• شرک در بهائیت

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

  • دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد

آخرین مقالات

cache/resized/f6cf16df4170fe0dc87046852f8b250c.jpg
بهائیت در ایران : برنامه هاي راديو به
cache/resized/532039bb4d96e66cb065c4cd67a7e4a0.jpg
بهائیت در ایران :  باتشکر از تهیه کننده
cache/resized/6d255b36c421dd58308f6b587bc782be.jpg
بهائیت در ایران : نکته حضرت علامه
cache/resized/6359e5ce79c56960f4da66cfca519d32.jpg
بهائیت در ایران : نفوذ بهائیان در دوران
cache/resized/f5e86f9eeb2d5789f979156d0e788b37.jpg
بهائیت در ایران : در میان جریانهای مخفی
cache/resized/cad17ead0354826567707603cbca7c44.jpg
با تشکر از نویسنده مطلب  جواد نوائیان

کتاب ها

در کتاب جمال ابهی علامه موسوی اردبیلی تحقیقات و مطالعات گسترده ای پیرامون بابیت و بهائیت از نظر تاریخی همچنین
بهائیت در ایران: پژوهش در خصوص ظهور رضاخان در عرصۀ سیاسی و متعاقب آن گسترش فعالیت بهائیت در ایران، که
به بهانه آغاز چهل و دومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهائیت در ایران : "ماه عسل رژیم پهلوی و بهائیت"
بهائیت در ایران : با آشکارشدن دعوت رجعت حسینی و من‌یظهره‌اللهی میرزا حسینعلی بهاءالله، گروهی از بزرگان بابیان
  دلایل غلبه گفتمانِ شیخیه در ابتدای دوره قاجاریه و چرایی تلاقی تفکر آن با فرقه بابیه   دی 98 بهائیت
بهائیت در ایران :یکی از طرق شناخت ماهیت و مواضع سیاسی میرزا حسینعلی بهاء (مؤسس بهائیت)، بررسی روابط و مناسبات
بهائیت در ایران : تاریخ، درهای کوچک و بزرگ فراوانی دارد، با گشودن هر کدام، چراغی فراراه آدمی روشن می‌شود.
بهائیت در ایران:"آشنائی با فرق ومذاهب اسلامی و..."عنوان کتابی است که توسط آقای رضا برنجکار جمع آوری و تالیف
به بهانه فرا رسیدن چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهائیت در ایران : ماه عسل رژیم پهلوی و
نویسنده: خوان ریکاردو کول بهائیت در ایران : این مطلب توسط آقای کول که خود مدتی از پیروان آئین بهائی بوده
فریبا سعادتی فر* چکیده فرقه بابیه از انحرافات مهم اجتماعی در تاریخ ایران است که با فرهنگ و عقاید مردم
بهائیت در ایران : شاید بتوان به جرات بیان کرد که موثرترین مستبصر از آئین ضاله بهائیت جناب صبحی بوده است .
بهائیت در ایران :  کتاب " ادیان ، مذاهب و فرقه های استان همدان " با تلاش قابل تقدیر آقای علی زریابی سخا تدوین
بهائیت در ایران : ادوارد براون بعنوان یک شرق شناس به خاور میانه و ایران سفر کرد اما در مورد علت اصلی و
هدف از خلقت انسان، قرب الهی است و ایصال به او در گرو پیمایش راه اوست که دین می نامند. دین به عنوان همزاد بشر
کتاب حاضر بر اساس تحقیقات ابوالاعلی مودودی و ابوالحسن علی حسنی ندوی تالیف شده و توسط مترجم گرامی عبدالله
  بهائیت در ایران: کتاب " وارونه ها و خرافات در آخرالزمان " تالیف نویسنده ارجمند ابوالفضل سبزی در سال 1391
  بهائیت در ایران : موضوع این مطلب . کتاب «مدرنیته و هزاره : پیدایش آیین بهائی در خاور میانه قرن نوزدهم» اثر
  • Prev
دست خط امام خمینی(ره) در مورد فرقه ضاله بهائیت +
بهائیت در ایران : پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی ویژه‌نامه
نهضت امام(ره) تحریم خرید و فروش با بهاییان
بهائیت در ایران : به بهانه خرداد ماه ماه شروع نهضت امام
مجالست با بهائیت عقاید را سست می کند
 بهائیت در ایران : آیت الله ناصری در خصوص بهائیت اظهار
دست خط امام خمینی(ره) در مورد فرقه ضاله بهائیت +
 بهائیت در ایران :  پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی در
استفتاء از مقام معظم رهبری
  بهائیت در ایران:به نقل از پایگاه کانون حق پژوهی: با
استفتاء از حضرت امام خمینی (ره)
 بهائیت در ایران:نظر حضرت امام خمینی (ره) درباره بهائیت

دریافت نرم افزار

افراد آنلاین

ما 59 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم
×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

خداوندی که وحدانیت و بی نیازی خود را نیازمند یک بشر است

کوتاه و خواندنی

بهائیت در ایران : فرقه انحرافی و ضاله بهائیت هجویاتی  را بخورد پیروانش میدهد که انسان دارای عقل و شعور در حیرت است . شما تصور کنید خدائی را که بعنوان یکتای ، بی نیاری ، ازلی و ... مشناسید برای وحدانیت و بی نیازی نیازمند بشر باشد !!!!

جناب بهاء (پیامبر ساختگی بهائیت) در مقام تمجید از یکی از یارانش مینویسد:


" لولاه ما استوی الله علی عرش الصمدانیته و ما علی کرسی الوحدانیته.
اگر ملا حسین بشرویه ای نبود خدا بر عرش بی نیازی و بر کرسی وحدانیت مستقر و تثبیت نمی شد."

الهیات بهائی

نیازی به توضیح ندارد . حال کابر گرامی شما این سخنان را در مورد خداوند قادر بی همتای بی نیاز با پشتوانه عقلانیت و شعور میدانید یا زائیده فکر یک دیوانه فاقد عقل و شعور  ؟

 

نفوذ یهود و اسرائیل زیر سایه بهائیت

بهائیت در ایران : بعد از توجه مقام معظم رهبری به موضوع نفوذ و اینکه کارگذاران نظام میباید مراقب نفوذ دشمنان انقلاب ، خصوصا بعد از اجرائی شدن توافق برجام باشند ، در رسانه ها در باره نفوذ و ابعاد آن بسیار مطلب آورده شد . اما ما در این مطلب می خواهیم به موضوع  نفوذی بپردازیم که بطور فعال از زمان پهلوی اول با شکلی کاملا سازمانیافته  شروع و در زمان پهلوی دوم به اوج خود رسید . قاعدتا بعد از انقلاب با توقف مواجه شد . اما آنهائیکه این سازمان را اداره میکردند مترصد فرصت فعالیت مجدد بودند . قطعا فرصت به اصطلاح پسا برجام نقطه شروع خوبی خواهد بود ، لذا شناساندن این سازمان مفید خواهد بود ،

با این شرایطی که در منطقه حاکم است ، اینکه اسرائیل بعنوان دشمن قسم خورده انقلاب اسلامی بخواهد تمام ظرفیتهای بالقوه خود در منطقه را برای دستیابی به اهدافش بکار گیرد امری کاملا معقول و بدیهی است . و نگاه غیر از این اساسا غیر منطقی و ساده لوحانه خواهد بود  . خوب حالا ببینیم ابزار های این رژیم در منطقه خصوصا ایران کدام است . جریان بهائیت به چند دلیل واضح قابل دسترسترین ابزار است چرا ؟

·جریان بهائیت از ابتدای استقرار خود در منطقه فلسطین کمک شایانی را به ایجاد نطفه شومی بنام اسرائیل نمود است  . این ارتباط خصوصا در زمان شوقی افندی و بعدها توسط اعضای بیت العدل تعمیق داده شد .

·اساسا صاحبخانه برای استفاده بیشتر مستاجر از امکانات درخواستهائی دارد که میباید تامین شود .

·جریان بهائیت گرچه بسیار کم اما در ایران ( بعنوان به اصطلاح مهد امرا الله ) حضور فعالی دارد و این حضور میتواند برای کشوری که در راس دشمنان نظام مقدس ج.ا.ا قرار دارد امکان بسیار خوبی برای دستیابی به اهداف باشد .

·اگر براین دلایل یهودیان بهائی شده  را هم اضافه کنیم با یک مجموعه ای از نیروهای آماده بکار قسم خورده برای اسرائیل روبرو خواهیم بود ، که در اقصی نقاط ایران ،  زیر سایه بهائیان حضور داشته و هر کدام امکان بر آورده کردن نیازهای رژیم صهیونیستی را دارا هستنند .

·لازمه سازمان دادن این نیروها یک رابط است که البته بیت العدل بخوبی زیر سایه بهائیت از عهده این کار بر خواهد آمد .

لذااز نکاتی که بسیار حائز اهمیت و قابل توجه است و شایسته دقت مضاعف پژوهشگران است، مسئله نفوذ و گم کردن ردپای سیاست بهائیان و نوکران اسرائیل غاصب در ایران است؛ که درزمان رژیم پهلوی به اوج خود رسیده بودو اکنون به صورت کم رنگ‌‌تری نسبت به آن دوران ادامه دارد و اگر غفلت شود ملّت و مردم ما از جهات متعدد-نظیر آموزه‌هایدینی و استقلال ملّی،نفوذ وجاسوسی در ارکان دولتو تبلیغات سوء بهائیت، ایجاد و پیگیری سیاست‌های استعماری- دچارآسیب‌های فراوانی خواهند شد.

بدون تردید برخی از اعتراضات علماء و مراجع در نهضت اسلامی سال ۱۳۴۲، در عکس‌العمل به وضع بهائیت، در ایران بوده است.[۱] به نظر می‌رسد که نفوذ شدید بهائیان در این ایّام به قدری زیاد بوده، که جناب صبحی از مبلّغان بزرگ (تائب)بهائیت را واداشته است تا به قدر مقدور به افشاگری بپردازد؛ ایشان در کتاب خود چنین بیان و افشاء کرده است: «همه کسانی که روزی در این کیش (بهائیت) استوار بوده و سرافرازی می‌نمودند، به کناری رفتند و اکنون یک مشت جهود (پیروان یهود) در این کیش آمده‌اند، که از سویی نام یهودی را ننگ می‌شمارند و از سویی با مسلمانی دشمنند و به گفته‌ی مردم می‌خواهند، ایز گم کنند (به گمراهی بیندازند) و اگر کسی بپرسد شما چه دینی دارید بگویند: بهائی، دیگر هیچ نامی از کیش خود نبرند. این را هم بدانید که من با مردمِ هیچ کیش و آیینی دشمنی ندارم.

