افراد آنلاین
آرامستان بهائیان 7 نوامبر 2015- تهران
بهائیت در ایران: کاربران محترم پایگاه های نقد بهائیت با نام ناصرالدین آشنا هستند. صرفنظر از وابستگی فکری جناب ناصرالدین، او در یک اقدام جالب و و به نقل از او کاملا تصادفی به سیاه نمائیهای بهائیان در خصوص موضوع تخریب آرامستانهای بهائیان در ایران پاسخ داده است.
این گزارش در تاریخ 7 نوامبر 2015 و با ارائه تصویرهایی در همان تاریخ نشان میدهد که علیرغم تبلیغات سو علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و متهم کردن این نظام به برخورد با افراد بر اساس اعتقاداتشان و سیاه نمائیهایی که در طول سالهای بعد از انقلاب عناصر خود فروخته علیه نظام حاکم بر ایران داشتهاند، موضوع تخریب آرامستانهای بهائیان حتی در پایتخت ایران (آرامستان گلستان جاوید) صحت نداشته و بهائیان ضمن حفظ این آرامستان نسبت به زیباسازی آن نیز اقدام کردهاند.
در کنار یکی از قطعات این آرامستان تابلوی فوق خودنمائی میکند . این تابلو دعای اموات منتسب به نیرزا حسینعلی نوری ( بها ) بوده که مشرف به همین قطعه میباشد .
تصاویر محوطه آرامستان کلستان جاوید تهران منطقه خاوران 7 نوامبر 2105 برابر با 16 آبان 94
حال سوالی که باید از بهائیان و مدعیان حقوق بشر پرسیده شود :
با این دروغپردازیها چه اهدافی را دنبال میکنید . حالا یک سازمانک حقوق بشری هم فریب شما را خورد ، مگر واقعیت جامعه ایران اسلامی را میشود کتمان کرد ؟
پاسخ را میباید در میان مناسبات مشترک بهائیان ، سرویسهای سیا و موساد جستجو کرد و لا غیر .
استدلال من یظهرالهی علی محمد باب به یک آیه از قرآن
بهائیت در ایران : یکی از شبهاتی که بهائیان پیرامون نسخ اسلام بیان میکنند و در آن به آیهای از قرآن تمسک و استدلال میکنند آیه سوره حج است که خداوند میفرماید: «وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ یَوْمًا عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (حج/۴۷)». گلپایگانی از بزرگان بهائیت در کتاب فرائد خود این آیه را چنین معنی میکند: «شتابزده از تو میخواهند، هیچگاه خداوند خلف وعده نمیکند و یک روز در پیش خداوند به اندازه هزار سال به شمارش شماست». و در توضیح میگوید: «مردم در زمان رسول الله، با شتاب زیاد عذاب میخواستند، چنانچه آیات بسیاری گواه این مطلب است. در این آیه خداوند در پاسخ آنان میفرماید عذاب شما در روز قیامت است و او پس از هزار سال خواهد آمد؛ و چون دویست و شصت سال که تاریخ وفات حضرت امام حسن عسكري (علیهالسلام) است به آن بیفزائیم، میشود هزار و دویست و شصت که همان روز دعوت و بعثت علیمحمد خواهد بود. پس او پیغمبر است و با آمدن او قیامت اسلام بر پا شده است.
و اما پاسخ: این سخن از چند جهت غلط و نادرست است:
- بنابراین معنائی که گلپایگانی کرده، بایست مبدأ هزار سال را از زمان نزول این آیه گرفت، نه از روز وفات حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام)، گرچه روز وفات ایشان روز اتمام دین اسلام باشد. زیرا وعده نزول عذاب بر شتاب کنندگان ربطی به روز اتمام دین اسلام ندارد. و بنابراین مبنا هزارسال بعد از نزول این آیه تقریباً سال ۱۰۰۹ هجری میشود که با زمان ادعای علیمحمد شیرازی بیش از دویست سال فاصله دارد.
- در سال (هزار و دویست و شصت) چه عذابی بر شتاب کنندگان در زمان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که مرده بودند نازل شد؟ اگر منظور عذاب دنیوی است، آنان در آن تاریخ (تاریخ ادعای علیمحمد شیرازی) در دنیا نبودند و اگر منظور عذاب اخروی است، آن هم به آمدن علیمحمد نیازی نداشت زیرا هر کافر و بیکیشی با مرگ دچار عذاب اخروی میگردد.
- اگر از طرف گلپایگانی دفاع کرده و بگوئیم منظور از معذبین، آن شتاب کنندگان نیستند که در صدر اسلام مرده و از بین رفتهاند، بلکه مراد آیه هر کافری که در مرام و مسلک و راه و روش با آنان شریک باشد، و چنین اشخاص در دوره علی محمد باب هم زیاد بودند؛ پس میپرسیم مراد از اینکه با رسیدن سال ۱۲۶۰ و بعثت علیمحمد و نسخ اسلام، مشرکین و کفار (معذب) میشوند چیست؟ اگر منظور کشته شدن، زندان رفتن، در به در شدن و منفور شدن در انظار مردم و ملت است پس باید گفت گروندگان به باب معذب شدند نه منکرین او. و اگر منظور از عذاب همان نپذیرفتن و کافر بودن به اوست چنانچه بهاء میگوید: «بهشت شنیدن نغمه دلربا و نگاه کردن به جمال بی مثال من میباشد و جهنم دوری از حضور و محروم ماندن از فیض لقای من است». اینکه دیگر مدت هزار ساله و وعده روی یخ نمیخواست، و بسیار بیمعنی میباشد، هزار سال صبر برای چه؟ آیا توجیه عقلی دارد؟ اگر اینچنین بود باید آیه میگفت: منظور از عذاب که به شما وعده دادیم، همین کفر و شرک و انکار شماست. زیرا به گمان اینان همانگونه که انکار و دوری از حضور باب و بهاء عذاب و جهنم است، انکار هر پیغمبری چنین است آنان هم که منکر فرمودههای پیغمبر اسلام بودند. اگر بناست این آیه مبارکه قرآن از معنی حقیقی خود منسلخ شود و به دلخواه هر کسی تفسیر گردد، پس بهتر است معنی شود که آمدن باب و بهاء همان عذابی است که آن روز وعده داده شده. اما معنی حقیقی آیه مبارکه: باید دانست دین مقدس اسلام مانند سایر ادیان حقه گذشته چون به جهانیان وعده پاداش نیکوکاران و کیفر عذاب تیره دلان و بدکاران را داد و با صراحت کامل از آمدن روز رستاخیز و قیامت سخن گفت و تعالیم و احکام خود را بر این پایه استوار کرد. کفار و مشرکین برخی از روی تعجب و شگفتی و بسیاری به منظور تمسخر و استهزاء درباره روز رستاخیز و چگونگی آن و هنگام آمدن و محل وقوعش بارها به پیغمبر اسلام رجوع نمود با شتاب و عجله آمدن چنین روز و نزول آنچنان عذاب را از وی درخواست میکردند و در جواب آنان این آیه نازل شد. و این آیه هیچ ربطی به آنچه گلپایگانی (مبلغ بهائی) به آن اشاره کرده ندارد.
ازدواج سازمانی ( یا همان ازدواج تشکیلاتی ) در شبکه بهایی بی بی سی + تصاویر
بهائیت در ایران : خبرنگاران زن که جذب شبکه بهائی بی بی سی فارسی گردیده اند، امروزه عملا تبدیل به عروسک های خیمه شب بازی شده اند که برای تامین منافع دولت انگلیس به قرار گرفتن در پازل بردگی جنسی رضایت می دهند.
بی بی سی فارسی گرچه پوششی رسانه ای را برای خود انتخاب کرده است؛ اما وظایف اصلی که از سوی دولت انگلیس برای آن تعریف شده این شبکه را در زمره نهادهای جاسوسی تامین کننده منافع این کشور در خاورمیانه تبدیل کرده و نحوه جمع آوری اخبار توسط کارمندان این شبکه برای انتقال به لندن با استفاده از روابط غیر اخلاقی و حتی"ازدواج اجباری" درون سازمانی برای پیشبرد اهداف تعیین شده از جمله ویژگی های مشترک این رسانه جاسوسی با سازمان های جاسوسی می باشد.
مرور انتشار اخبار مختلف از روابط گسترده غیراخلاقی در میان کارمندان بی بی سی فارسی از ابتدای تاسیس شبکه تلویزیونیآن موجب گردیده است تا "فساد اخلاقی" و نام این شبکه با یکدیگر عجین شوند و با مروری گذرا بر 7 سال فعالیت شبکه دولتی انگلیس می توان به لیست بلندی از فسادهای جنسی مسئولان و کارمندان آن دست یافت.
جنجالی ترین پرونده فساد اخلاقی افشا شده از درون این شبکه جاسوسی مربوط به "تجاوز صادق صبا به پونه قدوسی" مجری برنامه نوبت شما بود که پس از مدتها انکار از سوی صادق صبا، پس از آنکه این مجری به مرخصی های طولانی مدت فرستاده شد و صادق صبا نیز 5 ماه از حضور در جلوی دوربین این شبکه و هر محفل دیگری محروم گردید، در نهایت مسئولان این شبکه ترجیح دادند با قربانی کردن پونه قدوسی و اخراج وی از بی بی سی فارسی و انتقال وی به یک بخش سطح پایین در بخش جهانی این شبکه پرونده تجاوز مدیر بی بی سی فارسی را به زعم خود برای همیشه ببندند!
