره بهائیان و مزدوران دیگر قرار گیرند.
پینوشت:
[۱]. شرح کامل این تصویب نامه در کیهان مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۶ نوشته شده است.
[۲]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، ص۲۳۵،۲۳۶.
[۳]. برای اطلاع از این نامهها و اعتراضها به کتاب نهضت روحانیون ایران، تألیف استاد علی دوانی، ج۱و۲ مراجعه شود.
[۴]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۸۷و۱۹۱.
بهائیت و نگاه آن به قیامت
بهائیت در ایران : بهائیان وجود قیامت را به عنوان عالمی غیر از عالم دنیا نفی میکنند و بر این عقیدهاند که منظور از قیامت، قیام و بعثت پیامبران در همین دنیاست.
حسینعلیبهاء، قیامت را به عنوان عالمی دیگر غیر از این عالم که از معتقدات ادیان الهی است، به باد مسخره گرفته و اینچنین آن را امری موهوم و خرافی قلمداد کرده است: «قدری تفکر نما که چقدر توهمات در بین ملأ فرقان بود از ظهور قائم، ظهور قیامت و ظهور ساعت، بعد از ظهور نقطهی اولی روح ماسواه فداء، معلوم شد که جمیع خاطی بودند و به قطره از بحر علم مشروب نه».[۱]
حسینعلینوری، در مورد بهشت و جهنم هم اینگونه تعبیر و توصیف آورده است: «قال أین الجنة و النار قل الاولی لقایی و الاخری نفسک ایها المشرک المرتاب؛[۲] سؤال نموده بهشت و جهنم کجاست؟ بگو که بهشت، لقای من (حسینعلینوری) و دوزخ، نفس تو است، ای مشرک شک کننده».
این عقیده با اشکالات متعددی روبهرو است:
اول: اینکه گفتهاند اعتقاد به معاد و قیامت یک عقیدهی شیعی و یا اسلامی است و دیگر ملل و ادیان چنین اعتقادی ندارند، سخنی بیپایه و اساس است؛ زیرا اصولاً معاد، به عنوان بازگشت به عالم آخرت، از اصول ادیان توحیدی است.
دوم: قرآن مجید، قیامت موعود را ملازم با روز حساب و پاداش و کیفر شمرده است، نه روز تشریع قوانین جدید و تکالیف تازه؛ حال آنکه بعثت و قیام انبیاء، تشریع قوانین و تکالیف جدید و یا تأکید بر تکالیف قبلی است، بنابراینحساب و پاداشی در کار نیست.
سوم: کافران قریش با پیامبر اسلام حضرتمحمّد (صلّیاللهعلیه وآله) دربارهی قیامت به سختی مخالفت ورزیدند. آیا هیچ عاقلی باور میکند که این مخالفتها بدان جهت باشد که پیامبر اسلام ادعا نموده ۱۲۶۰ سال دیگر شخصی خواهد آمد و آیین مرا نسخ میکند و آیندگان را به آیین تازهای فرا میخواند؟!
چهارم: طبق آیات قرآن، هرگز کسی از بهشت منتقل نمیشود و اهل بهشت در آنجا جاودان خواهند بود.[۳] اگر منظور از بهشت، ایمان آوردن به میرزا بهاء است نباید کسی از آیین او رویگردان شود، ولی چه بسیار افرادی مانند آیتی، صبحی، نیکو و... از مسلک بهائیت برگشتند. آیا آنها از بهشت به دوزخ برگشتند؟
پنجم: بنابر آنچهدر قرآن کریم آمده است دوزخیان هرچند اراده کنند از آن جایگاه بیرون آیند، ولی مأموران خدا آنان را به دوزخ بازمیگردانند: «وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ؛[سجده/۲۰] و اما كسانى كه نافرمان بودند جايگاهشان آتش است، هر گاه بخواهند از آن بيرون آيند به آنجا بازگردانده میشوند و به آنها گفته میشود: بچشيد عذاب آتشى را كه تكذيب و انكار میكرديد». حال کسانی که باب و بهاء را انکار مینمایند، اگر اراده کنند که از مخالفت آنها دست بردارند؛یا توانایی بر عدم مخالفت دارند که در اینصورت تأویل باب و بهاء از بهشت و جهنم باطل است و یا توانایی ندارند، پس دعوت آنان به بهائیگری کاری بیهوده خواهد بود و نباید از طرف بهائیان و رهبران آنها مورد سرزنش و ملامت قرار گیرند.