اینها در سایه‌ی این نام (بهائیت) که مردم آنها را یهودی ندانند، کارهای زشت بسیار کرده‌اند، که زیانش به مردم همه‌ی کشور رسیده است. گرانی خانه‌ها و بالا بردن بهای زمین‌ها و ساختن داروهای دغلی و دزدی و گرمی بازار، رباخواری و بردن نشانه‌های باستانی به بیرون کشور و تبهکاری و ناپاکی و رواج بازار زشت کاری و فریب زنان ساده به کارهای ناهنجار، همه به دست این گروه است که از نام یهودی گریزان و به بهائی‌گری سرافرازند».[۲] جناب صبحی، در پایان کتاب خویشبه شرح حال یکی از بهائیان بچه دزد می‌پردازد، یا از دزدی یکی از بهائیان که رئیس حسابداری بنگاه تلفن بوده حکایت می‌کند و یا در شرح حال یکی از مبلّغان بهائی به نام (آشچی) چنین می‌نویسد: «یکی از مبلّغان این طایفه به نام آشچی، به یکی از خانم‌های بهائی «کتاب اقدس»که نوشته و دستورهای بهاست، می‌آموخت؛ رفته رفته پا از جاده‌ی پاکی بیرون گذاشت و زن بیچاره را فریب داد و شیفته نمود و گفت: فرموده‌اند رفع قلم (در این روز به پاکی چیزی ننویسند)؛ آرزویش این بود که با او یار و هم‌خواب شود. روزها اینچنین بودند، تا روزی که شوهر زن ناگهان به خانه آمد و آن دو را در یک بستر دید، هیاهو و داد و فریاد به راه انداخت. کار به محفل روحانی کشید (محفل روحانی بهائیان)، بیچاره زن در نزد همسایگان رسوا شد و چون تاب نیاورد خودکشی کرد و پرونده‌ی آنها در محفل روحانی است. از اینگونه کارها بسیار شد که من برای نگهداری آبروی مردم و امید آنکه بتوانم آنها را به راه راست بخوانم، یک‌ یک را نمی‌گویم، ولی این را می‌گویم که هیچکس از این بدکاران، رانده نشدند و گرفتار خشم شوقی نگشتند».[۳]

از دیگر کارهایی که گزارش مختصر آن توسط صبحی مبلّغ بزرگ بهائیان بیان شده است، کلاه برداری کلان شخصی بهائی به نام (عزیز نویدی) از ارتش بود که با صحنه سازی (قلعه مرغی) را تصاحب کرد. پول هنگفت بیست میلیون تومانی -مَبلغ سرسام آور پنجاه سال قبل- از ارتش کلاه برداری کرده و مَبلغ فوق را برای شوقی‌افندی ارسال کرد.[۴] البته جاسوسی عدّه‌ای از بهائیان در زمان کنونی که برای سازمان‌های جاسوسی بیگانه نظیر،موساد (سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی)، فعالیتمی‌کردند و در ایران به آشوب دست می‌زدند، خود گواه بر این است که رژیم صهیونیستی بهائیان را برای نوکری خویش در ایران و انجام اهدافش پشتیبانی کرده و می‌کند.با گذری در تاریخ و مشاهده حال کنونی بهائیت به این نکته پی می‌بریم که آئین خرافی بهائیت و پیروان فریب خورده آن، از ابتداء تا کنون فقط مایه‌ی دردسر برای این کشور و ملّت بوده‌اند و به جز ظلم و جنایت و خیانت، فایده‌ی دیگری برای مردمنداشته‌اند. / ادیان نت

پی‌نوشت:

[۱]. برای آگاهی بیشتر ر.ک. به خاطرات فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۶۷، ص۱۹۹-۱۸۵.
[۲]. پیام پدر، فضل‌الله صبحی مهتدی، ص۲۲۷.
[۳]. همان، ص۲۳۴.
[۴]. همان، ص۲۳۶.

 

 

روند توسعه‌ی بهائیت در ایران (قسمت اول)

بهائیت در ایران:

دین و مذهب همواره عامل تعیین كننده‌ای در تحولات سیاسی و اجتماعی كشور مابوده است. تاریخ ایران، از دوران باستان تا به امروز، مملو از جنبش‌هاییاست كه براساس ایدئولوژی شكل گرفته‌اند. امپراطوری هخامنشی با اتكا بهایدئولوژی مكتب زرتشت قوام گرفت و دولت ساسانیان همبستگی میان دین و دولترا به كمال رساند؛ خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس، قرن‌ها با داعیه‌ی اسلام براین سرزمین حكومت كردند و سرانجام، از زمان صفویان به بعد، حكومت‌های ملیكشور ما با دین عجین گردیدند. چنان كه سلسله‌ی صفوی با تكیه بر مذهب شیعه،حدود دویست سال دوام یافت و شاهان قاجار، با استعانت از دین و استفاده‌یاز لقب «ظل‌الله» پذیرش حكومت خود را بر مردم هموار نمودند.

اغلبجنبش‌های اجتماعی معاصر ایران، به نوعی از دین بهره گرفته‌اند. اما اینواقعیت كه برای ایجاد تغییرات سیاسی در این سرزمین، می‌توان از علایقمذهبی مردم آن بهره برد، حكم شمشیر دو لبه را دارد زیرا هم می‌تواند ازجانب اصلاح‌گران و در جهت بهبود اوضاع به كار گرفته شود و هم می‌تواند بهعنوان برگ برنده در اختیار استعمارگران قرار گیرد تا با شناختی كه ازتاریخ و علایق مذهبی مردم كشور ما دارند، به اهداف خود نزدیك شوند. درمورد اخیر، از مذهب برای جذب مردم استفاده می‌شود و استعمارگران هدف خودرا با نام دین پیش می‌برند.در مواردی نیز استعمارگر با حمایت ازبدعت‌های مذهبی، می‌كوشد تا اصول عقاید توده‌ها كه آنان را به تحریك علیهمنافعش وادار می‌كند، مورد حمله قرار داده و در آنها تردید و تزلزل بهوجود آورد. از جمله مهم‌ترین این قبیل بدعت‌گذاری‌ها كه به عنوان حركتی برضد سنت‌های دینی و اجتماعی ملت ایران و با پشتیبانی استعمار خارجی واستبداد داخلی در تاریخ معاصر ایران قد علم كرد، فرقه‌ی بهائیت است كه باهدف از میان بردن نفوذ تشیع و روحانیت شیعه، در ایران عصر پهلوی شكل گرفت.

بهاییتبا هدف قراردادن اصول مذهب تشیع، سعی داشت مانع از گسترش آموزه‌های ظلمستیزانه‌ی آن شده، تا امكان تكرار جنبش‌ های مذهبی از میان برود. به همینخاطر هم بود كه رژیم پهلوی و اربابان انگلیسی‌اش به شدت از آن حمایتمی‌كردند و سعی داشتند از تفكر بهایی به عنوان اهرمی علیه اندیشه‌هایانقلابی مردم كه امام خمینی (ره) سمبل آن شناخته می‌شد، استفاده كنند. بهویژه پس از حماسه‌ی خونین پانزدهم خرداد 1342 كه رژیم بیش از پیش به قدرتو نفوذ معنوی روحانیت و شخص امام در میان مردم پی برد، توجه و حمایت آننسبت به عناصر بهایی فزونی گرفت و از حالت ناپیدا خارج شد.مقاله‌یحاضر بر آن است تا با نگاهی به پیشینه‌ی تاریخی و نحوه‌ی پیدایش فرقه‌یبهایی، دلایل و چگونگی گسترش آن در عصر پهلوی و روند صعودی توسعه‌ی بهاییترا در ایران، تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به اجمال بررسی نماید.

تاریخچه :

بهایی‌گریاز بابیت نشأت گرفته و بابیت خود ریشه در شیخی‌گری(1) دارد. عقاید اولیه‌یفرقه‌ی بهایی تلفیق و تركیبی از عقاید تشیع، عرفان ایرانی، نظریه‌هایحكمای اسلامی و یونانی است كه پس از سپری شدن عمری هزارساله، به صورتشیخی‌گری، سپس بابیگری و سرانجام بهاییت درآمد. اما آن چه امروز در فرقه‌یبهایی مطرح می‌شود، با شیوه و افكار بنیانگذاران آن تفاوت دارد.ظهورشیخیه مصادف با دوران فتحعلی‌شاه قاجار (1250 ـ 1212 ه‍. ق) و بدعت بابیانمقارن با سلطنت محمد‌شاه (1264 ـ 1250ه‍. ق) است. بنیانگذار فرقه‌ی بابیه،شخصی به نام سید‌علی‌محمد شیرازی بود كه مدتی در عتبات درس خوانده و چندسالی در حومه‌ی بغداد و سپس بوشهر، گوشه‌نشینی اختیار كرده و ریاضت كشیدهبود، او پس از یك اعتكاف چهل‌روزه در مسجد كوفه و سفر به مكه،‌ به بوشهربازگشت و خود را «باب الهی» نامید. سپس مبلغینی به شیراز فرستاد و عده‌ایازجاهلان و ساده لوحان را به عنوان مرید به دور خود جمع كرد.البته مخفینماند كه عمال انگلیسی كمپانی هند شرقی نیز از او و پیروانش حمایت مالیمی‌كردند و به وسیله‌ی همین پول‌ها هم بودكه منوچهر خان معتمدالدوله حاكماصفهان، باب را به اصفهان فراخواند و در آن جا آزادی كامل به او اعطانمود. به این ترتیب، باب تا سال 1263 ه‍. ق كه سال فوت معتمدالدوله بود،در سایه‌ی حمایت او به تبلیغات پرداخت و مریدانش در زنجان و یزد رو بهفزونی گذاشتند.

عمده‌ی فعالیت‌های جنبش بابیه در این زمان پیراموناندیشه‌ی مهدویت دور می‌زد. اما با گذشت زمان، علی‌محمد باب كه نخست خودرا باب امام زمان (عج) می‌خواند، پس از چندی ادعای مهدویت كرده و نغمه‌یایجاد دین تازه‌ای را سرداد. سپس ادعای نبوت كرد و سرانجام نیز دعویربوبیت و الوهیت نمود. (2) اما با درگذشت حاكم اصفهان، به دستور محمد‌شاهقاجار، باب را در قلعه‌ی چهریق اردبیل زندانی كردند و او تا زمانی كه بهدستور امیركبیر در تبریز اعدام شد،‌ در آن قلعه به سر می‌برد. (3) (شعبان 1266 ه‍. ق) با این حال، پیامد حركت باب همچنان ادامه یافت. چرا كه سنگینیفشارهای روزافزون و طاقت‌فرسای اقتصادی بر پیكر جامعه‌ی عصر قاجار ـ بهویژه محمد‌شاه وناصرالدین شاه ـ طبقه‌ی زحمت‌كش ایرانی را سخت به ستوهآورده بود و نارضایتی‌های اجتماعی تنها نیاز به جرقه‌ای داشت تا آتش خشممردم را نسبت به دولتمردان بی‌كفایت، روشن سازد. اكنون باب، در بافت وپوشش مذهب، بهترین فرصت را برای اظهار وجود به مخالفین می‌داد. البتهگسترش دعوی باب دلایل سیاسی دیگری نیز داشت كه در ادامه به آن خواهیمپرداخت.