به دنبال اخراج پونه قدوسی از شبکه بی بی سی فارسی، در حالی که همگام با وی اخبار متعددی از فساد اخلاقی "نفیسه کوهنورد" و تلاش وی برای رسیدن به موقعیت های بهتر در شبکه دولتی انگلیسبا استفاده از روابط نامشروع منتشر می شد، ناگهان وی بدون داشتن تجربه لازم به اجرای مهم ترین برنامه این شبکه یعنی "نوبت شما" ارتقای درجه یافت و مدتی بعد مشخص گردید که این سرعت وی در طی کردن پله های ترقی به دلیل برگزیده شدن وی به عنوان شریک جنسی جدید صادق صبا بوده است!
بررسی سوابق نفیسه کوهنورد نشان می دهد که وی از ابتدای ورود به رسانه حتی در زمانی که در داخل کشور فعالیت داشت، همواره از سوی دوستان و همکاران خود به دلیل استفاده از "جذابیت های زنانه" و "برقراری روابط نامشروع برای طی کردن پله های ترقی" مورد اعتراض قرار می گرفت و پس از خروج از کشور نیز در مقاطع مختلفی با اغلب کارمندان شبکه بی بی سی فارسی نظیر علی همدانی، بهزاد بلور، نیما اکبرپور و...به عنوان "هم خانه" زندگی می کرده که البته این هم خانه شدن ها نقش بسیار بارزی در نزدیک شدن وی به صادق صبا ایفا کرد!
علاقه بیش از حد مدیر شبکه بی بی سی فارسی به این طعمه جدید خود آن چنان بالا گرفت که در حالی که پیش از این صادق صبا در اوج اخبار منتشره مربوط به تجاوز خود به پونه قدوسی سکوت پیشه کرده بود، اما در اولین روزهای انتشار اخبار مربوط به رابطه خود با نفیسه کوهنورد سریعا موضع گیری کرده و نوشتن یک مقاله طولانی در سایت این شبکه، نشان داد که انتشار این مطالب در مورد دوست دختر جدیدش، موجب آزرده شدنوی گردیده و صبا را مجبور به نگارش این مطالب کرده است!
اما این رابطه صادق صبا و نفیسه کوهنورد زیاد طول نکشید و با درز اخبار روابط غیر اخلاقی این دو نفر، مسئولان رده بالای این شبکه برای جلوگیری از تکرار ماجرای "صادق صبا-پونه قدوسی" دستور یک ازدواج درون سازمانی را برای پوشاندن این فساد جدید در بی بی سی صادر کردهو بر همین اساس ناگهان "مهرداد فرهمند" دیگر خبرنگار این شبکه به عنوان همسر رسمی نفیسه کوهنورد اعلام گردید!
از نکات جالب پس از اعلام زمان این ازدواج درون سازمانی می توان به اعتراف همه دوستان نزدیک و همکاران این دو در شبکه بی بی سی فارسی اشاره کرد که با شنیدن این خبر در بهت و حیرت فرو رفته و در پاسخ به دنبال کنندگان صفحات شخصی خود در شبکه های اجتماعی مدعی شدند که" هیچ کس تا شب قبل برگزاری مراسم از ازدواج این دو نفر خبر نداشته است جز صادق صبا"!
بلافاصله پس از برگزاری یک مراسم ازدواج صوری برای پایان دادن به حواشی روابط غیراخلاقی در بی بی سی، نفیسه کوهنورد به لبنان و مهرداد فرهمند نیز به مصر اعزام گردیدند تا به ادامه فعالیت خود برای جمع آوری اطلاعات بپردازند.
با گذشت کمتر از یکسال از علنی کردن این ازدواج سازمانی و پایان یافتن حواشی پیش آمده پیرامون روابط غیر اخلاقی این مجری بی بی سی وصادق صبا، چندی پیش مهرداد فرهمند و نفیسه کوهنورد که در طول این مدت مدت زمان اندکی را در کنار هم گذرانده بودند، به طور رسمی از یکدیگر جدا شده وبا حذف خاطرات مشترک خود همچون تصاویری که پیش از این در صفحات مجازی منتشر نموده اند، تلاش کردند تا این ازدواج سازمانی را نیز به فراموشی بسپارند.
در این میان، نفیسه کوهنورد تلاش کرد تا با بازگشت به لندن بتواند از این آوارگی در کشوری غریب نجات یابد اما تاکنون به دلیل عدم موافقت صادق صبا نتوانسته است که به ماموریت خود در لبنان پایان دهد و این امر به دلیل جایگزینی فردی دیگر به جای وی به عنوان "معشوقه جدید صادق صبا" بوده است.
"صادق صبا" که با سوء استفاده از موقعیت خود در این شبکه توانسته است بابهره کشی از کارمندان زن بی بی سی فارسی و قرار دادن "پارتنر" های خود در بخش های مختلف ساختار شبکه دولتی انگلیس، نقشی مهم در عجین نمودن نام بی بی سی فارسی و "فساد اخلاقی" ایفا نماید، در نبود نفیسه کوهنورد، فردی دیگر را جایگزین وی کرده بود و شاید این مجری شبکه دولتی انگلیس به این نکته توجه نکرده بود که با جدایی کوتاه مدتش از این مرکز فساد و مدیر هوسران آن، به دلیل فعال بودنزنجیره فساد اخلاقی در این شبکه فردی دیگر به جای وی جایگزین میگردد!
نفیسه کوهنورد تنها مهره استفاده شده در سیستم "جاسوسی جنسی" شبکه دولتی انگلیس نبوده و دیگر همکاران وی مانند فرناز قاضی زاده، فرن تقی زاده، ناجیه غلامی، نگین شیرآقایی و...علی رغم تصور خود که برای رسیدن به رویای زندگی شیرین در انگلیس از کشور خارج شده اند، امروزه عملا تبدیل به عروسک های خیمه شب بازی شده که برای تامین منافع دولت انگلیس به قرار گرفتن در پازل بردگی جنسی رضایت داده و برای بهره مند شدن از مواهب مالی ملکه از تن دادن به هرگونه حقارتی دریغ نکرده اند.
کاربران محترم مطالعه این مطلب با توجه به آنچه در مورد ازدواجهای تشکیلاتی در گروههای سیاسی و تروریستی خوانده اید شما را یاد کدام گروه شاخص که ازدواج تشکیلاتی را یک ابزار برای بهره کشی از اعضایش مورد استفاده قرار میدهد ، می اندازد .
بازشناسی شبکه اقتصادی تشکیلات بهائیت
(باز نشر)
بهائیت در ایران : پس از کودتای سوم اسفند 1299 ه.ش مسیر به قدرت رسیدن رضا خان توسط انگلستان و عوامل داخلی آنها مانند فراماسون ها و بهائیان، هموار شد تا اینکه در سال 1304 وی رسماً رژیم پهلوی را بنیانگذاری کرد. تشکیلات بهائیت، این سال را نقطه عطفی در طول تاریخ 170ساله خود می داند. به واقع، سال های حاکمیت رژیم پهلوی در ایران، برای تشکیلات به منزله دوران طلایی است.
با سقوط سلسله قاجار، بهائیت توانست به پاس خدمات ویژه خود و با سوء استفاده از تحولات جاری که در آن زمان بروز پیدا می کرد، در کلیه عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور نفوذ کند. هرچند این اقدامات بهائیت، پیش از سلطنت محمدرضا پهلوی، به غیر از چند مورد مانند سپردن پست وزارت فواید عامه و تجارت و فلاحت به موقرالدوله(1)، آجودانی ولیعهد به صنیعی(2)و... آشکارا قابل رؤیت نیست. اما در دوران محمدرضا، تشکیلات بهائیت توانست آنچنان در ارکان سیاسی- اقتصادی کشور نفوذ کند که به یکی از وزنه های مهم قدرت در کشور تبدیل شود. عناصری چون "عبدالکریم ایادی، اسد ا... صنیعی، حبیب ثابت، هویدا، پرویز ثابتی و..." در راستای تقویت و نفوذ هرچه بیشتر تشکیلات بهائیت تلاش می کردند.