ششم: بر اساس آیات قرآن کریم در قیامت، نعمتهای فراوانی اعم از نعمتهای جسمانی (مانند باغها، قصرها،غذاها،لباسها،همسرانو...) و لذتهای روحانی (مثل احترام ویژه، محیط صلح و صفا،نشاط درونی و...) وجود دارد. همچنین عذابهای جهنم اعم از عذابهای جسمی و عذابهای روحانی در پیش روی مجرمان است. اگر قیامت در همین دنیاست و منظور از آن، بعثت باب و بهاء است پس این نعمتها برای طرفداران باب و بهاء و عذابها برای مخالفان آنهاکی و کجا محق گردید؟!
هفتم: سخن آخر آن کهتأویلات حسینعلیبهاء و پیروانش از آیات الهی و نشانههای قیامت در قرآن، مخالف دستورهای خود حسینعلیبهاء است، زیراخود اوگفته است: «وان الذی یأول ما نزل من السماء وحی و یخرجه عن الظاهر انه ممن حرف کلمة الله العلیا و کان من الأخسرین؛[۴] یعنی کسی که آیات نازل شده از آسمان وحی را تأویل کند و آن را از مفهوم ظاهرش بیرون ببرد، همانا او از تحریف کنندگان سخنان والای الهی شمرده میشود و از زیانکارترین مردم است». بنابراین تأویلآیات قرآن کریم به نفع عقیدهی باطل بهائیت، کاری شیطانی است که حتی با دستورهای خود حسینعلیبهاء هم سازگاری ندارد. / ادیان نت
پینوشت:
[۱]. حسینعلینوری، بدیع، خطی، ۱۲۸۶، ص ۲۳۸.
[۲]. حسینعلینوری، مبین، بیجا، انتشارات مؤسسهی ملی مطبوعات امری، ۱۲۰ بدیع، ص۲۳۲.
[۳]. حدود ۸۷ بار در قرآن آمده است که اهل بهشت و رحمت الهی، در بهشت جاودان خواهند بود.
[۴]. حسینعلینوری،اقدس، چاپ ناصری، بمبئی، ۱۳۱۴هـ ق، ص۲۹.
پاسخ به چند سؤال در موضوع بهائیت (بخش ششمقسمت دوم )
بهائیت در ایران: مدت زمانی است که از خانم رئوفی یک اثر با عنوان "بهائیت از درون " به چاپ رسیده و روانۀ بازار کتاب شده است. از ایشان در خواست کردیم بعد از گذشت تقریبا ً دو دهه از پذریرش دین اسلام به چند پرسش پاسخ دهند. ادامهی بخش ششم این مطالب جهت استفاده کاربران گرامی ارائه میگردد.
ادامهی متن مناظره :
-نظام العلما: ای سید احسنت به این ادعایی که کردی امیرالمؤمنین به این اسم خوانده میشد و کسی که او را بدین اسم خواند پیغمبر (صلی الله )بود که فرمود : «انا مدینة العلم و علی بابها » من شهر علم میباشم و علی در آن شهر است. علی علیه السلام بعد فرمود «سلونی قبل ان تفقدونی لأن بین جنبی علماً جماعاً » پیش از آن که مرا نیابید از من بپرسید زیرا میان دو پهلوی من علوم بسیاری است. اکنون پاره ای از مسائل مشکله نزد من است که حل آنها را از شما میخواهم و از جمله آنها چیزی مربوط به طب علم است.
-علی محمد: من درس طب نخوانده ام.
-نظام العلما: از علوم دینی میپرسم ولی از جمله شروط معرفت این علم فهم معانی آیات و حدیث است و فهم آن هم متوقف بر معرفت علوم، نحو، صرف، معانی، بیان، بدیع، منطق و علوم دیگری میباشد پس من از همان علوم مقدماتی میپرسم و ابتدا از صرف شروع میکنم.