باب یك سال پیش از اعدامش، میرزا یحیی نوری ملقب به «ازل» رابه جانشینی برگزید. اما ازل كه از ترس دولت زندگی مخفی اختیار كرده بود،همه‌ی كارها را به برادر پدریش‌ میرزا حسینعلی بهاء سپرد و بهاء به عنوانپیشكار او، رشد و نفوذ بسیاری در میان طرفداران باب یافت. چندی نگذشت كهبه دلیل فشارهای حكومت ناصری، بابیان جایی برای ماندن در ایران نیافتند واز بغداد سردرآوردند كه در این زمان تحت امر سلطان عثمانی بود. در آن جاحسینعلی بهاء برای ارضای حس جاه‌طلبی خود، دست به اقدام عجیب وبی‌سابقه‌ای زد. ماجرا از این قرار بود كه باب در زمان حیات خود كتابی بهنام «بیان» نوشت كه كتاب احكام او به شمار می‌آمد. او در این كتاب وعدهداد كه در آینده‌ای بس دور، از میان بابیان، كسی به نام «من یظهره‌الله»ظهور خواهد كرد و همه باید اطاعت او را گردن نهند. ولی بهاء به ابتكار خوداین فاصله‌ی زمانی بسیار طولانی را كوتاه كرد و تنها چند سال پس از مرگباب، ادعا كرد كه او همان من یظهره‌الله است كه وعده‌اش در كتاب «بیان»آمده بود.ادعای گزاف و جاه‌طلبی بهاء موجب اختلاف شدید میان او و ازلگردید. دولت عثمانی چون وضع را به این منوال دید، بهتر دانست كه بابیان رااز بغداد به استانبول و از آن جا به «آورند» در یونان، كوچ دهد، دو برادردر این مدت هم‌چنان به درگیری خود ادامه می‌دادند و علاوه بر دشمنی باشیعیان، بادامن زدن به اختلاف داخلی، موجب ناراحتی مردم را نیز به وجودمی‌آوردند. لذا، دولت عثمانی چاره را در آن دید كه به طور رسمی و با رأیدادگاه، هر یك از دو برادر را به همراه پیروانش به نقطه‌ای دور از یكدیگربفرستد. سپس، میرزا یحیی ازل به جزیره‌ی قبرس و حسینعلی بهاء به عكا، گسیلداده شدند. از آن پس در میان بابیان دو فرقه‌ای ازلی و بهایی پدید آمد.بهاءپس از جدایی از برادر و به هنگام اقامت در عكا از دعوی من یظهره الله همگذشته و نه تنها خود را یك برانگیخته‌ی الهی می‌نامید، بلكه ادعای خدایینیز می‌‌كرد. (4)


زمینه‌های پیدایش :

اغلب تحلیل‌گرانی كه درباره‌یبهاییت مطالعه می‌كنند، علت بروز این جنبش را در زمینه‌های اقتصادی جستجوكرده و فقر و فلاكت مردم را عامل اصلی آن می‌دانند. (5) البته تردیدی نیستكه اوضاع اسف‌بار اجتماعی و اقتصادی ایران در دوره‌ی قاجار، می‌توانستزمینه‌ی برخی مخالفت‌ها را علیه حكومت مركزی ایجاد نماید (6) و برخاستن هرندای اعتراض‌آمیز، شور و هیجان مردم را به دنبال داشته باشد. در غیر اینصورت،‌ چه لزومی داشت تا زمانی كه دین كامل و آسمانی اسلام در جامعه‌یایرانی رسوخ كرده و با گوشت و خون آدمی پیوند خورده، تعلیمات ابتدایی وبی‌محتوای فرقه‌هایی از این دست در میان توده‌ی مردم جایی برای خود بازكند؟

بابیگری و بهاییت،‌ بدعتی بود كه براساس بنیان‌های مذهب شیعه بناشده بود و حرف تازه‌ای برای گفتن نداشت. اما فوجی كه به دنبال خود كشید،می‌تواند به نوعی قیام مردم را علیه خوانین، فئودال‌ها و زمینداران بزرگ ـكه اغلب در بین اقشار دولتی و مذهبی حضور داشتند ـ به ذهن متبادر سازد.بااین حال، رشد و گسترش این فرقه، در مدت زمانی كوتاه و به رغم تماممخالفت‌های موجود، می‌بایست دلایلی علاوه بر اوضاع اقتصادی مردم داشتهباشد. خاصه آن كه با عبور از عصر قاجار و تشكیل حكومت پهلوی، شاهد برخیاصلاحات در امور اقتصادی اجتماعی و نظامی هستیم: (7) اما، این وضعیت نه تنهامانعی برای گسترش بهاییت نمی‌شود، بلكه نفوذ و توسعه‌ی بهاییگری در عصرپهلوی دوم به اوج خود می‌رسد. پس،‌ گذشته از زمینه‌های اقتصادی پیدایشبهایی‌گری، بد نیست نگاهی به نقش استعمارگران خارجی در ظهور گسترش اینفرقه بیاندازیم. عاملی كه با گذشت زمان، نه تنها كاهشی در آن پیدا نشد،بلكه فرمانبرداری مستقیم شاهان پهلوی از اربابان خارجی، آن را پررنگ‌تر وقوی‌تر از قبل نمود.سؤال این جاست كه استعمارگران از بدعت‌گذاری دردین ملت ایران و ایجاد انشعاب مذهبی میان آنها چه نفعی می‌بردند؟ به عبارتدیگر، وحدت دینی مردم چه مانعی درمقابل استعمارگران به وجود می‌آورد؟

پاسخاین سؤال ها را باید در مقطعی از تاریخ جست و جو كنیم كه به «عصرامتیازات» معروف است. دوره‌ای كه ظهور سرمایه‌داری در غرب موجب شد كشورهایصنعتی هر كدام به میزان توانایی‌اشان، برای به دست آوردن مواد اولیه وبازار مصرف، به آسیا و آفریقا چنگ‌اندازی كنندو این درست مقارن با دوره‌یزمامداری بی‌كفایت‌ترین شاهان در طول تاریخ ایران بود. به زودی كشور ماصحنه‌ی رقابت‌های استعماری سه كشور فرانسه، انگلستان و روسیه گردید و هریك از آنها طی معاهدات و قراردادهای سیاسی یا اقتصادی، گوشه‌ای از خاكش راتصاحب كردند، یا ثروتی را به غارت بردند.پذیرش معاهدات ننگینی چونپاریس، گلستان و تركمانچای و واگذاری امتیازات گزافی چون تأسیس بانك شاهی،كشتیرانی روی رود كارون، رویتر و اكتشاف معادن ایران به انگلستان؛ تأسیسبانك استقراضی ماهیگیری در دریای خزر، احداث خط تلفن، احداث خط راه شوسه وسرانجام اجازه‌ی تأسیس بریگاد مستقل قزاق كه در حقیقت تسلط بر نیروی نظامیكشور بود، (8) نشانه‌ی آن است كه دولت ایران در مقابل استعمارگران به ذلتافتاده بود و توان مقاوت در مقابل زیاده‌خواهی آنان را نداشت. اما به رغمدریوزگی دولت‌، شواهد محكمی مبنی بر استقامت ملت و مقابله‌ی آن با ایندزدی‌های آشكار وجود دارد. نمونه‌های بارز این تقابل، فتوای جهاد توسطعلما و بسیج مردم در جنگ‌های ایران و روس و پیروزی‌های شگفت حاصل از آن،مقاومت نهضت تنگستان علیه نیروهای نظامی انگلیس و سرانجام نهضت تنباكو بهرهبری علما و با حمایت مردم در مقابل واگذاری امتیاز رویتر است.بنابراین،با آن كه استعمارگران با اعطای وام‌های كلان، دولت ایران را برای خودخریده یا از بی‌كفایتی رجال آن بهره می‌گرفتند، در مقابل ملت پابرهنه، امامتحد ایرانی، هیچ توفیقی به دست نیاورده بودند. ملتی كه به زور اسلحهتسلیم نمی‌شد، ‌با اتكاء به دین و آیین، با دست خالی، در مقابل بیگانگانمی‌جنگید. نقش عظیم روحانیت، بالاخص علمای شیعه، در ایجاد وحدت و پیشبرداهداف مردم، چیزی نبود كه از نگاه تیزبین استعمارگران به دور مانده باشد. آنان به عینه می‌دیدند كه صدور فتوا از جانب یك روحانی سالخورده، می‌تواندچه موج عظیمی میان مردم ایجاد كند و قوی‌ترین سدها را بشكند. وحدت دینی وهمبستگی مردم با اتكاء به علمای مذهبی، تنها مانع برای نفوذ هر چه بیشتراستعمارگران در ایران بود، مانعی كه می‌بایست پیش از سرایت به سایرمستعمرات، چاره‌ای برای آن می‌ اندیشیدند.

سیاست «تفرقه بیانداز وحكومت كن» در طول تاریخ بارها امتحان خود را پس داده و كارآمدی‌اش را بهنمایش گذاشته بود. ایجاد اختلاف مذهبی نیز پیشتر در عثمانی آزمایش شدهانگلستان را برای سلطه بر آن كشور، به توفیق رسانده بود. اینك، روسیه بادرس گرفتن از این تجارب از سید‌علی‌محمد باب حمایت می‌كرد تا با ایجادتفرقه‌ی مذهبی،‌ اقتدار دین و روحانیت و به تبع آن،‌ مقاومت ملت ایران رادر هم شكند. (9) كمی بعد، یعنی در دوره‌ی ناصری، انگلیسی‌ها هم به صف حامیانجدی این فرقه‌ی بدعت‌گزار پیوستند. (10)از آن پس، هر قدر استعمار‌گراننفوذ و قدرت بیشتری در ایران پیدا می‌كردند، حمایت آنها از فرقه‌ی بهایینیز علنی‌تر و قوی‌تر می‌شد. تا زمانی كه سرسپردگی كامل خاندان پهلوی بهاربابان خارجی، اوج گسترش و توسعه‌ی این فرقه و نفوذ آن را در اركانحكومتی به دنبال داشت.

ادامه دارد ...

منبع : با تشکر از سرکار خانم لاله فرزین‌فر نویسنده مطلب




 

چه عاملی موجب عدم خروج بهائیان رویگردان از این فرقه ضاله شده است

بهائیت در ایران : علیرضا روزبهانی بروجردی گفت: بسیاری از کسانی که از بهائیت خارج نمی شوند علت عدم خروجشان از فرقه بهائیت را استفاده کردن از امکانات و یا مسائل عاطفی که برایشان وجود دارد بیان می کنند.

برنامه «شعبده شوم»از رادیو گفت‌ وگوبا حضور دکتر علیرضا روزبهانی بروجردی و عبدالقادر همایون اساتید حوزه و دانشگاه، به نقد و بررسی موضوع فرقه بهائیت پرداخت.