بعد از مرگ "عباس افندی"، دومین سرکرده بهائیت، نوه او "شوقی" ، به جانشینی پدربزرگ منصوب شد. در دوره زمامداری وی، بهائیت دچار یک تحول و دگردیسی شد و شکل یک سازمان را به خود گرفت.(3) در همین ایام است که با کمک انگلستان و توطئه های یهود و همراهی بهائیت در منطقه شامات، شاهد تغییر مرزهای سیاسی و غصب سرزمین فلسطن برای صهیونیسم هستیم. در این رهگذر، تشکیلات بهائیت توانست برسرعت نفوذ خود در دستگاه های دولتی ایران بیفزاید. شوقی، بنا به دستوراتی که از اربابان خود می گرفت، می بایست تشکیلات را به صورت منظم و سازمان یافته در سطح جهان گسترش می داد تا بتواند به واسطه تجربه خود در غصب سرزمین فلسطین(4)، زمینه نفوذ صهیونیسم در دیگرنقاط جهان را نیز فراهم آورد. از آنجا که محقق کردن اوامر بالا دستی نیاز به برنامه داشت، وی نقشه های ده ساله و پنج ساله ای را تهیه و آن را به کلیه محافل ملی ابلاغ کرد. برای اجرایی شدن این نقشه ها، نیاز به منابع مالی (پول و سرمایه) وجود داشت، به همین جهت است که فعالیت در بخش تجارت و صنعت و کشاورزی، همواره مورد توصیه سرکردگان تشکیلات قرارگرفته است. اساساً ، سرکردگان بهائیت از همان آغاز سعی می کردند اوضاع اقتصادی خود را بهبود بخشند تا ازیک سو بتوانند در مقابل نا ملایمات و سخت گیری های جامعه شیعی ایران دوام آورند و از سوی دیگر با تحکیم پایه های قدرت خود در عرصه اقتصاد، اهرم فشاری علیه کشور به دست آورند. به همین سبب، هرکدام از بهائیان که در رژیم پهلوی به مناصب مهمی گمارده می شدند، از موقعیت خود برای ثروتمند شدن تشکیلات بهائیت استفاده می کردند تا از این طریق اقتصاد مملکت را در دست گیرند.(5) به تدریج که تشکیلات بهائیت، اهداف سیاسی بلند پروازانه خود را تعریف می کرد، سرکردگان نیز به لزوم تأمین سرمایه های لازم جهت نیل به این اهداف پی بردند و بهائیان سراسر جهان را به کار و تلاش بیشتر تشویق کردند و درضمن از آنها خواستند بخشی از منابع مالی خود را وقف تشکیلات کنند. این چنین شد که اوقاف بهائی برای افزایش توان اقتصادی تشکیلات ایجاد شد.اوقاف شبکه اقتصادی بهائیت"میرزا حسینعلی" از زمانی که در عکا ساکن شد، مسئله سامان بخشی اقتصادی را مد نظرداد و با پیام های ارسالی خود، همواره این موضوع را به بهائیان ثروتمند گوشزد می کرد. بعد از تدوین قوانین و آیین نامه های سازمانی، با فرآهم آمدن موجبات قدرت بلامنازع محفل ملی، راه برای ایجاد اوقاف ملی و محلی در زمان شوقی هموار شد.
سازمان تشکیلاتی بهائیت در دوره زمامداری شوقی، به مدد درآمدهای حاصل از فعالیت های اقتصادی و کمک های مالی بهائیان تحت عناوین مختلفی چون حقوق ا...، تقبلی، تبرعات و ... توسعه پیدا کرد. در این زمان است که موضوع وقف و ایجاد سازمان اقتصادی اوقاف، برای تأمین مایحتاج سازمان، مورد توجه سرکردگان تشکیلات قرار گرفت.
در این عرصه، تشکیلات بهائی ایران به دلیل نفوذ در هیئت حاکمه و تعداد تقریباً زیاد آنها نسبت به برخی از کشورهای منطقه و جهان در محاسبات مالی- سرمایه ای تشکیلات، جایگاه ویژه ای داشت. شوقی در کتاب" قرن بدیع" در مورد جایگاه مهم ایران در این خصوص می گوید: «در ایران، مهد امرا... متعلقات امریه که به صورت اراضی و ابنیه اداری و مدارس و سایر مؤسسات دیگر موجود است به نحو قابل ملاحظه ای بر وسعت و عظمت دایره موقوفات محلی بهائی در سراسر کره ارض افزوده و مایه مزید اعتبار و حیثیت آنها گردیده است.» (6)
تشکیلات بهائیت از روزی که میرزا حسینعلی اعلام "من یظهر الهی" کرد تا به امروز هیچگاه به عنوان یک اقلیت به رسمیت شناخته نشده است. در دوره پهلوی نیز چنین بود و از این رو امکان ثبت اموال و املاک به نام تشکیلات وجود نداشت. تنها راه موجود برای ثبت اموال، این بود که اموال منقول و غیر منقول به نام شوقی و یا افرادی که مورد اطمینان وی هستند به ثبت برسد.(7) به عنوان مثال می توان به افراد مورد وثوقی چون هژبر یزدانی(8)، حبیب ثابت(9) و ... اشاره کرد. این نقل و انتقالات تا زمان مرگ شوقی ادامه داشت.
چرایی و چگونگی تشکیل" شرکت امنا"بعد از مرگ شوقی، بین سرکردگان بهائی (به ویژه کسانی که در ایران از آنها به نام ایادی یاد می شد) بر سر سرپرستی اموال و املاک، اختلافاتی به وجود آمد و میان آنها شکاف ایجاد شد. پس از مدتی، چون یکدیگر را قبول نداشتند، تصمیم به تشکیل یک شرکت گرفتند و بدین ترتیب تمامی سرمایه و اموال بهائی به آن شرکت به نام "شرکت سهامی امنا"، منتقل شد. این شرکت در حقیقت یک سازمان نیمه مخفی بود که توسط تشکیلات و زیر نظر لجنه ملی املاک و شخص امین صندوق، مدیریت می شد.
شرکت سهامی امنا در تاریخ 24اردیبهشت1337، به شماره 6088 با هدف اجرای کارهای عمرانی با سرمایه ظاهری 30میلیون ریال در اداره ثبت شرکت ها، ثبت شد.(10) مدیران، سرمایه شرکت را به سه هزار سهمِ 10هزار ریالی تقسیم کردند که از این تعداد سهام، فقط 10سهم با نام و بقیه بی نام و متعلق به محفل ملی بهائیان ایران بود.
اعضای اولیه هیئت مدیره شرکت سهامی امنا، به شرح زیر بودند:
الف) شعاع اله علائی، رئیس هیئت مدیره
ب) هادی رحمانی شیرازی، مدیر عامل
ج) ذکراله خادم و عباسقلی شاهقلی، عضو هیئت مدیره
این شرکت در محل ساختمان نونهالان، واقع در خیابان منوچهری، کوچه ارباب جمشید، شماره37،(11) شروع به کار کرد و در مدت کوتاهی با توجه به حسن ظن رژیم پهلوی به تشکیلات بهائیت، توانست صدها میلیون تومان املاک و دارایی جمع آوری کند و حتی تعداد سهام را از سه هزار سهم به 15هزار سهم ارتقا بخشد.(12) این شرکت به یک کارتل بزرگ اقتصادی برای ضربه به اقتصاد جامعه مسلمان ایران تبدیل شد که این فشار اقتصادی تا برچیده شدن حکومت پهلوی ادامه داشت.
در سال 1346دوره چهار ساله، اختیارات هیئت مدیره به پایان رسید و به همین جهت بدون هیچ گونه گزارشی از گردش مالی شرکت، در صورت جلسه تنها به ذکر تصویب بیلان سال 1345به اتفاق آرا بسنده شد و اعضای اصلی و علی البدل انتخاب شدند. در نتیجه،" شعاع اله علائی، علی محمد ورقا، عطاءاله مقربی، طرازاله هوشمند و عطاءاله قدیمی" به سمت اعضای اصلی هیئت مدیره و "هادی رحمانی شیرازی، روح اله فتح اعظم و عبدالحسین تسلیمی" به عنوان اعضای علی البدل، برای مدت چهار سال انتخاب شدند.
این شرکت در واقع متشکل از چندین شرکت تابعه مختلف بود که در زمینه های کشاورزی، صنعتی و بانکداری فعالیت داشتند.
شرکت های مذکور اگر چه به نام خاصی به ثبت نرسیده بودند و ماهیتاً سهامی بودند، لیکن پس از مرگ شوقی، مهمترین ابزار اقتصادی محفل ملی در ایران به حساب می آمدند و بسیاری از هزینه های این محفل توسط درآمدهای حاصل از آنها تأمین می شد. حتی مبالغ بسیاری نیز توسط این شرکت ها به طور سالانه برای بیت العدل در عکا ارسال می شد تا در جهت مخارج تشکیلات بهائیت مصرف شود. در بند 3 ماده 47 اساسنامه شرکت امنا، قید شده است که 10درصد از سود خالص شرکت مذکور به امور خیریه اختصاص می یابد و این رقم تا 30درصد نیز قابل افزایش است.
چون در اساسنامه، هیچ مصداقی از امور خیریه ذکر نشده است لذا این امر می تواند شامل هر عملی شود که اعضا در مورد آن توافق داشته باشند و طبیعی است این مبلغ با توجه به درآمد سرشار این شرکت (400 میلیون تومان در سال 1355) می توانست نقش مؤثری در گسترش بیش از پیش تشکیلات بهائیت در اقصی نقاط جهان، به ویژه ایران داشته باشد. علاوه بر این، تقریباً کلیه سهام شرکت مذکور به محفل ملی بهائیان اختصاص داشت و لذا سودهای حاصل از این سهام، به مجموعه ثروت تشکیلات بهائیت افزوده می شد.
از آنجایی که در ایران، رسماً قانونی برای معافیت مالیاتی این شرکت تصویب نشده بود، مسئولان شرکت همه ساله با حساب سازی های دروغین و پرداخت رشوه به برخی مأموران و حسابرسان، مبالغی اندک به عنوان مالیات به دولت پرداخت می کردند و هر ممیز مالیاتی هم که به این وضع ایراد می گرفت و درصدد وصول مالیات واقعی این شرکت برمی آمد، با اعمال نفوذ آنان فوراً از کار برکنار می شد.(13)
سود جویی از ثروت نامشروع تشکیل شرکت امنا، به آتش اختلاف و انشعاب در میان بهائیان دامن زد، زیرا با توجه به سرمایه کلانی که جمع شده بود، طبعاً سوء ظن مخالفان نیز افزایش یافت تا آنجا که گروهی، گروه دیگر را به کلاهبرداری، تدلیس و سند سازی متهم می کرد.