-علی محمد: من علم صرف را هنگام کودکی خوانده ام.
-نظام: آیۀ شریفۀ «هوالذی یرکم البرق خوفاً و طمعاً » برای ما تفسیر کن ترکیب نحوی آن را بیان نما، بگو شأن نزول سورۀ کوثر چیست و چه علت دارد که خدا پیغمبرش را بدین سوره تسلیت داده؟
-علی محمد: مهلت
-نظام العلما: معنای فرمایش امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) چیست که در مجلس مأمون در جواب سؤال او پرسید چه دلیل بر خلاف جدت علی بن ابی طالب داری؟ حضرت فرمود: اگر نبود بنأ منا.
-علی محمد: این حدیث نیست.
-نظام العلما: هرچه باشد آیا از مقالات عرب هم نیست؟ تفسیرش را بیان کن.
-علی محمد: رخصت و مهلت.
-نظام العلما: معنای حدیث «لعن له العین ظلمت العین الواحده » چیست؟
-علی محمد: نمیدانم
-نظام العلما: مفهوم «إذا دخل الرجل علی الخنثی علی الأنسی وجب الغسل علی الخنثی دون الرجل و الأنثی» یعنی چه؟
-علی محمد: سکوت!
-نظام العلما: تألیفات خود را به عقیدۀ خودت بر اساس فصاحت و بلاغت ساخته ای پس اکنون بگو ببینم چه نسبتی از نسب اربع میان فصاحت و بلاغت وجود دارد و چرا شکل اول بدیهی الأنتاج است؟
علی محمد سکوت نمود و از جواب عاجز ماند.
-نظام العلما: ای سید، من سؤال دیگری از تو میکنم و دیگر سؤالی هم ندارم ولی سؤال آن است که اگر ما گمان کنیم و تسلیم شویم که این علومی که اکنون در نزد بشر موجود است، تمامش قال و قیل است و به قدر پشیزی به حال بشر مفید نیست، پس ما از تمام آن علوم صرف نظر کرده عادتی را که از زمان قدیم معدد و پیروی خردمندان جهان بوده است پیروی میکنیم و چون این مقدمه معلوم شد پس اکنون من از شما میپرسم چنان که از کتاب ها و احوال شما معلوم میشود، شما گاهی ادعای رسالت میکنید زمانی مدعی مهدویت میباشید و گاهی دیگر ادعای ولایت دارید ما اینجا حاضر شدیم که از شما بپرسیم آیا معجزات و کراماتی دارید که حجت شما بر مردم باشد.
علی محمد: هرچه میخواهی بخواه.
-نظام العلما: ای سید، بر تو پوشیده نیست که پادشاه ایران به بیماری نقرس مبتلا است و آن بیماری سخت است که اطباء از معالجۀ آن عاجزند و اکنون از شما میخواهم که او را از چنین دردی که دوای آن نایاب است شفا دهی.
-علی محمد: این کار غیر ممکن است.
ناصر الدین شاه (ولایت عهد) گفت: ای سید، این آقایی که اکنون با شما مناظره میکند، معلم من است او کسی است که مرا نیکو ادب کرده است ولی اکنون پیر شده طراوت جوانی را از دست داده و نمیتواند در سفر و حضر با ما ملازم باشد.آیا می توانی او را به دورۀ جوانی برگردانی ؟
-علی محمد شیرازی: این محال است.
-نظام العلما: ای مردم بدانید که این مرد پیمانه اش خالی است و انبانش از هر معقول و منقولی تهی است او مغرور به باطل و سفیه و جاهل است. هیچ معجزه و کرامتی ندارد و شایستۀ هیچ گونه احترامی نیست.
-علی محمد شیرازی: (در حالیکه از این تقبیح و توبیخ عصبانی شده بود) ای نظام این چه سخنی است که میگویی؟ منم آن مردی که هزار سال است در انتظار او میباشید.
-نظام العلما: آیا تو مهدی منتظر و امام قائم میباشی؟
-علی محمد: آری، من همان هستم.