دکتر علیرضا روزبهانی بروجردی با اشاره به فرقه بهائیت گفت: وقتی می خواهیم در مورد گروه اجتماعی صحبت کنیم باید به مسائلی که پیرامون آن هستند نیز توجه داشته باشیم در حال حاضر ما با گروهی بنام بهائی ها مواجه هستیم. این گروه خودشان را یک دین می دانند و تلاش می کنند خودشان را به عنوان دیانت بهائی معرفی کنند و در سایت ها و گفت‌وگوها و شبکه های مختلفی که در اختیار دارند و آثاری که منتشر می کنند خودشان را به عنوان دیانت بهائی بلکه دیانت جهانی بهائی معرفی می کنند.

وی به بررسی دین بودن، فرقه بهائیت پرداخت و اظهار داشت: در تعریف دین تعارف زیادی داریم. اما تعریفی که علامه طباطبایی در آثارشان از دین ارائه می دهند، می فرماید مجموعه ای از معارف است یعنی دین باید مجموعه معارفی را به جامعه بشری تقدیم کند، معارفی از قبیل مسائل مربوط به حیات دنیایی، حیات اخروی و موضوعاتی که بتواند در حیطه احکام و اخلاق و اعتقادات تکلیف بشر را روشن کند. ما در فرقه ضاله بهائیت با احکام و مسائل اخلاقی و مسائل اعتقادی مواجه هستیم.

وی افزود: اما در هر سه مورد چه در مسئله احکام، چه در مسئله اخلاقیات و چه در مسئله اعتقادات، چالش های فراوانی را در این آموزه ها و معارف در بهائیت شاهد هستیم که بهائیت باید پاسخگو باشد و بررسی ها و مطالعات و تحقیقاتی که انجام شده نشان می دهد که بهائیت پاسخگو نیست چراکه اساسا پاسخی برای این موضوع ندارد.

این استاد حوزه و دانشگاه به وحیانی نبودن دین بهائی اشاره داشت و بیان کرد: دومین پارامتری که دین را معرفی می کند این است که می فرماید دین مجموعه ای از معارف است که از یک منبع وحیانی به دست آمده باشد و دارای پیامبر باشد، اما آیین هایی که خدا را نفی می کنند نمی توانند دین نام بگیرند و دین باشند.

وی افزود: در فرقه بهائی شاهد هستیم کسی به نام سید علیمحمد شیرازی و شخص دیگری بنام میرزا حسینعلی نوری که اولی ملقب به باب و دومی ملقب به بهاء الله است این دو ادعای پیامبری دارند ولی در اثبات پیامبری این دو نفر ما چالش های فراوانی را داریم یعنی این دو نفر برای اثبات اتصالشان به منبع غیبی و پیام هایی که برای مردم آوردند با چالش های متفاوتی روبه رو هستند. این دو نفر هیچ کدام قادر به اثبات برهانی نبوت خودشان نیستند.

وی به ساختار جامعه فرقه ای اشاره داشت و گفت: جامعه فرقه ای جامعه ای است که مثلا غیر پویا باشد یعنی عناصر دورن این سازمان فرصتی برای ابراز وجود و فکر در این جامعه را ندارند و تحت تاثیر سازمان مرکزی فرقه قرار می گیرند، حتی اگر عالم فرهیخته باشند.

روزبهانی بروجردی، داشتن سرکرده در راس هرم را از جمله ویژگی های فرقه ها بیان کرد و اظهار داشت: فرقه ها بدون سرکرده و بدون رهبر و لیدر به آنها فرقه گفته نمی شود و ممکن است جریان منحرف اجتماعی باشند اما وقتی سر کرده می آید و در راس هرم می ایستد این را تبدیل به فرقه می کند.

وی ویژگی سوم فرقه ها را ساختار هرمی فرقه بیان داشت و تصریح کرد: در رأس هرم سرکرده می ایستد و بقیه عناصر تامین کننده منافع و نظرات سرکرده هستند.

روزبهانی بروجردی با بیان اینکه در فرقه بهائیت جایی برای پرسش افراد فرقه وجود ندارد، افزود: در مسیر انکار اندیشه سوالاتی برای فرد پیش می آید، این سوالات را نه به طور معمول که به صورت غیرمعقول و غیرمنطقی پاسخش را می گیرد و فرد را در شرایطی از نظر روحی قرار می دهند که اساسا پرسیدن سوال را به صلاح خودش نمی بیند.

این استاد حوزه و دانشگاه علت عدم خروج افراد از فرقه بهائیت را مسائل مادی و عاطفی بیان کرد و گفت: وقتی فرد در درون سازمان فرقه قرار می گیرد از یکسری امکانات مادی بهره می گیرد، بسیاری از این افراد، علت عدم خروجشان از فرقه را استفاده کردن از امکاناتی که برایشان وجود دارد و یا مسائل عاطفی که برایشان وجود دارد بیان می کنند.

وی با بیان اینکه در فرقه بهائیت دو کمیته وجود دارد به توضیح این کمیته ها پرداخت و گفت: در فرقه ضاله بخشی وجود دارد که انحصاری و منحصر به فرد است، این فرقه کمیته ای بنام صیانت و کمیته ای بنام تبلیغ دارد، یعنی همانجوری که سازمان تبلیغ و جریان تبلیغ در فرقه تلاش می کند برای جلب دیگران به درون فرقه، کمیته صیانت بلعکس، برای جلوگیری از خروج اعضا از فرقه تلاش می کند.

وی متذکر شد: این کمیته صیانت به اشکال مختلف تلاش می کند افرادی که به هر دلیلی ممکن است از فرقه خارج شوند را مانع شوند و اگر کسی این ریسک را پذیرفت و از فرقه جدا شد تنبیهاتی را برای آنها بسته به شرایطی که تشخیص می دهند، در نظر می گیرند.

 

بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام -2

بهائیت در ایران: نقش قدرتهاي استعماري در شكل گيري و گسترش بهائيت

از آن زمان كه سرزمين ايران در معرض يورش و تاخت و تاز نيروهاي اشغالگر روس و انگليس درآمد و اين دو كشور استعماري به منابع سرشار ثروت ايران چشم دوختند و با انعقاد قراردادهاي مختلف به كسب امتيازهاي موردنظر از شاهان و عناصر مفلوك و متزلزل دربار اهتمام ورزيدند , قدرت اسلام و نفوذ مراجع و علماي دين در توده هاي مسلمان و وحدت و اتحاد ديني بين شيعيان را تنها نيروي بازدارنده در برابر خويش مشاهده نمودند. اين قدرت و نيروي مقاوم و استوار كه مانع بسط سيطره سياسي و نظامي و چپاول ثروت و اخذ امتيازات اقتصادي و حتي ضميمه كردن مناطقي از سرزمين ايران به تصرفات و مستعمرات كشورهاي سيطره جو محسوب مي شد , آنان را در ايجاد رخنه و شكاف در اين صف پولادين و متفرق و پراكنده كردن اين جمعيت همدل و متحد , مصمم ساخت .

از ديدگاه اين دو قدرت , اسلام و عقايد و تعاليم ديني عامل اوليه براي ظهور وحدت و اتحاد مسلمانان در سايه رهبري روحانيت به شمار مي رفت و از همين رو , به وجود آوردن فرقه ها و مذاهب ساختگي در برابر اسلام و زمينه سازي براي رشد و ترويج آنها و جانبداري و حمايت هاي بي دريغ از مباني و اصول و فروع دروغين و ساخته و پرداخته اذهان بيمار و دلهاي خبيث و حقيقت ستيزشان , مستحكم ترين گام براي به آشوب كشيدن ايران و تحقق سياست شيطاني « تفرقه بينداز و حكومت كن » , محسوب مي شد.

اولين حركت شيطاني توسط روسيه بنيان نهاده شد و پس از آن انگليس به ميدان آمد و از آبهاي گل آلود ماهي هاي مراد را صيد نمود.
بابيگري و بهائي گري ـ كه هر دو داراي يك آبشخور و اصول و تفكر مي باشند و اولي به رهبري سيدعلي محمدباب و دومي به جانشيني و رهبري ميرزا حسينعلي نوري يا بهاالله پاي در عرصه وجود نهادند ـ از نتايج شوم عملكرد قدرت استعماري روسيه تزاري در ايران محسوب مي شوند.

بهائيت با اصول و عقايد كفرآميز و با منسوخ اعلام كردن اسلام و نبوت پيامبر اكرم (ص ) و امامت پيشوايان معصوم (ع ) , همان حركت مخرب و فتنه بزرگي بود كه آرزوي ديرينه استعمار براي تقابل با تعاليم مقدس قرآن محسوب مي شد.
اسناد موجود تاريخي و عملكردهاي مخرب و روابط و ارتباط هاي آشكار و صريح رهبران و عناصر اصلي بابيت و بهائيت با دشمنان اسلام , بر جاسوس بودن آنان و نقش كشورهاي بيگانه در پيدايش اين مذهب استعماري , مهر تاييد مي زنند.
« كينياز دالگوركي » از مامورهاي اطلاعاتي و يكي از اعضاي مهم و كليدي سفارتخانه روسيه در ايران كه بعدا وزير مختار روسيه در ايران شد , درباره نقش روسيه در بنيان نهادن اين فرقه مذهبي در ايران , يادداشت هايي دارد كه به بخشي از آنها اشاره مي كنيم .
1 ـ پس از آن كه « علي محمد باب » با ادعاهاي استعمار ساخته خود عليه اسلام مي شورد و خود را مهدي موعود و سپس پيامبر معرفي مي كند و در نهايت نيز ادعاي الوهيت مي نمايد , دستگير و در شيراز محاكمه و زنداني مي شود. حاكم اصفهان به نام « منوچهر خان گرجي معتمدالدوله » در اثر گرايشات استعماري , عوامل خود در شيراز را به آزاد كردن باب از زندان و فرستادن او به اصفهان فرمان مي دهد. « دالگوركي » مامور و وزير مختار روسيه در ايران در يادداشت هاي خود درباره حمايت و فضاسازي هاي لازم براي آزاد كردن علي محمدباب كه عامل مستقيم آنها محسوب مي شد , چنين مي نويسد :

« .. همين كه به من اطلاع رسيد , وارد اصفهان شده , يك نامه دوستانه به معتمدالدوله حكمران اصفهان نوشتم و سفارش سيد را نمودم كه از دوستان من و داراي كرامت است , از او نگهداري كنيد! الحق معتمدالدوله چندي از او خوب نگاهداري كرد , ولي از بدبختي سيد , معتمدالدوله (1 ) مرحوم شد. سيد بيچاره را گرفتند و به تهران روانه نمودند. من هم توسط ميرزا حسينعلي و ميرزا يحيي و چند نفر ديگر در تهران هو و جنجال به راه انداختم كه صاحب الامر را گرفته اند و لذا به دستور دولت , او را از « كناره گرد » روانه رباط كريم و از آنجا به طرف قزوين و يكسر به تبريز و از آنجا به « ماكو » بردند , ولي دوستان من تلاش كردند و جنجال به راه انداختند ... » (2 )

براساس سند مزبور , سيدعلي محمدباب تحت حمايت روسيه قرار داشت و « دالگوركي » وزير مختار اين كشور استعماري پس از دستگيري او به جنجال آفريني براي آزاد ساختن عامل و سرسپرده روسيه مي پردازد و به برخي از القائات خودشان به او تحت اين عناوين كه سيدعلي محمدباب « صاحب الامر » ! مي باشد و داراي « كرامت » ! و لذا بايد او را از زندان رها نمود و زمينه هاي فعاليتهاي تبليغي استعمار ساخته اش را فراهم آورد , اشاره مي نمايد.