بعد از فوت شوقی در اردیبهشت سال 1337(اکتبر 1957) زمزمه هایی درباره چگونگی مرگ او از سوی برخی از بهائیان مطرح شد و انگشت اتهام، به سوی "روحیه ماکسول"، همسر شوقی و چند نفر از یاران وی نشانه رفت. به عقیده ایشان جناح انگلیسی به سرکردگی روحیه ماکسول، تمایلی نداشت که سکان هدایت تشکیلات بهائیت به دست آمریکایی ها به ریاست "میسن ریمی" بیفتد، به همین خاطر شوقی را از سر راه برداشتند. از سوی دیگر با اعلام مرگ شوقی، سوء ظن بین سرکردگان تشکیلات ایران نسبت به یکدیگر در خصوص سرمایه کلانی که شوقی در اختیار هرکدام از آنان گذاشته بود، بالا گرفت. زیرا از آنجایی که این تشکیلات در ایران به رسمیت شناخته نشده بود، شوقی به ناچار سرمایه بدست آمده از تزویر و نیرنگ خود را به دیگران سپرده بود.(14) که این خود حاکی از وجود شکاف در درون تشکیلات بهائی در ایران و حیفا بود.
این انشقاق، زمانی خود نمایی می کند که نگاهی به متن تلگراف روحیه ماکسول به حیفا (قبل از اعلام رسمی خبر مرگ شوقی) داشته باشیم. وی در این تلگراف، بهائیان را به استقامت و وحدت دعوت می کند که نشان از پراکندگی و تشتت آرا در بین بهائیان دارد.(15) از سوی دیگر، بی خبری جناح آمریکایی از چگونگی انتقال جسد شوقی از لندن به حیفا به وجود شکاف و انشقاق دامن می زند.
در نهایت، پیامد های ناشی از مرگ شوقی و کشمکش ها ی درون تشکیلاتی بر سر ارث و میراث به جای مانده از وی به بیرون درز می کند و در محاکم قضایی طرح دعوی می شود.
"یداله ثابت راسخ" به همراه همسرش در تاریخ 20اردیبهشت1344از سوی تشکیلات بهائیت، به علت افشای مفاسد مالی سران فرقه و اشاره به چگونگی مرگ شوقی محکوم به طرد روحانی می شوند و اطلاعیه اجرای این حکم در مجله اخبار امری (ارگان تشکیلات بهائیان ایران)، به اطلاع تمام بهائیان می رسد.(16)
به دنبال انتشار اطلاعیه مذبور، یداله ثابت راسخ به همراه همسرش علیه اعضای 9 نفره محفل ملی بهائیان ایران به اتهام ایراد تهمت و افترا شکایت می کنند.
در مقابل، سرکردگان تشکیلات بهائیت نیز ثابت راسخ را به خیانت در امانت و سوء استفاده از مهر و کاغذ های رسمی محفل متهم می کنند(17) و خواستار این می شوند که راسخ تحت تعقیب قضایی قرار گیرد.
نتیجه این دعوا این است که بازپرس و دادیار دادسرای تهران به استناد اینکه تهمت و افترا در یک نشریه خصوصی بوده و از طرفی این اختلاف مربوط به مناسبات درون فرقه ای است، اعلام می کنند که شکایت یداله ثابت راسخ و همسرش وارد نبوده و قرار منع تعقیب کیفری صادر می شود.( 18)
زمین خواری تشکیلات بهائیت، همانگونه که در سرزمین فلسطین توانست با اجرای سیاست خرید زمین از فلسطینی ها موجبات اشغال این سرزمین را پدید آورد، در ایران دوره پهلوی نیز از این تلاش خود دست نکشید و با خرید زمین و به تصرف درآوردن زمین های بایر به سرمایه های هنگفتی دست یافت، تا بدین وسیله بستر تبلیغ بهائیت را در ایران فراهم آورد.
در سال های قبل از تأسیس اداره ثبت اسناد و املاک در سال 1306 شمسی و سال ها پس از آن، در قباله های فروش املاک، مساحت و ابعاد چهارگانه آن قید نمی شد و فقط نوع زمین از قبیل ششدانگ یا قریه، قلعه، باغ و یا کاروانسرا و نظایر اینها را مشخص می کردند. با توجه به گسترش تهران از هرسو در آن سال ها باندهای مافیای اقتصادی بهائیت(19)
زمین های اطراف شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، یزد و... را که در اطراف آن زمین های بایر یا اراضی خالصه دولتی وجود داشت خریداری می کردند و سپس با ترفند، بخشی از زمین های موات مجاور ملک خود را، به تصرف و تملک خویش در می آوردند و سپس آن اراضی را به همراه ملک خود تفکیک کرده و می فروختند.(20)
در سال 1334 با تصویب لایحه ثبت اراضی موات، سازمان های دولتی، مجاز به طرح شکایت از متصرفان زمین های موات تا شعاع چند کیلومتری از مرکز شهر شدند. طبق ماده 1 این لایحه، حریم اعلام شده به این شرح بود: شرقاً و جنوباً از اضلاع خارجي خيابان هاي شهباز (17شهریور) - شوش تا شعاع شش كيلومتر و شمالاً از ضلع خارجي خيابان شاهرضا(خیابان انقلاب) تا شعاع 18 كيلومتر و غرباً ازضلع خيابان سيمتري نظامي(جی) تا شعاع 36 كيلومتر.(21)
رشوه خواری فساد و بی بند و باری اداری، در قالب رشوه خواری، از جمله آسیب های اجتماعی و اداری است که آثار و پیامدهای منفی فراوانی را در توسعه کشورها بر جای می گذارد وهزینه های هنگفتی را به حوزه های سیاست، اقتصاد و فرهنگ، تحمیل می کند و نظام سالم اجتماعی و اقتصادی را درهم می ریزد. رشوه خواری یک پدیده ناهنجار و آسیبی جدی در روابط اجتماعی انسان هاست که باعث اختلاط و آمیختگی حق و باطل و حلال و حرام می شود.
در رژیم پهلوی رویه رشوه خواری به یک پدیده مسلط تبدیل شد به گونه ای که از صدر تا ذیل، همگی در رشوه گیری و رشوه دهی دست داشتند. در این میان برای تشکیلات بهائیت که دارای قدرت بود، به آسانی می توانست از این راه کسب ثروت کند.
قاچاق کالا
همانطور که اشاره شد، به واسطه وجود فساد مالی و اداری و همچنین زد و بند و اعمال خلاف قانون در رژیم پهلوی، افرادی در بین اعضای دولت و درباریان بودند که با استفاده از وجود رانت های ویژه برای افزایش ثروت، به قاچاق کالا روی آوردند. از این رهگذر تشکیلات بهائیت نیز که در حاکمیت رژیم پهلوی چنان فرو رفته بود که گویی حکومت از آن آنهاست، برای ثروت اندوزی به این شیوه غیر انسانی روی آورد تا بلکه بتواند کسری بودجه دولت غاصب اسرائیل را از سرمایه ملت مسلمان ایران، تأمین کند.
پی نوشت:
1-موقرالدوله از بهائیان سرشناسی است که در کودتای 1299 نقش داشت که پس انجام آن در کابینه سید ضیاء طباطبایی وزارت فوايد عامه و تجارت و فلاحت را بر عهده داشت. وی قبل از کودتا و در دولت قاجارها سركنسول ايران در بمبئي (در سال 1898)، نماينده وزارت خارجه در فارس (1900) و حاكم بوشهر(1911 ـ 1915) بود. موقر الدوله علاوه بر خويشاوندي با باب، با عباس افندي و شوقي نيز خويشي داشت، ميرزا هادي، داماد عباس و پدر شوقي، پسردايي موقرالدوله بود. موقرالدوله ضمناً پدر حسن موقرافنان باليوزي (1980 ـ 1908 م) از گويندگان سابق بخش فارسي راديو بيبيسي لندن (و به قولي، بنيادگذار اين بخش) و از سران طراز اول بهائيت است كه رياست محفل ملي روحاني بريتانيا را در سال های 1960 ـ 1937 بر عهده داشت و در 1957 توسط شوقي افندي، رهبر بهائيان، به عنوان يكي از"ايادي امرالله" منصوب شد. پس از مرگ شوقي نيز چند سال عضو هيأت نه نفره ايادي امرالله (بیت العدل ) مقيم فلسطين اشغالي بود.
2-اسدالله صنیعی از چهرههاي طراز اول بهائيت محسوب ميشد. وي در زمان رضا خان ستوان پيشکار، آجودان و رئيس دفتر وليّعهد آن زمان، محمدرضا بود و نقش مهمي در تحکيم مواضع بهائيان در نهادهاي نظامي رژيم پهلوي داشت. وی در دوره محمد رضا به درجه عالی نظامی سپهبدی رسید.