نظام العلما: مهدی نوعی هستی یا مهدی شخصی؟
-علی محمد: من عین همان مهدی شخصی هستم.
-نظام العلما: نام پدر، مادرت چیست و کجا متولد شده ای؟
-علی محمد: اسمم علی محمد. اسم پدرم میرزا رضای بزاز. مادرم خدیجه و محل ولادتم شیراز است و سی و پنج سال هم از عمرم میگذرد.
-نظام العلما: اسم مهدی منتظر ما مهدی، اسم پدرش حسن، اسم مادرش نرجس و محل ولادتش سِرّ مِن رأی (سامرا) است پس چگونه این مشخصات بر تو تطبیق ندارد؟
-هم اکنون به شما نشان میدهم تا معلوم گردد که من در دعوی خود صادق هستم.
-حضار دسته جمعی :«حبا و کرامتة.کرامت خویش را ظاهر کن »
-علی محمد: من در یک روز هزار بیت مینویسم. (بیت در اصطلاح خطاطان پنجاه حرف است )
حضار: بر فرض آن که درست بگویی. این که کرامت نشد. زیرا بسیاری از نویسندگان در این هنر با تو شریکند.
-نظام العلما: من در زمان توقف در عتبات عالیات کاتبی داشتم که به روزی دوهزار بیت کتابت میکرد و آخرالامر کور شد. شما هم این عمل را ترک کنید و الا کور خواهید شد.[1]
به هر حال دربارۀ آن نشست تاریخی سندی معتبر در دست است که چگونگی گزارش نشست را ولیعهد (ناصرالدین میرزا) به محمد شاه نوشته که نسخۀ اصلی آن هم اکنون هم در کتابخانۀ مجلس موجود و میرزا ابوالفضل گلپایگانی مقربان بهائیت در کتاب «کشف الغطاء» که به دستور عبدالبهاء نوشته و به چاپ رسانیده در این جا عین آن منعکس میشود. این سند از هر نظر معتبر و مستند میباشد زیرا نوشتۀ رسمی دولتی،گزارشی است که ولیعهدی برای آگاه بودن شاهی نوشته پیداست که گمان دروغ و گزاف کمتر توان برد. از آن سو خود بهائیان این مدرک را تأیید کرده و معتبر میدانند و جای هیچگونه ایرادی از جانب ایشان نمیرود. گذشته از اینها با آنچه ناسخ التواریخ و قصص العلما نوشته اند برابر است. با این تفاوت که شرح جلسه در آن منابع به درازا کشیده ولی در اینجا سخن کوتاه گشته.[2]
«قسمتی از متن عریضه ولیعهد ناصر الدین میرزا به محمدشاه قاجار :
"هوالله تعالی شأنه"
«قربان خاک پای مبارکت شوم، در باب فرمان قضا جریان صادر شده بود که علما طرفین را احضار کرده با او گفتگو نمایند. حسب الحکم همایون محصل فرستاده با زنجیر از ارومیه آورده به کاظم خان سپرد و رقعه به جانب مجتهد نوشت که آمده با عدله و براهین و قوانین مبین گفت و شنید کنند و جناب مجتهد در جواب نوشتند که از تقریرات جمعی از معتدین و ملاحظۀ تحریرات این شخص بی دین و کفر او اظهر من الشمس و اوضع من الامس است. بعد از شهادت شهود تکلیف داعی مجدداً در گفت و شنیدن است ...حتی از مسائل بدیهه فقه از قبیل شک و صرف پرسیدند نتوانست و سر به زیر افکند و باز از آن سخن های بی معنی آغاز کرد که من همان نورم که به کوه طور تجلی کرد. زیرا در حدیث است که آن نور، نور یکی از شیعیان بوده است. این غلام گفت: از کجا که آن شیعه تو بودی؟ شاید نور مرتضی قلی بوده. بیشتر از پیش شرمگین شد و سر به زیر افکند. چون مجلس گفت و گو تمام شد جناب شیخ الاسلام را احضار کرده باب را چوب زده و تنبیه کرد و التزام پا به مهر هم سپرده که دیگر از این غلط ها نکند والا محبوس و مقید است.»منتظر حکم اعلیحضرت اقدس همایون شهریاری روح العالمین فدا است. امر، امر همایون است [3].»