2 ـ « دالگوركي » در قسمتي ديگر از يادداشت هاي خود به « ميرزا حسينعلي نوري » معروف به « بهاالله » كه بعدا جانشين سيدعلي محمد باب مي شود و رهبري بهائيت را به عهده مي گيرد , مي پردازد و از تلاش خويش در راه آزادسازي او سخن به ميان مي آورد :

« .. ميرزا حسينعلي و بعضي ديگر از محارم مرا هم گرفتند. من از آنها حمايت كردم با هزاران زحمت . همه كاركنان سفارت حتي خود من شهادت داديم كه اينها بابي نيستند , لذا آنها را از مرگ نجات داده به بغداد روانشان كرديم . من به ميرزا حسينعلي گفتم كه تو ميرزا يحيي را در پس پرده بگذار و او را « من يظهره الله » بخوان و نگذار با كسي طرف مكالمه شود , و مبلغ زيادي پول به آنها دادم كه شايد بتوانم كاري صورت بدهم ... چه بايد كرد كاري را كه با آن همه زحمت به جريان انداخته بودم نمي توانستم دست بردارم . وانگهي مبلغ زيادي از براي اين كار خرج كرده بودم ... » (3 )

در اين بخش از يادداشت وزير مختار روسيه , به وضوح به تلاش اين مامور استعمار در آزادسازي بهاالله از مرگ و روانه كردن او و ساير عناصر طرفدار علي محمدباب به بغداد سخن به ميان آمده است . موضوع ديگر اين است كه « دالگوركي » ميرزا حسينعلي را مامور مي كند كه مقدمات ظهور يك امام زمان استعمار ساخته ديگر را فراهم آورد تا پس از مرگ سيدعلي محمدباب , پاي در ميدان نهد و ماموريت استعماري او را ادامه دهد. عنوان « من يظهره الله » كه وزير مختار روسيه براي ميرزا يحيي انتخاب مي نمايد , همان عنواني است كه قبلا براي سيدعلي محمد باب انتخاب كردند و بالاخره پس از تمهيدات لازم « من يظهره الله » روسي ! يعني كسي كه به ادعاي ساخته و پرداخته آنان خداوند او را ظاهر مي سازد , به موقع ! و براساس دستور استعمار ظهور! نمود و ماموريت خويش را به نحو احسن انجام داد! البته بعدا بين ميرزا حسينعلي و ميرزا يحيي اختلاف و تضاد شديدي به وجود مي آيد و سرانجام ميرزا حسنيعلي « من يظهره الله » مي شود!

3 ـ بخش سوم از يادداشت هاي مامور رسمي روسيه در ايران براي مذهب سازي و ايجاد تفرقه و تشتت در صفوف شيعيان , حايز واقعيت هاي تلخ و در عين حال عبرت آموز براي امروز و فرداي ماست . ابتدا اين بخش از يادداشت هاي « دالگوركي » را از نظر مي گذرانيم و سپس در واقعيت هاي آزاردهنده در متن آن تامل مي نمائيم :

« .. يك قسمت كار سفارتخانه , منحصر به تهيه الواح و انتظام كار بابي ها بود. هر كسي را كه متواري بود و روي رفتن به وطن نداشت با مبلغي جزئي به عنوان زيارت كربلا پيش ميرزا حسينعلي مي فرستاديم تا جمعيت زيادي دور او جمع شد. همه ماهه براي او و مردمش دو سه هزار تومان پول مي فرستادم . در اين بين , دولت عثماني آنها را به استانبول و از آنجا به « ادرنه » فرستاد. دولت روسيه هم به تقويت آنها پرداخت , خانه و مكان براي آنها ساخت . قسمت عمده لوايح آنها به وسيله وزارت خانه ما براي آنها تهيه مي شد...
در اين بين , ميرزا حسينعلي با برادر خود , سر رياست به هم زدند و ميرزا يحيي زير بار برادر خود نرفت , معلوم شد كه تحريك رقيب ما (انگلستان ) سبب اختلاف آنها شده , ميرزا يحيي به طرف جزيره قبرس رفت ... و به محض آنكه بين ميرزا حسينعلي و ميرزا يحيي به هم خورد , ميرزا حسينعلي « من يظهره الله » شد , ولي از بي سوادي « من يظهره الله » چه بگويم ! الواحي كه ما تهيه مي كرديم نمي توانست بخواند...

هر كس در تهران بهائي مي شد , با او همراهي و مساعدت مي كرديم ... تا اينجا كار من به خاتمه رسيد و اختلاف دين جديد را در دين اسلام درست نمودم , تا خود آنها با دين جديد چه كنند » (4 )

در واقعيت هاي تلخ نهفته در اين يادداشت تعمق مي ورزيم :

ميرزا حسينعلي نوري يا « بهاالله » كه جانشين سيدعلي محمد باب مي شود و رهبري بهائيت را به عهده مي گيرد , توسط روسيه و با ماموريت هاي خاص و ويژه « دالگوركي » در كربلا نگهداري مي شود و با صرف بودجه مالي و جمع آوري نيروي انساني براي او توسط سفارتخانه روسيه در ايران , تقويت مي گردد تا در فرصت مناسب و پس از خاموش شدن آتش فتنه باب , وارد عرصه شود و ماموريت استعماري سيدعلي محمدباب را ادامه دهد.

« دالگوركي » در اين بخش از يادداشت , چند بار به اين واقعيت تلخ اشاره مي كند كه قسمت عمده كار سفارتخانه روسيه , تهيه « الواح » و فرستادن آنها براي رهبران بهائيت بود!

« الواح » كه در نزد بابيان و بهائيان بسيار « مقدس » و حكم وحي » را دارد , همان مجموعه « اصول » و « احكام » جمع آمده در دو كتاب مقدس بهائيان است . كتاب اول « بيان » نام دارد كه توسط سيدعلي محمدباب تنظيم شده است , و كتاب دوم را « كتاب اقدس » مي گويند كه به وسيله ميرزا حسينعلي (بهاالله ) رهبر بهائيت تنظيم و آماده شده است .

مي بينيم كه چسان سهل و آسان توسط استعمارگران « دين سازي » مي شود و طرحها و برنامه هاي شيطاني و اسلام ستيزشان راتحت عنوان « الواح مباركه » جانشين « وحي الهي » مي كنند و دو مامور سرسپرده خود يعني علي محمدباب و بهاالله را در كسوت دو « پيامبر » براي القائات شيطاني در جامعه و ايجاد فتنه و آشوب و تفرقه در ميان مسلمانان مجهز مي سازند!

در فرصت و شرايط مناسب , سفارتخانه روسيه « من يظهره الله » يعني كسي كه خداوند به ظهورش براي دين جديد اراده نموده است را بر مسند قدرت مي نشاند و ميرزا حسينعلي نوري يا بهاالله رهبر و پيشواي بهائيت مي شود تا نقشه هاي روسيه در ايران را مو به مو به مرحله عمل درآورد و زمينه ساز سلطه جهنمي قدرتهاي اسلام ستيز در اين سرزمين شود.

عبارت « از بي سوادي من يظهره الله » چه بگويم كه ارواح ساخته و ارسال شده ما را نمي توانست بخواند » , نشان دهنده نقطه اوج تسلط و سيطره استعمار روسيه بر پيشوايان بهائيت , و نيز نافهمي و تسليم و سرسپردگي و اطاعت محض اين رهبران مذهبي ساختگي در برابر استعمارگران جنايتكار مي باشد!

« دالگوركي » اين مامور كهنه كار استعمار , در نهايت به نقطه پاياني ماموريت خود اشاره مي كند و بشارت مي دهد كه من « دين جديد » را بر اساس دستورات و نقشه هاي زمامداران روسيه تزاري درست كردم و بذر اختلاف و تفرقه و فتنه را پاشيدم و اسلام را تضعيف و در تشتت افكندم , و از اين پس بايد اين رهبران پرورش يافته ما , دين جديد ساخته شده و اعلام گرديده را به بهره برداري هاي مكرر و هميشگي برسانند.

پس از سقوط و اضمحلال روسيه تزاري و روي كارآمدن رژيم ماركسيستي , بهائيت به انگليس بيشتر متمايل مي شود و اگر چه پيش از اين نيز ماموران استعمارگر پيرانگليس در رشد وتقويت عناصر بابي و بهائي نقش غيرمستقيم داشتند و خود را آماده مي كردند كه در شرايط مناسب گوي سبقت را از روسيه بربايند , لكن با سقوط روسيه تزاري بهائيت به طور كامل در قبضه قدرت و بهره برداري انگليس درآمد.

انگليس به بهائيت « مركزيت » بخشيد و در شهر « عكا » واقع در فلسطين اشغالي به رشد و گسترش آنها و ايجاد ارتباط بين اين مركز با ساير مناطق اسلامي براي فتنه انگيزي و بسط قدرت و سيطره خود اهتمام ورزيد و از وجود اين عناصر خائن و جاسوس , در كشور عثماني به نفع خود استفاده هاي فراوان برد.

بهائيان در سرسپردگي و تسليم و خدمتگزاري به انگليس از هيچ كوششي فروگذار نكردند و همچنان به ملت و سرزمين ايران خيانت ورزيدند و بر حلقه هاي محاصره و ستم و تعدي و غارت ثروتهاي اين ملت مظلوم توسط قدرتهاي استعمارگر جهان افزودند.
وقتي دولت بزرگ عثماني كه مجموعه سرزمين هاي اسلامي آن روزگار را تشكيل مي داد و به همين دليل مورد طمع استعمار انگليس بود و در معرض فتنه ها و حيله گري ها و توطئه هاي فراوان قرار داشت تا تجزيه شود , در اثر سياست هاي شيطاني روباه پير استعمار فرو پاشيد و قطعه قطعه گرديد و سرزمين اسلامي فلسطين به اشغال انگليس درآمد , عباس افندي يا عبدالبها يكي از رهبران بهائيت كه از شادي در پوست خود نمي گنجيد , در نامه اي خطاب به يكي از بهائيان ايران , در باره اين فتح مسرت بخش ! چنين مي نويسد :

« در اين ايام , الحمدلله , به فضل الهي , ابرهاي تيره متلاشي و نور راحت و آسايش , اين اقليم را روشن نمود وسلطه جابر (دولت عثماني ) زائل و حكومت عادله (انگلستان ) حاصل , جميع خلق از محنت كبري و مشقت عظمي نجات يافتند . » (5 )

« ادوارد براون » انگليسي از جمله كساني است كه از طرف انگلستان مامور به زمينه سازي براي رشد و گسترش فرقه هاي استعماري بابيگري و بهائي گري در ايران بوده است . او كتابي به نام « يك سال در ميان فارس ها » به رشته تحرير درآورده است كه در بخش هايي از آن شرح مي دهد كه مدت هاي طولاني در شهرهاي ايران با « عبا » ! و « ردا » ! و « سجاده » ! مسافرت مي كرده و بيشتر با مردم « عوام » معاشرت داشته ومحور بحث او « بابيگري » بوده و از اين راه اين « مذهب » ! را ترويج مي كرده است . (6 )

بدين ترتيب ابرهاي تيره و ظلماني در فضاي پاك و روشن سرزمين ايران نمايان و گسترده شدند و به دست استعمارگران روسيه و انگليس نطفه اوليه « بهائيت » با عقايد و احكام و تعاليم كفرآميز و استعمار ساخته و القا شده توسط دشمنان قرآن و اسلام و تشيع به منظور از هم گسيختن زنجيرهاي مستحكم اتحاد و وحدت شيعيان و از بين بردن محوريت مرجعيت شيعه در بسيج نيروهاي مسلمان براي دفع سلطه استعمار خارجي و جلوگيري از تعدي و جنايت و غارتگري , نضج گرفت .