3-http://www.resalat-news.com/Fa/?code=35022
4- http://gozashtehalayande.blogfa.com/post-74.aspx
5-ظهور وسقوط رژیم پهلوی خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، گردآورنده موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران اطلاعات، 1369،ص375
6-کتاب قرن بدیع قسمت چهارم، شوقی، ترجمه نصراله مودت، موسسه ملی مطبوعات امری، 123بدیع، ص 54
7-همان، ص53
8-مجله شفافیت، سال اول، شمارهفتم، ص14
9-همان، سال اول، شمارهشتم و نهم، ص12
10-روزنامه رسمی کشور، شماره 4836- 30/2/1337
11-ساختمان نونهالان متعلق به ورثه ارباب جمشید بود و آنها، آن را به تشکیلات بهائیت واگذار کرده بودند
12-روزنامه کیهان، شماره 7146، مورخ 13/3/1346
13-بهائیان در عصر پهلوی ها، احمد الهیاری، تهران، کیهان، 1387، ص43
14-کتاب قرن بدیع قسمت چهارم، شوقی، ترجمه نصراله مودت، موسسه ملی مطبوعات امری، 123بدیع، ص 53
15-رساله لجنه محفل ملی ایران، ص14
16-مجله اخبار امری، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، شماره 2و3، سال 1344، ص 105
17-مجله اخبار امری، محفل روحانی ملی بهائیان ایران، شماره 4، سال 1344، ، ص183
18-پرونده به کلاسه 1191- جزوه دان 44-3 به تاریخ 10/12/1347
19-اعضاي باند مافياي بهائي عبارت بودند از: حبيب ثابت، هژبر يزداني سنگسري، عبدالحسين تسليمي ( پدر منوچهر تسليمي وزير بازرگاني دولت هويدا )، ايرج ثابت، مهدي ورقا، شعاع الله علايي، عزت الله عزيزي، رياض قديمي، روح الله فتح اعظم، جلال صحيحي، موسي مستقيم، مسعود خمسي، منوهر قائم مقامي، عبدالكريم ايادي، عطاالله مقربي، فتح الله فردوسي و عنايت الله عزيزي.
20-برای مثال می توان به داوود معنوی یهودی بهائی شده، پرویز خسروانی و ... اشاره نمود. برای کسب اطلاعات بیشتر ر.ک به بهائیان در عصر پهلوی نوشته احمد الهیاری، ظهور وسقوط سلطنت پهلوی خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، زنان دربار به روایت اسناد ساواک: اشرف پهلوی، پرویز خسروانی به روای اسناد ساواک و ... .
21-لايحه ثبت اراضي موات اطراف شهر تهران مصوب مجلسین سنا و شورای ملی مورخ 24/4/1334
راهبرد افزایش قدرت اقتصادی بعد از انقلاب توسط بهائیان یک دستور تشکیلاتی است
قابل توجه مدیران اقتصادی مراقب فعالین اقتصادی باید بود . اینکه سرمایه از کجا آمده مهم است .
بهائیت در ایران : بهائیت در سالهای پس از انقلاب به ویژه در دوره سازندگی وارد فعالیت اقتصادی جدی شد و تا امروز هم در حال تقویت بنیه و عقبه اقتصادی خود است.این فعالیت مختص به سرمایهگذاری نیست بلکه دفاع مالی و تجاری از حکومت غاصب صهیونیستی را هم شامل میشود. کما اینکه بهاییان با در دست گرفتن برخی سرپلهای اقتصادی و تجاری کشور به این هدف نزدیک شدهاند.به طور نمونه کشور ما انواع آبمیوهها را تولید میکند و نیازی به واردات آبمیوه ندارد. اما کمتر از ۱۰ سال پیش به یکباره، نوعی آبمیوه خارجی که متعلق به شرکتهای «وهابی» بود به جامعه وارد شد.تزریق این محصول به بازار به حدی بود که در کمترین مدت و به شکل ناخواسته، ذائقه ایرانی به سمت آن جلب شد. این شرکت وهابی به دست دولت اصلاحات و با مدیریت بهاییها در ایران پا گرفت.
“ا.ع” شرکت عربستانی وابسته به وهابیت، امتیاز نمایندگی خود را در ایران به یک بهائی به نام “ندیم سقاف” داد. این شرکت با جذب افراد مسلمان به عنوان کارمند، چند سال است که در ایران فعالیت میکند.شرکت مذکور شامل ۲ کارخانه است. یکی کارخانه تولید ظرف و دیگری تولید آبمیوه. جالب اینکه این محصول غذایی، علاوه بر کمک به بهائیت که طبق دستور مراجع حرام است، به سلامت جامعه هم آسیب میرساند.
*از انتشار بیماری تا واردات دارو
این آبمیوه دارای ماده نگهدارندهای است که بنزوات سدیم (از مشتقات بنزن) نام دارد. این ماده در نوشابه، سس و… هم زده میشود و چون به حالت سرد استفاده میشود مضر نیست. ولی برخی تحقیقات نشان میدهد، از آنجا که در این آبمیوه، بنزوات با درصد بالاتر از حد استاندارد و همین طور در حالت گرم بستهبندی میشود، واکنشهای شیمیایی را به دنبال داشته که منجر به سرطان به ویژه برای زنان میشود.
از جمله مواد استفاده شده در این محصول، مادهای است که از خارج کشور تامین میشود. برخی کارشناسان معتقدند، حالت خشک این ماده از نظر سازمان استاندارد و طبق نظر وزارت بهداشت دارای مشکل است.این ماده در داخل کشور و بعد از آنکه در مایع گنجانده شد و حالت تازگی یافت، بستهبندی میشود. نکته اینجاست که این ماده باید در آب قرار بگیرد تا بدون مشکل حالت جدیدی را پذیرا باشد. ولی در مورد این محصول، ماده مذکور در آب قرار نمیگیرد و مستقیماً در مایع آبمیوه ریخته میشود.
بنابراین علاوه بر اینکه سرمایه جامعه را میبرند، سلامت جامعه را نیز به مخاطره میاندازند. البته تنها بحث سلامت مطرح نیست، بلکه از زمانی که بیماری به وجود آمد، نیاز به دارو را هم به دنبال خواهد داشت.جالب اینکه «تیمسار ایادی» محرم اسرار محمدرضا پهلوی و از سران بهائیت، ۸۰ شغل داشته که یکی از آنها واردات انحصاری دارو به کشور بوده است. متأسفانه امروز هم شرکتهایی توسط بهاییها تأسیس شده که به واردات دارو میپردازند.
*فعالیت با ویترین اسلام
نکته مهم این که خود بهاییها در ویترین و جلوی چشم قرار نمیگیرند. مثلاً یک مسلمان را به عنوان مسئول شرکت معرفی کرده و با پوشش او نفوذ میکنند.کما اینکه رأس این شرکت هم یک فرد بهایی نیست و به ظاهر مدیر عامل آن یک مسلمان است. اما پشت این فرد، بهاییها مدیریت دارند. بنابراین شناسایی و برخورد با این تحرکات بسیار پیچیده شده و همواره قابل انکار.
*از فعالیتهای تبلیغی تا جاسوسی
این گزارش میافزاید: در پوشش این شرکت، فعالیتهای ضدامنیتی هم مشاهده شده است. چندی پیش یک فرد به عنوان همهکاره این شرکت از یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس وارد ایران میشود. او که یکی از افسران اطلاعاتی بوده تا مرزهای غربی کشور رفته و به تبادل اطلاعات نیز پرداخته است.آن طور که در خبرها آمده بود این افسر اطلاعاتی که «ندیم سقاف» نام دارد، خود بهایی است و در اواخر سال ۸۷ بعد از آنکه مطلع شد هویتش در معرض فاش شدن است، از ایران گریخت.
برخی کارکنان این شرکت در جریان فعالیتهای تبلیغی شرکت برای جذب آنان به این فرقه، ضمن گزارش اقدامات تبلیغی این شرکت به نفع بهائیت، برای خروج خود از این مجموعه دچار مشکلاتی شدهاند. چرا که این شرکت در ماههای ابتدائی بکارگیری نیروهای خود، پیشاپیش از آنان استعفانامههایی را طلب میکرد تا در مواقع خاص آنان را بدون هیچ مشکل قانونی اخراج کند.
“ح.ز”یکی از کارکنان این شرکت که از بدو تاسیس، به عنوان ویزیتور و با حقوق غیرمعمولی مشغول به کار بوده، با گذشت زمان به ماهیت اصلی این شرکت پی میبرد و بعد از استعفا، دست به افشاگری میزند.
وی میگوید: بعد از ۵ ماه آقای “و” جزوههایی به نام “آئین و تشکیلات بهائیت” به همه کارکنان داد که در آن توضیحاتی درباره جریان بهائیت داده شده بود و تاکید کرد که کسی از محتوای این جزوه ها باخبر نشود، چون حاکمیت در ایران با ما مشکل دارد. وی درباره فعالیتهای تبلیغی این شرکت و سوءاستفاده از کارکنان گفت: بعد از یک مدتی که اعتماد ما و حمایت خانوادههایمان را به دست آوردند، خواستههای غیر معقولی را پیش کشیدند. برای مثال، جابه جایی بستههایی با محتوای پوستر یا جزوه یا چیزهای دیگر به دیگر استانهای کشور.
از من خواستند که این بستهها را به قم ببرم و آن را تحویل نماینده اصفهان بدهم و مکان قرارها هم جلوی مسجد جمکران بود که من باز هم قبول نکردم. این زمانی بود که ندیم سقاف وارد ایران شد و تغییراتی در کادر پرسنلی به وجود آورد. او با هفت نفر از کارکنان دفتر فروش تسویه حساب و چند منشی جدید خانم مسلمان و بهائی استخدام کرد.
*بهائیت در بازار بورس
این گزارش حاکی است، بهائیت در بازار بورس امروز کشور حضور جدی دارد. سرمایهگذاریهای تشکیلات توسط برخی افراد و در پوشش آنها صورت میگیرد؛ از جمله ثابت پاسال و هژبر در چند دهه گذشته. برخی تحقیقات و شواهد و قرائن موجود حاکی است که سرمایههای برخی افراد در بورس، از ثروت شخصی تأمین نشده؛ حتی اصل پول هم متعلق به تشکیلات بهائیت است که به طور امانی در اختیار برخی اشخاص حقیقی قرار میگیرد.درصد کمی از سود حاصل از سرمایهگذاریها به اشخاص میرسد و قسمت اعظم آن متعلق به بیتالعدل خواهد بود. به عنوان نمونه تاریخی میتوان به هژبر اشاره کرد که یک چوپان بود و پیش از انقلاب توسط تشکیلات مورد شناسایی قرار گرفت.