[1]فتح الله مفتونی، باب و بهاء را بشناسید
[2]-متن این نامه در کتابخانۀ مجلس شورای ملی نگهداری شده است .و ادوارد براون در صفحۀ 252 و 259 از کتاب materials study of the Babi منعکس کرده است.
[3]-متن این نامه در کتابخانۀ مجلس شورای ملی نگهداری شده است و ادوارد براون در صفحۀ 252 و 259 در کتاب materials study of the Babi منعکس کرده است.
قاعده تدریج ، دلیلی برای اثبات یک ادعای دروغین
بهائیت در ایران : حجت الاسلام علی رضا روزبهانی دربرنامه«شعبده شوم»رادیو گفتگو که به موضوع «بررسی عقاید و دیدگاههای فرقه انحرافی بهائیت» اختصاص داشت، با بیان اینکه علیمحمد باب بعد از مرگ «سیدکاظم رشتی» یکی از رهبران فرقه شیخیه تصمیم گرفت که در جایگاه استاد خود قرار بگیرد، گفت: البته او نه از دانش قابل توجهی برای این مقام برخوردار بود و نه از دیگر سو دارای سبقه اجتماعی مناسبی برای این موضوع بود.
وی با بیان اینکه علی محمد باب در ابتدای ادعاهای خود بحث نیابت امام زمان (عج) را مطرح کرد، گفت: نوع اندیشهای که او در بحث نیابت مطرح کرد به نوعی با تفکر و ادعای شیخیه همسو بود. او در سال ۱۲۶۰ هجری قمری ادعای بابیت خود را نزد ملاحسین بشرویهای مطرح کرد. در همان زمان علی محمد شیرازی کتابی را به نام «احسنالقصص» مبتنی بر تفسیر سوره یوسف نوشت و این سوره را به شکل قران، سورهبندی و آیه بندی کرده بود.
این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر اینکه این کتاب پر ازغلطهای صرفی، نحوی و مفهومی است و به شدت مخدوش است، ادامه داد: علیمحمد باب در اولین صفحه از این کتاب ادعای بابیت خود را به صورت صریح و واضح مطرح میکند.
وی تصریح کرد :برخی از طرفداران علیمحمد شیرازی به مانند «ملا عبدالخالق یزدی» وقتی میشنوند که او ادعای بابیت خود را به ادعای مهدویت تبدیل کرده از او روی برمیگردانند و این ادعا مورد پذیرش برخی از طرفداران اولیه وی قرار نمیگیرد.
این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر اینکه جریان بابیت و بهاییت جریانی دست ساخته استعمار است و در طول فعالیت خود مورد حمایت استعمارگران قرار گرفته است، تأکید کرد: علیمحمد باب در کتاب «بیان» خود که یکی از مهمترین کتابهایش است موضوعاتی را مطرح کرده که افراد با خواندن آن تعجب میکنند.
روزبهانی با اشاره به اینکه علیمحمد باب در سال ۱۲۶۵ ادعای نبوت خود را مطرح میکند و در پایان کار تیر خلاص را شلیک میکند و خود را به عنوان ذات و جوهره خداوند معرفی میکند، تأکید کرد: مبلغان بهائیت در برابر این سوال که چرا علیمحمد باب ادعاهای خود را به صورت تدریجی مطرح کردند و از ادعای بابیت آغاز کرده و سپس خود را جوهره هستی خداوند معرفی میکند پاسخ قابل اعتنایی ارائه نمیکنند و میگویند او از قاعده تدریج استفاده کرده و در تلاش بوده تا مردم آن زمان بتوانند به مرور زماناین موضوع را درک کنند.