در مبحث بعدي , به بررسي اسنادي مي پردازيم كه تعامل و حمايت هاي متقابل بهائيان و دولت هاي استعماري روسيه , انگليس , اسرائيل و آمريكا را نمايان مي سازد و رشد و گسترش همه جانبه اين پيوند و ارتباط را پس از شكل گيري نطفه هاي اوليه اين مذهب و حزب استعمار ساخته , به نمايش مي گذارد.


پاورقي :

1 ـ حمايت منوچهر خان گرجي معروف به معتمدالدوله از سيدعلي محمد باب تصادفي نبود. منوچهرخان گرجي از اسرايي به شمار مي رفت كه توسط آغامحمدخان قاجار از تفليس به ايران آورده شد. او ابتدا ارمني بود و سپس مسلمان شد , لكن اسلام آوردنش ظاهري بود و در باطن به دين مسيحيت باقي ماند و عليه اسلام به فعاليت پرداخت . اين عنصر پس از حضور در تشكيلات دولت قاجار نقش غلام و پيشخدمت مخصوص را ايفا مي نمود , ولي به مرور و در اثر حمايت ها و دخالت هاي دولت روسيه , از نزديكان و مقربان دولتمردان قاجار محسوب شد و لقب « معتمدالدوله » ! دريافت نمود. اين عنصر خطرناك در اثر جلب نظر قاجار سرانجام به استانداري اصفهان منصوب گرديد و اگرچه علماي اسلام عليه اين انتصاب اعتراض كردند , لكن نتيجه اي بدست نياوردند و ديديم كه ارتباط او با دولت روسيه و خيانتش عليه ايران با آزاد كردن رهبر بابيگري از شيراز و آوردن آن به اصفهان و كمك و مساعدت هاي بي دريغ او در نشر عقايد و افكار كفرآميز اين عامل دست نشانده استعمار , به اثبات رسيد!


2 ـ پرنس دالگوركي , ص 114 ـ اميركبير , قهرمان مبارزه با استعمار , ص 278
3 ـ همان منبع , ص 114
4 ـ همان منبع , 119 ـ 116
5 ـ خاطرات صبحي , ص 78 ـ اميركبير , قهرمان مبارزه با استعمار , ص 281
6 ـ اميركبير , قهرمان مبارزه با استعمار , ص 282
سفارتخانه روسيه تزاري توسط مامور كهنه كار خود « دالگوركي » طرحها و برنامه هاي اسلام ستيزشان را تحت عنوان « الواح مباركه » جانشين « وحي الهي » مي كردند و دو جاسوس سرسپرده خود يعني « علي محمد باب و بهاالله » را در كسوت دو « پيامبر » براي القائات شيطاني در جامعه و ايجاد فتنه و آشوب و تفرقه در ميان مسلمانان مجهز مي ساختند!
« ادوارد براون » انگليسي در آثار مكتوب خود شرح مي دهد كه مدت هاي طولاني در شهرهاي ايران با « عبا » ! و « ردا » ! و « سجاده » ! مسافرت مي كرده و بيشتر با مردم « عوام » معاشرت داشته و محور بحث او « بابيگري » بوده و از اين راه اين « مذهب » ! را ترويج مي كرده است .
تلاش براي از هم گسيختن زنجيرهاي مستحكم اتحاد و وحدت مسلمانان و از بين بردن محوريت مرجعيت شيعه در بسيج نيروهاي مسلمان براي دفع سلطه استعمار خارجي , مهم ترين انگيزه استعمارگران روسي و انگليسي براي بنيان نهادن بابيت و بهائيت در سرزمين ايران بود.

به نقل از روزنامه جمهوري اسلامي

 

بهائیت در ایرانبهائیت در ایران:اپژوهشگران و اساتید تاریخ در باره کودتای رضا خان و استقرار رژیم پهلوی با توجه به اینکه کمتر از نیم قرن از این تحول سیاسی در ایران نمیگذرد ، مطالب بسیاری ارائه داده اند . که از این مطالب در سالیان گذشته برخی فیلمها و سریالهای تلویزیونی ساخته شده است . از ابتدای آبان سال جاری سریال تاریخی معمای شاه از شبکه اول سیما به نمایش در آمد . این سریال بیشتر به حکومت پهلوی دوم پرداخته است . لکن در گفتگوهای رضا خان با پسرش نکات قابل تاملی در ارتباط با جریاناتی که به رضا خان در کودتا و بدست گرفتن قدرت در ایران کمک شایان توجهی کردند بیان میشود . یکی از این سکانسها مربوط به توضیحات پهلوی پدر در مورد کمک بهائیان در به قدرت رسیدن او میباشد که در پایان سکانس هم ، پدر به پسر سفارش میکند ارتباط خود را با بهائیان تعمیق نماید .

نمایش سکانس

 

نگاه بهائیت به آزادی اعتقادی

با بررسی موضوع "طرد" در بهائیت

بهائیت در ایران : تعلیم سوم از تعالیم دوازده‌گانه بهائیت این است که دین باید سبب الفت و محبت باشد؛ عبدالبهاء در این باره می‌نویسد: «دین باید سبب الفت و محبت باشد، سبب ارتباط قلوب بشر باشد، سبب حیات انسانی باشد، نورانیت باشد. حال ببینیم رفتار بهائیان با کسانی بهر شکل از بهائیت تبری جسته با الفت و محبت سازگاری دارد یا خیر ؟

دین اسلامهمواره به پیروی از حقیقت،جستجو و تحقیق در اصل دین سفارشمی‌کند بطوری که آیات بسیاریاز قرآن به این مطلب دلالت داردواز تقلید کورکورانه در اصل دین نهی کرده است. به طور مثال خداوند متعال فرموده است: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِعِلْمٌۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّأُولَٰئِكَكَانَ عَنْهُمَسْئُولًا؛[اسراء/۳۶] و از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند». سران بهائی نیز به تقلید از اسلام بارها مسئله‌ی جستجو و کاوش در مسائل دینی را ذکر کرده‌اند، بطور مثال عبدالبهاء دراین‌باره می‌گوید: «نفوسی که منصفند، فحص می‌کنند، تحقیق و تدقیق می‌کنند؛ همان فحص و تدقیق سبب هدایت آنها می‌شود».[۱] حال سؤال اینجاست که اگر شخصبهائی به سخن پیشوای خود عمل کرده و در مسائل اعتقادی خود جستجو و تحقیق کند و به بطلان این آئین پی ببرد و به دنبال حقیقت برود، چه سرنوشتی در انتظار او خواهد بود وبهائیان و سرانشان با او چگونه رفتار می‌کنند؟
صبحی از مبلّغان به نام بهائیت که از این فرقه روی‌گردان شده و به دین حق گرایش پیدا کرده
چنین می‌نویسد: «از تشکیلات مخوف بهائیان،رکن اظهارات لفظیه‌ی محفل روحانی‌‌ بهائیت است که عقل و علم در آن راهی نداشت، سبب شد تا ملاک قرب و طرد، ارادت و اظهارات لفظیه‌ی بهائیان به عبدالبهاء و شوقی‌افندی باشد. اطاعت کورکورانه، رمز موفقیت در این جرگه بود، هرکس اطاعت کورکورانه را نداشت طرد، و مصیبت او آغاز می‌شد؛ زیرا در یک بایکوت شدیدی قرار می‌گرفت. کسی که توسط بهائیان مطرود می‌گشت به حال خود واگذاشته نمی‌شد، بلکه حتی توسط خانواده و بستگانش هم مورد تحریم واقع می‌شد، هیچکس حق رفت و آمد و صحبت با وی را نداشت؛ جز برای ثواب که دشنامی دهد و آب دهانی اندازد».[۲] سرگذشت جناب صبحی‌گواه این رویه‌ی بهائیان است که تا سرحد قتل و جرح هم پیش رفته است.در رفتار بهائیان با آقا جمال بروجردی، از بزرگان بهائیت که از آنان روی‌گردان شده نیزداستان عبرت‌آمیزی است که خود گواه‌این مطلب می‌باشد.[۳] میرزا علی‌اکبر رفسنجانی نیزاز جملهمبلّغان مشهور بهائی بود که سرگذشت عبرت‌آوری دارد؛ویاز جرگه بهائیان رانده شد. درپی آزار و اذیت و تعرض بهائیان، گوشه‌ای عزلت اختیار کرد و سرانجام پس از اعراض از بهائیت در زادگاهش درگذشت.[۴] صبحی، در شرحاحوال ابن اصدقهم، چنین رفتاری را با وی گزارش کرده است. جالب آنکه خود صبحی هم به گناه خود در آزار و اذیّت به ناحق ابن‌اصدق، اعتراف می‌کند.[۵] موضوع به همین جا ختم نمی‌شود بلکه حتی اگر فرزندی از فرزندان بهائیان هم مسلمان می‌گشت وضعیت بسیار وخیمی در انتظارش بود.[۶]
در فرقه‌ای که ملاک قرب، اطاعت کورکورانه و ملاک طرد، نافرمانی است، برخوردن به جنایات هولناک امری سهل و آسان است آن هم از نزدیکان رؤسای بهائیت. در کتاب «پیام پدر» با نام برخی از مبلّغان چیره‌ دست بهائی آشنا می‌شویم که وقتی دغل کاری و فریب‌کاری رهبران این فرقه را دیدند، به دامن اسلام بازگشتند. میرزا ابوالفضل گلپایگانی سرانجام از این گروه دلسرد شد و سالها خاموشی برگزیده و کارهایش به پایان نرسید».[
۷] «شیخ‌احمد میلانی ... در عشق‌آباد از کیش بهائی روی‌گردان شد... به خراسان رفته و دست به دامان پیشوای هشتمین شیعیان شد».[۸] صبحی به سه تن از بهائیان تائب اشاره می‌کند که هریک مطالبی را در بهائیت نگاشته‌اند. «...شادروان آواره که از دانشمندان بنام و مبلّغان گرامی بود و عبدالبهاء او را در نامه‌های بیشمار ستایش کرده، چون شوقی از روش مردمی دور شده و کیش و آئینی که باید با خرد و دانش و راستی برابر آید، فرسنگ‌ها از آنها جدایی پیدا کرده و به خانه مسلمانی بازگشت و از خدا آمرزش خواست و چند دفتر در این‌باره نگاشت و پس از او نیکو که در روز نخست در بروجرد به جرگه‌ی بهائیان درآمد و مسلمانان هرچه داشت از دستش گرفتند و رنج‌ها به او رسانیدند، ولی او شادمان بود که همه‌ی این آزارها که به او می‌رسانند برای پیروی از آئین خداست (منظور پیروی از آئین خرافی بهائیت است)؛چون کار به دست شوقی افتاد و او را از نزدیک شناخت، از او برگشت و به راستی و درستی پیرو کیش مسلمانی شد و او نیز دفترها نگاشت. و پس از او «اقتصاد» که در مراغه بهائی شد و با پدرش در سر این دین به ستیز برخاست و او را رها و دلشکسته کرد؛آنگاه دو سه سال با سید اسدالله قمی به راه افتاد و چون به خوی‌های ناپسندیده شوقی آگاه شد، با آنکه در راه این کیش رنج‌ها کشیده بود و آوارگی‌ها دیده و پدر را رنجانده بود، باز به جایگاه نخست خود برگشت و مردی دل‌آگاه شد و دفتری نوشت. همچنین دیگران که اگر بخواهیم یک‌ یک نامشان را ببریم دور و دراز خواهد شد».[۹] در پایان این نکته قابل تأمل است که روی‌گردانی مبلّغان بزرگ بهایی از بهائیت که صاحب منصب و مقام بوده‌اند، خود گواهبر بطلان این فرقه می‌باشد؛و بهائیان برای عدم رسوایی، این افراد را تحت پیگیری و شدیدترینفشارها قرار می‌دادند و اساسا آزادی در دین و تحری حقیقت را زیر سؤال برده و می‌برند؛ کسانی که روی‌گردانان از (آئین خودساخته) خود را اینگونه تحت پیگیری قرار داده و می‌دهندچگونه خواستار آزادی دینی و نشر فساد خود در ایران هستند و انتظار دارند مثل خودشان با آنها رفتار نشود؟