مقتصد بودن این شخص مورد توجه قرار گرفته بود. هژبر در جریان انقلاب از کشور فرار کرد و به کاراکاس گریخت. سپس تشکیلات سراغ او رفت که پولها را از او پس بگیرد. ولی وی ممانعت و قضیه دریافت سرمایه را انکار کرد. در مقابل تشکیلات پسر او را ربود. حدود ۴ �” ۳ ماه پسر هژبر در اختیار تشکیلات بود. وقتی که وی از آزادی پسرش درمانده شد، با بازگرداندن پولها فرزندش را پس گرفت. هژبر بعد از آن به زلاندنو رفت و به دامداری پرداخت و دوباره تشکیلات به وی روی آورد و کار او رونق گرفت.
در همین رابطه و در داخل کشور برخی با ذوقزدگی از این اتفاق استقبال کردند و به تعریف و تمجید از این شخص پرداختند. در صورتی که سرمایه کسی مثل هژبر را تشکیلات بهائیت تأمین کرده بود.
حال این سئوال مطرح است که آیا بهائیان در سالهای گذشته قادر به جایگزینی افراد دیگری به جای نمونههای تاریخی مذکور نشدند؟!
سازمان اوقاف در دوره پهلوی و بهاییت
بهائیت در ایران : بارزترین سیاست رژیم پهلوی ، اسلام زدایی از ایران بود. نخست وزیری سیزده ساله «هویدا» خادم امر الله، یکی از تجلیات این سیاست است. در دوران او بود که فرقه بهاییت به سرعت پیش رفت و به وضعیتی غیر قابل باور رسید؛ موقعیتی که درک آن برای رهبران این فرقه نیز غیرقابل تصور بود و با خوشحالی غیرقابل وصفی به تشریح آن می پرداختند:
بهاییان پس از کسب موقعیت مالی و سیاسی ویژه، در این دوره قصد تبلیغ و گسترش فرقه خویش را داشتند. رهبران و کارگزاران این فرقه، راه تسلط بی چون و چرا بر ایران را مبارزه با اسلام در جامعه ایران می دانستند و با حرکت در این مسیر حتی از بیان آن نیز ابایی نداشتند و در محفل خصوصی خود بیان میکردند : «عده ای از مأمورین مخفی ایران که در دربار شاهنشاهی می باشند می خواهند هویدا را محکوم کنند، ولی او از بهترین خادمین امر الله است و امسال مبلغ پانزده هزار تومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهاییان نگذارید کمر مسلمانان راست شود.» (1) از این رو بهاییان با ابزار در اختیار خود می کوشیدند هرچه بیشتر عوامل خود را در مراکز مختلف دولتی و رسمی نفوذ دهند و از طریق آنان به اجرای برنامه های ضد اسلامی خود نایل آیند. یکی از اهداف مهم آنان، تسلط بر مراکز و نهادهای اسلامی بود. کابینه امیرعباس هویدا، چند وزیر بهایی داشت ولی یکی از مهم ترین آنها «محمد حسین احمدی» معاون نخست وزیر در سازمان اوقاف بود.
۱- سوابق خانوادگی و تحصیلی
محمد حسین احمدی به فرزند علی به سال ۱۲۹۸ ش در بشرویه طبس، از توابع استان خراسان(2) به دنیا آمد. در اسناد ساواک ، پدرش از مبلغین فرقه بهاییت در بشرویه معرفی شده است. وی دوره ابتدایی را در «دبستان ترغیب» محل تولدش و مقطع متوسطه را در «دبیرستان ایرانشهر» و «دارالفنون» به پایان رساند و از «دانشکده حقوق و علوم سیاسی» دانشگاه تهران لیسانس حقوق گرفت.
۲- مشاغل : محمد حسین احمدی در استخدام وزارت دارایی بود. مشاغل وی عبارت بود از:
*کارمند حکمی وزارت دارایی
*کارمند اداره کل بهره برداری و خالصه و املاک
*نماینده قضایی اداره کل امور حقوقی و رسیدگی به تصفیه املاک
*ریاست اداره رسیدگی به امور دعاوی منقول در اداره کل حقوقی
*معاون اداره کل دفتر وزارتی با حفظ سمت، عضو کمیسیون تقشیم اراضی یوسف آباد
*بازرس کمیسیون ارز- نماینده دوم وزارت دارایی در کمیسیون ارز
*پیشکار دارایی کرمان
*پیشکار دارایی گیلان
*پیشکار دارایی اصفهان
*عضو هیئت نظارت بر هزینه شهرداری اصفهان
*مدیر کل وصول تهران
*معاون وزیر مشاور در اداره ی رسیدگی به شکایات و عرایض
* معاونت نخست وزیر و رئیس اوقاف
برخی دیگر از مشاغل احمدی در طول خدمتش به رژیم پهلوی به قرار زیر است:
عضو هیئت امنای صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم و آموزش عالی
عضو هیئت امنای مؤسسه عالی ساختمان
عضو کمیسیون نامگذاری دانش آموختگان دانشگاه تهران
مسئول هماهنگی و ناظر بر حسن اجرای برنامه های اردو های عمرانی ملی دانشجویان و دانش آموزان
رئیس کمیته نظارت برفعالیتهای اجتماعی دانشجویان شاغل در سازمانهای دولتی
سرپرست بررسی مسائل سیاسی و اجتماعی
عضو هیئت امنای مؤسسات آموزشی فرح پهلوی
پیشکار فاطمه پهلوی (خواهر شاه)(3)
تمام مشاغل فوق جنبه فرهنگی داشته و عمده ارتباطات وی با جوانان و نوجوانان مملکت بود. او نیز این محلها را بهترین جا برای اشاعه مقاصد فرقه ای خود می دانست.
۳- اختلاف و زدو بندهای مالی
محمد حسین احمدی با سوء استفاده از موقعیت شغلی و حمایت جریانهای صاحب نفوذ از او به زد و بند و رشوه ستانی از شخصیتهای حقیقی و حقوقی می پرداخت و سرمایه های کلانی از این راه اندوخت که ازجمله آن دریافت رشوه از شرکت توربین اصفهان بود.
ترقی نامبرده از زمان وزارت بهنیا شروع شده و به طور کلی مورد حمایت باند طرفدار بهنیا در وزرت دارایی می باشد و به طوری که کارمندان وزارت دارایی اظهار می نمایند احمدی در انتصابات و تعیین اعضای کمیسیونهای مالیاتی و رؤسای مناطق دارایی سوء استفاده های کلانی نموده و اکثر کسانی که دارای سوابق بد و رشوه خواری بوده اند به ریاست کمیسیونهای مالیاتی و حل اختلاف منصوب کرده و از هر مأموری که به شغل حساس گمارده مبالغی بین ده الی پانزده هزار تومان رشوه گرفته است و در حال حاضر اکثر آمارهایی که از طرف اداره کل وصول وزارت دارایی داده می شود غلط و غیرواقع می باشد و مثلا اداره کل وصول بیلانی منتشر می سازد که در فلان ماه میزان وصول نسبت به ماه مشابه سال گذشته فلان مبلغ زیادتر بود. و این موضوع باعث اغفال دولت در درآمدهای مالی می شود…
صرف نظر از بهنیا، وزیر سابق دارایی، که با احمدی رابطه فوق العاده نزدیکی داشته و مکرر به منزل نامبرده تردد داشته و شایعاتی نیز در باره رابطه نامشروع بهنیا به همسر (4) احمدی انتشار یافته بود؛ ذوالفقاری، معاون اسبق نخست وزیر و کشاورزیان، کاندیدای نمایندگی مجلس شورای ملی در انتخابات گذشته هم رابطه نزدیک با احمدی دارند و کشاورزیان در وزارت دارایی به نام کارچاق کن احمدی معرفی و شناخته شده است. (5)
۴- عضویت در احزاب درباری و تشکیلات فراماسونری
محمدحسین احمدی ابتدا در کانون مترفی عضو بود و در احزاب ایران نوین و رستاخیز نیز عضویت داشت و ضمن عضویت در لژ رازی در تشکیلات فراماسونری، ریاست لاینز یوسف آباد را نیز بر عهده داشت. (6)
۵- ریاست محمد حسین احمدی بر سازمان اوقاف
مهم ترین مسئولیت نامبرده در رژیم گذشته، سرپرستی سازمان اوقاف بود. براساس اسناد ساواک، وی که فردی بهایی بود، تصدی اش بر سازمان اوقاف برای تبلیغ مذهب رسمی کشور، جای تأمل دارد. تعدادی از اقوامش نیز در سازمان اوقاف شاغل بودند.