در ادامه این برنامه حجت الاسلام عبدالقادر همایون؛ با اشاره به ادعاهای مختلف علیمحمد شیرازی، تصریح کرد: بسیاری از پیروان بهائیت، حقیقت را در مورد علیمحمد باب نمیدانند و مبلغین بهائیت تلاش میکنند تا این حقایق به این افراد نرسد. چنانکه خیلی از بهائیان متوجه این تناقضات نیستند و در واقع نیز اطلاعی از آن ندارند.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه مبلغان بهائیت برای توجیه ادعاهای گوناگون علیمحمد شیرازی از قاعده تدریج استفاده میکنند، تأکید کرد: آنها میگویند اگر علیمحمد شیرازی از همان ابتدا ادعای مهدویت را مطرح میکرد پذیرش این موضوع برای مردم سخت بود و نمیتوانستند به راحتی این موضوع را بپذیرند به همین بابت او ادعاهای خود را به تدریح مطرح میکند و در ابتدا میگوید من باب امام زمان (عج) هستم تا زمینه برای ادعاهای اصلی فراهم شود.
همایون با طرح این سوال که معلوم نیست مبلغان بهائیت قاعده تدریج را از کجا آوردهاند، ادامه داد: خیلی از کسانی که در ابتدا به علیمحمد شیرازی اعتقاد پیدا کردند به دنبال شناخت امام زمان (عج) بودند و فکر میکردند او پلی برای شناخت امام زمان (عج) است به همین دلیل به علیمحمد باب گرایش پیدا کردند.
این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر اینکه علیمحمد شیرازی بر روی ادعاهای خود استقامت چندانی نداشته و وقتی به او فشاری وارد میشد ادعاهای خود را پس میگرفت، تصریح کرد: البته شخصیت او به نحوی بود که پس از مدتی ادعای بزرگتری را مطرح میکرد.
وی با اشاره به سخنان علی محمد شیرازی در کتاب« صحیفه عدلیه »اظهار کرد: او در این کتاب که قبلا از طرح این ادعاها به نگارش درآمده برای امام زمان (عج) دعا میکند و میگوید که حجت خدا محمدبن حسن عسگری است و برای سلامتی ایشان دعا میکند.
منبع : مهر
حسینعلی نوری و استفاده از طاهره قزوینی در بهائیت
بهائیت در ایران :برنامه «شعبده شوم» با موضوع «بررسی عقاید فرقه انحرافی بهائیت و بابیت» با حضور سید هادی سید وکیلی استاد دانشگاه قرآن و حدیث و حجت الاسلام و المسلمین علیرضا روزبهانی بروجردی استاد حوزه و دانشگاه و همچنین پخش اظهارات خانم مهناز رئوفی یکی از کسانی که از فرقه بهائیت به اسلام گرایش پیدا کرده بود، روانه آنتن رادیو گفت وگو شد.
در این برنامه مذهبی ، سید هادی سید وکیلی استاد دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به اینکه حسینعلی نوری برای نفوذ به جریان بابیت از طاهره قره العین که نام اصلی او زرین تاج برغانی است استفاده کرد، ادامه داد: حسینعلی نوری با اشاره ی روسها وارد جریان بابیت شد و خود را مبلغ این جریان نشان داد و تلاش کرد که درطراز مبلغان برتر بهاییت قرار بگیرد گرچه در این امر موفق نشد.
وی با بیان اینکه باب به او کم لطفی می کرد، تصریح کرد: طبق بسیاری از شواهد بین حسینعلی نوری و باب دیداری رخ نداده و یا اگر دیداری نیز بوده یک دیدار معمولی بوده و باب به او توجهی نمی کرده است. او جهت نفوذ در فرقه بابیت و انجام ماموریتی که داشته از مهرهای به نام طاهره قره العین یا همان زرین تاج برغانی استفاده کرد چرا که وی از جمله اولین کسانی بود که به باب ایمان آورد و از شاگردان سید کاظم رشتی است. قره العین متعلق به خانواده برغانی از علمای شهر قزوین بود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه عموی زرین تاج «ملامحمد تقی برغانی »مخالف جریان شیخیه بود ،اظهار کرد: زرین تاج که علاوه بر دختر برادر، عروس ملامحمد تقی برغانی بود تحت نفوذ جریان شیخیه قرار گرفت و به مرور به باب ایمان آورد.