پی‌نوشت:
[
۱]. عبدالحمید اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص۱۱.
[
۲]. پیام پدر، فضل‌الله صبحی مهتدی، ص۱۹۲-۱۹۳.
[
۳]. برای مطالعه سرگذشت این جنابمراجعه شود به کتاب: پیام پدر، فضل‌الله صبحی‌مهتدی، ص۲۰۱،۲۰۳.
[
۴]. همان، ص۱۲۰-۱۲۲.
[
۵]. همان، ص۲۹۲-۲۹۴.
[
۶]. همان ص۳۰۰.
[
۷]. پیام پدر، فضل‌الله صبحی مهتدی، ص۵۲.
[
۸]. همان، ص۵۱.
[
۹]. همان، ص۱۸۶-۱۸۷.

منبع : پایگاه جامع فرق ، ادیان . مذاهب

 

بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام -1

بهائیت در ایران : در ایامی نه چندان دور استعمارگران در کشور های اسلامی به فرقه سازی دوی آوردند و البته همانطور که در شرایط امروز جامعه هم قابل نلاحظه است این راهبرد تا کنون نیز از اصلیترین ابزارهای مقابله با گشترش اسلام مورد استفاده قرار میگیرد و به منطقه خاور میانه بدقت نگاه کنید نشمنان در حال بازسازس ورژنهای جدید و بروز رسانی شده وهابیت و بهائیت هستنند . تاریخ دقیقا در حال تکرار است بازیگران آن و الته در یک مورد کارگردانان آن عوض شده اند و برای درک بهتر موضوع به گذشته باز میگردیم . این مطلب در چندین بخش از روزنامه جمهوری اسلامی برداشت و باز تنظیم شده ، و جهت اطلاع کاربران گرامی باز نشر داده میشود .

حربه مذهب سازي استعمار خارجي و ضرورت بينش آفريني براي نسل امروز

« اسلام » دين رهايي بخش , حافظ جايگاه رفيع انسان در گستره آفرينش , تامين كننده آزادي , استقلال , امنيت , عزت و وحدت , نافي ظلم , تعدي , سيطره جويي و مطامع نامشروع و ضدانساني قدرتهاي ظلم گستر و چپاولگر جهاني در همه اعصار مي باشد.
تعاليم و قوانين جامع و زندگي ساز اسلام هرگز همزيستي و تعامل با كفر و شرك و نفاق در جلوه ها و چهره هاي مختلف و در عصرها و نسل هاي گوناگون را برنمي تابد و در برابر فساد و تباهي و جنايت و ستمي كه قدرتهاي استعماري در حق بشريت روا مي دارند و لحظات زندگي و حيات را بر آنان تيره و ناگوار مي سازند , مي ايستد و با صلابت و استواري تمام از هويت الهي انسان ها و حق طبيعي آنان براي حيات سالم و پاك و بالنده و سرشار از مواهب و نعمتهاي خداوند در تمام شئون زندگي عزتمند « مادي » و « معنوي » دفاع مي كند و براي سعادت و رستگاري آدميان در دنيا و آخرت « راه » مي نمايد و حركت و تلاش و اميد و نشاط و رشد و پويايي به وجود مي آورد.

براي جبهه متحدالحاد و ستم و سلطه جهاني وجود اسلام غيرقابل تحمل است , كه اين دين حياتبخش و جامع , همواره اتحاد و وحدت و اقتدار مي آفريند و در شريان هاي حيات جوامع خون غيرت و شرف و عزت تزريق مي كند و به آزادي و استقلال فرا مي خواند و از اسارت و بردگي در برابر هرگونه ظلم و تعدي از جانب هر كشور و قدرت بيگانه رهايي مي بخشد.
قدرتهاي استعماري جهان كه همواره اسلام را همچون خار در چشم خود , و وحدت و اتحاد مسلمانان را همانند استخوان در گلو تحمل كرده اند و در آزار و رنج بوده اند , براي رهايي از جامعيت و حقيقت تعاليم و قوانين اسلام و آموزه هاي اجتماعي و سياسي آن كه عامل اصلي ايجاد يكپارچگي و اتحاد و همدلي در ميان مسلمانان مي باشد و آنان را در برابر هرگونه تهاجم و تعدي و سيطره جويي در ابعاد فرهنگي و سياسي و اقتصادي و نظامي به « مقاومت » و دفع ظلم و تجاوز فرا مي خواند , به چاره جويي هاي شيطاني و حقيقت ستيز روي آوردند و در اوج خباثت و كفر و شرك و نفاق دروني , مقابله با « وحي الهي » و « رسالت نبوي » و واژگونه سازي احكام و قوانين و تعاليم آسماني « قرآن » را در دستور كار خود قرار دادند و تمام عوامل و وابستگان خويش را در كشورهاي اسلامي به خدمت گرفتند تا در برابر دين پاك اسلام و اتحاد و وحدت مسلمانان « بيراهه » هاي گمراهي آفرين و هلاكت باري را قرار دهند كه در نهايت از تاثيرگذاري تعاليم و دستورالعمل هاي آسماني قرآن جلوگيري كنند و در صفوف متحد مسلمانان تفرقه و تشتت ايجاد نمايند و آنان را به صورت قطعات پراكنده و لقمه هاي آماده براي بلع , در مسير تهاجم و قتل و غارت و استيلاي همه جانبه خود قرار دهند.
اين حركت شيطاني و بيراهه آفريني هاي حقيقت ستيز , به صورت « مذهب سازي » به ظهور رسيد و اديان و مذاهب ساختگي توسط قطب هاي استعمارگر پاي در عرصه وجود نهادند و به فضاسازي ها و تبليغات گسترده پرداختند و با نفوذ تعاليم ساخته و پرداخته كشورهاي ماجراجو و غارتگر خارجي در ميان لايه هاي مختلف جوامع اسلامي , دروغ و نيرنگ و تحريف و بدعت ها و آموزه هاي تهي از حقيقت و واقعيت را به نام « دين جديد » گسترش دادند!

« بهائيت » يكي از اين مذاهب ساخته و پرداخته دست استعمار مي باشد كه به طور كامل در سيطره قدرتهاي استكباري جهان و به صورت يك ابزار و اهرم نيرومند در برابر اسلام و جوامع اسلامي قرار دارد و در عرصه ها و صحنه هاي فرهنگي و سياسي به سرسپردگي و خدمتگزاري براي كشورهاي بيگانه اهتمام مي ورزد.

بهائيت همچنان كه در سالهاي دور , و نيز در دوران پيش از انقلاب در معارضه با اسلام و وحدت مسلمانان قرار داشت , پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران نيز تاكنون در تقابل با اسلام قرار دارد و با توجه به تغيير و تحولي كه نهضت اسلامي در ايران و منطقه به وجود آورد و همه معادلات جهاني را به هم ريخت و قدرتهاي استعماري را در موضع ضعف قرار داد و به برچيده شدن پايگاههاي نظامي و جاسوسي و منافع نامشروع اقتصادي آنان در ايران انجاميد , شيوه هاي بهره برداري از اين مذهب استعمار ساخته نير تغيير يافت .

بهائيان در تمام تار و پود رژيم پهلوي نفوذ كرده بودند و مناصب حساس و كليدي را تصاحب نموده و با حمايت هاي بي دريغ محمدرضا پهلوي و هويداـ كه خود بهائي بود و گماشته اربابان اين مذهب ساختگي و حزب سياسي ـ بر وزارتخانه ها و سازمان ها و دستگاه قضايي و شريان هاي اقتصادي كشور تسلط يافته و ايران را در مسير تحقق اهداف و منافع قدرتهاي سلطه جوي جهاني به حركت درآورده بودند.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم وابسته پهلوي , راههاي سيطره بهائيت بر تشكيلات دولتي مسدود گرديد و از فعاليت اين جريان منحط جلوگيري به عمل آمد.

پس از پيروزي انقلاب بهائيان فعاليت هاي خود را مخفي تر و مرموزانه تر تداوم بخشيدند و با توجه به وابستگي و سرسپردگي آنان به دشمنان خونخوار و كينه توز اسلام همچون آمريكا و انگليس و اسرائيل , مورد حمايت هاي گسترده سياسي و تبليغاتي و اقتصادي قرار گرفتند و به گمراه سازي و انحطاط آفريني پرداختند و از طرف ديگر نقش ستون پنجم و جاسوسان مبرز و مورد اعتماد را براي كشورهاي استعماري غرب به ويژه آمريكا ايفا نمودند. اين فعاليت ها همچنان استمرار يافته است و هم اينك اين جمعيت بيگانه پرست در عرصه هاي فكري و سياسي ـ چه به صورت تلاشهاي تبليغي و فرهنگي و چه به شكل تفرقه افكني و جاسوسي براي دشمنان ـ به تلاش هاي مرموز و ويرانگر خود ادامه مي دهد.