سپردن مراکز و نهادهای اسلامی به بهاییها و اقدامات انجام شده در آن سازمان، حکایت از اهداف دراز مدت پیروان فرقه ضافه بهاییت دارد. آنان با اقدامات گوناگون خویش، قصد تخریب اسلام و قرآن را داشتند و از دوره رضاخان دنبال اعلام رسمی فرقه بهاییت به عنوان یکی از ادیان رسمی کشور بودند. رضاخان نیز با حضور در محافل بهاییها خود را بهایی معرفی می رکد و ارادت او به اسدالله صنیعی، حکایت از روابط حسنه اش با بهاییها دارد. وی اسدالله ضیعی را به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد انتخاب کرد. صنیعی در تمام دوران ولایتعهدی محمدرضا، آجودان مخصوص او بود و شاید نزدیک ترین فرد به محمدرضا محسوب می شد. مسلما رضا خان به بهایی بودن صنیعی توجه داشت (7) و این مسئله در دربار پهلوی، بویژه که بعدا تیمسار ایادی یار غار و پزشک مخصوص او گردید نمود بیشتر یافت و به قول فردوست به محفل خصوصی و اتاق خواب محمدرضا نیز رفت و آمد داشت و اسدالله صنیعی هم بعدا وزیر دفاع شد. (8)
اسناد موجود حکایت از همراهی و هم فکری درباره پهلوی بویژه رضاخان و محمدرضا پهلوی با بهاییان دارد و در طول دوران حکومتشان بر ایران، از این فرقه حمایت می کردند. با نخست وزیری هویدا، پیروان این فرقه به تمام امور کشور تسلط یافتند و هویدا با شناخت از هم مسلکش – محمد حسین – احمدی او را بر سازمان اوقاف اسلامی گماشت تا مبلغ قران و احکام اسلام باشد!
سیاست بهاییان، این عوامل جاسسوسی و اطلاعاتی صهیونیستها (9) تحریف تدریجی قرآن بود. ساواک به نقل از نشریات خارجی درباره ی انتشار قرآنهای تحریف شده می نویسد: «مطلب این است که اسرائیلیها نسخه تازه ای از قران کریم را با چاپ بسیار نفیس و زیبا در آلمان غربی روی کاغذ بسیار مرغوب چاپ کرده و به قیمت بسیار نازلی در معرض فروش گذاشته اند. این نسخه های قرآن به وسیله نمایندگان آنها در کشورهای آفریقایی پخش می گردد و نیز به طوری که معلوم می شود پخش آن را در کشورهای آسیایی آغاز کرده اند. در ادامه درباره محتوای تحریف شده آن می نویسد: در چاپ جدید آیاتی را که از یهود انتقاد می کند حذف کرده اند و در موارد مختلفی کلماتی جای داده شده است که معنی را مقلوب می سازد، با اینکه می دانیم حتی حذف نقطه ها و اضافه کردن نقطه ها می تواند معنی کلمات را تغییر دهد و مجله الدعوه نمونه هایی از این نوع تغییرات را نقل کرده است. (10)
مسئولان و طراحان سازمان اوقاف در رژیم شاه نیز با چاپ و انتشار قرآنهای تحریف شده معنی آیات و کلمات را قلب می کردند و بر اساس روایات و احادیث مشکوک، جعلی به ترجمه و تفسیر آن می پرداختند و چنین اقدامی را به نام مبارزه با اسلام دروغین و تفاسیر غلط انجام می دادند: «آقای بطحایی معاون وزارت آموزش و پرورش در گزارش تقدیمی به سازمان اوقاف به عرض رسانیده اغلب تفاسیر قرآن مجید که درسنوات اخیر نوشته شده نقل از روایات یهود و نصاری و توأم با خرافات و بدون تحقیق و عاری از حقیقت است که نه تنها قرائت آنها جوانان را معتقد به مبادی دین نمی کند بلکه دارای اثرات منفی است و اضافه کرده در بین تفاسیری که مطالعه کرده، به تفسیری در سطح بسیار عالی برخورد کرده که اصل آن به زبان اردو و اثر سید احمد خان هندی (11) است که مرحوم فخر داعی گیلانی قسمتی از آن را به فارسی ترجمه کرده است که اکنون بسیار کم یاب و تقریبا نایاب است و استدعا دارد در صورتی که اراده عالی تعلق گیرد امر به ترجمه این اثر مفید صادر فرمایند. (12)
این سند به نقل از مسئول رسمی رژیم، مدعی چاپ و انتشار قرآنهای تحریف شده است. اما نکته جالب اینکه سفارش به استفاده از تفسیر اثر «سید احمد خان هندی» به بهانه ی صیانت از اسلام و جلوگیر از تزلزل افکار مسلمانان در قبال پیشرفت اندیشه های غربی و علوم تجربی، برای تطبیق علوم جدید با اسلام است و برای تحقق این منظور، مرکزی را با کمک انگلیسیها به نام «کالج محمدی انگلیس» برپا کردند. او ریاست هیئت امنای این کالج انگلیسی را به عهده داشت. با انتشار نظریات و آرای او که منکر بسیاری از مبانی و اعتقادات اصولی دین اسلام شده بود، برخی علما به تکفیر او همت گماشتند. (۱3)
در دوران نخست وزیری هویدا، ایادی تا توانست وزیر بهایی وارد کابینه کرد و بهاییان با سوءاستفاده از موقعیت هویدا و ایادی در مناصب و مشاغل مهمی قرار گرفتند و در تمام سازمانها و وزارت خانه ها نفوذ نمودند. (14) سازمان اوقاف تحت ریاست بهاییان، قرآنی را با عنوان قرآن شهبانو به وسیله مفسران درباری ترجمه و منتشر کردند که در آن از احادیث جعلی استفاده شده بود که اعتراضاتی به آن صورت گرفت و مجبور به تغییراتی در آن شدند.
ترجمه، تفسیر، چاپ و انتشار قرآن تحت نظر بهاییان بدون اهداف پنهان نبود. سند به جامانده از سازمان اوقاف درباره تغییرات صورت گرفته و اعتراضات علما حاکی است:
… دو فقره نامه از علما و محققین داخل و خارج از کشور رسیده و در آن به پاره ای از مطالب تفسیر قرآن اعتراض شده بود. پس از بررسی و مراجعه به مآخذ مربوطه با نظر کمیسیون پاسخ آنها تهیه و صادر گردیده است.
در جای دیگر از این سند درباره استفاده از سایر منابع ادیان آمده است:
در این جلسات بقیه سوره مبارکه انعام و سوره مبارکه اعراف که ۲۴۰ آیه می باشد با مقدمه و ترجمه متن و حواشی بررسی گردید. در مقدمه سوره اعراف مطالب نقل شده از کتب سایر ادیان درباره آفرینش که مناسبتی نداشت و ممکن بود موجب نگرانی و انتقاد پیروان آن آیین و کیش قرار گیرد و به علاوه روایتی که مربوط به آیین ایرانیان باستان دو دور از حقیقت و واقعیت بود حذف [شد] و در مطالب دیگر نیز اصلاحاتی به عمل آمد، در ترجمه متن و شأن نزول آیات تغییرات زیادی داده شد و روایات نامناسب و واهی حذف و به جای آن مطالب مهم اخلاقی و اجتماعی از ائمه اطهار علیهم السلام نقل گردید. (۱۶)
در متن سند بیان شده که در ترجمه و تفسیر از کتب سایر ادیان وروایاتی از آیین ایرانیان باستان استفاده شده بود و چون احتمالا علما و مردم به آن اعتراض خواهند کرد، آن را حذف کرده اند، به عبارت دیگر، اگر اعتراضی در کار نبود قطعا آن را به چاپ می رساندند.
پی نوشت :
۱- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۳۸۵٫
2- به تازگی این منطقه به استان یزد پیوسته است.
3- سند شماره یک.
4- صدیقه، مهراقدس، شریف العلماء معروف به شریفی یکی از فعالان سیاست بی بند و باری و لاابالی گری، تحت عنوان آزادی زنان در دوره ی پهلوی بود و به همین دلیل در سازمانها و نهادهای مختلفی به فعالیت پرداخت و در راستای سیاستهای رژیم راجع به کشف حجاب فعالیت می کرد.
5- سند شماره ۲٫
6- سند شماره ۳٫
7- رستمی، فرهاد، پهلویها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، ج ۱، رضاشاه، ص ۳۴٫
8- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص ۲۰۰- ۲۴۰٫
9- سند شماره ۴٫
10- اسناد ساواک، اسناد موضوعی اسرائیل، کلاسه ۴۱۵۸۱۲، ج۳، سند شماره ۵٫
11- اختر، وحید، «میرسید احمد خان و اندیشه دینی»، ترجمه رسول جعفریان، تاریخ و فرهنگ معاصر، ج۱٫
12- سند شماره ۶٫
13- میرسید احمدخان و…»، همان.
14- مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر، آذر ۱۳۸۱، کتاب اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص ۱۴۲٫
15- پرونده موضوعی سازمان اوقاف در ساواک.
تعلیم و تربیتدر بهائیت از اعتقاد تا عمل
بهائیت در ایران : از جمله تعالیم بهائیت تعلیم و تربیت عمومی میباشد. عبدالبهاء در این باره میگوید: «تربیت عموم لازم است و وحدت و اصول و قوانین تربیت نیز از لوازم امور، تا جمیع بشر تربیت واحده گردند؛ یعنی تعلیم و تربیت در جمیع مدارس عالم باید یکسان باشد. اصول و آداب، یک اصول و آداب گردد تا این سبب شود که وحدت عالم بشر از صغر سن در قلوب جای گیرد».[۱] حسینعلینوری نیز مسئله تربیت اطفال را به اندازهای مهم میداند که کشتن اطفال بیتربیت را بهتر از زنده گذاشتن آنها میداند و در این باره میگوید: «پس احبای الهی و اماء رحمانی به جان و دل، اطفال را تربیت نمایند و در دبستان فضل و کمال، تعلیم فرمایند. در این خصوص ابداً فتور نکنند و قصور نخواهند. البته طفل را اگر بکشند بهتر از این است که جاهل بگذارند؛ زیرا طفل معصوم گرفتار نقایص گوناگون گردد...».[۲] حسینعلیبهاء تربیت دینی را مقدم بر هر تعلیمی میداند؛ چرا که در صورت تحقق تربیت دینی، وعد و وعید یاد شده در کتابهای الهی، عاملی در جهت منع افراد از ارتکاب موارد نهی خواهد بود.[۳] بنابراین رهبر بهائیان علاوه بر مهم دانستن تربیت اولاد، به وحدت تربیت فرزندان بشر در سرتاسر عالم دستور میدهد. چند نکته مهم:
- حسینعلیبهاء تربیت کودک را از پنج سالگی لازم میداند،
- حسینعلیبهاء تربیت را برای همه جوامع یکسان میداند، درحالی که تربیت امری نیست که در همهی جوامع با هر دین و آیین و مذهب یکسان اجرا شود؛ به عبارت دیگر تربیت یکسان به یکی شدن فرهنگها، ادیان و آداب و رسوم نیاز دارد که این امر نشدنی و در حد شعار است، زیرا نگرش ادیان به برخی مسائل اعتقادی و تربیتی یکسان نیست.
- چگونه است که بهاءالله برادر خود را گاو میخواند و ادعای اصلاح تربیت جهانی را دارد؟ «و ای قهر من ذلک تعبدون البقر ولاتعرفون ثم تدعون الله بان یخرج لکم من صلبه عجلا لتعبد...[4] کدام قهری بالاتر باشد از عبادت کردن شما گاوی را که نمیشناسید (میرزایحیی صبحازل) و سپس از خدا میخواهید گوسالهای از صلب آن بیرون آورد...». آیا این، نشانه تربیت است که عباسافندی با وجود وصیتنامه بهاءالله درباره جانشینی او و برادرش محمدعلیافندی، وی را از جانشینی محروم میکند و سپس او و پیروانش را پشه، سوسک، کرمخاکی، جغد، روباه و کلاغ و... معرفی میکند؟[5] آیا اعتقاد به خروج غیر بهائیان از دایره انسانیت، موافق با تربیت است؟[6] آیا هرکس آیین بهائیت را نپذیرد متهم به زنازادگی است؟[7] فرقهای که سران آن بیادبی را از حد گذرانده و به خویشان یکدیگر چنین توهینهایی میکنند هیچگاه نمیتواند مبلغ تعلیم، تربیت و اصلاح عمومی باشد.
پینوشت:
[۱]. عباس، خطابات، ج ۲، ص ۱۲۷
[۲]. عبدالحید اشراق خاور، یام ملکوت، ص ۲۲۰
[۳]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص ۲۲۲
[۴]. حسینعلینوری، بدیع، ص ۱۷۲
[5]. عباسافندی، کاتیب، ص ۴۴۲
[6]. حسینعلینوری، بدیع، ص ۱۴۰
[7]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج ۴، ص ۳۵۵
معادله پیوند شوقی افندی و دولت غاصب صهیونیست = بود یا نبود بهائیت
بهائیت در ایران : دولت غاصب اسرائیل، در زمان شوقیافندی، در فلسطین اشغالی تأسیس شد. این حکومت نامشروع، بارها و بارها از شوقیافندی، رهبر مسلک بهائیت حمایت کرد. در اینباره میتوان به اسنادی که از منابع بهائی استخراج شده است، اشاره کرد تا هرچه بیشتر رسوایی این فرقه ضاله وابسته به استکبار و ظالمین آشکار شود.
شوقیافندی میگوید: «دولت اسرائیل برای مصالح ساختمانی مقام اعلی (مقبره علیمحمد باب) گمرک نمیگیرد».[۱] شوقیافندی در جای دیگر میگوید: «دولت اسرائیل وسایل راحتی ما را فراهم کرد».[۲] شوقیافندی در لوح نوروز ۱۰۸ بدیع، خطاب به بهائیان، به صورت رسمی و آشکارا نظریه بهائیت را دربارهی تشکیل کشور اسرائیل چنین بیان کرده است: «مصداق وعدهی الهی به ابناء خلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائیل در استقلال و اصالت آئین الهی مقرّ و معترف و به ثبت عقدنامهی بهائی و معافیت کافه رسوم دولت و اقرار به رسمیت ایام تسعه متبرکه محرومه موفق و مؤید».[۳]
هیئت بینالمللی بهائی حیفا در نامهای به محفل روحانی ملی بهائیان ایران، در اول ژوئیه ۱۹۵۲م، رابطه شوقیافندی را با حکومت اسرائیل، به صورت سربسته و محرمانه، چنین به اطلاع بهائیان رساند: «روابط حکوم اسرائیل با حضرت ولی امرالله (شوقیافندی) و هیئت بینالمللی بهائی (بیتالعدل) دوستانه و صمیمانه است و فیالحقیقة جای بسی خوشبختی است که راجع به شناسایی امر در ارض اقدس، موفقیتهایی حاصل گردیده است...».[۴] زمانی که شوقیافندی، آخرین رهبر بهائیان، در لندن از دنیا رفت و قرار شد در همان شهر دفن شود، دولت اسرائیل به سفارت خود در انگلستان دستور داد در این مراسم حضور فعال داشته باشد. از این رو در غیاب سفیر اسرائیل در لندن، کاردار سفارت به نام گیرشون اولر، در مراسم تشییع شرکت کرد.[۵] خانم روحیه ماکسول، همسر آمریکایی شوقیافندی، دربارهی رابطه بهائیت و اسرائیل ابراز داشته است: «من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان (بهائیت) از تازهترین کشورهای جهان(اسرائیل) نشو و نما یابد و در حقیقت باید گفت آیندهی ما (یعنی بهائیت و اسرائیل) چون حلقههای زنجیر بهم پیوسته است».[۶]
حال این سؤال پیش میآید که چرا با اینکه تبلیغات بهائیت در اسرائیل ممنوع است،ولی این رژیم از بهائیت، برای تبلیغات در سایر کشورها بخصوص ایران حمایت میکند؟ یکی از مظاهر دشمنی دیرین یهودیان با مسلمانان، این بود که یهودیان از هر نیروی ضد اسلامی حمایت میکردند و از ابتداء تاکنون بارها دشمنی خود را با اسلام ثابت کردهاند،به ویژه از زمان تأسیس این رژیم که سرزمین اسرائیل در محاصرهی کشورهای اسلامی قرار داشت (و هنوز هم دارد). شاید به همین سبب، دولت اسرائیل، از نخستین حکومتهایی بود که مذاهب و ادیان مختلف، از جمله مسلک بهائی را به رسمیت شناخت و این مسلک را جزء مذاهب رسمی مملکت خود قرار داد. از عوامل دیگر این حمایتها میتوان به جلب سرمایه داران بزرگ که بهائیان و به ویژه رهبران این فرقه در رأس آنها قرار داشتند و سرمایه خود را در این سرزمین نوبنیاد به کار میانداختند، به سود حکومت تازه تأسیس اسرائیل بود. چنین بود که این دولت جدید، به بهائیان روی خوش نشان داد و آنان را به سرزمین خود و سرمایه گذاری در آن جلب کرد. دفن رهبران بهائی در فلسطین اشغالی نیز، این سرزمین را به مرکز مقدسی برای بهائیان تبدیل کرده است که هرسال عدهی زیادی از آنان با سرمایههای کلان و مخارج گزاف به این منطقه سرازیر میشوند. با مجموعه این عوامل، از انگیزه تفاهم بسیار بالای پیروان بهائی با اسرائیل، بیشتر آگاه میشویم. در سیسال اخیر، روابط بهائیان و رژیم صهیونیستی، عمیقتر از گذشته ادامه یافته است. با وجود شواهد و مدارک فراوان دربارهی ارتباط عمیق و گستردهی بهائیت و صهیونیسم عجیب است که بهائیان در سایتها و رسانههای خویش، در برابر سؤال (یا اعتراض) دربارهی پیوندشان با اسرائیل، با جسارت ادعا میکنند که بین این فرقه با صهیونیست و اشغالگران فلسطین هیچ رابطهای وجود ندارد و وجود مرکز بیتالعدل بهائیان در اسرائیل پدیدهای کاملا تصادفی است و هیچ ارتباطی به علایق و منافع مشترک دو طرف ندارد.[7] با وجود این، تاریخ نشان میدهد که با ظهور صهیونیست، که با حمایت انگلیس از یهودیان و جایگزین ساختن آنان در سرزمین فلسطین شکل گرفت، این فرزند نامشروع استکبار و استعمار، با حزبی الحادی (بهائیت) که رنگ دینی به خود گرفته بود، پیوندی ناگسستنی یافت و آنها را در تنگناها حامی یکدیگر قرار داد.[8]
پینوشت:
[۱]. ر.ک: مجله اخبار امری، آبان۱۳۵۲، ش۵، ص۱۱.
[۲]. ر.ک: مجله اخبار امری، سال ۱۰۷ بدیع، ش۸، ص۲.
[۳]. شوقیافندی، توقیعات مبارکه، ص۲۹۰.
[۴]. مجله اخبار امری، شهریور ۱۳۳۱، ش۵، ص۱۶.
[۵].مجله اخبار امری، مرداد۱۳۳۲، ش ۸ـ ۱۰ ، ص۲۶۳.
[۶]. همان، دی ۱۳۴۰، ش۱۰، ص۶۰۱.
[۷].مجله ایّام، ۶ شهریور ۱۳۸۶، ش۲۹، ص۲۷.
[8]. تاریخ جامع بهائیت، ص ۷۲۲.
منبع : پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_