این پژوهشگر مسایل تاریخی با بیان اینکه به طور کلی جریانهای انحرافی همواره تلاش کردهاند که در خانوادههایی که مخالف آنها هستند نفوذ کنند و یک یار از بین مخالفان خود پیدا کنند ،ادامه داد: زرین تاج برغانی به صورت کتبی شاگرد سید کاظم رشتی بود. او جریان شیخیه را می پذیرد و بعد از مدتی نیز به عراق سفر می کند.
وکیلی با بیان اینکه طبق اسناد دیداری بین قره العین و باب صورت نگرفته ادامه داد: با توجه به نفوذ قره العین حسینعلی نوری از این شخصیت برای نفوذ در جریان بابیت استفاده کرد .
وی در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به مهاجرتهایی که بابیون از ایران به عراق و سپس به استانبول و فلسطین می کنند ادامه داد: دولت عثمانی به جریان بابیت به عنوان یک فرصت در برابر دولت ایران نگاه می کرد که می تواند در زمان مناسبی از آن استفاده کند چرا که این جریان مخالف شاه ایران بوده و در زمانی قصد ترور شاه را داشته اند ، از دیگر سو با علمای شیعه نیز درگیر بودند .
وی با اشاره به نقش دولت روسیه در فرار حسینعلی نوری و برادرش یحیی صبح ازل به عراق گفت: در جریان ترور شاه در حالی که تعدادی از بزرگان بابیت اعدام می شوند ولی حسینعلی نوری و عاملان این جنایت از محاکمه نجات پیدا می کنند و حتی برادرش یحیی صبح ازل به دادگاه احضار نمیشود. آنها به واسطه روسیه از ایران فرار کرده و از روسیه به عراق میروند.
در ادامه این برنامه حجت الاسلام و المسلمین علیرضا روزبهانی بروجردی طی سخنانی با بیان اینکه در بسیاری از اسناد فرقه بهاییت اشارهای به دیدار حسینعلی نوری با باب نشده است ،ادامه داد: از جمله معدود اسنادی که به دیدار این دو نفر اشاره کرده است می توان به نوشته امان الله شفا اشاره کرد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه به نظر می رسد علی محمد باب از حسینعلی نوری دل خوشی نداشته است، ادامه داد: در واقع بین باب و بهاالله هیچ ارتباطی وجود نداشته است. در حالی که حسینعلی نوری برای انجام ماموریتش به این ارتباط تمایلی ویژه داشته است.
وی با اشاره به حمایت های ابتدایی که میرزا حسینعلی نوری از برادرش یحیی صبح ازل داشته است گفت: میرزاحسینعلی نوری در جریان سفر به استانبول به صورت پنهانی ادعای بهاالله بودن خود را مطرح می کند.
این برنامه مهناز رئوفی یکی از بهاییانی که مسلمان شده و چندین کتاب در ارتباط با فرقه بهاییت نوشته است، با تاکید بر اینکه این فرقه به نیاز معنوی افراد پاسخ نمیدهد، گفت: قبل از اینکه به این اطمینان برسم که بهاییت دارای حقانیت نیست و اسلام را به صورت کامل انتخاب کنم دچار استرس زیادی بودم چرا که می ترسیدم در انتخاب راه اشتباه کنم.
وی با بیان اینکه انتخاب راه دستوری نیست تصریح کرد: از زمانی که مسلمان شدم احساس تولد دوباره دارم و تصور بر آن دارم که در بلندترین مرحله از دنیا قرار دارم.
رئوفی با اعتقاد بر این که برخی از عملکردهای بهاییان در راستای اهداف سیاسی آمریکا گفت: آنها تبلیغات کاذب در مورد اسلام و مسلمانان می کنند و این تبلیغات را آن قدر تکرار می کنند تا ملکه ذهن بچه ها شود و آنها از اسلام و مسلمانان بیزار شوند .
برنامه «شعبده شوم» پنچ شنب هر هفته ساعت 20 الی 21 به مدت یک ساعت از انتن رادیو گفت وگو پخش می شود.