تداوم فعاليت هاي كفرآميز پيروان بهائيت در ايران , ريشه يابي و بررسي ماهيت و عملكرد اين جمعيت ملحد را ضروري مي سازد.

علاوه بر اين ضرورت اجتناب ناپذير , ضرورتهاي ديگري نيز اين بررسي را حياتي و لازم معرفي مي كند كه در ذيل به آن اشاره مي كنيم :

1 ـ يكي از مشكلات امروز جامعه ما مطرح شدن يك تفكر غربي و مخالف با حقيقت اسلام و وحي و قرآن به نام « پلوراليزم ديني » است . پلوراليزم و تكثرگرايي ديني به تعدد اديان و مذاهب و ضرورت تبليغ و ترويج نامحدود و آماده كردن شرايط مساوي براي پيروان و تبليغ گران آنهابراي نشر عقايد و افكار و احكام و قوانين اين مذاهب فرمان مي دهد.

پلوراليزم ديني از مرز و حدود اديان آسماني عبور مي كند و علاوه بر اين كه معتقد است مسيحيت و يهوديت تحريف شده و آميخته به خرافات و آلت دست نظام هاي سياسي و حكومتي غرب بايد در كنار « اسلام » در ايران و ساير جوامع و كشورهاي اسلامي آزادانه تبليغ و ترويج شوند , اديان و مذاهب ساخته دست بشر كه آلوده به شرك و خرافه مي باشند ـ همچون بودائيسم و هندوئيسم ـ و نيز اديان و مذاهب كفرآميز و ساخته دست استعمار مانند « وهابيت » و « بهائيت » , بايد آزادنه ترويج و گسترش يابند و به نشر عقايد ساختگي كه به نفي نبوت و معاد و مهدويت و ادعاي مهدويت و نبوت جديد! مي انجامد و بافته هاي جنون آميز را تحت عنوان كتاب مقدس و نازل شده عرضه مي دارد , اهتمام شود!!

معتقدان به پلوراليزم و تكثرگرايي ديني كه در سطح مطبوعات غرب گرا و متمايل با همزيستي و تعامل با آمريكا به فعاليت مشغول مي باشند و در بازار نشر كتاب نيز آزادانه به ترديدافكني و گمراه سازي اشتغال دارند , با تاثيرپذيري هاي مكرر از آثار فكري و فلسفي مكتب هاي غربي و روشنفكران دنياي غرب كه در خدمت نظام سياسي و حكومتي آمريكا مي باشند و براي بسط قدرت و سيطره نظامي و سياسي و اقتصادي حاكمان كاخ سفيد « تئوري پردازي » و « نظريه سازي » مي كنند , بسترساز اصلي رشد مذاهب ساختگي و پرورده دست استعمار همچون « بهائيت » مي باشند.

در نمونه هاي ذيل كه در مطبوعات مزبور انعكاس يافته تعمق ورزيد و بدين ترتيب از لابلاي عبارات و مفاهيم مطرح شده , بسترسازي هاي متعدد را براي احيا و ترويج اديان آسماني تحريف شده و خرافه گرا و آلت دست سران حكومتها غربي و نيز مهياكردن زمينه هاي تبليغ و رشد مذاهب استعمار ساخته همچون بهائيت را به نظاره بنشينيد :

حقيقت ثابت نداريم , حتي در دست انبيا و معصومين !(1 )
ارزش مطلق نداريم , زيرا ارزشها زائيده پويايي جوامع بشري بوده اند!(2 )
تمام مذاهب بر حق هستند , و تمام مذاهب هم دچار نقص و كمبود هستند!(3 )
حق , مطلق نيست و متكثر است !(4 )
ارزش هاي ديني دائما در حال تغييرند!(5 )
هر كس بايد به دين خود باشد و حتي كافران و مشركان را نبايد نفي و طرد نمود!(6 )
اين عبارات و تعابير به وضوح « پلوراليزم ديني » را مطرح مي نمايند و همه مذاهب تحريف شده و خرافي , ساخته و پرداخته دست بشر , و نيز مذاهب استعمار ساخته را « حق » مي دانند و خواهان تبليغ و ترويج آنها مي باشند!!

2 ـ امروز جوانان ما از دو زاويه در معرض خطر و آسيب قرار دارند و اين خطرات و آسيب ها آنان را از احراز هويت ديني و اسلامي اصيل و كسب بينش و آگاهي هاي سياسي باز مي دارند. زوايه اول تبليغات و فضاسازي هاي مسموم جريان هاي روشنفكري غرب گرا و احزاب و جمعيت هاي سياسي وابسته به قطب هاي استعماري مي باشد كه با شدت و گستردگي تمام به فرهنگ سازي هاي باطل و آماده كردن زمينه هاي مناسب براي پذيرش القائات اعتقادي و فكري مبهم و ساختگي كه با هدف ايجاد بسترهاي مناسب فرهنگي به منظور بسط سلطه سياسي و اقتصادي قدرت هاي سيطره جوي جهاني ترويج مي گردد , مي باشند. اين تحركات گمراهي آفرين به طور مداوم وقفه ناپذير تداوم دارد و همچون حلقه هاي نامرئي , ذهن و فكر و جان و روح جوانان را به محاصره درآورده است و از آزاد انديشي , تحقيق , بيداري , خودآگاهي و كسب بينش هاي بنيادين اعتقادي و سياسي باز مي دارد و در برزخ ترديد و ابهام رها مي سازد تا در مرحله بعد به آرامي و حتي با اشتياق و شيدايي به « سراب غرب زدگي » رهنمون شود و در دامهاي مهلك مذهب هاي ساختگي و مكتب هاي فكري و نظامهاي حكومتي غرب گرفتار و اسير سازد.

زاويه دوم , گسست و فاصله بين نسل امروز و وقايع و رويدادهاي پيش از انقلاب و مراحل شكل گيري مبارزات مردم مسلمان ايران عليه « استعمار خارجي » و « استبداد داخلي » است . اين گسست و فاصله موجب گرديده است كه آنان از عمق فجايع و جنايات و توطئه هاي شوم قدرتهاي استعماري همچون انگليس و آمريكا عليه اسلام و سرزمين ايران ناآگاه باقي بمانند و از علل و انگيزه هاي اصلي انقلاب و حركت پرشور اسلامي و مراحل سخت و رنجزايي كه پشت سرگذاشت تا سرانجام به پيروزي رسيد , بي اطلاع باشند. اين بي اطلاعي از تاريخ معاصر ايران و چگونگي نفوذ و بسط سيطره قطب هاي استعماري در اين سرزمين و دست هاي پشت پرده اي كه از يك سو براي مقابله با صفوف متحد مسلمانان و ايجاد تفرقه و تشتت در ميان مردم به « مذهب سازي » پرداختند و از سوي ديگر مهره هاي دست آموز و مطيع و سرسپرده اي چون رضاخان و پسرش محمدرضا پهلوي را به حكومت رساندند و از آنها به صورت ژاندارم منطقه و حافظ منافع انگليس و آمريكا بهره هاي فراوان بردند و هر حركت رهايي بخش اسلامي توسط توده هاي مردم مسلمان را به خاك و خون كشيدند , موجب گرديده است كه نسل جوان امروز از ذخيره هاي لازم سياسي براي جريان شناسي و وقوف و آگاهي نسبت به اهداف و عملكردهاي قدرتهاي سلطه جو و شعارهاي به ظاهر زيبايي همچون دفاع از حقوق بشر واعطاي دموكراسي و مبارزه با تروريسم ـ كه به منظور آماده كردن زمينه هاي تهاجم نظامي به سرزمين هاي اسلامي مطرح مي كنند و در واقع ابزار توجيه جنايات و كشتارها و غارتهاي ثروت نفت كشورهاي مسلمان مي باشدـ بي بهره باشند.

دو عامل و ضرورت مزبور , در كنار ضرورت اوليه اي كه در ابتدا مطرح نموديم , به صورت ضرورتهاي حياتي سه گانه , بررسي ماهيت و عملكردهاي فرقه استعمار ساخته « بهائيت » را لازم و حائز اهميت مي سازد و نسل امروز ما را به تدقيق و تفكر وا مي دارد و به كسب بينش و آگاهي هاي لازم اعتقادي و فرهنگي و سياسي ملزم مي نمايد.



پاورقي :
1 ـ ماهنامه توانا , شماره 28
2 ـ روزنامه خرداد , 78,4,31
3 ـ هفته نامه آبان , شماره 115
4 ـ روزنامه فتح , 78,10,27
5 ـ ماهنامه زنان , شماره 59
6 ـ روزنامه خرداد , 78,8,19

پلوراليزم ديني از حدومرز اديان تحريف شده و خرافه گرا همچون يهوديت و مسيحيت عبور مي كند و معتقد است مذاهب شرك آميز ساخته دست بشر همچون « بودائيسم » و « هندوئيسم » و نيز مذاهب ساخته دست استعمار مانند « وهابيت » و « بهائيت » بايد آزادانه ترويج و گسترش يابند و به نشر عقايد ساختگي كه به نفي نبوت و معاد و مهدويت و ادعاي مهدويت و نبوت جديد! مي انجامد و بافته هاي جنون آميز را تحت عنوان كتاب مقدس و نازل شده عرضه مي دارد , پرداخته شود!

معتقدان به پلوراليزم و تكثرگرايي ديني كه در سطح مطبوعات غرب گرا و متمايل با همزيستي و تعامل با آمريكا به فعاليت مشغول مي باشند و در بازار نشر كتاب نيز آزادانه به ترديدافكني و گمراه سازي اشتغال دارند , با تاثيرپذيري هاي مكرر از آثار فكري و فلسفي مكتب هاي غربي و روشنفكران دنياي غرب , بسترساز اصلي رشد مذهب ساختگي و پرورده دست استعمار مي باشند.
فضاسازي هاي مسموم جريان هاي فكري و جمعيت هاي سياسي وابسته به قطب هاي استعماري , و نيز گسست و فاصله نسل امروز از وقايع و رويدادهاي پيش از انقلاب و مراحل شكل گيري مبارزات مردم مسلمان ايران عليه « استعمار خارجي » و « استبداد داخلي » موجب گرديده است كه جوانان امروز از عمق فجايع و جنايات و توطئه هاي شوم قدرتهاي استعماري همچون انگليس و آمريكا عليه اسلام و سرزمين ايران ناآگاه باقي بمانند.

به نقل از روزنامه جمهوري اسلامي

 

صفحه163 از318
05 آذر 1403 0 نظر

بهائیت در ایران : کتاب «سید علی‌­محمد شیرازی(باب) و شورش­ بابی‌­ها در مازندران» نوشته سینا فروزش  توسط انتشارات سروش ...

06 بهمن 1400 0 نظر

بهائیت در ایران : برنامه هاي راديو به قدري وقيح بود که کارشناسان ساواک را نسبت به تبعات اجتماعي آنها بيمناک مي ساخت. ...

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی